چکيده:
بی ترديد هيچ دينی به اندازه اسلام به تعليم وتربيت اهميت نداده است. نخستين سخنانی که بر پيامبر اسلام- صلی الله عليه وآله- وحی می شود به او دستور میدهد به نام خدا بخواند؛ خداوندی که آفريدگار انسان است و به او نوشتن با قلم را آموخته است. نوشتن و ابزار آن (قلم) از ديد اسلام چنان ارزشمند است که خداوند به قلم و نوشته سوگند ياد میکند.[۱]
ارزش واعتباری که قرآن برای تعليم و تربيت و خواندن و نوشتن قائل شد، در سيره پيامبر-صلی الله عليه وآله- نيز جلوه کرده است تا جايی که ايشان خود را معلم خواندند و فرمودند: “همانا من معلم مبعوث شده ام.”[۲] در قرآن تزکيه(تربيت) و تعليم[۳] به عنوان مهمترين هدف بعثت انبيای الاهی به ويژه حضرت خاتم المرسلين – صلی الله عليه وآله- ذکر شده است.
تربيت اسلامی دارای مبانی، اصول، اهداف، مراحل وروشهای خاص خود است. اين مکتب تربيتی، همه ابعاد و ساحتهای وجودی انسان را پوشش داده است. پرداختن به هر کدام از اين عناوين نيازمند صرف وقت زياد و اطاله کلام است لذا به زمانی ديگر و اگذار میشود.
نگارنده در اين نوشتار روشهای تربيتی رسول اعظم – صلی الله عليه وآله- به روايت قرآن” را مورد بررسی قرار میدهد تا با روشهای صحيح، کارآمد و معتبر آشنا شويم و راحتتر به اهداف تربيتی اسلام و پيامبر اکرم – صلی الله عليه وآله- دست يابيم.
تعريف تربيت: تربيت به معنای پروردن و پروراندن آمده است.[۴] «معادل اين لفظ در انگليسی واژه Education است که از دو ريشه Educar به معنای تغذيه يا خوراک دادن و Educere به معنای بيرون کشيدن «فرهيختن» و رهنمودن به… و خلاصه پروردن است.»[۵]
در عربی واژه «رب» از دو ماده «ر ب ب » و «ر ب و» مشتق شده، ماده «ربب» به معنای حضانت، اصلاح، سرپرستی، سوق دادن شئ به سوی کمال و ماده « ربَوَ » به معنای زياد شدن، تغذيه نمودن، رشد ونمو کردن است.[۶]
در اصطلاح مربيان علوم تربيتی، تربيت عبارت است از فعاليتی هدفمند ميان مربی و متربی، به منظور کمک به متربی در جهت شکوفايی قابليت ها و استعدادهای وی و پرورش شخصيت او در ابعاد فردی، اجتماعی، اخلاقی، عقلانی، عاطفی،جسمانی و… .[۷]
تعريف روش: روش عبارت است از فنون؛ شيوهها و رفتار هايی که اهداف و اصول تعليم و تربيت را به ثمر میرساند و به آنها عينيت میبخشد.[۸]
اينک به مرور روشهای تربيتی رسول اعظم – صلی الله عليه وآله- با توجه به آيات شريفه قرآن ميپردازيم.
۱. روش الگو دهی
الگو به معنای سرمشق، مقتدا، اسوه، قدوه و…میباشد.[۹] در اين روش مربی میکوشد نمونة رفتار و کردار مطلوب را عملا در معرض ديد متربی قرار دهد و بدين گونه موقعيت اجتماعی او را دگرگون کند تا او به پيروی بپردازد و حالت نيکويی، مطابق با آن عمل نمونه در خويش پديد آورد.
روش الگويي به دو قسم قابل تقسيم است: الف) الگو گرفتن يا الگو براي خود قرار دادن. ب) ارائة الگو براي ديگران. در يک تقسيم بندی ديگر الگو ميتواند حسنه يا سيئه( مثبت يا منفي) باشد. الگوي نيكو، مانند انبيا و اوليا. الگوي بد مانند هنر پيشهها و ستارگان سينمايی غير دينی كه ابزار دست فرهنگ سازان سکولار و گاه لائيک غربی واقع میشوند.
در آيات كريمه قرآن دو تن از انبياي بزرگ الاهي؛ يعني حضرت ابراهيم – عليه السلام-[۱۰] و حضرت محمد – صلی الله عليه وآله-[۱۱]، الگوهاي نيک «أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» معرفي شده اند. زندگی انبيای الاهی- عليهم السلام- به خصوص حضرت خاتم الانبيا – صلی الله عليه وآله- پر است از مطالبی که میتواند برای عموم مردم به ويژه مربيان و معلمان و مبلغان دينی سر مشق نيک باشند؛ صبر ايوب نبی -عليه السلام-[۱۲] ادب سؤال يونس نبی-عليه السلام-[۱۳] دلسوزی، محبت ورأفت رسول اکرم- صلی الله عليه وآله-[۱۴] از نمونه های بارز اسوه سازی واسوه دهی است. بيشترين نقش و تاثير انبيا و اوليا الاهی-عليهم السلام- در هدايت و رهبری مردم ار آن جهت بود که اسوه و الگوی عملی مردم بودند و با رفتارشان( نه فقط با زبان) مردم را به راه حق دعوت میکردند.
