مقدّمه
اسلام به عنوان کاملترین دین و به منظور تحقّق بخشیدن به آرمان مدینهی فاضله کتاب آسمانی، قرآن را با همهی معارف و پیامها به انسان عرضه نموده تا راهگشای رسیدن به فضیلت و تکامل انسان باشد، یکی از پیامها و معارفی که خداوند برای انسان بیان کرده است، در مورد یتیم است.
نوشتار حاضر میکوشد با مفهومشناسی یتیم و بررسی وظایف اخلاقی و مادّی در قبال یتیم از دیدگاه آیات و روایات، گامی درجهت تبیین حقوق اخلاقی و مادّی یتیم و اکرام او بردارد و به مخاطبان خود نسبت به تضییع حقوق یتیم، روشنگری کند.
۱- برانگيختن عواطف
قرآن براي برانگيختن عواطف مردم در برابر وضع يتيمان اشاره به حقيقتي ميکند که گاهي مردم از آن غافل ميشوند، و آن اينکه: شما با يتيمان مردم همانگونه رفتار کنيد که دوست داريد با يتيمان شما در آينده رفتار نمايند. و همان اندازه نسبت به فرزندان و يتيمان ديگران علاقهمند باشيد، و از ناراحتي آنها ناراحت شويد، بنابراين مفهوم آيه چنين است: « آنها که از وضع آيندهي فرزندان خود ميترسند، بايد از خيانت دربارهي يتيمان و آزار آنها بترسند.[۱] »
اصولاً مسائل اجتماعي همواره به شکل يک سنّت از امروز به فردا، و از فردا به آيندهي دور سرايت ميکند، آنها که سنّت ظالمانهاي در اجتماع میگذارند، در حقيقت خود عاملي هستند که در آينده با فرزندانشان نيز چنين شود، بنابراين نه تنها به فرزندان ديگران ستم ميکنند بلکه راه ستمگري را به فرزندان خود نيز هموار ميسازند.
در پايان آيه ميفرمايد : «اکنون که چنين است بايد سرپرستان ايتام، از مخالفت با احکام خدا بپرهيزند و با يتيمان، با زبان ملايم و عباراتي سرشار از عواطف انساني سخن بگويند. » تا ناراحتي دروني و زخمهاي قلب آنها به اين وسيله التيام يابد.
اين دستور عالي اسلام که در جملهي فوق بيان شد، اشاره به يک نکتهي رواني در مورد پرورش يتيمان ميکند که در خور نهايت دقّت است و آن اين که : نيازمندي کودک يتيم منحصر به خوراک و پوشاک نيست، بلکه پاسخ گفتن به عواطف و احساسات قلبي او مهم است.
۲- جلب عواطف يتيمان
در سورهي ماعون، نخست پيامبر را مخاطب قرار داده است و اثرات شوم انکار روز جزاء را در اعمال منکران بازگو ميکند.
«اَرَايتَ الَّذی يُکَذِّبُ بِالدّينِ»
آيا ديدي کسي را که روز جزاء را پيوسته انکار ميکند.
سپس بي آن که در انتظار پاسخ اين سوال بماند، ميافزايد: او همان کسي است که يتيم را با خشونت ميراند.
منظور از «اين» در اينجا «جزاء» يا «روز جزاء» است و انکار روز جزاء و دادگاه بزرگ آن بازتاب وسيعي در اعمال انسان دارد که در اين سوره به پنج قسمت آن، اشاره شده است از جمله : «راندن يتيمان با خشونت» و «عدم تشويق ديگران به اطعام افراد مسکين» است، يعني نه خود انفاق ميکنند و نه ديگران را دعوت به اين کار ميکنند.
از آنجايي که (يَحُضُّ) و (يدَُعُّ) به صورت فعل مضارع آمده نشان ميدهد که اين کار مستمر آنهاست در مورد يتيمان و مستمندان.
باز در اينجا اين نکته جلب توجّه ميکند که در مورد يتيمان مسأله عواطف انساني بيشتر مطرح است تا اطعام و سير کردن؛ چرا که بيشترين رنج يتيم از دست دادن کانون عاطفه و غذاي روح است و تغذيهي جسمي در مرحلهي بعد قرار دارد[۲]۰
۳- يتيم را تحقير نکنيد
در آيهي ۹ سورهي ضحي به عنوان نتيجهگيري از آيات قبل، دستور پر اهميت به پيغمبر اسلام(ص) ميدهد که هرچند مخاطب در آن شخص رسولالله (صلى الله عليه وسلم) است ولي مسلماً همگان را شامل ميشود. ميفرمايد : « حال که چنين است يتيم را تحقير مکن» (فَامَّا اليتيمَ فَلا تَقهَر)
«تَقهَر» از مادهي «قهر» به گفتهي راغب «در مفردات» به معني غلبه توام با تحقير است ولي در هريک از اين دو معني نيز جداگانه استعمال ميشود و مناسب در اينجا همان (تحقير) است.
