حميد وحيديان اردكان : كارشناس ارشد تفسير و علوم قرآن مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره
محمود رجبى : استاد مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس سره.
چكيده
خانواده و استحكام آن و برقرارى سازگاى ميان همسران، از مسائل مورد اهتمام قرآن كريم است. از سوى ديگر، استحكام خانواده آثار مهم فردى و اجتماعى بر زندگى همسران و همچنين در اجتماع دارد. اين مقاله در پى شناخت عوامل رفتارى سازگارى همسران از منظر قرآن است. روش گردآورى مطالب، فيشبردارى و مطالعه روايات تفسيرى است و پردازش مطالب بهصورت تحليلى است.
بررسى آيات قرآن كريم نشان مىدهد عوامل رفتارى سازگارى همسران عبارتند از: رعايت ضوابط دينى، توكل بر خدا، رعايت حريم عفاف، زمينه سازى براى بهرهمندى از توفيق الهى، فرمانبردارى عاشقانه از خدا، صبر، پايبندى به حقوق همسر، رعايت ارزشهاى اجتماعى در رفتار، رعايت حقوق شوهر در غياب وى.
كليدواژه ها: سازگارى، همسران، رفتارى، قرآن، روايات.
مقدّمه
يكى از مهم ترين عرصه هاى مختلف زندگى بشر كه سهم عمده اى از روابط او را به خود اختصاص مى دهد زندگى خانوادگى و ارتباط با همسر است. اين ارتباط، علاوه بر سهمى كه خود از ارتباطات روزمره انسان دارد، در شكل دهى به ديگر ارتباطات انسان نيز تأثير بسزايى مى گذارد. همسرانى كه در خانواده اى اينچنينى زندگى مى كنند، از احساس رضايت و امنيت بالايى برخوردارند و كمتر دچار اضطراب و مشكلات روانى مى شوند. در چنين خانواده هايى، هم نيازهاى عاطفى و روحى فرزندان به خوبى تأمين مى شود و هم مهارت هاى زندگى اجتماعى به خوبى در آنها شكل مى گيرد. اين، خود نقش بى بديل استحكام خانواده را در اجتماع نمايان مى سازد. از منظرى ديگر، وجود خانواده هاى سازگار و نتايج فردى و اجتماعى آن در ترسيم چهره اى زيبا و پويا از جامعه اسلامى نقش مهمى دارد. بخصوص در فضايى كه مسئله خانواده در غرب به يك تهديد جدى تبديل شده است، مى توان از اين امر براى معرفى و ترويج اسلام در سطح بين المللى استفاده كرد. سازگارى همسران و مستحكم شدن پيوندهاى ارتباطى اعضاى خانواده از يكديگر جدايى ناپذيرند.
اكثر منابع ناظر به حوزه سازگارى همسران، به بررسى موضوع از منظر جامعه شناسى و روان شناسى پرداخته و اندك منابعى كه به متون اسلامى توجه داشته اند نيز بر روايات متمركز بوده و كمتر از آيات بهره گرفته اند؛ كتاب هايى همچون اخلاق در خانه، حسين مظاهرى؛ همسران سازگار (راه كارهاى سازگارى)، على حسين زاده؛ تحكيم خانواده از نگاه قرآن و حديث، محمد محمدى رى شهرى؛ نظام حيات خانواده در اسلام، على قائمى. با توجه به مطالب پيش گفته، ضرورت بررسى موضوع با محوريت قرآن كريم و با روش تفسير موضوعى دوچندان مى گردد. در اين نوشتار تلاش شده است با روش استنادى و تحليلى با مراجعه موردى به آيات قرآن و برخى از تفاسير معتبر، به اين سؤال پاسخ داده شود كه از منظر قرآن كريم عوامل رفتارى مؤثر در سازگارى همسران كدام است؟
مفهوم شناسى
عوامل جمع عامل، اسم فاعل از ماده عمل، است كه در معناى عام و در مصاديق خاص به كار مى رود. اين واژه در علوم مختلف در مصاديق متفاوتى و با واژگان معادل متفاوتى به كار رفته است. براى نمونه، در اقتصاد به كارگر در يك حرفه يا صنعت عامل گفته مى شود و در جامعه شناسى به نيروهاى اثرگذار اطلاق مى گردد. در كاربردى ديگر، به مسئولان و كسانى كه عهده دار امور مردم هستند عامل و كارگزار اطلاق مى شود. در قرآن كريم نيز عامل در معناى عام در مثل فاعمل اننا عاملون و در مورد خاص مانند والعاملين عليها (كارگزاران زكات) به كار رفته است. معناى موردنظر در اين مقاله معناى عام لغوى عامل است كه انواع مختلف امور اثرگذار را دربر مى گيرد.
