محمد ناصر بی ریا
در قرآن كریم آیاتی وجود دارد كه دلالت می كند بر اینكه مساله همسر و رابطه جنسی در متن خلقت انسان ملحوظ است. البته قبول این مطلب نیاز به تعبد ندارد و تامل در آفرینش انسان نشان می دهد كه افراد این نوع باید از راه توالد و تناسل بوجود آیند و ناچار می باید در متن آفرینش انسان این جهت رعایت شده باشد. قرآن كریم در این زمینه می فرماید: همسر انسان از جنس خود انسان قرار داده شده و این یك تدبیر تكوینی, الهی است.
برا ی این كه نوع انسان باقی بماند»یا ایها الناس اتقوا ربكم الذی خلقكم من نقس واحده و خلق منها روجها و بث منهما رجالا كثیرا و نساء«۱جمله »بث منهما« بخوبی دلالت دارد بر اینكه انتشار افراد انسان بر اثر رابطه دو همسر است و این مساله در متن خلقت لحاظ شده است.
بنابراین این عقیده كه ازدواج خود به خود یك عمل پلید و شیطانی و دارای ارزش منفی است از نظر قرآن مطرود است. این عقیده در واقع مستلزم تناقص بین تكوین و تشریع است در حالی كه از نظر قرآن كریم بین نظام هستی و نظام اخلاقی تناقضی نیست.
اقتضای فطرت در مسائل جنسی
از آیات شریف قرآن استفاده می شود كه این دو جنس مخالف برای هم و مكمل یكدیگر آفریده شده اند, لذا مقتضای فطرت, گرایش هر یك از این دو جنس به جنس مخالفش می باشد و گرایش به هم جنس خلاف نظام آفرینش است. این مطلب بخصوص در داستان قوم لوط در قرآن كریم در چند مورد تاكید شده است و به كرات گوشزد شده است كه آنان از مسیر طبیعی و فطری خود منحرف شده بودند. و به واسطه همین امر مورد مذمت و عذاب قرار گرفتند از جمله: »و تذرون ما خلق لكم ربكم من ازواجكم«۲ همسرانی را كه خدا برای شما قرار داده رها می كنید و راهی را خدا قرار نداده است می روید؟ (یعنی راهی كه خلاف فطرت وطبیعت شماست).
ملاك مرز بندی در ارضاء خواستهای جنسی
آنچه موجب ارزشهای منفی در ارضاء خواسته های فطری می شود تزاحماتی است كه بین خواسته ها حاصل می شود و كسر وانكسار این خواسته ها است كه حد و مرزی برای هر یك از اینها تعیین می كند.
در مسائل خانوادگی مصالح اجتماعی انسان نیز لحاظ می شود از جمله زندگی انسان باید بصورت تشكیل خانواده باشد. و در هر خانواده ای همسر(زن) باید اختصاصی باشد. كه از رهگذر این امر مصالح زیادی رعایت شده است, از جمله آنكه نسل بشر به این طریق تداوم می یابد و نیز روابط پدری و فرزندی حفظ شده, مسائل اجتماعی و حقوقی مربوط به آن مانند: مسائل ارث, مسئولیتهایی كه پدر و مادر نسبت به فرزند و یا هر یك از دو همسر نسبت به دیگری دارند و... دقیقا رعایت می شود.
اگر هر انسانی بتواند با هر فردی از جنس مخالف كه بخواهد آمیزش داشته باشد حفظ این مصالح ممكن نیست. لهذا بخاطر مصالحی كه در معرض تقویت قرار می گیرد محدودیتهای باید وجود داشته باشد.
پس اجمالا در جایی كه ارضاء این میل طبیعی با مصالح اجتماعی انسان تناقی داشته باشد باید در دایره خاصی كه با آن مصالح منافات نداشته باشد محدود شود و آن مرز و دایره همان ازدواج قانونی است. اگر ارضاء این غریزه از این مرز تجاوز كرد ارزش منفی پیدا می كند. تعبیر قرآن بیز در مورد همین تعبیر »تجاوز« است. می فرماید: »فمن ابتغی وراء ذلك فاولئك هم العادلون«۳كسانی كه مرز ازدواج قانونی و آمیزش مشروع را رعایت نكنند اینها تجاوز گرند.
