از امور مهمی که توجه به آن در امر تربیت، بسیار حایز اهمیت است و وجود آن در جان انسان از عوامل عمده ناکامی و شکست هر اقدامی در زمینه تربیت است، یکی امید و خوش بینی بیش از حد نسبت به خود و سرنوشت خویش و دیگری ناامیدی و یأس است. ثمره اول تنبلی و بیهوده گری و ولنگاری و حاصل دوم نیز سرخوردگی و احساس پوچی و شکست است که نتیجه مشترک آن، ترک وظیفه و اهمال و از دست دادن فرصتها و استعدادهاست.
کسی که سراسر وجودش را امید و رضایت گرفته و نسبت به آینده خود هیچ احساس نگرانی ندارد، نیازی نمی بیند تا در جهت کسب اموری که او را از خطرهایی که بر سر راه دارد محافظت می کند، گامی بردارد؛ همچنان که شخص ناامید و مأیوس از فلاح و رستگاری، انگیزه ای در خود نمی یابد تا به این کار مبادرت ورزد. در حالی که حد میانه آن، یعنی نه امید مطلق و نه یأس مطلق، از عالی ترین حالات و صفاتی است که شخص را از آفتهای هر یک از آن دو نجات داده و او را به سوی دست یابی به کمالات بیشتر به حرکت وا می دارد. و لذا در تعلیمات اخلاقی قرآنی، همواره بر ایجاد و تثبیت این حالت میانه در جان مؤمنان، تأکید می ورزد. مثلاً می فرماید: «لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما اتاکم و اللّه لا یحب کل مختال فخور» تا بر آنچه از شما دریغ شده حسرت نخورید و نسبت به آنچه به شما ارزانی شد شادمان نگردید و خداوند شخص خودبزرگ بین و فخرکننده را دوست ندارد.»(۱)
و نیز از زبان مؤمنان معاصر قارون، خطاب به او می فرماید:
«... اذ قال له قومه لا تفرح انّ اللّه لا یحبّ الفرحین» قوم قارون به او گفتند: ـ نسبت به ثروت انبوه خود ـ خوشحالی و شادی مکن زیرا خداوند انسانهای مغرور و راضی از خود را دوست ندارد.»(۲)
همچنان که از یأس و ناامیدی مذمت می کند و آن را از صفات کافران می داند.(۳)
در حدیثی، امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش امام باقر(ع) این گونه نقل می کنند: «انّه لیس من عبد مؤمن الاّ فی قلبه نوران: نور خیفة و نور رجاء، لو وزن هذا لم یزد علی هذا و لو وزن هذا لم یزد علی هذا».(۴) هر بنده مؤمنی دو گونه نور در قلبش موجود است؛ یکی نور خوف و دیگری نور امید. این دو نسبت به یکدیگر یکسان بوده و هیچ یک بر دیگری افزایش ندارد.
امام صادق علیه السلام در روایت دیگری فرمودند: «لا یکون المؤمن مؤمنا حتی یکون خائفا راجیا، و لا یکون خائفا راجیا حتی یکون عاملاً لمایخاف و یرجو».(۵) شخص مؤمن به ایمان کامل نمی رسد مگر اینکه از دو صفت خوف و رجا برخوردار باشد و علامت وجود این دو حالت در نفس مؤمن آن است که برای آنچه از آن ترسان و یا امیدوار است کار می کند.
در این حدیث شریف به وضوح، ثمره داشتن این دو صفت حرکت و عمل معرفی شده است وخوف و رجا را منشأ تربیت و سیر به سوی کمال دانسته اند.
نقش تبشیر در خودسازی
بنا بر آنچه گفتیم مژده دادن به نفس و بشارت دادن به آن که هر عمل صالح و پسندیده ای از او سر بزند اولاً در پیشگاه خداوند محفوظ مانده و هیچ کاری از او فوت و فراموش نخواهد شد.(۶) و بی کم و کاست در لوح اعمال ما ثبت گردیده(۷) و ثانیا: پاداش آن به صورت بسیار انبوه و بی مرز به ما خواهد رسید(۸)، خود نیروی محرک و پرقدرتی خواهد ساخت که تحمل هر مشکلی را در راه کسب مقامات معنوی و انسانی آسان خواهد نمود.
