ب) تفسیر التحریر و التنویر: شیخ محمد طاهر (ابن عاشور) (متوفای: ۱۳۹۳هـ .ق) نویسنده این تفسیر است. وی گرایش عقلی متناسب با نهضت علمی عصر را برگزیده و از سطحی نگری پرهیز کرده است. تفسیر وی بیشتر به مسائل تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی میپردازد و با توجه به نیاز روز و مسائل مطرح شده میان نسل جوان، به تفسیر و تبیین آیات و ارائه راهحل مشکلات حاضر در سایه رهنمودهای قرآن میپردازد.
نمونهای از تفسیر
۱) «Gلاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِF، آیات جهاد ابتدایی را نسخ کرده و آزادی عقیده محکم است. در صدر اسلام قتال با مشرکان برای پذیرفتن اسلام وجود داشت. در روایت است که پیامبر فرمود: من مامور شدم با مردم قتال کنم تا لااله الا الله بگویند و پس از ایمان به خدا، خون و مالشان محفوظ است؛ مگر آنکه حقی بر آنان باشد. پس این آیه ظاهراً بعد از فتح مکه نازل شد و بعد از این که شهرهای عرب خلاص شدند؛ چون امکان دارد نزول یک سوره دو سال هم طول بکشد پس حکم قتال کافران با پذیرش اسلام نسخ و بر دخول کفار تحت سلطة اسلام بسنده گردید».
نویسنده در ادامه پس از جدا سازی آیات توسعه دین و دولت اسلامی، آیات مربوط به موضوع اوّل را منسوخ میداند و در مجموع آیات قتال را در ارتباط با Gلاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِF، به سه دسته جدا تقسیم میکند و مینویسد:
«دسته اول آیات کارزار دفاعی است، مثل Gوَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِینَ كَافَّةً كَمَا یُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً ...F؛ این قتال برای اکراه بر اسلام نیست، بلکه برای رفع غائله است. دسته دوم آیاتی است که بدون هیچ غایتی به قتال مشرکان امر میکند. اطلاق آن میتواند به غایت آیه Gحَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَF؛ (توبه / ۲۹) مقید باشد و در نتیجه معارض Gلاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِF؛ (بقره / ۲۵۷) نیست. دسته سوم آن چه غایت Gحَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَیَكُونَ الدِّینُ لِلّهِF؛ (بقره / ۱۰۲) را دارد. این آیات به آیه Gلاَ إِكْرَاهَ فِی الدِّینِF و آیه Gحَتَّى یُعْطُوا الْجِزْیَةَ...F منسوخ است» (ابن عاشور، التحریر والتنویر ، ۳، ۲۶ ـ ۲۷).
۲) ایشان در جای دیگر از تفسیر خود ذیل آیه Gیَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍF؛ (مائده / ۵۱) هشت نوع ارتباط با کفار را تصویر میکند و بعضی از آنها را مورد نهی میداند (همان ۳، ۲۱۸ و ۲۲۰).
ج) تفسیرالمنار (تفسیر القرآن العظیم): این تفسیر ناتمام به انشای شیخ محمد عبده (متوفی: ۱۳۲۳هـ . ق) و املای رشید رضا (متوفای: ۱۳۵۴) با گرایش اجتماعی، تربیتی، و جهتگیری سیاسی نگاشته شد. نویسنده به مشکلات مسلمانان در عصر خود توجه دارد و علل عقبماندگی جامعه اسلامی را بررسی میکند و ساختن جامعهای قوی در سایه بر انگیختن امت اسلامی به انقلاب قرآنی علیه اوضاع عصر را ضروری میداند.
برخورد درست علمی با زندگی، عنایت کامل به تامین اسباب و علل تمدن اسلامی، برخورد با دشمنان، پاسخگویی به تهاجم و شبیخون فکری استعمار علیه اعتقاد، تاریخ، تمدن و بزرگان اسلامی و ابطال ریشهای تفکر آنان با ادله علمی و حقایق تاریخی از دیگر ویژگیهای این تفسیر است.
همچنین یک برنامه تربیتی برای امت اسلامی ترسیم میکند و مسلمانان را به آراسته شدن به آداب و اخلاق اسلامی فرا میخواند و به قرآن و سنت به عنوان اولین مرجع قانونگذاری تأکید میورزد.
