آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

ولایت تکوینی ائمه(ع)

 از جمله شبهاتی که مخالفین شیعه مطرح می‌کنند درباره ولایت تکوینی امامان است. به این بیان که می‌گویند: کدام عقل باور میکند که خداوند ولایت تکوینی اش را به ائمه واگذار کرده باشد؛؟ این شبهه این بار در شبکه وهابی نور مطرح شده است و با طرح دیدگاه آیت الله جوادی آملی(که اعتقاد عمده علمای تشیع می باشد) آن را به نقد می کشد(البته بعد از ایضاح، پی خواهید برد که دیدگاه ایشان تحریف شده و به درستی طرح نمی شود) و این در حالی است که چنین دیدگاهی دارای دلایل و استدلال های محکم می باشد؛ در این مجال دیدگاه شیعه تشریح کرده و در پاسخ به این سوال، ابتدا به ایضاح مفهومی خواهیم پرداخت و سپس دلایل قرآنی و روایی آن را ذکر خواهیم کرد.

 نکته اول: طبق آیات و روایات دو نوع ولایت داریم:

 ۱. ولایت تشریعی‏ یعنی‌ اینکه‌ تشریع‌ و امر و نهی‌ و فرمان‌ دادن‌ در اختیار کسی‌ باشد. مثلا دستور نماز و روزه به بندگان که توسط خدا تشریع شده است.

 ۲. ولایت تکوینی‏: یعنی سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف داشتن در آنها، که این سرپرستی را یا خدا انجام می‌دهد یا کسی که بتواند به فرمان و اذن خداوند در جهان آفرینش و تکوین تصرف کند مثلًا بیمار غیر قابل علاجی را به اذن خدا با نفوذ و سلطه‌‏ای که خداوند در اختیار او گذارده است شفا دهد نکته دوم: «ولایت تکوینی» سه معنا می‏‌تواند داشته باشد:

 ۱. «ولایت در امر خلقت و آفرینش جهان» به این معنا که خداوند به بنده‌‏ای از بندگان یا فرشته‌‏ای از فرشتگان خود توانایی دهد که عوالمی را بیافریند؛ یا از صفحه هستی محو کند؛ به یقین این امر محالی نیست؛ چرا که خداوند قادر بر همه چیز است و هر گونه توانایی را می‏‌تواند به هر کس بدهد. ولی آیات قرآن در همه جا نشان می‌‏دهد که آفرینش عالم هستی و سماوات و... همه به قدرت پروردگار انجام گرفته، نه به وسیله بندگان خاصی یا فرشتگانش، و لذا همه جا نسبت خلقت به او داده شده؛ بنابراین خالق آسمان ها و زمین ها و گیاه و حیوان و انسانها تنها خدا است.

 ۲. «ولایت تکوینی به معنی واسطه فیض بودن»: به این معنی که هر گونه امداد و رحمت و برکت و قدرتی از سوی خداوند به بندگانش یا سایر موجودات جهان هستی می‏‌رسد از طریق اولیاء اللَّه و بندگان خاص او است. ولی بدون شک اثبات این نوع ولایت نیاز به دلیل کافی دارد، و اگر هم ثابت شود باز به اذن اللَّه است.

 ۳. «ولایت تکوینی در مقیاس معین» مانند احیای مردگان و شفای بیماران غیر قابل علاج به وسیله پیامبران و اولیای الهی. نمونه هایی از این نوع ولایت درباره بعضی از پیامبران در قرآن مجید با صراحت آمده . از این رو این شاخه از ولایت تکوینی نه تنها از نظر عقل امکان‏پذیر است؛ بلکه دلایل نقلی متعدد نیز دارد.

 اثبات این نوع از ولایت در آیات قرآن

 ۱. وَ یُعَلِّمُهُ الکِتابَ وَالْحِکْمَهَ وَ التَّوراهَ وَالانْجیلَ- وَ رَسُولًا الی بَنی اسْرائیلَ انّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیهٍ مِنْ رَبِّکُمْ انّی اخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینَ کَهَیْئَهِ الطَّیْرِ فَانْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْراً بِاذْنِ اللَّهِ وَ ابْرِءُ الاکْمَهَ وَ الابْرَصَ وَ احْیِی الْمَوْتی بِاذْنِ اللَّهِ وَ انَبِّئُکُمْ بما تَأکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ انَّ فی ذلِکَ لآیَهَ لَکُمْ انْ کُنْتُمْ مُؤمِنینَ‏. و به او، کتاب و دانش و تورات و انجیل، خواهد آموخت.- و به سوی بنی اسرائیل فرستاده خواهد شد (تا به آنها بگوید:) من نشانه ای از طرف پروردگار شما، برایتان آورده‌‏ام؛ من از گِل، چیزی به شکل پرنده می‌سازم؛ سپس در آن می‌دمم و به اذن خدا، پرنده‏ای می‏‌گردد. و به اذن خدا، کور مادر زاد و مبتلا به بیماری پیسی را بهبودی می‌بخشم؛ و مردگان را به اذن خدا زنده می‌کنم؛ و به شما خبر می‌دهم از آنچه می‌خورید، و آنچه را در خانههای خود ذخیره می‌کنید، به یقین در این (معجزات)، نشانه‌ای برای شماست، اگر ایمان داشته باشید. [۱] با دقت در آیه، این نکته روشن می‌‏شود که حضرت مسیح علیه السلام آفرینش پرنده را به خدا نسبت می‏‌دهد، در حالی که در سه قسمت دیگر (شفا دادن کور مادرزاد و مبتلایان به برص، و احیای مردگان) به خودش نسبت می‌‏دهد؛ اما به اذن و فرمان خدا، و منظور از «ولایت تکوینی» همین است که گاه خداوند چنان قدرتی به انسان می‌‏دهد که بتواند به فرمان او در عالم آفرینش و طبیعت تأثیر بگذارد؛ و اسباب عادی را بر هم زند، مرده‌‏ای را زنده کند و بیماران غیر قابل علاجی را بهبودی بخشد. این یک نمونه از ولایت تکوینی است که خدا به بنده‌‏اش حضرت مسیح علیه السلام عطا فرمود؛ و دادن شبیه آن به سایر انبیاء یا امامان معصوم علیهم السلام هیچ مانع ندارد.

 ۲. قالَ الَّذی عِنّدَهُ عِلّمٌ مِنَ الّکِتابِ انَا آتیکَ بِه قَبْلَ انْ یَرْتَدَّ الَیْکَ طَرْفُکَ فَلَما رَآهُ مُسْتَقِراً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی لَیَبْلُوَنی أَاشْکُرُ امْ اکْفُرْ وَ مَنْ شَکَرَ فَانَّما یَششْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَانَّ رَبّی غَنیٌّ کَریم‏ (اما) کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت: «گفت من پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد!» و هنگامی که (سلیمان) آن تخت را نزد خود ثابت و پا برجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است، تا مرا آزمایش کند که آیا شکر او را بجا می‌‏آورم یا کفران می‌‏کنم!؟ و هر کس شکر کند، به نفع خود شکر کرده است و هر کس کفران نماید (به خودش زیان رساند،) چرا که پروردگار من، بی نیاز و بخشنده است.» [۲ ]

در این آیه سخن از تصرف تکوینی کسی است که از نزدیکان و خاصان حضرت سلیمان بوده است؛ ولی نامی از او در قرآن به میان نیامده جز با توصیف‏ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ‏: «کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) نزد او بود هنگامی که سلیمان به اصحاب و خاصان خود خطاب کرد و گفت: «کدام یک از شما تخت او را برای من می‌‏آورد پیش از آنکه به حال تسلیم نزد من آیند؟» (قالَ یا ایُّهَا المَلَاٌ ایُّکُمْ یَأْتینی بِعَرْشِها قَبْلَ انْ یَاْتوُنی مُسْلِمینَ). فرد نیرومندی از جن گفت: «من آن را نزد تو می‌‏آورم پیش از آن که از جایگاهت برخیزی». قالَ عِفْریتٌ مِنَ الجِّنِ انَا آتِیکَ بِه قَبْلَ انْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ‏. سپس می‌‏افزاید: «کسی که دانشی از کتاب (آسمانی) داشت گفت: من، پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد»!!! (وَ قالَ الَّذی عِنْدَهُ عِلْمُ مِنَ الْکِتابِ انَا آتیکَ بِه قَبْلَ انْ یَرْتَدَّ الَیْکَ طَرْفُکَ). البته این فقط یک ادعا نبود، بلکه او به گفته خود عمل کرد، زیرا در ادامه آیه می‌‏خوانیم: فَلَمّا رَآهُ مُسْتَقِرّاً عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبّی‏: «و هنگامی که (سلیمان) آن (تخت) را نزد خود ثابت و پابرجا دید گفت: «این از فضل پروردگار من است،» (که به ‏‌بعضی از یارانم چنین توانایی داده است). آن چه در اینجا مورد توجه ما است این است که یکی از اولیاء اللَّه به واسطه داشتن علم کتاب، یا آگاهی بر اسم اعظم، و یا هر چیز دیگر، توانایی داشته است که در جهان تکوین و عالم اسباب تصرف کند، و تخت ملکه سبا را از جنوب جزیره العرب در یک‏ چشم بر هم زدن به شمالی‌‏ترین نقطه آن برساند، نا گفته پیدا است که این امر در مورد سایر اولیاء اللَّه و پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام امکان دارد. از مجموع آیاتی که گذشت به روشنی استفاده می‏‌شود که‏ «ولایت تکوینی» از دیدگاه قرآن مجید امری است ممکن و قابل قبول. نکته سوم: اثبات ولایت تکوینی در کتب فریقین در کتب شیعه و اهل سنت معروف است که در جنگ خیبر هنگامی که پیروزی به وسیله بعضی از فرماندهان لشگر میسّر نشد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «فردا پرچم را به دست مردی می‏‌سپارم که خدا و رسولش را دوست دارد؛ و خداوند بر دست او پیروزی فراهم می‏کند؛ سپس به سراغ علی علیه السلام فرستاد، و در حالی که چشمش به شدّت درد می‌‏کرد؛ خدمت حضرت آمد، پیامبر صلی الله علیه و آله آب دهان به چشم او کشید و از آن به بعد هیچ گونه دردی احساس نکرد؛ سپس پرچم را به دست او داد (و خیبر را فتح کرد)». این حدیث معروف نشان می‏‌دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله با نفوذ تکوینی خود- باذن اللَّه- چشم علی علیه السلام را شفا داد. [۳]

عجیب این است که مخالفین شیعه برای عمر در کتاب هایشان ولایت تکوینی را ثابت کرده اند ولی هر وقت شیعه برای ائمه ولایت تکوینی ثابت می‌کند، سریع شیعه را مشرک می‌دانند. نمونه ای از اثبات ولایت تکوینی برای عمر بن خطاب فخر رازی می‌نویسد : وقعت الزلزله فی المدینه فضرب عمر الدره علی الأرض وقال : اسکنی بإذن الله فسکنت وما حدثت الزلزله بالمدینه بعد ذلک . روزی در مدینه زلزله شدیدی آمد و مردم ریختند بیرون و پناه آوردند به خلیفه دوم، خلیفه دوم شلاق خود را محکم بر زمین کوبید و گفت: " آرام باش به اذن خدا " زمین هم آرام شد؛ بعد از آن،‌ زمین مدینه دیگر زلزله نگرفت . [۴]

آیا این حدیث بر فرض صحت سند، ولایت تکوینی را برای عمر ثابت نمی‌کند؟ در حالی که اگر یکی از شیعیان عین همین مطالب را درباره امیر المؤمنین یا یکی دیگر از ائمه علیهم السلام نقل کند ، فوراً او را متهم به شرک و غلو می کنند نکته چهارم: شهید مطهری دباره ولایت تکوینی می‌فرماید: مقصود از ولایت تصرّف یا ولایت تکوینی این نیست که بعضی جهّال پنداشته‌‏اند که انسانی از انسانها سمت سرپرستی و قیمومت نسبت به جهان پیدا کند به طوری که او گرداننده زمین و آسمان و خالق و رازق و محیی و ممیت من جانب اللَّه باشد، در عین حال، ادب اسلامی اقتضا می‌‏کند که ما خلق و رزق و احیا و اماته و امثال اینها را به غیر خدا نسبت ندهیم زیرا قرآن می‏‌کوشد که ما از اسباب و وسائط عبور کنیم و به منبع اصلی دست یابیم و توجّه‌‏مان به کارگزار کلّ جهان باشد که وسائط نیز آفریده او و مجری امر او و مظهر حکمت او می‌‏باشند؛ ثانیاً نظام عالم از نظر وسائط نظام خاصّی است که خداوند آفریده است و هرگز بشر در اثر سیر تکاملی خود جانشین هیچیک از وسائط فیض نمی‌‏گردد بلکه خود فیض را از همان وسائط می‌‏گیرد؛ یعنی فرشته به او وحی می‌‏کند و فرشته مأمور حفظ او و مأمور قبض روح او می‌‏گردد، در عین اینکه ممکن است مقام قرب و سعه وجودی آن انسان از آن فرشته‏ای که مأمور اوست احیاناً بالاتر و بیشتر باشد. [۵]

معنای ولایت تشریعی ایمه

ولایت تشریعی عنوان عامی است که از سوی متکلمان متأخر در مقابل ولایت تکوینی قرار داده شده است؛ و هرگونه سرپرستی و اولویتی را که مربوط به شؤون جامعه باشد، دربر می‌گیرد. با توجه به ادلۀ روایی فراوان و معتبر امامان(علیهم السلام) پس از پیامبر حجت‌های خدایند. از این رو، مرجعیت علمی جامعه بر عهدۀ آنان است و تفسیری که آنان از متن دین ارائه می‌‌دهند حجت است. همچنین آنان باید سرپرستی جامعه را در تمامی امور از قبیل امور سیاسی، فرهنگی و حقوقی برعهده داشته باشند و مردم نیز باید ولایت آنان را در این امور بپذیرند. همچنین امامان(علیهم السلام) می‌‌توانند در صورت نیاز به وضع احکام برپایه علم و عصمت خویش بپردازند و خلأهای قانونی را که ممکن است در سرپرستی جامعه یا مرجعیت علمی و دینی خویش با آن مواجه شوند، برطرف سازند.

پی نوشتها:

 [۱ ] سوره آل عمران، آیه ۴۹.

 [۲ ]نمل آیه ۴۰

[۳ ] کامل، ابن اثیر، جلد ۲، صفحه ۲۱۹، علامه مجلسی در بحارالانوار، جلد ۲۱، صفحه ۲۹۸

 [۴ ] تفسیر کبیر ج ۲۱ ص ۷۵

 [ ۵]مجموعه ‏آثار استادشهید مطهری، ج‏۳ .

منبع: پایگاه مقاومت دانشگاه محقق اردبیلی.

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center