ملاك ارزشهای مثبت و ارضای خواستهای جنسی
طبق اصول كلی كه از قرآن كریم استفاده می شود ارزش مثبت در فعل اخلاقی تابع انگیزه ای است كه انسان را وادار به انجام آن می كند. این انگیزه هر قدر ارتباط بیشتری با خدا داشته باشد مطلوبتر و دارای ارزش بالاتری خواهد بود, و بر عكس هر قدر بیشتر بطرف نقس و هوای نفسانی میل كند ارزش كمتری خواهد داشت.
البته قصد طاعت خدا و تبعیت از اراده الهی مراتب زیادی دارد. و تابع این است كه انگیزه اصلی و نیت شخصی چه اندازه خالص باشد, آیا تنها طلب نموده رضوان خدا انگیزه اوست یا اجر و ثواب اخروی هم ملحوظ است و یا انگیزه اش تنها اجر و ثواب اخروی است. و یا اساسا انگیزه ای جز خوف از عقاب ندارد و تنها ترس از آلوده شدن به گناه او را وادار كرده كه ازدواج قانونی انجام دهد. البته در غالب افراد, چنان نیست كه تبعیت از اراده و دستور الهی انگیزه منحصر به فرد باشد, بگونه ای كه به هیچ وجه التذاذات خودشان را در نظر نداشته باشند, ولی همینكه حدود قانونی را رعایت میكنند و خودشان را در این چهار چوبه محدود میكنند و از این مرز فراتر نمی روند, و در یك كلام همین محدود كردن ازضاء غریزه خود یك انگیزه الهی می خواهد كه در نوع افراد مسلمان وجود دارد اما پایه ارزش, بستگی به كیفیت و درجه خلوص نیت دارد.
آیا از نظر قرآن شریف شهوت جنسی مذموم است؟
در برخی آیات به تعبیراتی بر می خوریم كه كم یا بیش اشعار به مذمت دارند. مانند:
»زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین و... «۴ این تعبیر »زین للناس حب الشهوات من النساء« برای مردم دوستی شهوات زینت داده شده است این تعبیر مدح آمیز نیست بلكه شاید تا اندازه ای نكوهش آمیز است. و در بعضی از آیات چنین آمده است كه: از همسران شما كسانی هستند كه دشمن شما هستند »ان من ازواجكم و اولادكم عدوا لكم« ۵. اگر دقت شود به خوبی روشن می شود كه این قبیل آیات با مطالبی كه ذكر شد منافاتی ندارد.
اما تعبیر »زین للناس حب الشهوات« در مقام بیان شئن زندگی دنیا و التذاذاتی است كه در این عالم موجب توجه مردم به زینتهای دنیا می شود, و در نهایت مقایسه این التذاذات با لذت های اخروی, و لذا در آیه بعد می فرماید: »قل ءانبئكم بخیر من ذلكم... « ۶ در دنیا شما این گونه خوشیها را دارید ولی ایا می خواهید شما رابه چیزی كه بهتراز اینهاست راهنمایی كنم؟ كسانی كه ایمان و تقوا داشته باشند در آخرت مقامات ارجمند و سعادت ابدی و عاقبت نیكو دارند. پس آیه در مقام این نیست كه بفرماید ارضاء شهوات یا نزدیك شدن با همسران مطلقا نامطلوب است و مجرای صحیحی برای آن وجود ندارد بلكه در مقام گوشزد این مطلب است كه این میل مطلق و نامحدود و مرز ناشناس می تواند دام بزرگی برای اغوای انسان باشد.
اما آیه ای كه می فرماید بعضی از همسران شما دشمن شما هستند ناظر به مورد تعارض است. توضیح آنكه درست است كه عاطفه یك امر طبیعی است و مثلا عاطفه بین زن و شوهر نعمتی است كه خدای متعال عنایت فرموده است چنانچه در آیه »و جعل بینكم موده و رحمه« ۷۸۸ وبدان اشاره فرموده است.