اين نشان ميدهد که در مورد يتيمان مساله اطعام و انفاق اگرچه مهم است، ولي از آن مهمتر دلجويي و نوازش و رفع کمبودهاي عاطفي است، و لذا در حديث معروفي ميخوانيم که رسول خدا (صلى الله عليه وسلم) ميفرمايد : (من مسح علي راس يتيم کان له بکل شعرة لم علي يده نور يوم القيامه) ؛ «هرکسي به عنوان نوازش دست بر سر يتيمي بکشد، به تعداد هر مويي که دست او از آن ميگذرد، در روز قيامت نوري خواهد داشت.»
گويي خداوند به پيامبر(صلى الله عليه وسلم) ميفرمايد: تو هم خود يتيم بودي و رنج يتيمي را کشيدهاي. اکنون از دل و جان مراقب يتيمان باش و روح تشنهي آنها را با محبّت سيراب کن[۳] .
۴- نوازش يتيم
وجود کودکان يتيم که پدر خود را در طفوليت از دست دادهاند در هر اجتماعي اجتنابناپذير است، اين کودکان بايد از جهات مختلفي مورد حمايت قرار گيرند.
از نظر عاطفي داراي کمبودهايي هستند که اگر خلاء وجود آنها از اين نظر پر نشود، کودکاني ناسالم و در بسياري از مواقع، سنگدل و جاني و خطرناک بارميآيند. به علاوه عواطف انساني ايجاب ميکند که آنها همچون ساير فرزندان جامعه مورد حمايت و توجّه عموم باشند، و از همهي اينها گذشته مردم از آيندهي کودکان خود که ممکن است در چنين شرايطي قرار گيرند، مطمئن شوند.
بايد ديگران همچون پدران و مادراني دلسوز، رنج يتيمي را از روح آنها بيرون کنند، و گرد و غبار تنهايي را از چهرهي آنها بزدايند، لذا در آيات قرآن مجيد و روايات اسلامي بسيار روي اين مساله تکيه شده است که هم بعد اخلاقي دارد و هم بعد اجتماعي و انساني.
اين حديث را از پيامبر اکرم (صلى الله عليه وسلم) ميخوانيم:
« اذا بکي اليتيم وقعت دموعه في کف الرحمن»
هرگاه يتيم گريه کند، اشکهاي او در دست خداوند رحمان ميريزد
پیامبر فرمود : «هرکس از شما سرپرستي يتيمي را برعهده بگيرد و حق آن را ادا کند، و دست بر سر يتيم کشد، خداوند به عدد هر مويي، حسنهاي براي او مينويسد، و به هر مويي سيئهاي از او محو ميکند، و به هر مويي درجهاي به او ميبخشد.»
البتّه در جوامع گستردهاي مانند جوامع امروز، مسلمانان بايد به کارهاي فردي در اين زمينه قناعت نکنند بلکه بايد نيروهاي خود را متمرکز کرده، يتيمان را زير پوشش برنامههاي حسابشدهي اقتصادي و فرهنگي و آموزشي قرار دهند و از آنها افرادي لايق براي جامعهاي اسلامي بسازند و اين امر مهم نياز به همکاري عمومي دارد[۴].
خداوند در سورهي فجر آيهي ۱۷ ميفرمايد: کلّا بَل لا تُکرِمُونَ اليَتيم.
جالب آن که پيشواي گرامي اسلام در کلام خود از مادهي «اکرم» به طور مثبت استفاده کرده و جملهي «اکرموا اولادکم» لزوم احترام کودک را که رکن اساسي تربيت صحيح است، خاطرنشان ساخته و پدران و مادران را به انجام اين وظيفهي بزرگ مکلّف نموده است. قرآن شريف نيز در توضيح روشهاي افراد نادان، همان مادّه را به طور منفي به کار برده و با جملهي «: کلّا بَل لا تُکرِمُونَ اليَتيم» عمل نادرست آنان را مورد انتقاد شديد قرار داده است.
رسول اکرم (صلى الله عليه وسلم) میفرمايند:
« خَيرُ بُيُوتِکُم بَيتُ فيهِ يَتيمُ يُحْسَنُ اِليهِ وَ شَرُّ بُيوتِکُمْ بَيتُ يُساء اِلَيهِ»
بهترين خانههاي شما خانهاي است که در آن يتيمي مورد احسان و عطوفت باشد و بدترين خانهها، خانهاي است که در آن به يتيمي بدرفتاري و ستم شود.
