چکیده:
نوشتار حاضر گذری بر مسائل مطرح در بحث اعجاز علمی قرآن کریم دارد. هدف نگارنده از این نوشتار تبیین مفهوم اعجاز علمی قرآن و بیان برخی از مصادیق آن با مراجعه به آیات قرآن کریم است. بر اساس یافته های این نوشتار، اعجاز علمی قرآن به معنای بیانات علمی قرآن و نیز اخبارهای غیبی قرآن است که تا هنگام نزول آیات، کسی از آنها خبردار نبوده و در کتاب های آسمانی پیشین نیز از آنها خبرداده نشده است. اگر چه تمام علوم بشری در قرآن وجود ندارد، اما مطالب علمی متقنی به چشم می خورد که می توان آنها را همان اعجاز علمی قرآن دانست که از جمله آنها جاذبه زمین است که سال ها پیش از نیوتن از سوی قرآن کریم مطرح شده است.
طرح مسئله
سخن از معجزه به عنوان یکی از اسناد حقانیت پیامبران همواره از مباحث جدی و مورد توجه متفکران دینی و غیر دینی بوده است. معجزات پیامبران پیشین همگی از سنخ ماده بوده است، که امروزه دیگر سخن از آنها و اثبات حقانیت آنها امری ناممکن است، در حالیکه معجزه پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) از سنخ لفظ و معنا است، و امروزه در دسترس بوده و اعجاز آن قابل ارائه و اثبات است. قرآن کریم به عنوان معجزه جاویدان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) وجوه اعجاز فراوانی دارد و هر روز گوشه ای از عظمت آن برای جهانیان آشکار می شود.
اگر چه پیشتر تنها بر روی فصاحت و بلاغت قرآن کریم به عنوان وجه اعجاز آن تکیه می شد، اما امروزه مسلمانان وجوه اعجاز گوناگونی را برای قرآن بر می شمرند.
یکی از مباحثی که اخیرا مورد استقبال نویسندگان قرآنپژوه قرار گرفته است، مسئله اعجاز علمی قرآن کریم است.
آنچه که در این نوشتار مورد تأکید قرار گرفته است، تبیین برخی مباحث موجود در مسئله اعجاز علمی قرآن کریم است.
اعجاز در لغت
دیدگاه های لغت نویسان راجع به واژه «اعجاز»، تقریبا با یکدیگر همنواست؛ به گونه ای که ابن فارس می گوید: «واژه معجزه از مصدر اعجاز، مشتق از «عجز» می باشد که به معنای ناتوانی و نیز پایان و انتهای هرچیز است.»[۱]
در قاموس نیز چنین آمده است: «عجز بر وزن فلس یعنی ناتوانی و اعجاز به معنای عاجز کردن است و در قرآن نیز چنین آمده است: «وَمَا أَنتُمْ بِمُعْجِزِین»[۲] «شما نمىتوانید [خدا را] درمانده كنید.»[۳]
راغب اصفهانی نیز در این باره می نویسد: «ریشه و اصل واژه «معجزه» تأخر از چیزی و وقوع آن به دنبال امری است؛ ولی در عرف به معنای قصور و ناتوانی از انجام کار، متداول گردیده است.»[۴]
بنابراین می توان چنین گفت که به لحاظ لغوی، اعجاز به معنای ناتوان کردن و معجزه به معنای ناتوانی است.
اعجاز در اصطلاح
اندیشمندان مسلمان راجع به معنای اصطلاحی «اعجاز» دیدگاه واحدی ندارند. طریحی در این باره می نویسد: «معجزه امری است خارق العاده که مطابقت با ادعای نبوت داشته همراه با تحدی است.»[۵]
سیوطی بر این باور است که معجزه امری است خارق عادت که در مقام محاجه آورده می شود و دیگران از آوردن آن عاجز باشند. [۶]
آیت الله خوئی راجع به تعریف اصطلاحی معجزه می نویسد:
«کسی که مقامی را از ناحیه خداوند دعا می کند به عنوان گواه بر صدق گفتارش عملی انجام دهد که قوانین طبیعت را بشکند، به طوری که دیگران از انجام دادن آن عمل عاجز و ناتوان باشند، چنین عمل خارق العاده را معجزه و انجام دادن آن را «اعجاز» می نامند.[۷]
علامه طباطبایی(ره) نیز در تعریف معجزه می گوید:
«معجزه عبارت از امری است خارق العاده که دلالت کند که ماوراء، در طبیعت و امور مادی تصرف کرده است، و این به آن معنی نیست که معجزه مبطل امر عقلی و ضروری است.» [۸]
همانگونه که ملاحظه گردید، بر اساس تعریف نخست، معجزه تنها برای صدق مدعی نبوت است در حالی که چنین قیدی در دیگر تعاریف وجود ندارد.