ولی نباید از مرز خود تجاوز كند و در مواردی كه ارضالأ این عاطفه با انجام دگر وظایف انسان منافی است انسان را از انجام آن وظایف باز دارد. پس در واقع معنایی آیه این است كه: بعضی از همسران و فرزندان كه ایمان لازم را ندارند ان وقت كه شما می خواهید به انجام وظایف خود مثل جهاد و صرف اموال در راه خدا بپردازید مزاحمتان می شوند در چنین حالاتی آنها حكم دشمن شما را خواهند داشت زیرا موجب می شوند كه شما از راه خیر و كمال باز مانید پس حواستان را جمع كنید. »فاحذروهم« و طوری نباشد كه دلبستگی به آنان مانع انجام وظایف واجبتان شود.
روابط افراد خانواده
با توجه به انواع نیازمندیهاییكه افراد به یكدیگر دارند می توان گفت: اصیل ترین نیازهای انسان تنها در محیط خانواده تامین می شود, زیرا در این محیط است كه نیاز تكوینی فرزند به پدر و مادر و نیاز مستقیم زن و شوهر به یكدیگر و نیازهای جنسی و عاطفی آنها به وسیله یكدیگر تامین می شود. یعنی صرف نظر از تصرف در ماده و اشیاء خارج از وجودشان, خود افراد به همدیگر احتیاج دارند و میتوانند برای رفع نیازهای همدیگر موثر باشند.
این است كه این مبحث در اخلاق اجتماعی خانواده مطرح می شود.
۱. رابطه فرزندان با والدین
مهمترین رابطه ای كه بین انسانی با انسان دیگر تحقق می یابد رابطه تكوینی فرزند است با پدر و مادر و این كه اصل وجود فرزند وابسته به آنهاست. تاثیری كه پدر و مادر در پیدایش فرزند دارند فرزند به هیچ وجه درباره آنها نمی تواند داشته باشد. بنابراین در اینجا نمی توان طبق قاعده عدل و قسط ارزشیابی كرد, زیرا اساس عدل و قسط این است كه دو نفر یا بیشتر نسبت به هم روابط متقابل داشته باشند و بر اساس حقوق متقابلی كه بر یكدیگر دارند تكالیف متقابلی هم نسبت به یكدیگر داشته باشند, گو اینكه هر جا حق و تكلیفی مطرح باشد یك نوع تاثیر و تاثر متقابل منظور است. ولی آنچه پدر و مادر برای فرزند انجام می دهند و تاثیری كه در فرزند دارند به هیچ وجه قابل مكافات و مقابله نیست. این است كه در آیات كریمه در مورد پدر و مادر معیار ارزشها »احسان« است, و هیچ آیه ای نداریم كه فرزند باید با پدر و مادر با عدل رفتار كند. زیرا در واقع موضوع عدل در اینجا تحقق ندارد.
در آیات زیادی داریم كه فرزند نسبت به پدر و مادر باید احسان كند. و از اینجا روشن است كه حق پدر و مادر بر فرزند تا چه حد است به طوری كه در سایر افراد جامعه نسبت به یكدیگر نمی توان برای آن مشابهی یافت. البته ممكن است كه پدر و مادر غیر از حق پدری و مادری حقوق دیگری نیز بر فرزند پیدا كنند ولی اصل حقوق پدر ی و مادری در جای دیگری یافت نمی شود.
تعبیراتی در قرآن كریم هست كه بسیار قابل توجه است و اهمیت این مساله را بخوبی روشن میكند, از جمله در آیه »و اعبدوا الله و لاتشركوا به شیئا و بالوالدین احسانا«۹ وظیفه شما بعد از پرستش خدا این است كه نسبت به پدر و مادر احسان كنید. بالاترین چیزی كه بر عهده هر انسانی واجب است پرستش خدا است از این بالاتر تكلیفی وجود ندارد, ولی به دنبال این تكلیف بودن فاصله می فرماید به والدین هم احسان كنید.
در سوره لقمان بخصوص بر حق مادر بسیار تاكید شده است »و وصینا الانسا بوالدیه حملته امه و هنا علی وهن«۱۰ در روایت شریفه نیز حقوق مادر بیش از حق پدر تعیین شده است. این آیه نیز بخوبی بیانگر همین جهت است.
