وصـيـت پـيـامـبـر گـرامـى (ص ) جمع قرآن بود تا مانند تورات يهود در معرض ضايع شدن قرار نـگـيـرد[۱] على (ع ) پس از رحلت پيامبر از وصيت تبعيت كرد و به اين مهم پرداخت و آن را عرضه داشت , ولى به دلايلى پذيرفته نشد اما از آن جايى كه قرآن اولين مرجع تشريع آيين اسلام و زيربناى ساخت جامعه اسلامى است ,ضرورت داشت خلفاى وقت از ديگر كاتبان كلام الهى استفاده كنند تا با جمع قرآن از روى قطعات چوب و استخوان و سينه هاى حافظان قرآن , آن را ضبط كنند و خـلا از دسـت رفتن هفتاد تن و بنابر قولى چهارصد تن از حافظان قرآن را كه در جنگ يمامه به شهادت رسيدند, جبران كنند.[۲]
بـنـابـرايـن ابـوبـكـر از زيـدبن ثابت خواست تا قرآن را جمع آورى كند زيد مى گويد:((ابوبكر مرا فـراخواند, و پس از مشاوره با عمر ـ كه در آن جابود ـ گفت : بسيارى ازقاريان و حافظان قرآن در حـادثـه يـمـامه كشته شده اند و بيم آن مى رود كه در مواردديگر نيز گروهى ديگر كشته شوند و قسمت عمده قرآن از بين برود آن گاه جمع آورى قرآن را مطرح ساخت گفتم : چگونه مى خواهيد كـارى كنيد كه پيامبر(ص ) آن راانجام نداد؟
گفتند: اين كار ضرورت دارد و بايد انجام شود و آن انـدازه سخن گفتند وبه من اصرار ورزيدند تا آن را پذيرفتم آن گاه ابوبكر به من گفت : مى بينم كـه جـوان عـاقلى هستى و هرگز ما به تو انديشه ناروا نمى داريم تو كاتب وحى رسول خدابودى , ايـن كـار را دنـبـال كـن و به خوبى انجام ده )) زيد مى گويد: ((سنگينى اين كار كه برمن تحميل شـده بـود از تحمل كوه گران سخت تر بود, ولى به ناچار آن را پذيرفتم وقرآن را كه بر صفحاتى از سنگ و چوب نوشته شده بود, جمع آورى كردم )).[۳]
روش زيد در جمع قرآن
زيد به جمع آورى قرآن مشغول شد و قرآن را از صورت پراكندگى درآورد و دريك جا فراهم كرد او ايـن كـار را با هم كارى گروهى از صحابه انجام داد نخستين اقدام وى آن بود كه اعلام كرد: هر كـس هـرچـه از قـرآن نزد خود دارد, بياورد يعقوبى مى گويد: ((وى گروهى مركب از ۲۵ نفر را تـشـكـيل داد))[۴] و خود رياست آن گروه را بر عهده گرفت اين گروه هر روز در مسجد گـردهـم مـى آمـدنـد و افرادى كه آيه ياسوره اى از قرآن در اختيار داشتند به اين گروه مراجعه مـى كـردنـد اين گروه از هيچ كس , هيچ چيز را به عنوان قرآن نمى پذيرفتند, مگر آن كه دو شاهد ارائه دهند كه آن چه آورده است جز قرآن است شاهد اول نسخه خطى , يعنى نوشته اى كه حكايت از وحـى قـرآنى داشته باشد شاهد دوم شاهد حفظى , يعنى ديگران نيزشهادت دهند كه آن را از زبان پيامبر اكرم (ص ) شنيده اند در اين جا دو نكته قابل توجه است :.