با وجود این، تعریف رایج و مشهور میان اندیشمندان مسلمان را می توان چنین معرفی کرد:
معجزه عبارت است از کار خارق العاده ای که همراه با ادعای نبوت بوده و با اراده خداوند متعال از شخص مدعی نبوت ظاهر می شود؛ ولی اگر کار خارق العاده ای از بنده ای صالح سر زند که مدعی نبوت نباشد، کرامت نامیده می شود.[۹]
تفاوت معجزه با دیگر امور خارق عادت در آموزش ناپذیری، معارضه ناپذیری و عدم محدودیت و تفاوت در هدف آنهاست؛[۱۰]
معجزات پیامبران در ادوار گوناگون به حسب اقتضائات آن زمان است؛ به عنوان مثال معجزه حضرت موسی علیه السلام در عصری که عصر نفوذ ساحران بود، اژدها شدن عصای آن حضرت بود و معجزه حضرت عیسی علیه السلام اموری همچون شفادادن بیماران، ساختن کبوتری گلی و دمیدن روح در آن و ... بود.
معجزه پیامبر گرامی اسلام، نیز قرآن کریم است که معجزهای از سنخ معنا بوده و جاویدان است؛
قرآن کریم برای اثبات حقانیت خود به دفعات مخالفان خود را به تحدی فراخوانده است، تا آنجا که حتی یک سوره را هم از مشرکان مطالبه کرده است.
«علم» در لغت و اصطلاح
لغتشناسان راجع به معنای لغوی علم، معانی نسبتا مشابهی را ارائه کرده اند: خلیل فراهیدی می گوید: «علم یعلم : یعنی می داند و علم ضد جهل است.» [۱۱]
برخی دیگر از لغت نویسان در این باره می نویسند: علم: یعنی یقین، زمانی که به معنی یقین بیاید، فوری به مفعول میشود. زمانی که به معنای شناخت بیاید متعددی به یک مفعول می شود.[۱۲]
برخی از محققان نیز پس از آنکه علم را به معنای «دانستن دانش» معنا کرده اند، می نویسند: علم گاهی به معنی اظهار و روشن کردن است و گاهی هم به معنی دلیل و محبت است. [۱۳]
امّا در مورد معنای اصطلاحی «علم» گفته شده است که : «علم به معنای احاطه بر چیزی است» و احاطه خود بر چند قسم است:
۱. شناخت: اگر علم تشخیص و درک ویژگیهای شی باشد، شناخت نامیده می شود؛
۲. یقین: اگر علم به اطمینان و سکون برسد، «یقین» نامیده می شود. [۱۴]
استاد مصباح یزدی نیز تعاریف اصطلاحی «علم» را چنین ارائه می کند:
۱. عتقادیقینی مطابق با واقع؛
۲. مجموعه قضایایی که مناسبتی میان آنها در نظر گرفته میشود، مانند قضایای تاریخی که به وجودآورنده علم تاریخ هستند؛
۳. مجموعه قضایایی که از راه تجربه و حس به دست آمده باشد. این تعریف از علم از سوی پوزیتویستها ارائه شده است.
- مجموعه قضایای حقیقی که از راه تجربه حسی قابل مشاهده باشد و این همان اصطلاحی است؛ که پوزیست ها، به کار می برند و برای آن، علوم و معارف غیر تجربی را علم نمی شمارند: این اصطلاح امروز در سطح جهان رواج یافته و طبق علم را در مقابل فلسفه قرار می دهند. [۱۵]
گفتنی است در برخی روایات، از علم، به نوری که به وسیله خداوند در قلب می تابد، تعبیر شده است[۱۶] که البته این علم نورانی از بحث ما خارج است و آنچه که در این بحث مورد نظر ماست، همان علوم ظاهری می باشد.
از بررسی معنای لغوی و اصطلاحی واژه وی «اعجاز» و «علم» نتایج زیر به دست می آید:
الف. معنای لغوی اعجاز همان ناتوان کردن است و معنای اصطلاحی آن همه کار خارق العاده ای که همراه با ادعای نبوت و تحدی باشد، که کار بشر نیست؛
ب. علم در لغت به معنی دانستن و در مقابل جهل و بی خبری است، ضمن آنکه برای واژه «علم» معانی اصطلاحی فراوانی بیان شده است و آنچه که به طور خلاصه میتوان گفت، این است که علم همان اعتقاد و باور یقین که دین یقین در اثر تلاش و فعالیت علمی بدست می آید.
اعجاز علمی قرآن
پس از آنکه با واژگان «علم» و «اعجاز» آشنا شدیم، نوبت آن فرارسیده است تا مقصود خود از واژه «اعجاز علمی» قرآن را روشن کنیم.