رفتار حاصل مصدر از رفتن به معناى سلوك است (دهخدا، ۱۳۷۳، ج ۷، ص ۱۰۷۰۷؛ معين، ۱۳۷۸، ج ۲، ص ۱۶۶۳). نيز به معناى روش و سيرت هم مى آيد. بدرفتار، يعنى آنكه روش و رفتار او شايسته نباشد (دهخدا، ۱۳۷۳، ج ۷، ص ۱۰۷۰۷). براى رفتار معانى اى همچون بازتاب فرد نسبت به يك وضع، روشِ كار شخص در يك وضع و موقعيت خاص و يك اقدام و عمل (شامل گفتار و كردار) بيان كرده اند (شعارى نژاد، ۱۳۷۵، ص ۵۲و۵۳). رفتار معنايى نزديك به كنش، كردار و فعل دارد. كتاب هاى لغت فعل و كنش را در موارد فراوانى به وسيله يكديگر معنا كرده اند (دهخدا، ۱۳۷۳، ج ۱۱، ص ۱۶۴۳۶)، اما براى توضيح دادن رفتار از اين كلمات استفاده نمى كنند. رفتار به كارها و كنش هايى گفته مى شود كه از روى آگاهى و با توجه و انگيزه انجام مى شود، برخلاف فعل و كنش كه شامل كنش هايى كه اين گونه نباشند هم مى شود. به همين سبب، رفتار را به روش و سيرت هم معنا كرده اند (همان، ج ۷، ص ۱۰۷۰۷).
رفتار برخلاف گرايش، كه امرى باطنى و درونى است، امرى بيرونى و عينى است. در اين مقاله، عوامل رفتارى مؤثر در سازگارى بيان مى شود.
سازگارى يعنى همنوايى و همراهى با ديگرى كه اين ديگرى مى تواند شى ء، حيوان يا انسان باشد. دو انسان با انگيزه هاى مختلفى ممكن است با يكديگر همراه و همنوا شوند. اين انگيزه ها ممكن است كسب درآمد بيشتر، به دست آوردن موقعيت اجتماعى بهتر و... باشد. اما نكته مهم اين است كه هر هدفى كه براى سازگارى در نظر گرفته شود، دوام سازگارى نيز وابسته به همان هدف خواهد بود. دو شريكى كه براى رسيدن به درآمد بيشتر نسبت به يكديگر تعهداتى را مى پذيرند، تنها تا زمانى بدان پايبندند كه به آن سود موردنظر نرسيده باشند. به محض تحقق آن هدف، ديگر تعهدى براى ادامه رفتارهاى سازگارانه وجود ندارد. منابع دينى ما هدف سازگارى خانواده را رضاى خداوند معرفى مى كنند كه هدفى برتر و همواره قابل پى جويى است. بنابراين، منظور ما از سازگارى هر نوع صلح، آشتى، همنوايى و دورى از تنش است كه براى رسيدن به يك هدف برتر، كه همان رضايت خداوند است، انجام مى گيرد و هدف هاى ميانى و ابتدايى نيز در راستاى آن هدف قرار مى گيرد.