تذکر اين نکته لازم است، با توجه به اينکه الگو ميتواند حسنه يا سيئه( مثبت يا منفي) باشد اگر در الگو گيری بصيرت کافی به متربی داده نشود و او با ملاک های معتبر الگو آشنا نشود ممکن است که اسوه گزينی به پيروی کور کورانه و تقليد بدون ملاک منجر شود که شديدا مورد نکوهش و سرزنش قرآن کريم است. قرآن کريم به نقل از کافران میگويد: «ما نياکان خود را بر آيينی يافتيم، وما نيز به پيروی آنان هدايت يافته ايم.. به آثار آنان اقتدا می کنيم».[۱۵] در جواب آنان فرمود: « آيا اگر من آيينی هدايت بخش تر از آنچه پدرانتان را برآن يافتيد آورده باشم باز هم انکار میکنيد؟!»[۱۶] اين گروه کافر حاضر بودند آگاهانه حق را زير پا بگذارند و به تقليد از اجداد خود ادامه دهند. در مقابل چنين اسوه گزينی نادرستی، قرآن همه بشريت را به باز بينی در روش تقليد و گزينش صحيح در مقام اقتدا دعوت می نمايد. در سوره انعام آيات ۸۲ تا ۸۹ از بعضی از انبيای بزرگ ياد میکند و میفرمايد: « آنها کسانی هستند که خداوند هدايتشان کرده است؛ پس به هدايت آنان اقتداکن.»[۱۷] روش الگويی به دليل آنکه روشی عملی است و واقعيت های غير ملموس را به محسوس وعينی تبديل میکند، از تاثير گذار ترين روشهای تربيتی است.
ويژگيهای الگوی شايسته[۱۸]
۱. مطابقت گفتار با عمل: اگر گفتار و رفتار الگو هماهنگ نباشد، متربی زود دل زده شده، از مربی فاصله می گيرد؛ از اين رو قرآن کريم افرادی را که به گفتار خود عمل نمیکنند سرزنش مینمايد: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ _ كَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ ».[۱۹]
در روايتی ازحضرت امام صادق- عليه السلام- نقل شده که فرمود: مردم را با اعمال و رفتارتان به راه حق دعوت کنيد نه با زبانتان.[۲۰]
۲. محبت و دلسوزی: عشق به متربی و پسنديدن برای او، آنچه مربی برای خود میپسندد از لوازم الگو شدن يا ارائة الگو برای متربی است. قرآن مجيد يکی از صفات مهم رسول خدا – صلی الله عليه وآله- را اين میداند که رنج و ناراحتی مردم برای او سخت بوده و حضرت نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان بوده است.« لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَريصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنينَ رَؤُفٌ رَحيمٌ »[۲۱]. آنقدر برای مردم دلسوزبود که خدای متعال به وی فرمود: نبايد خود را به زحمت شديد بيندازی و يا اين که خود را هلاک کنی![۲۲]
۳. صبر واستقامت: فردی که الگوی ديگران است بايد انسانی بردبار و صبور باشد تا بتواند برای متربی سرمشق خوبی باشد. قرآن کريم بر اين نکته تاکيد دارد که داشتن صبر از پيش شرطهای پيشوايان جامعه است. «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ».)[۲۳]
۴. ايمان و داشتن رابطه قوی با خدای متعال، اخلاص در عمل و اين که اسوه، اول بايد خود سازی کند پس از آن به تربيت ديگران بپردازد از ساير ويژگیهايی است که در الگو لازم و ضروری است.
۲. روش موعظه حسنه
موعظه به معنی بازداشتن همراه با ترساندن آمده است:«الموعظة هو زجرمقترن بالتخويف»[۲۴]. علامه طباطبايی میفرمايد: موعظه بيانی است که نفس شنونده را نرم و قلب اورا به رقت میآورد.[۲۵] موعظه آن نيست که به کسی چيزی آموخته شود؛ بلکه آن است که دل مخاطب به گونهای نرم شود که از خواب غفلت و بیخبری بيدار شود.
پند و موعظه گاه به ديده مذمت نگريسته شده، پاره ای ازمکاتب تربيتی، مربيان را از به کار بستن آن برحذر داشتهاند؛ زيرا گاه در مستمع مقاومت و بلکه لجاجت ايجاد میکند. شايد به خاطر همين نکته باشد که در قرآن اين روش مقيد به «حسنه» شده است تا آن را از موعظه «سيئه» جدا سازد. موعظه اگر با شرايطی واقع شود که برای وعظ، واعظ، متعظ، وفضای جلسه موعظه ذکر شده است، به تعيين میتواند مفيد و کارآمد باشد.
