آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

    شبهه ظلم و نامهربانی خدا در قرآن  

شبهه:

برخی با تمسک به آیه ۵۶ سوره نساء که می‌گوید: «بی‌تردید كسانی كه به آیات ما كفر ورزیدند به‌زودی آن‌ها را به آتشی درآوریم؛  هرگاه كه پوستشان بریان و پخته گردد...» می گویند که خداوند به دلیل همین آیه العیاذ بالله ظامل است و نسبت به بندگانش ظلم روا داشته است.

پاسخ شبهه:

تبشیر یعنی وعده به رحمت و رضوان الهی و انذار یعنی تهدید به عذاب و خشم الهی، دومرتبه از مراتب دعوت انبیاء است. از میان این دو راه مؤثرترین آن برای اکثریت مردم انذار و تهدید است. زیرا تأثیر انذار بیش از تبشیر است به دلیل اینکه تبشیر بیان تشویقی است و بسیاری از مردم به بیان تشویقی طرفی نمی‌بندند؛ اما از بیان انذاری متأثر شده و بر حذر می‌شوند.[۱] عقل انسان نیز این مسئله را تأیید می کند. توصیه عقل انسان و همچنین عقلای عالم این است که دفع ضرر بهتر از جلب منفعت است. خداوند متعال برای اینکه مردم هدایت شوند و به راه راست بروند در ضمن بشارت و تشویق بیشتر از انذار و تهدید استفاده کرده است. چون‌که اکثریت انسان‌ها به‌طوری فطری به «تهدید و ترس» بیشتر ترتیب اثر می‌دهند تا تشویق و بشارت، و همین تهدید و تخویف و وعده عذاب خودش مهربانی خدا را می رساند.

پس هرچند  تطمیع، تشویق و امیدوار ساختن مردم راهی است برای دعوت انبیاء و خداوند در قرآن تا اندازه‌ای این طریقه را به‌کاربرده، لکن امیدواری آدمی را به‌طور الزام وادار به طلب نمی ‌کند و بیش از ایجاد شوق و رغبت در آدمی اثر ندارد به خلاف تخویف و تهدید كه به‌حکم عقلی وجوب دفع ضرر احتمالى، احتراز ازآنچه تهدید به آن شده واجب و آدمى به دفع آن ملزم مى‏ شود.[۲]

آیات عذاب و تهدید در کنار آیات بشارت و رحمت در قرآن کریم، خودش رحمت و مهربانی خداوند را منعکس می‌کند؛ زیرا خداوند با این روش می‌خواهد، بندگانش هدایت ‌شده و رستگار گردند. بی‌تفاوتی خداوند نسبت به رستگار شدن انسان‌ها و بیان نکردن عوامل هدایت از سوی خداوند، ظلم و نامهربانی خدا را درباره بندگانش محقق می‌کند. این شیوه خداوند در جامعه نیز امر عقلایی است مثلاً پدری که فرزندانش را دوست دارد و نسبت به آنان بی‌اعتنا نیست، فرزندانش را از عواقب کارهایش می ‌ترساند.  

آیه موردنظر که در شبهه به آن اشاره‌ شده نیز به ‌عنوان انذار و تخویف در جهت هدایت کسانی مطرح‌ شده که خدا و هدایت او را نپذیرفته و هیچ اعتنایی به بهشت و دوزخ ندارند. این آیه در کنار آیه بعدی، کردار و نتیجه عمل کرد دو گروه کافر و مؤمن را بیان می‌کند: «إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُواْ بِایاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا كلمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیرهَا لِیذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَزِیزًا حَكِیمًا*وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تجرِى مِن تحَتها الْأَنهارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا  لهمْ فِیهَا أَزْوَاجٌ مُّطَهَّرَةٌ وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلِیلاً»[۳] یعنی كسانى كه به آیات ما كافر شدند، به زودی آن‌ها را در آتشى وارد مى‏ كنیم كه هرگاه پوست‌ های تنشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست‌های دیگرى به ‌جای آن قرار مى‏ دهیم، تا كیفر را بچشند. خداوند، توانا و حكیم است و کسانی كه ایمان آوردند و كارهاى شایسته انجام دادند، به‌زودی آن‌ها را در باغ‌ هایی از بهشت وارد مى ‏كنیم كه نهرها از زیر درختانش جارى است همیشه در آن خواهند ماند و همسرانى پاكیزه براى آن ‌ها خواهد بود و آنان را در سایه ‏هاى گسترده  جاى می‌دهیم.

اگر عاقبت هردو گروه از سوی خداوند یکسان قرار داده شود، از نظر عقل ظلم صریح به‌حساب می ‌آید و هیچ عاقلی این تساوی را بر عدالت خداوند حمل نمی‌ کند.

