قرآن کریم عوامل کلی سقوط اخلاقی را در سه محور هوای نفس، دنیا و شیطان ترسیم کرده است که در این مقاله به موضوع هوای نفس میپردازیم .
بزرگترین گناه طلبه (درس اخلاق امام ۹)
در قرآن موانع ایمان و عوامل سقوط، به طور کلّی در زیر سه عنوان عام و وسیع و در عین حال مربوط به یکدیگر قرار میگیرند که به ترتیب عبارتند از: هوای نفس، دنیا و شیطان.
به طور کلی عواملی را که موجب ضعف ایمان، سلب ایمان و یا عدم تحقق ایمان میشوند، میتوان تحت عنوان عامّ هوای نفس مطرح و بررسی نمود.
هوای نفس دل آدمی را میرباید و به یک معنا نمیگذارد دلی برای او باقی بماند تا محلی برای ورود ایمان شود.
قرآن و هوای نفس
خداوند در مورد بلعم باعور میفرماید: "وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَی الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ؛ و اگر میخواستیم، وی را بالا میبردیم به وسیله آن (آیات)، ولیکن او به زمین چسبید و از هوای خویش پیروی کرد". (اعراف، ۱۷۶) وی علم داشت؛ ولی برخلاف آن، از هوای خویش پیروی کرد؛ به دلیل آن که در آیه قبل درباره او میگوید: "وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِیَ آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا؛ و برایشان بخوان خبر آن کسی را که آیات خویش به وی دادیم". (اعراف، ۱۷۵)
سبب انحراف بلعم باعورا همین شد که از هوای خویش پیروی کرد و به مقتضای علم خویش عمل ننمود. در آیه دیگری میفرماید: "وَلاَ تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛ و پیروی مکن از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل ساختهایم و از هوای خود فرمان میبرد و کار او از حد گذشته است". (کهف، ۲۸)
برخی آیات پیروی هوا را در تعارض با هدایت در راه خدا دانسته و میفرماید: "فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ؛ پس (ای داود) حکم کن (در) میان مردمان به حق، و هوا را پیروی مکن که گمراه کند تو را از راه خدا
در آیه دیگری چنین آمده است که: "فَلاَ یَصُدَّنَّکَ عَنْهَا مَنْ لاَ یُؤْمِنُ بِهَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَتَرْدَی؛ پس ترا از آن (قیامت) باز ندارد، آن کس که به آن باور ندارد و هوای خویش دنبال کرده است که هلاک خواهی شد". (طه، ۱۶)
در دو آیه خداوند میفرماید کسانی هوای نفس خود را "اله" خود قرار دادهاند؛ یکی آنجا که فرموده است: "أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلاً؛ آیا دیدهای آن کس را که هوای خویش به خدایی گرفت، پس آیا تو بر او نگهبان خواهی بود؟" (فرقان،۴۳)
دوم، آنجا که فرماید: "أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَی عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَی بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن یَهْدِیهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلاَ تَذَکَّرُونَ؛ پس آیا دیدهای کسی را که هوای خویش را خدای خود گرفته و خداوند او را با داشتن علم (و اتمام حجت) گمراه ساخته، گوش و دل او را مهر زده و بر بینایی وی پرده نهاده؛ پس چه کسی او را بعد از خداوند هدایت خواهد کرد؟ آیا توجه نمیکنید". (جاثیه، ۲۳)
تعارض هوای نفس و هدایت انسان
برخی آیات پیروی هوا را در تعارض با هدایت در راه خدا دانسته و میفرماید: "فَاحْکُم بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلاَ تَتَّبِعِ الْهَوَی فَیُضِلَّکَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ؛ پس (ای داود) حکم کن (در) میان مردمان به حق، و هوا را پیروی مکن که گمراه کند تو را از راه خدا". (ص، ۲۶)
و نیز میفرماید: "فَإِن لَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا یَتَّبِعُونَ أَهْوَاءهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَیْرِ هُدًی مِّنَ اللَّهِ؛ پس اگر اجابت نمیکنند تو را، بدان که آنان تنها هوای خویش را دنبال خواهند کرد و چه کسی گمراهتر از آن کس که از هوای خود متابعت کند، بدون هدایتی (از جانب) خدا". (قصص، ۵۰)
شدت تعارض میان پیروی از هوای نفس و هدایتی که انبیا میآورند تا آنجا که به تکذیب و قتل انبیا میانجامد مورد یادآوری قرار گرفته، میفرماید: "أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ؛ پس آیا هرگاه پیامبری به سوی شما چیزی را که نفستان نمیخواهد، بیاورد، استکبار میورزید؟ سپس گروهی را تکذیب میکنید و گروهی را میکشید؟
در آیه دیگری درباره برخی از منافقین میفرماید: "أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَی قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ؛ آنان کسانیاند که خدا بر دلهاشان مُهر زده و از خواستههای خویش پیروی کردهاند".(محمد، ۱۶) که به مضمون این آیه، پیروی هوای نفس با "طبع دل" تلازم دارد.