«مَن اَقعَدَ اليَتيمَ عَلي خُوانِه وَ يَمسَحُ رَاسَهُ يَلينُ قَلبُه»
کسي که يتيمي را در کنار سفرهي خود بنشاند و دست نوازش بر سرش بکشد، رقيقالقلب و مهربان ميشود.
رسول اکرم (صلى الله عليه وسلم) میفرمايند:
«مَن اَنکَرَ مِنکُم قَساوَةَ قَلبِه فَليُدن يَتيماً فَيلاطِفُه وَليَمسَح رَاسَهُ يَلينُ قَلبُه بِاِذن الله فَاِنَّ لِليَتيمَ حَقاً.»
کسي که از بيرحمي و قساوت قلب خود ناراضي است، يتيمي را مورد ملاطفت و مهرباني قرار دهد و دست نوازش بر سرش بکشد، اميد است دلش عطوف و مهربان شود و به علاوه يتيم نيز در اجتماع حقي دارد و با مهر و نوازش حق او ادا ميشود.[۵]
لَما اُصيبَ جَعفَرُبنُ ابيطالب اني رسُولُ اللهِ اَسْماءَ فَقَالَ لَها اخرِجي لي وُلدَ جعفَرِ فَاخْرِجُوا اِليهِ فَضَمَهُم وَ شَمَّهُم: قالَ عَبداللهِ بن جعفَر احفَظَ حينَ دَخَل رَسُولُ الله عل اُمّي فَتَعي لَهَا اَبي و نَظَرَت اِليه وَ هُوَ يمسَحُ عَلي راسي و راسُ اَخي.
جعفر طيّار در جبههي جنگ کشته شد، خبر به مدينه رسيد، رسول اکرم(صلى الله عليه وسلم) به منزل جعفر آمد، به خانم او اسماء بنت عميس فرمود: کودکان جعفر را بياور. پيغمبر يتيمان او را در آغوش گرفت و آنها را بوييد و بسيار مهرباني کرد. عبدالله بن جعفر ميگويد خوب به خاطر دارم روزي را که پيغمبر نزد مادرم آمد و خبر مرگ پدرم را به او داد و دست محبّت بر سر من و برادرم کشيد.[۶]
۵- تربيت طفل يتيم
مصلحت گاهي ذاتي است به معني فعل بذات داراي مصلحت است، ماکنه احسان در مقابل ظلم که بذات داراي مصلحت است و گاهي اعتباري است يعني به وجوه و اعتبارات متفاوت ميشود، مانند زدن يتيم که به قصد تاديب داراي مصلحت و به قصد ايذاء داراي مفسده است. [۷]
مثلاً عمل جفتگيري انسانها چه در نکاح چه در زنا يک عمل است و از نظر شکل با يکديگر فرقي ندارند. هر دو عمل داراي ثبوت و تحقّقند. تنها فرقي که دارند اين است که اگر به صورت نکاح باشد، موافق امر خدا است و اگر به صورت زنا باشد، مخالف امر خداوند است و همچنين قتل نفس حرام و قتل نفس در قصاص.[۸]
اميرالمومنين (عليهالسلام) میفرمايد:
«اَدَّبِ اليتيمَ مِمّا تَودِّبُ مِنهُ وَلَدَک واضرِبُه مِمّا تَضرِب مِنه وَلَدکَ»
يتيم را آنطور تربيت کن که فرزند خويش را تربيت ميکني و در مقام مجازات، او را با همان چيزي بزن که فرزند خود را ميزني، يعني اگر با چوب قلم يا مداد پشت دست فرزند خود ميزني، يتيم را نيز با مداد بزن نه آن که او را چوب يا شلاق مجازات کني.
اميرالمومنين (عليهالسلام) میفرمايد:
«اَدَّبِ اليتيمَ مِمّا تَودِّبَ مِنهُ وَلَدَک »
طفل يتيم را مانند فرزند خودت تربيت کن و هر دو را به طور يکسان از وسائل پرورش و برنامه هاي تاديب بهرهمند نما.
رسول خدا(صلى الله عليه وسلم) میفرمایند:
«مَن کَانَ عندَهُ صَبُّي فَليتَصابَ لَهُ.»
آنکس که نزد او کودکي است بايد در پرورش وي کودکانه رفتار نمايد.