موعظه ازشيوه هايی است که صريحا در قرآن مجيد يکی ازروشهای دعوت به حق و از شيوه های تربيتی رسول خدا – صلی الله عليه وآله- ذکر شده است. قرآن کريم می فرمايد: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي هِيَ أَحْسَنُ» [۲۶] در جای ديگر خداوند به خاتم رسولانش دستور میدهد که برای قيام در راه خدا و مطيع حق شدن و در نهايت تفکرنمودن، مردم را موعظه کند: « قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا»[۲۷] حتی قرآن مجيد که کتاب سعادت، هدايت و رحمت است، موعظه پروردگار معرفی شده است[۲۸] موعظه های انبيای بزرگ – عليهم السلام- در سورههای مختلف قرآن و موعظههای جناب لقمان حکيم [۲۹] به عنوان پندهای جاويد و هميشگی برای هدايت ما ماندگار است.
اثر موعظه (رقت قلب و ترس از انجام معصيت) زمانی محقق میشود که واعظ، به آنچه میگويد معتقد و عامل باشد زيرا در صورت عمل نکردن او به مورد وعظ، پند وی فقط لقلقة زبانی خواهد بود که همانند بارانِ روی سنگ صاف خواهد میلغزد و در دل شنونده تاثير نمیکند.[۳۰]
موعظه کردن، بايد از روی خير انديشی، زبان نرم، بدور از سرزنش و توبيخ بودن و نصيحت های فردی در خلوت و بدور از جمع صورت بگيرد تا شنونده به دنده عناد ولجاجت نيفتد. موعظه حسنه درمسايل مختلف دنيايي و آخرتی، امور مثبت (فضايل ورفتارهای مطلوب) و امور منفی (منهيات، رذايل و رفتارهای ناپسند) [۳۱] و حتی امور خانوادگی[۳۲] ممکن و قابل اجرا است.
۳. تبشير و انذار
تبشير به معنای ترغيب و بشارت دادن به نتيجه مطلوب عمل در آينده و انذار، ترساندن ازنتيجه بد عمل در آينده و نوعی اخبار از پيامد خوب يا بد عمل است و جنبه بازدارندگی و وادارندگی دارد. واژه انذار ۱۲۵ و تبشير۱۲۳ بار در قرآن کريم آمده است. در آيات متعدد از انبياء عظام به عنوان مبشر و منذر[۳۳] ، بشير و نذير[۳۴] ياد شده است. خدای متعال خطاب به نبی اعظم – صلی الله عليه وآله- می فرمايد: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيراً وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً».[۳۵]
شواهدی وجود دارد که انذار نسبت به تبشير کاربرد بيشتری دارد؛ اين شواهد عبارتند از:
۱). در قرآن لفظ انذار بيشتر از تبشير تکرار شده است؛
۲). انذار به عنوان وظيفه غير انبيا هم ذکرشده است؛ مانند آيه «نفر» که وظيفه علما را بعد از تحصيل علوم دينی، انذار قوم خود میداند: « وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»[۳۶]
۳). انذار در باره نزديکان پيامبر – صلی الله عليه وآله- هم به کار رفته است رسول اعظم – صلی الله عليه وآله- در سال سوم بعثت مامور شد که رسالت الاهی خويش را علنی کند؛ او بر اساس آيه انذار[۳۷] در گام اول وظيفه يافت که اقوام و خويشانش را جمع و آنها را به دين خدا (اسلام) دعوت کند که ايشان تمام اقوامش را ،در جريان« يوم الدار» دعوت و رسالت خويش را علنی کرد.
۴). بيشتر مردم به خاطر ترس از عذاب به راه حق میآيند تا رغبت به نعمات بهشتی؛ يعنی تاثير گذاری انذار در انسانهای معمولی بيش از تأثير تبشير است. آياتی از قرآن نيز اين نکته را تأييد میکند؛ زيرا وجود منذر در هر امتی ضروری دانسته شده است؛ در حالیکه روی مبشر اين مقدار تأکيد نشده است. « وَ إِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلاَّ خَلا فيها نَذيرٌ ».[۳۸] « إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ»[۳۹]
چنانچه به آيات مربوط به بشارت و انذار دقت کنيم، می بينيم که خداوند ابتدا به بشارت و بعد به انذار اشاره فرموده است. در بيان دليل اين مطلب میتوان گفت: چه بسا افرادی با تشويق و ترغيب، دچار تغيير شده و متحول میشوند و نيازی به استفاده از روش انذار نمی رسد.
نکته: تبشير و انذار دو شيوه تربيتی اند که مکمل يکديگرند. مربی بايد همزمان به هر دو توجه داشته باشد؛ زيرا تبشير«اميد» می بخشد و انذار «بيم» ميدهد. بيم و اميد، خوف و رجاء در تربيت اسلامی و هدايت و کمال يابی انسان نقش اساسی دارند. رسول خدا – صلی الله عليه وآله- از بشارت های متنوع و مؤثری استفاده نمود که مژده به سعادت دنيوی و اخروی و نيز نعمتهای دنيوی و اخروی از آن جمله است.