عوامل رفتارى سازگارى همسران از ديدگاه قرآن كريم
۱. توكل بر خدا
توكل از ماده وك ل مى باشد. كسانى آن را به معناى تفويض دانسته (فراهيدى، ۱۴۱۰ق، ج ۵، ص ۴۰۵) و برخى ديگر گفته اند: توكيل يعنى به ديگرى اعتماد كنى و او را نائب خودت قرار دهى. توكيل به دو گونه استعمال مى شود: يكى به صورت توكلت لفلان و ديگر توكلت على فلان كه اولى به معناى عهده دار شدن كارى براى كسى است و ديگرى به معناى اعتماد به ديگرى و واگذارى امر به اوست (راغب اصفهانى، ۱۴۱۲ق. ص ۸۸۲؛ جوادى آملى، ۱۳۸۸، ج ۱۹، ص ۶۱۲و۶۱۳).
گاهى نيز آن را به اظهار عجز و اعتماد به ديگرى معنا كرده اند. درباره توكل بر خدا گفته اند: توكل بر خدا يعنى: واگذارى كار به خداوند و اعتماد به حسن تدبير او (طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۲، ص ۸۶۹).
به كرسى نشستن اراده انسان و دست يافتن به هدف و مقصد در اين عالم (كه عالم ماده است) احتياج به اسبابى طبيعى و اسبابى روحى دارد، و چنان نيست كه تمام تأثير از آن اسباب طبيعى باشد (طباطبائى، ۱۳۷۴، ج ۴، ص ۱۰۲).
تأثير اين علل و موانع معنوى و روحى بسيار گسترده، و در تمام زندگى انسان اثرگذار است. ازجمله جنبه هاى اثرگذارى اين امور تنظيم رابطه بين زن و شوهر است. در تنظيم اين رابطه هم امور روحى و معنوى بسيارى نقش ايفا مى كنند كه توكل بر خداوند مى تواند در ايفاى نقش مثبت تأثيرى بسزا داشته باشد. در آيات قرآن كريم نيز به اين نقش كليدى اشاره شده و به همسران توصيه شده كه از آن بى بهره نمانند. توصيه به استفاده از نقش كليدى توكل در تنظيم روابط همسران در آيات سورهطلاقبيان شده است.
در آيه اول اين سوره، خداوند راه كارهايى را براى وصل مجدد همسران پس از طلاق به آنها ارائه مى كند و در نهايت، به ايشان توصيه مى كند اميد داشته باشند كه خداوند اسباب وصل دوباره آنها را فراهم كند. در ادامه، در آيه دوم مى فرمايد: در اواخر زمان عده، چه تصميم به جدايى گرفتيد و چه تصميم به بازگشتن به زندگى مشترك، در هر دو صورت، بايد عرف و اخلاق و شريعت را رعايت كنيد. و در ادامه مى فرمايد: و هر كس تقواى الهى پيشه كند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم مى كند، و او را از جايى كه گمان ندارد روزى مى دهد. در ادامه در آيه ۳ به مسئله توكل پرداخته، مى فرمايد: هر كس بر خدا توكل كند، خداوند امرش را كفايت مى كند. او فرمان خود را به انجام مى رساند.
... وَ مَن يتَوَكلَْ عَلىَ اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكلُِّ شىَْءٍ قَدْرا (طلاق: ۳)؛ ... و هر كس بر خدا توكل كند، كفايت امرش را مى كند. خداوند تحقق بخشنده به اراده خويش است و خدا براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است!
اثرى كه در اين آيه براى توكل بر خدا بيان مى شود محدود به زمان و مورد خاصى نيست و همواره و در هر شرايطى وجود دارد. طبيعتا شامل مسئله اى كه در همين آيات مورد بحث قرار گرفته، يعنى بحث طلاق، نيز مى شود. خداوند مى فرمايد: نتيجه توكل بر خدا اين است كه خداوند در مسئله طلاق امر او را كفايت مى كند. و باز از اين جهت هم تفاوتى نخواهد داشت كه همسران پس از طلاق، بازگشت به زندگى را انتخاب كنند يا جدا شدن هميشگى از يكديگر را؛ هر كدام را كه انتخاب كنند، اگر با توكل بر خدا همراه باشد، اين وعده الهى همراهشان خواهد بود. خداوند مى فرمايد: در هر كدام از اين مقاصد اگر به خدا توكل كنند خداوند آنها را به هدفشان مى رساند و مشكلات را از سر راهشان برمى دارد.
