شبهه
در کتابی که امروز در سایتها پخش شده و نویسنده آن مدعی است که با این کتاب قرآن را سرنگون می کند گفته شده است: قرآن شايد تكرارىترين كتاب موجود (در جهان) باشد، اگر كسى يك سوره بزرگ قرآن مثل بقره را بخواند با خواندن بقيه قرآن چيز زيادى به وى اضافه نمىشود.
سپس مىافزايد: مثالهايى از تكرار مطالب در قرآن : اسم موسى ۱۳۶ بار در قرآن تكرار شده است و داستان موسى به صورت كوتاه و بلند در ۳۴ سوره قرآن تكرار شده.
پاسخ شبهه
در پاسخ این شبهه مطالب زیر قابل توجه است:
الف) اگر این نویسنده مرورى بر قرآن داشت ادعا نمىكرد كه هر كس سوره بقره را بخواند نيازى به بقيه قرآن ندارد، در تمام سورههاى قرآن مطالبى است كه در سوره بقره نيامده است. در سوره آل عمران كه بعد از آن است مسائل زيادى است كه در بقره نيست :
۱. آنچه مربوط به حضرت عيسى و مريم است.
۲. معجزات عيسى،
۳. داستان حواريون،
۴. داستان مباهله با مسيحيان نجران،
۵. گفتگوهاى مختلف با اهل كتاب،
۶. احكام امر به معروف و نهى از منكر،
۷. داستان جنگ بدر با تمام شاخ و برگهايش، داستان جنگ احد و مسائل مربوط به آن، مقام و موقعيت شهداى راه حق، و مطالب فراوان ديگرى از اين قبيل كه در سوره آل عمران آمده است و در سوره بقره نيامده است.
در سوره نساء :
۱. احكام مربوط به يتيمان،
۲. تعدد زوجات و احكام آن،
۳. مسائل مشروح مربوط به ارث و سهام وارثين،
۴. مسائل مربوط به محرمات ازدواج و طوائف چهاردهگانه آن،
۵. احكام مربوط به تيمم،
۶. تخلفات اهل كتاب،
۷. لزوم حفظ امانات،
۸. لزوم قبول داورى پيغمبر،
۹. احكام مربوط به ديه و كفاره قتل عمد،
۱۰. مسائل مربوط به لزوم مهاجرت،
۱۱. احكام مربوط به نماز خوف در ميدان جنگ،
۱۲. راههاى نفوذ شيطان در انسان،
۱۳. مسأله عدم قتل مسيح و سرانجام كار او،
۱۴. احكام مربوط به بطلان اعتقاد به تثليث.
خلاصه هر كدام از سورهها را نگاه كنيم مملوّ از مطالبى است كه در سوره بقره نيامده است، بگذريم از سوره يوسف و مسائل مربوط به جنگ احزاب كه در سوره احزاب آمده و حكم همسران پيغمبر و مسائل اخلاقى در سوره لقمان آمده و مسائل و احكامى كه در سور مختلف قرآن است كه هيچ كدام از آنها در سوره بقره نيست.
چطور ممكن است كسى يك بار آيات قرآن را مرور كرده باشد و چنين سخن بىپايه و مايهاى را بيان كند و بگويد هر چه در سورههاى ديگر است تكرار چيزى است كه در سوره بقره آمده است!
ب) آيا اگر اسم موسى ۱۳۶ قرآن تكرار شده باشد اين دليل بر تكرار قرآن است، اگر فى المثل كتابى به عنوان «اميركبير» نوشته شود از بدو تولد تا پايان كارش را شرح بدهد و ۵۰۰ بار نام اميركبير به تناسب مراحل مختلف زندگى در آن آمده باشد اسم آن را تكرار مطالب مىتوان گذاشت.
يا اگر كتابى به عنوان «جنينشناسى» و بيان مراحل جنين و دورانهاى مختلف آن نوشته شده باشد و هزار بار كلمه جنين به تناسب موارد مختلف تكرار شده باشد اين كتاب نامش تكرار مكررات است؟!
اين نويسنده مخاطب خود را چگونه انسانى فرض كرده، كسى كه هيچ خبرى از قرآن ندارد و چيزى نمىفهمد فقط تسليم حرف اوست.
ج) زندگى بعضى از انبيا مانند حضرت موسى (علیه السلام) مراحل مختلفى داشته و قرآن چنين تقسيم كرده: دوران طفوليت موسى، دوران زندگى نزد شعيب پيغمبر، دوران مبارزه با فرعون و ساحران، دوران بعد از آن مربوط به گوساله سامرى، دوران فتح بيت المقدس. قرآن اين دورانها را تجزيه كرده و هر كدام را در سورهاى بيان كرده، آيا اسم اين را تكرار مىتوان گذاشت.
در اوائل سوره بقره ۱۴ حادثه مربوط به زندگى بنىاسرائيل ذكر شده كه با كلمه «وإذ» (به ياد بياور) شروع مىشود اين ۱۴ حادثه هيچ ارتباطى به هم ندارند جز اينكه مربوط به بنىاسرائيل هستند آيا نام آن را مىتوان تكرار گذاشت؟
د) فرض كنيم تكرارى باشد، فصاحت و بلاغت گاه ايجاب مىكند چيزى را تكرار كنند، آن هم در طول ۲۳ سال.
آيا ما شعارهاى انقلاب را مرتب تكرار نمىكنيم، آيا همه كشورها سرود ملى خود را در هر مجلسى تكرار نمىكنند؟ آيا هر زمان سوار هواپيما مىشويد يك سلسله دستورات ايمنى را تكرار نمىكنند؟ تكرار اگر داراى هدفى باشد مشكلى ايجاد نمىكند.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی(نویسنده: آیت ... مکارم شیرازی)