شبهه: به دستور قرآن کریم ایرانیها باید زردشتی شوند؛ زیرا در سوره ابراهیم آیه چهارم آمده است: « وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِیبَینَِّ لهَمْ فَیضِلُّ اللَّهُ مَن یشَاءُ وَ یهْدِى مَن یشَاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ؛ ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستادیم؛ تا (حقایق را) براى آنها آشكار سازد؛ سپس خدا هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مىكند؛ و او توانا و حكیم است».
پاسخ:
مطالب زیر در پاسخ به این شبهه قابل توجه است:
۱. کسی که آیات قرآن کریم را بر خود حجت می داند و با آن بر این مطلب استدلال می کند که هر ملتی باید از پیامبری پیروی کند که همزبان او باشد، بر او لازم است که به تمام آیات قرآن کریم ملتزم باشد. بنابر این نسبت به این مسأله باید مجموع آیات قرآن در نظر گرفته شده و نتیجه گیری شود نه اینكه برخی از آیات را كه موافق پیش فرض ها و تصورات خویش می بینیم گزینش کرده و بقیه را نا دیده گرفته و بقول قرآن كریم از مصادیق َ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض.[۱] باشیم.[۲]
قرآن کریم خود با معرفی جهانی بودن دین اسلام این سخن را که فارسی زبانها باید از دین زردشت پیروی کنند باطل اعلام می کند. زیرا با قطع نظر از روایات و احادیث و سیره پیامبر اسلام و خلفای اسلامی آیات متعددی در قرآن جهانی بودن دین اسلام را به اثبات می رسانند. و با وجود جهانی بودن دین اسلام جایی برای دین زردشت باقی نمی ماند. پس خداوند در قرآن نفرموده است که ایرانیها باید از دین دین زردشت پیروی کنند. ما برای اینکه دین اسلام جهانی است و بر همگان لازم است از آن پیروی کنند به ذکر چند دلیل قرآنی بسنده می کنیم:
خداوند میفرماید:«وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشیراً وَ نَذیراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا یعْلَمُونَ؛[۳]و ما تو را جز براى همة مردم نفرستادیم تا (آنها را به پاداشهاى الهى) بشارت دهى و (از عذاب او) بترسانى ولى بیشتر مردم نمىدانند!». علامه در ذیل این آیه می فرماید: مفاد آیه این است که مشركین نمىتوانند شریكى براى خدا نشان دهند، در حالى كه ما تو را نفرستادیم مگر بازدارنده جمیع مردم، در حالى كه بشیر و نذیر باشى و اگر براى مشركین خدایانى دیگر بود، ما نمىتوانستیم تو را به سوى همه مردم بفرستیم، با اینكه عدهاى بسیار از ایشان بندگان خدایى دیگرند- و خدا داناتر است.[۴]
بنا به گفته خداوند قرآن كریم در باره عصر نزولش و مردم آن عصر نازل نشده كتابى است جهانى و دائمى، مقید به زمان و مكان خاصى نیست و به قوم یا حادثه خاصى اختصاص ندارد، همچنان كه در آن آمده: «إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعالَمِینَ»[۵] و نیز فرموده:«تَبارَكَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیكُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً»[۶] [۷]
افزون بر اینها آیات: «اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ[۸] * وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینَ»[۹] به صراحت این سخن را که به دستور قرآن باید ایرانی ها زردشتی شوند باطل اعلام می کند بلکه همگان را به پیروی از دین اسلام دعوت کرده و پیروی از هر دینی دیگری را مایه خسران ابدی می داند.
پس همین آیات کافی در پاسخ این ادعا یا شبهه است؛ زیرا این آیات رسالت پیامبر خاتم را برای همه مردم دنیا اعم از فارسی زبان، عرب زبان، انگلیسی زبان، روسی زبان، اردو و چینی زبان و ... ثابت می داند.
۲. شبهه گر برای مدعای خود به یک سلسله آیاتی متمسک شده است. در این مرحله ثابت خواهد شد که این آیات هیچ دلالتی بر مدعای شبههگر ندارند؛ بلکه با وجود آیاتی که ذکر شد، نمیتوان به وسیله هیچ آیه دیگری از قرآن ثابت کرد که در زمان حاضر پیامبر فارسی زبانها زردشت است.