می فرماید: مادر در دوران بار داری با زحمت و ناراحتی فرزند را در شكم خود می پروراند و بعد از وضع حمل او را شیر میدهد. سپس در ذیل آیه می فرماید اول شكر مرا بجای بیاور و بعد شكر پدر و مادر راه این از تعبیرات عجیبی است كه مشابه آن در قرآن كریم كمتر یافت میشود, كه اول شكر خدا را واجب میكند بعد هم شكر والدین را و هر دو را متعلق یك امر قرار داده است. تعبیر عجیبی است كه اهمیت مطلب را روشن میكند.
بعد استثناء را ذكر كرده می فرمیاد: »و ان جاهداك علی ان تشرك بی ما لیس لك به علم فلا تطعهما« ۱۱ از پدر و مادری كه تلاش میكنند تو را به شرك بكشانند و پیدا است كه چنین پدر و مادری مشرك هستند و در شرك خودشان پا برجاست هستند و پا فشاری میكنند اطاعت مكن. سپس اضافه می فرماید: »و صاحبهما فی الدنیا معروفا« ۱۲ با اینكه مشركند و اصرار دارند كه تو را هم مشرك كنند در عین حال نباید با ایشان بد رفتاری كنی بلكه باید در زندگی دنیا رفتارت با ایشان بر اساس نیكی باشد.
انواع احسانهای فرزند به پدر و مادر
احسانهایی كه در آیات گذشته ذكر شده مطلق است و اختصاص به نوع خاص از احسان ندارد, خواه احسان مالی و خواه احسان در رفتار یا گفتار. آیه دیگری می فرماید: »قل ما انفقتم من خیر فللوالدین و الاقربین« ۱۳ سوال شده است كه در چه راهی انفاق كنیم؟
در چه موردی بهتر است مال خود را صرف كنیم؟ در پاسخ می فرماید: اول برای پدر و مادر, اگر ایشان نیاز داشته باشند بر همه مقدم هستند. پس یك نوع احسان احسان مالی است كه در این آیات ذكر شده است.
در آیات دیگر مواردی از احسان كه مربوط به گفتار و رفتار است ذكر شده است: »فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما«۱۴. یكی از موارد مشابهی كه پدر و مادر احتیاج به فرزند دارند مكلف است اخلاقا و شرع این حقوق را رعایت كند هنگام پیری پدر و مادر است. ممكن است در جوانی در امور مالی یا غیر مالی نیازی به فرزند نداشته باشند, ولی هنگام پیری نمی توانند مانند اشخاص جوان در زندگی تلاش و فعالیت داشته باشند زیرا پیری در بسیاری از موارد توام با سستی و ضعف و مرض و دیگر لوازم پیری است و بنابراین در ایام پیری احتیاج به پرستاری دارند. ممكن است در برخوردهای ایام پیری پدر و مادر در مواردی اوقات فرزند تلخ شود و حوصله اش سر رود و در نتیجه اظهار انزجار و خستگی كند, قرآن كریم در این مورد بخصوص تكیه میكند كه »در برخوردهایی كه با پدر و مادر پیر دارید اظهار خستگی نكنید و آخ نگویید«. طوری نباشد كه احساس كنند از خدمت كردن به آنان خسته شده اید. و به ایشان نهیب نزنید: »و قل لهما قولا كریما» ۱۵ بزرگوارانه با آنها سخن بگویید. یعنی نهایت ادب و احترام را با آنها نگه دارید. هم چنین می فرماید از روی مهربانی بال ذلت را در مقابل آنان فرود آور و نیز هنگامی كه دعا می كنی و از خدا چیزی می خواهی برای پدر و مادر دعا كن »و قل رب ارحمهما كما ربیانی صغیرا« ۱۶ ذیل آیه دلالت دارد براین نكته كه چرا فرزند باید تا این حد نسبت به پدر و مادر احسان كند و حقوقشان را رعایت نماید زیرا وقتی كه فرزند كودك خردسالی بود و نمیتوانست نیازهای خود را تامین كند ایشان بودند كه او را پرورش دادند و با كمال مهربانی نیازهایش را بر طرف ساختند.
۲. روابط زوجین و اساس زندگی خانوادگی
از نظر اسلام اساس زندگی خانوادگی بر محبت است.