۶- مال يتيم
در زمان جاهليت زنان و کودکان را ميراث نميدادند و اگر زني يتيم بود در زمان جاهليت و ميراثي داشت، آن را شوهر نميدادند و در خانه نگه ميداشتند، تا آن زن بميرد و ميراث آن را بردارند، خداوند عزّوجّل در اين آيات که ميآيد آنان را نهي کرده و آنها را دستور داده به رعايت عدالت.[۹]
و همچنين سران ستمپيشه قبايل، آنها را به بردگي يا شبهبردگي ميگرفتند و اموالشان را ميربودند و یا دختر يتيم را بي هيچ شرطي به زني ميگرفتند و ديگر رفتارهاي خشن جاهيلت که که مسلمانان از تاريکي شرک و جاهلیت سربرآورده و آن را پشت سر گذاشتند.
احسان، جامع حقوق طبيعي است که خداوند به عهد و فطرت در نهاد آدمي قرار داده و با تشريع بر آن ميثاق قرار گرفته و همين رشتههاي رابطهي محکم حق عملي و مربوط به هستهي نخستين اجتماع است که والدين و اقارب يتيم و مسکين باشد.[۱۰]
خداوند در سورهي نساء آيه ۲ ميفرمايد:
«وَآتوا اليَتامی أموَالَهم وَلا تَتبَدّلوا الخَبيث بِالطيّب وَلا تَأکلوا أموَالهم إلی أموَالکم إنّه کانَ حُوباً کبيراً»
اموال يتيمان را پس از بلوغ به آنها بپردازيد و مال خوب و مرغوب آنها را به مال زبون و نامرغوب خويش بدل مکنيد و مال آنها را به ضميمه مال خود مخوريد که اين گناهي بس بزرگ است. [۱۱]
پيامهاي اين آيه اين است:
۱ - اموال يتيمان را بايد به آنان پس داده هرچند خود نخواهند يا فراموش کنند. (آتوا اليتامي اموالهم)
۲- اسلام حامي طبقهي محروم و ضعيف است. (اليتامي)
۳- کودکان يتيم حق مالکيت دارند. (اموالهم)
۴- ممانعت، تبديل و کاستن از مال يتيم گناه بزرگ است (انّه کان حوباً کبيراً)
۵- گناهان کبيره و صغيره دارند. (حوباً کبيراً)[۱۲]
۷- حکم ازدواج با يتيم
در آيهي ۳ سورهي نساء اين نکته وجود دارد که : بعضي مردان، دختران يتيم را براي تکفّل و سرپرستي به خانه ميبردند، بعد هم با آنان، با مهريهي کم ازدواج ميکردند و به آساني هم آنان را طلاق ميدادند. آيه نازل شد که اگر بيم داريد با زنان ديگر ازدواج کنيد. آيهي قبل دربارهي عدالت در اموال يتيمان بود، اين آيه، فرمان عدالت در ازدواج با دختران يتيم است.
پيامهاي اين آيه اين است که:
۱- اسلام، حامي محرومان به ويژه يتيمان و بالاخص دختران يتيم است. آن هم در مساله عفّت و زناشويي و پرهيز از سوءاستفاده از آنان. (… في اليتامي)
۲- لازم نيست براي ترک ازدواج با يتيمان، يقين به بيعدالتي داشته باشيم، احتمال و ترس از آن هم کافي است. (ان خفتم)
۳- در انتخاب همسر، ميتوان سراغ ايتام رفت مگر آن که خوف بيعدالتي باشد. [۱۳]
۸- حکم تصرّف ولي در مال يتيم
در تفسير آيهي ۶ سورهي نساء خداوند ميفرمايد:
« وَابْتَلُوا الْيَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ يَكْبَرُوا وَمَنْ كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَنْ كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُوا عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا» آيهي ۶ سورهي نساء
يتيمان را بيازماييد که چون به حد بلوغ رسيدند و قابل ازدواج بودند و سفيه نبودند، اموالشان را به آنها بازدهيد و به ناحق مال آنها را مخوريد و نيز از ترس اين که مبادا بزرگ شوند در خوردن مال آنها شتاب ورزید و ولي يتيم اگر دارا باشد، از خوردن مال یتیم خودداري کند و اگر درويش بود ميتواند (در ازاي نگهداري و نگهباني) به اندازهي متعارف از مال يتيم بخورد و هنگامي که مالشان را مسترد ميداريد، بر آن گواه بگيريد.[۱۴]
در اين آيه از تعبير به (حَتَّي) استفاده ميشود (وَ ابتَلُوا اليَتَمی حَتّی) که بايد آزمايش يتيمان، پيش از رسيدن به حدّ بلوغ؛ به صورت مکرّر و مستمر انجام شود، تا هنگامي که در آستانهي بلوغ قرار گرفتند، وضع آنها کاملاً از نظر رشد عقلي براي ادارهي امور مالي خود روشن گردد.
