آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

مبانی و شیوه‌های تربیت اخلاقی در قرآن كریم از دیدگاه علامه طباطبایی

چكیده

این مقاله بارویكرد تحلیلی توصیفی به مبانی و شیوه‌های تربیت اخلاقی در قرآن، از نظر مفسّر بزرگ علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌پردازد. مبانی تربیت اخلاقی به معنای استعدادها، امكانات و ضرورت‌های مربوط به انسان دربارة آموزش اخلاق و همچنین بیانگر نوع روش‌ها وشیوه‌ها در تربیت اخلاقی است. مبانی تربیتی به سه دستة علمی، فلسفی و دینی تقسیم می‌شود كه در این مقاله تنها به مبانی دینی پرداخته شده است.

علامه، «توحید» را مهم‌ترین مبنای تربیت اخلاقی قرآن می‌داند كه تمامی آموزه‌های قرآن، حول محور آن می‌چرخد. موحد پس از شناخت خداوند و شناخت نیازهای خود، بنابر امیال فطری نظیر میل به هدف، كمال، حقیقت، تقدیس موجود برتر، كرامت ذاتی و صیانت از نفس، به سوی خداوند جذب می‌شود، و تنها راه رسیدن به قرب را در انجام دستورهای الهی و ترك محرّمات می‌یابد. این همان روش عبودیت است كه انسان را به تهذیب نفس می‌رساند.

از دیدگاه علامه، سایر مبانی نظیر اختیار، معرفت‌پذیری و... و روش‌های تربیت اخلاقی مانند نصیحت، الگوسازی با داستان و مثال، وعدة بهشت و جهنم، پرسش و پاسخ، ابتلا و...، همگی حول محور «توحید» می‌تواند اثرگذار باشد.

مقدمه

اصول تربیتی هر دیدگاهی از مبانی تربیتی آن نشئت می‌گیرد و روش‌ها و فنون خاص تربیتی خود را به دنبال خواهد داشت. نیل به سعادت حقیقی، بدون داشتن «اخلاق الهی» و «زندگی سالم جهت رشد و تكامل انسانی» امكان‌پذیر نیست. آنچه امروز به آن نیازمندیم، دانستن اهمیت سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی دقیق فرهنگی برای رسیدن به این هدف است. ترویج صحیح آداب اسلامی و حل مشكلات اخلاقی جامعه، نیازمند شناخت مبانی و شیوه‌های اخلاقی مطرح شده از سوی خداوند است و قرآن كریم بهترین مرجع در این زمینه می‌باشد. اصول و روش‌های تربیت اخلاقی، به گونه‌ای در قرآن كریم مطرح شده است كه می‌تواند عرصه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی را سامان بخشد و راه‌گشای تمامی این مسائل باشد. پرسش اساسی اینجاست كه آیا قرآن مبنا و روش خاصی در تربیت اخلاقی انسان دارد؟ آیا می‌توان روش واحدی برای تمامی سنین و در تمامی عرصه‌ها برگزید؟

مبانی تربیت اخلاقی در قرآن

«مبانی» در لغت به معنای «شالوده و اساس» یك چیز آمده است۱ و در اصطلاح دانشمندان تربیتی، به گزاره‌هایی گفته می‌شود كه بیانگر موقعیت، امكانات، محدودیت‌ها و ضرورت‌های حیات انسانی است.۲ مبانی هر مكتب، نوع اصول ارزشی و تربیتی آن مكتب را مشخص می‌كند.

«تربیت» نیز در لغت از دو ریشة «ربو» و «ربب» اشتقاق یافته است؛ از ریشة «ربو» بیشتر ناظر به پرورش جسمی و به معنای «افزودن» و «پروراندن»، و از ریشة «ربّ» بیشتر ناظر به پرورش روحی و معنوی و به معنای «سرپرستی كردن»، «رهبری كردن» و «به اعتدال رساندن» است.۳ تربیت از نظر دانشمندان تربیتی، فعالیتی منظم و تدریجی برای كشف استعدادها و از قوه به فعلیت رساندن آنهاست.۴

اخلاق در لغت جمع «خُلُق» یا «خُلق» به معنای سجیه و طبیعت باطنی است۵ و به صفاتی اطلاق می‌شود كه بر اثر تكرار، در نفس انسان به صورت ملكه در آمده و رفتار متناسب با آن بدون تأمل از انسان صادر می‌شود.۶ بنابراین، «تربیت اخلاقی» به معنای چگونگی به كارگیری و پرورش استعدادهای درونی انسان جهت رشد و تثبیت صفات پسندیدة اخلاقی (شكوفا كردن ظرفیت‌های اخلاقی) به منظور انجام رفتارهای پسندیده اخلاقی و دوری از رذایل اخلاقی است؛ به طوری كه این ویژگی‌ها برای انسان به صورت ملكه درآید.۷

موضوع تربیت اخلاقی، نفس انسان است كه افعال زیبا و زشت به طور ارادی از او صادر می‌شود.۸ هدف تربیت اخلاقی، پرورش استعدادهای درونی انسان برای ایجاد و رشد صفات و رفتارهای پسندیدة اخلاقی است. از دیدگاه علامه طباطبائی، هدف تربیت اخلاقی، رسیدن به توحید در زمینة اعتقاد و عمل است. بنابراین، تربیت اخلاقی باید به عبودیت الهی بینجامد.۹ علامه معتقد است این هدف و این روش، مخصوص قرآن است (در مقابل گروهی كه هدف را تأمین قوانین اجتماعی یا عرف جامعه می‌دانند یا پیروان ادیان الهی كه هدف را رسیدن به نعمت‌های اخروی و دوری از عذاب می‌دانند).۱۰ از این‌روی، برای شناسایی مبانی تربیت اخلاقی قرآن، باید ساحت‌های گوناگون انسان‌شناسی از نظر قرآن بررسی شود. باید رابطه انسان با خداوند، جهان هستی، خود و دیگران در نظر گرفته شود و در این راستا، به محدودیت‌ها، استعدادها و ضرورتهای حیات انسانی توجه شود.

مرحوم علامه طباطبایی موارد زیر را از مهم‌ترین مبانی تربیت اخلاقی در قرآن كریم می‌داند:

الف) توحید

اهمیت خداشناسی به دلیل آثار آن در حیات فردی و اجتماعی انسان‌ها مورد توجه است. اعتقاد انسان به خدا و برداشتی كه از اوصاف الهی دارد، در شئون مختلف زندگی او، انگیزه‌ها، نیت‌ها، داوری‌ها و اعمال او مؤثر است و شخصیت ویژه‌ای برای فرد می‌سازد و روش او را تغییر می‌دهد.

