آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

قصه حضرت یحیی(علیه‌ السلام)

حضرت یحیی(علیه‌السلام)[۱] یكی از پیامبران بنی اسرائیل است، كه نام مباركش پنج بار در قرآن مجید آمده است.[۲]

وی پنج هزار و پانصد و هشتاد و پنج سال بعد از هبوط آدم(علیه‌السلام) متولد شد. نام پدرش «زكریا بن برخیا» و نام مادرش «اشیاع» از نوادگان حضرت یعقوب(علیه‌السلام) می‌باشد.[۳]

چنانكه قبلا ذكر شد او در اثر دعای پدرش، كه از خدا فرزند خواست، متولد گردید. ولادتش خارق عادت بود، زیرا زكریا(علیه‌السلام) در آن موقع پیر وناتوان و زنش فرتوت و نازا بود.[۴]

در اینكه چرا یحیی(علیه‌السلام) را بدین نام خوانده‌اند؟ اختلاف نظر وجود دارد، بعضی می‌گویند، چون خداوند نازایی مادرش را به وسیله تولد او شفا بخشید او را یحیی نامیدند.

عده‌ای می‌گویند: خداوند قلب او را به وسیله ایمان زنده كرد و گروهی دیگر معتقدند: چون خداوند قلب او را به وسیله نبوت زنده و شاداب فرمود.[۵]

یحیی(علیه‌السلام) اولین كسی است كه به این اسم نامیده شد و احدی قبل از او، بدین اسم نامیده نشده است.[۶] سرانجام پس از سی سال زندگانی شهید شد،[۷] و در مسجد جامع آموی دمشق دفن شد.[۸]

پیامبری یحیی(علیه‌السلام) و ویژگی‌های وی

حضرت یحیی(علیه‌السلام) در كودكی به مقام نبوت رسید و این از امتیازات اوست،‌چون اولین كسی بود كه در سنین كودكی به پیامبری رسید. پروردگار عالم به او دستور داد:كه با قوت و قدرت، احكام تورات را در میان مردم اجرا كند.[۹] لذا وی پس از پدر بزرگوارش زمام رسالت را به عهده گرفته و در تعمیم و گسترش آیینش از هیچ تلاشی مضایقه نكرد.

او مروج آیین موسی(علیه‌السلام)بود، وقتی كه عیسی،[۱۰] به مقام نبوت رسید به او ایمان آورد و مروج آیین حضرت مسیح(علیه‌السلام) گردید.[۱۱]

یحیی(علیه‌السلام) بر اثر پاكزیستی و رابطه تنگاتنگ با خدا، مقامش به جایی رسید كه خداوند او را به داشتن شش خصلت برجسته ستوده و سپس بر او سلام می‌كند.[۱۲]

او در همان كودكی از پارسایان و شایستگان و صلحا بود،[۱۳] و هرگز دلبستگی به دنیا نداشت، او در عصر پدرش زكریا(علیه‌السلام) به مسجد بیت المقدس وارد شد و احبار و رهبانان (علمای یهود) بیت المقدس را در لباس‌ها و شب كلاه‌های بلند پشمینه مشاهد كرد، كه با وضع دلخراشی خود را به دیوار مسجد بسته‌اند و مشغول عبادت هستند.

یحیی(علیه‌السلام) با دیدن آن منظره نزد مادرش آمده و از او خواست تا برای او نیز جامه‌ای همانند آنان تهیه نماید تا به بیت المقدس درآمده و همراه علمای عابد بنی اسرائیل به عبادت و ریاضت مشغول باشد.

ابتدا پدرش زكریا(علیه‌السلام) با خواست او مخالفت ورزید چرا كه عقیده داشت، او هنوز بسیار خردسال است، اما یحیی(علیه‌السلام) از پدرش پرسید: آیا كسانی كوچكتر از من، دیده از این جهان فرو نبسته‌اند؟‌

حضرت زكریا(علیه‌السلام) كه شوق فرزندش را دید از همسرش خواست، تا برای او لباسی همانند رهبانان تهیه نماید، مدتی از عبادت یحیی(علیه‌السلام) در بیت‌المقدس گذشت، تا آنكه از شدت عبادت و شب زنده‌داری به استخوان پاره‌ای تبدیل گشت... .[۱۴]

یحیی(علیه‌السلام) شهید راه امر به معروف و نهی از منكر

قرآن مجید درباره شهادت یحیی(علیه‌السلام) چیزی نگفته است، ولی روایات مختلفی در این زمینه وارد شده.[۱۵]

از جمله نوشته‌اند: هیرودیس حاكم و پادشاه فلسطین(بیت المقدس) عاشق «هیرودیا» دختر برادرش شد،[۱۶] و تصمیم گرفت با وی ازدواج كنند. اقوام و خویشان او به این كار راضی بودند.

این خبر به یحیی(علیه‌السلام) رسید، وی اعلام كرد كه: «این كار حرام و باطل و بر خلاف دستور تورات است.» و شروع به مبارزه كرد.

فتوای او دهان به دهان به همه رسید، هیرودیا پس از شنیدن این مطلب، طوری دل هیرودیس را ربود، كه او را وادار به قتل یحیی(علیه‌السلام) كرد، به دستور شاه حضرت یحیی (علیه‌السلام) را سر بریدند و سرش را پیش «هیرودیس» و معشوقه‌اش «هیرودیا» آوردند.[۱۷]

وقتی كه سر مقدس یحیی(علیه‌السلام) را از بدن جدا نمودند، قطره‌ای از خونش به زمین ریخت و هر چه خاك بر روی آن ریختند، خون در حال جوشش از میان خاك بیرون می‌آمد و تلی از خاك به وجود آمد، ولی خون از جوشش نیفتاد و تلی سرخ دیده می‌شد.