۱-۳. مژده به نعمتهای دنيوی[۴۰]: از نظر قرآن، ايمان به خدا و تقوا رابطه تنگاتنگی با جهان خارج و تأثير به سزايی در آن دارد. خدای متعال میفرمايد: «اگر مردم آبادی ها و شهرها، ايمان آورده و از گناه پرهيز کرده بودند برکات زمين و آسمان را به روی آنان میگشوديم؛ ولی آنان (پيامبران الاهی را) تکذيب کردند وما آنان را به مقتضای اعمالشان مؤاخذه کرديم».[۴۱] در آيات ۳ و۵۲ سوره هود نيز همين معنی ذکر شده است.
۲-۳. مژده به نعمتهای اخروی: « وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُكَفِّرْ عَنْهُ سَيِّئاتِهِ وَ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ »[۴۲] « وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقينَ »[۴۳]
اين دو آيه و آيات ديگر و روايات نبوی زيادی در بيان بشارت به نعمتهای اخروی آمده است که انسانها را، برای کسب درجات بالای بهشتی به مسابقه دعوت میکند.
۳-۳. بيم از نقمتهای دنيوی: بيم از نقمتهای دنيوی نيز مانند بشارتهای، مکرر در آيات قرآن مطرح شده است که به چند مورد اشاره میشود: « وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ»[۴۴] «ما أَصابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»[۴۵] « وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصيبَنَّ الَّذينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ»[۴۶]
مفسران در ذيل اين آيه(انفال،۲۵) فرموده اند: به طور مسلم اين عذابی که دامن مجرم وغير مجرم را میگيرد، تنها غذاب دنيوی است که در آن خشک و تر باهم میسوزند و گرنه غذاب اخروی هرکس، از آن خود اوست و در هر حال، اين عذاب دنيوی واکنش اعمال جامعه است.[۴۷]
۴-۳. بيم از نقمتهای اخروی: خداوند در بيان عذاب اخروی میفرمايد:
« … إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ… »[۴۸] آيات و روايات در بيان عذابها و نقمتهای آخروی فراوان است و از حد شمردن اين نوشتار خارج است.
۴. روش حکمت
براساس آيه شريفه: «ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَة»ِ[۴۹] حکمت يکی از روشهای تربيتی رسول اعظم- صلی الله عليه وآله- است. حکمت که معادل برهان منطقی است، عبارت است از رسيدن به حق به وسيله علم و عقل. انبيای الاهی به ويژه پيامبراعظم- صلی الله عليه وآله- در مباحث اصلی دين، مثل مبدا و معاد از روش برهان و حکمت بهره فراوان برده است.[۵۰] بيان رسول اکرم- صلی الله عليه وآله- در قالب استدلالهای برهانی بر ضد شرک و در نفی معبود های باطل و اثبات معبود واقعی ارائة شده است.[۵۱] يکی از براهين اثبات وجود خداوند در قرآن برهان فقر و امکان است که در قرآن کريم مطرح شده است: «ياأَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ»[۵۲]
فقرات استدلال و برهان که از اين آيه به دست میآيد به قرار ذيل است:
۱. فقر و حاجت نشانه وابستگی به غنی است.
۲. عالم هستی، از ذره (اتم) تا کهکشان، همه ذاتا نيازمندند و از خود چيزی ندارند.
۳. اگردر ورای عالمِ امکان، وجود غنی بالذات نباشد؛ عالم، از ريز و درشت، همواره نيازمند باقی میماند وفقر و نيازمندی را از خود دور نمیتواند. پس وجود غنی بالذات که همه ممکنات از او سر چشمه گرفته باشد، ضروری عقلی است.
۴. از آنجايی که فقر عالم هستی، ذاتی آنها است؛ احتياج به علت نيز دايمی و هميشگی است نه موقتی.
در سوره طور آيات ۳۵ تا۴۳، سوره انبياء آيه۲۲ و برخی آيات ديگر؛ افزون بر روايات نبوی، براهين و استدلالهای محکم بر وجود خدای متعال يا توحيد در وجود، آمده است. استدلال بر توحيد در عبوديت در سوره يونس آيات ۳۲ و۳۳ و سوره حج آيه ۷۳ و برهان بر رسالت پيامبر اعظم – صلی الله عليه وآله- در سوره عنکبوت آيه ۴۸ و انبياء آيه ۷ و استدلال بر معاد در سوره حجرآيه ۸۵ و سوره قيامت آيات ۳۶ -۴۰ و… از جمله استدلالهای قرآنی است.
۵. روش تمثيل و تشبيه
بيان مثال وتشبيهِ امری معقول بر محسوس از شيوههای تربيتی قرآن کريم و رسول اکرم – صلی الله عليه وآله- است. مثل زدن، مفاهيم و معانی بلند معنوی و عقلی را در سطح درک و فهم همگان( عموم مردم) قرار میدهد و قرآن کريم که کتاب هدايت بشريت است، از تمثيل و تشبيه برای قابل فهم شدن و محسوس شدن مفاهيم معقول، فراوان استفاده کرده است: « وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ»[۵۳]
خدای متعال به نبی گرامی اسلام – صلی الله عليه وآله- دستور داده که از روش بيان مثال و تشبيه استفاده کند و در آيه شريفه، حقيقت زندگی دنيا و زينتهای زود گذر آن، در قالب مثال، به آبی تشبيه شده است که از آسمان نازل میشود و زمين را سر سبز میکند؛ اما پس از مدت کوتاهی سبزهها خشک می شوند و از بين میروند.[۵۴] و در آيه ديگر پذيرش ولايت غير خدا به خانه عنکبوت تشبيه شده است.[۵۵] هدف از بيان اين تشبيهها آن است که مردم زير چتر ولايت غير خدا نروند و يا دل به زرق و برق زود گذر دنيا نبندند و در جهت اصلاح و تربيت نفوس خود کوشش کنند تا در سرای ابدی سربلند باشند.