چند نمونه از تفسیر
۱. رشید رضا مانند بسیاری از اهل سنت شورای مسلمانان را واجب و الزامی میداند. او مینویسد:
«هنگامی که خداوند مشورت را برای پیامبرش واجب کرد، پس غیر از او اولی هستند. سیره خلفای راشدین و اجماع امت نیز بر این دلالت دارد؛ اگر چه بعضی از فقها از آن غافل شده و شوری را مستحب دانستهاند؛ نه واجب، چون میخواستند امیران و پادشاهان را راضی کنند. مقتضای آیه شریفه Gشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِF؛ (آل عمران / ۱۵۹) این است که هنگامی که پس از مشاوره در کاری عزم بر امضا آن چه شورا آن را ترجیح داد، نمودی، در امضای آن به خدا توکل کن» (رشید،رضا تفسیر المنار، ۴، ۲۰۵۰).
در جای دیگر مینویسد:
«حکومت اسلامی از آنِ امت است و شکل آن شورا است و رئیس آن امام اعظم است» (همان، ۱۱، ۲۶۵).
۲. صاحب المنار آیه Gإِنَّ اللّهَ یَأْمُرُكُمْ أَن تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ ...F؛ آورده است:
و آیه قبل از آن، را اساس حکومت اسلامی میداند و مینویسد:
«اگر در قرآن غیر از این دو آیه نازل نگردیده بود، کافی بود که مسلمانان تمام احکام خود را برآن بنا نهند» (همان، ۵، ۱۶۸).
۳. رشید رضا به ارتباط دین و حکومت بدون آن که همه آن چه در حوزه سیاست و حکومت لازم است، در مجموعه دین باشد، معتقد است. وی تبعیت از پیامبر را شامل تبعیت از قرآن و در تشریعات نبوی میداند که شامل تبعیت در امور عادی مثل «کلوا و ادهنوا به» نمیشود: اموری که نه تقرّبی در آن است و نه حقوقی که مقتضای شریعت باشد (همان، ۹، ۳۰۳).
د) من الوحی القرآن: سید محمد حسین فضل الله تالیف این تفسیر را در سال ۱۳۹۹ هـ .ق به پایان برد. تفسیر تربیتی، اجتماعی من الوحی القرآن همراه با گرایش حکومتی و سیاسی است. وی میخواهد کار سید قطب در فی ظلال القرآن را در تفسیرش احیا کند. و میکوشد برای تحقق خلافت خدا بر زمین، بین انسان و محیط طبیعی و اجتماعی او سازگاری برقرار نماید.
هـ) الکاشف: علامه شیخ محمد جواد مغنیه (متوفای: ۱۴۰۰هـ .ق) از علما و مبارزان لبنان نویسندة الکاشف است. و روحیة ضد صهیونیستی قوی او در نوشتههایش نمایان است. با توجه به این که مغنیه خود مناصب حکومتی داشت و از منادیان تقریب مذاهب بود، تفسیرش نیز در جهت تقریب و وحدت اسلامی نگاشته شده است. وی تفسیر تک جلدی دیگری به نام «مبین» دارد.
و) تفسیر مراغی: شیخ احمد مصطفی مراغی نویسنده این تفسیر جامع معاصر است. تفسیر وی جنبه اجتماعی، اخلاقی و تربیتی همراه با گرایش سیاسی دارد. از ویژگیهای تفسیر مراغی بیان مشکلات جوامع و علل انحطاط دولتهای اسلامی است. به منشأ دردها و اسباب درمان آنها آشناست و در تفسیر خود به علاج و ریشهکنی آنها در سایه قرآن توجه دارد. در بسیاری از جاها مسئولان حکومتی را مورد خطاب قرار میدهد و خود خواهان اصلاحات و انقلاب علیه موانع پیشرفت اسلام و مسلمانان است.
هـ) تفسیر نمونه: نوشتة حضرت آیت الله مکارم شیرازی و از تفاسیری است که به مباحث سیاسی و اجتماعی مسلمانان توجه دارد.
ز) تفسیر نور: حجت الاسلام والمسلمین قرائتی نویسنده این تفسیر است. تفسیر نور نیز به مباحث سیاسی و اجتماعی مسلمانان علاقهمند است.
ح) تفسیر قرآن مهر: نوشته دکتر رضایی اصفهانی و از تفاسیری است که به مباحث سیاسی و اجتماعی مسلمانان توجه دارد.
