معنای لغوی و اصطلاحی دین
معانی و ریشه های مختلفی برای دین ذكر گردیده است. بعضی ها گفته اند كه این كلمه عبری است كه به معنای حساب است و وارد زبان عربی شده است. بعضی ها معتقدند كه دین كلمه عربی خالص است به معنای عادت و استعمال. و بعضی ها می گویند دین كلمه فارسی است.[۱]
«دین» در لغت به معنى «جزا» است و روشنترین برنامهاى كه در قیامت اجرا مىشود همین برنامه جزا و كیفر و پاداش است. در آن روز پرده از روى كارها كنار مىرود، و اعمال همه دقیقا مورد محاسبه قرار مىگیرد و هر كس جزاى اعمال خویش را اعم از خوب و بد مىبیند. [۲] در حدیثى از امام صادق (ع) یوْمِ الدِّینِ به روز حساب معنی شده است. [۳]
در اصطلاح به مجموع اعتقاد به حقیقت انسان و جهان و مقررات متناسب با آن كه در مسیر زندگی مورد عمل قرار می گیرد دین گفته می شود.[۴]
در دنیا ادیان مختلف و متعددی وجود دارد. به طور کلی ادیان به ادیان آسمانی و غیر آسمانی تقسیم می شود. ادیان غیر آسمانی ساخته دست بشر است. پیروی از این ادیان همیشه در جامعه انسانی وجود داشته و هنوز هم وجود دارد. با توجه به اینکه این نوع ادیان از سوی انسانها ساخته و پرداخته شده اند، از نظر عقلی هیچ الزامی در پیروی از آنها وجود ندارد. ادیان از قبیل هندوئیسم، بودیسم، شینیتو، تائو از این نوع ادیان به شمار می ایند.
اسامی ادیان در قرآن
در قرآن به طور کلی از چند دین نام برده شده است. خداوند می فرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ الصَّابِئینَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذینَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ یفْصِلُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ»[۵]؛ مسلّماً كسانى كه ایمان آوردهاند، و یهود و صابئان [ستارهپرستان] و نصارى و مجوس و مشركان، خداوند در میان آنان روز قیامت داورى مىكند؛ (و حق را از باطل جدا مىسازد؛) خداوند بر هر چیز گواه (و از همه چیز آگاه) است.
مراد از «الَّذِینَ آمَنُوا» در این آیه به قرینه مقابله كسانى است كه به محمد بن عبد اللَّه (ص) و كتاب و قرآن ایمان آوردند. و مراد از «وَ الَّذِینَ هادُوا» گروندگان به موسى و پیامبران قبل از موسى است كه در موسى توقف كردند و كتابشان تورات است. كه بخت نصر پادشاه بابل وقتى در اواسط قرن هفتم بر آنان مستولى شد قبل از مسیح آن را سوزانید و مدتها به كلى نابود شد تا آنكه عزراى كاهن در اوایل قرن ششم قبل از مسیح در روزگارى كه كورش پادشاه ایران بابل را فتح نموده و بنى اسرائیل را از اسارت نجات داده به سرزمین مقدس برگردانید آن را به رشته تحریر در آورد.
و مراد از «صابئین» پرستندگان كواكب نیست به دلیل خود آیه كه میان صابئین و مشركین مقابله انداخته بلكه- به طورى كه بعضى گفتهاند- صابئین عبارتند از معتقدین به كیشى كه حد وسط میان یهودیت و مجوسیت است و كتابى دارند كه آن را به حضرت یحیى بن زكریاى پیغمبر نسبت دادهاند، و امروز عامه مردم ایشان را (صابئى) مىگویند.
و مراد از"«نصارى»گروندگان به مسیح، عیسى بن مریم (ع) و پیامبران قبل از وى، و كتب مقدس آن انجیلهاى چهارگانه (لوقا، مرقس، متى و یوحنا) و كتب عهد قدیم است، لیكن قرآن كریم مىفرماید: كتاب مسیحیان تنها آن انجیلى است كه به عیسى نازل شد.
و منظور از «مجوس» قوم معروفى هستند كه به زرتشت گرویده، كتاب مقدسشان «اوستا» نام دارد. چیزى كه هست تاریخ حیات زرتشت و زمان ظهور او بسیار مبهم است، به طورى كه مىتوان گفت به كلى منقطع است. این قوم كتاب مقدس خود را در داستان استیلاى اسكندر بر ایران به كلى از دست دادند، و حتى یك نسخه از آن نماند، تا آنكه در زمان ملوك ساسانى مجددا به رشته تحریر در آمد، و به همین جهت ممكن نیست بر واقعیت مذهب ایشان وقوف یافت.
