شبهه: گفته می شود که فیض کاشانی یکی از علمای شیعه قائل به تحرف قرآن بوده است شیعه چه پاسخی در برابر این شبهه دارد؟
پاسخ:
بدون شك تاریخ قرآن از روز نزول تا امروز كاملا روشن است. پیوسته سوره ها و آیات قرآنی ورد زبان مسلمانان بوده و دست به دست از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و همه می دانیم كه قرآن موجود همان قرآن است كه بر پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ ظرف ۲۳ سال به تدریج نازل شد.
با این بیان قرآن در اعتبار خود نیازمند به بحث تاریخی نمی باشد هر چند تاریخ آن نیز روشن است. زیرا كتابی كه مدعی است كه كلام خدا است و در این ادعا به متن خودش استدلال می نماید و به مقام تحدی بر آمده و همه جن و انس را از آوردن مثل خود عاجز می داند(۱)دیگر برای اثبات این كه كلام خدا است و تحریف و تغییری (نه به زیاده نه به نقصان) بر آن عارض نشده، نیاز به تصدیق شخص و مقام و شاهدی غیر از خودش پیدا نمی كند. آری روشن ترین برهان بر این كه در قرآن تحریفی صورت نگرفته این نكته است كه قرآن در آیاتی زیادی خود را به نور، هادی، نداشتن تناقض و امثال آن معرفی می نماید و همین اوصاف الان هم باقی است و اگر در آن تحریف صورت گرفته و چیزی از آن كم و یا زیاد شده بود قرآن در آن اوصافی كه برای خود بیان كرده دچار دگرگونی شده و دیگر آن اوصاف را نمی داشت در حالی كه چنین نیست.(۲)
مصون و محفوظ ماندن قرآن از هر گونه تحریف مدعای اكثریت قاطع علماء شیعه از قدیم و جدید می باشد كه به اظهارات و سخنان برخی از علما اشاره می شود.
۱. شیخ المحدثین صدوق (متوفای۳۸۱) با احاطه و تتبعی كه در روایات دارد عدم تحریف قرآن را در كتاب الاعتقادات صفحه ۹۳ جز عقاید امامیه به شمار آورده و می گوید هر كس تحریف قرآن را به ما نسبت دهد دروغگو است.
۲. شیخ طوسی معروف به شیخ الطائفه (متوفای ۴۶۰) در تفسیر معروف خود «التبیان»، ج۱، ص۳ می گوید.
قرآن مورد تحریف واقع نشده و نخواهد شد و اعتنایی به قول «حشویه» مبنی بر تحریف قرآن نمی شود. زیرا مستند شان برخی از اخبار آحاد است كه گمان كرده اند معتبر می باشند و اصلا قول به تحریف قرآن لایق قرآن نیست.
۳. شیخ مفید نیز معتقد به عدم تحریف قرآن است و می گوید هیچ كلمه و آیه و سوره ای از قرآن نه كم شده و نه بر آن افزوده شده و آنچه راجع به قرآن مكتوب به خط امام علی ـ علیه السلام ـ گفته شده منظور این است كه تفسیر و معنی و تأویلی كه حضرت نموده است فعلا در این قرآن موجود وجود ندارد و این مطلب ارتباط به كم یا زیاد شدن از متن قرآن ندارد.
۴. مرحوم طبرسی در تفسیر گران سنگ خویش مجمع البیان قول به تحریف قرآن را ردّ كرده است.
۵. شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر خود ألاء الرحمن همان كلامی را راجع به عدم تحریف قرآن گفته كه دیگران گفته اند.
۶. عده ای دیگر از علماء، نظیر شیخ بهائی و قاضی نور الله عدم تحریف قرآن را به اكثریت علما امامیه نسبت داده اند.
۷. علامه حلی (متوفای ۷۲۶) در اجوبة المسایل المهنّائیه، ص۵۲۱ نیز قابل به عدم تحریف می باشد.
۹. شیخ جعفر در كشف الغطاء اجماع علماء را مبنی بر عدم تحریف قرآن ادعا نموده است.(۳)
۱۰. امام خمینی (ره) بعد از آنكه قول به تحریف قرآن را مردود می شمارد، در مورد روایاتی كه ظاهر شان اشعاری به وقوع تحریف در قرآن دارد می فرمایند: روایات كه از آن تحریف قرآن فهمیده شده سه دسته است:
الف: دسته ای از آنها روایات ضعیفه ای است كه نمی شود به آن اعتماد كرد.
ب: دسته دوم از آنها روایات مجعوله ای می باشد كه آثار جعل در خود آن هویدا و آشكار است.
ج: روایات صحیحه كه دلالت دارد بر این كه حقایق و معانی قرآن را مردم تغییر داده اند و این دسته از روایات كه منشأ توهم تغییر و تحریف در كلمات قرآن شده ربطی به تحریف ندارد.(۴)
۱۱. محدث مشهور مرحوم فیض كاشانی در تفسیر الصافی، ج۱، ص۵۱، و علم الیقین، ص۱۳۰ مثل سایر علماء شیعه تحریف قرآن را رد كرده و آن را مستند به روایاتی دانسته است كه ربطی به تحریف در الفاظ قرآن ندارد كه توضیح این مطلب و شبهه بیان می شود.