اين روش تربيتی به دليل اين که واقعيتها را عينی و ملموس وبه صورت رسا و دلنشين مطالب سخت را به آسانی به متربی القاء میکند، جذاب و بر انگيزاننده است در عين حال بيان مطلب از طريق تشبيه و تمثيل برای مخاطب بيدارگر است وخرد اورا به تفکر وادار میکند.
۶. روش قصه گويی
قصه، داستانِ پند آموز و حکايت کننده از واقع و با داستان مصطلح و رمان متفاوت است، زيرا در داستان اصطلاحی پردازش زياد است؛ در عين اينکه ممکن است پند آموز و بيدارگر نباشد. رمان، همان داستان مصطلح است؛ اما طولانی و تخيلی تر.
بر اساس نقل قرآن حکيم، خدای متعال برترين قصه گو است[۵۶]؛ زيرا عبرت آموزترين ماجراها را نقل کرده، به رسولش هم دستور میدهد که برای تحريک و رشد دادن قوه تفکر مردم، از روش قصه سرايی استفاده کند: « فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ » [۵۷]
بخش زيادی از قرآن کريم را داستانها و قصص پيامبران و امتهای گذشته تشکيل داده است. در قرآن هدف از بيان قصه و سرگذشت پيشينيان، عبرتگيری صاحبان انديشه( عبرة لاولی الالباب[۵۸]) ذکر شده است. قصه می تواند هدايتگر[۵۹]، غفلت زدا[۶۰]، ابزاری جهت موعظه و باعث تذکر و به ياد خدا انداختن مؤمنان و در نهايت سبب اطمينان قلب انسان[۶۱] شود.
از آنجا که قصه، جذاب و برانگيزاننده، روان و قابل فهم برای همه، به خصوص کودکان و نوجوانان میباشد، از روشهای مؤثر، مفيد و کار ساز است. از طريق قصه میتوان مفاهيم معقول را عينی و تا حدودی ملموس کرد؛ البته مربيان محترم توجه دارند که هر داستانی نمیتواند مفيد و قابل بيان باشد؛ لذا به پندآموز بودن قصه و غفلت زدا بودن آن بايد توجه نمود. قصه را بايد متناسب با نياز و موقعيت سنی، جنسی و منطقه ای و… متربی و مخاطب ارائه شود.
۷. روش امر به معروف ونهی از منکر
امر به معنای فرمان و حکم است. در ادبيات عرب آمده است که: «الامر طلب الفعل ممن هو دونه علی سبيل الاستعلاء».[۶۲] نهی در لغت به معنای باز داشتن و منع کردن است: «النهی طلب ترک الفعل ممن هو دونه علی سبيل الاستعلاء».[۶۳] معروف به معنای چيزهای پسنديده و شناخته شده است که در فقه به واجبات شرعی و مستحبات تفسير شده است. و منکر به معنای امور ناپسند و زشت و در فقه به محرمات و مکروهات تفسير شده است.
امر به معروف و نهی از منکر از فروع دين و يکی از روشهای تربيتی است که در قرآن و روايات محور ساير مباحث دينی قرار گرفته است. در برخی از آيات دليل برتری امت اسلامی ايمان به خدا و انجام اين دو فريضه ذکر شده است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ »[۶۴]و در آيه ديگر دستور داده شده است که بايد گروهی از امت اسلامی، مردم را به خير دعوت کنند و وظيفه امر به معروف و نهی از منکر را بر دوش بگيرند. « و َلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ».[۶۵]
امر به معروف و نهی از منکر نشانه حکومت صالحان در زمين[۶۶] و وصف مؤمنان واقعی[۶۷] معرفی شده و جزء اولين توصيههای لقمان حکيم به فرزندش[۶۸] است. در مقابل نشانه منافق بودن آن است که منافقان همديگر را امر به منکر و نهی از معروف میکنند.[۶۹] دستور دادن به نيکیها و باز داشتن از بدیها، روشی است که رسول خدا – صلی الله عليه وآله- پيوسته به آن پای بند بودند؛ بلکه می توانگفت بدون آن ابلاغ رسالت الاهی و رساندن پيام خداوند به مردم غير ممکن است.« الَّذينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ … » [۷۰]
پيشوايان دينی ما به انجام اين دو فريضه شناخته میشوند از اين رو در زيارت نامههای معصومين- عليهم السلام- آنها را آمر به معروف و ناهی از منکر ميخوانيم.[۷۱]
اهميت و ضرورت: در بيان اهميت امر به معروف و نهی از منکر میتوان از آيات و رويات اسلامی و نتايج فردی و اجتماعی آن، استفاده کرد؛ ولی چون اين مقاله بر آن است که به حد اقلها اکتفا کند، به روايتی از امام باقر العلوم- عليه السلام- بسنده میکند. ايشان میفرمايد: همانا امر به معروف و نهی از منکر فريضه بزرگی است که به وسيله آن ساير فرائض الاهی برپا داشته میشود. امر به معروف و نهی از منکر بزرگراه انبياء و روش صالحان است. فريضه عظيمی است که با آن ساير فرائض الاهی بر پا داشته میشوند. در پرتو آن راهها امن میگردد. و کسب و کار حلال میشود. حقوق افراد تأمين، و زمين ها آباد، از دشمنان انتقام گرفته و همه کار ها روبه راه میشود.[۷۲]
شرايط امر به معروف ونهی ازمنکر: شرايط امر به معروف و نهی از منکر عبارت است از: آگاهی آمر و ناهی به معروف و منکر، احتمال تاثيرگذاری آن در مخاطب، اصرار گنهکار به عمل بدش و اينکه امر به معروف و نهی از منکر برای امر و نهی کننده يا بستگان وی و ديگر مؤمنان مفسدهای، مانند ضرر جانی، مالی، ناموسی و آبرويی در پی نداشته باشد.