بنابراین، یكی از ضرورت‌های حیات آدمی، شناخت نوع ارتباط او با خداوند است. علامه معتقد است «توحید»، ریشة درخت اسلام و روح همة آموزه‌های قرآن است. از این‌روی، مهم‌ترین مبنای تربیت اخلاقی را «توحید» می‌داند. ایشان بیان می‌كند شجره طیبه‌ای كه قرآن از آن نام می‌برد كه اصل آن ثابت و فرع آن در آسمان است، همان توحید است كه فروع آن، اخلاق، اعتقادات و احكام می‌باشد.۱۱ بنابراین، از نظر ایشان مهم‌ترین مبنای قرآن در تربیت اخلاقی توحید است.

علامه طباطبایی «توحید» را این گونه معرفی می‌كند: «توحید در اسلام آن است كه معتقد باشیم خداوند ربّ همه اشیاء است و هیچ ربّی جز او نیست، در همه جهات تسلیم او بوده و حقّ ربوبیت او را ادا كنیم. بدین شكل كه خشوع قلبی جز برای او نداشته باشیم و اعمالمان را جز برای او انجام ندهیم و دستورات او را بزرگ و عظیم بدانیم».۱۲

انسانی كه معتقد است كارگردان اصلی جهان تنها خداوند است و نیازمندی‌های او، تنها با تدبیر خداوند، سر و سامان خواهد گرفت، دست نیاز به سوی دیگران دراز نخواهد كرد؛ در مقابل مشكلات بی‌تابی و كم‌صبری نخواهد داشت؛ زیرا او می‌داند كه خداوند تنها ربّ او نیست، ربّ همه جهان است و امور را به بهترین شیوه هدایت خواهد كرد. علامه طباطبایی در این زمینه می‌فرماید:

«خداوند سبحان، مالك حقیقی انسان و هر آنچه به او تملیك كرده می‌باشد؛ چرا كه انسان هرچه دارد خدا به او داده و مالك او، قلب او، تمام اموال اوست. لذا خدا به او، به نفع و ضررش، مرگ و حیاتش، كمال و سعادت یا شقاوتش، اسباب مورد نیاز سعادتش، از خود او آگاهتر است. دل‌ها به دست اوست و هر كه را بخواهد به طرف آن برمی‌گرداند. تنها اوست كه می‌تواند در هر حال، قلب انسان را به بهترین حالت برگرداند. انسان هیچ مطلبی را از او نمی‌تواند مخفی كند؛ چون خدا از انسان به قلبش نزدیكتر است.۱۳... وقتی انسان بداند خود و سایر موجودات، ملك خداوند هستند، بنابراین نه اندوه می‌خورد و نه می‌ترسد از آنكه ضرری ببیند بلكه تسلیم محض خدا می‌شود.» آری خداوند «ربّ العالمین» است یعنی عوالم گوناگون هستی تحت تدبیر و پرورش او قرار دارد.۱۴

مسلّماً چنین نگرشی دربارة توحید، اساس تفكر انسان را دگرگون ساخته و ریشة رذایل اخلاقی را در او می‌خشكاند. همان‌گونه كه مهم‌ترین انگیزة رعایت اخلاق را برای رسیدن به همه خیرات در انسان زنده می‌كند. احتجاج قرآن كریم بر توحید عبودی آن است كه تنها كسی سزاوار پرستش و خضوع و اطاعت است كه خالق انسان و پرورش دهندة استعدادها، مالك مرگ و حیات، و نفع و ضرر او باشد. «وَ لا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا ینْفَعُكَ وَ لا یضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِنَ الظَّالِمِینَ(یونس: ۱۰۶)؛ و جز خدا كسی را كه نه سودی به تو میرساند و نه زیانی را دفع می‌كند] مخوان، كه اگر چنین كنی، از ستمكاران خواهی بود».

فرد موحد چون خدا را ناظر بر كارهای خود می‌داند، مدح و ذمّ مردم برایش مهم نیست، از این‌روی، دچار اضطراب نمی‌شود و به آرامش می‌رسد. همچنین این تفكر، جلوی تكبّر او را در هنگام موفقیت‌ها می‌گیرد؛ زیرا مؤثر حقیقی را خدا می‌داند.۱۵

محبّت اصیل، تنها زیبندة ذات نامحدود خداوند است؛ زیرا او جامع تمام كمالات بی‌منتهاست؛ ولی نعمت و رازق ماست و ما همواره به او محتاج هستیم. قرآن كریم با بیان توحیدی خاص خود، در صدد جذب قلوب مردم به سمت خداوند است و این مهم‌ترین اساس در تربیت اخلاقی است: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ(بقره: ۱۸۶)؛ و زمانی كه بندگانم از تو دربارة من سؤال كردند همانا] من نزدیكم.»

همچنین توحید در علم، قدرت، عزّت و حیات را مطرح می‌كند: «وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ»(بقره: ۲۸۲)؛ «أَ لا یعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ»(ملك: ۱۴)؛ «آیا كسی كه آفریدگار است علم ندارد در حالی كه خود باریك‌بین و آگاه است».

«أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعاً»(بقره: ۱۶۵)؛ «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ»(یس: ۸۲‌‌)؛ «مَنْ كانَ یرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً»(فاطر: ۱۰)؛ مرحوم علامه بیان می‌كند هر كس می‌خواهد عزیز شود یك راه دارد و آن این است كه باید آیینه خدای عزیز شود تا عزّت در او ظهور یابد.۱۶ یعنی خود را به اخلاق الهی آراسته كند؛ خداوند كریم است او هم كریم باشد؛ خداوند صبور است او هم صبور باشد؛ خداوند ستارالعیوب است او هم چنین باشد و... .

مسلّماً چنین نگرشی از توحید كه قرآن كریم بیان می‌كند، مهم‌ترین اثر تربیتی را در اخلاق بر جای خواهد گذاشت. علامه معتقد است این روش مخصوص قرآن كریم است. قرآن چنان دل‌ها را با علوم و معارف توحیدی خود پر می‌كند كه دیگر جایی برای رذایل باقی نمی‌ماند. بنابراین، نگرش توحیدی یعنی ایجاد انگیزه برای انجام فضایل و پیشگیری از رذایل؛ نه دفع و درمان آنها؛ زیرا هر عملی كه انسان انجام می‌دهد، یا برای به‌دست آوردن عزت یا قدرت یاسعادت و یا برای دفع شر و مكروهی می‌باشد و قرآن كریم قدرت، عزت و... را منحصربه خدا كرده است. بنابراین، در قلب موحد، جایی برای غیر خدا باقی نمی‌ماند تا به آن انگیزه دچار انحراف شود.۱۷ بر مبنای توحید، مهم‌ترین روش تربیت اخلاقی قرآن، اجرای عبودیت است؛ یعنی انجام دستورات الهی و آنچه خداوند از انسان خواسته است و ترك محرّمات و آنچه انسان را از آن نهی كرده است. آری، موحّد حقیقی همواره درصدد رضایت محبوب و معبود برمی‌آید.