از مجموع آنچه گذشت، روشن شد توكل به خدا يعنى انسان به قدرت و تدبير الهى اعتماد كرده، كار خودش را به او واگذار كند. چنين كارى در فرايند بازگشت به زندگى نه تنها اميد فراوانى در دل انسان ايجاد مى كند، بلكه چون خداوند تمام شرايط براى اقدام به حل مشكل را داراست، مشكل، برطرف شده و سازگارى بين همسران برقرار خواهد شد.
۲. رعايت ضوابط دينى
يكى از آياتى كه در آن به عوامل سازگارى اشاره شده، آيه ۳۴ سوره نساء است: الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيّا كَبِيرا؛ مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برترى هايى كه خداوند (از نظر نظام اجتماع) براى بعضى نسبت به بعضى ديگر قرار داده است، و به خاطر انفاق هايى كه از اموالشان (در مورد زنان) مى كنند. و زنان صالح، زنانى هستند كه متواضعند، و در غياب (همسر خود) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقى كه خدا براى آنان قرار داده، حفظ مى كنند. و (اما) آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! (و اگر مؤثر واقع نشد)، در بستر از آنها دورى نماييد! و (اگر هيچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود)، آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد! (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرت هاست).
خداوند در اين آيه زنان را به دو دسته تقسيم مى كند: زنان صالح و زنان ناشز. ناشز يعنى كسى كه تعمدا از انجام وظايف خود در قبال همسرش سر باز زده، بناى ناسازگارى دارد (ر.ك: جوهرى، ۱۴۰۷ق، ج ۳، ص ۸۹۹؛ ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج ۵، ص ۴۳۰و۴۳۱؛ فيروزآبادى، بى تا، ج ۲، ص ۱۹۴؛ طريحى، ۱۳۷۵، ج ۴، ص ۳۱۲). چنين زنى هرگز به دنبال صلح و همنوايى با همسرش، كه از اساسى ترين مؤلفه هاى سازگارى است، نمى باشد؛ ازاين رو، مى توان اين اصطلاح را، دست كم در ادبيات دينى، بهترين واژه براى معرفى زنان ناسازگار دانست و در مقابل، زنان صالح را كه در آيه شريفه به عنوان دسته مقابل زنان ناشز قلمداد شده اند، به عنوان زنان سازگار قلمداد كرد.
آيه شريفه پس از تقسيم زنان به دو دسته زنان سازگار و زنان ناسازگار، براى زنان دسته اول چند صفت را برمى شمارد. برشمردن اين صفات براى اين زنان به اين مطلب اشاره دارد كه همين صفات باعث شده آنان سر ناسازگارى نداشته و ناشزه نشوند. ازاين رو، اين صفات را مى توان از علل سازگارى دانست. اين صفات عبارتند از: صالح و قانت بودن و حفاظت از اسرار و حقوق شوهر در زمان غيبت او. در ادامه درباره هر كدام از اين عوامل سخن مى گوييم.
صالح از ريشه صلح و مصدر صلاح است. بسيارى از كتب لغت، صلاح را به وسيله واژه مقابل آن يعنى فساد معنا كرده و در بيان معناى آن به ضد الفساد اكتفا كرده اند (ر.ك: جوهرى، ۱۴۰۷ق، ج ۱، ص ۳۸۳و۳۸۴؛ ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج ۳، ص ۳۰۳). علّامه طباطبائى مراد از فساد را هر آن چيزى دانسته است كه نظام شايسته كنونى حاكم بر عالم را از بين ببرد (طباطبائى، ۱۴۱۷ق، ج ۱۶، ص ۱۹۵). با دقت در كاربردهاى قرآنى و كاربردهايى كه براى اين كلمه در كتب لغت بيان شده، به درستى اين سخن حكم خواهد شد.
با توجه به مطالب پيش گفته، مى توان صلاح را به ما يكون على اعتدال، و نيز با توجه به سياق هاى مختلفى كه در آن به كار مى رود، به بسامان و شايسته معنا كرد (ر.ك: مجتبوى، ۱۳۷۱، ص ۲۱۸؛ مشكينى، ۱۳۸۱، ص ۲۱۸).
