ممکن است گفته شود که چگونه می تواند لفظ قرآن برای مردمی معجزه باشد که اکثریت آنان بی سواد و از فصاحت و بلاغت بی بهره بوده اند. برای پاسخ به این سول مطالب زیر ارائه می گردد:
۱. آمار دانش و پژوهش در حجاز: انحراف عقیدتی، اخلاقی، حقوقی، مشكلات اقتصادی و غیره، غیر از باسواد بودن و یا بی سواد بودن مردم آن دیار است. عرب صدر اسلام از یك طرف از انحراف عقیدتی، همانند بت پرستی و انحراف اخلاقی همانند روحیه ی استكباری برخوردار بود. از طرف دیگر صاحب «دكّة الادباء» ذوق شعری و شعر و ادب، فصاحت و بلاغت بود. این ها قابل جمع هستند... اولاً فصاحت و بلاغت مردم عربستان، دلیل طلوع اسلام در آنجا نبوده، بلكه دلیل نوع معجزه كه قرآن كریم می باشد بوده است. البتّه لزومی هم ندارد كه همه ی مردم عربستان فصیح و بلیغ بوده باشند، بلكه همین كه ویژگی بارز جامعه، پیشرفت در زمینه فصاحت و بلاغت بوده و صاحبان این فن در اوج فصاحت و بلاغت باشند، برای آوردن معجزه ای از این سنخ (از سنخ فصاحت و بلاغت یعنی قرآن كریم)، كافی است.
در ثانی باید دید فصاحت و بلاغت به چه معنا است تا معلوم شود، آیا منافاتی بین فصاحت و بلاغت با بی سوادی وجود دارد یا نه؟ فصاحت در اصطلاح علم معانی، به معنای این است كه كلام، كاملاً طبق قواعد زبان بوده و پیچیدگی و سنگینی در آن وجود نداشته باشد و بلاغت یعنی این كه سخن مطابق با مقتضای حال یعنی مطابق با زمان و مكان و حال و هوای آن دیاری كه سخن گفته می شود، باشد.(۱) به عنوان مثال كشور و در جمع تحصیل كردگان یا در جمع جوانان یا... سخن گفته می شود باید همه این شرایط در نظر گرفته شود. می بینیم كه سلیس و روان و با مقتضای حال سخن گفتن ربطی به سواد ندارد و هر بی سوادی احتمال دارد كه فصاحت و بلاغت داشته باشد. چنان چه شواهدی تاریخی هم در این زمینه وجود دارد.
یكی این كه مردم آن زمان با این كه بی سواد بوده اند، ولی فصیح سخن می گفتند و فصیح شعر می سروده اند، چنان که شعرهای زمان جاهلیت و صدر اسلام در كتب تاریخی و ادبی وجود دارد. به عنوان نمونه در كتاب لسان العرب نوشته ابن منظور و كتاب مغنی اللبیب اثر ابن هشام كه فراوان به شعرهای پیش از اسلام اشاره دارند.
دلیل دیگر این كه كسانی آمدند و در برابر تحدی قرآن كریم (یعنی این كه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ اعلام كرد كه هر كس می تواند، مثل قرآن بیاورد) ادعا كردند كه می توانند نظیر قرآن كریم را بیاورند و آیاتی از پیش خود جعل كردند، ولی در نهایت رسوا شدند با این كه اینان، خود از فصحاء و بلغاء بودند، ولی مطالب آن در بین مردم آن زمان مقبول واقع نشد، چرا كه مردم آن دیار فصیح و سخن شناس بودند و قدرت تشخیص بالایی داشتند و كاملاً متوجه بودند كه این سخنان با سخنان الهی برابری نمی كند و اگر برابری می كردند، قطعاً دشمنان اسلام، از آن به سود خود بهره برداری می كردند، برای نمونه سخنان مسیلمه كذاب را می آوریم كه در برابر سوره ی والذاریات گفته بود: «والذارعات زرعاً، فالحاصدات حصداً، فالطاحنات طحناً، فالخابزات خبزاً، فالأكلات اكلاً» و همین طور در برابر سوره ی كوثر نیز سوره ای ساخته بود،(۲) ولی هیچ یك از این جملات در میان عرب، ارزشی نیافت و این به دلیل فصاحت و سخن شناسی مردم آن روز بود، با این كه بی سواد هم بودند.
برخی از تاریخ نگاران معاصر از شبه جزیره ی عربستان به گهواره تمدّن اسلامی یاد می كنند.(۳)
مكه در تاریخ عرب و اسلام، پیوسته از جایگاه والا و ویژه ای برخوردار است. در آن پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ متولد شد و زندگی كرد و در آن به مدت ده سال رسالت خویش را تبلیغ كرد. شرایط دینی و اجتماعی آن تأثیر فراوانی در به وجود آمدن نظریات و اعتقادات آن داشت. به طوری كه اسلام برخی از آنان را مورد تأیید قرار داده، و برخی دیگر را تعدیل و تنظیم كرد و بسیاری از اعتقادات و سنّت های رایج میان آنان را، مورد نكوهش قرار داد.