مقصود از اعجاز علمی قرآن دو امر است:
۱. رازگویی علمی؛ بدین معنا که قرآن کریم، مطلبی را که قبل از نزول آیه کسی از آن اطلاع نداشته، بیان کند، به طوری که مدت ها بعد، آن مطلب علمی به وسیله دانشمندان کشف شود؛
۲. اخبار غیبی؛ بدین معنا که قرآن کریم در مورد وقوع حوادث طبیعی و جریانات تاریخی که در هنگام آیه کسی از آن خبر نداشته و در کتابهای آسمانی پیشین از آن خبر داده نشده است، اظهار نظر کند.[۱۷]
اعجاز قرآن و دلیل آن
دلیل عمده بر اعجاز قرآن کریم، همان تحدی و مطالبه نظیر آن است که با قاطعیت از مردم عرب و غیرعرب خواسته است، چنانچه شک دارند نظیر و مانند آن را بیاورند.
قرآن کریم گاه از مردم خواسته است که همانند قرآن را بیاورند:
«فَلْیأْتُواْ بحِدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن كاَنُواْ صَدِقِین»[۱۸]
«اگر راست مىگویند سخنى همانند آن بیاورند»
گاه نیز از مردم خواسته تا ده سوره مانند آن بیاورند:
««أَمْ یقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ»[۱۹]
«یا مىگویند این [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگویید ده سوره برساختهشده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر كه را مىتوانید فرا خوانید.»
خداوند متعال در برخی دیگر از آیات باز هم تنزل کرده و خواستار اقامه تنها یک سوره مانند قرآن را شده است؟
«وَإِن كُنتُمْ فِی رَیبٍ مِّمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ وَادْعُواْ شُهَدَاءكُم مِّن دُونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ»[۲۰]
«و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهایم شك دارید پس اگر راست مىگویید سورهاى مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید.»
با توجه به آنچه که گذشت، روشن شد که خداوند متعال در قرآن کریم، مردم را مبارزه طلبیده و از آنها خواستار ارائه تنها یک سوره مانند سوره های قرآن شده است.
از سوی دیگر مطالعه تاریخ عرب نشان از این واقعیت دارد که خطبای نامی و فصیحی در میان عرب های آن زمان وجود داشته است بود و با اینکه این مطالبه از سوی خداوند، موقت به وقت و زمانی خاص یا گروه محدودی نبوده است و نیز چنین دعوتی از سوی قرآن، به طور دائم، به آنان پیشنهاد شده بود، عدم ارائه حتی یک سوره مانند سوره های قرآن، نشان از بشری نبودن قرآن و معجزه بودن آن دارد. به ویژه آنکه مشرکان آن عصر به گواهی تاریخ در نابودی قرآن حریص بودند و با نهایت کوشش می خواستند، نور خدا را خاموش نمایند و آن را مخفی نگهدارند. چنین امری خود بهترین دلیل است که آنها از معارضه عاجز بودند. و مقصود از معجزه نیز همین است.
قرآن کریم خود در این باره می فرماید:
«وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَن یفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَكِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَینَ یدَیهِ وَتَفْصِیلَ الْكِتَابِ لاَ رَیبَ فِیهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِینَ»[۲۱]
«چنان نیست كه این قرآن از جانب غیر خدا [و] به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصدیق [كننده] آنچه پیش از آن است مىباشد و توضیحى از آن كتاب است كه در آن تردیدى نیست [و] از پروردگار جهانیان است.»
بنابراین آنچه باعث شد که آنها ایمان نیاورند، همان عصبیت های آنها بوده که سد راه هدایت آنها شده است.[۲۲]
وجود علوم بشری در قرآن
یکی از مباحث مرتبط با مسئله اعجاز علمی قرآن، مبحث وجود علوم بشری در قرآن است. به طور کلی راجع به این مسئله که آیا همه ی علوم بشری در قرآن هست،سه دیدگاه عمده وجود دارد:
دیدگاه اول
قائلان به این دیدگاه بر این باورند که همه علوم بشری در قرآن وجود دارد. بر اساس پژوهش های محققان، نخستین بار این اندیشه در کتاب «احیاء العلوم» و «جواهر القرآن» ابوحامد عزالی دیده شده است. او سعی کرد که نشان دهد همه علوم را می توان از قرآن استخراج کرد. غزالی در این باره می نویسد:
«سپس علوم، همه آنها در افعال و صفات خدا داخل است و خداوند در قرآن، افعال ذات و صفات خود را توضیح می دهد و این علوم بی نهایت است و در قرآن به اصول کلیات (جامع) آنها اشاره شده است.»
پس از غزالی، ابولفضل المرسی، ـ که صاحب کتاب تفسیر است ـ این دیدگاه را به صورت افراطی می پذیرد و این آموزه را مطرح می کند که همه علوم اولین و آخرین در قرآن وجود دارد.
