اندیشکده راهبردی تبیین
موضوع مذاکره با آمریکا، همواره از موضوعات قابل تأمل در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. آمریکا به عنوان مصداق بارزِ استکبار جهانی، مهمترین مانع در راه رسیدن به امیالش را اسلام ناب محمدی (ص) میداند که در قالب نظام جمهوری اسلامی تبلور یافته است.
۵fa21cd9e0d2531a2f1dfdffbab46f70 XL - مذاکره از دیدگاه قرآن و سنت-۱
چکیده
موضوع مذاکره با آمریکا، همواره از موضوعات قابل تأمل در عرصه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بوده است. آمریکا به عنوان مصداق بارزِ استکبار جهانی – که تفکر شیطانیش بر تمامی جهان استیلا دارد – مهمترین مانع در راه رسیدن به امیالش را اسلام ناب محمدیصلی الله علیه و آله و سلم میداند که در قالب نظام جمهوری اسلامی تبلور یافتهاست. لذا پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی، با اعمال سیاستهای خصمانه، در رفع این مانع بزرگ قدم برداشته است.
بررسی مفهوم استکبار در قرآن کریم و نیز پیجوییِ دیدگاه قرآن کریم و سیره معصومین(ع)در مورد شیوه مواجهه با مستکبران، حاکی از نفی مطلق مذاکره و مراوده با استکبار و ایادی آن است. بر این اساس و با دقت نظر در اصولِ (مستخرج از قرآن و سنت) که پیرنگِ سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و نفی رابطه با مستکبران و برائت از ایشان، تحقق عزتمندی اسلام و مسلمانان و تلاش برای حفظ آن، نفی مشارکت در دشمنی و تجاوز، نفیتسلط مستکبران بر مسلمانان (نفی سبیل)، اتکاء بر قدرت الهی، خنثی ساختن تلاش دشمن برای جدایی مسلمانان از اسلام، و اصل تولی و تبری را توصیه میکند. مذاکره با آمریکا منجر به بروز آسیبهای داخلی و خارجی از جمله پذیرش ضمنیِ استکبار، جدایی مسلمانان از اسلام ناب محمدی، فروریختن قبح استکبارپذیری، از بین رفتن عامل وحدت در نظام اسلامی و تضعیف عوامل دلگرمی مستضعفین جهان خواهد بود.
مقدمه
بروز انقلاب اسلامی و ظهور نظام جمهوری اسلامی ایران، شروع فصل جدیدی در مناسبات بینالملل به حساب میآید. بهنظر، استکبار جهانی در پایان راه قرار گرفته است و در مقابل، میتوان به مستضعفان عالم، نوید آغاز حکومتی الهی را داد. بیداری مستضعفان و قیامشان علیه باطل، تحول بنیادینی را خبر میدهد که جز از عنایات حضرت حق بر عالم بشریت نخواهد بود. همین بیداری بود که مستکبران و ظالمان را به تکاپو انداخت تا با تمام قوا به مقابله با آن بپردازند.
انقلاب اسلامی، رسالت خود را ایجاد حکومتی الهی و مبتنی بر آموزههای اسلام ناب محمدیصلی الله علیه و آله و سلم میداند و بر این اساس، تمسک به قرآن کریم و سیره پیامبر اسلامصلی الله علیه و آله و سلم و امیرالمؤمنین علیه السلام در همه مباحث پیشروی جمهوری اسلامی، بهویژه در مباحث تشکیل دولت و نظام سیاسی اسلامی، لازم و ضروری است.
موضوع سیاست خارجی نیز از جمله این مباحث بوده و نوشتار حاضر تلاش دارد با تمرکز بر آیات قرآن و سیره معصومینعلیهمالسلام به این پرسشها پاسخ دهد:
۱٫ بر مبنای آیات قرآن و سیره معصومینعلیهمالسلام ، اصل یا اصول حاکم بر سیاستخارجی جمهوری اسلامی در موضوع مذاکره با دشمن چیست؟
۲٫ موانع و آسیبهای مذاکره و مراوده با استکبار جهانی به عنوان دشمنِ قسمخورده انقلاب اسلامی، براساس منابع مذکور، چه خواهد بود؟
بررسی قرآنی مفهوم استکبار
این حالت، قبل از آنکه دامنگیر آدمیان شود، گریبانگیر ابلیس شد. در آیات قرآن، هرگاه از تمرد ابلیس و سرفرود نیاوردن در برابر آدم، که خلیفه خدا در زمین بود سخن به میان میآید، با اشاره به انگیزههای تمرد و عصیان، از کبر و خودبینی شیطان یاد میشود. (بقره، ۳۴) بر این اساس، استکبار قبل از هر چیز، به خصلت ابلیس برمیگردد و نتیجه و سرانجام آن کفر است.