در جایی قرآن کریم می فرماید: «... انما یوّفی الصّابرون اجرهم بغیر حساب» صابران اجر بی حساب دارند.(۹) و نیز می فرماید: «مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل اللّه کمثل جنة انبتت سبع سنابل فی کل سنبلة ماة حبة و اللّه یضاعف لمن یشاء و اللّه واسع علیم»
آنچه آنان در راه خدا انفاق می کنند مانند دانه ای گندم است که از آن هفت سنبل می روید و در هر سنبلی صد دانه به وجود می آید و خداوند برای هر کس بخواهد فضل خود را افزایش می دهد و خداوند رحمت گستر و داناست».(۱۰)
البته ظاهرا آیه کریمه در مقام تعیین حدّ پاداش نیست بلکه مقصود کثرت پاداش و بی حد بودن است. و نظیر این دست آیات در روایات بسیار فراوان است که برای یک عمل کوچک بنده، اگر از روی اخلاص باشد، ثوابهای زیاد و فراتر از حد حساب و شمارش بیان گردیده(۱۱) و نعمتهای بهشتی از هر نوع آن، به قدری وسیع و گسترده معرفی شده است که واقعا حیرت انگیز است و غالبا درک بشری از دریافت حقیقت آن عاجز است. و این ناتوانی در حدی است که گاهی صاحبان اندیشه های ضعیف در پذیرش آن به تردید می افتند. و آن را خیالی و اسطوره ای می انگارند، در حالی که اگر اینان قدری خود را در معرفت خداوند قوی تر کنند و در صفات جلال و جمال او بیشتر تأمل کنند و در مظاهر قدرت و آثار آن در گستره هستی بیندیشد براحتی در برابر عظمت شگفت آور موجود در کوچکترین جلوه آفرینش بار خواهند انداخت و بی نهایت بودن قدرت نمایی حق را در آفرینش جهان خواهند دید. تازه این همان عالمی است که آفریدگار آن، ناچیزش شمرده و پست و حقیرش دانسته(۱۲) و لایق مقام انسان ندانسته است(۱۳) و در نهایت، عالی ترین بهره ها و جلوه های پرفریب و چشم گیر آن را از جنبه رحمانیت خود، در خور استفاده کافران و دشمنان خویش معرفی فرموده است.(۱۴) ولی در قبال آن، جهان آخرت و پهنه آن و موجودات آن را به عظمت یاد کرده(۱۵) تا جایی که عرض بهشت را به مثابه همه آسمانها و زمین بیان کرده(۱۶) و دلبستگی و رقابت و مسابقه برای کسب مقامات و درجات هر چه بیشتر آن را تشویق و ترغیب، بلکه دستور داده(۱۷) و دست نیافتن به هر یک از بهره های آن را خسرانی بزرگ بر شمرده است.(۱۸)
انسانی که از این دیدگاه به قدرت نمایی آفریدگار جهان بنگرد و سرانگشت توانای او را در آفرینش و اداره آسمانها و زمین و موجودات آن نظاره کند، آنچه مشاهده خواهد کرد جز عظمت بی نهایت نخواهد بود؛ با اینکه به فرموده خود او، دنیای طبیعت با همه وسعت و پهنایش در برابر جهان ماورای آن، جز اندکی بیش نیست،(۱۹) آنگاه چنین شخصی با این بینش در پذیرش آنچه خدا از نعمتهای بیکران و بی حد و مرز بهشتی به عنوان نتیجه درستکاری و بندگی به او بشارت داده است به تردید می افتد؟ و برای کسب آن مقامها از خود سستی نشان می دهد؟
بنابراین بشارت دادن به نفس و یادآوری نتایج عمل صالح و حرکت سازنده که قسمت مهمی از آن، همان نعمتهای بهشتی است خود عاملی عمده در جهت اقدام و سیر به سوی کمال و تربیت است.