پس از این دو، بدرالدین زرکشی در البرهان، جلال الدین سیوطی در کتاب الاتفاق فی علوم القرآن و مرحوم فیض کاشانی در مقدمه تفسیر «صافی» این دیدگاه را می پذیرند.
در عصر جدید هم با پیشرفت علوم، این دیدگاه تقویت شد و کسانی مثل طنطاوی جوهری در کتاب تفسیر «الجواهر فی تفسیر القرآن» سعی کرد تا بسیاری از علوم جدید را به قرآن نسبت دهد.
قائلان به دیدگاه اول، برای اثبات نظریه خود دلائلی اقامه کرده اند:
اولا ظاهر برخی از آیات قرآن دلالت بر این دارد که همه چیز در قرآن وجود دارد. مثل:
«وَنَزَّلْنَا عَلَیكَ الْكِتَابَ تِبْیانًا لِّكُلِّ شَیء»[۲۳]
«و این كتاب را كه روشنگر هر چیزى است، بر تو نازل کردیم.»
ثانیا آیاتی که اشاره به علوم مختلف می کند مثل: آیه ی که از حساب سخن می گوید اشاره به علوم ریاضی دارد:
« وَكَفَى بِنَا حَاسِبِینَ»[۲۴]
همچنین آیهزیر دلالت بر وجود علم پزشکی درقرآن می کند:
«وَإِذَا مرضْتُ فهو یشفِین»[۲۵]
ثالثا روایاتی از اهل بیت علیهم السلام صادر شده است که دلالت بر وجود همه علوم در قرآن دارد. به عنوان نمونه از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمودند:
«انّ الله تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامه نزله فی کتابه و بینه لرسوله»[۲۶]
«خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی را که مسلمانان به آن محتاج باشند، فروگذار نکرده است مگر آنکه آنها در قرآن، نازل فرموده و برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان کرده است.»
رابعا در روایات متعددی بیان شده که قرآن دارای بطون است. عزالی در کتاب احیا العلوم به همین مطلب اشاره کرده و تعداد علوم قرآن را تا هفتاد و هفت هزار و دویست علم بر شمرده است.[۲۷]
نقد این دیدگاه را به همراه بیان دیدگاه برگزیده بیان خواهیم کرد.
دیدگاه دوم
قائلان به این دیدگاه بر این باور هستند که قرآن فقط کتاب هدایت و دین است و برای بیان مسائل علوم تجربی نیامده است . این دیدگاه را می توان از سخنان برخی صاحب نظران و مفسران استفاده کرد.
برای مثال ابو اسحاق شاطبی، که با نظریه غزالی و المرسی، سخت مخالف بود، می گوید: «قرآن برای احکام آخرت و مسائل جنبی آن آمده است.» [۲۸]
در بررسی این دیدگاه می توان گفت که چنین ادعایی با ظواهر آیات قرآن ناسازگار است؛ چرا که در قرآن احکام و حدود و حتی قوانین ارث و دستورات جنگ و حکومت و اقتصاد و......بیان شده است که مربوط به دنیای مردم است؛
دیدگاه برگزیده
به نظر می رسد با مراجعه به قرآن کریم، به دیدگاه سوم که تفصیل در مسئله است، خواهیم رسید بدین معنا که از طرفی همه علوم بشری در ظواهر قرآن وجود ندارد و هدف اصلی قرآن نیز هدایت گری به سوی خداست. و از طرفی دیگر قرآن کریم دعوت به تفکر و علم می کند و برخی از مثال ها و مطالب علمی صحیح و حق را بیان می کند. به دیگر بیان استفاده قرآن کریم از برخی مسائل علمی نیز در جهت هدایت گری انسان هاست.
شواهدی که می توان برای تبیین این دیدگاه و نیز رد دیدگاه نخست، اقامه کرد عبارتند از:
اولا قرآن کتاب هدایت است، بنابراین ضرورت ندارد تا تمام مسائل علمی را با تفصیلات آن ها بیان کند؛ هدایت گری قرآن کریم مطلبی است که بارها از سوی خداوند در قرآن کریم مورد اشاره قرار گرفته است:
«ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین»[۲۹]
«ان کتاب تردیدی در آن نیست، موجب هدایت متقین است»
«شَهْر رَمَضان الَّذی أُنْزِل فیه الْقُرْآن هُدى لِلنَّاس وَ بَینات من الْهُدى و الْفُرْقان»[۳۰]
«ماهِ رمضان است ماهى كه قرآن، براى راهنمایى مردم، و نشانههاى هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است.»
ثانیا ظهور آیاتی که می فرماید: «همه چیز در قرآن است» قابل اخذ نیست؛ چرا که بسیاری از فرمول های شیمی و فیزیک در قرآن نیست.