همچنین، تدبر در آیات قرآنی از جمله آیات ۱۳ تا ۱۸ اعراف، در این زمینه قابل تأمل است. گرچه آیات مذکور، بیانگر سرگذشت ابلیس و خروج او از بهشت است، ولی از آنجا که خلق و خوی ابلیسی، همواره خصیصه ابلیسهای در چهره انسان است که نقش خلیفه شیطان را در زمین بازی میکنند، توجه به نکات مندرج در این آیات، میتواند هشداری برای انسانها باشد، تا دشمنان خود را بشناسند و بدانند مستکبرانی که مطیع شیطان و فرزندخوانده اویند، همان نقش شیطان را بازی میکنند و تا در گستره زمین، نسلی از انسان باقی است، این اهریمنصفتی، همچنان ادامه خواهد داشت.
باید پرسید انگیزه استکبار چه بوده و چه هست؟
انگیزه استکبار، برآمده از محاسبه غلطی بود که شیطان در خلقت خود و آفرینش آدم نمود؛ من از آتشم و آدم از خاک. مسئله جنس برتر و نژاد برتر، اولین عاملی بود که اول مستکبر عالم ـشیطانـ را به عصیان در برابر خدا و تکبر در مقابل آدم واداشت. افسانهای که در طول هزاران سال، در عالم هستی جریان یافتهاست.
آنگاه که به تبعیضات نژادی در آمریکا و نقاط دیگر جهان و به دعاوی پوچ اسرائیلیانِ نژادپرست و پندار موهوم و خودمحوریِ شیطانهای غرب و شرق عالم و تحقیر رنگینپوستان و کشتار و غارت ثروت آنان بهوسیله همین مستکبران مینگریم، به این رمز قرآن بهتر واقف میشویم که چگونه پندارهای ابلیسمآبانه، شیاطین زمین را به سرکشی و طغیان بر بندگان خدا فراخوانده است و اینجاست که برای شکستن دیوارهای سلطه و تبعیض، نیاز مبرم بشریت را به مکتبی لمس میکنیم که شعار آن «إنّ أکرَمَکُم عِندَاللهِ أتقَیکُم» (حجرات، ۱۳) و «لا فَضلَ لِعَرَبی عَلَی عَجَمی و لا للأبیَضِ عَلَی الأسوَد إلا بِالتَقوی»[۱] است.
تلازم کفر و استکبار
استکبار مستلزم کفر است و کفر مراتبی دارد. یکی از این مراتب، خودبینی و پشتپازدن به امر خدا و استنکاف از اطاعت اوست. خداوند در قرآن میفرماید: «وکان من الکافرین»؛ یعنی شیطان از کافران بود. حال چنین است سرنوشت کسانی که نه خدا را میشناسند و نه به اصلی از اصول پرستش او معتقدند و نه حقوق انسانها را ارج مینهند و نه به قدر یک انسان معمولی، به آزادمنشی و وجدان فطری پایبندند. مستکبرانی که خدایشان پول و قدرت و شهوت و شهرت است و حیات لذتشان در ریختن خون انسانهای بیگناه. کافی است برای ارزیابی بُعد جنایات کفر و استکبار جهانی، عملکرد قدرتهای بزرگ و نوکران حلقه به گوششان را در سراسر جهان بنگریم. این است که اینها نه تنها خلیفه شیطاناند، بلکه خلف صادقیاند که از استاد خود پیشی گرفته و لکههای ننگ پرونده ابلیس را بیشتر کردهاند و همواره در همان راه و سرنوشتی طی طریق میکنند که پیشرو مستکبرین، رفته است؛ « فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ الَّذِی وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِیَّهِ وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِیَّهِ وَ ادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ أَ لَا تَرَوْنَ کَیْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَکَبُّرِهِ وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیَا مَدْحُوراً وَ أَعَدَّ لَهُ فِی الْآخِرَهِ سَعِیراً »[۲]
توطئه همیشگی و مستمر استکبار