البته این درست است که مطابق سخن معصوم علیه السلام عبادت آزادگان پرستشی است که از روی محبت الهی باشد(۲۰) ولی آیا چه تعداد انسانهایی هستند که خداوند را با این انگیزه عبادت و بندگی کنند؟ جز عده ای بسیار اندک و معدود؟
و به فرموده امام خمینی: «همه عبادتمان برای خودمان است، آن که آدم خوبی است، برای بهشت عبادت می کند، شما بهشت را بردارید از روی اعمال ببینید چه کسی عبادت می کند و بهشت را بردارید ببینید کی عبادت می کند؟ علی می ماند و حوضش.»(۲۱)
از رحمت و لطف واسع خداوند در این باره این است که در خصوص ثواب و پاداش اعمال به آنچه از طریق معتبر و روایات قابل اعتماد از معصومان علیهم السلام به دست ما رسیده اکتفا نشده است بلکه بر طبق روایت مشهور از امام صادق علیه السلام: «من بلغه عن النبی شی ء من الثواب نفعل ذلک طلب قول النبیّ(ص) کان له ذلک الثّواب و ان کان النبی لم یقله». هر کس روایتی از پیامبر(ص) به دست او برسد که متضمن وعده ثواب بر کار خاصی باشد، خداوند آن پاداش را به او می دهد گرچه آن کلام از آن حضرت صادر نشده باشد.(۲۲)
و در حدیث دیگر، امام باقر(ع) همین مضمون را بیان فرمود ولی به جای وعده ثواب از قول رسول خدا(ص) هر گونه ثوابی که از ناحیه خداوند بیان شده باشد ـ چه ناقل آن پیامبر و چه معصوم دیگر باشد ـ ذکر شده است.(۲۳)
تأثیر انذار در خودسازی
همچنان که تبشیر و یادآوری نعمتهایی که خداوند به صالحان وعده آن را داده عامل مهمی برای حرکت به سوی خوبیهاست، بر حذر داشتن و ترساندن نفس از عذاب دردناک الهی که از پی آمدهای اعمال زشت و ترک وظیفه است، نقش عمده ای در کناره گیری و پرهیز از آن دارد.
قرآن کریم می فرماید: «وَ امّا مَنْ خافَ مقامَ ربَّه و نَهَی النفسَ عنِ الهوی فاِنَّ الجنّةَ هُو المأوی» هر کس از مقام پروردگار خود هراسان باشد و نفس را از هوای باز دارد بهشت جایگاه او خواهد بود.(۲۴)
و باز می فرماید: «وَ لِمَنْ خافَ مقامَ ربّه جنّتان» برای پذیرایی کسی که از مقام خدای خود بترسد دو گونه بهشت مهیا شده است.(۲۵)
امام صادق(ع) در مورد این آیه فرمودند: «من عَلِمَ أنَّ اللّه یراه و یسمع ما یقول و یعلم ما یعمله من خیرأو شرّ فیحجزه ذلک عن القبیح من الاعمال فذلک الذی خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی» کسی که بداند خداوند او را می بیند و گفتار او را می شنود و به آنچه از کارهای خوب و بد می کند آگاه است و این دانایی، او را از کارهای بد باز دارد، چنین شخصی از مقام پروردگار خود خائف و نفس خویش را از پیروی هوا باز داشته است.(۲۶)
از امام سجاد(ع) درسهایی نقل شده است که بسیار آموزنده است و آن این است که «مردی با اعضای خانواده خود سوار بر کشتی شد، در میان دریا کشتی شکست و همه غرق شدند و تنها همسر آن مرد نجات یافت. او بر تخته ای از کشتی سوار شد و به جزیره ای از جزایر دریا پناه برد. در آنجا مردی راهزن و هتّاک بود که قید هر چیزی را زده و هر حرمتی را شکسته بود. ناگهان چشمش به آن زن افتاد. از او پرسید: انسانی یا پری؟ گفت: انسانم. آنگاه بدون این که با او سخنی بگوید، برای ارتکاب گناه به طرف او رفت. زن در این حال، مضطرب گشت. جوان به او گفت: چرا نگران شدی؟ با اشاره به آسمان پاسخ داد: از آن می ترسم. گفت: از این کارها تا کنون کرده ای؟ جواب داد: به عزت خدا سوگند هرگز! آن مرد گفت: تو با اینکه تا کنون چنین عملی مرتکب نشده ای این گونه از او می ترسی، در حالی که من تو را به اکراه بدین کار وادار می کنم، بنابراین من سزاوارتر و اولی به این خوفم! سپس بی آنکه هیچ سخن بگوید بلند شده و به سوی اهل خود برگشت، در حالی که هیچ خیال و اندیشه ای جز توبه و بازگشت نداشت. در راه به راهبی برخورد و با او همراه شد. در طول مسیر تابش آفتاب آزارشان می داد. راهب به آن جوان گفت: از خداوند بخواه تا قطعه ابری بفرستد و ما را از حرارت خورشید محافظت کند. او گفت: من در پیشگاه خداوند هیچ آبرو و عمل نیک ندارم تا جسارت کنم و از او چیزی بخواهم. راهب گفت: پس من دعا می کنم و تو آمین بگو. جوان پاسخ مثبت داد. راهب دعا می کرد و او آمین می گفت. لحظه ای نگذشت که ابری بر سر آنها سایه افکند و آنها در پناه آن، مدت زیادی راه پیمودند. سپس بر سر دوراهی رسیدند. مرد جوان از راهی رفت و راهب نیز راه دیگر را در پیش گرفت. در این هنگام دیدند آن ابر همراه جوان می رود. راهب به او گفت: تو از من بهتری و دعا به خاطر تو مستجاب شده است نه به واسطه دعای من! داستانت را بگو! او نیز جریان خود با آن زن را برایش شرح داد. راهب در نهایت گفت:
گذشته تو به جهت خوفی که در دلت وارد شده بخشیده شده است، نسبت به رفتار آینده ات مراقب و مواظب باش».(۲۷)
تبشیر و انذار و دیگرسازی
تبشیر و انذار همان گونه که در تربیت شخصی، از عوامل عمده محسوب می شود در مورد سالمسازی اجتماعی و تربیت دیگران نیز وسیله ای کارآمد و مؤثر به شمار می رود، تا جایی که این دو از مهمترین ابزار کار انبیا در مسیر دعوت خود بوده است و حتی در آیات فراوانی، از آنان با وصف مبشّر و منذر و یا بشیر و نذیر یاد شده است.(۲۸) در قرآن بیش از شصت بار مشتقات «بشارت» و بیش از یکصد و بیست بار مشتقات «نذر» به معنای ترس به کار رفته و این اضافه بر واژه های مرادف با معنای این دو کلمه با نزدیک به آن است.(۲۹)
البته در غالب مواردی که این دو عنوان در کنار هم آمده بشارت مقدم بر انذار ذکر شده است و این شاید به خاطر فهماندن سبقت رحمت الهی بر غضب او، و بخشندگی و غفران او بر عذاب و انتقام او است ولی بکارگیری بیشتر انذار ـ در حدود دو برابر بشارت ـ در کتاب الهی به عنوان ابزار کار پیامبران(ع) در جهت تربیت بشر، خود نشانه تأثیر بیشتر و عمومی تر آن در نفوس انسانها برای پرهیز از اعمال و صفات بد، و آراستگی به مکارم اخلاقی محسوب می شود زیرا بسیاری از افراد ممکن است لذتهای آنی دنیا را با همه پستی و حقارت آن، بر نعمتهای بهشتی با همه عظمت و بقاء آن ترجیح داده و برگزینند و به خیال اینکه این نقد است و آن نسیه، از لذتهای ناب و دایم بهشتی به سود هوسرانیهای حقیر و فانی این جهانی، چشم پوشی کنند، ولی اگر همین کسان عذاب دردناک الهی و انتقام او را در نظر بگیرند و به سختیهای بی پایان عالم برزخ و قیامت و در نهایت جهنم سوزان خداوند که برای بدکاران و ظالمان مقرر شده است ـ و بنا بر فرمایش امیرالمؤمنین(ع) آسمان و زمین تاب و تحمل آن را ندارند(۳۰) ـ به درستی توجه کنند، اگر از کمترین درجه عقل و اندیشه وری برخوردار باشند نیز، حداقل خود را از غرق شدن و فانی شدن در پیروی از هوی و لذتهای حرام و شیطانی نگه داری کرده و گاهی هم به آخرت می اندیشند.
به پیروی از قرآن کریم امامان معصوم(ع) نیز در راستای تهذیب و تربیت جامعه اسلامی از مژده دادن درستکاران به نعمتهای الهی و ترساندن بدکاران از عذاب خداوند بهره فراوان بردند که منابع حدیثی ما سرشار از این گونه احادیث نورانی است.