در سوره روم می فرماید:»و من آیاته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنوا الیها بینكم موده و رحمه« ۱۷
منظور از جعل مودت و رحمت در این آیه جعل تكوینی و جبری غیر متكی به اسباب اختیاری نیست بدین معنی كه تنها با تحقق پیمان زناشویی به طور تكوینی محبت و رحمتی در افراد بوجود آید.
البته هنگامی كه انسان زنی را به همسری خویش برگزیند طبعا نسبت به او احساس علاقه میكند. ولی چنان بین زن و مرد تدریجا عواطف خاصی بوجود میآید و رشد میكند, و برای پیدایش این رابطه عاطفی در تكوین و تشریع نیز ابزارهایی منظور شده است.
گاه در زندگی خانوادگی مسائلی پیش میآید كه تنها با عاطفه حل نمی شود, و چه با مشكلاتی بروز كند كه لازم است بصورتی حل شوند و اگر ادامه پیدا كنند به كلی پایه محبت و رحمت فرو می ریزد. این مسائل و مشكلات كم یا بیش برای اكثر خانواده ها بویژه در موارد اختلاف نظر بین زن و شوهر در كیفیت زندگی- مخصوصا آنجا كه ارتباط با فرزند پیدا میكند- میآید.
مساله سرپرستی خانواده
از نظر حقوقی وقتی خانواده بعنوان كوچك ترین واحد اجتماع تشكیل شد سر پرست میخواهد. اصولا از نظر اسلام هر اجتماعی كه تشكیل میشود به سر پرستی نیاز دارد. و چون سلامت زندگی اجتماعی منوط به سلامت محیط خانواده است اسلام عنایت خاصی دارد كه بنیان خانواده درست پی ریزی شود و دوام پیدا كند بدین لحاظ برای خانواده سر پرست تعیین كرده است. »الرجال قوامون علی نساء«۱۸بر اساس این آیه سر پرستی خانواده به عهده مرد است و طبعا زن فرزندان باید سر پرستی وی را بپذیرند. این پذیرش گاهی در حد پذیرش قانونی است كه مربوط به حقوق است, ولی در اینجا پذیرش بالاتری مورد توجه است و آن پذیرش از نظر اخلاقی است, همسر و فرزندان باید اخلاقا خود را به سر پرستی پدر ملتزم بدانند و حرمت وی را حفظ كنند.
نقش زن در تصمیم گیریها
در خانواده كم و بیش مسائلی پیش می آید كه ارتباط زیادی با زن دارد و آنچنان نیست كه مرد به تنهایی بتواند تصمیم بگیرد, و اگر بخواهد بدون توجه ب خواسته ها و نظرهای همسرش تصمیم بگیرد مشكلاتی بوجود میآید مانند مساله شیر دادن, آیا مادر فرزند را شیر بدهد یا نه؟ چه وقت او را الز شیر بگیرد؟ آیا او را به كسی دیگر بدهند تا شیر دهد یا با شیر خشك تغذیه كنند؟ و مسائلی از این قبیل كه همیشه در خانواده ها مطرح بوده است. در این موارد اسلام اصل دیگری را مطرح میكند و آن اصل »تشاور« است. مرد و زن در این گونه مسائل كه هر دو در آن شریك هستند و گاهی با زن ارتباط بیشتری دارد تا مرد, باید با هم مشورت كنند و سعی كنند آنچه مصلحت است درك كنند و بر اساس آ، تصمیم بگیرند قرآن كریم می فرماید: »فان اراد فصلا عن تراض منهما و تشاور فلا جناح علیهما« ۱۹ اگر پدر و مادر با هم مشورت كردند و هر دو راضی شدند كه بچه را از شیر بگیرند اشكالی ندارد. پس اصل دومی كه می بایست در مسائل خانوادگی رعایت بشود اصل تشاور است و این در مواردی است كه ارتزاط مستقیم با زن دارد.
عوامل خود محوری و اختلافات خانوادگی
آنچه در محیط خانواده اصل است و باید سعی كرد كه همه افراد خانواده آرا رعایت كنند اصل محبت و تقویت روابط عاطفی است. تقویت عواطف در خانواده موجب میشود مصالح خانواده بهتر تامین شود, طبعا هر چه با آن منافات داشته باشد نا مطلوب بوده ارزش منفی خواهد داشت.