ثالثا آیاتی که اشاراتی به برخی علوم طبیعی دارد، هدف از آنها کشف فرمول های فیزیک و شیمی نیست، بلکه این اشارات به طور استطرادی و حاشیه ای مطرح شده تا از دل آنها مطالبی برای هدایت انسان ها بیان شود.[۳۱]
بنابراین می توان مدعی شد که اولا تمام علوم بشری در قرآن نیست؛
ثانیا قرآن تنها برای امور اخروی نیامده است؛
ثالثا قرآن کریم برای هدایت انسان ها آمده است، از این رو آنجا که لازم دانسته از برخی مطالب صحیح علمی نیز بهره برده است.
با توجه به آنچه که گذشت، این بحث مطرح می شود که آیا می توان اعجاز علمی قرآن را با استخراج برخی آیات علمی قرآن ثابت کرد؟
برای پاسخ به این سوال لازم است، برخی از آیاتی که متضمن برخی مطالب علمی است و مورد استناد محققان قرار گرفته، مطرح و پس از بررسی آنها اعجاز علمی قرآن را پذیرفته یا رد کرد.
نمونه ای از اعجاز علمی قرآن
۱. جاذبه زمین
یکی از قوانینی که در قرون اخیر در اروپا کشف شد، قانون جاذبه زمین است. در مجامع علمی روز، از نیوتن به عنوان نخستین نظریه پرداز این قانون یاد می شود.[۳۲]
در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که می توان در بردارنده قانون جاذبه زمین باشد:
«الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها»[۳۳]
«خدا همان كسى است كه آسمانها را، بدون ستونهایى كه براى شما دیدنى باشد، برافراشت.»
ظاهر این آیه دلالت بر این مطلب دارد که خداوند متعال برای پابرجا ماندن آسمان ها، ستون هایی نامرئی را ساخت تا در حقیقت مانع از فروپاشی آسمان ها شود.
چنین برداشتی از آیه، دلیل بر مسئله و قانون جاذبه زمین است که قرن ها بعد به وسیله نیوتن مطرح شد.
آیت الله مکارم شیرازی در کتاب قرآن و آخرین پیامبر می نویسد:
شک نیست که وجود نیروی مرموزی را در درون زمین که همه اجسام را به سوی خود می کشد، همه پیش از نیوتن احساس کرده بودند، اما اینکه این قانون یک قانون عمومی در سرتاسر جهان آفرینش، در تمام کرات و سیارات و کواکب و کهکشانهای عظیم و حتی میان دو ذره بسیار کوچک و ناچیز می باشد، که کسی پیش از نیوتن ظاهرا از آن آگاهی نداشت وتنها او بود که نخستین بار در قرن ۱۷ میلادی با الهام گرفتن از سقوط یک سیب به زمین پرده از روی این قانون بزرگ برداشت و پایه گذار قانون جاذبه عمومی شد. اهمیت این قانون بقدری است که بعضی قرن ۱۷ را قرن نیوتن نام گذارده اند، نیوتن ساعت های طولانی در سکوت و اندیشه فرو رفت تا توانست این قانون پیچیده را کشف کند و این جمله را اثبات نماید که هر دو جسم یکدیگر را به نسبت مستقیم جرمها، و به نسبت معکوس مجذور فاصله ها ، جذب می کنند.[۳۴]
بنابر آنچه که گفته شد، این حقیقت آشکار و ثابت است که بیش از هزار سال قبل از نیوتن و کشف عظیم او قرآن به این نیرو اشاره کرده است.
از این رو می توان وجود چنین مسئله ای در قرآن را یکی از وجوه اعجاز علمی قرآن دانست.
۲. حرکت زمین
مدت ها بود که کلیسا نظریه زمینمحوری بطلمیوس را مطرح و شدیدا از آن دفاع می کرد، بر اساس این نظریه، زمین ثابت بود و خورشید به دور آن می چرخید، تا اینکه برای نخستین بار «کپرنیک» لهستانی و پس از او «گالیله» ضمن مخالفت با نظریه کلیسا، نظریه خورشیدمرکزی را مطرح کردند که بر اساس آن، زمین در حال گردش به دور خورشید است.
گالیله با اختراع دوربین کوچکی که طرح آن را از یک عینک ساز هلندی به نام «یانس» گرفت و تکمیل نمود، تقریبا جنبه ی حسی به آن داد، خلاصه اینکه این کشف بزرگ علمی و اکتشاف مهم در تاریخ علم به نام او ثبت گردید.
ولی قرآن در حدود یک هزار سال پیش از گالیله عقیده زمینمرکزی را در لابلای آیات مربوط به اسرار آفرینش و توحید، صریحا رد کرده و تصریح می کند که زمین با سرعت در گردش است:
«وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اتْقَنَ كُلَّ شَیءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ»[۳۵]
«كوهها را مىبینى [و] مىپندارى كه آنها بىحركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند [این] صنع خدایى است كه هر چیزى را در كمال استوارى پدید آورده است در حقیقت او به آنچه انجام مىدهید آگاه است.»