صالح بودن موجب سازگارى بين زنان و همسرانشان مى شود؛ زيرا با توجه به آنچه گذشت، صالح يعنى كسى كه براساس اعتدال رفتار مى كند و از مسير حق و انصاف خارج نمى شود، و اين دقيقا همان نقطه مقابل نشوز است. ازاين رو، سياق آيه شريفه كه زنان صالح را در مقابل زنان ناشزه مى داند، تأييد مى كند كه صلاح در اين آيه در معناى پيش گفته به كار رفته باشد؛ چراكه نشوز يعنى شانه خالى كردن از وظايفى كه در زندگى زناشويى بر عهده هر كدام از همسران مى باشد (ر.ك: جوهرى، ۱۴۰۷ق، ج ۳، ص ۸۹۹؛ ابن فارس، ۱۴۰۴ق، ج ۵، ص ۴۳۰و۴۳۱؛ فيروزآبادى، بى تا، ج ۲، ص ۱۹۴) و اين يعنى خروج از مسير حق و انصاف كه دقيقا نقطه مقابل صلاح است.
پس يكى از اسباب سازگارى اين است كه زنان همواره مراقب رعايت اعتدال در زندگى باشند و پا را از حدود فقهى و اخلاقى بيرون نگذارند.
۳. فرمان بردارى
زمانى كه در يك مجموعه، شخصى مديريت آن را بر عهده گرفت، بايد نسبت به تحقق اهداف آرمانى آن مجموعه احساس وظيفه كند. اين فرد براى رساندن مجموعه تحت مديريتش به آن اهداف، از اختياراتى نيز برخوردار خواهد بود. در مقابل، ديگر اعضاى آن نهاد نيز بايد به اين جايگاه احترام گذارده، از دستورات او پيروى كنند. در نظام اجتماعى خانواده در اسلام، مسئوليت مديريت اين نهاد به عهده مرد گذاشته شده است و در مقابل، از زن خواسته شده كه اين حق را به رسميت بشناسد. يكى از اثرات احترام به اين قانون، ايجاد محيطى آرام و به دور از نگرانى در خانواده است. همان گونه كه گذشت، در آيه ۳۴ سوره نساء به اين امر اشاره شده و قنوت يكى از عوامل سازگارى شمرده شده است.
براى پى بردن به مراد آيه شريفه، ابتدا بايد معناى واژه قنوت به دقت بررسى شود. سپس اين مطلب توضيح داده شود كه آيه شريفه، قنوت در برابر چه كسى را مؤثر در سازگارى مى داند.
معناى واژه قنوت: قنوت به طاعتى گفته مى شود كه با اراده و توجه، رغبت و محبت (ر.ك: سيدبن قطب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص ۶۵۲) و خضوع (راغب اصفهانى، ۱۴۱۲ق، ص ۶۸۴؛ طباطبائى، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص ۳۴۴) انجام شود. ازاين رو، زن قانت زنى است كه اطاعتش از همسرش نه از سر اكراه و بدين جهت است كه بايد چنين كند، بلكه با رغبت و ميل به اين كار مى پردازد و اين نوع از طاعت است كه با مفاهيم كليدى در سازمان خانواده، مثل مودت، سكن و لباس، سازگار است (ر.ك: سيدبن قطب، ۱۴۱۲ق، ج ۲، ص ۶۵۲).
بحث ديگرى كه در اينجا مطرح است اين است كه اين قنوت مورداشاره آيه، قنوت نسبت به خداوند است يا قنوت نسبت به همسر؟
برخى از مفسران دو احتمال در اين باره مطرح كرده اند: در اين فراز فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ دو احتمال وجود دارد: يكى اينكه مراد از قنوت، اطاعت الهى باشد و مراد از حافظات للغيب رعايت حق زوج در نبودش، و احتمال ديگر اينكه هر دو ناظر به زوج باشد؛ قنوت، طاعت او در حضورش را مى گويند و حافظات للغيب، رعايت حقش در غياب او را.