به موجب محبت وقتی كسی دیگری را دوست دارد باید در صدد بر آید كه مصالح او تامین شود, عواطف متقابل باعث میشود همه سعی كنند تا همه پیشرفت كنند و مصلحتشان تامین شود. و در مقابل, چیزی كه مانع از این همدلی و همیاری میشود و خود خواهی و خود محوری است كه به اساس خانواده لطمه وارد می سازد.
عواملی كهموجب خود محوری در محیط خانواده است احتیاج به بررسیهای روانشناختی دارد. و غالبا ناشی از عقده هایی است كه افراد قبل از تشكیل زندگی خانوادگی داشته اند, چه از طرف مرد و چه از طرف زن. تحقیرهایی كه هر یك از مرد و زن در دوران كودكی تحمل كردهاند چه از ناحیه پدر و مادر و چه از ناحیه سایر افراد, در ضمیر ناخود آگاه آنها اثر گذاشته و منتظر فرصتی برای بروز و جبران آنها است. البته این انتظار یك انتظار آگاهانه نیست بلكه نا خود آگاه است و خود انسان نیز توجه ندارد كه چه عاملی وی را وادار به چنین رفتار نادرستی میكند.
دانشمندان با بررسیهای دقیق به این نتیجه رسیده اند كه تحقیرهای دوران كودكی ناشی از محیط خانواده یا مدرسه یا اجتماع بزرگ, آثار منفی در ضمیر ناخود آگاه شخص می گذارد و بدنبال آن روح انسان برای جبران یا انتقام گیری منتظر فرصت میشود. مثلا بچه ای كه از سوی پدر و مادر دچار سختی و ناراحتی شده و عواطف و احساساتش جریحه دار گشته ناخود آگاه منتظراس پدر یا مادر بشود و خود همان نقش را بازی كند. وقتی بچه در محیط خانواده تحت فشار روانی قرار گرفت به طور طبیعی این فشار در جایی بروز و ظهور میكند.
تجریه های روانشناسانه زیادی موید مطلب فوق است حتی خود افراد میتوانند این تجربه را در محیطهای خانوادگی دیگران و یا خودشان آزمایش كنند غالب افرادی كه تمایل دارند به دیگران زور بگویند كسانی هستند كه زمانی زور شنیده اند. و افرادی كه می خواهند دیگران را تحقیر كنند كسانی هستند كه خودشان روزی تحقیر شده اند. البته این تنها عامل نیست, عوامل تربیتی دیگری هم ممكن است چنین تاثیری را داشته باشد ولی به هر حال این لكی از عوامل مهم است و اگر زن و شوهر از افرادی باشند كه در دوران كودكی در محیط خانواده یا در اجتماع تحقیر شده یا ضربه خورده باشند بطور ناخود آگاه در صدد بر می آیند كه انتقام خود را از سایر افراد بگیرند, و تحقیرهایی را كه تحمل كردهاند بواسطه تحقیر كردن دیگران جبران كنند.
ساده ترین راه آن تحقیر بچه های خودشان است. پدر و مادری كه بچه هایشان را مثل چشم خودشان دوست دارند نا خود آگاه آنان را مورد اذیت قرار می دهند, و خودشان نیز نمی دانند چرا تمایل دارند بچه های خود را سركوفت داده, تحقیر كنند. علت اصلی در اعماق روح آنهاست ولی به آن توجه ندارند. البته تحلیل ساده این رفتار این است كه چنین عادت كردهاند ,از پدر و مادرشان یاد گرفته اند ولی تنها یاد گرفتن نیست, بلكه یك انگیزه روانی ناخودگاه وجود دارد. كسانی كه دوست دارند كه به همسر و فرزندانشان دستور داده و فرمانروایی كنند غالبا كسانی هستند كه در محیط اجتماعی, رنج فرمانبری و زور شنیدن را كشیده اند و به جای اینكه درس عبرت بگیرند, خودشان در صدد ایفء همان نقش بر آمده اند, بویژه هنگامی كه دستاویزی برای توجیه رفتارشان پیدا كنند, مانند آن كه به ایه یا روایتی بر خورد كنند كه دال بر این باشد كه زن باید از مرد اطاعت كند.