و در آیه دیگر میفرماید: "إِن یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَمَا تَهْوَی الأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَی؛ جز گمان و آنچه را که نفس خواهد، پیروی نمیکنند.
در حالی که آمده بود آنان را از (سوی) پروردگارشان هدایت". (نجم، ۲۳) که در این آیه نیز، نوعی تعارض بین پیروی از هوای نفس و پذیرش هدایت الهی گوشزد میشود.
هوای نفس
نتیجهی پیروی از هوای نفس چیست؟
در آیه دیگری شدت تعارض میان پیروی از هوای نفس و هدایتی که انبیا میآورند تا آنجا که به تکذیب و قتل انبیا میانجامد مورد یادآوری قرار گرفته، میفرماید: "أَفَکُلَّمَا جَاءکُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَی أَنفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَفَرِیقاً تَقْتُلُونَ؛ پس آیا هرگاه پیامبری به سوی شما چیزی را که نفستان نمیخواهد، بیاورد، استکبار میورزید؟ سپس گروهی را تکذیب میکنید و گروهی را میکشید؟" (بقره، ۸۷)
و نیز در آیات دیگری میفرماید: "وَإِن یَرَوْا آیَةً یُعْرِضُوا وَیَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ * وَکَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَکُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ ؛ و هرگاه آیه و معجزهای ببینند، اعراض میکنند و میگویند (این) سحری است مداوم و (پیامبر خدا و معجزاتش را) تکذیب و از خواستههای خویش پیروی کردند، حال آن که هر امری ثابت است (و در جای خود معلوم میشود که راست است یا دروغ)". (قمر، ۲ ـ ۳)
در آیات دیگری میفرماید: "وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوَی * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوَی؛ و اما آن کس که از مقام پروردگارش ترسید و نفس را از خواستهها بازداشــت، پس حــقاً بهشت پناهگاه اوست". (نازعات، ۴۰ ـ ۴۱)
چگونه با هوای نفس مبارزه کنیم؟
در کتب اخلاقی توصیه بسیار شده که انسان باید تابع عقل باشد و با هوای نفس خود مبارزه کند و در حقیقت، دل انسان رزمگاهی است بین نفس و عقل و پیروی از نفس با یک مفهوم ارزشی منفی معرفی میشود و هوای نفس هم یعنی خواسته آن.
قرآن در جایی میفرماید: «عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ؛ مواظب خودتان باشید» (مائده، ۱۰۵) و در جای دیگری میفرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِی إِلَی رَبِّکِ رَاضِیَةً مَّرْضِیَّةً؛ ای نفس آرامشیافته! بازگرد به سوی پروردگارت در حالیکه (از او) راضی (و در نزد او) مرضی هستی». (فجر، ۲۷ ـ ۲۸)
و در آیه دیگری از نفس لوّامه سخن میگوید: «وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ» (قیامه، ۲) و سرانجام در آیه دیگری از نفس اماره سخن به میان میآورد که: «إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّیَ؛ محققاً نفس، بسیار به (انجام) زشتی فرمان میدهد، مگر آنچه را که پروردگارم رحم کرد». (یوسف، ۵۴)
علت خوب و بد معرفی شدن نفس در موارد مختلف این است که خداوند دو نوع گرایش در آن قرار داده است: گرایش به خیر و نیکی، و گرایش به شر و بدی
معنای نفس
نفس در یک اصطلاح فلسفی نیز به معنای روح به کار رفته است و بنابراین کاربردهای گوناگون قرآنی و فلسفی دارد که منشأ اشتباه میشود.