امام خمینی(ره) که خود پرورش یافته مکتب قرآن و اهل بیت عصمت(ع) بود در نوشته ها و سخنان خویش در این جهت از این شیوه استفاده می برد. ایشان در یکی از سخنان خود این چنین می گویند: «عواقب امور را بسنجید، عقبه های خطرناکی که دارید به یاد آورید. از فشار قبر، عالم برزخ، مشکلات و شدایدی که به دنبال آن است غفلت نکنید. اقلاً جهنم را باور داشته باشید. اگر انسان این عقبات خطرناک را باور داشته باشد روش خود را در زندگی عوض می کند. شما اگر ایمان و یقین به این امور داشته باشید، این گونه آزاد و رها نخواهید زیست. قلم، قدم و زبان خود را حفظ نموده، برای اصلاح و تهذیب نفس کوشش خواهید کرد.»(۳۱)
و باز می فرماید: «تا کی می خواهید در خواب غفلت به سر ببرید و در فساد و تباهی غوطه ور باشید؟ از خدا بترسید، از عواقب امور بپرهیزید، از خواب غفلت بیدار شوید ... اگر قدری در امور اخروی و عقبات هولناک آن فکر می کردید، به تکالیف و مسؤولیتهای سنگینی که بر روی دوش شماست بیشتر اهمیت می دادید. شما عالم دیگری هم دارید، معاد و قیامتی نیز برای شما هست، چرا عبرت نمی گیرید! ... هیچ فکر کرده اید این اختلافات، عداوتها، حسدها، بدبینی ها، خودخواهیها و غرور و تکبر، چه عواقب سویی دارد؟ آیا می دانید عاقبت این اعمال رذیله و محرمه جهنم بوده، ممکن است خدای نخواسته به خلود در نار منجر شود؟.»(۳۲)
مرحوم شیخ مفید نقل می کند: «هرگاه رسول خدا(ص) با امت خود از جهنم سخن می گفت: مانند فرماندهی که لشکر خود را از هجوم ناگهانی دشمن خبردار می کند به آن هشدار می داد.»(۳۳)ادامه دارد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ سوره حدید، آیه ۲۳.
۲ـ سوره قصص، آیه ۷۶.
۳ـ سوره یوسف، آیه ۸۷.
۴ـ کافی، ج۲، ص۷۱.
۵ـ همان.
۶ـ سوره مریم، آیه ۶۴. سوره مجادله، آیه ۶.
۷ـ سوره کهف، آیه ۴۹.
۸ـ سوره زمر، آیه ۱۰. نساء، آیه ۴۰. احزاب، آیه ۲۹. و غیر آن.
۹ـ سوره زمر، آیه ۱۰.
۱۰ـ سوره بقره، آیه ۲۶۱.
۱۱ـ نگاه کنید به «ثواب الأعمال» شیخ صدوق.
۱۲ـ سوره توبه، آیه ۳۸. رعد، آیه ۲۶ و غیر آن.
۱۳ـ سوره طه، آیه ۱۳۱. اعلی، آیه ۱۶، نازعات، آیه ۳۸ و غیر آن.
۱۴ـ سوره زخرف، آیه ۳۳.
۱۵ـ سوره اسرا، آیه ۲۱.
۱۶ـ سوره آل عمران، آیه ۱۳۳. سوره حدید، آیه ۲۱.
۱۷ـ برای نمونه: سوره مطفّفین، آیه ۲۱. سوره حدید، آیه ۲۱. آل عمران، آیه ۱۳۱. بقره، آیه ۱۴۸.
۱۸ـ سوره اعراف، آیه ۹. مائده، آیه ۵۳. هود، آیه ۴۷. زمر، آیه ۱۵ و غیر آن.
۱۹ـ سوره توبه، آیه ۳۸.
۲۰ـ کافی، ج۲، ص۸۴.
۲۱ـ تفسیر سوره حمد، امام خمینی، انتشارات وحدت، تاریخ انتشار: ۱۳۶۲، ص۵۳.
۲۲ـ سفینة البحار، چاپ قدیم، شیخ عباس قمی، ج۱، ص۱۰۳.
۲۳ـ همان.
۲۴ـ سوره نازعات، آیه ۴۰.
۲۵ـ سوره الرحمن، آیه ۴۶.
۲۶ـ کافی، ج۱، ص۷۰.
۲۷ـ همان، ص۶۹.
۲۸ـ برای نمونه آیات ۲۱۳ بقره، ۴۸ انعام، ۵۶ کهف، ۲ هود، ۱۱۹ بقره، ۲۴ فاطر.
۲۹ـ نگاه کنید به «المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم» واژه های نذر، بشر، خوف، وعد، شفق و غیر آن.
۳۰ـ مفاتیح الجنان، دعای کمیل.
۳۱ـ جهاد اکبر یا مبارزه با نفس، امام خمینی(ره)، ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، چاپ سوم، ص۳۳.
۳۲ـ همان، ص۵۱.
۳۳ـ امالی شیخ مفید، مجلس ۲۴، ص۱۲۳.
منبع: مجله پیام زن دی ۱۳۷۷، شماره ۸۲