البته در شريط خاصی با توجه به اهميت معروف يا منکر بايد اين ضررها را ناديده گرفت مثل زماني که اصل دين اسلام يا برخی از ضروريات آن در خطر باشد و يا برای جلوگيری از رواج بدعت ها و…که در چنين موقعيتهای بعضی از شرايط فوق ناديده گرفته میشود. نمونه بارز چنين امر به معروفی را می توان در قيام سالار شهيدان حضرت امام حسين- عليه السلام- ديد. ايشان در وصيت نامه معروفش فرمودند:« همانا من به خاطر اصلاح امت جدم قيام کردم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم».[۷۳]
مراحل امر به معروف ونهی ازمنکر: مراحل انجام امر به معروف و نهی ازمنکر عبارت است از: انکارقلبی منکر، تغيير در چهره، مثل اخم کردن و رو برگرداندن، تذکر زبانی مستقيم، اما با لحن خوش و نرم و اگر اثر نکرد تذکر زبانی تند و دستور دادن و در نهايت منع عملی که انسان دست گنهکار را بگيرد و او را از عمل خلاف باز دارد. اين مرحله آخر که ممکن است همراه با ضرب و شتم باشد؛ مانند اجرای حدود الاهی و قصاص و… در زمان حکومت اسلامی از وظايف حکومت است نه مردم؛ در اين مرحله مردم بايد مراتب را به مسئولين مربوط اطلاع دهند.[۷۴]
جمع بندی
يکی از مباحث مهم روز، استفاده درست از روشهای علمی- کاربردی در فعاليتها ی مردمی و اجتماعی به ويژه در عرصه مباحث دينی است. امر مقدس تربيت نيازمند آن است که روشمند و با استفاده از شيوههای درست و تجربه شده انجام گيرد. رسول اعظم – صلی الله عليه وآله- که بزرگترين و آخرين مربی و هادی بشريت از جانب خدای متعال میباشد، از روشها و متدهای خاصی در جهت هدايت مردم جاهل و دور از تمدن شبه جزيره عربستان بهره میبرد. شايد بخش مهمی از توفيقات حضرت به خاطر روشهايی است که از آن طريق وارد میشد و دل ها را به سوی خود جلب و جذب میکرد. بر اساس نقل قرآن استفاده از موعظه های دلنشين،[۷۵]بشارت دادن به نعمت ها و انذار مردم از عذابها،[۷۶] بهره گيری از برهان و حکمت[۷۷]، بيان مثال و تشبيه معقول به محسوس[۷۸] و نقل قصههای عبرت آموز پيشينيان[۷۹] و امر به معروف و نهی از منکر[۸۰] بخشی از شيوههايی است که پيامبر خاتم – صلی الله عليه وآله- از آنها در جهت تربيت و هدايت مردم استفاده میکرده است؛ به اميد آنکه مربيان، معلمان و مبلغان دينی با پيروی از حضرت ختمی مرتبت – صلی الله عليه وآله- با اين روشها، مأنوس شوند و در فعاليتهای خود از آنها بهره ببرند تا از پيامبرشان پيروی کرده باشند.[۸۱]
پی نوشتها
[۱] . قلم،۱.
[۲] . داودی، محمد، سخن آغازين، دوفصلنامه تربيت اسلامی،۱۳۸۴، شماره۱، ص۵.
[۳]. جمعه،۲: ويزکيهم ويعلمهم الکتاب والحکة … .
[۴] . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه، ذيل واژه تربيت.
[۵] . ميالاره، گاستون، معنی وحدود علوم تربيتی، ترجمه علی محمد کاردان، تهران، دانشگاه تهران، دوم، ۱۳۷۵ص۱.