مرحوم فیض كاشانی در باب اختلاف قرائات و عدد آیات از كتاب الوافی خود بعد از آنكه روایات مربوط به تحریف قرآن را ذكر كرده و ردّ نموده است و این نوع روایات را دلیل بر تحریف قرآن ندانسته است، این سخن را بیان نموده است كه مشهور امروزه بین مردم آن است كه قرآن شش هزار و ششصد و شصت و شش آیه می باشد و بعد گفته در مجمع البیان روایتی را آورده است از پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ كه فرموده است: «قرآن شش هزار و دویست و سی و شش آیه می باشد».
فیض كاشانی برای بیان اختلاف این روایت با آنچه مشهور میان مردم است، وجوه و احتمالاتی را متذكر شده است از قبیل این كه منشأ این اختلاف شاید از ناحیه شمارش آیات باشد و شاید از ناحیه نسخ تلاوت برخی از آیات باشد و بیان نموده است:
شاید آنچه به جای مانده است نزد اهل بیت ـ علیهم السلام ـ و قرآنی كه امام علی ـ علیه السلام ـ جمع كرده است موجود باشد».(۵)
این قسمت اخیر از كلام ایشان دلالت بر تحریف قرآن دارد و لكن نمی توان گفت ایشان قائل به تحریف قرآن هستند و این كلام ایشان شاید از باب سهو و خطاء باشد دلیل این مدعا آن است كه ایشان در همین كتاب وافی خود یك صفحه قبل روایات تحریف قرآن را رد می نماید و نیز در مقدمه ششم از تفسیرش بعد از نقل چند روایت در مورد تحریف قرآن فرموده است:
می گویم بر تمامی این ها اشكالی وارد می آید و آن این است كه بنا بر مبنای تحریف قرآن ما اعتمادی بر چیزی از قرآن نمی توانیم بكنیم زیرا در هر آیه ای این احتمال می رود كه دستخوش تحریف شده باشد و بر خلاف آنچه خدا نازل كرده باشد. پس در قرآن برای ما اصلا حجتی باقی نمی ماند و در نتیجه فایده امر به پیروی از قرآن و سفارش به تمسك به آن، از بین می رود در حالی كه خداوند می فرمایند: « وَ إِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِیزٌ لَّا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِن بَینْ یدَیهِ وَ لَا مِنْ خَلْفِهِ . و به راستی كه آن كتابی ارجمند است. از پیش روی آن و از پشت سرش باطل به سویش نمیآید»(۶). و یقینا قرآن كتابی است ارجمند و گرامی و هیچ جهت باطلی از پیش و پس به آن راه نمی یابد: و نیز در قرآن آمده است كه: «انا نحن نزلنا الذكر و إنا له لحافظون، ما ذكر (قرآن) را نازل كردیم و ما آن را حافظ و نگهبان هستیم».(۷)
نظیر همین بیان را در جای دیگر فرموده است آن جا كه برخی از روایاتی را كه اشعاری به وقوع تحریف به نقیصه در قرآن دارد ذكر می نماید و مسأله تحریف را رد نموده و می گوید در این گونه روایات ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ آیه را تفسیر به مصداق نموده اند مثلا در تفسیر آیه إن الذین كفروا و ظلموا بعد از كلمه و ظلموا فرموده اند: «آل محمد حقهم» و نیز در تفسیر آیه و سیعلم الذین ظلموا فرموده اند «آل محمد حقهم» و یا در تفسیر آیه یا ایها الرسول بلّغ ما انزل الیك فرموده اند: «فی علی»،آنگاه شنونده و كسی كه روایت به دست او رسیده دچار این اشتباه شده و فكر كرده این كلمات از قرآن حذف شده است.
مرحوم فیض از این قبیل روایات نتیجه می گیرد كه معنای این اخبار بیان نوعی از تفسیر است كه از آن تطبیق كلی بر مصداق تعبیر می شود نه تحریف در لفظ، و برخی دیگری از روایات دلالت بر تحریف در معنی قرآن می كند و شاهدش روایتی است كه امام محمد باقر ـ علیه السلام ـ كه حضرت در نامه به سعد الخیر نوشت: و كان من نبذهم الكتاب أن أقاموا حروفه وحرّفوا حدوده فهم یرونه و لا یرعونه...(۸). از مصادیق و موارد پشت پا زدن مردم به قرآن این است كه حروف آن را حفظ و حدود آن را تحریف كرده و تغییر دادند پس آنان قرآن را می خوانند و رعایت آن را نمی كنند.(۹)
پی نوشتها:
۱. اسراء : ۸۸
۲. طباطبایی، محمد حسین، قرآن در اسلام، جامعه مدرسین، بی تا. ص۱۳۳
۳. ر.ک: نجمی، هاشم زاده، هریسی، بیان در علوم و مسایل کلی قرآن، ص۲۵۳ به بعد، بی نا، بی تا و اطیب البیان، ج۱، ص۱۵
۴. امام خمینی (ره) تهذیب الاصول، ج۲، ص۹۶، به نقل از سبحانی، جعفر، العقیدة الاسلامیة، ص۱۷۰، بی نا، بی تا.
۵. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، الوافی، ج۲، اختلاف القرائات و عدد الایات، ص۲۷۲، مکتبة المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
۶. فصلت:۴۱و۴۲
۷. فیض کاشانی، محمد بن المرتضی، تفسیر الصافی، بیروت، موسسه الاعلمی، بی تا. ج۱، ص۵۱.
۸. بقره : ۷۹
۹. کافی، ج۸ص۵۳.
منبع: نرم افزار پاسخ۲ مرکز مطالعات حوزه.
فیض کاشانی و تحریف قرآن