آسیبها
تفاسیری با گرایشهای تند سیاسی در حمایت از احزاب خاص و منحرف و گروهکها نوشته شدهاند. نویسندگان این کتابها در سایه حرکتهای التقاطی سیاسی، دینی و با داعیه تحمیل اهداف حزبی بر قرآن، این تفاسیر را ارائه کردهاند. این نوع تفاسیر به صورت مقطعی و پراکنده انجام گرفته است و چون نوع مخاطبان آنها به مبادی و آداب لغت آشنایی نداشتند، نویسندگان از همین فقر سوء استفاده و تلفیقهای خود را در قالب تفسیر ارائه کردند. روش این تفسیرها کاملاً تحمیل بر قرآن است و حتی با ظاهر قرآن هم سازگار نیست.
نمونهها
الف: گروه زنان
نمونههای روشن این دسته از نوشتهها، جزوههایی است که به عنوان جزوات تفسیری از جانب گروهکهای التقاطی مثل گروه فرقان انتشار یافته است، مانند: تفسیر سوره بقره از جواد صابر، تفسیر سوره مریم، نمل و قصص از احسان کمالی، تفسیر سوره یوسف، تفسیر جزء سیام یا تفسیر سوره نبا تا ناس از محمد حسین آل یاسین و نیز تفسیر سوره مزمل از احسان کمالی، مدثر، قیامت، انسان و مرسلات از نجم الدین منتظر، تفسیر سوره ذاریات، ق، و ترجمه کامل از قرآن نیز از آنان منتشر شده است. همچنین آثار دیگر آنان عبارت است از: تفسیر فاطر، یس، صافات، تفسیر احزاب، تفسیر سبا و نجم، تفسیر عنکبوت و روم، تفسیر لقمان و سجده، تفسیر شوری و زخرف، تفسیر محمد؛ فتح و حجرات، تفسیر دخان، جاثیه و احقاف، تفسیر مومن و فصلت، تفسیر فرقان و نور، با نام نجم الدین شکیبا و تفسیر سوره انبیا از حسین صادقی (جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، ۵۴۹ و ۵۴۶).
اینک به نمونههایی از تفسیرهای قرانی آنان توجه میکنیم:
در کتاب توحید و ابعاد گوناگون که به نام داوود قاسمی چاپ شده است اصول کلی مستخرج از قرآن درباره انسانشناسی، ایمان و انقلاب و ضد انقلاب است. در این کتاب از مرحله غیب انقلاب و مرحله شهود آن سخن به میان آمده و به تفصیل از قرآن، برای مرحله پیش از انقلاب و پس از پیروزی، بهرهگیری شده است، در آیه دوم سوره بقره ایمان به غیب را به معنای «ایمان به غیب انقلاب» تفسیر کرده است. در باره ارتباط غیب و صلاة هم آمده است: به طور کلی همه اصول تئوریک حزب توحیدی در مرحله غیب انقلاب، در کلمه صلاة جمع شدهاند.
در تفسیر وحی گفتهاند: «وحی در تعریف کلی آن همان شناخت پدیده نسبت به راه تکامل خویش بر حسب ظرفیت وجودی و در مدار تکاملیش یا به قول امام آن انفجار درونی و درد تکامل خواهی میباشد» (جعفریان، رسول، همان، ۵۴۹).
در داستان یوسف، گرگ را به معنای ضد انقلاب گرفتهاند که حضرت یعقوب۷، او را برای به دام انداختن ضد انقلاب به سوی آنها فرستاد. یا برای مثال محراب را به معنای سنگر گرفتهاند و امام را رهبر انقلابی دانستهاند.
گاو بنی اسرائیل را کنایه از نظام سرمایهداری دانستهاند.
«راه چاره چیست؟ ذبح کردن آن گاو! آری باید واسطههای بازاری، سرمایهداران، صاحبان شرکتها و کارخانهها از بین بروند».
در این میان بیش از همه، استاد مطهری از این تفاسیر برآشفت و در مقدمه کتاب علل گرایش به مادی گری تحت عنوان «ماتریالیسم در ایران» سخت به آرای تفسیری آنها حمله کرد. وی در یادداشتهای خود نیز نقدهایی بر تفاسیر فرقان نوشت. این متفکر بزرگ انقلاب اسلامی ایران مینویسد:
«خلاصه همه قرآن را از دیدگاه طبقاتی تفسیر کردهاند؛ گویی قرآن آمده است در ۱۴۰۰ سال پیش که نظریه ماتریالیسمی مارکس را پیاده کند».