اين مفسران در ادامه مى گويند: با توجه به اينكه ال در الصالحات براى استغراق است، زن صالح نخواهد بود، مگر اينكه مطيع همسرش باشد.
برخى ديگر، هر دو احتمال را مراد آيه مى دانند (طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۳، ص ۶۹) و عده اى هم، احتمال دوم را برمى گزينند؛ يعنى هر دو ناظر به زوج مى باشد (طباطبائى، ۱۴۱۷ق، ج ۴، ص ۳۴۴).
هرچند هر عملى كه موجب تضييع حقوق همسر شود درواقع، نافرمانى خداوند هم هست، اما آنچه با سياق داخلى آيه سازگارتر است همين است كه مراد از قنوت، اطاعت در برابر همسر باشد؛ چراكه در اين آيه سخن از نظر قرآن درباره حق مديريت مرد در نهاد خانواده است، بخصوص اينكه اين صفت در مقابل نشوز است و نشوز به سر باز زدن زن در برابر تكاليفى كه در قبال همسر دارد اطلاق مى شود. با توجه به مطالب پيش، يكى از عوامل سازگارى اين است كه زن در امور مربوط به رابطه خود با همسرش با اراده و توجه و با رغبت و محبت از او فرمان بردارى كند.
اما به هر حال، طبق قول ديگر در اين بحث، آيه شريفه ناظر به فرمان بردارى از خداوند است و بر اساس اين برداشت از آيه شريفه، مى توان يكى از عوامل سازگارى را فرمان بردارى عاشقانه از خداوند دانست.
۴. رعايت حقوق شوهر در غياب وى
در روايات معصومان عليهم السلام برترين زنان كسانى دانسته شده اند كه در نبود شوهر امانت دار او باشند، از مال او مراقبت كرده، خويش را نيز از نامحرمان محافظت كنند (ر.ك: كلينى، ۱۳۶۵، ج ۵، ص ۳۲۴ـ۳۲۷). قرآن كريم در آيه ۳۴ سوره نساء يكى از آثار اين كار را ايجاد سازگارى ميان زن و شوهر شمرده است. خداوند در اين آيه، يكى از صفات زنان سازگار را چنين مى شمارد: آنها حافظ غيب هستند. براى روشن شدن معناى اين تركيب، نظر مفسران را بررسى مى نماييم:
برخى از مفسران مى گويند: ازآنجاكه غيب خلاف شهادت است، حافظات للغيب يعنى: در غيبت شوهر از همه حقوق او محافظت مى كند، اعم از حفظ خود از زنا، حفظ مال شوهر و حفظ خانه همسر از هر آنچه او نمى پسندد. سپس به روايتى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله استشهاد مى كنند كه در تفسير اين آيه فرمودند: خير النساء إن نظرت إليها سرتك و إن أمرتها إطاعتك و إن غبت عنها حفظتك فى مالك و نفسها (ر.ك: فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج ۱۰، ص ۷۱)؛ بهترين زن كسى است كه نگاه به او شادمانت كند، اگر به او دستور بدهى اطاعت كند و در نبود تو از خودش و اموال تو مراقبت كند.
با توجه به اطلاق آيه شريفه، حفظ غيب شامل تمام موارد بالا مى شود و اختصاص آن به برخى موارد دليلى ندارد. بنابراين، آيه شريفه مى فرمايد: يكى از علل سازگارى اين است كه زن در غيبت شوهرش تمام حقوق او را محترم شمرده، خود و خانه را به گونه اى مديريت كند كه مطابق با پسند و رضايت همسرش باشد.
۵. زمينه سازى براى بهره مندى از توفيق الهى
يكى ديگر از عواملى كه در آيه ۳۴ سوره نساء به عنوان عوامل سازگارى مطرح است، طلب توفيق از خداوند است. خداوند بلافاصله پس از بيان صفاتى كه به سازگارى منجر مى شود، از شرط بهره مندى از اين صفات نيز سخن مى گويد و مى فرمايد: فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ.