در این صورت بدون این كه به منظور اصلی آن توجهی كنند آنرا دستاویزی برای اعمال زور و فشار و تحمیل افكار و آراء و نظریات خود قرار می دهند. در حالی كه این گونه آیات یا روایات به هیچ وجه ناظر به این گونه رفتارها نیست.
حدود اختیارات مرد در محیط خانواده
در مواردی كه مدیریت خانواده به عهده مرد واگذار شده است دیگران هم باید فرامین او را بپذیرند, زیرا ماهیت مدیریت چنین اقتضایی دارد. اگر مدیر حق دستور دادن داشته باشد ولی زیر دستان وی موظف به اطاعت نباشند مدیریت مفهومی نخواهد داشت. ولی حدودی كه مرد در محیط خانواده مدیریت دارد و می تواند به عنوان مدیر دستور دهد مشخص است و مطلق و نامحدود نیست.
هر جمعی از جمله خانواده نیاز به مدیر دارد كه در موارد لازم تصمیم بگیرد و گرنه جمع پراكنده میشود و انسجام خانواده از بین میرود. ولی معنای این سخن این نیست كه مرد در محیط خانواده فرمانروای مطلق و فعال ما یشاء است هر چه میخواهد فرمان دهد و زن هم مانند یك كنیز باید در مقابل او مطیع باشد.
البته كسانی كه بخواهند سوء استفاده كنند به متشابهات و مطلقات تمسك میكنند بدون این كه مخصصات و مقیدات آنها (مدارك و ادله دیگر كه منظور دقیق این گونه روایات را روشن میكنند ) را بررسی كنند, این چیزی است كه در بسیاری موارد واز جمله در محیط خانواده شایع میباشد.
بنابراین برای تحكیم روابط عاطفی باید از خود محوری پرهیز كرد مگر در حدی كه شرعا حقی برای مرد تعیین شده باشد آن هم به شیوه صحیح و رفتار عاقلانه و حساب شده. به هر حال یكی از چیزهایی كه ارزش منفی دارد و جو عاطفه و مودت و محبت را به هم می زند, خود محوری و زورگویی است كه از ناحیه مری یا از ناحیه زن بروز میكند.
راه حل اختلاف
موارد زیادی وجود دارد كه مرد و زن در امور مربوط به محیط خانواده اختلاف پیدا میكنند. در چنین مواردی یا عاطفه كار آیی ندارد و غالبا خواستها و سلیقه های شخصی بر عاطفه چیره میشود و یا اینكه واقعا در تشخیص مصلحت خانواده اختلاف پیدا میشود به هر حال در جایی كه در خصوص مسائل خانواده (درباره این قید دقت شود) اختلاف نظر پیش اید كه گاهی هم آمیخته با اختلاف و تزاحم در هوسها است, بهترین راه برای رفع اختلاف هم فكری و سعی در یافتن راه عقل پسند است. درست است كه هر كسی خواستهای خاص به خودش یا نظرهای شخصی دارد كه با نظر دیگری سازگاری نیست ولی در بسیاری از موارد افراد در اثر هم فكری تغییر نظر پیدا میكنند. پس بهترین راه این است كه زن و مرد صمیمانه موضوع مورد اختلاف را مطرح كنند و درباره دلیلهای یكدیگر بیندیشند و سعی كنند خود خواهیها را كنار بگذارند. اگر مرد حسن نیت نشاندهد و نگوید باید تو مطیع باشی و به جای آن مصلحت خانواده را مطرح سازد زن هم در جای دیگری حسن نیت نشان خواهد داد و اگر هم هوسی در كار باشد, دست از آن بر می دارد. پس اولین راه برای رفع اختلاف, تفاهم و تشاور در مساله مورد اختلاف است. اكنون اگر اختلاف به حدی بود كه تشاور و تفاهم نتواند در رفع آ موثر افتد باید از دیگران كمك گرفت »فابعثوا حكما من اهله و حكما من اهلها« ۲۰ فردی عاقل از هر طرف بعنوان حكم تعیین میگردد تا به نحوی سازش و مسالمت بین زن و مرد بر قرار شود ولی اگر این سلاح نیز موثر نیفتاد و به هیچ وجه نتوانستند با یكدیگر سازش كنند باید به طور معروف و شایسته ای از هم جدا شوند. »و سر حوهن سراحا جمیلا« ۲۱ وقتی تشخیص دادید زندگی مشترك قابل ادامه نیست زنان را با نیكی رها سازید.
