از آموزه های دینی استفاده میشود مردم از نظر اطاعت وعبادت خدا سه گروه اند و تقسیم مردم به این طبقات سه گانه یک تقسیم قرار دادی و اعتباری نیست بلکه مردم از نظر معرفت و شناخت، روحی و روانی و فطری همین گونه هستند که هر کسی زیر مجموعه یکی از گروه ها قرار میگیرند که در ادامه این مطلب روشن خواهد شد.
۱. عده ای از مردم که عبادت شان عبادت احرار و آزادگانند خدا را اطاعت وعبادت می کند نه به منظور رسیدن نعمت اخروی وطمع به بهشت و یا به هدف خوف و رهایی از آتش جهنم. این عده جزء نوادرند. اینان کسانی اند که خدا را از روی محبتی که به او دارند عبادت می کنند، اینان از مساله انذار، خوف، رجا، تهدیدو تطمیع که دردعوت دینی هست چیزی دیگری تلقی می کنند. وقتی به تهدید از آتش بر می خورند ازآن، فراق و دوری از خدا و سخط وی را می فهمند و از شنیدن وصف بهشت به نعمت وصل و قرب ساحت خدا و خوشنودی او منتقل می شوند. امام علی (علیه السلام) می فرماید: ما عبدتک خوفا من نارک و لا طمعا فی جنتک لکن وجدتک اهلا للعبادة فعبدتک، خدایا تورا عبادت نکردم برای طمع به بهشتت و نه از ترس آتشت بلکه برای این که تو را برای عبادت شایسته یافتم پس تو را عبادت کردم.[۱]
۲. عده ای دیگری از مردم خدا را اطاعت می کند و به اوامر و نواهی خداوند، به طمع بهشت و نمعت های بهشتی و در یک کلام به منظور جلب منفعت، گردن می نهند. این دسته نسبت به طبقه اول زیاد ترند.
۳. اما عده ای از مردم از طریق خوف و ترس به سوی صراط حق هدایت می شوند چون عموم مردم بیشتر به دفع ضرر شان هرچند احتمالی باشد و سپس به جلب منافع شان می اندیشند. نسبت به دو دسته اخیر باید گفت در میان این دو دسته اکثریت مردم را کسانی تشکیل می دهند که از گناهان و محرمات اجتناب می کنند به دلیل خوفی که از عذاب دارند و می ترسند که مبادا در آینده گرفتار عذاب الهی شوند، نه برای این که به نعمت های بهشتی رسیده و از آن لذت ببرند. اگر فقط مسأله رسیدن بهشت مطرح باشد، توده ی مردم می گویند چرا لذت نقد گناه را برای لذت نسیه و آینده ترک کنیم. اما وقتی می فهمند که لذت گناه، آتش سوزان در پی دارد، از آن اجتناب می کنند.
از همین جا پاسخ این سوال که چرا خدا در قرآن برای دعوت مردم به راه نجات بیشتر از طریق «انذار» و تهدید استفاده نموده در حالی که از طریق بشارت و شرح نعمت های بهشتی کمتر استفاده کرده، روشن می شود.
توضیح این که هر چند «تبشیر» یعنی وعده به رحمت و رضوان الهی و بهشت او و « انذار» یعنی تهدید به عذابی که از خشم خدا ناشی می شود؛ دو مرتبه از روشن ترین مراتب دعوت انبیاء است ولی مؤثر ترین راه برای دعوت اکثریت مردم به سوی رعایت دستورات الهی و اجتناب از حرمت شکنی خدا و قانون او همان راه تخویف و تهدید است و تاثیر انذار بیش از تبشیر است زیرا تبشیر بیان تشویقی است و بسیاری از مردم از بیان تشویقی طرفی نمی بندند اما از بیان انذاری متاثر شده و برحذر می شوند.[۲]و این یک موضوع عقلی و عقلائی می باشد و توصیه عقل وعقلاء این است که دفع ضرر بهتر از جلب منفعت است لذا علما ی کلام و عقائد برای ضرورت بحث از خدا را به وجوب دفع ضرر احتمالی استدلال نموده و بر اساس وجوب و ضرورت آن، تحقیق از وجود احتمالی قیامت و عذاب خدا را مستدل می نمایند و اکثریت مردم بر همین مبنا و این که شاید قیامت، عذاب و دوزخی وجود داشته باشد و در اثر کوتاهی کردن گرفتار آن شوند، به جستجو و رسیدن به صحت و عدم صحت گفتار پیامبران و سپس عمل به دستورات دینی می پردازند. بنا بر این مسأله امید و ترس یک حقیقتی است که از یک سو در سرشت و خلقت آدمی وجود داشته و از سوی دیگر ارتباط تنگاتنگ با انذار و بشارت دارد و از یک عده خاصی که صرف نظر کنیم، اکثریت انسان ها بطوری فطری به «تهدید و ترس» بیشتر ترتیب اثر می دهند تا تشویق و بشارت.
به بیان مرحوم علامه طبا طبایی گرچه تطمیع و تشویق و امیدوار ساختن مردم نیز راهی است برای دعوت انبیاء، و خدا در قران هم تا اندازه ی این طریقه را به کار برده لکن اصولا امیدواری آدمی را به طور الزام وادار به طلب نمی کند و بیش از ایجاد شوق و رغبت در آدمی اثر ندارد به خلاف تخويف و تهديد كه به حكم عقلىّ وجوب دفع ضرر احتمالى، احتراز از آنچه تهديد به آن شده واجب و آدمى به دفع آن ملزم مىشود.[۳]
با ذکر مثال می توان بیشتر مسأله را توضیح داد: مثلا بسیاری از مردم از خواندن نماز شب، نماز اول وقت، انجام مستحبات و ... محروم هستند با این که فضائل و ثواب هایی زیادی برای آن بیان شده و انسان ها به آن تشویق شده در حالی که نماز صبح را حتما می خوانند برای این که می ترسند گرفتار عذاب جهنم شوند. این نشان می دهد که انذار نقش اساسی را در هدایت جامعه بشری داشته و دارد و لذا هسته اصلی و مرکزی تبلیغ پیامبران را انذار تشکیل می دهد. در مورد رعایت قوانین بشری نیز مسأله به همین کیفیت است مثلا متصدیان امور راهنمایی و رانندگی هر قدر به رعایت قانون راهنمایی مردم را تشویق میکنند ولی عملا می بینیم که تأثیر این تشویق ها به اندازه تهدید ها و جریمه ها نیست.
