ادیان به دو دستهی آسمانی و غیر آسمانی تقسیم می شود. ادیان غیر آسمانی مانند هندوئیسم ، بودیسم، شینتو، كنفوسیوس و امثال اینها منشاء الهی و آسمانی ندارند و لذا اسم دیگر آنها ادیان غیر توحیدی می باشد. در این ادیان مسئله توحید و یگانه پرستی جایگاهی ندارد. بلكه محور و اساس اعتقادات آنها مبتنی بر بت پرستی یا انسان پرستی یا حیوان پرستی و امثال اینها می باشد و هیچ آموزه ای در رابطه با خدای واحد در این ادیان وجود ندارد.
اما ادیان آسمانی كه به نام ادیان توحیدی نیز یاد می شوند اساس اعتقادات آنها بر توحید و خدای یگانه استوار است. این ادیان عبارت اند از یهودیت، مسیحیت و اسلام كه توسط پیامبران الهی برای هدایت بشر در زمانهای متفاوت نازل شده اند.
از میان ادیان توحیدی، توحید در دین اسلام بسیار شفاف و مستدل است. در دین اسلام توحید به توحید ذاتی، توحید در صفات، توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در حاكمیت، توحید در طاعت، توحید در تشریع، توحید در عبادت و توحید در شفاعت و مغفرت تقسیم شده است. این اقسام همگی از آیات قرآن كریم بدست آمده و كتابهای زیادی از طرف متكلمین اسلامی در باره آنها نگاشته و منتشر گردیده است.
مراد از توحید ذاتی اینست كه خدای متعال یگانه و واحد است و دومی برای آن تصور نمی شود و نیز در توحید ذاتی این معنا هم نهفته است كه خدای واحد و یگانه بسیط است و هیچ جزء خارجی و ذهنی ندارد. در سوره توحید (اخلاص) این مسئله كه می فرماید: قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ * اللَّهُ الصَّمَدُ * لَمْ یلِدْ وَ لَمْ یولَدْ * وَ لَمْ یكُن لَّهُ كُفُوًا أَحَد. بگو: خداوند، یكتا و یگانه است. خداوندی است كه همه نیازمندان قصد او میكنند. (هرگز) نزاد، و زاده نشد و برای او هیچگاه شبیه و مانندی نبوده است!» بسیار واضح و روشن بیان شده است.
معنای توحید در صفات اینست كه صفات ذاتی خداوند مثل علم، حیات، قدرت عین ذات او می باشد و اینگونه نیست كه صفات، خارج از ذات خدا بر خدا عارض شده باشد. البته این نظریه شیعه امامیه است و متكلمین اهل سنت قائل به مغایرت صفات از ذات هستند.
توحید در خالقیت به این معناست كه در جهان هستی هیچ خالقی به جز خداوند وجود ندارد و تمام ممكنات و افعال و آثار آنها و حتی آنچه كه از انسان صادر می شود از مخلوقات خدای متعال به شمار می آیند. آیات زیادی بر توحید در خالقیت دلالت دارند. به عنوان مثال آیه یأَیهَُّا النَّاسُ اذْكُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكمُْ هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَیرُْ اللَّهِ یرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ فَأَنی تُؤْفَكُون(۱). «ای مردم، نعمتی را كه خدا بر شما ارزانی داشته است یاد كنید. آیا جز خدا آفریننده دیگری هست كه شما را از آسمان و زمین روزی دهد؟ خدایی جز او نیست، پس چگونه از حق منحرفتان میكنند». هرنوع خالقی را برای عالم منتفی می داند.
توحید در ربوبیت عبارت است از اینكه مدیریت و تدبیر عالم هستی فقط از طرف خداوند انجام می گیرد و هیچ موجود دیگری مثل ستاره و یا انسان و امثال اینها در تدبیر عالم خلقت هیچ نقشی ندارد. آیه لَوْ كاَنَ فِیهِمَا ءَالهَِةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُون(۲). «اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللَّه میبود، هر دو تباه میشدند. پس اللَّه، پروردگار عرش، از هر چه به وصفش میگویند منزه است»، بر توحید در ربوبیت دلالت دارد.
