آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

رابطه دین و سیاست از نگاه قرآن کریم

جامعیت قرآن کریم از جمله ویژگیهای قرآن است که مورد قبول همگان است. در قرآن کریم از مباحث و موضوعات مختلفی بحث شده است که نشان از گستردگی و عمق والای معارف آن است. یکی از مباحثی که در قرآن کریم به آن اهمیت خاصی داده شده مباحث سیاسی است. مسأله مهم و اساسی ارتباط دین و سیاست را می توان در معارف قرآن کریم به وضوح دریافت. از آن طرف، در مباحث سیاست با توجه به اتقان مباحث سیاسی قرآن، استفاده های فراوانی از قرآن می شود. مباحثی مانند ضرورت تشکیل دولت و حکومت، روابط بین الملل، شورا و مشورت نظام سیاسی و مفاهیم مختلف سیاسی و...

ضرورت تشکیل دولت و حکومت:
از منظر قرآن کریم، دولت امری است که در ذات دیانت نهفته است. از دیدگاه قرآن کریم به سه دلیل حکومت برای مردم ضرورت دارد: ۱. در داستان بنی اسرائیل می خوانیم، هنگامی که بر اثر هرج و مرج داخلی و نداشتن حاکمیت قوی و لایق، گرفتار ضعف و فتور و شکست شدند، و دشمنان بر آنان مسلط گشتند... ۲. شکست لشکر جالوت در برابر بنی اسرائیل: اگر حکومت مقتدر و نیرومندی نباشد و جلوی سرکشان را نگیرد، زمین پر از فساد می شود... ۳. جهاد در یک تشکیلات منظم سیاسی و اجتماعی و اقتصادی... که از جمله ضروریات حکومت اسلامی است. در رابطه با اهداف حکومت اسلامی نیز آیات و روایات زیادی وارد شده است که از جمله به آیه ۲۱ و ۵۶ از سوره یوسف و آیه ۸۴ از سوره کهف، آیه ۵۵ از سوره نور، آیه ۲۶ از سوره ص، آیه ۵۸ از سوره نساء می توان اشاره کرد. در مورد انواع حکومت هم می توان به حکومت های خودکامه و استبدادی و حکومت دموکراسی و حکومت الهی اشاره کرد که قرآن کریم حکومت های غیرالهی را نقد و رد می کند.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی می فرمایند: بعثت انبیاء برای اقامه قسط و عدل است (سوره حدید، آیه ۲۵). دین برای گسستن زنجیره های اسارت انسان و تأمین آزادی بشر است. (سوره اعراف، ۱۵۷). دین برای نجات مستضعفان از چنگال «ظالمان و ستمگران» و پایان دادن به دوره سلطه آنها است؛ بدیهی است این هدفهای بزرگ بدون تشکیل حکومت امکان پذیر نیست. و اگر دین از سیاست جدا شود بازوی اجرائی خود را به کلی از دست می دهد و اگر سیاست از دین جدا گردد، مبدل به یک عنصر مخرّب در مسیر منافع خودکامگی می شود.

شهید مطهری نیز می فرماید: همبستگی دین و سیاست را باید به مردم تفهیم کرد. سید جمال فکر جدایی دین از سیاست را به کلی محکوم کرد که اسلام دین سیاست است. اسلام دین اجتماع است.یکی از آیاتی که می توان برای تشکیل حکومت و دولت به آن استناد کرد آیه ۲۵ سوره ص می باشد. در این آیه از قول حضرت سلیمان چنین آمده است: «وهَبْ لی مُلْکاً» یعنی خدایا حکومتی به من عطا کن. یکی از نویسندگان بعد از بیان داستان حضرت سلیمان، ذیل آیه سوره «ص» یکی از نکاتی که ذکر می کنند این است که داشتن یک حکومت نیرومند با امکانات مادی فراوان و اقتصاد گسترده و تمدن درخشان هرگز منافاتی با مقامات معنوی و ارزشهای الهی ندارد و این نکته در لابلای داستان حضرت سلیمان عینیت یافته است. علامه طباطبایی (ره) نیز در ذیل آیه ۲۶ سوره آل عمران « قُلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ...»؛ بگو (ای پیامبر): خدایا تو دارای پادشاهی هستی، هر که را خواهی ملک و سلطنت بخشی و از هر که بخواهی می گیری. چنین می فرماید: «مُلک» به ضم میم، که عبارت از سلطنت بر افراد باشد از اعتبارات ضروریه ای است که انسان از آن بی نیاز نیست.