در جای دیگر ایشان مینویسد:
«اینگونه تفاسیر یعنی خالی کردن مفاهیم دینی از معنویت و همه را تفسیر مادی کردن، به معنی خالی کردن زیر پای دین و مذهب است. همان سیاستی که مارکس پیشنهاد کرد که برای مبارزه با دین باید همه مفاهیم دینی را تفسیر مادی کرد و الحق بهترین راه همین است» (مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، ۳۸ به بعد).
این گروهک منحرف بر اساس آیه Gفَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِF؛ تلاش برای آزاد ساختن اسلام علی از اسارت آخوندیسم را طرح کردند و بر اساس همین تفکر مادی و تفسیر نادرست دست به ترور محمد ولی قرنی و استاد مطهری زدند.
ب: گروه منافقین خلق
همچنین نوشتههای منافقین موسوم به مجاهدین خلق از همین دست است. اینان بیشتر به مسئله نسخ روی آوردند و آیات محکم را همان اصول کلی و ثابت شریعت و آیات متشابه را به احکام متغیر مبتنی بر آن اصول، تفسیر کردند که با تغییر شرایط تغییر مییابد. آنان از نسخ مستمر و همیشگی احکام سخن گفته و میخواستند با این شیوه افکار الحادی خود را در پوشش دین جلوه دهند (معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسرون، ۲، ۵۰۹). اکنون چند نمونه از اعتقادات و تفسیرهای به دور از واقعیت آنها را میآوریم.
حنیف نژاد از اعضای اصلی سازمان مجاهدین خلق مینویسد:
«منظور از مؤمنین در آیه سوم جاثیه چیست؟ از نگاه اول چنین به نظر میرسد که منظور، مومنین مسلمان باشند، در حالی که چنین نیست، زیرا با در نظر گرفتن آیات بعدی مخاطب این آیات ضمناً کسانی هستند که ایمان به خدا ندارند» (حنیف نژاد، راه انبیا، ۱۹۹، جعفریان، همان، ۳۸۷).
وی آیه شریفه Gوَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُF؛ «بقره / ۲۵۱» را چنین معنا میکند:
«اگر نبود دفع کردن (نفی) خدا بعضی مردم را به واسطه دیگر (طبقهای با طبقه دیگر) تباه میشد زمین (فساد طبقه حاکم انسان را منقرض میکرد)، ولی خدا بر جهانیان کرامت دارد. از این آیه شان تکامل اجتماعی و آن هم از درون به خوبی پیدا میشود» (همان، ۶۵).
سازمان مجاهدین خلق معتقد بود وظیفه اساسی سازمان این است که باید اسلام اصیل و بیپیرایه را از سر چشمههای زلال آن (قرآن و نهج البلاغه و ...) به دست آورد؛ آن هم نه بر اساس استنباطات مفسران، بلکه بر پایه استنباط خود سازمان که به اصطلاح مجهز به علم مبارزه و تشخیص صحیح از سقیم در شرایط پیچیده روز بود (همان، ۳۸۹).
این گروه مارکسیسم زده در تفسیر سوره ناس نوشتهاند:
«بگو پناه می برم به سر رشته دار مردمان، زمامداران، ایده آل مردم، از شر افسون نظام افسونگر خودناپیدا، که همی در سینه مردمان میدمد».
در تفسیر سوره فلق میخوانیم:
«بگو پناه میبرم به نوزایی قوانین؛ سر رشته دار سپیده دمان؛ سپیده دمان انقلاب ، سپیده دمان سیاهی شکافی تاریک شکن، اغوا شکن؛ تزویر شکن، اوهام شکن، خرافه شکن، بیدادشکن؛ از شر آنچه کهنه شده است... از
شر هر نظام سیاهی که با فضای هستی انسانها را فرا گیرد و از شر قدرتهای افسون گردمنده در گرههای اراده خلقها، با وسایل تبلیغی، رسانه گروهی...».
گویا قاموسی که در دست این نویسنده بوده تاکنون به دست هیچ کس نرسیده است، زیرا هیچ یک از این معانی در هیچ کتاب لغتی برای الفاظ قرآن ذکر نشده است (معرفت، محمدهادی، همان، ۲، ۵۰۹).