توحید در حاكمیت از شئون توحید در ربوبیت است و معنای آن اینست كه چون خداوند مالك همه هستی می باشد در تمام هستی و ازجمله نفوس و اموال انسان حق تصرّف و تسلط دارد و لازمه آن اینست كه خداوند نسبت به مخلوقات ولایت داشته باشد و الا تصرف او عدوانی خواهدبود. آیهإِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ یقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَیرُْ الْفَاصِلِین(۳). «حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست! حق را از باطل جدا میكند، و او بهترین جدا كننده (حق از باطل) است.» و آیات دیگر دلالت بر توحید در حاكمیت دارند.
توحید در طاعت از شئون انحصار ربوبیت در خدای متعال می باشد و چون خداوند صاحب اختیار و مدیر انسان است پس حق طاعت در خدا منحصر می گردد و انسان فقط باید از خداوند متعال اطاعت كند به این معنا كه مطاع بالذاتی دیگری وجود ندارد و اطاعت غیر خدا مثل پیامبران و امامان و حتی پدر و مادر كه در قرآن آمده به اذن خداوند و در طول اطاعت او می باشد. و لذا می فرماید: وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِیطَاعَ بِإِذْنِ الله(۴). «ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این كه به فرمان خدا، از وی اطاعت»
مراد از توحید در عبادت اینست كه فقط خداوند مستحق عبادت است و غیر از خدا هیچ كس و چیزی نمی تواند معبود باشد و عبادت غیر خدا مستلزم شرك و با توحید در عبادت تنافی دارد. وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فی كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّغُوت(۵). «به میان هر ملتی پیامبری مبعوث كردیم، كه خدا را بپرستید و از بت دوری جویید» و إِیاكَ نَعْبُدُ وَ إِیاكَ نَسْتَعِین(۶). «تنها تو را می پرستیم و تنها از تو یاری میجوییم» از آیاتی است كه عبادت را مختص به خداوند متعال قرار می دهند.
توحید در شفاعت و مغفرت به این معناست كه شفاعت و بخشش گناهان اختصاص به خداوند دارد و هیچ كس و چیزی دیگری قادر به این كار نمی باشد. قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِیعًا لَّهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَیهِ تُرْجَعُون(۷). بگو: «تمام شفاعت از آن خداست، (زیرا) حاكمیت آسمانها و زمین از آن اوست و سپس همه شما به سوی او باز گردانده میشوید!» و فَاسْتَغْفَرُواْ لِذُنُوبِهِمْ وَ مَن یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ(۸). «برای گناهان خود، طلب آمرزش میكنند- و كیست جز خدا كه گناهان را ببخشد»، از آیاتی هستند كه شفاعت و آمرزش گناهان را به خداوند اختصاص می دهند.
یكی از توحید مطرح در دین اسلام توحید در تشریع و قانون گذاری است و معنای آن اینست كه تشریع و قانون گذاری حق مختص خداوند متعال می باشد. و آیهی وَ مَن لَّمْ یحَْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْكَافِرُون(۹). «و آنها كه به احكامی كه خدا نازل كرده حكم نمیكنند، كافرند» و آیات دیگر بر این مطلب دلالت دارند.
برای اطلاعات بیشتر در باره توحید در دین مبین اسلام به ادرس زیر رجوع شود.(۱۰)
اما در دو دین یهودیت و مسیحیت بنا بر آموزه هایی كه در حال حاضر در دست یهودیان و مسیحیان وجود دارند به این گستردگی و شفافیت به مسئله توحید پرداخته نشده است. و دلیل آن اینست كه كتابهای این دو دین آسمانی دستخوش تحریف شده و توحید ذاتی در آموزه های آنها با غبار شرك مخلوط گردیده و از دایره توحید ناب به انحراف گراییده است و در باره توحید های دیگر و اقسام آن، در كتابهای آنها هیچ مطلبی وجود ندارد. و لذا در كتابهایی كلامی این دو دین مانند دین اسلام سخنی از توحید به میان نیامده است و اگر هم مطالبی در این باره بیان شده شرك آلود بوده و با توحید سازگاری ندارد.