الف) یکی از دلایل این ادعا آیه «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ فَیضِلُّ اللَّهُ مَنْ یشاءُ وَ یهْدِی مَنْ یشاءُ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَكِیم».[۱۰] است. معنای این آیه این است که: ما هیچ پیامبرى را، جز به زبان قومش، نفرستادیم تا (حقایق را) براى آنها آشكار سازد سپس خدا هر كس را بخواهد (و مستحق بداند) گمراه، و هر كس را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت مىكند و او توانا و حكیم است.
اولا: اینکه خدا فرموده ما هر پیامبری را به زبان قومش مبعوث کرده ایم. این سنت الهی در مورد پیامبرانی است که به سوی قوم خاصی رسالت و ماموریت داشته است. نه پیامبرانی که رسالت آنان با دلائل قطعی، جهانی است و بسوی همه عالمیان مانند رسول اکرم(ص) مبعوث شده است.
ثانیا: هر پیامبری از نظر نژادی بالاخره وابسته به یک قوم و طایفه ی خاصی است و بسیار طبیعی است كه زبان و کتاب او مطابق زبان و فرهنگ محیط و طایفه خودش باشد زیرا اگر این طور نباشد سوال ایجاد شده و قوم او خواهد گفت که چرا او با زبان و فرهنگ بیگانه به سوی ما آمده و برانگیخته شده است؟ همانطور که قرآن کریم به این حقیقت اشاره دارد و می فرماید: و اگر ما قرآن را غیر عربى نازل مىكردیم آن وقت عربها مىگفتند چرا آیاتش جداى از هم نیست و چرا با عرب به زبان غیر عربى و یا غیر فصیح صحبت مىكند. بگو این قرآن براى كسانى است كه ایمان بیاورند كه اگر عرب باشند و یا غیر عرب قرآن براى آنان هدایت و شفاء است و كسانى كه ایمان نمىآورند در حقیقت گوششان دچار سنگینى شده و همین قرآن مایه كورى آنان است و به همین جهت در قیامت از فاصلهاى دور ندا مىشوند.[۱۱]
بنابراین: پیامبران در درجه اول با قوم خود، همان ملتى كه از میان آنها برخاستهاند، تماس داشتند و نخستین شعاع وحى وسیله پیامبران بر آنها مىتابید، و نخستین یاران و یاوران آنها از میان آنان برگزیده مىشدند، پس پیامبر باید به زبان آنها و لغت آنها سخن بگوید، تا حقایق را به روشنى براى آنان آشكار سازد.
ثالثا: آیه شریفه در صدد بیان این نکته است که: خداى تعالى، مساله ارسال رسل و دعوت دینى را بر اساس معجزه و یك امر غیر عادى بنا نگذاشته، و چیزى هم از قدرت و اختیارات خود را در این باره به انبیاى خود واگذار نکرده است بلكه ایشان را فرستاده تا به زبان عادى كه با همان زبان در میان خود گفتگو مىكنند و مقاصد خود را به دیگران مىفهمانند، با قوم خود صحبت كنند و مقاصد وحى را نیز به ایشان برسانند. راه تبلیغ و گسترش ادیان و رسالت پیامبران از همین راه های محاوره و گفتگو با زبان عادی بوده است نه از راه های فوق العاده و غیر طبیعی لذا خدا میفرماید ما هر پیامبری را با زبان قومش به سوی آنها فرستادیم تا با آنان به سهولت وروانی سخن کند و مقاصد تبلیغی خویش را بیان کند و انان نیز با سهولت و آسانی درک کنند.[۱۲]
بنابراین از این آیه شریفه به دست نمی آید که حتما مردم باید از پیامبری پیروی کنند که با زبان آنان سخن می گوید تا نتیجه این شود که امروز تنها عربها می توانند از پیامبر اسلام پیروی کند و غیر عربها حق پیروی از آن حضرت را ندارند!
ب) دلیل دوم این ادعا آیه «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیهِ الضَّلالَةُ فَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَیفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِین.[۱۳] یعنی ما در هر امتى رسولى برانگیختیم كه: «خداى یكتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب كنید!» خداوند گروهى را هدایت كرد و گروهى ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت پس در روى زمین بگردید و ببینید عاقبت تكذیبكنندگان چگونه بود!» و نیز آیه«وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ قُضِی بَینَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا یظْلَمُونَ».[۱۴] بر این ادعا اقامه شده است.