این آیه به روشنی بر این مطلب دلالت دارد که کوهها در حرکتند، اگر چه به نظر ساکن می آیند. مسلما حرکت کوهها بدون حرکت زمین های متصل به آنها معنی ندارد و به این ترتیب معنی آیه چنین می شود که زمین ها همه با هم به سرعت همچون ابرها در حرکتند.
اما چرا قرآن کوه ها را مرکز بحث قرار داده؟ شاید به این جهت است که کوه ها از نظر سنگینی و وزن و پا برجائی ضرب المثلند، و برای تشریح قدرت خداوند و قدرت او برهر چیز قرآن این تعبیر را انتخاب نموده است جائی که کوه ها با این عظمت و سنگینی به فرمان خدا گردش کنند قدرت قاهره ی او بر هر چیز به ثبوت می رسد.
نکته جالب دیگر که در این آیه دیده می شود تشبیه حرکت زمین به حرکت ابرهاست از این تشبیه زیبا دو چیز استفاده می شود:
۱- حرکت سریع را در گذشته، بلکه امروز نیز به حرکت ابرها تشبیه می کنند، در حدیث است که می فرماید:« اَلفُرصهُ تمَرَّ السَحابَ» فرصتها همچون ابرها به سرعت در گذرند، نمونه ای از این مطلب است، یعنی حرکت زمین بسیار سریع است. مطابق نظریه دانشمندان امروز سرعت سیر حرکت زمین در حرکت وضعی نزدیک به ۳۰ کیلومتر در هر دقیقه است.
۲- دیگر اینکه حرکت ابرها با نهایت آرامش و بدون سر و صدا انجام می پذیرد حرکت کره زمین به دور خود نیز کاملا آرام و خالی از هرگونه اضطراب و سر و صدا است.[۳۶]
از دیگر آیاتی که نشان از حرکت زمین دارد، آیه زیر است:
«الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا»[۳۷]
«همان كسى كه زمین را برایتان گهوارهاى ساخت.»
قرآن در توصیف زمین لفظ «مهد» و «گهواره» را به کار برده و آن را به گهواره کودک تشبیه نموده است، گهواره را برای کودک شیرخوار آماده می کنند. حرکت گهواره چنان ملایم و آرام است که کودک را به خوبی به استراحت خواب می برد، هم چون زمین برای بشر آفریده شده که حرکت وضعی و انتقالی آن بسان حرکت گهواره کاملا نرم و آرام می باشد، همان طور که حرکت گهواره برای پرورش کودک و استراحت او انجام می گیرد. هم چنین منظور از حرکت روزانه و سالانه زمین تربیت انسان بلکه کلیه موجودات روی زمین (اعم از جاندار و گیاه و نبات) می باشد.
این آیه با ظرافت و لطافت خاصی به حرکت زمین اشاره کرده و علت اینکه از تصریح خودداری نموده این است که دانشمندان آن روز بیشتر بر سکون زمین اتفاق نظر داشتند و آن را از ضروریات و بدیهیات غیر قابل تردید می دانستند.[۳۸]
از بررسی آیات مربوط به حرکت زمین به این نتیجه می رسیم:
زمین دارای دو حرکت می باشد،۱- حرکت وضعی ۲- حرکت انتقالی.
هرکدام از این حرکات دارای خصوصیات خاص می باشند، که تأثیر اساس در زندگی بشری داشته که بدون آن زندگی ممکن نبود. به علاوه این حرکات ، زمین دارای نیروی جاذبه است که اجسام را روی خود نگهداشته و از معلق شدن در فضا جلوگیری می کند. لذا با دیدن و شناخت پیدا کردن نسبت به کره زمین، هر انسان متفکر و دانشمند را به تعجّب وا می دارد.و پی به وجود خالق می برد که دانا و توانا و فرزانه است که به تمام نیازهای بندگانش توجه داشته است.
با توجه به آنچه که گذشت، می توان به این نتیجه رسید که قرآن کریم، سال ها پیش از کپرنیک و گالیله مسئله حرکت زمین را مطرح کرده است.
البته گاه ادعا می شود که پیش از گالیله و در عصر یونان باستان کسانی مسأله حرکت زمین را مطرح کرده بودند. در این باره ادعا شده است که «فیثاغورث» حکیم معروف یونانی اشاراتی به این مسئله داشته است، ولی از آنجا که نتوانسته بود دلایل کافی و قانع کننده بر مدعای خود اقامه کند، هیچ گاه سخن آنان به عنوان یک نظریه علمی مورد توجه محافل علمی جهان واقع نشده بود؛ چرا که نظریه بطلمیوس مبتنی برسکون و مرکزیت زمین در حدود ۱۵ قرن چنان بر تمام افکار دانشمندان سایه افکنده بود، که دیگر نظریات قدرت عرض اندام را نداشتند.[۳۹]
بنابراین اگر چنین ادعایی را صادق تلقی کنیم، دیگر نمی توان نظریه حرکت زمین از سوی قرآن را به عنوان اعجاز علمی قرآن کریم، تلقی کرد.
