قبل از طرح اصل مطلب، لازم است ابتدا مفهوم دین تبیین وتعریف شود. تا مشخص گردد مقصود از جامعیت دین، كدام دین است.
مفهوم دین دربارۀ مفهوم دین، تعریف بسیار متفاوت و گاه متعارض و چند پهلو ذكر میشود و گاه حتی مرامهای مادهگرا و آیینهای انسان پرستانه و غیر معتقد به خدا را نیز شامل میشود. ولی آن چه برای ما اهمیت دارد روشن شدن مفهوم اصطلاحی كلمه دین است و لذا مراد ما از دین همان پیام هدایت خداوند برای انسان است كه در قالب شریعتهای گوناگون بر پیامبران الهی وحی شده است، روح كلی این پیام مشتمل بر عقاید صحیح و دستورات اخلاقی و حقوقی برخاسته از مصالح و مفاسد واقعی حیات انسان است كه پیروی از آنها كمال حقیقی و توسعه وجودی انسان را پدید میآورد.
بنا به دلایل قطعی و خدشه ناپذیر، امروز مصداق واقعی دین الهی و شریعت حق همان آیین نازل بر حضرت محمد ـ صلّی الله علیه و آله ـ و وحی قرآنی است كه از هر گونه دستبرد بشری مصون است. حقانیت هر یك از شریعتهای پیشین كه مورد تصدیق قرآن نیز هست، مربوط به ظرف زمانی آنها است و با آمدن شریعت بعدی، تدین به شریعت پیشین نامقبول است.(۱)
مفهوم جامعیت دین: در مورد جامعیت دین و گستردگی آن، نظریات و تفسیرهای مختلفی از سوی اندیشمندان و صاحب نظران ارائه شده است كه میتوان آنها را در سه نظریه ذیل خلاصه نمود:
نظریه نخست: دین، جامع همۀ علوم و معارف بشری است و در همۀ عرصههای زندگی مادی و معنوی، همۀ مسایل نظری و عملی را در سطح كلان و جزیی بیان میكند و تعالیم آن ما را از هر گونه تلاش فكری در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگی بینیاز میكند. و لذا دین نظامهای لازم جهت ادارۀ جامعه را در بردارد. و میتوان علوم اجتماعی، سیاسی و تجربی نظیر جامعه شناسی، روان شناسی، اقتصاد، علم سیاست، فیزیك، شیمی و حتی كامپیوتری و... را از دین استخراج كرد.(۲)
نظریۀ دوّم: به اعتقاد این گروه تنها وظیفۀ دین ارائه رهنمودهایی برای رسیدن به سعادت و كمال اخروی انسان است. و مدعی اند دین برای ادارۀ شئون دنیوی نیامده است و اساساً كاری به دنیای انسانها ندارد و جامعیت دین را در این میدانند كه آن چه در هدایت به كمال وسعادت اخروی انسان نقش دارد در اختیار بشر قرار دهد. و امّا چگونگی شناخت علوم انسانی و تجربی، تشكیل حكومت، روش ادارۀ حكومت، چگونگی مبارزه با مشكلات و مفاسد اجتماعی، مهار قدرت سیاسی در جامعه دینی، چگونگی ایجاد عدالت اجتماعی و دهها پرسش دیگر از قلمرو دین خارج است و این آدمی است كه باید بدون استمداد از آموزههای دینی خود به سامان دهی مناسبات اقتصادی و سیاسی جامعه بپردازد. و دین در این زمینهها تنها به كلیات بسنده كرده و از راهكار معین پرهیز كرده است و در صورتی كه به تدبیر امور دنیوی و تنظیم معیشت و تعیین نظام بپردازد خود نیز دنیوی و ایدئولوژیك میشود و این با جاودانگی آن در تضاد است.(۳)
نظریه سوم: جامعیت دین را باید در راستای هدف و رسالت آن ملحوظ داشت و باید از هر گونه افراط و تفریط در این زمینه پرهیز كرد. با نگاهی اجمالی به قرآن و روایات در مییابیم كه هدف دین، تأمین سعادت دنیا و آخرت او است و چون امور دنیوی و مناسبات اجتماعی تأثیر شگرفی در روحیات و كمال انسان و تأمین سعادت واقعی وی دارند، دین خاتم هرگز نمیتواند از دخالت در این امور چشم پوشی كند و باید برای تمام آنها برنامه ای جامع ارائه دهد.(۴)
از دیدگاه اسلام انسان یك موجود مادی محدود به این دنیا نیست بلكه موجودی فراتر از ماده و دارای زندگی جاوید است كه همۀ شئون و اعمال او با سرنوشت نهایی او ارتباط دارد. یعنی هرگونه تلاشی در این زندگی در سعادت ابدی و یا شقاوت او تأثیر خواهد داشت. «الدنیا مزرعة الاخرة»(۵) «الیوم عمل و لا حساب و غداً حساب و لا عمل»(۶). از این رو نوع رفتار اجتماعی و سیاسی كه انسان بر میگزیند به مانند رفتارهای فردی او تأثیر قطعی در سعادت و خوشبختی و یا شقاوت و بدفرجامی اخروی او دارد.(۷) و لذا دینی كه علاوه بر مسایل فردی به مسایل اجتماعی انسان و سعادت و هدایت جامعه میاندیشد نمیتواند نسبت به اجرای احكام و چگونگی ادارۀ جامعه، تعیین ساختار حكومت، اصل عدالت و قیام به قسط، ایجاد تعاون و امنیت در جامعه و... طرح و نظری نداشته باشد.
بنابراین مقصود از جامعیت دین آن است كه در راستای هدف و رسالت خود رئوس كلی همۀ معارف لازم را برای تحقق این هدف در اختیار بشر قرار دهد به گونهای كه بشر با تطبیق آن اصول كلی به صورت نظاممند بتواند همه معارف و راهنمونهای مورد نیاز را برای رسیدن به سعادت خویش به دست آورد.(۸)
از این جا روشن میشود كه تفسیر جامعیت دین به این كه بتوان نظریهها، قوانین و فرمولهای پذیرفته شده یا مطرح شده در علوم مختلف بشری را از متون و منابع دینی (كتب آسمانی و احادیث دینی) بیرون كشید تفسیری نادرست است چنان كه منحصر كردن احكام و تعالیم دینی به مسائل مربوط به عبادت و نیایش خداوند نیز تفسیری ناقص از دین است. چرا كه رسالت هدایتی دین با هیچ یك از دو تفسیر یاد شده از جامعیت دین سازگاری ندارد.(۹)
پی نوشتها:
۱. مائده:۱۵.
۲. ایازی، سید محمد علی جامعیت قرآن، رشت، انتشارات كتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۷۸، ص۵۹ـ۶۷.
۳. سروش، عبدالكریم كیان، دین اقلی و اكثری، سال هشتم، ش۴۱، ص۲ـ۹.
۴. جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام(ره)، ۱۳۸۱، ص۱۵۰.
۵. مجلسی، محمد تقی، بحار الانوار، ج۷۰، ص۲۲۵.
۶. همان، ج۳۲، ص۳۵۴.
۷. مصباح یزدی، محمد تقی، نظریه سیاسی اسلام، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۸۰، ج۱، ص۴۶ـ۵۰.
۸. ربانی گلپایگانی، علی، جامعیت وكمال دین، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص۱۵ـ۱۶.
۹. همان، ص۱۶.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.