بنابراین، شناسایی اوضاع اجتماعی و شرایط مكه، برای درك بنیادهایی كه اسلام نخستین برای آن قیام كرد، ضروری به نظر می رسد. به هنگام ظهور اسلام در مكه، اداره ی ویژه ای در مكه وجود داشت كه تكیه بر قدرت حاكمه ای نداشت، بلكه بر پایه ی خشنود سازی و رضایت بخشی استوار بود، هم چنان كه مركز بازرگانی فعالی بود كه افق دیدگاه ساكنان آن را گسترش داد و از این راه به آنان كمك كرد كه بر اوضاع كشورهای همسایه خود و شرایط آن ها و نیز نظم و ترتیب زندگی اجتماعی آن ها آگاه شوند. از سوی دیگر، مكه از بزرگترین پایگاه های دینی در جزیره به شمار می آمد به طوری كه در سر تاسر جزیره، تعداد بسیاری از قبایل گوناگون آن جا را رهبر و پیشوای خود به شمار می آوردند.
این مطلب خود موجب شد ساكنان آن دیار از دیدگاهی گسترده برخوردار شده و در برخورد و داد و ستد با مردم ملایمت و كار آزمودگی از خود نشان دهند. بنابراین، مكّه، مدرسه ای بودكه مردان كار آزموده ای را تربیت كرد كه آنان توانستند پس از فتح اسلام، پادشاهی نوین را با پیروزی و موفقیت رهبری كنند.(۴)
نویسنده كتاب تمدن اسلام و عرب، از بررسی های خود درباره ی اوضاع عرب در جاهلیت، نتیجه گرفته است كه اعراب، قرن ها صاحب تمدن بودند. داشتن یك زبان كامل، گواه بر ریشه دار بودن تمدن آنان است. او نظریه ی توحش اعراب را ردّ می كند. زیرا هر حكمی كه برای زبان یك قوم است، برای تمدن آن قوم نیز است. این نویسنده، یك تمدن عریض و طویل برای اعراب قبل از اسلام قایل است و اتكاء او بر سه چیز است: داشتن یك زبان عالی، ایجاد روابط با ملل مترقّی، ساختمان های شگفت انگیز.(۵)
هر چند این نظریه جای نقد و بررسی دارد. ولی در جای خود گوشه ای از واقعیت ها را بیان می كند.
آمار «۱۷» نفر باسواد در سرزمین حجاز، فقط یك نقل تاریخی است و در منابع پایه هم چون قرآن كریم و سنت نیامده است. از این رو قابل خدشه است.
از قبل از اسلام كه بگذریم، بعد از رسالت نیز مردم مكه و مدینه «۲۳» سال با معلم معصومی هم چون رسول رحمت سر و كار داشتند كه به طور مستقیم كلام حق تعالی را بر آن ها عرضه می كرد. این كار تأثیرگذاری و پذیری بسیار بالایی داشته است. هم اكنون در یك مجلسی كه قاری خوش صوت قرآن می خواند، چه قدر تأثیرگذاری و تأثیر پذیری ایجاد می شود؟ حال در یك مجلسی كه رسول حقّ حضور داشت و یا به طور مستقیم وحی را بر مردم عرضه می كرد، چه قدر تأثیر گذاری و تأثیر پذیری داشت؟ تصور آن برای ما سخت و سنگین است. اگر یك انسان باورمند قوی، خودش را به صورت فیزیكی در كنار رسول رحمت و یا امام زمان ـ علیه السلام ـ خود ببیند چه قدر تأثیر می پذیرد؟... در استمرار نبوّت و رسالت، مسلمانان به ویژه «۲۶۰» سال با معلّم معصوم در ارتباط بودند و به صورت مستقیم و غیر مستقیم از آن ها بهره ها می گرفتند همین تأثیر گذاری و تأثیر پذیری، در كنار سایر معصومین ـ علیهم السلام ـ وجود داشت. تولید این همه روایات و تأثیر گذاری و تأثیر پذیری آن، بسیار گران سنگ بود و نقش بنیادین در آن جامعه داشته است. بعد از ظهور اسلام، به طور برق آسا، پیام و اهداف اسلام در تمام عرصه ها گسترش یافت كه از جمله عرصه های آن، رشد و پیشرفت علمی، فرهنگی، اخلاقی و معرفتی بوده است.
از این رو قرآن كریم، بر اساس مقتضای زمان، در برابر آن ها تحدی كرده است.