۳. خبر از پیروز شدن روم
پیشتر اشاره شد که اصطلاح اعجاز علمی قرآن، بر پیشگویی ها و اخبار غیبی که تا عصر نزول کسی از آنها خبر نداشته و در کتاب های آسمانی پیشین نیز از آن خبر داده نشده است، اطلاق می شود. یکی از پیشگویی های قرآن کریم، پیشگویی از پیروزی رومیان بر ایرانیان است. قرآن کریم در این باره می فرماید:
«غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین»[۴۰]
«رومیان مغلوب شدند (و این شكست) در سرزمین نزدیكى رخ داد، اما آنها بعد از مغلوبیت به زودى در چند سال، غلبه خواهند كرد.»
در این آیه از دو جنگ خبر می دهد که در نخستین نبرد، ایرانیان بر رومیان چیره شده و در نبرد دوم، این رومیان بودند که بر ایرانیان پیروز شدند.
براى اینكه بدانیم شكست رومیان از ایرانیان و سپس پیروزى آنها در چه مقطع تاریخى واقع شده است كافى است بدانیم كه در تواریخ امروز، در دوران خسروپرویز، به یك دوران جنگ طولانى میان ایرانیان و رومیان برخورد مىكنیم كه بیست و چهار سال دوام یافت، و از ۶۰۴ میلادى تا ۶۲۸ به طول انجامید.
در حدود سال ۶۱۶ میلادى دو سردار معروف ایرانى بنام «شهربراز» و «شاهین» به قلمرو روم شرقى حمله كردند، آنها را شكست سختى دادند، و منطقه شامات و مصر و آسیاى صغیر را مورد تاخت و تاز قرار دادند، دولت روم شرقى كه گرفتار شكست سختى شده بود تا آستانه انقراض پیش رفت و دولت ایران تمام متصرفات آسیایى او را با مصر تسخیر كرد.
و این در حدود سال هفتم بعثت پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) بود.
ولى «هرقل» پادشاه روم از سال ۶۲۲ میلادى تهاجم خود را به ایران شروع كرد و شكستهاى پى در پى به سپاه خسروپرویز وارد ساخت، و تا سال ۶۲۸ میلادى این جنگهایى كه به نفع رومیان بود ادامه یافت، خسروپرویز شكست سختى خورد و مردم ایران او را از سلطنت خلع كرده و پسرش «شیرویه» را به جاى او نشاندند.
با توجه به اینكه میلاد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در سال ۵۷۱ و بعثت ایشان در سال ۶۱۰ میلادى واقع شد شكست رومیان منطبق بر سال هفتم بعثت و پایان پیروزى رومیان و شكست خسروپرویز بر سال پنجم تا ششم هجرت منطبق مىشود، و مىدانیم در سال پنجم فتح خندق اتفاق افتاد و در سال ششم صلح حدیبیه اتفاق افتاد، البته انتقال اخبار جنگ ایران و روم به منطقه حجاز و مكه نیز معمولا مقدارى از زمان را اشغال مىكرده است و به این ترتیب تطبیق تاریخى این خبر قرآنى روشن مىشود.[۴۱]
با توجه به آنکه این واقعه در آینده اتفاق افتاده بود و در کتاب های آسمانی پیشین نیز خبرداده نشده است، وجود آن در قرآن کریم را می توان از مصادیق اعجاز علمی قرآن دانست.
نتیجه گیری
نتایج به دست آمده از این نوشتار عبارتند از:
۱. معجزه عبارت است از کار خارق العاده ای که همراه با ادعای نبوت بوده و با اراده خداوند متعال از شخص مدعی نبوت ظاهر می شود؛
۲. قرآن کریم به عنوان معجزه جاویدان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، وجوه اعجاز فراوانی دارد؛
۳. یکی از وجوه اعجاز قرآن کریم، اعجاز علمی آن است؛
۴. مقصود از اعجاز علمی قرآن کریم، رازگویی علمی قرآن و نیز اخبارهای غیبی قرآن است که تا آن زمان کسی از آنها خبر نداشته است؛
۵. قرآن کریم به جهت هدایت انسان ها نازل شده است، از این رو نظریه افراطی وجود تمام علوم بشری در قرآن، نادرست است؛
۶. از دیگر مسائلی که می توان آن را به عنوان اعجاز علمی قرآن کریم دانست، مسئله جاذبه زمین است که قرن ها پیش از نیوتن از سوی قرآن کریم، مطرح شده است؛
۷. از دیگر آیاتی که می توان آن را به عنوان اعجاز علمی قرآن به شمار آورد، اخبار از پیروزی روم است.