و بازهم به خاطر همین نقش اساسی«انذار» است که هر چند خدا دو عنوان بشیر و نذیر را در آیاتی از قرآن در کنارهم ذکر کرده است مثلا خطاب به پیامبر-ص- فرموده است: «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا»[۴] لکن «حصر» را تنها در مورد انذار به کار برده است. یعنی در برخی آیات هدف نزول قرآن را تنها «انذار» خوانده است و فرموده است: تنزیل العزیز الرحیم لتنذر قوما ما انذر آبائهم فهم غافلون[۵]در بعضی از آیات «انذار» و منذر بودن پیامبر-ص- تنها هدف رسالت بیان شده است نه «تبشیر»و فرموده است: و اوحی الیّ هذا القران لأنذرکم به و من بلغ، این قرآن بر من نازل شده که شما و جامعه بشری را بترسانم و هشداردهم.[۶] و در برخی ازآیات دیگر رسول اکرم-ص- را فقط« منذر» خوانده و وظیفه آن حضرت را انذار دانسته است[۷]
این حصر نسبی هدف رسالت و نزول قرآن در«انذار» یکی به دلیل نقش اساسی«انذار» است که مورد اشاره قرار گرفت و یکی هم به خاطر این است که حکمت خدا همین را اقتضاء می کند چون اگر مردم در گمراهى خود هيچ گونه تقصيرى نمىداشتند، مناسب بود كه دعوت الهى از راه تطميع آغاز گردد، ليكن مردم در گمراهى خود مقصر هستند، براى اينكه دعوت اسلام، دعوت به دين فطرت، يعنى به دينى است كه سرچشمه اش در نهاد خود بشر است، و اين خود او است كه با دست خويش فطرت خود را زیر غبار شرک و گناه پنهان کرده و در نتيجه دچار سخط الهى شده است، لذا حكمت خدا اقتضاء مىكند كه دعوت آنان از راه انذار و هشدار آغاز انجام دهد نه بشارت.[۸]
اما در قرآن کریم به صراحت به این دلایل پرداخته نشده است لکن از آیاتی که به آن اشاره شد و آیات دیگر می توان فهمید که چرا در قرآن به «انذار» بیشتر اهمیت داده شده است چون کودک تا کودک است و اهمیت تعلیم را نمی فهمد و همین طور برای قافله بشر تا در ابتداء مسیر هست، سائقه هراس و خوف، زود تر او را به مقصد می رساند.
البته روشن است که معنای این اهتمام نادیده گرفتن نقش«بشارت» در تبلیغ و دعوت دینی نمی باشد و استفاده از هر دو طریق لازم است زیرا هردو به یک مقصد و هدف که نجات انسان است منتهی می شود و لذا در تبلیغ دین« بشارت» و تحریک انسان ها به منظور جلب منفعت و «انذار» انسان ها به منظور دفع ضرر، در کنار هم و در حد اعتدال، ضروری می باشد و نباید پایه تربیتى انسان تنها بر روى یك قسمت باشد زیرا اگر تشویق و امید از حد مجاز خود بگذرد، سبب جرئت و غفلت انسان می گردد، چنانچه که بیم و انذار بیش از اندازه باشد، یأس و نا امیدى را به دنبال خواهد داشت لذا همان طوری که اشاره شد در قرآن كریم، بشارت و انذار، در كنار یك دیگر ذكر شده اند. هرچند از روش تهدید به دلیل تأثیر بیشتر آن بر روی انسان ها، بیشتر استفاده شده ولی در عین حال به نعمت ها و رحمت ها نیز بشارت داده شده است. و در این تبشیر ها و انذار ها در برخی از آیات، بشارت از باب این که رحمت خدا بر غضبش سبقت دارد و تخویفش نیز یک نوع رأفت است، مقدم ذكر شده است که « یا من سبقت رحمته غضبه، ای کسی رحمتش بر غضبش پیشی گرفته است»[۹].
نویسنده: عبدالله لطفی.
[۱] علامه مجلسی،محمد باقر ج۶۷ص ۱۸۷، بیروت ،مؤسسة الوفا ۱۴۰۴
[۲] بر گرفته از: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن ( هدایت درقرآن ) ص ۱۶۸، اسراء، دوم ،۱۳۸۵ش
[۳] علامه طباطبایی،سیدمحمدحسین،المیزان(ترجمه موسوی)،جامعه مدرسین،۱۳۷۴،ج۷ص۵۱
[۴] احزاب/۴۵
[۵] یس/۵-۶
[۶] انعام/۱۹
[۷] هود/۱۲وفاطر/۲۳ ورعد/۷وشعرا/۱۱۵ودیگرایات مشابه
[۸] علامه طباطبایی،سیدمحمدحسین،المیزان(ترجمه موسوی) ج۷ص۵۲، جامعه مدرسین،۱۳۷۴، با اندکی تصرف.
[۹] علامه مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار ج۹۱ ص ۲۳۹، بیروت، مؤسسة الوفا ۱۴۰۴