یکی از مدعیان تفسیر در بارة جمله «اقیموا الصلاة» مینویسد: منظور آن است که آتش انقلاب را به پا دارید. وی معتقد است که صلوة یعنی آتش انقلاب و دلیل آن را آیهای می داند که فرمود: همانا صلوة شما را از زشتی و نا پسندی باز میدارد. وی مینویسد:
«در حال حاضر حدود یک میلیارد مسلمان نماز میخوانند، ولی هرگز از فحشا و منکرات دوری نگزیدهاند، در این صورت اگر صلوة به معنی نماز باشد، این آیه دروغ خواهد، بود زیرا ادعای قرآن عملاً واقع نشده است، پس ناگزیم بگوییم صلوة مفهوم دیگری دارد و آن آتش انقلاب است و این که آیه صلوا نگفته، بلکه اَقِم، یعنی به پا دارید را به کار برده، تایید دیگری است بر ادعای ما» (بهشتی، روش برداشت از قرآن، ۲). دیگری واژه صلوة در جمله اقیمواالصلاة را به پیوستگی میان اعضای یک حزب یا پیوستگی به طور مطلق معنی کرده است (مطهری، مرتضی، همان ۴۶).
آیت الله مطهری در کتاب علل گرایش به مادیگری به این گونه تفسیر میتازد و نمونههایی از آن را نشان می هد. به عنوان مثال ایشان مینویسد:
«از نظر شما قرآن جز فلسفه" قرآن فلسفه مدون حزب خدا" فلسفهای که تنها یک هدف دارد و آن پیروز گردانیدن محروم شدگان بر قدرتمندان است، نیست. تمام مسایل قرآن بر محور انقلاب و فلسفه انقلاب است، خداوند حزب تشکیل داده و حزب خدا، همه نیروهای متکامل جهان، دارای هر عقیده و مذهب، میباشند و خداوند میخواسته است یک حزب تشکیل دهد و یک فلسفه انقلابی برای حزب بنویسد و همین کار را هم کرده است. برای فهم فلسفه انقلاب، انقلابی بودن کافی است و شرط دیگری ندارد. و با انقلابی نبودن هیچ شرطی مفید نیست لهذا آن جا که خواسته اید به مفسر بزرگ معاصر که البته گناه بزرگش تالیف کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم و نقد ماتریالیسم و دیالکتیک است. اهانت کنید، گفتهاید مفسر قرآن در نظام استعماری باید کوهی از مواد، فلسفه، منطق، حکمت، کلام، نقد، اصول، صرف و نحو... باشد که سنگینی آنها او را آزار داده و از میان "تن"ها به تنهایی بکشاند، زیرا به مفاد آیه هر کس وزنش سنگینتر باشد، پیروز است... خلاصه برای اینکه تفسیر، تفسیر امام باشد، دنبال سخن امام رفتن ضرورتی ندارد، باید تفکر تفکر امام باشد و تفکر آنگاه تفکر امام خواهد بود که فرد از نظر طبقاتی در طبقه امام (طبقه محرومان تاریخ) باشد و عملا درگیریهای طبقاتی او را داشته باشد تا مانند او تجربه کند و بیندیشد (مطهری، مرتضی، همان، ۳۸ و ۳۹).
بر اساس سیاستزدگی و تفکرات غلط آیه کریمه Gالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَF را اینگونه تفسیر کردهاند:
«منظور غیب معهود وشناخته شده همان مراحل ابتدایی رشد انقلاب توحیدی و زمان انجام تحولات کمی است».
در تفسیر آیه Gوَبِا لْآخِرَةِ هُمْ یُوقِنُونَF میگویند:
«اینان به نظام برتر در مرحله شهادت انقلاب یقین دارند و میدانند که این موضعگیریهای خاص و این روش انقلابی سر انجام آنان را به هدف خویش که رسیدن به نظام برتر است میرساند...».
هر جا که نام دنیا آمده، آن را با کلمه «زندگی پستتر» ترجمه کردهاید ولی مقصود از زندگی پستتر را منحصرا زندگی در نظام سرمایهداری قرار دادهاید و آخرت را به معنی نظام برتر ترجمه کردهاید، به معنی نظام عادلانه سوسیالستی که بعد از این نظام بر قرار خواهد شد، دانستهاید (همان، ۴۴).
از این قبیل تفاسیر به رای در میان گروهکهای به ظاهر انقلابی بسیار است. یکی موسی را کنایه از روح انقلاب تودههای زحمتکش و فرعون را اشاره به رژیمهای جبار میگیرد. دیگری عیسی را به معنی افکار زنده کننده اجتماع و مریم را کنایه از روح پاکی و عفت میداند و کمکم دامنه این تفسیر به رأی به احکام و قوانین اسلام کشیده میشود.
یکی از انتقادهای اساسی نسبت به اندیشههای دینی این گروهها نگاه ابزاری به دین، برای ایجاد تحول و تحرک اجتماعی و بالا بردن کارکرد دین است.