و اما مراد از «مشركین» در «وَ الَّذِینَ أَشْرَكُوا» همان بت پرستان هستند و اصول مذاهب آنها سه است: یكى مذهب وثنیت صابئه، و یكى وثنیت برهمائیه، و یكى بودایى. البته این سه مذهب اصول مذاهب مشركین است، و گر نه اقوام دیگرى هستند كه از اصنام هر چه بخواهند و به هر نحوى بخواهند مىپرستند، بدون اینكه پرستش خود را بر اصل منظمى استوار سازند، مانند بتپرستان حجاز، و طوائفى در اطراف جهان.[۶]
دین حق از دیدگاه قرآن
البته که دین حق و نجات بخش از طرف خدواند برای هدایت بشر ارسال می گردد و روشن است دین خداوند فقط یک دین است. واین ادیان باطل و ساخته دست بشر است که از تعدد برخوردار است. و دین خداوند همان دین اسلام است و اسلام در لغت به معنای خضوع، انقیاد، تسلیم، گردن گذاری و طاعت می باشد.[۷] و در اصطلاح، اسلام بر دینی اطلاق می شود كه خداوند در قرآن كریم مردم را به سوی آن دعوت نموده است و از این روی اسلام نامیده شده است كه برنامه كلی آن تسلیم شدن انسان به خدای جهان و جهانیان است[۸] و در اثر این تسلیم غیر خدای یگانه پرستش و اطاعت نشود.[۹]
با توجه به مطالب فوق باید گفت: دین خدای سبحان كه دین حق است یك دین است و نمی تواند متعدد باشد و در تمام زمان ها مردم مكلّف به تدین به آن دین بوده اند و با دلایل زیر می توان آن را ثابت كرد:
۱. آیات متعددی در قرآن كریم داریم كه دلالت دارند بر اینكه دین تمام پیامبران الهی، دین اسلام بوده است:
الف: یك دسته آیاتی در قرآن كریم وجود دارد كه خبر می دهد از اینكه اولین كسی كه دین الهی را اسلام و پیروان آن را مسلمان نامید حضرت ابراهیم -علیه السّلام- بود آنجا كه گفت: پروردگارا ما دو نفر را مسلمان قرار ده و از نسل ما امت مسلمان به وجود بیاور.[۱۰] و در جای دیگر خداوند بر این مطلب تاكید دارد و می فرماید: «ای كسانی كه ایمان آوردید... و آیین پدرتان ابراهیم نیز چنین بوده است او بود كه قبلا شما را مسلمان نامید.»[۱۱]
ب: آیه شریفه كه وصیت حضرت ابراهیم و حضرت یعقوب -علیه السّلام- را نقل می كند كه می گویند، ای پسران من خداوند برای شما این دین (اسلام) را برگزید پس البته نباید جز مسلمان بمیرید.[۱۲] و یا هنگامی كه سحره فرعون بعد از دیدن معجزه، دین حضرت موسی -علیه السّلام- را می پذیرند، در پیشگاه خداوند بعد از تهدید فرعون دعا می كنند كه پروردگارا بر ما شكیبایی فرو ریز و ما را مسلمان بمیران[۱۳] و یا خطاب به امت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ می فرماید: «خداوند از دین آنچه را كه به نوح درباره آن سفارش كرد برای شما تشریع كرد و آنچه را بر تو وحی كردیم و آنچه را كه درباره آن به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش نمودیم كه دین را برپا بدارید...»[۱۴] همه این آیات شریفه دلیلی بر یگانگی دین انبیاء الهی می باشند.
ج: آیاتی در قرآن كریم داریم كه می گویند غیر از دین اسلام در نزد خداوند دین دیگری وجود ندارد و به صورت اطلاق آمده است كه هر كسی غیر از دین اسلام دین دیگری انتخاب كند هرگز از او پذیرفتنی نخواهد بود.[۱۵] پس باید دین تمام انبیاء الهی اسلام باشد تا مورد پذیرش خداوند قرار گیرد.