ضمناً چنين استفاده ميشود که منظور از آزمايش، پرورش تدريجي يتيمان است، يعني نگذاريد آنها به بلوغ برسند و سپس اقدام به سپردن اموالشان به آنها کنيد بلکه آنها را قبل از بلوغ با برنامههاي عملي، براي زندگي مستقل آماده کنيد، و امّا اینکه چگونه بايد يتيمان آزمايش شوند، راه آن اين است که مقداري مال در اختيار آنها گذارده شود و به خريد و فروش و تجارت بپردازند. اما اعمال آنها با نظارت «ولي» به طوري که استقلال عملي را از آنها سلب نکند، انجام شود. هنگامي که معلوم شد از عهدهي اين کار برميآيند و در معامله گول نميخورند، بايد اموالشان را به دستشان سپرد وگرنه با تربيت و پرورشهاي مستمر بايد آنها را چنان آماده کرد که بتوانند در آينده زمام زندگي خود را به دست بگيرند.
و ديگر اين که: «سرپرستان ايتام اگر متمکّن و ثروتمندند، نبايد به هيچ عنواني از اموال ايتام استفاده کنند و اگر فقير و نادار باشند، تنها ميتوانند در (برابر زحماتي که به خاطر حفظ اموال يتيم متحمّل ميشوند) با رعايت عدالت و انصاف، حقالزّحمهي خود را از اموال آنها بردارند،
«وَ مَنْ کانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقيراً فَلْيَأْکُلْ بالمَعرُوفِ»
در اين زمينه رواياتي نيز وارد شده و مضمون آيه را چنان که گفته شد، توضيح داده است. از جمله در رواياتي از امام صادق(علیهالسلام) ميخوانيم:
منظور کسي است که سرپرستي مال يتيم، او را از رسيدگي به زندگي خويش بازداشته،در اين صورت ميتواند به اندازهي مناسب و شايسته از مال يتيم استفاده کند، و اين در صورتي است که به صلاح يتيم باشد، اما اگر ثروت يتيم کم باشد، در اين صورت چيزي از مال يتيم برندارد.
سپس به آخرين حکم دربارهي سرپرستان ايتام اشاره کرده و ميفرمايد : «هنگامي که ميخواهيد اموال آنها را به دست آنها بسپاريد، گواه بگيريد» تا جاي اتّهام و نزاع و گفتگو باقي نماند.
در پايان آيه ميفرمايد : امّا بدانيد که حسابکنندهي واقعي خدا است و مهمتر از هرچيز اين است که حساب شما نزد او روشن باشد، اوست که اگر خيانتي از شما سرزند و بر گواهان مخفي مانده، به حساب آن رسيدگي خواهد کرد[۱۵]. «وَ لَفی بِاللهِ حَسِيباً»
۹- نحوهي برخورد با مال يتيم
هنگامي که آيهي « وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» ( و به مال يتيم جزء به بهترين طريق نزديک نشويد.) آيهي ۳۴ سورهي اسراء و آيهي « إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا» (کساني که اموال يتيمان را از روي ظلم و ستم ميخورند، تنها آتش ميخورند و به زودي به آتش ميسوزند.) آيهي ۱۰ سورهي نساء، نازل شد. که در آن از نزديک شدن به اموال يتيمان مگر در صورتي که براي آنان نفعي داشته باشد، و غير از خوردن اموال آنان نهي شده، مردمي که يتيم در خانه داشتند، از کفالت وي فاصله گرفتند و او را به حال خود واگذاشتند؛ و حتي گروهي آنان را از خانههاي خود بيرون کردند و آنها که بيرون نکردند، در خانه براي آنان وضعي به وجود آورده بودند که کمتر از بيرون کردن، نبود، زيرا غذاي او را که از مال خودش تهيه ميشد با غذاي خود مخلوط نميکردند، و حتّي جداگانه براي آنان غذا ميپختند و پس از آن که يتيم در گوشهاي از اطاق، غذاي مخصوص خويش را ميخورد، زيادي آن را اگر اضافه ميآمد، براي او ذخيره ميکردند تا دفعهي بعد بخورد و اگر فاسد ميشد دور ميريختند. همهي اين کارها براي اين بود که گرفتار مسئوليت خوردن مال يتيم نشده باشند؛ اين عمل هم براي سرپرستان و هم براي يتيمان مشکلات فراواني به بار ميآورد. به دنبال اين جريان آنها خدمت پيامبر رسيده و از اين طرز عمل سوال کردند. در پاسخ آنها آيهي ۲۲ سورهي بقره نازل شد[۱۶].