قرآن شریف این مطلب را به نحو تام و کامل در ذیل داستان «طالوت» شرح داده است. در آیه ۲۵۱ بقره که بعد از داستان طالوت آمده است چنین آمده است: « وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ» و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دفع نمی کرد، زمین تباه شده بود. در ذیل این آیه نیز علامه طباطبایی می فرماید: نوع بشر بدون اجتماع و همکاری به سعادت کامل خود نمی رسد. در حقیقت معنای دفع و غلبه یک معنای عامی است که در همه شئون اجتماعی انسانی سریان دارد و حقیقتش عبارت است از اینکه: شخص، دیگری را به هر کیفیتی که ممکن باشد وادار نماید که موافق اراده او کار کند. و باید دانست که فطری بودن غلبه و دفع یک اصل عمومی در همه افراد است خواه در حقوق مشروع که با عدالت مقرون می باشد و خواه در غیر آنها.در نتیجه، قرآن مجید تشکیل حکومت را امری ضروری می داند و اندیشه سیاسی خویش را در عالی ترین شکل ممکن مطرح نموده است، یعنی در نهایت، جهانداری صالحان و دولت کریمه اسلامی را، دولت آرمانی و نهایی اسلامی می داند.

از برخی از آیات قرآن کریم استفاده می شود که اگر جامعه و دولت اسلامی با دولت خارجی اگر چه دار الکفر باشد قرارداد بین المللی منعقد کند و آن را امضاء نماید، باید به این قرارداد پایبند باشد و نقض عهد ننماید؛ البته تا زمانی که آنها عهد خودشان را نقض نکرده اند. از جمله این آیات، آیه ۴ توبه می باشد. در این آیه آمده است: برائت از مشرکین شامل کسانی که با شما مسلمین پیمان بسته اند، نمی شود؛ زیرا عهدشان را نقض نکرده اند و به دشمنان شما هم کمک نکرده اند، با آنان تا پایان قراردادشان طبق تعهداتی که سپرده اید، عمل نمایید که خداوند متقیان را دوست دارد.» بنابراین در موضوع سیاست خارجه و روابط بین الملل، کشور اسلامی، نسبت به مردم و سایر کشورها مسئولیت و تعهد دارد. یعنی اگر دولت اسلامی بر طبق صلاحدید خود و بدون تحمیل و اجبار، با دولتی دیگر یا اشخاص یا شرکتهای وابسته به کشورهای خارجی قراردادی را به امضاء رسانید باید به عهد و پیمانش عمل کند.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی، ذیل آیات ۸ و ۹ سوره ممتحنه که خداوند می فرماید: «خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در امر دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند، نهی نمی کند، چرا که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد. تنها شما را از دوستی کسانی نهی می کند که در امر دین با شما پیکار کردند و شما را از خانه هایتان بیرون راندند.» چنین می گوید: از این آیات یک اصل کلی و اساسی در چگونگی رابطه مسلمانان با غیرمسلمین استفاده می شودو آن این است که مسلمانان موظفند در برابر همه گروه و جمعیت و هر کشوری که موضع خصمانه با آنها داشته باشند و برضد اسلام و مسلمین قیام کنند، قطع رابطه کند. امّا اگر آنها در عین کافر بودن، نسبت به اسلام و مسلمین بی طرف بمانند و یا تمایل به اسلام داشته باشند، مسلمین می توانند با آنها رابطه دوستانه برقرار سازند؛ البته در آن حد که با برادران مسلمان دارند و نه در آن حد که موجب نفوذ آنها در میان مسلمانان گردد.

نکته مهمی که در روابط دولت اسلامی ما دولت های کافر باید توجه داشت این است که اصل اولیه در روابط مزبور حفظ استقلال امت اسلامی و عدم سلطه کفار بر مسلمین است. این نکته از آیه ۱۴۱ سوره نساء صراحتاً فهمیده می شود، آنجا که می فرماید: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً» و خداوند تا ابد اجازه نداده که کافران کمترین تسلطی بر مؤمنان داشته باشد. در نتیجه می بینیم در آیات متعددی از قبول ولایت کفار نهی می کند و چنین می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ»( نساء، ۱۴۴) ای کسانی که ایمان آوردید به جای مؤمنان، کافران را ولیّ خود قرار ندهید. در تفسیر راهنما ذیل این آیه آمده است: چنانچه «ولیّ» به معنی سرپرست باشد جمله «لا تَتّخذوا» دلالت بر حرمت پذیرش کافران دارد و «من دون المؤمنین» حکایت از ضرورت تشکیل و پذیرش حکومتی بر پایه ایمان دارد.