این گونه آیات به هیچ وجه دلالتی بر این ندارند که هر قومی باید پیامبری با زبان خود داشته باشد تا گفته شود پیامبر فارسی زبانها یا ایرانیها در عصر حاضر زرتشت است و محمد(ص) تنها پیامبر عرب ها است؛ بلكه این گروه از آیات، فقط می گویند ما بخاطر اینكه حجت را بر همه مردمان تمام كرده باشیم برای هر قوم و طایفه ای پیامبری فرستاده ایم و به عبارت دیگر؛ هیچ طایفهای را بدون حجت و پیامبر نگذاشته ایم. و این میتواند به دو صورت بوده باشد. یكی اینكه خدا برای هر مردم و قومی پیامبر اختصاصی فرستاده باشد. كه فقط در محدوده همان قوم انجام رسالت می كرده است و بیرون از آن محدوده وظیفهای بر عهده او نبوده است؛ چنانكه برخی از پیامبران این گونه بوده اند مثل حضرت هود پیامبر قوم عاد، و حضرت صالح پیامبر قوم ثمود و... دوم اینكه یك پیامبری صاحب كتاب و شریعتی را بسوی همه اقوام و مردمان روی زمین فرستاده باشد كه معمولا پیامبران بزرگ و اولوالعزم الهی و به ویژه پیامبر عظیم الشان اسلام این گونه بوده اند، كه رسالت جهانی و عام داشته اند و رسالت و شریعت آنان محدود به قوم یا سر زمین خاصی نبوده است. در این صورت نیز می توان گفت: خدا هیچ قوم و امتی را در روی زمین، بدون پیامبر نگذاشته زیرا همین یك پیامبر برای هدایت و رهبری همه اقوام و ملل آمده است و پیامبر و حجت خدا بر همه عالمیان، اقوام و سرزمینها است اعم از اقوام شرق یاغرب، سیاه یا سفید، عرب یا عجم و... پس در این صورت نیز مفاد آیه قرآن كریم كه می فرماید:َ ولَقَدْ بَعَثْنا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ. صادق خواهد بود.
۳. چیزی که کاملا این ادعا را ریشه کن میکند این است که زبان زردشت فارسی نبوده است. زبان گاتاها، یعنی تنها بخشی از اوستای کنونی که منسوب به زردشت است، زبانی بسیار مغلق و مبهم است. به عبارت دیگر، هر کسی از ظن و گمان خود به ترجمه و تفسیر گاتاها دست می یازد و هرگز کسی نمیتواند مدعی شود که منظور اصلی زردشت را فهمیدهاست. نخستین دلیل بر این سخن، آن است که طبیعی است پس از گذشت سه هزار سال، زبانی که فقط در بخش محدودی از خوارزم بدان تکلم میشدهاست، از یادها رفته باشد. زینر در پاسخ بهاین سوال که چرا آیین زردشت نتوانست ادامه پیدا کند، مینویسد:« زیرا از همان نخستین دوران سرایش گاهان توسط زردشت، سنت زردشتی، زبان اوستا را که پر از راز و رمز زبان پیامبر خویش بود به فراموشی سپرد. یعنی فهم اوستا به ویژه گاهان که سرودۀ خود زردشت بود، از همان ابتدای بِه دینی(دین زردشت)، برای زردشتیان سخت و دشوار شد.»[۱۵]
گذشت زمان و نابودی کامل زبان اوستایی، کار فهم اوستا را حتی برای موبدان دورة ساسانی در حدود دو هزار سال پیش دشوار کرده بود: «حتی در زمان ساسانیان، معنای گاهان برای موبدان مزداپرست به درستی قابل فهم نبود».[۱۶]
زردشت به زبان استعاره و رمز شعر سرودهاست، و نه به زبانی ساده و همه فهم. و نیز چون کل ادبیات اوستایی از بین رفتهاست و هیچ چیز دیگری به غیر از اوستا بهاین زبان در دست نیست، دانشمندان نمیتوانند به راحتی از رمزها و استعارهها، رمزگشایی کنند. و اصولاً زبان گاتاها زبان فارسی نیست بلکه زبانی هندو ایرانی از زیر شاخههای زبان سنسکریت باستان است و حتی شبیه زبان فارسی نیست بلکه در گرامر و ریشة لغات همانند زبان وداهای آیین هندو است که در آن تمام فعل، فاعل، مفعول و غیر آن، هم زمان صرف می شوند.[۱۷] در واقع زبان سنسکریت که زبان متون مقدس هندوها است از نظر گرامر و ریشۀ واژهها به زبان اوستایی شباهتی بیش از زبان فارسی نسبت به زبان اوستایی دارد.[۱۸]
بهاین ترتیب، مشخص میشود که زردشت به زبان قوم ایرانی، یعنی «فارسی» سخنی نگفته است همچنان، در آن زمان در ایران زبانهای بسیاری مانند سغدی، ختنی، پارتی، مادی، تات، گزی، عیلامی و مانند آن وجود داشتهاند که هیچکدام شباهتی با زبان اوستایی ندارند تا گفته شود زردشت به زبان مردم ایران سخن گفته است.