قرآن کریم در داستان ابلیس، نکته بسیار مهم و قابل تأملی را گوشزد میکند. شیطان از خدا میخواهد او را برای همیشه مجال دهد، و خدا او را مجال میدهد. شیطان میگوید: با توطئه مستمر و همهجانبه خود، از شش جهت بندهات را به تباهی و سیهروزی خواهم کشید؛ (اعراف، ۱۴تا۱۸) خداوند پاسخ میدهد که آنها که بهحق، بنده من باشند زیر سلطه تو نخواهند رفت؛ «إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ» (اسراء، ۶۵)
مستکبران نیز همانند شیطان سوگند یاد کردهاند که بر مستضعفان زمین بتازند و در گمراهی و سیهروزی آنان بکوشند. این شیاطین در کسوت و چهره انسان، برای پویندگان راه خدا، دسیسههای گوناگون دارند و برای به بندکشیدن بندگان خدا، دامها و زنجیرهای بیشماری را تهیه کردهاند. گاه از ابزار قدرت بهره میجویند و گاه از ثروت و گاه از تطمیع و رشوه و وسوسه عنوان و مقام و گاه از تهدید و فشار و ارعاب، دام میسازند. از مواجهه مستقیم و رویارویی گرفته تا مزدورسازی و مهره تراشی، همه و همه در شطرنج ننگین ابلیس قرار دارند. ابرقدرتهای جهان بهویژه امپریالیسم آمریکا، با توطئههای نظامیشان، سازمانهای جاسوسیشان، شاه و شاهزاده و امیر و حاکم و دیگر شیطانبچههایشان از یک سو، و تحمیل فرهنگ کاذب و مبتذل استعماری و استکباری (بهنامِ تجدد و تمدن و نوگرایی) از سوی دیگر، تلاش میکنند در جهان رخنه کنند و بالاتر از همه، با مسخ شخصیت و بیمحتوا و بیهویت ساختن ملتهای تحت ستم ـاز راه استعمار فکری و فرهنگی و فسادـ که مقدمه همه نکبتها و اسارتهاست، نبض ملتها را در دست بگیرند. اینجاست که شناخت این ترفندها، توطئهها، نقشهها و نیرنگها، شرط اول رهایی است که باید سرآغاز حرکت و شناختِ نهضتهای مستضعفین باشد.
شاخصه های سیاست خارجی جمهوری اسلامی
با وجود اینکه موضوع مقاله حاضر، بررسی مبارزه با دشمن به استناد منابع معتبر اسلامی است، اما با توجه به آنکه این موضوع در حیطه سیاست خارجی حکومت اسلامی جای میگیرد، لازم است هرچند مختصر، به بررسی اصول و حدود سیاست خارجی در اسلام و به تبع آن در جمهوری اسلامی بپردازیم.
اساساً هر دولتی دادههای سیاست خارجی خود را براساس یک سلسله اصول و اهدافی تنظیم میکند که شناخت آنها از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا شالوده و اساس خطمشی و دیپلماسی هرکشور بهوسیله اصول و اهداف از پیش تعیین شده آن کشور رقم میخورد و در عمل نیز، راهنمای مجریان و تصمیمگیران سیاست خارجی به حساب میآید.[۳]
بهطور کلی اهداف سیاست خارجی را در یک دستهبندی کلان میتوان به اهداف عام و اهداف خاص تقسیم نمود. منظور از اهداف عامِ سیاست خارجی، اهدافی هستند که در همه کشورها و فارغ از هر نوع نظامهای سیاسی، در کانون نقل و عمل سیاست خارجی بوده و هیچ کشوری نمیتواند آنها را نادیده بگیرد. مهمترین هدف عام، تأمین امنیت ملی است. علاوه بر آن، رشد و توسعه اقتصادی، گسترش و توسعه و کسب احترام نسبت به فرهنگ جامعه در عرصه جهانی هم، در زمره اهداف عام هستند که بین همه کشورها مشترکاند. اهداف خاصِ سیاست خارجی، اهدافی هستند که با توجه به نوع ایدئولوژی نظام سیاسی یا به لحاظ تجربه تاریخی، هویت فرهنگی و انقلابی، ساختار اجتماعی و ترکیب نخبگان، جغرافیا و سامان سیاسی، طراحی شده و نمود مییابند. هر اندازه میان اهداف عام و خاصِ سیاست خارجی، رابطه مستقیمتری برقرار گردد، سیاست خارجی موفقتری حاصل خواهد شد.[۴]