یهودیت با تحریف تورات و سایر كتابها سر از تجسیم و تشبیه در آورده و برای خداوند جسم قائل شده است. و لذا خدا از دیدگاه آنان به صورت یك انسان ضعیف، ناقص و ترسو و حسود توصیف شده است. به عنوان مثال: علّت منع آدم و حوّا از درخت ممنوعه و اخراج آن دو از بهشت آن بوده كه خداوند ترسیده بود كه آدم با خوردن از میوهی درخت ممنوعه عارف به نیك و بد گردیده، از تمام جهات مثل خداوند گردند یعنی حیات ابدی پیدا كنند.(۱۱) آنان به خاطر همین عقاید شان راه رفتن را به خدا نسبت داده اند(۱۲) و برای خداوند پسرانی قائل شده اند. در تورات آمده كه «چون آدمیان شروع كردند به زیاد شدن بر روی زمین و دختران برای ایشان متولد گردیدند، پسران خدا دختران آدمیان را دیدند كه نیكو منظرند و از هر كدام كه خواستند زنان برای خویشتن میگرفتند»(۱۳)
یهودیت با درج این آموزه ها در تورات از توحید فاصله گرفته و به شرك و تجسیم نزدیك شده است.
اما دین مسیحیت آشكارا حضرت مسیح را پسر خدا پنداشته و قائل به تثلیث گردیده است و تثلیث، اعتقاد به این معناست كه خداوند در عین حال كه یكی میباشد. در سه حقیقت پدر، پسر و روحالقدس موجود است.(۱۴) این برابری در وجود اقتضاء میكند كه هر سه از نظر صفات الهی یعنی ازلیت، قدرت و جلال با هم برابر باشند. هر یك از این اشخاص، یك موجود اصیل بوده، بدون اینكه هیچ یك فرع و تابع دیگری باشد. ولی میان آنها ایثار و تجلیل و تكریم متقابل وجود دارد.(۱۵)
اعتقاد به آموزهی تثلیث در میان مسیحیان اولیه جایی نداشته است. بعدها به دلیل سیطره و نفوذ افكار پولس در جهان مسیحیت، شورای اسقفهای اعظم كلیسا در نیقیه (۳۲۵ م)و قسطنطنیه (۳۸۱ م) و اعتقادنامههای شورای كالسدون (۴۵۱ م) تثلیث را رسمیت بخشیده و آن را جزئی از ایمان مسیحی قرار دادند. و مسیحیان از آن هنگام به بعد خداوند را به عنوان سه شخص كه دارای «جوهر و مادهی واحدی» میباشد، تصور نمودهاند.(۱۶)
پی نوشتها:
۱. فاطر:۳.
۲. انبیاء:۲۲.
۳. انعام: ۵۷.
۴. نساء: ۶۴.
۵. نحل:۳۶.
۶. فاتحه:۵.
۷. زمر:۴۴.
۸. آل عمران: ۱۳۵.
۹. مائده:۴۴.
۱۰. سبحانی، جعفر، الالهیات، ج۲ص۱۱-۱۰۷،قم، المرکز العامی للدراسات الاسلامیه،چهارم،۱۴۱۳ق.
۱۱. كتاب مقدس، سفر پیدایش باب ۲: ۱۶ و ۲۵ باب ۳: ۳۴ـ۱.
۱۲. سفر پیدایش، باب ۵ :۲۲ و ۲۴.
۱۳. سفر پیدایش، باب۶: ۱و۲:
۱۴. ر.ك: خداوند ما عیسی مسیح، جان والوورد، مهرداد فاتحی، ص ۲ .
۱۵. مقدمهای بر شناخت مسیحیت، گروه نویسندگان، همایون همتی، ص ۱۲۷.
۱۶. ر.ك: جهان مذهبی، گروه نویسندگان، عبدالرحیم گواهی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۷۴ ه ش ، ص ۷۳۴ .
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.