۱. از خـزيـمـة بن ثابت انصارى[۵] دو آيه آخر سوره برائت بدون شاهد پذيرفته شد, زيرا پيامبر اكرم (ص ) شهادت او را به جاى شهادت دو نفر قرار داده بود.[۶]
۲ از عـمـربن الخطاب عبارت ((الشيخ و الشيخة اذا زنيا فارجموهما البتة )) كه گمان مى كرد آيه قـرآن اسـت , پذيرفته نشد از وى شاهد خواستند, نتوانست ارائه دهد و برهر كس عرضه كرد انكار نـمـود كـه از پيامبر چنين چيزى شنيده باشد عمر تا آخر عمربر صحت آن اصرار داشت و همواره مـى گـفـت : ((اگـر مردم نمى گفتند عمر چيزى برقرآن افزود, هرآينه اين آيه را در قرآن درج مى كردم )).
بـديـن كـيفيت , زيد آيه ها و سوره هاى قرآن را جمع آورى كرد و آن را از پراكندگى وخطر از بين رفتن نجات داد هر سوره كه كامل مى شد در صندوقچه مانندى از چرم به نام ((ربعه )) قرار مى داد تـا آن كـه سوره ها يكى پس از ديگرى كامل شد ولى هيچ گونه نظم و ترتيبى بين سوره ها به وجود نـيـاورد[۷] ايـن صحيفه ها, كه سوره هاى قرآنى برآن نگاشته شده بود, پس از اتمام به ابوبكر سـپـرده شد اين مجموعه پس از ابوبكربه عمر انتقال يافت و پس از وفات وى نزد دخترش حفصه نـگهدارى شد و هنگام يك سان كردن مصحف ها, عثمان آن را به عاريت گرفت تا نسخه هاى ديگر قـرآن را بـاآن مقابله كند و سپس آن را به حفصه باز گردانيد چون حفصه درگذشت , مروان كه ازجانب معاويه والى مدينه بود, آن را از ورثه حفصه گرفت و از بين برد.[۸]
--------------------------
پاورقی :
۱. تفسير قمى , ص ۷۴۵.
۲. فـتح الباري , ج۷ , ص ۴۴۷ ـ در آن واقعه ۳۶۰ تن از مهاجرين و انصار از شهر مدينه و ۳۰۰ تن از مهاجرين ساكن در غير مدينه و ۳۰۰ تن از تابعين كشته شده بودند (تاريخ طبرى , ج۲ , ص ۵۱۶).
۳. صـحـيـح بـخـارى , ج۶ , ص ۲۲۵ مصاحف سجستانى , ص ۶ ابن اثير, الكامل في التاريخ , ج۲ , ص ۲۴۷ و ج۳ ,ص ۵۶ البرهان , ج۱ , ص ۲۳۳.
۴. تاريخ يعقوبى , ج۲ , ص ۱۱۳.
۵. خـزيمة بن ثابت انصارى به ((ذو الشهادتين )) لقب يافت , زيرا او در تمامى جنگ هاى پيامبر حضور داشت واز نزديكان و شيفتگان مولى على بود در واقعه صفين و جمل شركت داشت و اوست كـه حـديـث ((تـقتل عماراالفئة الباغية )) را در واقعه صفين روايت كرد او براى پيامبر(ص ) كه از اعرابى اسبى خريده بود شهادت داد,که با آن كه نديده بود, صرفا چون طرف دعوا پيامبر است به حق سخن مى گويد, لذا حضرت شهادت او را دوشهادت قرار داد (اسد الغابة , ج۲ , ص ۱۱۴).
۶. مصاحف سجستانى , ص ۹ ـ ۶ صحيح بخارى , ج۶ , ص ۲۲۵.
۷. ابـن كـثير القرشي الدمشقي , تفسير ابن كثير, ج۱ , ص ۲۶۱ و البرهان , ج۲ , ص ۳۵ و الاتقان , ج۱ , ص ۵۸ وفـتـح الباري , ج۹ , ص ۱۶ و زرقانى , مناهل العرفان , ج۱ , ص ۲۵۴ و احمد امين مصرى , فجرالاسلام , ص ۱۹۵.
۸. ابن حجر قسطلانى , ارشاد الساري في شرح البخاري , ج۷ , ص ۴۴۹ و التمهيد, ج۱ , ص ۳۰۰.
منبع :محمد هادی معرفت-علوم قرآنى