ب) فطرت

دومین مبنای قرآن در تربیت اخلاقی، پذیرش «فطریات» در انسان است. «فطرت» در لغت به معنی «خلق»، «ایجاد» و «سرشت و طبیعت» آمده است.۱۸ فطرت در اصطلاح، به‌گونه‌ای خاص از آفرینش اطلاق می‌شود كه مخصوص انسان و غیر تقلیدی است. بدین صورت كه نیازمند تمرین، و استاد نبوده، در همه زمان‌ها، مكان‌ها و برای همه ثابت می‌باشد؛ قابل شدت و ضعف است و مبدأ همة فضایل انسانی است.۱۹

یك سلسله میل‌ها و جاذبه‌های معنوی در انسان وجود دارد كه در سایر موجودات نیست. این جاذبه‌ها به انسان امكان می‌دهد دایرة فعالیت‌هایش را از مادّیات توسعه دهد و تا افق عالی معنویات بكشاند. برخی از گرایش‌های فطری انسان عبارت است از: میل به حقیقت‌جویی و كمال‌یابی، میل به كرامت نفس و احترام، میل به آرامش، زیبایی دوستی، حبّ ذات و صیانت از نفس (جلب منفعت و دفع ضرر)، میل به خیر و فضیلت، تقدیس و پرستش موجود برتر، شكر و سپاس منعم كه نوعی منفعت از او شامل انسان می‌شود.۲۰ پرسش مهم در اینجا آن است كه آیا انسان دارای ویژگی‌ای به نام فطرت است؟ و آیا قبول فطرت تأثیری بر تربیت اخلاقی انسان دارد؟

قرآن كریم در این باره می‌فرماید: «وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»(شمس: ۷ و ۸)؛ «سوگند به نفس آدمی وآنكه آن را منظم ساخت. سپس خیر و شر را به او الهام كرد.» استاد مرتضی مطهری در این زمینه می‌گوید: «اگر انسان دارای یك سلسله فطریات باشد، قطعاً تربیت او باید با در نظر گرفتن همان فطریات صورت گیرد».۲۱

استادان تعلیم و تربیت به این نكته اذعان دارند كه تعلیم و تربیتی شایستة انسان است كه در همة مراحل نوعی و فردی، با شناخت صحیح انسان و وضعیت او، همراه باشد.۲۲

بنابراین، شناخت فطریات انسان، به یقین در تربیت اخلاقی او لازم است تا بتوان شیوه‌های تربیتی متناسب با آن اتخاذ كرد. علامه طباطبایی معتقد است عقل عملی كه خاستگاه رفتارهای اخلاقی است، مقدمات احكام خود را از فطرت وغریزة انسانی می‌گیرد. ایشان ضمن پذیرش مبنای فطرت در تربیت اخلاقی، آن را نیازمند شكوفایی می‌داند:

نكته مهم آن است كه انسان‌ها فطرتاً خواهان علم، قدرت و صیانت از نفس هستند و به بقا و جاودانگی خویش می‌اندیشند. میل به كسب اعتبار و احترام دارند؛ میل به لذت‌جویی و زیبایی‌دوستی دارند و در مقابل ولی نعمت خود خاضع‌اند. برای مثال، احترام به پدر و مادر به مثابه یك ولی نعمت در همة جوامع دیده می‌شود. روشن است كه نوع دید افراد به زندگی و شناخت آنان از خویش، خداوند و جهان، جهت امیال فطری را مشخص كرده و در شدّت یا ضعف آن مؤثر است. برای نمونه، اگر انسانی باور داشته باشد دنیا تمام زندگی اوست و با مرگ، نابود می‌شود یا اینكه همواره در دنیا جاودانه خواهد بود، در این صورت او حریص‌ترین افراد به كسب قدرت و منفعت و لذت‌جویی است؛ در مقابل، انسانی كه به شناخت عمیق از خداوند و هستی رسیده باشد و بداند كه حیات آخرت، اصل زندگی او را تشكیل می‌دهد، با همان انگیزه‌های فطری یعنی میل به كمال، قدرت، عزّت، صیانت نفس و... در صدد رسیدن به سعادت ابدی و اخروی است و البته راه آن را بندگی خداوند می‌داند؛ زیرا موحّد حقیقی، خداوند را جوابگوی همة امیال و خواهش‌های خود می‌شناسد. از این‌روی، تمام همّ و غمّ خود را صرف جلب رضایت او می‌كند؛ قرآن كریم در این باره می‌فرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها(روم: ۳۰)؛ پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار كن، این فطرتی است كه خداوند، انسان‌ها را بر آن آفریده است.

نكته‌ای كه باید به آن توجه كرد این است كه برای شكوفایی استعدادهای فطری، نیازمند برطرف كردن موانع آنها و هدایت صحیح‌شان برای رسیدن به كمال هستیم. بر مبنای فطرت، روش‌های تذكّر، موعظه، پرسش و پاسخ، امر به معروف و نهی از منكر، برای تربیت اخلاقی اتخاذ می‌شود.

ج) هدفدار بودن انسان

یكی دیگر از مبانی تربیت اخلاقی در قرآن، هدفدار بودن انسان یا داشتن مطلوب نهایی است و آن عبارت است از رسیدن به سعادت و كمال. كمال یعنی شكوفایی استعدادهای درونی انسان، و سعادت به لذت پایداری گفته می‌شود كه از جهت كمّی و كیفی دارای برتری و دوام نسبت به سایر لذت‌هاست.۲۳ قرآن، هدف وكمال انسان را در آگاهی كامل و علم شهودی و حضوری او به خدای متعال می‌داند كه همان قرب حقیقی نسبت به پروردگار است و با تلاش و تهذیب نفس به دست می‌آید.۲۴ از نظر قرآن، سعادت انسان كه موجودی مركب از روح و بدن می‌باشد، عبارت است از رسیدن به خیرات جسمانی و روحانی و متنعم شدن به آن.۲۵ می‌فرماید: «یا أَیهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِیهِ( انشقاق: ۶)؛ «ای انسان قطعاً تو به سوی پروردگارت در حركت هستی پس او را ملاقات خواهی كرد».