از حضرت رسول(صلى الله عليه وسلم رسيد که هر آنکس که هزينهي یتيمي را برعهده گيرد تا گاهي که به بينيازي رسد، خداوند بهشت را برايش واجب گرداند چنان که براي خورندهي مال يتيم دوزخ را واجب کرده است و فرمود: بدترين خوردني، خوردن مال يتيم است که به ناحق بود.
شخصي به امام صادق(علیهالسلام) عرض کرد: يکي از دوستان به خانهي ايتامي ميهمان ميباشد و ما به ديدن او ميرويم. از فرش و ظروف او استفاده ميکنيم و خدمتکارشان به ما خدمت ميکند و گاهي از غذاي آنها مصرف ميکنيم. نظر شما در اين باره چيست؟ فرمود: اگر رفتن شما به خانهي آنها سودي داشته باشد، اشکالي ندارد و اگر زيان داشته باشد نه و خداوند ميفرمايد: اگر به نزد آنان آمد و شد نماييد، آنها برادران ديني شمايند و خداوند خود ميداند چه کسي زيانرسان و چه کسي سودرسان است.
۱۰- تصرّف نابجا در اموال یتیم
سورهي نساء به منظور پيريزي يک اجتماع سالم نازل شده است و به همين دليل قبلاً رسومات دوران جاهليت و خلافکاريهاي آن زمان را که در دل بعضي تازه مسلمانها وجود داشت از ميان ميبرد تا زمينه براي يک اجتماع سالم فراهم آورد. و چه عمل زشتي بدتر از خوردن مال يتيمان است و لذا در آغاز سورهي نساء تعبيرات شديدي پيرامون تصرّفهاي ناروا در اموال يتيمان ديده ميشود که صريحترين آنها آيهي ۱۰ است.[۱۷]
خوردن مال يتيم از گناهان کبيره است چنان که در آيهي ۱۰ سورهي نساء آمده است:
« إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْمًا إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا »
در حقيقت کساني که اموال يتيمان را به ستم ميخورند، جز اين نيست که آتشي در شکم خود فرو ميبرند و به زودي در آتشي فروزان در آيند.
از امام سجاد (علیهالسلام) روايت شده است که خداوند به اين جهت پيامبرش را يتيم کرد که حقي از مخلوقي به گردن او نباشد.
قرآن در آيه ۱۰ سوره نساء ميگويد: آنها که مال يتيم را ميخورند، گرچه چهرهي ظاهري عملشان بهرهگيري از غذاهاي لذيذ و رنگين است، اما چهرهي واقعي اين غذاها آتش سوزان است و همين چهره است که در قيامت آشکار ميشود.
چهرهي واقعي عمل هميشه تناسب خاصّي با کيفيت ظاهري اين عمل دارد، همانگونه که خوردن مال يتيم و غصب حقوق او، قلب او را ميسوزاند و روح او را آزار ميدهد، چهرهي واقعي اين عمل آتش سوزان است.
توجّه به اين موضوع (چهرههاي واقعي اعمال) براي کساني که ايمان به اين حقايق دارند بهترين مانع از انجام کارهاي خلاف است، آيا کسي پيدا ميشود که با دست خود پارههاي آتش را برداشته و در ميان دهان بگذارد و ببلعد؟
همچنين افراد با ايمان ممکن نيست مال يتيم را به ناحق بخورند و اگر ميبينيم مردان خدا حتي فکر معصيت به خود راه نميدادند، يک دليل آن، همين بوده که آنها بر اثر قدرت علم و ايمان و پرورشهاي اخلاقي چهرههاي واقعي اعمال را ميديدند و هرگز فکر انجام کار بد را نميکردند.
۱۱- آثار شوم دست بردن در مال يتيم
همهي اموال اشخاص حقيقي و حقوقي در اسلام محترم است و هرکسي فقط حق تصرّف در اموال خود را دارد و ديگران نميتوانند در مالش تصرّف کنند. در اين ميان تصرّف بدون اجازه در مال يتيم، آثار شوم فراواني را به دنبال دارد، به طوري که در قرآن کريم آمده است.
سورهي انعام، آيهي ۱۵۲:
«و لاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ»
و به مال يتيم جز به بهترين صورت و براي اصلاح نزديک نشويد (تا به حدّ رشد خود برسد) که اين امر دليل محکمي بر لزوم رعايت حريم اموال يتيم است.
رسول اکرم(صلى الله عليه وسلم) در اينباره فرمود:
«لَمّا اُسرِي بي الَِي السَّماءِ رَاَيتُ قَوماً تُقذَفُ فِي اَجوافِهِم النّارُ وَ تُخرَجُ مِن اَدبارِهم فَقُلتُ مَن هَولاءِ يا جبرئيل؟ فَقال هَولاءِ الَّذينَ ياکُلُونَ اَموالَ اليتامي ظُلماً.»