علامه طباطبایی می گوید: بطور كلى دين خدا در همه ادوار بشريت يكى بوده، و آنهم اسلام است، و معارف اصولى آن كه توحيد و نبوت و معاد باشد، و پارهاى فروعى كه متفرع بر آن اصول است، باز در همه شرايع يكى بوده، تنها مزيتى كه شريعت محمدي (ص) بر شرايع سابق خود دارد، اين است كه احكام فرعي آن وسيعتر، و شامل شئون بيشترى از زندگى انسانها است، پس در اسلام بر حفظ مصالح بندگان عنايت بيشترى شده، و از سوى ديگر در اين دين، براى اثبات معارفش به يك طريق از طرق استدلال اكتفاء نشده، بلكه به همه انحاء استدلال، از قبيل حكمت، و موعظه حسنه، و جدال احسن، تمسك شده است، پس هم وظائف يك مسلمان امروز سنگينتر از يك مسلمان عهد مسيح (ع) است، و هم معارف دينش بيشتر و وسيعتر است و در نتيجه در برابر هر يك از تكاليفش، و هر يك از معارفش، يك نقطه انحراف دارد، و قهرا به هدايت بيشترى نيازمند است، از اين رو از خدا درخواست مىكند، كه در سر دو راهىهاى بسيارى كه دارد، به راه مستقيمش هدايت كند.[۱۶] پس اسلام همان دین حنیف است كه بنایش بر توحید نهاده شده است و دین همه انبیاء دین توحیدی بوده است.
۲. در احادیث معصومین نیز به این مطلب تصریح شده است مثلا وقتی مفضل از امام صادق ـ علیه السلام ـ در مورد دین حضرت ابراهیم، نوح، موسی، عیسی و... میپرسد، امام صادق ( علیه السلام) میفرماید: «دین همه آنها اسلام بوده، نه غیر آن و به آیات متعددی از جمله آیات ۱۹ آل عمران، حج، ۷۸؛ بقره، ۱۲۸ و... اشاره فرمودند...»[۱۷] بنابراین از دیدگاه آیات قرآن و روایات ائمه معصومین (علیهم السلام) فقط یك دین وجود دارد و آن هم دین اسلام است
بنا براین آیات شریفه« إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ؛ دین در نزد خدا، اسلام (و تسلیم بودن در برابر حق) است»[۱۸] و «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْإِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرین؛ و هر كس جز اسلام (و تسلیم در برابر فرمان حق،) آیینى براى خود انتخاب كند، از او پذیرفته نخواهد شد و او در آخرت، از زیانكاران است»[۱۹] دلالت بر این دارند که دین همه پیامبران الهی اسلام است.
پی نوشت:
[۱] . دهخدا، لغت نامه، مادة دین.
[۲]. مكارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه،ج۱، ص۴۱، تهران، دار الكتب الإسلامیة ، چ۱۰، ۱۳۷۱ ش.
[۳]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ۱، ص۲۸، قم، دارالکتاب، چ۳، ۱۴۰۴ق.محقق / مصحح: موسوى جزائرى، طیب
[۴] . طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۳، ۱۳۴۸ ش، بیجا، بینا.
[۵] . حج، ۱۷.
[۶]. رک: طباطبایى، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص ۵۰۴ - ۵۰۶، قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چ۵، ۱۳۷۴ش.
[۷] . دكتر احمد فتح الله، هجم الفاظ الفقه الجعفری، ص ۵۲، اول، ۱۴۱۵ ق.
[۸] . سورة نساء، آیة ۱۲۵.
[۹] . شیعه در اسلام، ص ۳.
[۱۰] . سورة بقره، آیة ۱۳۸.
[۱۱] . سورة حج، آیة ۷۸.
[۱۲] . سورة بقره، آیة ۱۳۲.
[۱۳] . سورة اعراف، ۱۲۶.
[۱۴] .سورة شوری، آیة ۱۳.
[۱۵] . سورة آل عمران، آیة ۱۹ و آیة ۸۵.
[۱۶]. طباطبايى، محمدحسين، ترجمه تفسير الميزان، ج۱، ص۵۸، قم، دفتر انتشارات اسلامى ، چ۵، ۱۳۷۴ ش.
[۱۷] . مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱، داراحیاء التراث العربی، لبنان، چ دوم، ۱۴۰۳ ق.
[۱۸] . آل عمران/۱۹.
[۱۹] . آل عمران/۸۵.