غريزه جنسي از نيرومندترين غرائز انسان است و سرچشمه بسياري از حوادث اجتماعي، طوفانهاي ناشي از اين غريزه بوده است، اين آيه و آيات مشابه آن، هيچگاه علاقۀ معتدل نسبت به زن و فرزند و اموال و ثروت را نكوهش نميكند زيرا؛ پيشبرد اهداف معنوي بدون وسايل مادي ممكن نيست به علاوه قانون شريعت هرگز بر ضد قانون خلقت نميتواند باشد، آنچه مورد نكوهش است عشق و علاقۀ افراطي و به عبارت ديگر پرستش اين موضوعات است.
شهوت در لغت به معني خواهش و دلبستگي به چيزي است كه ميخواهي و اراده كردهاي و اين خواهش و تمايل دو گونه است:
۱- تمايل صادق: ميل و خواهش صادق آن چيزي است كه اگر برآورده نشود كار بدن بدون آن مختل ميشود، مثل تمايل به طعام در موقع گرسنگي.
۲- تمايل كاذب: تمايل و شهوت دروغين چيزي است كه كار بدن بدون آن مختل نميشود، مثل ميل به غذاي بهتر بعد از سير شدن.[۱]
در اصطلاح عرفاني و اخلاقي مراد از شهوت ميل مفرط است، قدما سه شهوت را برجستهتر ميدانستند: ۱- شهوت طعام ۲- شهوت كلام ۳- شهوت نظر و ميل مفرط جنسي (البته شهوت مال و نام نيز از انواع يا مصاديق برجسته شهوت است)[۲].
نقطه مقابل شهوت راني، عفت است، عفت نيز همانند شهوت، مفهوم عام و خاص دارد، مفهوم عام آن خويشتن داري در برابر هرگونه تمايل افراطي نفساني است و مفهوم خاص آن خويشتن داري در برابر تمايلات بيبندوبار جنسي است، شهوتراني موجب سقوط فرد و جامعه است، در حاليكه عفت موجب رشد و پيشرفت و تكامل جوامع انساني ميشود، منشأ بسياري از جنايات و انحرافات، طغيان غريزه جنسي و شهوت پرستي است، خونهاي بسياري در اين راه ريخته شده و اموال فراواني بر باد رفته و آبروي بسياري از آبرومندان، ریخته شده است. [۳]
حرص شديد بر خوردن و آميزش جنسي «شره» نام دارد كه گاهي آن را به معني مطلق پيروي از قوۀ شهويه در همۀ خواهشهاي آن گرفتهاند كه شهوت شكم و شهوت جنسي اخص آن است.[۴]
اعتدال شهوت جنسي و تمايل به جنس مخالف مقداري است كه ضرري به بدن نرسد و نسل منقطع نشود، در مورد مال و منال و جاه و مقام هم بايد به حدي باشد كه امورات انسان بگذرد و به تنگدستي و شفقت نيافتد، افراط و تفريط آن موجب هلاكت است. افراط در شهوت جنسي انسان را از طي كردن مسير آخرت و توجه به امورات اخروي باز داشته، دين را زايل مي كند و خوف خدا را در دل ميزدايد و اينجاست كه انسان دست به هر كار حيواني ميزند.[۵]
شهوت شكم:
شكم سرچشمه شهوات و محل روييدن جميع آفات و دردهاست، زيرا در صورتي كه به شكم پاسخ مثبت داده شود، به دنبال آن شهوت جنسي پديد ميآيد، چون اين دو شهوت با هم جمع شدند، انسان به جان و مال رغبت پيدا ميكند كه وسيلۀ توسعه خوراكيها و ابزار شهوت و انحراف است.[۶]
آثار شهوتراني:
۱- آلودگي به گناه: شهوتراني چشم و گوش انسان را بسته و قدرت درك واقعيت را از او ميگيرد و باعث نافرماني خدا و معصيت ميشود.
۲- فساد عقل: شهوتراني حق را در نظر انسان باطل و باطل را حق جلوه ميدهد به همين دليل بسياري از شهوت پرستان به هنگام غلبه شهوت كارهايي انجام ميدهند كه بعد از فرو نشتن آتش شهوت از آن عمل خويش سخت پشيمان ميشوند.