آنگاه که به معراج رفتم، گروهی را دیدم که مامورین خدا از راه دهان آنان، آتش در شکمشان میدمند و از مقعد آنان آتش بیرون میآید. پرسیدم! ای جبرئیل! اینها کیستند؟ جبرئیل گفت: اینها کسانی هستند که در دنیا اموال یتیمان را به زور و ظلم میستاندند و میخوردند.[۱۸]
حدیث دیگری از سماعة بن مهران میگوید: از امام(علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: خداوند در مورد خوردن مال یتیم دو کیفر را وعده داده است: ۱- کیفر اخروی ۲- کیفر دنیوی. کیفر آخرت همان آتش دوزخ است. کیفر دنیا: که باید بترسد از اینکه بر سرپرستی فرزندان او کسی بگمارم که با آنها همان رفتاری را کند که با یتیمان مردم کرده است .[۱۹]
۱۲- رابطهی عمل انسان و رابطهی خارجی
آنچه از این آیات به ذهن متبادر میشود این است که این انعکاس تنها از عمل آدمی به خود او بازمیگردد و هرکس تنها میوهی تلخ یا شیرین عمل خود را میچشد. ولی آیات دیگری در این میان است که دلالت دارد بر این که مسالهی انعکاس وسیعتر از این است و گاه میشود که آثار عمل خیر یک فرد به اولاد و اعقاب او نیز برسد و همچنین آثار سوء عملش دامن آنان را بگیرد مثل عمل خیر.[۲۰]
۱۳- اهمیّت حفظ مال یتیم
در آیهی ۳۴ سورهی اسراء به اهمیّت حفظ مال یتیم پرداخته و با لحنی که به آنچه در مورد عمل منافی عفت در آیات قبل گذشته میگوید: « به اموال یتیمان نزدیک نشوید» (وَ لا تقربوا مالَ اليَتيم). نه تنها اموال یتیمان را نخورید بلکه حتّی حریم آن را کاملاً محترم بشمارید، ولی از آنجا که ممکن است این دستور دستاویزی گردد برای افراد ناآگاه که تنها به جنبههای منفی مینگرند و سبب شود که اموال یتیمان را بدون سرپرست بگذارند و به دست حوادث بسپارند، لذا بلافاصله استثناء روشنی برای این حکم ذکر کرده میگوید: « مگر به طریقی که بهترین طرق است»[۲۱]
(الا بالتی هی احسن) طبق این تعبیر جامع و رسا، هرگونه تصرّفی در اموال یتیمان، که به منظور حفظ، اصلاح، تکثیر و اضافه بوده باشد، و جهات لازم برای پیشگیری از هدر رفتن این اموال در نظر گرفته شود، مجاز است؛ بلکه خدمتی است آشکار به یتیمان که قادر بر حفظ مصالح خویش نیستند.
البتّه این وضع تا زمانی ادامه دارد که به حدّ رشد فکری و اقتصادی برسد، آنگونه که قرآن در ادامهی آیهی موردبحث از آن یاد میکند: «تا زمانی که به حدّ قدرت برسد» (حتّی يبلغ اشدّه)
«اشدّ» از ماده «شدّ» بر وزن «جدّ» به معنی «گره محکم» است، سپس توسعه یافته و به هرگونه استحکام جسمانی و روحانی گفته شده است، و منظور از «اشدّ» در اینجا رسیدن به حدّ بلوغ است، ولی بلوغ جسمانی در اینجا کافی نیست، بلکه باید بلوغ فکری و اقتصادی نیز باشند، به گونهای که یتیم بتواند اموال خود را حفظ و نگهداری کند و انتخاب این تعبیر برای همین منظور است که البته باید از طریق آزمایش قطعی مشخص گردد. بدون شک در هر جامعهای بر اثر حوادث گوناگون ایتامی وجود دارند که ملاحظات انسانی و هر حساب دیگر ایجاب میکند که این یتیمان در تمام جهات زیر پوشش حمایت خیرخواهان جامعه قرار گیرند، به همین دلیل اسلام به این مساله فوقالعاده اهمیّت داده است.