زبان زردشت، زبان اقلیت کوچکی در حاشیة شمال شرقی ایرانیان بود و آن هم در مکانی بسیار دورتر از مرکز ایران. اما پیامبرانی مانند حیقوق نبی، حزقیال نبی، و دانیال نبی در مرکز ایران زندگی میکردند و با اینکه ریشة عبری داشتند اما زبان فارسی آموخته بودند و به ایرانیان تعلیم می دادند.
افزون بر اینها در گاتاهای زردشت از آمدن پیامبران به نام سوشیانت سخن گفته شده است. محققان گاتا شناس معتقدند زردشت در گاتاها خودش را جزو سوشیانتها و نیز نخستین آنها میداند. همچنین از سوشیانتهایی یاد میکند که در آینده خواهند آمد و همانند خود زردشت، دعوی دین و نبوت خواهند داشت. پس، زردشت پیروان خود را به پیامبران پس از خود دعوت کرده است.
در یسنای ۷ بند ۱۲ زردشت میگوید: «... با آن باوری كه هریك از سوشیانتهای خویشكار اشون را است، من نیز با همان باور و دین مزداپرستم.» در این یسنا، زردشت باور و آیین خود را در مسئلة دین، همانند باور و آیین سوشیانتها میداند. نکتة عجیب این است که نمیگوید سوشیانتها همان باوری را خواهند داشت که من دارم، بلکه برعکس، اظهار می دارد من همان باوری را دارم که آنها خواهد داشت. پس، به نوعی خود را تابع آنان معرفی میکند.
زامیاد یشت که بخشی از اوستای متاخر است، در مورد آخرین سوشیانت به یارانی اشاره میکند که نیک اندیش، نیک کردار، نیک گفتار و نیک دین اند. سوشیانت با یارانش چنان شکستی بر دروج(روغ) وارد خواهند کرد که اهریمنِ بد کنش، رو در گریز نهد.[۱۹]
همچنین، در اوستا آمدهاست که هر هزار سال یک سوشیانت باید ظهور کند و چون زمان زندگی زردشت، سالِ هزارِ پیش از میلاد است، پس به گمان بسیار، نخستین سوشیانتِ بعد از زردشت، حضرت عیسی (ع) بودهاست؛ به ویژه آنکه خود زردشتیان در طول تاریخ خویش، مصداق خاصی برای سوشیانت یا سوشیانتها مشخص نکردهاند.
محققی به نام لومل که یکی از بزرگترین مترجمان و شارحان گاتاها بود می گفت زردشت در این عبارات، اشاره به پیامبر (یا پیامبران) بزرگ تری می نماید که انتظار دارد پس از او ظهور کنند تا تلاش های او را که ناتمام مانده بود به ثمر برسانند.[۲۰] مری بویس، استاد معروف مطالعات ایرانی که کتابهای او در حال حاضر معتبرترین منابع مطالعات زردشتی است، این تفسیر لومل را تایید میکند. او میگوید تفسیر سوشیانت به پیامبر یا پیامبران بعدی، تفسیر درستی است زیرا با سنت و تاریخ آیین زردشت سازگار است. زردشتیان در طول تاریخ خود، در آرزوی پیدا شدن مسیح موعود بودهاند. پس، بنا بر تفسیر لومل، زردشت در گاتاها به ظهور پیامبران دیگری به غیر از خودش تصریح کردهاست. این مطلب ثابت می کند که زردشت برای همیشه تاریخ پیامبر فارسی زبانها نبوده است بلکه از آمدن پیامبران بعد از خود بشارت داده است و پیروان خود را ملزم کرده که پس از زردشت از آنان پیروی کنند.
۴. دلیل عقلی نیز بر رد این شبهه قابل اقامه است. عقل انسان دین الهی را که پیروی از آن مایه هدایت و سعادت دنیوی و اخروی انسان می شود، در یک قوم و در میان کسانی که این دین با زبان آنان نازل شده منحصر نمی داند؛ زیرا این محدودیت و انحصار باعث نقص و عیب آن دین خواهد بود؛ با این توضیح که بنابر این باور، دینی که با پیامبر فارسی زبان از طرف خداوند ارسال شده قابلیت هدایت گری و سعادت آوری غیر فارسی زبانها را ندارد و یا دینی که با پیامبر عرب زبان از طرف خداوند ارسال شده قابلیت هدایت گری و سعادت آوری غیر عربها را ندارد. بنابراین اگر یک فارسی زبان دین اسلام را بپذیرد بنابر پذیرش این ادعا، اسلام باید او را از خود طرد کند و به او بگوید که چون زبان او فارسی است حق ندارد دین اسلام را بپذیرد! در این هنگام عقل انسان خطاب به دین اسلام خواهد گفت که این چه دینی است که قابلیت هدایت غیر عرب را ندارد و یا اگر دارد نمی گذارد غیر عرب با این دین هدایت شده و به سعادت برسد؟ در هردو صورت هر دینی که چنین برخوردی با دیگران داشته باشد حقانیتش زیر سوال می رود.
از آنچه بیان شد دین حق قومیت و ملیت و نژاد و كشور و امثال این امور را بر نمی تابد. انسان به حكم عقل باید از دینی پیروی كند كه مایه سعادت دنیوی و اخروی بشر را تامین می كند. به عبارت دیگر انسان موظف است از دین حق كه از طرف خداوند برای هدایت انسانها فرستاده شده است پیروی کرده و ملتزم به آموزه های اعتقادی و عملی آن گردد هر چند این دین از آمریكا برخاسته باشد یا از شرق چین و یا از خاك عرب و فارس و یا در هر گوشهی از دنیا بر پیامبری از آسمان نازل شده باشد؛ زیرا دین یا حق است و یا باطل و انسان عقلا ملزم است كه دین حق را بپذیرد نه هر دینی كه در دنیا موجود باشد و یا از آن دینی پیروی كند كه آبا و اجداد شان از آن پیروی می كردند.
نویسنده: حمیدرفیعی
[۱] . نساء، ۱۵۰.
[۲] . جعفر سبحانی، مفاهیم القرآن، ج۳، ص۶۴، بینا، بیجا، بیتا.
[۳] . سبأ، ۲۸.
[۴] . محمد حسین طباطبایی، ترجمه المیزان، ج۱۶، ص: ۵۶۹ ترجمه: موسوى همدانى ، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵، ۱۳۷۴ش.
[۵] . این كتاب تذكار همه عالمیان است." یوسف، ۱۰۴".
[۶] . پر خیر و بركت است آن خدایى كه فرقان را بر بندهاش نازل كرد تا بیم دهنده همه عالمیان باشد." فرقان، ۱.
[۷] . ترجمه المیزان، ج۵، ص: ۵۵۵.
[۸] . آل عمران، ۱۹. (دین در نزد خدا، اسلام است).
[۹] . آل عمران، ۸۵. (و هر كس جز اسلام آیینى براى خود انتخاب كند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانكاران است).
[۱۰] . ابراهیم، ۴.
[۱۱] . وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِی وَ عَرَبِی قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ فِی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیهِمْ عَمًى أُولئِكَ ینادَوْنَ مِنْ مَكانٍ بَعِیدٍ. فصلت، ۴۴.
[۱۲] - علامه طباطبائی، المیزان، ترجه: موسوی همدانی، ج۱۲، ص ۲۰، انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴، پنجم.
[۱۳] - نحل، ۳۶.
[۱۴] - یونس، ۴۷.
[۱۵]. زینر، طلوع و غروب زرتشتی گری، ص۲۵ ترجمه: تیمور قادری، امیرکبیر، ۱۳۸۹ش.
[۱۶]. بویس، جستاری در فلسفه زرتشتیگری، ص۵۹، گروه مترجمان، دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۸ش.
[۱۷]. مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱ص ۳۴. ترجمه: همایون صنعتی زاده، توس، ۱۳۷۴ش.
[۱۸] . همان، ص ۱۹.
[۱۹] . زامیاد یشت فصل ۱۵ بند۹۴-۹۵.
[۲۰]- مری بویس، تاریخ کیش زرتشت، ج۱، ص۳۲۶.