[۶] . همت بناری، علی، تعامل فقه و تربيت، قم، مؤسسه آموزشی وپ ژوهشی امام خمينی، اول،۱۳۸۳ص۵۷.
[۷] . همان
[۸] . رفيعی، بهروز، آراء دانشمندان مسلمان در تعليم وتربيت ومبناي آن، ج سوم امام غزالي، ص۲۶۷.
[۹] . دهخدا، علی اکبر، لغت نامه ذيل واژه« الگو».
[۱۰] . ممتحنه،۴و۶: قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ…
[۱۱] . احزاب،۲۱: لَقَدْ كانَ لَكُمْ في رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ ذَكَرَ اللَّهَ كَثيراً.
[۱۲] . انبيا،۸۳.
[۱۳] . انبيا،۸۸.
[۱۴] . توبه، ۱۲۸.
[۱۵] . زخرف،۲۲و۲۳: بَل قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ… وَ إِنَّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ .
[۱۶] . همان،۲۴: قال أولو جئتکم باهدی مما وجدتم عليه آبائکم… .
[۱۷] . انعام، ۹۰: أُولئِكَ الَّذينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ.
[۱۸] . صالحی، محمد موسی، سيره تربيتی حضرت زهرا(س)، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ص۴۱ (پايان نامه).
[۱۹] . ترجمه: ای کسانی که ايمان آورده ايد! چرا سخنی میگوييد که عمل نمی کنيد؟! نزد خدا بسيار موجب خشم است که سخنانی بگوييد که عمل نمی کنيد!
[۲۰] . مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار ج ۵ ص۱۹۸:[قرب الإسناد] هَارُونُ عَنِ ابْنِ صَدَقَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِأَعْمَالِكُمْ وَ لَا تَكُونُوا دُعَاةً بِأَلْسِنَتِكُم.
[۲۱] . توبه،۱۲۸: به يقين، رسولی از خود شما به سويتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رؤوف و مهربان است.
[۲۲] . کهف، ۶: فَلَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَديثِ أَسَفا؛ً و طه، ۲: ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى.
[۲۳] . سجده، ۲۴: واز آنان امامان (وپيشوايانی) قرار داديم که به فرمان ما( مردم را) هدايت می کردند؛ چون شکيبايی نمودند، وبه آيات ما يقين داشتند. .
[۲۴] . راغب اصفهانی، مفردات ذيل واژه وعظ.
[۲۵] . طباطبايی، محمد حسين، الميزان فی تفسير القرآن،ج۱۲،بيروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، اول،۱۹۹۷م،ص۳۷۲.
[۲۶] . نحل، ۱۲۵: با حکمت واندرز نيکو، به راه پروردگارت دعوت نما؛ وبا آنها به روشی که نيکوتراست، استدلال ومناظره کن.
[۲۷] . سبأ، ۴۶.
[۲۸] . يونس،۵۷: يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ .
[۲۹] . لقمان،۱۳: وَ إِذْ قالَ لُقْمانُ لاِبْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يا بُنَيَّ لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ… .
[۳۰] .قال الصادق(ع):إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ يَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ كَمَا يَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا (بحار، ج۲، ص۳۹، ح۶۸؛ الكافي، ج۱، ص۴۴ .
[۳۱] . نحل، ۹۰.
[۳۲] . نساء،۳۴: وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ…
[۳۳] . بقره،۲۱۳: فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ…
[۳۴] . سبأ،۲۸: وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً…
[۳۵] . احزاب، ۴۵،۴۶ : ای پيامبر! ما تو را فرستاديم تا بشارت دهنده خوبان وترساننده بدان باشی؛ و به اذن حق به سوی خدا دعوت کنی وچراغ فروزان عالم باشی.
[۳۶] . توبه، ۱۲۲.
[۳۷] . شعراء،۲۱۴: وَ أَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الْأَقْرَبينَ.
[۳۸] . فاطر، ۲۴: وهيچ امتی نبوده، مگر اينکه انذار کننده هايی داشته است.
[۳۹] . رعد، ۷.
[۴۰] . رضايی، سارا، سيره تبليغی پيامبر اعظم،قم، مرکز جهانی علوم اسلامی،اول، ۱۳۹،ص۳۳- ۳۹(با ويرايش وتلخيص).
[۴۱] . اعراف، ۹۶: وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ.
[۴۲] . تغابن، ۹: هرکس به خدا ايمان آورده و کارهای شايسته ای کرده باشد، خداوند گناهانش را بپوشاند و او را وارد باغهای بهشتی گرداند که از زير( درختان) آن جويبار ها روان است، در آن جاودان باشند واين است همان کاميابی بزرگ.
[۴۳] . آل عمران، ۱۳۳: برای نيل به آمرزشی از پروردگا خود وبهشتی که پهنايش آسمان وزمين است بشتابيد که برای پرهيزکاران آماده شده است.
[۴۴] . شوری، ۳۰: هر نوع ناگواری که به شما می رسد، نتيجه کارهايی است که انجام داده ايد …
[۴۵] . نساء، ۷۹: ( در زندگی دنيوی) اگر بدی به تو برسد، محصول کارهای خودت خواهد بود.