بدیهی است كه انسان دارای امیال و گرایش‌های گوناگونی است كه نمی‌تواند به همه آنها پاسخ دهد. در تربیت اخلاقی حول محور توحید، همه خواسته‌ها و امیال فرد به سمت یك هدف ارزشمند جمع می‌شود و آن، رسیدن به رضایت و قرب خداوند است. نكته‌ای كه علامه طباطبایی در بحث كمال مطرح می‌كند آن است كه كمال انسان، در متن زندگی اجتماعی او به وقوع می‌پیوندد و اجتماع استوار نمی‌شود مگر در پرتو قوانین. قوانین نیز هر چقدر عادلانه تنظیم شده باشد، راه تخلّف را نمی‌بندد؛ مگر اینكه فضایل اخلاقی در آن جامعه حكمفرما باشد. فضایل اخلاقی نیز وقتی انسان و جامعه را به انجام اعمال صالح و سعادت سوق می‌دهد كه بر اساس توحید باشد؛ یعنی مردم معتقد باشند جهان پروردگاری ازلی و سرمدی دارد كه هیچ چیز از علم و احاطه او بیرون نیست و هیچ قدرتی فوق آن وجود ندارد؛ او همه را آفریده و به زودی به حساب همه رسیدگی خواهد كرد. در این صورت هم و غمّ آدمیان، مراقبت از اعمالشان جهت رضایت حق خواهد بود.۲۶

برخی از دانشمندان تربیتی، اجتماعی بودن انسان را مبنای جداگانه‌ای برای تربیت انسان می‌دانند.

د) اختیار

اختیار در لغت به معنای «توانایی انتخاب درست از نادرست» است؛۲۷ در اصطلاح نیز به معنای آزادی در انجام افعال، به همراه آگاهی و توانایی بر انجام آن می‌باشد.۲۸ برای انجام یك فعل، اراده انجام دادن آن لازم است و برای اراده كردن باید ابتدا به تصور فعل، سپس تصدیق به نوعی فایده در آن پرداخت و اعتقاد به قدرت بر انجام آن فعل داشت تا شوق و میل به انجام آن در ما ایجاد شود. ارزش تمام كارهای اخلاقی انسان به وجود اختیار اوست؛ زیرا هرگز موجودی را بر آنچه استعداد و توانایی انجام آن را ندارد بازخواست نخواهند كرد. معمولاً انسان‌هایی كه تنبل هستند و نمی‌خواهند خود را به زحمت بیندازند و به تزكیه نفس بپردازند، می‌كوشند رفتارهای نادرست خود را به عوامل قهری نظیر خواست خداوند، جبر محیط یا ارثی بودن صفتی نسبت دهند تا از زیر بار سنگین مسئولیت شانه خالی كنند. قرآن برای مبارزه با این تصوّر غلط، مرتب گوشزد می‌كند كه انسان موجودی مختار و در قبال كارهای خود مسئول است: «وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعی» «وَ أَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یری» «ثُمَّ یجْزاهُ الْجَزاءَ الْأَوْفی»(نجم: ۳۹ تا ۴۱)؛ و برای انسان بهره‌ای جز سعی و كوشش او نیست، به زودی جزای كافی سعیش را می‌بیند.

بر مبنای اختیار، روش‌های بشارت و انذار (وعدة بهشت و جهنم)، عفو و صفح از خطا و روش ابتلا برای تربیت اخلاقی اتخاذ می‌شود.

ه‍ ) معرفت‌پذیری انسان

معرفت‌پذیری یكی از استعدادهای ویژة انسانی و از مبانی تربیت اخلاقی به شمار می‌آید. یكی از مسائل مهم در تربیت اخلاقی، وجود محرّك اصلی، به منظور حركت برای خودسازی یا دیگرسازی اخلاقی است. آنچه می‌تواند برای شناسایی شكوفایی استعدادهای اخلاقی محرك باشد، شناخت نیاز انسان و میل به رفع آن است. بنابراین، انسان نیازمند معرفت به نفس خویش است. متأسفانه انسان در اثر توجه و پرداختن بیش از اندازه به امور مادی، خود را فراموش كرده به سمت هلاكت می‌رود.

معرفت نفس یعنی شناخت ویژگی‌های انسان، ضعف‌ها، اهداف و راه تكامل؛ همه اینها انسان را به سوی معرفت خداوند می‌كشاند؛ زیرا تنها خداوند است كه می‌تواند همة میل‌ها، ظرفیت‌ها، و ضعفهای انسان را با كمالات نامحدود خود ارضاء كند. كسب معرفت می‌تواند حصولی (با استفاده از برهان و استدلال) یا حضوری و شهودی باشد. بدین شكل كه وقتی انسان با برهان دریافت سراسر نیاز است و تنها خداوند رفع كنندة نیازهای اوست، هر لحظه در عبودیت خویش كامل‌تر شده و شایسته دریافت فیض الهی می‌گردد؛ به طوری كه راه را به او نشان بدهد: «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»(انفال: ۲۹).

قرآن كریم با خطاب‌هایی نظیر «یتَدَبَّرُونَ»، «یتَفَكَّرُون»، «اولُوا الْأَلْبابِ» و... قوة معرفت‌پذیری و تعقل انسان را به رسمیت شناخته است.

مرحوم علامه می‌فرماید: «خداوند كریم در هیچ آیه‌ای دستور نداده است كه مردم كوركورانه ایمان بیاروند. حتی گاهی در میان آیات، علت احكام و شرایع را نیز بیان می‌كند. به عبارتی، قرآن، مبنای دعوت خود را بر ادراك عقلی انسان نهاده و او را به كسب بینش دعوت می‌كند تا با شناخت نیازهای خود و قدم در وادی تهذیب نفس به سعادت برسد».۲۹ قرآن كریم همچنین انسان را خلیفه خداوند،۳۰ امانتدار او،۳۱ دارای بزرگترین ظرفیت علمی،۳۲ معرفی كرده است و در مقابل، ضعف جسمی،۳۳ عجول بودن۳۴ و جهل اضطراری نسبت به آینده (نظیر مرگ) را از جمله ویژگی‌هایی می‌داند كه او را به كسب كمالات و فضایل برای نزدیك‌تر شدن به خداوند سوق می‌دهد. در ادامه، به روش‌های تربیت اخلاقی كه از این مبانی نشئت می‌گیرد؛ می‌پردازیم:

شیوه‌های تربیت اخلاقی در قرآن

روش‌‌های تربیت اخلاقی به سه دسته خودسازی، دیگرسازی و روش‌‌های مشترك قابل تقسیم است و ما روش‌‌های مشترك را بررسی خواهیم كرد.