آیه دیگری که همچنین در این رابطه وجود دارد، آیه ۲۸ سوره آل عمران است. در این آیه نیز آمده است: « لا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکافِرِینَ أَوْلِیاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ»؛ مؤمنین به هیچ بهانه ای نباید کفار را ولی و سرپرست خود بگیرند. علامه طباطبایی (ره) ذیل این آیه می فرماید: اگر ما کفار را اولیای خود بگیریم، خواه ناخواه با آنان امتزاج روحی پیدا کرده ایم، امتزاج روحی هم ما را می کشاند به اینکه رام آنان شویم و از اخلاق و سایر شئون حیاتی آنان متأثر گردیم. آنچه گفته شد در مورد رابطه با کفار بود، امّا در برابر سایر دولت های اسلامی، باید مطابق آیه ۹۲ سوره انبیاء عمل کرد، زیرا در این آیه آمده است: «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّه واحِدَه». مرحوم طبرسی می فرماید: یعنی دین شما، دین واحد است(الطبرسی، مجمع البیان، ج ۷، ص ۱۱۱) پس اگر دین همه مسلمین، واحد است، و همه به سوی یک هدف مشترک حرکت می کنند و آن پرستش خدای یگانه است، نباید از ارتباط با یکدیگر اجتناب کنند.

قرآن کریم و شورا
قدیمی ترین شیوه های مدیریت و زندگی اجتماعی انسانها، نمودهایی از نظام شورایی به همراه دارد، حتی مستبدترین حکومت ها سعی بر آن داشته اند که با استفاده از شورا، از یک سو مردم را قانع و وادار به سکوت نمایند و از سوی دیگر از حجم اشتباهات مبتنی بر خودکامگی ها و خودمحوری ها بکاهند. در قرآن کریم نیز برای اداره دولت اسلامی شوراها پیش بینی شده است. به طوری که شورا ستون فقرات نظام سیاسی اسلام محسوب می شود. از جمله آیاتی که برای این موضوع می توان به آن استناد کرد آیه ۳۸ سوره شوری می باشد که می فرماید: « وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ» و امورشان در بینشان به مشورت صورت می گیرد. حضرت آیت الله مکارم در ذیل این آیه می گوید: یک انسان هر قدر از نظر فکری نیرومند باشد، نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد می نگرد، امّا هنگامی که مسائل در شوری مطرح گردد و عقلها و تجارب به کمک هم بشتابند، مسائل کاملاً پخته و کم عیب و نقص می گردد. آیه دیگر، آیه ۱۵۹ آل عمران می باشد. در این آیه شریف آمده است: «و شاورهم فی الامر» و درکارها با آنها مشورت کن.حضرت آیت الله مکارم در ذیل این آیه نیز می فرماید: گرچه کلمه «الأمر» مفهوم وسیعی دارد و همه کارها را شامل می شود ولی مسلم است که پیامبر هرگز در احکام الهی و قانونگذاری مشورت نمی کرد بلکه در آنها صرفاً تابع وحی بود.

قرآن کریم و اندیشه سیاسی
قرآن کریم، مطابق آیه ۸۹ سوره نحل بیانگر هر چیز می باشد، که از مباحث سیاسی نیز بحث کرده است. و همانطور که قبلا گفتیم دین اسلام در عرصه سیاست نیز وارد شده است و ورود به سیاست به این معنی است که قرآن کریم دارای اندیشه سیاسی است. این اندیشه سیاسی دارای دو بخش است، یکی «فلسفه سیاسی اسلام» و دیگری «فقه سیاسی اسلام» می باشد. یکی از مباحثی که در فلسفه سیاسی اسلام، مطرح است، ارتباط عمیق فلسفه سیاسی و اعتقادی می باشد. این مطلب از آیه ۵۹ سوره نساء استفاده می شود. در این آیه آمده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ»؛ ای اهل ایمان، خدا و رسول و فرمانداران از طرف خدا و رسول را اطاعت کنید، اگر در امری کارتان به گفتگو و نزاع کشد به حکم خدا و رسول بازگردید، اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. در تفسیر راهنما آمده است: چون اطاعت از خدا و رسول و اولوالامر یک مسأله سیاسی است، مترتب بر ایمان می باشد که یک مسأله اعتقادی شده است، پس میان مسائل سیاسی و امور اعتقادی رابطه عمیق وجود دارد. همچنین این مطلب را از آیه ۱۴۴ سوره نساء نیز استفاده می شود که حکومت باید بر مبنای ایمان باشد.