۳. رسوايي و بيآبرويي: تاريخ بشر مملو از شرح زندگي كساني است كه داراي مقام و موقعيت ممتاز بودند ولي در اثر گرفتار شدن در دام شهوت كارشان به رسوايي كشيد.[۷]
راه پيشگيري از شهوت پرستي:
بعد از يادآوري مفاسد شهوتراني، كه خود عاملي جهت پيشگيري است، گرسنگي و روزه و دوري جستن از هر آنچه باعث هيجان ميشود (از قبيل تخيل و تصور جنس مخالف و نگاه كردن و خلوت كردن كه قويترين عامل تحريك و هيجان هستند) از مهمترين راههاي پيشگيري از شهوت پرستي است و ازدواج مرحله بعدي است كه با آن شهوت مهار ميشود.[۸]
شهوت از منظر قرآن:
شهوت پرستي در قرآن يازده مورد به صورت عام استفاده شده است و تنها دو مورد در معني خاص آن (جنسي) به كار رفته، به صورت كلي در روايات اسلامي و كلمات علماي اخلاق نيز اغلب در مفهوم عام آن به كار ميرود.[۹]
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ »[۱۰]
«محبت امور مادي، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسبهاي ممتاز و چهار پايان و زراعت، در نظر مردم جلو داده شده است (تا در پرتو آن آزمايش و تربيت شوند ولي) اينها (در صورتي كه هدف نهايي آدم را تشكيل دهند) سرمايۀ زندگي پست (مادي) است و سرانجام نيك در زندگي نزد خداست »
غريزه جنسي از نيرومندترين غرائز انسان است و سرچشمه بسياري از حوادث اجتماعي، طوفانهاي ناشي از اين غريزه بوده است، اين آيه و آيات مشابه آن، هيچگاه علاقۀ معتدل نسبت به زن و فرزند و اموال و ثروت را نكوهش نميكند زيرا؛ پيشبرد اهداف معنوي بدون وسايل مادي ممكن نيست به علاوه قانون شريعت هرگز بر ضد قانون خلقت نميتواند باشد، آنچه مورد نكوهش است عشق و علاقۀ افراطي و به عبارت ديگر پرستش اين موضوعات است.[۱۱]
«قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا يَصْنَعُونَ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ...»[۱۲]
«به مؤمنان بگو چشمهاي خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و عفاف خود را حفظ كنند اين براي آنان پاكيزهتر است. خداوند از آنچه انجام ميدهند آگاه است و به زنان با ايمان بگو چشمهاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و...»
«غض» در اصل يعني نقصان از ديدن و صدا و آنچه در ظرفي است (خيره نگاه نكردن و صداي آرام و ملايم...)[۱۳] يعني انسان اگر با نامحرمي روبرو شد، چشم خود را پايين اندازد و از نگاه خود بكاهد و آن صحنهاي كه ديدن آن ممنوع است از منطقۀ ديد خود به كلي حذف كند. حفظ فروج (دامان) پوشانيدن آن است از نگاه ديگران، بنابراين چشمچراني هم براي مردان و هم زن) حرام و ستر و پوشانيدن عورت نيز بر هر دو واجب است.[۱۴] اين قسمت از آيات در حقيقت به يكي از مهمترين عوامل جلوگيري از تحريك شهوت پرداخته است و آن نگاه آلوده است.
--------------------------------------------------------------------------------
[۱] . راغب اصفهاني؛ مفردات؛ ترجمه غلامرضا خسروي، تهران، مرتضوي، ۱۳۷۴، دوم، ج ۲، ص ۳۵۹.
[۲] . صدر حاج سيد جوادي، احمد و بهاءالدين خرمشاهي و...؛ دايرة المعارف تشيع، تهران، شهيد سعيد محبي، ۱۳۸۳، اول، ج ۱۰، ص ۱۴۳.
[۳] . مكارم شيرازي، ناصر و همكاران؛ اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علي بن ابيطالب (ع) ۱۳۸۴، سوم، ج ۲، ص ۳۸۴و۳۸۳.
[۴] . نراقي، مهدي؛ علم اخلاق اسلامي (جامع السعادت) ترجمۀ جلال الدين مجتبوي بيجا، حكمت، ۱۳۶۶، دوم، ج ۲، ص ۱۵.
[۵] . خادم الذاكرين، اكبر؛ اخلاق اسلامي در نهج البلاغه، قم، مدرسة الامام علي بن ابي طالب (ع) ۱۳۸۲، چهارم، ج ۱، ص ۳۴۷ و۳۴۵.
[۶] . شبرّ، عبدالله؛ اخلاق، ترجمه محمد رضا جباران، قم، هجرت، ۱۳۷۷، دوم، ص ۲۱۳.
[۷] . اخلاق در قرآن، پيشين، ص ۳۰۲-۲۹۹.
[۸] . علم اخلاق اسلامي (جامع السعادت) پيشين، ص ۱۹-۱۷.
[۹] . اخلاق در قرآن، پيشين، ص ۲۹۸.
[۱۰] . آل عمران/۱۴ (ترجمه آيات از آيتالله مكارم شيرازي ميباشد).
[۱۱] . مكارم شيرازي و همكاران؛ تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۶۸، بيست و يكم ج ۲، ص ۳۳۹.
[۱۲] . نور/ ۳۰-۲۰.
[۱۳] . مفردات راغب، پيشين، ۱۳۶۳، اول، ج ۲، ص ۹۳۴.
[۱۴] . تفسير نمونه، پيشين، ۱۳۶۸، هفتم، ج ۱۴، ص ۴۳۸-۴۳۶.
نویسنده : علی محمودی
منبع:پژوهه