اين فقره از آيه شريفه مى فرمايد: اينكه زنان بتوانند اين وظايف را رعايت كنند، مشروط به امرى است كه بدون آن هرگز موفق به اين كار نخواهند شد. درباره اينكه اين شرط چيست، بين مفسران اختلاف است. اين اختلاف ناشى از اختلاف آنها در تركيب آيه شريفه است. اختلاف بر سر اين است كه نوع اضافه حفظ به اللّه چيست؛ اضافه به فاعل است يا مفعول؟ اگر اللّه فاعل حفظ باشد، معناى آيه چنين خواهد شد: زنان بر اين كارها موفق نخواهند شد مگر به حفظ و توفيق الهى. و اگر اللّه مفعول حفظ باشد، آيه مى فرمايد: زنان به سبب حفظ كردن حدود الهى بدين كار موفق خواهند شد (ر.ك: طبرسى، ۱۳۷۲، ج ۳، ص ۶۹؛ فخررازى، ۱۴۲۰ق، ج ۱۰، ص ۷۱).
بنابراين، طبق يك احتمال، آيه شريفه حفظ حدود الهى را شرط لازم براى توفيق زنان به انجام وظايفشان مى داند و طبق احتمال ديگر، دريافت توفيقات الهى را شرط آن مى داند. و ازآنجاكه اين وظايف نقش كليدى در سازگارى ايفا مى كنند و لازمه وجود سازگارى اند، اين دو امر هم از لوازم و بايسته هاى وجود سازگارى بين همسران خواهد بود. بنابراين، بهره مند بودن از توفيقات الهى شرط سازگارى است.
۶. رعايت حريم عفاف
دستورات اسلامى و آموزه هاى قرآنى هرچند (به دلايلى كه فرصت بررسى آن در اين مقاله وجود ندارد) به صورت يك نظام ارائه نشده است، ولى هريك پركننده يك خانه از خانه هاى جورچين نظامى از نظام هاى اسلامى است. اسلام داراى نظام هاى كلان و خرده نظام هايى مانند نظام حقوق خانواده، نظام اخلاق خانواده و... مى باشد. ازاين رو، از دو منظر به آداب و دستورات اجتماعى قرآن مى توان نگريست؛ نخست اينكه هر كدام از آنها به تنهايى لحاظ شده و نقش رعايت و عدم رعايت آنها در سعادت و شقاوت انسان بررسى شود و ديگر اينكه اسلام داراى يك نظام اخلاقى و حقوقى در نظر گرفته شده، اين آداب اجزايى از اين نظام ـ كه داراى ارتباط وثيقى با يكديگر هستند ـ دانسته شود (ر.ك: سيدبن قطب، ۱۴۱۲ق، ج ۴، ص ۲۵۱۱؛ فضل اللّه، ۱۴۱۹ق، ج ۱۶، ص ۲۹۴؛ مدرسى، ۱۴۱۹ق، ج ۸، ص ۳۰۰ـ۳۰۲).
در نگرش دوم، به اين بسنده نمى شود كه هر كدام از گزاره هاى دينى به تنهايى ملاحظه شده، تأثير آن در سعادت و شقاوت فرد بررسى شود، بلكه در كنار آن، تأثير اين آموزه در نظام اخلاقى و حقوقى اسلام و تأثير و تأثرات آن در بقيه احكام و گزارش هاى دينى مورد كنكاش و مطالعه قرار مى گيرد. در اين نگرش، يك دستور دينى ممكن است تأمين كننده چند غرض و هدف از اهداف مدنظر دين باشد.
ازآنجاكه اسلام يك مكتب جامع است، بايد اين قوانين اسلامى را با رويكرد دوم تحليل و بررسى كرد.
در منابع اسلامى نيز در گوشه اى از آن، به يكى از آرمان هاى نظام هاى اجتماعى آن اشاره مى شود و در گوشه اى ديگر، به عوامل تحصيل كننده اين هدف و غرض. طبيعى است كه در هنگام توصيه به امور مؤثر در تأمين اين هدف كلان، همواره به تأثير آن امور در اين هدف تصريح نمى شود، بلكه خداوند با توجه به آن هدف و تأثير مثبت يا منفى اين امور در آن، صرفا احكامى را درباره آنها صادر مى كند؛ از امورى كه تأثير منفى در آن هدف دارند بازمى دارد و نسبت به عواملى كه تأثير مثبت در آن دارند ترغيب مى كند. ازاين رو، اگر مطلوب بودن هدفى از منظر قرآن كريم به اثبات برسد و از سوى ديگر، تأثير امرى كه قرآن كريم به آن دستور داده در تحصيل آن هدف اثبات شود، مى توان آن امر را از عوامل تحقق هدف مذكور از منظر قرآن برشمرد.