این نفس چیست که منشأ فسادها و شرور است و نباید به خواستههایش گوش فراداد و چه فرقی دارد با نفس مطمئنه که خطاب «اِرْجِعی اِلی رَبِّکَ راضِیَةً مَرْضِیَّةً» متوجه او میشود؟
از موارد کاربرد این کلمه در قرآن میتوان دریافت که از کلمه نفس در قرآن، مفهومی جز مفهوم لغوی آن منظور نشده و نفس در لغت به استثنای مواردی که به صورت تأکید بهکار رفته، مانند «جاء زید نفسه»، عموماً معنای شخص یا من از آن منظور شده است؛ با این تفاوت که به تناسب موارد مختلف، ویژگیهایی به آن اضافه میشود که کلمه نفس به لحاظ آن ویژگی، بار ارزشی مثبت یا منفی پیدا میکند.
به هر حال، نفس برحسب ویژگیهای موردی و کاربردی، گاه بد است و گاهی خوب؛ ولی از نظر لغوی بیش از یک معنا ندارد و با توجه به اینکه مفهوم کاربردی نفس چیزی جز معنای لغوی آن نیست، باید گفت که علت خوب و بد معرفی شدن نفس در موارد مختلف این است که خداوند دو نوع گرایش در آن قرار داده است: گرایش به خیر و نیکی، و گرایش به شر و بدی .
وجود عقل و نقش هدایتگری آن
نفس با گرایشهای مختلفی که دارد چنانکه گفتیم موضوع اخلاق و مورد خطاب دستورات اخلاقی است.
وجود این گرایشهای مختلف در نفسْ ضروری است؛ چرا که اصولاً کمال انسانی، فقط با وجود آنها امکانپذیر است.
ملاک هوای نفس این است که غریزه کور و مرزناشناس ارضا شود و نقطه مقابلش این است که هنگام ارضای غریزه، عقل بهکار گرفته شود
هر آن کس که زمام او به دست نفس اماره است، غرایز، او را راهبری میکنند و وی چشم و گوش بسته و بیتوجه به ماورای خواستههای غریزی خود از آنها پیروی میکند، چنین کسی در مقام نفس اماره تا ابد باقی میماند و چنانکه خداوند فرموده است: «أَخْلَدَ إِلَی الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ؛ به زندگی مادی میچسبد و از خواستههایش پیروی میکند». (اعراف، ۱۷۶)
پس میتوان در یک عبارت کلّی چنین گفت که اگر از میلهای غریزی و کششهای کور که فقط ارضای خود را میخواهد و بس پیروی کردیم، بدون آنکه فکر کنیم نتیجه بعدی آن، چه میشود و غرض ما صرفاً لذّات آنی باشد، این هوای نفس است؛ اما اگر تأثیر آن را در روح و سرنوشت خویش و رابطه با خدایمان مورد توجه و دقت قرار دادیم و سپس تصمیم گرفتیم و گرچه تصمیم نهایی ما در نهایت همان باشد که خواسته غریزه است، عمل به چنین تصمیمی دیگر پیروی از نفس و هوای نفس نخواهد بود؛ چون در این صورت، انگیزه ما فقط غریزه نیست؛ چراکه محاسبه کردهایم و با دقت در نتیجه و آینده کار، راه خویش برگزیدهایم و چنانچه نتایج سوئی بر آن بار میشد، به آن کار دست نمیزدیم.
و در عبارتی کوتاهتر، ملاک هوای نفس این است که غریزه کور و مرزناشناس ارضا شود و نقطه مقابلش این است که هنگام ارضای غریزه، عقل بهکار گرفته شود.
بنابراین برای آن که ما به آنچه میدانیم ایمان بیاوریم، باید خویشتن را از قید هوای نفس رها سازیم؛ یعنی بر اساس بینش صحیح و آیندهنگری و مقایسه و سنجش و گزینش راه بهتر، تصمیم بگیریم.
فرآوری : زهرا اجلال بخش قرآن تبیان
منابع: سایت ایکنا سایت اندیشه قم