خلاصه و نتیجه
۱. هر چند آمار بیسوادی در عصر جهالت، بالا بود، امّا كیفیت سواد و ذوق شعری و فصاحت و بلاغت عرب حجاز، نیز بسیار بالا بود. آمار «۱۷» نفر با سواد در منابع پایه هم چون قرآن و سنت نیامده است، فقط درمنابع تبعی و فرعی هم چون كتاب های تاریخی آمده است و می توان بر آن خدشه وارد كرد. هنر و ذوق شعر سرایی... در عرب بسیار قوی بود. ابو تمام حبیب بن اوس از ادبای شیعه، بسیاری از اشعار جاهلیت را جمع آوری كرده است و مضامین آن را در ده باب دسته بندی كرده است....(۶) ولی اكثر آن ها سواد شعری نداشتند، بلكه ذوق شعری داشتند و حفظ می كردند و افراد باسواد نیز كم می نوشتند.
۲. قرآن كریم، معجزه علمی، جهانی، فرازمانی و جاودانی است.(۷) و در هر عصر و مصری پاسخ گوی نیازمندی های همگان است. از این كه عرب عصر رسالت و عرب حجاز، از فصاحت، بلاغت، روحیه ی حماسی و شعری برخوردار بوده و شعر می سروده است، یك واقعیت است. عرب حجاز صاحب «دكة الادبا» و «شب شعرهایی» نیز بوده است. این روحیه ی عرب یك پدیده ارثی، نسلی، ذوقی و كسبی است. از طرفی هر چند نرخ و آمار بیسوادی در بین عرب حجاز، بالا بود. ولی این به این معنا نیست كه یك انسان «عرب زبان» هر چند بیسواد، «عربی مبین» و مراتب اولیه قرآن كریم را كه از زبان رسول حق می شنود، نفهمد. همان عرب بی سواد و یا كم سواد به راحتی قرآن را حفظ می كرد و از قرآن بهره ها می برد. بیشترین حافظان قرآن كریم در صدر اسلام وجود داشتند. قاریان قرآن در آن عصر، صاحب سبك، صاحب كرسی، معلم قرآن و «دكة القرائت» بودند. در نتیجه، بلاغت از باب زبان بوده نه از باب سواد، نوشتن و خواندن.
۳. تحدّی قرآن كریم نیز جهانی و جاودانی است. در عصر رسالت تحدی قرآن برای تمام مردم آن جامعه بوده است. هم برای «ابو جهالت ها» بود و هم برای سایر مردم. ممكن است یك انسان بی سواد و یا كم سواد عرب زبان نیز چند واژه عربی را كنار هم قرار دهد و بخواهد در برابر «تحدّی قرآن»(۸) ایستادگی كند «ابو جهالت ها»، نیز جای خود دارد. برای پاسخ گویی به تحدّی قرآن كریم خیلی تلاش كردند، امّا عاجز و درمانده ماندند. پس تحدی قرآن كریم در برابر ابو جهالت ها بسیار به روز و بر اساس مقتضای زمان بوده است و خواهد بود.
قرآن كریم هم چون شاهنامه نیست كه از گذشته بگوید، قرآن كریم همیشه بالفعل است و برای همگان بالفعل و با مقتضای زمان است.
۴. از طرفی «امّی» بودن رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نیز بار معنایی خاص خود را به همراه دارد، همان طوری كه بیان شد، برای معصومی كه از «خلقت نوری» برخوردار است(۹) چه حاجت به مدرسه.
مدرسه از برای كودكان و كودك وارگان است.
پی نوشتها:
۱. خطیب قزوینی، مختصر معانی، ص۱۹ و ۲۶.
۲. قمی، شیخ عباس ، منتهی الآمال، قم، انتشارات هجرت، چاپ سوم، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۶۷ و ۶۶.
۳. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت. ج۱، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۶۰ش، ص۲۵ ـ ۳۲.
۴. العلی، صالح احمد، عرب کهن در آستانه بعثت، ترجمه هادی انصاری، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل و ابسته به موسسه انتشارات امیر کبیر، اول، ۱۳۸۴ش، ص۱۵۸ ـ ۱۵۹.
۵. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، همان، ص۴۱ ـ ۴۲.
۶. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، همان، ص۴۷.
۷. ر.ک: خویی، سید ابوالقاسم، بیان، ترجمه نجمی محمّد صادق و هریسی، هاشم زاده، خوی، دانشگاه آزاد واحد خوی، پنجم، ۱۳۷۵ش، ص۵۷ ـ ۱۱۹.
۸. ر.ک، معرفت، محمد هادی، علوم قرآنی، قم، موسسه فرهنگی تمهید، پنجم، ۱۳۸۳ش، ص۳۰۹ ـ ۳۱۳.
۹. ر.ک: ابن عربی، اکبر محی الدین، فصوص الحکم، ج۲، ص۴۵۵ ـ ۵۰۰.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.