نتیجه: آیات سیاسی در قرآن بر مبنای دخالت دین در سیاست پایه گذاری شده است. نظام خاص سیاسی در قرآن بر اساس ولایت الله و اطاعت از خدا و رسول و اولوالامر نهادینه شده است که خود گویای توجه قرآن به رهبران جامعه است.
مبانی تفسیر سیاسی در قرآن براساس سیادت و فرمانروایی مطلق خداوند، تفکیکناپذیری سیاست از دین، تاثیر مبانی کلامی و نوع اندیشه و جهانبینی در برداشت از آیات سیاسی، و به همان نسبت تعیین اهداف نهایی و متوسط نظام سیاسی پیریزی میشود.
از خصوصیات تفاسیر سیاسی، این است که مفسر با استفاده از شیوه اجتهادی با توجه به برداشتهای قرآنی، حدیثی، فقهی و کلامی، به تبیین وضع جوامع و ارائه الگو برای حل معضلات و رسیدن به جامعه آرمانی میپردازد. به علاوه احکام سیاسی وحقوقی همراه با احکام اخلاقی را بیان میکند. به دور از سبکهای ادبی و لغوی با بیانی ساده و شیوا و روان به مسئله وحدت مسلمانان در رویارویی با دشمنان اسلام میپردازد. توجه به پایانه تاریخ قدرت سیاسی نیز که همگام با پیروزی مستضعفان در زمین و کاشتن نور امید و روشنایی در دلهای آنان است، از نقطه نظر مفسر سیاسی قرآن دور نمیماند.
افراط و تفریط از آسیبهای تفسیر آیات سیاسی به شمار میرود. جدا کردن دین از حوزه سیاسی و انحصار آن به اعمال عبادی، حل شدن در حکومتهای سکولار و بیدین، از آفات این گرایش است. از سوی دیگر گرایش سیاسی تند و تیز در حمایت از احزاب و گروهکهای به ظاهر انقلابی، از آسیبهای جدی است که به تفسیر به رای میکشد.
در خاتمه به معرفی نمونههایی از تفاسیر که به مناسبات اجتماعی، سیاسی آیات توجه دارند، پرداختیم.
فهرست منابع و مآخذ
۱. ابن عاشور، محمد طاهر، تفسیر التحریر والتنویر، دارالتونسیه للنشر، تونس.
۲. حسینی بهشتی، محمد روش برداشت از قرآن، تهران، ۱۳۶۱.
۳. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، چاپخانه اعتماد، قم، ۱۳۸۵، چ ششم.
۴. جوادی آملی عبدالله، حکومت دینی، مجله معارف، ش ۲۲، س ۱۳۸۳.
۵. رشید،رضا، محمد، تفسیر المنار، دارالمعرفه، بیروت، چ سوم.
۶. رضایی اصفهانی، محمد علی، روشها و گرایش های تفسیری قرآن، مرکز جهانی علوم اسلامی، قم، ۱۳۸۲، چ اول.
۷. سویزی، علیرضا، مدیریت در قرآن و سنت، انتشارات علوم اسلامی، اراک، چ اول.
۸. سید قطب، فی ظلال القران، دارالشروق، لبنان، چ پانزدهم.
۹. طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیرالقرآن، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۲، چ چهارم.
۱۰. عمید زنجانی، عباسعلی، مبانی و روشهای تفسیر قرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۶، چ سوم.
۱۱. فوزی یحیی اندیشه سیاسی امام خمینی، نشر معارف، قم، ۱۳۸۴، چ اول.
۱۲. فیروز آبادی، محمد بن یعقوب، القاموس المحیط، دارالجیل، بیروت.
۱۳. قاضیزاده، کاظم، سیاست و حکومت در قرآن، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، ۱۳۸۴، چ سوم.
۱۴. لکزایی، شریف، ولایت فقیه، بوستان کتاب، قم.
۱۵. مصباح یزدی، محمد تقی، حقوق و سیاست در قرآن، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، ۱۳۷۸، چاپ اول.
۱۶. مطهری، مرتضی، علل گرایش به مادیگری، انتشارات صدرا، چ هشتم.
۱۷. معرفت، محمدهادی، هادی، تفسیر و مفسران، موسسه فرهنگی تمهید، قم، ۱۳۸۰، چ دوم.
۱۸. نوروزی، محمد جواد، نظام سیاسی اسلام، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، ۱۳۸۵، چ دهم.
ولایی، عیسی، مبانی سیاست در اسلام، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷.
مجله تخصصی قرآن و علم