اینک باید دید در سیاست خارجی جمهوری اسلامی که مبتنی بر دو اصل جمهوریت و اسلامیت است، خطمشی اصلی چیست؟
در تبیین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی که بر سیاست خارجی تبیینشده در اسلام ناب محمدیصلی الله علیه و آله و سلم و سیره مطمح نظر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمه معصومینعلیهم السلام مبتنی است، مطالعات و تحقیقات فراوانی انجام شده و در این مقاله تنها به ذکر موردی این شاخصهها و اصول میپردازیم؛ اصل توحید، اصل رسالت جهانی اسلام و دستیابی به امت واحده، اصل همزیستی مسالمتآمیز، اصل جهاد در مقابل محاربان و دشمنان خدا و جامعه اسلامی، اصل نفی سبیل و لزوم عزتمندی مسلمانان، و اصل وفای به عهد. اینها، مهمترین اصول سیاست خارجی حکومت اسلامی عصر پیامبر و به تبع آن جمهوری اسلامی ایران اند.[۵] از سوی دیگر، از جمله موارد مورد تأکید در آخرین سیاستهای اعلانی و اجرایی جمهوری اسلامی ایران، ابلاغی از سوی مقام معظم رهبریمدظله العالی به هیأت دولت است که اصول ذیل را برجسته میکند: ۱) تلاش برای همگرایی بیشتر میان کشورهای اسلامی؛ ۲) حمایت از مسلمانان و ملتهای مظلوم و مستضعف، به ویژه ملت فلسطین؛ ۳) تقویت روابط سازنده با کشورهای غیر متخاصم؛ ۴) مقابله با افزونخواهی و اقدام متجاوزانه در روابط خارجی؛ ۵) مقابله با تک قطبی شدن جهان[۶]
آنچه که از همه اصول مطرح شده، قابل فهم است آن است که آنچه در سیاست خارجی حکومت اسلامی تعیینکننده است، نوع نگاه و تعریفی است که حکومت اسلامی از حیطه قلمروء و مرزهای سیاسی و عقیدتی خود دارد. باید توجه داشت که «کشور و سرزمین، در اسلام ارزش ذاتی ندارد، بلکه از نظر اسلام، ارزش کشور بدان علت است که شریعت و خواستههای دین در آن حکمفرما باشد. اسلام قلمروء و حد و مرزی برای خود نمیشناسد، زیرا از نظر اسلام، مرزی جز اعتقاد به این آیین، پیرامون قلمروء حکومتاسلامی کشیده نیست.[۷] نکته مهم آن است که « اسلام برای جهانی شدن و حرکت بهسوی دولت واحد جهانی، باید از یک نقطه شروع کند؛ این نقطه شروع، استقرار دولت اسلامی در ایران است که هم محدوده سرزمینی دارد و هم یک واحد سیاسی در نظام ملت-کشور است و هم یک نظام اسلامی است که طی حرکت انقلابی فراگیر مردمی، مصالح امت اسلامی را در نظر میآورد. »[۸]
بر این اساس، سیاست خارجی جمهوری اسلامی به ویژه از آنجایی که یک سیاست خارجیِ انقلابیِ آرمانگرای جهانوطنانه و اسلامی است، به طور قطع میبایست مشتمل بر دیدگاههایی خاص درباره مفهوم مرز و قلمروء باشد. از این رو، «حفظ تمامیت ارضی از مهمترین اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. »[۹] «در عین حال، انقلاب اسلامی دارای ماهیتی فراملی است که حفظ کیان اسلام، نوعی جهتگیری خاص را برای سیاست خارجی ایرانِ پسا انقلابی رقم میزند و بر اساس آموزهها و تعالیم دین مبین اسلام، همه مسلمانان، امت واحدی را تشکیل میدهند. اسلام مرزهای جغرافیایی و ملی که امروزه مسلمانان را تقسیم کرده، به عنوان حکم ثانویه میپذیرد ولی به تدریج، همه باید در قالب یک امت یکپارچه، متشکل و متحد گردند. جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک نظام اسلامی، مکلف و موظف به پیگیری و تأمین این هدف راهبردی در سیاست خارجی و عرصه بین المللی است. »[۱۰] پس بهطور قطع، اصولی از مفهوم بیمرزی عقیدتی در شریان سیاست خارجی جمهوری اسلامی هویدا است.