طولی نكشید كه «بخت النصر»[۱۸] قیام كرد و بر بنی اسرائیل مسلط شد از سبب جوشیدن خون پرسید؟

هیچ كس ندانست، گفتند: مردی پیر هست او می‌داند. چون او را طلبید و از او پرسید، او از پدر و جد خود قصه حضرت یحیی(علیه‌السلام) را نقل كرد و گفت: مدتی قبل، پادشاه این منطقه حضرت یحیی (علیه‌السلام) را كشت و سرش را از بدن جدا كرد، خون او به زمین چكیده و همچنان آن خون می‌جوشد.

بخت النصر گفت: آنقدر از مردم اینجا بكشم تا خون از جوشیدن باز ایستد.

دستور داد هفتاد هزار نفر را بر روی آن خون كشتند، تا خون از جوشیدن ایستاد.[۱۹]

محل دفن حضرت یحیی(علیه‌السلام)

اكنون سر مبارك حضرت یحیی(علیه‌السلام) در داخل شبستان مسجد اموی شام (مسجد جامع دمشق) در نیمه شرقی آن قرار گرفته و مقام شریف به صورت مربع و بر بالای مقام، گنبدی سبز رنگ نصب گردیده است.

در حالی كه بدن مباركش در حوالی دمشق در محلی به نام «زبدانی» در مسجد «دلم» مدفون می‌باشد.[۲۰]

در آثار این مصیبت بزرگ آمده است: كه زمین و آسمان و ملائكه بر شهادت یحیی (علیه السلام) چهل شبانه روز گریان شد، و خورشید نیز به مدت چهل روز در هاله‌ای از سرخی خون، طلوع و افول می‌كرد، همانطوری كه در شهادت امام حسین (علیه‌السلام) چنین بود.[۲۱]

پی نوشتها:

[۱] - واژه یحیی از ماده حیات به معنی «زنده می‌ماند» است، كه به عنوان اسم برای این پیامبر بزرگ انتخاب شده و منظور از آن زندگی، هم زندگی مادی و هم معنوی در پرتو ایمان و مقام نبوت و ارتباط با خداست (تفسیر نمونه: ج ۲، ص ۳۰۳).

[۲] - قاموس قرآن: ج ۲،‌ص ۱۹۵ – سور و آیاتی كه نام یحیی(علیه‌السلام) در آن‌ها ذكر شده است عبارتند از: آل عمران، آیه ۳۹ – انعام، آیه ۸۵ – مریم، آیات ۶ و ۱۱ – انبیاء، آیه ۹۰.

[۳] - ریاحین الشریعه: ج ۲،‌ص ۲۷۵ – تفسیر نمونه: ج ۱۳، ص ۱۴.

[۴] - سوره‌های آل عمران، آیه ۴۰ – مریم، آیات ۵ و ۸.

[۵] - مجمع البیان: ج ۳، ص ۷۲.

[۶] - سوره مریم، آیه ۷ – مجمع البیان: ج ۳، ص ۷۳ – بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۱۸۲.

[۷] - تاریخ انبیاء: ص ۸۷۱.

[۸] - قصص قرآن یا تاریخ انبیاء: ج ۲، ص ۲۸۸.

[۹] - سوره مریم،‌آیه ۱۲.

[۱۰] - حضرت یحیی(علیه‌السلام) پسر خاله حضرت مریم(علیه‌السلام) مادر عیسی(علیه‌السلام) بود، كه شش ماه یا سه سال از حضرت عیسی(علیه‌السلام) بزرگتر بود. (بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۱۸۹).

[۱۱] - یحیی(علیه ‌السلام) در سن سه سالگی به مسیح(علیه‌السلام) ایمان آورد و او اولین كسی بود كه به عیسی(علیه‌ السلام) ایمان آورد. (تاریخ كامل: ج ۱، ص ۲۹۹).

[۱۲] - سوره مریم، آیه ۱۲-۱۵.

[۱۳] - سوره‌های آل عمران، آیه ۳۹ – انعام،‌ آیه ۹۵.

[۱۴] - قصص الانبیاء: ص ۵۶۲ – بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۱۶۵ – حیوة القلوب: ج ۱، ص ۳۸۳.

[۱۵] - حیوة القلوب: ج ۱م ص ۳۸۶ – بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۱۸۱.

[۱۶] - نام برادرش فیلبوس بود كه دختری به نام «هیرودیا» داشت، پس از آنكه فیلبوس از دنیا رفت، هیرودیس با همسر برادرش ازدواج كرد، سپس عاشق هیرودیا دختر برادرش نیز شد(قصه‌های قرآن، ص ۴۱۶).

[۱۷] - قاموس قرآن: ج ۲، ص ۲۱۶ – تفسیر نمونه: ج ۱۳، ص ۳۰.

[۱۸] - او یكی از یاغیان آن عصر بود، با اراذل و اوباش كه همراه او بودند شورش كرد و شام و منطقه بیت المقدس و فلسطین را تصرف كرد و ظلم زیادی نمود و سرانجام به دست یك غلام ایرانی به درك واصل شد و مردم از شرش نجات یافتند.

[۱۹] - حیوة القلوب: ج ۱، ص ۳۸۶ – بحارالانوار: ج ۱۴، ص ۱۸۲.

[۲۰] - سیمای زینب كبری: ص ۱۵۰.

[۲۱] - بحارالانوار: ج ۴۵، ص ۲۰۱، ۲۱۰، ۲۱۹ و ج ۱۴،‌ص ۱۸۲.

منبع: موسسه جهانی سبطین.

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center