چکیده: فطرت از دیدگاه قرآن سه ویژگی دارد:
الف. خداشناس، خداجو و دین طلب است.
ب. فراگیر است، كافر، مسلمان، مؤمن و فاسق و... همه دارای فطرت الهیاند.
ج. تبدیل پذیر نیست و یعنی انسان از آغاز تولد با فطرت الهی زاده میشود و با همان فطرت از دنیا میرود.
كلمة فطرت كه به معنای آفرینش خاص و ویژه است، برای اولین بار در قرآن استعمال شده است، و بعد از قرآن دیگران در گفتار و نوشتارشان آن را به كار گرفتهاند. بنابراین باید دید كه كلام وحی چه ویژگیهایی را برای فطرت الهی بیان نموده است.
حكیم متأله جوادی آملی میفرماید: «فطرت از دیدگاه قرآن سه ویژگی دارد:
الف. خداشناس، خداجو و دین طلب است.
ب. فراگیر است، كافر، مسلمان، مؤمن و فاسق و... همه دارای فطرت الهیاند.
ج. تبدیل پذیر نیست و یعنی انسان از آغاز تولد با فطرت الهی زاده میشود و با همان فطرت از دنیا میرود».(۱)
۱. تغییر پذیری فطرت : یكی از چیزهایی كه باعث لغزش در فهمیدن مطالب میشود دقت نكردن به معانی كلمات است، چه بسا انسان یك واژة را به جای كلمة دیگر به كار میبرد كه معنایش مغایر با آن است، دو واژه ی تبدیل و تغییر نیز چنین است، تبدیل یعنی چیزی بدل به چیز دیگری شود كه غیر از شیء اول باشد. مثلاً هیزم در اثر سوختن تبدیل به خاكستر گردد.
امّا تغییر، گستره و شمول بیشتری دارد.
به هر نوع دگرگونی، تغییر گفته میشود، خواه شیء، مغایر با شیء اول باشد یا نه، مانند همان هیزم سوخته و كاغذ پاره پاره شده كه كاغذ بعد از پاره شدن باز هم كاغذ است به هر دو نوع دگرگونی، تغییر گفته میشود».(۲)
به بیان دیگر، تغییر شبیه تغییرات فیزیكی در اجسام است كه شیء بعد از تغییر، ویژگیهای اولی خود را از دست نمی دهد ولی تبدیل به تغییر شیمیایی میماند كه شیء بعد از تغییر، همة ویژگیهای اولی خود را از دست می دهد.
تغییر پذیری فطرت اگر به معنای تبدیل باشد قابل قبول نیست و این كه قرآن كریم یكی از ویژگیهای فطرت را تغییرناپذیری دانسته، اشاره به همین مطلب است.
قرآن در این باره با روشنی تمام میفرماید: لا تبدیل لخلق الله(۳) یعنی هیچ گونه تبدیلی در آفرینش الهی راه ندارد (با توجه به حرف لا كه برای نفی جنس است) و فطرت الهی آفریدة اوست و در جای دیگر فرموده است لا تبدیل لكلمات الله(۴) فطرت انسانی و دین الهی هر دو از كلمات خداوند است و دگرگونی در آن راه ندارد».
امّا اگر تغییر پذیری فطرت نه به معنای تبدیل بلكه به معنای هر نوع دگرگونی باشد مثل این كه فطرت گاهی قوی است و گاهی ضعیف یا در برخی افراد، شدید و شفاف است و در برخی دیگر ضعیف و تیره.
با اعتقاد راسخ میتوان گفت كه چنین تغییری، اشكالی به تبدیل ناپذیری فطرت وارد نمیكند، تغییر فطرتی كه در آیات قرآن آمده اشاره به همین نوع است.