[۴۶] . انفال،۲۵: از عذابی که تنها دامنگير ستمگران نمیشود، بپرهيزيد و بدانيد که عذاب خداوند شديد است.
[۴۷] . سبحانی، جعفر، منشور جاويد، قم، مؤسسه تحقيقاتی و تعليماتی امام صادق، ج ۱۰، ص۳۳۴.
[۴۸] . مائده، ۷۲: هرکس به خدا شرک آورد، قطعا خدا بهشت را بر او حرام ساخته و جايگاهش آتش است.
[۴۹] . نحل، ۱۲۵: با حکمت وبرهان به راه پروردگارت( مردم را) دعوت کن.
[۵۰] . در محيط جاهليت که غالبا خدای خالق، مدبر و رازق را قبول داشتند و درعين حال مشرک بودند و نه ملحد.
[۵۱] . اما در عين حال وجود ملحدان درعصرجاهليت قابل انکار نيست لذا برخی از استدلالهای قرآنی که درمورد اثبات وجود خداوند وترد شده،عليه اين گروه است که ادعا می کردند که چيزی جز همين زندگی دنيا در کار نيست(انکار معاد)؛ گروهی از ما ميميرند و گروهی ديگر جای آنها را می گيرند؛ وجز طبيعت و روزگار ما را هلاک نمی کند(انکار خداوند).
[۵۲] . فاطر، ۱۵: ای مردم! شما(همگی) نياز مند به خداييد؛ تنها هداوند است که بی نياز و شايسته هرگونه حمد و ستايش است.
[۵۳] . عنکبوت، ۴۳: اينها مثالهايی است که ما برای مردم می زنيم، وجز دانايان آن را درک نمیکنند.
[۵۴] . کهف، ۴۵: وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشيماً تَذْرُوهُ الرِّياحُ…
[۵۵] . عنکبوت، ۴۱: مَثَلُ الَّذينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ.
[۵۶] . يوسف،۳: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ… ر.ک: سوره هود،۱۲۰ و سوره کهف، ۱۳.
[۵۷] . اعراف، ۱۷۶:… داستان ها را(برای آنها) بازگوکن؛ شايد بينديشند(وبيدار شوند).
[۵۸] . يوسف، ۱۱۱.
[۵۹] . کهف، ۱۳: … وَ زِدْناهُمْ هُدىً.
[۶۰] . يوسف، ۳: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما أَوْحَيْنا إِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ وَ إِنْ كُنْتَ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الْغافِلينَ.
[۶۱] . هود، ۱۲۰: وَ كُلاًّ نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَكَ وَ جاءَكَ في هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَةٌ وَ ذِكْرى لِلْمُؤْمِنينَ.
[۶۲] . امثله، جامع المقدمات.
[۶۳] . همان.
[۶۴] . آل عمران، ۱۱۰: شما بهترين امتی بوديد که به سود انسانها آفريده شده اند؛ (چه اينکه) امر به معروف و نهی از منکر میکنيد و به خدا ايمان داريد.
[۶۵] . آل عمران،۱۰۴.
[۶۶]. حج، ۴۱ : الَّذينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ.
[۶۷] . توبه، ۷۱: الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ… آيه۱۱۲: الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَر.
[۶۸] . لقمان، ۱۷: يا بُنَيَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ…
[۶۹] . توبه، ۶۷: الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ يَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ …
[۷۰] . اعراف، ۱۵۷: همانها که از فرستاده(خدا)، پيامبر «امی» پيروی می کنند؛ پيامبری که صفاتش را در تورات وانجيلی که نزد شان است می يابند؛ آنها را به معروف دستور می دهد، واز منکر باز می دارد …
[۷۱] . أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلَاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ(الكافي ج۴ ص۵۷۴ باب زيارة قبر أبي عبد الله الحسين).
[۷۲] . وسايل۱۶( از ۳۰جلدی)،ص۱۱۹: إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْرُ.
[۷۳] . انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی، اريد ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر(رسولی محلاتی، سيد هاشم، زندگانی امام حسين، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، دوم، ۱۳۷۴،ص۱۶۲).
[۷۴] . برای توضيح بيشتر رجوع شود به کتاب: امر به معروف ونهی از منکر، نوشته آيةالله حسين نوری، ترجمه: محمد محمدی اشتهاردی.
[۷۵] . نحل، ۱۲۵: ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.
[۷۶] . احزاب، ۴۵: يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذيرا.ً
[۷۷] . نحل، ۱۲۵: ادْعُ إِلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ.
[۷۸] . کهف، ۴۵: وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلَ الْحَياةِ الدُّنْيا كَماءٍ…
[۷۹] . اعراف، ۱۷۶: فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ.
[۸۰] . اعراف، ۱۵۷: الرَّسُولَ النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ… يَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ.
[۸۱] . احزاب، ۲۱.
نویسنده: سید آقا حسن حسینی
منبع: http://www.dingostar.com/andishah e dini/year2 no1/ravish e tarbiati.htm