الف)روش حبّ عبودی

علامه معتقد است مهم‌ترین روش تربیت اخلاقی مبتنی بر توحید، روش حبّ عبودی است.۳۵

حبّ عبودی یعنی محبّتی كه از روی عبودیت فرد و ناشی از شناخت توحیدی نسبت به خداوند است؛ محبتی كه همة نقایص و تمایلات انسان را پاسخ می‌دهد. علامه در المیزان می‌فرماید: مهم‌ترین شیوة تربیتی اخلاقی در نظر قرآن، شیوة حب عبودی است. چون بنای اسلام بر محبت عبودی است. یعنی ترجیح دادن جانب خدا بر جانب بنده؛ رضای خدا را بر رضای خود ترجیح دادن؛ از حق خود به خاطر حق خدا گذشتن و از خشم خود به خاطر خشم خدا صرف نظر كردن؛ این محبت انسان را به كارهایی وا می‌دارد كه عقل اجتماعی نمی‌پسندد. چون ملاك اخلاق اجتماعی، همین عقل اجتماعی است. محبت انسان را به كارهایی وا می‌دارد كه فهم عادی كه اساس تكالیف عمومی و دینی است، آن را نمی‌فهمد.۳۶

در حدیث قدسی آمده است: «هرگاه اشتغال به من بر جان بنده غالب آید، خواهش و لذت او را در یاد خود قرار دهم و چون خواهش و لذّتش را در یاد خود قرار دهم، عاشق من می‌گردد و من نیز عاشق او».۳۷

بنابراین، محبت خداوند شامل بندة عاشق می‌گردد و او را برای خدا خالص می‌كند. مسلّماً چنین فردی دستورهای الهی را به سبب عشق به محبوب انجام می‌دهد و آنچه مبغوض اوست ترك می‌كند و این یعنی همان تهذیب نفس. به عبارت دیگر، تربیت اخلاقی با كشش محبّت و به روش عبودیت، بهترین شیوة قرآن از نظر علامه است.

آن دل كه به یاد تو نباشد دل نیست

آن كس كه ندارد به سر كوی تو راه

               

 

               

قلبی كه به عشقت نتپد جز گل نیست

از زندگی بی‌ثمرش حاصل نیست۳۸

«حبّ عبودی» روشی است برای تقویت اراده و همت در راه كسب فضایل و ترك رذایل.

علامه طباطبایی می‌فرماید:

عبادت به سه طریق ممكن است (و هر كدام اثر خود را دارد ): اول عبادت از روی ترس و بیم از خشم الهی و عذاب آخرت، كه انسان را به زهد وا می‌دارد. یعنی فرد از لذایذ دنیا چشم‌پوشی می‌كند تا به نجات اخروی برسد. دوم، عبادت به طمع بهشت و نعمت‌های اخروی كه فرد را وادار به فعل نیك می‌كند. اما طریق سوم عبادت، طریقه «محبت» است؛ یعنی قلب را از تعلق به هر چه غیر خداست پاك كردن، از تمام زینت‌ها و زخارف دنیا گذشتن، از فرزند، همسر، مال، مقام، حتی از آرزوهای خود. قلب را منحصراً برای خدا فارغ كردن، یعنی محبت به خدا قلب فرد را مرحله به مرحله تسخیر می‌كند تا جایی كه این فرد تنها كاری را می‌كند كه خداوند دوست دارد وآن چیزی را ترك می‌كند كه او نمی‌پسندد. به رضای خدا راضی و به خشم او خشمگین می‌شود.۳۹

شهید مطهری در این رابطه می‌گوید:

عشق و محبّت، محرّك شكستن حصار خودپرستی است. همین كه عاشق از «خود» پا بیرون نهاد، روح او توسعه می‌یابد و صفات زشت اخلاقی را كنار می‌نهد... عشق و محبّت، تنبل را چالاك می‌كند، حتی از كودن تیزهوش می‌سازد، از بخیل بخشنده و از كم‌طاقت، شكیبا می‌سازد... .۴۰

آری:

 هر كه را جامه ز عشقی چاك شد

او ز حرص و عیب كلی پاك شد

«آنچه در عبودیت هدف است، حفظ و یادآوری شناخت خداوند است؛ یعنی پس از آنكه فرد خداوند را شناخت، با عبادات، به یاد او می‌افتد تا دچار غفلت نگردد».۴۱

حضرت علی‌علیه‌السلام فرموده است دوستی خدا آتشی است كه به هیچ چیز نمی‌گذرد مگر اینكه آن را می‌سوزاند؛ یعنی همة هواها واشتغالات نفس را از بین می‌برد.۴۲ قرآن كریم می‌فرماید: «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ یغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ(آل عمران: ۳۱)؛ این آیه، نشانة محبت به خداوند را تبعیت از فرستادة او یعنی پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌داند و نشانه محبّت خداوند به بنده را آمرزش گناهان او و مورد رحمت و مغفرت الهی قرار گرفتن، می‌داند.

علامه طباطبایی سه مرحله برای عبودیت معرفی می‌كند: اول توكّل كه اعتماد به خداوند و راضی شدن به مصلحت او است؛ دوم، تفویض و سپردن امور به خداوند؛ در این مرحله فرد با تضرع و التماس، درخواست یاری دارد. مرحلة سوم، مقام تسلیم است كه بنده مطیع محض بوده و حتی التماس و درخواست را رها می‌كند و باور دارد كه خداوند با حكمت خویش، امور را به بهترین شكل هدایت می‌كند؛ مانند آنچه حضرت ابراهیم‌علیه‌السلام فرمود: «حسبی من سؤالی علمه بحالی؛۴۳ علم خداوند به احوال من، مرا بی‌‌نیاز از درخواست نموده است.»

راه‌های كسب حبّ خداوند در قرآن بیان شده است؛ برخی از آنها عبارت‌اند: تفكر و شناخت خداوند، ذكر دائم و یادآوری نعمت‌ها و مسئولیت انسان در برابر خداوند،۴۴ اخراج محبّت غیر خدا «القلب حرم الله فلا تسكن فی حرم الله غیر الله»،۴۵ عمل كردن مطابق رضایت الهی۴۶ و محبّت اولیای خدا كه خداوند به آن سفارش كرده است: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»(شوری: ۲۳)؛ علامه همچنین بیان می‌كند كه پیامبر‌صلی‌الله‌علیه‌وآله و اهل‌بیت معصوم‌علیهم‌السلام ایشان مصادیق ذكر الهی‌اند؛ زیرا خداوند به وسیله آنها به یاد می‌آید.۴۷

ب)روش موعظه و نصیحت

این روش با توجه به فطرت اجرا می‌شود؛ موعظه یعنی كارهای نیك به گونه‌ای تذكر داده شود كه قلب شنونده از شنیدن بیان آن رقت پیدا كند و در نتیجه تسلیم شود.۴۸ قرآن كریم نصایح لقمان به پسرش را بیان می‌كند كه حقیقت توحید را به او می‌آموزد و سپس او را دعوت به عمل می‌كند: «وَ هُوَ یعِظُهُ یا بُنَی لا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ ‏عَظِیمٌ»(لقمان: ۱۳). علامه بیان می‌كند كه روش لقمان در نصحیت فرزندش، بیان توحید و معاد همراه با محبّت است. خطاب عاطفی «یا بنی!» یعنی «پسركم!» برای برانگیختن احساسات و ترغیب به پذیرش است.۴۹