جالب اینجاست كه تغییر بدین معنا به دست خود انسان و به اختیار خود او صورت میگیرد، از جمله عواملی كه باعث تضعیف فطرت الهی میشود، غفلت از وجود چنین نعمت بزرگ الهی است، علامة طباطبایی (ره) در ذیل آیة سوم سورة روم میفرماید:
«فكر همیشه ماندن در زمین و روی آوردن به دنیا و فرو رفتن بیش از حد در مادیات، فطرت انسانی را به فراموشی میافكند ولی تبیین حقایق دینی، او را متوجه فطرتش مینماید».(۵)
۲. ناسازگاری فطرت با گناهآن چه كه در این بخش باید مورد توجه قرار گیرد، ساختار وجود انسان است، وجود انسان، معجونی است از فطرت الهی و طبیعت حیوانی كه هر كدام خواستههای ویژة خود را دارد، انسان بر اساس فطرت الهی اش موجودی است خداشناس، خداجوی، دین طلب، عدالتخواه، ظلم ستیز و... ولی بر اساس طبیعت حیوانیاش موجودی است شهوت پرست، خودخواه، و...
باید به یاد داشته باشیم كه اصل وجود این دو جنبه، بدون اختیار در نهاد ما قرار داده شده است. امّا نقش آنها در مقام عمل چگونه است؟
این سؤال مهمی است كه پاسخ به آن روشنگر مشكل ناسازگاری فطرت و گناه است. اگر بگوییم انسان در مقابل فطرت از خود هیچ نقشی ندارد و باید بر اساس خداجویی كه در سرشت او نهاده شده است، عمل نماید، در این صورت ارتكاب گناه از وی توجیه ناپذیر است و اگر بگوییم انسان در مقابل غرایز و طبیعت حیوانی خود، اختیاری ندارد،
در آن صورت فطرت الهی بیفایده و اساساً بیمعنا و عبث است ولی خوشبختانه، نه این است و نه آن، بلكه انسان در مقام عمل، كاملاً مختار است، نه تحت فرمان فطرت الهی است و نه مجبور طبیعت حیوانی. خداوند میفرماید: «و هدیناه النجدین. بلد : ۱۰» ما راه حق و باطل و خیر و شر را به انسان نشان دادیم حال این كه كدام راه را انتخاب نماید، آزاد است.
«از آن جا كه انسان دارای دو جنبة آسمانی و حیوانی است كه هر یك او را به سوی خواستههای خود میكشاند در قرآن شریف دو دسته آیات وجود دارد:
آیاتی كه انسان را نكوهش میكنند كه در واقع هشداری است به انسان تا خواستههای طبیعی خود را تعدیل كند و آیاتی كه انسان را تكریم میكند».(۶)
بنابراین فطرت الهی هرگز تغییر پذیر نیست و بر اساس آفرینش اولی خود كاملاً شفاف میباشد.
امّا پیروی از خواستههای نفسانی این چراغ پر فروغ را كم نور و ضعیف میكند و پیامبران الهی برای زدودن گرد و غبار و بیدار كردن فطرت الهی برانگیخته میشوند.(۷)
امّا منشأ گناهان آن جنبة حیوانی است كه در وجود انسان نهفته شده است، و در عین حال خداوند راههای اشباع درست آن را بیان فرموده است تا انسان آن را اصلاح نموده و از افراط و تفریط در آن خودداری نماید، گمان نشود كه وجود غرایز و طبیعت حیوانی، انسان را اجباراً وادار به گناه میكند.
بلكه انسان كاملاً اختیار دارد همان گونه كه در مقابل پیروی از فطرت یا مخالفت با آن اختیار داشت. پس فطرت الهی تبدیل پذیر نیست هر چند بر اثر گناهان تضعیف می شوند.
پاورقی:
۱. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، انتشارات اسراء، چاپ دوم، ۱۳۷۹، ص ۲۷.
۲. همان، ص ۱۹۵.
۳. روم: ۳۰.
۴. یونس: ۶۴.
۵. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، جامعه مدرسین، ج۴، ص ۱۱۹، (با تصرف).
۶. فطرت در قرآن، همان، ص ۱۸۲.
۷. نهج البلاغه.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات