اسلام كه همانند یهودیت و مسیحیت میراثدار عالم معنوی ابراهیمی است، در حین پدید آمدن علوم طبیعی، فهم دینی خویش از نظم طبیعت را كنار نمینهد.
حتی امروزه نیز بهرغم گسترش تجددگرایی در اسلام و اقسام اصلاحطلبانی كه دیدگاه اسلامی درباره طبیعت را با دیدگاه علم متجدد برابر میگیرند، تا حد زیادی این فهم دینی پابرجاست.
به هر تقدیر، در این جا موضوع بحث ما، اسلام سنتی است كه به مدت چهارده قرن قاعده و هنجار اسلامی بوده است و همچنین جهانبینی اكثریت قاطع مسلمانان را شكل میدهد. البته، اسلام مانند بسیاری ادیان دیگر، مكاتب فكری، الهیات فلسفی، علمی و عرفانی بیشماری كه به بحث درباره نظم طبیعت میپردازند، پدید آورده است.
این مكاتب طیف وسیعی از دیدگاههای فیلسوفان مشائی و اسماعیلی مذهب در قرون اولیه، مانند ابنسینا و ناصر خسرو تا دیدگاههای فیلسوفان بعدی مانند سهروردی و ملاصدرا و متكلمانی مانند غزالی و خواجه نصیرالدین طوسی و نیز دانشمندان بیشماری مانند بیرونی و نیز عارفانی نظیر ابن عربی را شامل میشود.
افزون بر این، بودهاند كسانی مانند اشعری كه برای نظم طبیعت كه صراحتا و صرفا آن را معادل با اثر اراده الهی میدانستند، هیچ واقعیتی قائل نبودند. در این مقاله عمدتا به دیدگاههای عرضه شده در قرآن و احادیث اشاره شده و در عین حال، در صورت لزوم، به شرح و بسط آموزههای مندرج در این منابع پرداخته شده است.
در دیدگاه اسلامی، اعتقاد بر این است كه نظم طبیعت بر طبق حكمت الهی از مثل اعلای همه موجودات در مرتبهای الهی مأخوذ است؛ مثل اعلایی كه بنا به تعبیر جهانشناسی قرآنی همان قلم و لوح محفوظ(۱) است.
خداوند از طریق قلم كه رمز اصل فعال خلقت است، حقایق همه موجودات را بر لوح محفوظ كه تا ابد نزد اوست، نگاشت و در عین حال از طریق فعل كیهانزایی، واقعیات نگاشته شده بر آن لوح را به مراتب پایینتر وجود و در نهایت به عالم طبیعت فرو فرستاد.
بنابراین هر چیز به اندازه خلق شده و به تعبیر این آیه قرآن «كل شیء عنده بمقدار»، « و هر چیزی نزد او اندازهای دارد»(۲) به تایید رسیده است. باید توجه داشت كه ریشه عربی واژه وضع شده برای «اندازه» با مقدار یا قدرت یا نیرو مرتبط است. خداوند به عنوان موجود قادر مطلق «اندازه» همه آفرینش را معین فرموده است.
به علاوه؛ قرآن كریم كه از منظر اهل باطن اساسا مثل اعلای خلقت است و ساختار آن منطبق با ساختار نظم مخلوق است، ابتدا در لیله القدر یا شب قدر وحی شده است، بنابراین همین قدرت كه عالم طبیعت را آفرید و قرآن را وحی كرد، مبدأ هماهنگی و نظمی است كه در تمامی خلقت مشهود است.
نظم یا اندازه (مقدار) موجودات از نیرو یا قدرت حضرت او مأخوذ است و این قدرت هرگزدلبخواهی، بیحساب كتاب و بینظم و نسق نیست؛ بلكه با همان مبدأ نظم پیوند ناگسستنی دارد.
قرآن كریم میفرماید:« قل من بیده ملكوت كل شیء» «بگو فرمانروایی هر چیزی به دست كیست؟»(۳) این آیه نه فقط میگوید همه موجودات تحت حاكمیت خداوند هستند، بلكه علاوه بر این، حاكی از این است كه مبدأ مابعدالطبیعی همه موجودات در دست خداوند است.
اصطلاح ملكوت هم به معنی مرتبه روحانی هستی است كه برتر از عالم مادی «الملك» است و هم به معنای اصل روحانی موجودات كه عالم طبیعت متشكل از آنهاست. این آیه قرآنی بیانگر آن است كه طبیعت مرتبه مستقلی از واقعیت با نظمی مستقل از آن خود نیست، بلكه اصل و مبدأ آن در مرتبه دیگری از واقعیت كه الهی است، مقام دارد.
خداوند هم حاكم عالم طبیعت است كه بر آن سیطره دارد و هم اصل عالم طبیعت را در دست دارد، همان اصولی كه نظم و هماهنگی مشهود در جایجای خلقت از آنها مأخوذ است و قرآن پیوسته از آن با عنوان دلایل ظاهری بر وجود خداوند، حكمت و قدرت او یاد میكند.
مابعدالطبیعه اسلامی متاخر، تعالیم قرآن درخصوص اسما و صفات را بسط داده است، با این هدف كه پیوند میان مراتب طبیعی و الهی را روشن سازد. همه واقعیت كیهانی عبارت است از تجلی تركیبات اسما و صفات گوناگون الهی كه ریشه و تكیهگاه همه واقعیات یا پدیدههای این عالماند. به اعتقاد ابن عربی «هیچ حكمی(صفتی) در عالم، نیست مگر اینكه مستندی الهی و ربانی برایش موجود است.»
اسماء الهی، اصول مُثُل اعلای ثابتاند كه در واقع همان مثالهای تجلیات كیهانی در عقل محسوب میشوند. خداوند بر این اعیان ثابته «میدمد» و بدین سان عالم هستی به وجود میآید. نفس گوهر عالم همان «دم رحمانی» است. حال آنكه صورتهای كیهانی و همه آن چه نظم طبیعت را تشكیل میدهد، از حقایق مثالی و در نهایت از خود ذات الهی صادر میشود.
آموزه «نفس رحمانی» همچنین با آموزه صوفیانه اتساع عالم بر طبق چیزی كه از آن به «تجدید خلقت در هر آن» تعبیر شده مرتبط است. در هر آن، عالم جذب در مركز الهی میشود و از نو در نوعی آهنگ قبض و بسط كه شبیه به آهنگ نفس كشیدن آدمی است متجلی میشود.
این آموزه همانند آموزه وحدت متعالی وجود كه فقط مبدأ الهی را واقعی میداند و از منظر حق واقعیت هر چیزی جز او را منتفی میداند، فقط بر اتكاء كامل همه موجودات به مبدأ تاكید میورزد و هرگونه توهم استقلال و ثبات را در مورد عالم طبیعت دفع میكند و در نتیجه نظم طبیعت را به ژرفترین معنای كلمه به خداوند مرتبط میسازد. نظم طبیعت، نظم الهی را منعكس میسازد و ریشه در آن نظم دارد و نظم در طبیعت بازتاب نظم اعیان ثابته و در نهایت بازتاب امكانهایی در خود حق است.
در سطحی عمیقتر، میتوان گفت نظم طبیعت چیزی نیست مگر همان حقیقت الهی كه خویش را در مرتبه وجود پدیداری متجلی ساخته است. قرآن كریم آنجا كه میفرماید «فاینما تولوا فثم وجهالله» «پس به هر سوی كه روی كنید آن جا روی به خداست»(۴) به همین واقعیت اساسی اشاره دارد و این آیه بیانی است كه رسالههای عرفانی بیشمار در زمینه وحدت وجود، شروح متعدد آنند.
جهان اسلامی سنتی، علاوه بر ستارگان و كوهها، گیاهان و حیوانات و بالاخره انسانها، از فرشتگان و جنها، همانند موجودات روحانی كه صراحتا در قرآن مذكور است، سرشار است.
نظم این مجموعه وسیع موجودات البته بر اراده الهی مبتنی است؛ ولی خیل عظیم فرشتگان حافظه آن نظماند. جهانشناسی اسلامی، همانند دیگر جهانشناسیهای سنتی، هم در مرتبه عقلی و هم در مرتبه حیات روزانه مومنان، از فرشتهشناسی جداییناپذیر است.(۵)
حضور این خیل عظیم موجودات مجرد كه وظایف خویش را بر طبق تكالیف مقدر شده برای هر یك، اجرا میكنند، اتكای نظم مشهود در طبیعت، بر جهان روحانی و در نهایت بر مبدأ الهی متعال را آشكار میكنند.
در اسلام نیز همانند دیگر ادیان ابراهیمی قوانین حاكم بر طبیعت از قوانین حاكم بر جامعه بشری جداییناپذیر است.(۶) اصطلاح شریعت یا قوانین الهی، حاكم بر جامعه اسلامی است و در مورد دیگر آفریدهها نیز اطلاق میشود. پرندگان، گلها و گیاهان نیز شرایع (جمع شریعت) خاص خود را دارند كه به دلیل اطاعت و تسلیم كامل خویش از آن شریعت پیروی میكنند.
همین پیروی آنها از قانون الهی، از دید ما انسانها قوانین طبیعت را تشكیل میدهد. هرچند كه برخی متفكران مسلمان مانند اشعری با اتكا بر اراده الهی در قالب نوعی اراده باوری(نظریه حسن و قبح شرعی الهی) كه نافی طبیعت موجودات است، درصدد انكار آن برآمدهاند. قرآن و اكثر مكاتب فكری اسلامی به صورت مشخص از نظمی كه باید در طبیعت مورد مشاهده و همچنین مورد تدبر قرار گیرد، سخن میگویند.
در واقع اصطلاح قرآنی سنت الله (سنت خداوند) را كه تغییرناپذیر توصیف شده است، بسیاری از مفسران، نه فقط در مورد عالم انسانها، بلكه در مورد عالم طبیعت نیز قابل اطلاق دانستهاند. میتوان گفت؛ در حالی كه به یك معنا سنت پیامبر(ص) ناظر به انسانها است، سنت خداوند ناظر به همه موجودات است.
به هر تقدیر هیچگونه دوگانگیای میان قوانین حاكم بر جامعه بشری و برخوردار از ماهیتی اخلاقی و قوانین حاكم بر طبیعت، موجود نیست. هر دو نوع قوانین منبعث از حقیقت الهی است كه حكمت و قدرت حضرتش نه فقط در نظم طبیعت بلكه در نظم بشری نیز منعكس شده است. البته مادام كه آدمیان مطیع شریعت الهی باشند.
بابك اوجاقی
پینوشتها:
۱ - در قرآن (در مواردی چون سوره قلم آیه ۱ و سوره بروج ۲۲ از لوح و قلم سخن به میان آمده است)
۲ - رعد-۱۸
۳ - مومنون-۱۸
۴ - بقره-۱۱۵
۵ - سید حسین نصر- دین و نظم طبیعت- نشر نی- ۱۳۸۵- ص۹۸
۶ - همان- ۹۸
منبع : روزنامه همشهری