به هر حال اسلام از نظر اصول و فروع و تاریخ با مسأله حکومت آمیخته است. هر کس قرآن میجد و سنت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ و ائمه معصومین، و همچنین تاریخ اسلام را مورد توجه قرار دهد، این مسئله را به وضوح در می یابد که جدا کردن حکومت و سیاست از اسلام و دین امری غیرممکن است و به منزله این است که بخواهند اسلام را از اسلام جدا کنند! شاهد این سخن قبل از هر چیز تاریخ اسلام است. پیامبر اسلام نخستین کاری که بعد از هجرت به مدینه انجام داد تشکل حکومت اسلامی بود. کتب فقهی هم به سه بخش تقسیم می شوند که عبارتند از: عبادات، معاملات و سیاسات... بنابراین از منظر قرآن و روایات جدایی بین دین و سیاست تصور ندارد و هر دو عین یکدیگر هستند. با یک تحلیل عقلی می توان گفت: ارتباط دین با سیاست؛ همانند «ارتباط قرآن با خداست». همانند ارتباط رسول خدا با قرآن است. همانند ارتباط آیات قرآن با آیات قرآن و ارتباط امامان با قرآن می باشد و جدایی تصور ندارد.

اسلام تمام قضایای مربوط به دنیا، مربوط به سیاست، مربوط به اجتماع، مربوط به اقتصاد، تمام قضایای مربوط به آن طرف قضیه که اهل دنیا از آن بی اطلاع اند حکم دارد. همه احکامش یک احکام مخلوط به سیاست است، نمازش و حجش و زکاتش و اداره مملکت و خمسش مخلوط با سیاست است. اسلام احکام اخلاقیش هم سیاسی است. همین حکمی که در قرآن هست که مؤمنین برادر هستند،) سوره حجرات، آیه ۱۰(این یک حکم اخلاقی و اجتماعی و سیاسی است،... بسیاری از احکام عبادی اسلام منشأ اش خدمات اجتماعی و سیاسی است. عبادت های اسلامی اصولاً توأم با سیاست و تدبیر جامعه است. اسلام دین سیاست است، دینی است که در احکام او، در مواقف او سیاست به وضوح دیده می شود. با ادله نقلی و عقلی می توان ارتباط بین دین و سیاست را بیان کرد. هم از ظاهر آیات، پیوند دین و سیاست بدست می آید و هم با یک تحلیل عقلی بدست می آید که لازمه احکام اجتماعی قرآن تشکیل حکومت و جزء با تشکیل حکومت دینی، اهداف دین محقق نمی شود.

علامه طباطبایی ذیل آیه ۳۰ و ۳۳ از سوره بقره می فرمایند: دلیل و مؤید عمومیت خلافت، آیه: «إِذْ جَعَلَکُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ؛ که شما را بعد از قوم نوح خلیفه ها کرد(سوره اعراف، آیه ۶۹( و آیه: «ثُمَّ جَعَلْناکُمْ خَلائِفَ فِی الْأَرْضِ؛ و سپس شما را خلیفه ها در زمین کردیم) سوره یونس، آیه ۱۴) و آیه: «وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفاءَ الْأَرْضِ؛ و شما را خلیفه ها در زمین کند) سوره نحل، آیه ۶۲( می باشد. به هر حال اگر دقت کنیم تنها بخش سیاسات نیست که بدون تشکیل حکومت شکل نمی گیرد بخش معاملات نیز اگر نظارت حکومت بر حسن اجرای آن نباشد دستخوش هزار گونه نابسامانی می شود، حقوق مستضعفان پایمال می گردد و جامعه به دو قطب ثروتمند و فقیر تقسیم می شود، و انواع کمبود های مصنوعی و ساختگی جامعه را رنج می دهد. حتی عبادات نیز بدون وجود یک حکومت قوی و نیرومند و عادل سامان نمی پذیرد، یکی از عبادات حج است که جنبه سیاسی آن، بسیار قوی است.

بنابراین جای تردید باقی نمی ماند که جدا ساختن تعلیمات اسلامی از مسایل سیاسی، امری غیرممکن است، و شعارهایی که در غرب در مورد جدایی سیاست از مذهب داده می شود در شرق اسلامی کاملاً بی محتوا و بی ارزش است.
منـابـع
۱- تفسیر موضوعی پیام قرآن، حضرت آیت الله مکارم شیرازی، ج۸، ص۹و۱۰و۶۴و ج۱۰، ص ۶۵-۶۴
۲- تفسیر نمونه، ج ۱۹، ص ۴۲۱ و ص ۲۸۹و ج ۲۴، ص ۳۳ و ج ۲۰، ص ۴۶۲ و ج ۳، ص ۱۴۳
۳- استاد مطهری، بررسی اجمالی نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، ص ۲۱
۴- علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج ۳، ص ۲۷۳ و ص ۲۳۶و ج ۲، ص ۴۱۴
۵- اکبر هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج ۴، ص ۱۲۵و ج ۳، ص ۴۳۵
۶- مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه، مقاله قرآن و سیاست ، نوشته سید محمد میرعماد

منبع: پایگاه تحلیلی سیاست اسلامی

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center