۳. رابطه والدین با فرزندان
علافه به فرزند یك میل فطری است هر كسی میخواهد دارای فرزندانی پاك, صالح و سعادتمند باشد. در آیاتی داریم كه بعضی از انبیاء u از خدا در خواست فرزند كردند و یا در مواردی بواسطه این كه خدا به آنان فرزندی عطا فرموده خوشحال شدند. پس داشتن فرزند و علاقه به او مطلوب است. علاقه حضرت ابراهیم به فرزندانش در موارد مختلفی از قرآن كریم ذكر شده است و از برخی موارد بدستمی اد كه همواره به یاد فرزندانش بود و برای آنها دعا می كرد, هم خیر دنیا و هم خیر آخرت برای آنان طلب می نمود این سیره و روش به عنوان یك روش صحیح و مطلوب یاد شده است. در آیاتی از قرآن دعای حضرت ابراهیم u و حضرت اسماعیل u را هنگام بنا كردن خانه كعبه نقل می فرماید. از جمله دعاهای ایشان این بود كه »و من ذریتنا امه مسلمه لك« ۲۲خدایا از فرزندان ما امتی تسلیم خودت قرار بده و هم چنین در آیه دیگری ابراهیم درباره فرزندانش دعا كرده است »رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی« ۲۳خدا مرا بپا دارنده نماز قرار ده و نیز از فرزندانم.
قرآن كریم از قول مومنین و عباد الرحمن نقل می فرماید كه درباره فرزندانشان دعا میكنند »ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما« ۲۴بندگان شایسته خدا كسانی هستند كه صفایت دارند از جمله این كه از خدا می خواهند كه همسران و فرزندانشان را نور چشمشان قرار دهد هم چنین در برخی آیات فرزند صالح بعنوان نعمتی خاص تلقی شده است.
آنچه به طور خلاصه از این آیات شریفه استفاده می شد و این است كه اولا پدر و مادر نسبت به سعادت فرزند و خیر خواهی او گرایش فطری دارند و ثانیا می توان فهمید كه چرا در بعضی از روایات روی تربیت فرزند تاكید شده است. به طوری كه در بعضی روایات نقل شده است كه خداوند بیامرزد پدر و مادری را كه با رفتار خوب خودشان فرزند را وادار به نیكی به خودشان می نمایند ثالثا آنچه در آینده فرزندان مهم است و انبیاء الهی به آن اهتمام فراوان داشتند تربیت معنوی و تهذیب نفس آنها بوده است.
لازم به تذكر است كه این مقاله از سلسله درسهای معارف محمد تقی مصباح یزدی تهیه گردیده وبا اجازه استاد تعدادی از این جلسات كه با بحث خانواده در اسلام ارتباط بیشتری داشت تلخیص و عنوان گذاری گردیده است.
پىنوشتها
۱. سوره نساء آیه ۱
۲. سوره شعراء آیه ۱۶۶
۳. سوره مومنون آیه ۷
۴. سوره آل عمران آیه ۱۴
۵. سوره تغابن ۱۴
۶. سوره آل عمران ایه ۱۵
۷. سوره روم آیه ۲۱
۸. بین شما دوستی و مهربانی قرار داده است.
۹. سوره نساء آیه ۳۶
۱۰. سوره لقمان آیه ۱۴
۱۱. ۱۲سوره لقمان آیه ۱۵
۱۳. سوره بقره آیه ۲۱۵
۱۴. سوره اسراء آیه ۲۳
۱۵. سوره اسراء آیه ۲۳
۱۶. سوره اسراء آیه ۲۴
۱۷. سوره روم آیه ۲۱
۱۸. سوره نساء آیه۱۸
۱۹. سوره بقره آیه ۲۳۳
۲۰. سوره نساء آیه ۳۵
۲۱. سوره احزاب آیه ۴۹
۲۲. سوره بقره آیه ۱۲۸
۲۳. سوره ابراهیم آیه ۴۰
۲۴. سوره فرقان آیه ۷۴