در بعضی روایات یتیم در معنی وسیعتری اعمال شده و به کسانی که از امام و پیشوای خود جدا شدهاند و صدای حق بر گوش آنها نمیرسد، یتیم اطلاق گردیدهاست و این یک نوع توسعه در مفهوم یتیم و استفاده معنوی از یک کلمهی مادی است.[۲۲]
۱۴- زکات
بر مال یتیم زکاتی نیست، مگر آنکه در جریان تجارت قرار گیرد، که در این صورت زکات به آن تعلّق میگیرد. سود تجارت از آن یتیم، و ضمانت مال بر عهدهی تاجر است، و در روایتی آمده است که سود تجارت میان آن دو تقسیم میشود.[۲۳]
۱۵- فطره
ابوالحسن رضا (علیهالسلام) در مورد وصّی سوال کرده است که آیا در صورت متموّل بودن یتیمان، زکات فطره یتیمان بر عهدّه ایشان تعلق میگیرد؟ آن حضرت در جواب نوشت: هیچ گونه زکاتی به یتیم تعلق نمیگیرد.[۲۴]
نتیجهگیری
نتیجه میگیریم ولیّ یتیم برای این که یتیم به رشد عقلی و اقتصادی برسد، یک سری وظایفی برعهده دارد که هم از از لحاظ مادّی است و هم از لحاظ اخلاقی. حقوق مادی یتیم مثل ارث آن، ازدواج، محافظت از مال آن و حقوق اخلاقی یتیم مثل محبّت کردن به یتیم، ظلم نکردن به یتیم، یتیمنوازی، تحقیرکردن یتیم و . . . است. و اگر کسی حقوق یتیم را رعایت نکند و به آن ظلم کند و مال آن را بخورد، در حقیقت آتش را میخورد.
پی نوشت:
[۱] - آیتالله ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، جلد۳، صفحه ۳۱۳
[۲] - محمدبن علی، ابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، بیچا، بیجا: نشر نسیم کوثر، بیتا، صفحه ۳۸۵
۳- آیتالله ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، جلد۲۷، صفحه ۱۰۶
[۴] - آیتالله ناصر مکارم شیرازی، همان کتاب، جلد۲۷، صفحه ۱۱۴-۱۱۲
[۵] - مرتضی، فرید، الحدیث، جلد۳، چاپ ۷، تهران: نشر فرهنگ اسلامی ، صفحه ۳۹۸
[۶] - مرتضی، فرید، همان کتاب، صفحه ۴۰۰
[۷] - سید عبدالحسین، طبیب، اطیبالبیان فی التفسیر القرآن، جلد۱، چاپ ۲، تهران: نشر اسلام، ۱۳۷۸ه.ش
[۸] - سیدمحمدحسین، طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد ۱، چاپ۵، قم: نشر جامعهی مدرّسین حوزه علمیه قم، ۱۳۷۴ ه.ش، صفحه ۱۵۷
[۹] - ابوالمظفر شاهفور بن طاهر، اسفراینی، تاجالتراجم فیالتفسیر القرآن للاعاجم، جلد۲، چاپ اول، تهران: نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ه.ش، صفحه ۵۳۷
[۱۰] - سید محمود، طالقانی، پرتوی از قرآن، جلد۱، چاپ ۴، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲ ه.ش، صفحه ۲۱۳
[۱۱] - سید مصطفی، حسینی دشتی، معارف و معاریف، جلد۵، چاپ اول، بیجا: بینا، ۱۳۸۵ ه.ش ، صفحه ۱۰۷۳
[۱۲] - محسن، قرائتی، تفسیر نور، جلد ۲، چاپ ۱۵، تهران: نشر مرکزی فرهنگی درسهایی از قرآن، ۱۳۸۶ه.ش، صفحه ۲۳۹
[۱۳] - محسن، قرائتی، همان کتاب، صفحه ۲۳۱
[۱۴] - سیدمصطفی، حسینی دشتی، همان کتاب، صفحه ۱۰۷۳
[۱۵] - آیتالله ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، جلد ۳، صفحه ۳۰۷- ۳۰۸
[۱۶] - آیتالله ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، جلد ۳، صفحه ۳۱۶
[۱۷] - آیتالله ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، جلد ۳، صفحه ۳۱۶
[۱۸] - محمد، دشتی، همان کتاب، صفحه ۱۵۱۹
[۱۹] - محمدبنعلیابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، همان، صفحه ۴۵۷
[۲۰] - سیدمحمدحسین، طباطبایی، همان، جلد۴، صفحه ۳۱۹
[۲۱] - آیتالله ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، جلد ۱۲، صفحه ۱۰۹
[۲۲] - آیتالله ناصر، مکارم شیرازی، همان کتاب، جلد ۱۲، صفحه ۱۰۹
[۲۳] - محمد بن علی، ابن بابویه، من لا یحضره الفقیه، همان، صفحه ۳۱۷
[۲۴] - محمد بن علی، ابن بابویه، همان کتاب، صفحه ۵۳۲
مدرسه علمیه الزهراء خمینی شهر