يكى از اهداف آرمانى نظام اجتماعى اسلام، استحكام هرچه بيشتر پايه هاى خانواده و روابط درون خانوادگى است. ازاين رو، از طرفى، به عوامل محكم كننده اين رابطه ترغيب مى كند و از سوى ديگر، از عوامل آسيب رسان به آن بازمى دارد. يكى از عواملى كه تأمين كننده اين هدف كلان نظام آرمانى اسلام است، حفظ حريم بين زن و مرد نامحرم در اجتماع است. ازاين رو، در آيات بسيارى، ضمن توصيه به رعايت حريم بين زن و مرد در اجتماع، اين مطلب با تأكيدات و بيان هاى مختلف بيان شده است. از جمله اين آيات، دو آيه ۳۰ و ۳۱ سوره مباركه نور است.
قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُوْلِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعا أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ؛ به مؤمنان بگو چشم هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فروگيرند، و عفاف خود را حفظ كنند. اين براى آنان پاكيزه تر است. خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است! و به زنان باايمان بگو چشم هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فروگيرند، و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را ـ جز آن مقدار كه نمايان است ـ آشكار ننمايند و (اطراف) روسرى هاى خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشانده شود)، و زينت خود را آشكار نسازند مگر براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدر شوهرانشان، يا پسرانشان، يا پسران همسرانشان، يا برادرانشان، يا پسران برادرانشان، يا پسران خواهرانشان، يا زنان هم كيششان، يا بردگانشان [كنيزانشان]، يا افراد سفيه كه تمايلى به زن ندارند، يا كودكانى كه از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نيستند و هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانى شان دانسته شود (و صداى خلخال كه برپا دارند به گوش رسد)، و همگى به سوى خدا بازگرديد اى مؤمنان، تا رستگار شويد!
خداوند در اين آيات، به زنان و مردان هشدار مى دهد در روابط اجتماعى با جنس مخالف حريم ها را حفظ كنند و پا از آن فراتر نگذارند. علاوه بر اينكه به زن و مرد تذكر مى دهد كه نگاه و پوششان را مديريت كنند، به زنان تذكر مى دهد از هرگونه رفتارى كه ممكن است شهوت مردان را تحريك كند خوددارى كنند، هرچند اين حركت، تكان دادن پا براى رساندن صداى خلخال پايشان به مرد بيگانه باشد.
تأثير حفظ حريم بين زن و شوهر در تحقق آرمان شهر اسلامى با توجه به روايات نيز قابل اثبات است.
امام رضا عليه السلام در پاسخ به سؤالى درباره نگاه به موى زن نامحرم فرمودند: علت حرام بودن نگاه به موى زن نامحرم اين است كه اين كار شهوت شخص را برمى انگيزد (صدوق، بى تا، ج ۲، ص ۵۶۴). در برخى تفاسير نيز در ذيل اين آيه شريفه، حفظ بنيان خانواده به عنوان يكى از آثار مديريت نگاه آورده شده است (ر.ك: قرائتى، ۱۳۸۳، ج ۸، ص ۱۷۶؛ ج ۱۴، ص ۴۴۴؛ فضل اللّه، ۱۴۱۹ق، ج ۱۶، ص ۲۹۴؛ مدرسى، ۱۴۱۹ق، ج ۸، ص ۳۰۱). همچنين شهيد مطهّرى به ارتباط استحكام روابط همسران با محدود كردن استمتاعات جنسى در محيط خانواده اشاره كرده، به تفصيل در اين باره سخن گفته است (ر.ك: مطهرى، ۱۳۷۸، ج ۱۹، ص ۴۳۷ـ۴۳۹).
ادامه دارد...