همچنین قرآن كریم از زبان حضرت نوح‌علیه‌السلام بیان می‌كند كه فرمود: «یا قَوْمِ إِنِّی لَكُمْ نَذِیرٌ مُبِینٌ»(نوح: ۲)؛ عبارت «یا قوم» در واقع «قومی» بوده كه مخفّف شده و بیان‌كننده خیرخواهی و مهربانی است.۵۰ از میان روش‌های ارشادی، روش عاطفی مؤثرتر است. بنابراین، درگیر كردن احساسات فرد برای رجوع به خویشتن، می‌تواند در پذیرش نصیحت جهت اصلاح، مؤثر واقع شود و این انگیزه‌ای مهم برای كسب فضایل و ترك رذایل است.

پس در این روش، محور قرار دادن توحید و تذكّر به این حقیقت، مهم است و باید با محبّت و برانگیختن احساسات همراه باشد.

ج)روش الگوسازی با بیان داستان و مثال

علامه می‌فرماید: «قرآن كریم مثل معلّمی است كه كلیات درس را در مختصرترین جملات بیان می‌كند سپس شاگردان را به عمل به آن امر می‌كند. بعد اعمال آنها را می‌بیند؛ صحیح و فاسد آن را اصلاح می‌كند؛ نقص‌ها و كمبودها را با موعظه، مثال، داستان، وعده به پاداش و جزا رفع می‌كند».۵۱ علامه بیان می‌كند كه تمامی داستان‌ها و مثال‌های قرآن، حول محور توحید، افراد را تربیت می‌كند. ایشان ویژگی داستان‌ها و مثال‌های قرآن برای تربیت اخلاقی انسان‌ها را این‌گونه معرفی می‌كند: «اینكه خداوند داستان‌‌های انبیا را بیان می‌كند، عبادت‌ها، دعاها و طرز معاشرت‌شان را با مردم مثال می‌زند، در واقع خود نوعی تربیت عملی است با ذكر جزئیات. آنچه در تمام آنها محور اصلی بحث قرآن است، هدایت توحیدی انبیاست و این اعتقاد درونی آنها به توحید است كه در اعمال آنها بروز كرده است.»۵۲

علامه می‌گوید این كه داستان حضرت یوسف‌علیه‌السلام از نظر قرآن «احسن القصص» است به آن دلیل می‌باشد كه اخلاص توحید او را بیان می‌كند و ولایت خداوند سبحان نسبت به بنده‌اش را مجسّم می‌سازد كه چگونه او را در راه محبت و سلوك راهش تربیت كرده و از چاه ذلت به اوج عزت رسانده است. همچنین نشانگر آن است كه خداوند عهده‌دار امور بندگان مخلص خویش است تا به عرش عزّت بلندشان كند.۵۳

ویژگی مثال‌های قرآنی نیز آن است كه با بیان نكات اخلاقی، میان دستورهای مختلف عبادی، سیاسی، اجتماعی و... پراكنده شده‌اند تا هر لحظه، تمرین و تذكّری برای یاد خدا باشند و بذر غفلت و رذایل را در هر موقعیتی بخشكانند.۵۴ بنابراین، روش داستان و مثال برای الگوسازی علمی در تربیت اخلاقی، در صورتی كه حول محور توحید باشد، بسیار مؤثر واقع خواهد شد.

د) وعده بهشت و جهنم

قرآن كریم در موارد بسیار به بیان عذاب‌های جهنم و نعمت‌های بهشتی و مقایسة آن دو پرداخته است. «قُلْ أَ ذلِكَ خَیرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِی وُعِدَ الْمُتَّقُونَ»(فرقان: ۱۵)؛ در این روش، آگاهی دادن از نتایج كار نیك، انگیزة كافی برای انجام دادن آن ایجاد می‌كند؛ همان‌طور كه آگاه شدن از نتایج سوء، بهترین عامل بازدارنده از ارتكاب آن عمل است. به عبارتی، تشویق و شرم تنبیه باید مربّی فرد باشد و این یعنی بها دادن به عزت و كرامت انسانی.

ه‍ ) پرسش و پاسخ

یكی از شیوه‌های پرورش استعدادها، مطرح كردن موضوع مورد نظر در قالب پرسش است. با اجرای ماهرانة این روش، به جای تعدادی باسوادهای سطحی، صاحب‌نظرانی متفكر تربیت می‌شوند كه اهل معرفت‌اند.۵۵ قرآن كریم در راه پرورش نیروی معرفت و تفكّر، برای كامل شدن شناخت افراد و رسیدن به عبودیت از این روش استفاده كرده است. در روش پرسش و پاسخ، القای اطلاعات، همراه با تفكر حول محور مورد نظر صورت می‌گیرد. از این روی، ماندگاری اثر آن بیشتر خواهد بود:

«أَ لَمْ‏ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ(حدید: ۱۶)؛ آیا وقت آن نرسیده است كه دلهای مؤمنان در برابر ذكر خدا خاشع گردد؟»

و) امر به معروف و نهی از منكر

انجام معروف وقتی آسان می‌شود كه همة هدف‌ها متوجه قرب الی‌الله باشد و منكر وقتی صورت می‌گیرد كه انسان از این هدف به انحراف كشیده شده و عقب بیفتد. امر به معروف و نهی از منكر، وقتی اثر گذار است كه آمر یا ناهی، این حقیقت را به فرد امرشونده یا نهی‌شونده القا كند. نكتة مهم در این روش آن است كه فرد باید به گفته‌های خود عمل كند تا نشانة صدق دعوی او باشد. قرآن كریم می‌فرماید: «كُنْتُمْ خَیرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»(آل‌عمران: ۱۱۰).

قرآن كریم بیان می‌كند شما بهترین امت هستید؛ زیرا به نیكی امر و از زشتی‌ها نهی می‌كنید، در حالی كه به خداوند ایمان دارید. یعنی امر و نهی شما حول محور توحید است.

ز) ابتلاء

بنابر مبنای اختیار و مسئولیت‌پذیری، یكی از روش‌های تربیت اخلاقی، مواجه شدن فرد با نتایج اعمال خویش است تا با آگاهی از نتایج مثبت یا منفی آن، برای انجام دادن دوباره عمل، دلسرد یا تشویق شود. در این روش، فرد بر اساس مبنای «حبّ ذات» می‌كوشد به گونه‌ای عمل كند كه زیانی متوجه او نشود. قرآن كریم می‌فرماید: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَی‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الَّثمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ» (بقره: ۱۵۵ و ۱۵۶).