پی نوشتها
۱. ابن فارس، احمد، مقایس اللغه، ج۴، ص۲۳۲.
[۲] . یونس/ ۵۳.
[۳] . قرشی، سید علی اکبر قاموس قرآن، ج۴، صلی الله علیه و آله و سلم ۲۹۲.
[۴] . راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ج۲، صلی الله علیه و آله و سلم ۵۵۳
[۵] . الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، صلی الله علیه و آله و سلم ۱۲۵.
[۶] . سیوطی، عبد الرحمن، الانقان فی علوم القرآن، ج۲، ۲۵۲.
[۷] . خوئی، سیدابوالقاسم، البیان، ص۴۱.
[۸] . طباطبایی، سید محمد حسین ، المیزان، ج۱، صلی الله علیه و آله و سلم ۹۳.
[۹] . شیخ مفید، النكت الإعتقادیة، صلی الله علیه و آله و سلم ۳۶ و ۳۷، مصباح یزدی،آموزش عقاید،ج۲، ص۹۹-۱۰۳ و راه شناسی، ص۱۲۳ – ۱۳۳، ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف،ص۱۵۴ و ۱۵۵، شیخ طوسی،الاقتصاد،ص۱۵۵، محقق حلی، المسلک فی اصول الدین، ص۱۶۱.
[۱۰] . مصباح یزدی،آموزش عقاید،ج۲، ص۹۹-۱۰۳ و راه شناسی، ص۱۲۳ - ۱۳۳
[۱۱] . فراهیدی، خلیل، العین، ج۲، ص۱۲۷۳.
[۱۲] .الفیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، ج۱-۲، صلی الله علیه و آله و سلم ۴۲۷.
[۱۳] . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۲۷۳.
[۱۴] . مصطفوی، حسن، التحقیق، ج۸، ص۲۰۶.
[۱۵] . مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، ج۱،ص۶۱.
[۱۶] . «لیس العلم بكثرة التعلم إنما هو نور یقذفه الله فی قلب من یرید أن یهدیه.» مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار ،ج۶۷ ،ص۱۴۰.
[۱۷] . رضایی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۱، ص۹۴.
[۱۸] . طور/۳۴.
[۱۹] . هود/۱۲.
[۲۰] . بقره/۲۳ و نیز ر.ک. یونس/۳۸.
[۲۱] . یونس/۳۷.
[۲۲] . زرندی میر مهدی، سید ابوالفضل، تاریخ و علوم قرآن، صلی الله علیه و آله و سلم ۱۹۲و ۱۹۱.
[۲۳] . نحل/۸۹.
[۲۴] . انبیا/ ۴۷ . همچنین برای اثبات علم حساب به آیه «رَفِیعُ الدَّرَجَاتِ» غافر/۱۵ . هم تمسک شده است.
[۲۵] . شعرا/ ۸۰.
[۲۶] . عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۲، صلی الله علیه و آله و سلم ۷۴.
[۲۷] . رضایی، محمدعلی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج۱، ص۳۳.
[۲۸] . رضائی اصفهانی، محمدعلی، همان، ج۱، صلی الله علیه و آله و سلم ۳۵ تا ۳۷.
[۲۹] . بقرة/۲.
[۳۰] . بقره/۱۸۵.
[۳۱] . رضائی اصفهانی، محمدعلی، همان، ص۳۴ و ۳۵.
[۳۲] . البته آنچه که امروز مطرح است، تنها محدود به نیروی جاذبه زمین نمی شود، بلکه تمام موجودات عالم چنین جاذبه ای را نسبت به یکدیگر دارند، لذا از این قانون به نام جاذبه عمومی موجودات یاد می شود. در این قسمت تنها به جاذبه زمین اشاره کرده ایم.
[۳۳] . رعد/۲
[۳۴] . مکارم شیرازی، ناصر، قرآن و آخرین پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم ۱۶۷و ۱۶۸.
[۳۵] . نمل/۹۰.
[۳۶] . مکارم شیرازی، ناصر، قرآن و آخرین پیامبر، صلی الله علیه و آله و سلم ۱۵۶و ۱۵۲.
[۳۷] . طه/۵۳.
[۳۸] . سبحانی، جعفر، برهان رسالت، صلی الله علیه و آله و سلم ۲۷۵و ۲۷۴.
[۳۹] . رضایی اصفهانی، محمدعلی، همان، ص۱۹۷.
[۴۰] . روم/۲-۴.
[۴۱] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۳۶۹.
نویسنده: جمیله براتیان.