افزون بر این‌ ها کسی که اصلاً نه خداوند را و نه بهشت و جهنم را قبول نداشته و با خداوند دشمنی ورزیده، نباید چنین توقعی داشته باشد که چرا او در قیامت به عذاب جهنم گرفتار می‌ شود. چه اینکه بنا بر آیات قرآن و احادیث، نظام اسباب در تکوین و سنت الهی به‌گونه‌ای است که تجسم اعمال انسان‌ ها منجر به بهشت و جهنم می‌شود؛ مثلاً در قرآن کریم می‌فرماید: «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیراً یرَهُ * وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ؛ پس هر كس هم‌ وزن ذرّه ‏اى كار خیر انجام دهد آن را مى ‏بیند! و هر كس هم ‌وزن ذرّه‏ اى كار بد كرده آن را مى ‏بیند»[۴] بنابراین خداوند متعال به‌اندازه یک ‌ذره هم بر کسی ظلم نمی‌کند چنانکه در قرآن فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ لا یظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً یضاعِفْها وَ یؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظیماً؛ خداوند (حتّى) به‌اندازه سنگینى ذره‏ اى ستم نمى‏ كند و اگر كار نیكى باشد، آن را دوچندان مى‏ سازد و از نزد خود، پاداش عظیمى (در برابر آن) مى ‏دهد.»[۵]

خداوند متعال افزون بر اینکه عادل است و بر کسی ظلم روا نمی ‌دارد، بسیار بخشنده و مهربان است. خداوند متعال بندگان خود از ناامیدی بر حذر داشته و آن را گناه بزرگ دانسته است. ازاین‌رو خداوند فرموده است: «وَ مَنْ یقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّونَ؛ جز گمراهان، چه كسى از رحمت پروردگارش مأیوس مى‏ شود؟!»[۶]  خداوند به همه بندگان خود به‌خصوص به کافران خطاب می‌کند: «قُلْ یا عِبادِی الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ؛ بگو: «اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است».[۷]

در این آیه به رسول خدا (ص) دستور داده شده تا مردم كافر را از طرف خداوند و با لفظ «یا عبادى- اى بندگان من» و آنان را با این تعبیر به ‌سوی عبادت خدا ترغیب کند و این تعبیر ایشان را بر مى ‏انگیزد تا به ذیل رحمت و مغفرت او متمسك شوند. [۸]

خداوند به جز شرک به خدا همه گناهان را بدون توبه می بخشد و این نهایت درجه مهربانی و بخشندگی خدا است: «إِنَّ اللَّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَكَ بِهِ وَ یغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ یشاءُ وَ مَنْ یشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدِ افْتَرى‏ إِثْماً عَظیماً؛ خداوند (هرگز) شرك را نمى ‏بخشد! و پایین ‏تر از آن را براى هر كس (بخواهد و شایسته بداند) مى ‏بخشد. و آن‌کسی كه براى خدا، شریكى قرار دهد، گناه بزرگى مرتكب شده است»[۹].

اما حكمت این‌ که شرك را نمى ‏آمرزد، این است كه عالم خلقت كه سراپایش رحمت خدا است، اساسش عبودیت خلق و ربوبیت خداى تعالى است، هم چنان‌که خود خداى تعالى فرمود:«وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ»[۱۰] و معلوم است كه با شرك دیگر عبودیتى نیست.

اما خدا آدمى را از هر گناهى که توبه كند می بخشد، چه شرك باشد و چه غیر شرك :«قُلْ یا عِبادِی الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ، وَ أَنِیبُوا إِلى‏ رَبِّكُمْ»[۱۱] بگو اى بندگان من كه بر خویشتن ستم كرده ‏اید، از رحمت خدا مأیوس نشوید، كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، چون او آمرزگار رحیم است برگردید به‌ سوی پروردگارتان.[۱۲]

نویسنده: حمیدالله رفیعی

پی نوشت:

[۱]. رک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن ( هدایت درقرآن ) ص ۱۶۸، قم، اسراء، چ۲ ،۱۳۸۵ش.

[۲]. علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۵۱، ترجمه موسوی همدانی قم،جامعه مدرسین،۱۳۷۴.

[۳] . نساء، ۵۶-۵۷.

[۴] . زلزله، ۷-۸.

[۵] . نساء، ۴۰.

[۶] . حجر، ۵۶.

[۷] . زمر، ۵۳.

[۸] . رک: ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۲۲.

[۹] . نساء ، ۴۸.

[۱۰] . ذاریات، ۵۶.

[۱۱] . زمر، ۵۳-۵۴.

[۱۲] . رک: ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۸۹.

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center