بنابراین، فرد وقتی دانست نتیجة عمل او به خودش باز می‌گردد و دنیا هر لحظه صحنه آزمایش اوست، متوجه امر آخرت شده و به اصلاح نفس می‌پردازد؛ به عبارت دیگر، به تربیت اخلاقی خود مشغول می‌شود.

دانشمندان تربیتی اصول دیگری را نیز در تربیت مهم می‌دانند كه برخی از آنها عبارتند از: مدارا با متخلف، تدریج در آموزش رفتار پسندیده، تكرار و مداومت بر كسب فضایل وترك رذایل، رعایت اعتدال و پرهیز از افراط وتفریط نابجا.

نتیجه‌گیری

پیش از این بیان شد كه مبانی تربیت اخلاقی به معنی امكانات، ضرورت‌ها و موقعیت حیات انسانی در تربیت اخلاقی است و شیوه‌ها به معنای راه‌كارهاو پیش‌فرض‌هایی است كه با توجه به مبانی، برای رسیدن به اهداف اتخاذ می‌شوند. علامه بیان می‌كند هدف‌های تربیت اخلاقی می‌تواند به انگیزة قوانین اجتماعی یا مورد پسند مردم واقع شدن باشد ـ همان‌طور كه دانشمندان غربی عموماً همین اهداف را در تشویق به اخلاق در نظر دارندـ یا به انگیزة رهایی از عذاب اخروی و رسیدن به نعمت‌های بهشتی باشد ـ همان‌‌گونه كه ادیان گذشته به آن تأكید دارند. ـ اما روش قرآن با این دو گروه تفاوت دارد. قرآن كریم همة آموزه‌های خود را حول محور «توحید» بیان می‌كند و انگیزه تربیت اخلاقی را، حبّ معبود و رسیدن به قرب و نزدیكی به او بیان می‌كند.

علامه، مبانی تربیت اخلاقی در قرآن را توحید، فطرت، هدفدار بودن انسان، اختیار و قوة معرفت‌پذیری انسان می‌داند. البته مهم‌ترین مبنا را «توحید» معرفی كرده است كه سایر مبانی حول آن می‌چرخد. شناخت توحید، نگرش موحد را نسبت به خود و خداوند تغییر می‌دهد؛ نقص‌های او را یادآور شده و تنها رافع كمبودها و نیازها را خداوند می‌داند. میل‌های فطری او نظیر میل به قدرت، علم، عزّت و احترام، كمال و حقیقت، حبّ ذات، پرستش موجود برتر و... اگر در كنار شناخت توحیدی قرار بگیرد، بهترین كمك‌كنندة فرد در تربیت صحیح اخلاقی می‌شود.

علامه مهم‌ترین روش قرآن را «حبّ عبودی» یا محبّتی كه از عبودیت فرد سرچشمه می‌گیرد می‌شناسد ایشان معتقد است كسی كه خود را بنده خداوند نداند، هرگز نمی‌تواند به تربیت اخلاقی صحیح و كامل دست یابد. البته این اعتقاد باید در عمل نشان داده شود. عبودیت نیز هرگز به‌طور كامل اجرا نمی‌شود؛ مگر آنكه انگیزة آن، محبّت به خداوند باشد؛ محبّت به كمالات او و اینكه ولی نعمت و رافع نیازهای انسان است. سایر روش‌های قرآن نظیر نصیحت و موعظه، الگوسازی با بیان مثال و داستان، وعده بهشت و جهنم، پرسش و پاسخ، امر به معروف و نهی از منكر، همگی حول محور «توحید» بوده و یادآور همین مسئله است.

امیدواریم این شیوة قرآن برای تربیت اخلاقی، مورد توجه عموم، به ویژه مربّیان اخلاق قرار گیرد؛ زیرا به هر میزان كه خود را از نظر توحیدی تكامل بخشیم، به همان مقدار در مراتب كمال اخلاقی پیشرفت خواهیم كرد. خارج شدن از مراتب توحید، گرفتار شدن به فسادها و رذایل اخلاقی را به دنبال خواهد داشت.

    پى نوشت ها

        ۱-. دانشجوی كارشناسی ارشد مدرسی معارف دانشگاه باقرالعلوم‌علیه‌السلام. دریافت: : ۲۰/۵/۸۸ پذیرش:۷/۷/۸۸.

        ۲- استادیار دانشگاه باقرالعلوم‌علیه‌السلام.

        ۱. ابوالقاسم حسین بن محمد راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن. ج ۱، ص ۲۵۲.

        ۲. حاجی ده‌آبادی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، ص ۱۸.

        ۳. محمدمرتضی زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ۲، ص ۴۶۴ / جوهری، اسماعیل بن حمّار، الصّحاح، ج ۴، ص ۲۳۵۰.

        ۴. حاجی ده‌آبادی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، ص ۱۲.

        ۵. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن. ج ۱، ص ۲۹۷.

        ۶. عبدالله جوادی آملی؛ مبادی اخلاقی در قرآن. ص ۷۴.

        ۷. احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی؛ اخلاق اسلامی. ص ۱۹.

        ۸. نصیرالدین محمد طوسی،  اخلاق ناصری، ص ۴۸.

        ۹. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۲۵۷.

        ۱۰. همان، ص ۳۵۵ و ۳۵۶.

        ۱۱. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمة سیدمحمدباقر همدانی، ج ۱، ص ۲۶.

        ۱۲. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، مقدمه ج ۱، ص ۵.

        ۱۳. همان، ج ۹، ص ۴۶ ـ ۵۰.

        ۱۴. همان، ج ۱۰، ص ۹۰.

        ۱۵. محمدتقی جعفری، ترجمه و شرح نهج البلاغه، (خطبه ۹۰). ج ۱۵، ص ۱۰۲.

        ۱۶. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۲، ص ۲۲ و ۲۳.

        ۱۷. همان، ج ۱، ص ۳۵۸.

        ۱۸. محمد بن احمد ازهری، معجم تهذیب اللّغة، ج ۳، ص ۲۸۳ / خلیل بن احمد فراهیدی، ترتیب العین، ص ۱۴۰۴.

        ۱۹. مرتضی مطهری، فطرت، ص ۱۹.

        ۲۰. علی شیروانی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، ص ۱۲۶.

        ۲۱. مرتضی مطهری، فطرت، ص ۱۴.

        ۲۲. محمدعلی حاجی‌ده‌آبادی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، ص ۴۶.

        ۲۳. محمدتقی مصباح، اخلاق در قرآن، ج ۱، ص ۲۸.

        ۲۴. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۶، ص ۲۵۷.

        ۲۵. همان، ج ۱۱، ص ۱۸.