با دقتنظر در نوع ایدئولوژی حاکم بر سیاست خارجی و ساختار عقیدتی، اسلامی و انقلابی که به مثابه اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است، نوعی نگاه ویژه در اهداف خاص این سیاست خارجی ظهور خواهد یافت. «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران نمیتواند صرفا خود را در محدوده اهداف ملی و منطقهای، محصور نماید.[۱۱]
ادامه دارد…
—————————————-
فهرست منابع:
۱٫ قرآن کریم
۲٫ ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام: اصول سیاست خارجی، آرین، تهران، ۱۳۶۱ش
۳٫ ابوالفضل صدقی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال ۱۳۸۶ش، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۶ش
۴٫ احمد بن محمد ابن عبدربه، العقد الفرید، لجنه التالیف و الترجمه و النشر، ۱۳۴۳ش
۵٫ جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، دفترتبلیغات اسلامی، قم، ۱۳۶۸ش
۶٫ خطیب، عبدالکریم، الامامه و سیاسه ابن قتیبه دینوری، دارالمعرفه، ۱۳۹۵ق
۷٫ روح الله خمینی، صحیفه امام، خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، پیامها و سخنرانیها، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، تهران، ۱۳۷۸ش
۸٫ روح الله خمینی، صحیفه نور، خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تصویرگران، تهران، ۱۳۶۸ش
۹٫ سعید جلیلی، سیاستخارجی پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، ۱۳۷۴ش
۱۰٫ سعید یعقوبی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران سازندگی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۸۷ش
۱۱٫ سید جلال دهقانی فیروزآبادی، تحول گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مؤسسه انتشاراتی روزنامه ایران، تهران، ۱۳۸۸ش
۱۲٫ سیدحمید مولانا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت احمدینژاد، نشر دادگستر، تهران، ۱۳۸۷ش
۱۳٫ سیدکاظم جبارپور، چاچوپ مفهومی و پژوهشی برای مطالعه سیاستخارجی ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، ۱۳۸۳ش
۱۴٫ عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، سمت، تهران، ۱۳۸۰ش
۱۵٫ عبدالقیوم سجادی، اصول سیاست خارجی در قرآن کریم، فصلنامه علوم سیاسی، سال چهارم، شماره ۱۵، پاییز۱۳۸۱
۱۶٫ عبدالله جوادی آملی، روابط بین الملل در اسلام، مرکز نشر اسراء، قم، ۱۳۸۸ش
۱۷٫ علی اکبر علیخانی و همکاران، سیاست نبوی؛ مبانی اصول راهبردها، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، تهران، ۱۳۸۶ش
۱۸٫ علیبن محمد ابنالاثیر، الکامل فی التاریخ، (اخبار ایران از الکامل ابناثیر)، دانشگاه تهران، ۱۳۴۹ش
۱۹٫ فرهنگ و تهاجم فرهنگی، بیانات رهبرمعظم انقلاب، سازمان مدارک انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۷۵ش
۲۰٫ محسن نصری، ایرانِ دیروز امروز فردا، نشر معارف، قم، ۱۳۹۰ش
۲۱٫ محمد حمیدالله، نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت رسولصلی الله علیه و آله و سلم، ترجمه دکتر سید محمد حسینی، تهران، ۱۳۷۴ش
۲۲٫ محمدبن حسن طوسی، الامالی، دارالمعرفه، ۱۳۹۸ق
۲۳٫ محمدبن علی صدوق، من لایحضره الفقیه، الجزء الرابع، تهران، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۹۰ق
۲۴٫ محمدبن علی کراجکی، معدن الجواهر و ریاضه الخواطر، نشر المکتبه المرتضویه، تهران، ۱۳۵۳ش
۲۵٫ مرتضی مطهری، ولاءها و ولایتها، صدرا، قم، ۱۳۸۵ش
۲۶٫ منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی؛ زمینهها و پیامدها، نشر معارف، قم، ۱۳۸۸ش
[۱] محمدبن علی کراجکی، معدن الجواهر و ریاضه الخواطر، نشر المکتبه المرتضویه، ۱۳۵۳ش، ص۲۱
[۲] نهجالبلاغه، خطبه۱۹۲
[۳] عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بینالملل، ۱۳۸۰ش، صص۱۰۸ و ۱۰۹
[۴] سیدکاظم جبارپور، چاچوپ مفهومی و پژوهشی برای مطالعه سیاستخارجی ایران، ۱۳۸۳ش، صص۵۷ و ۵۸
[۵] ر. ک به سیاست نبوی؛ مبانی اصول راهبردها، علی اکبر علیخانی و همکاران، ۱۳۸۶ش و نیز سیاست خارجی پیامبر،صلی الله علیه و آله و سلمسعید جلیلی، ۱۳۷۴ش
[۶] مقام معظم رهبریمدظله العالی، ۱۳۸۳ش
[۷] ابوالفضل صدقی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران از آغاز تا سال ۱۳۸۶ش، ۱۳۸۶ش، ص ۷۹
[۸] سعید یعقوبی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران سازندگی، ۱۳۸۷ش، ص ۴۸
[۹] سید جلال دهقانی فیروزآبادی، تحول گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۸۸ش، ص ۱۴۹
[۱۰] همان، صص۱۶۶و۱۶۷
[۱۱] سیدحمید مولانا، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دولت احمدینژاد، ۱۳۸۷ش، ص ۲۸
ادامه دارد...