        ۲۶. همان، ج ۶، ص ۱۶۵.

        ۲۷. راغب اصفهانی، مفردات، ص ۳۰۱.

        ۲۸. محمدعلی حاجی ده‌آبادی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلام، ص ۷۵.

        ۲۹. همان، ج ۵، ص ۲۶۸ و ۲۷۰.

        ۳۰. بقره: ۳۰.

        ۳۱. احزاب: ۷۲.

        ۳۲. بقره: ۳۱.

        ۳۳. نساء: ۲۸.

        ۳۴. اسراء: ۱۱.

        ۳۵. علی‌اكبر دهخدا، لغت‌نامه دهخدا، ج ۲۹، ص ۲۲۹.

        ۳۶. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۱، ص ۵۴۲.

        ۳۷. محمد محمدی ری‌شهری، میزان الحكمة، ج ۴، ص ۱۸۵۳.

        ۳۸. روح الله خمینی€، دیوان امام، ص ۱۹۹.

        ۳۹. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۲، ص ۱۶۰ و۱۶۱.

        ۴۰. مرتضی مطهری، جاذبه و دافعه علی†، ص  ۴۲ تا ۴۶.

        ۴۱. عبدالله حسن‌زاده‌آملی، دروس شرح اشارات و تنبیهات ابن‌سینا (نمط دهم)، ص ۷۸.

        ۴۲. احمد نراقی، معراج السعادة، ص۵۴۴.

        ۴۳. همان،ص۵۹۲.

        ۴۴. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۱۶، ص ۱۳۶.

        ۴۵. محمد محمدی‌ری‌شهری، منتخب میزان الحكمة، ج ۱، ص ۲۲۶.

        ۴۶. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج ۶، ص ۱۷۵.

        ۴۷. همان، ص ۶ و ۷.

        ۴۸. همان، ج ۱، ص ۳۷۳.

        ۴۹. همان، ج ۱۶، ص ۲۱۷.

        ۵۰. همان، ج ۲۰، ص ۲۶.

        ۵۱. همان، ج ۴، ص ۱۸.

        ۵۲. همان، ج ۶، ص ۲۹۰.

        ۵۳. همان، ج ۱۱، ص ۷۶.

        ۵۴. همان، ج ۱۵، ص ۱۲۵.

        ۵۵. محمدتقی جعفری، تعلیم و تربیت، ص ۱۰۲ و ۱۰۳.

       منابع

        ـ جعفری، محمدتقی؛ ترجمه و شرح نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۴.

        ـ ازهری، محمدبن احمد، معجم تهذیب اللّغة، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۲۲ق.

        ـ جعفری، محمدتقی، ترجمه و شرح نهج البلاغه، بی‌جا، دفتر نشر و فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۴.

        ـ جعفری، محمدتقی، تعلیم و تربیت، تهران، پیام آزادی، ۱۳۷۸.

        ـ جوادی آملی، عبدالله، مبادی اخلاق در قرآن، قم، اسراء، چ دوم، ۱۳۷۸.

        ـ جوادی آملی، عبدالله، توحید در قرآن، (تفسیر موضوعی قرآن ج ۲)، تنظیم حیدعلی ایوبی، قم، اسراء، چ دوم، ۱۳۸۵.

        ـ جوهری، اسماعیل حمّار، الصّحاح، بیروت، امیری، ۱۳۶۸.

        ـ حاجی ده‌آبادی، محمدعلی، درآمدی بر نظام تربیتی اسلامی، قم، مركز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۷۷.

        ـ حسن‌زاده آملی، حسن، دروس شرح اشارات و تنبیهات ابن سینا (نمط نهم «مقامات العارفین»)، قم، مطبوعات دینی، ۱۳۸۳.

        ـ خمینی، روح الله، دیوان امام، بی‌جا، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۲.

        ـ دهخدا، علی اكبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۳۴.

        ـ راغب اصفهانی، ابی‌القاسم حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، بیروت، دارالشامیه و دمشق، دارالقلم، ۱۴۱۶ق.

        ـ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، بی‌جا، دارالهدایة، ۱۳۸۶.

        ـ سبحانی تبریزی، جعفر، الهیات علی هدی الكتاب و السنة و العقل، قم، مؤسسه امام صادق‌علیه‌السلام ، چ چهارم، ۱۴۱۷ق.

        ـ سعیدی‌مهر، محمد، آموزش كلام اسلامی، قم، كتاب طه، چ دوم، ۱۳۸۱.

        ـ شبّر، عبدالله، الأخلاق، ترجمة محمدرضا جبّاران، قم، هجرت، چ ششم، ۱۳۸۰.

        ـ شیروانی، علی، اخلاق اسلامی و مبانی نظری آن، قم، دارالفكر، چ دوم، ۱۳۸۱.

        ـ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ترجمة سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۳.

        ـ طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چ دوم و سوم،۱۳۹۳، ج ۱ـ۲۰.

        ـ طوسی، نصیرالدین محمد، اخلاق ناصری، تهران، خوارزمی، چ سوم، ۱۳۶۴.

        ـ فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب العین، قم، اسوه، ۱۴۱۴ق.

        ـ فیومی، احمد بن محمد، مصباح المنیر، قم، مؤسسه دارالهجرة، ۱۴۰۵ق.

        ـ قرشی، علی اكبر، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۵۲.

        ـ كلانتری، الیاس، المعجم المفهرس لآیات القرآن الكریم، تهران، اسوه، ۱۳۷۷.

        ـ محمدی ری‌شهری، محمد، منتخب میزان الحكمة، ترجمة رضا شیخی، قم، دارالحدیث، چ پنجم، ۱۳۸۵.

        ـ محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحكمة، ترجمة رضا شیخی، قم، دارالحدیث، چ دوم، ۱۳۷۷.

        ـ مصباح، محمدتقی، اخلاق در قرآن، نگارش محمدحسین اسكندری، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی€، چ سوم، ۱۳۷۷.

        ـ مصباح، محمدتقی، توحید در نظام عقیدتی و ارزشی اسلام، بی‌جا، شفق، چ چهارم، ۱۳۷۵.

        ـ مطهری، مرتضی، جاذبه و دافعه علی‌علیه‌السلام ، تهران، بی‌نا، ۱۳۴۹.

        ـ نراقی، احمد، معراج السعاده، بی‌جا، جاویدان، بی‌‌تا.

        ـ دیلمی، احمد و آذربایجانی، مسعود‎‎، اخلاق اسلامی، تدوین: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری قم: دفتر نشر معارف، ۱۳۸۵

   نویسندگان: زینب كبیری/ حسن معلمی

منبع: سامانه نشریات(موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی (ره))

 

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center