بدون شك ما نمی توانیم از حقیقت رابطة نبوت و حقیقت وحی اطلاع زیادی پیدا كنیم، چرا كه این یك نوع ادراكی است خارج از حدود ادراكات ما و ارتباطی است خارج از ارتباطهای شناخته شدة ما. عالم وحی برای ما عالمی است ناشناخته و فوق ادراكات ما.(۱) بنابراین سخن هایی كه احیاناً در تبیین چیستی وحی مطرح و بیشتر از سوی فرد گرایان غربی عنوان می گردد، هرگز نمی تواند ترسیم روشنی از مسأله ارائه كند و آنان حتی گاه به بیراهه كشانده شده اند.(۲) پس پدیده وحی چون از قلمرو حس و تجربه افراد بشر بیرون است شناخت كامل از آن میسر نیست. ولی این پدیده را همانند بسیاری از پدیده های دیگر از طریق آثار آن تا اندازه ای می توان شناخت.(۳) به همین جهت در تعریف آن گفته اند: اصل وحی چنان كه راغب در مفردات می گوید اشاره سریع است خواه با كلام رمزی باشد، و یا صدای خالی از تركیب كلامی و یا اشاره یا نوشتن. از این تعبیرات به خوبی استفاده می شود كه در وحی اشاره از یك سو و سرعت از سوی دیگر نهفته است. به همین دلیل برای ارتباط مرموز و سریع انبیا با عالم غیب این كلمه استخدام شده است.(۴)
یكی از نویسندگان در این باره چنین می نویسد:
«واقعیت این است كه حقیقت وحی برای ما نا شناخته است. زیرا این نوع ادراك و شناخت از مختصات انسان های برگزیده است و بشر عادی راهی به آن ندارد و نمی تواند تجربه ای از آن به دست آورد ..... با توجه به تصویری كه اجمالاً از وحی به دست می آوریم، روشن می شود كه وحی نوعی ارتباط خاص بین انسان موجود در عالم طبیعت با ماورای طبیعت است، ارتباطی كه از رهگذر آن حقایقی از عوالم بالا به پیامبر منتقل می گردد و در نتیجه او بر این حقایق آگاهی می یابد.»(۵)
اما اینكه چگونه می توان وحی را از راه عقل اثبات كرد؟ و امكان تحقق آن را عقلاً باور داشت؟
بایسته است این مسأله را در سه مقام بررسی كرد: اول اینكه آیا عقلا وحی امكان دارد و یا خیر؟ اصل امكان وحی و چیزی به نام ارتباط وحیانی امری انكار ناپذیر است، هیچ دلیل عقلی كه امكان چنین امری را نفی كند وجود ندارد. بلكه به عكس ارتباط های مرموزی را در جهان می بینیم كه از تفسیر آن عاجزیم، و این ارتباط نشان می دهد كه مافوق حواس و ارتباط های انسان نیز درك و دیده های دیگری وجود دارد، به نظر می رسد كه با ذكر این امثال مطلب تا حدودی روشن تر خواهد شد:
فرض كنید در میان شهر نابینایان(البته كوران مادر زاد) با دو چشم بینا زندگی می كنیم، تمام اهل شهر چهار حسی هستند(بنابراین كه مجموع حواس ظاهری انسان را پنج حس بدانیم) تنها ما هستیم كه آدم«پنج حسی» می باشیم، پیوسته با چشم خود حوادث زیادی را در آن شهر می بینیم، به اهل شهر خبر می دهیم. اما آنها همه تعجب می كنند كه این حس مرموز پنجم چیست كه دایرة فعالیتش این گونه وسیع و گستردة است؟ و هر قدر هم بخواهیم درباره حس بینایی و عمل كرد آن برای آنها بحث كنیم بی فایده است. جز شبح مبهمی در ذهن آنها چیزی نمی آید، از یك سو نمی توانند منكر آن شوند، چون آثار گوناگونشان را می یابند و حس می كنند، و از سوی دیگر نمی توانند حقیقت بینایی را دریابند، چون در تمام عمر حتی یك لحظه بینا نبوده اند. پس یك نوع درك و ارتباط با عالم غیب و ذات الهی وجود دارد كه چون ما فاقد آن هستیم حقیقت آن را درك نمی كنیم. ولی از طریق آثار به وجود آن ایمان داریم.(۶)
دوم: آیا تبیین عقلانی از پدیده وحی می توان ارائه داد؟فلاسفه اسلامی در مقام تبیین امكان عقلی وحی و نحوة اثبات وحی از طریق بیان عقلی با طرح مقدماتی به طور خلاصه بر این نكته اصرار كرده اند كه: وحی عبارت است از اتصال فوق العادة نفس پیامبر با عالم غیب، روح پیامبر چون فوق العاده قوی است رابطه و اتصالش با عقل فعال بسیار زیاد است(عقل فعّال همان فرشته ای است كه در متون دینی از آن جبرئیل یاد شده است) و به همین دلیل می تواند در اكثر اوقات معلومات را به صورت كلی از عقل بگیرد و از آن جا كه قوة خیال پیامبران نیز بسیار قوی است و در عین حال تابع قوة عقلیه است، می تواند به آن صوّر كلیه كه از عقل فعّال (جبرئیل) دریافته است صورت های محسوسة مناسبی بدهد و در لباس های حسی در اُفق ذهن خود ببینید. مثلاً اگر آن حقایق كلی از قبیل معانی و احكام باشد به صورت الفاظی بسیار موزون و در نهایت فصاحت و بلاغت از زبان شخصی در نهایت كمال بشنود و چون قوة خیال او تسلط كامل بر حس مشترك دارد می تواند به این صور جنبة حسی دهد و پیامبر آن شخص را با چشم ببیند و الفاظش را با گوش بشنود.(۷) پس از نظر عقلی كاملاً ممكن است كه كسانی به نام انبیاء كه افراد برگزیده اند صلاحیت داشته باشند كه این نوع آگاهی كه از آن به وحی یاد می شود از عالم غیب دریافت كنند. و هیچ محذور عقلی در این مسأله وجود ندارد.(۸)
سوم: راه عقلی برای شناخت وحی وجود دارد؟راههای بسیاری برای اثبات وحی وجود دارد كه یكی از آن ها دیدن معجزات انبیا است. زیرا با دیدن معجزه انسان به طور كامل به یقین و باور ایمانی می رسد كه شخص معجزه گر با عالم فراتر از جهان طبیعت و حس ارتباط مرموزی دارد و معارفی را از آن جا دریافت می كند و به دلیل همین ارتباط مرموز است كه گذشته از آن معارف و دریافت وحی الهی، قدرت انجام كارهایی را دارد كه همگان از انجام آن امور و یا آوردن آن گونه معارف عاجز هستند.(۹)
از مجموع آنچه بیان شد به خوبی به دست آمد كه گر چه افراد عادی به طور كامل نمی توانند ماهیت وحی را درك كنند. اما راههای متعددی وجود دارد كه انسان عقلاً باور كند كه پدیده ای به نام وحی ممكن است و وجود آن هیچ محذور عقلی ندارد. بلكه دلایل متعدد عقلی بر ضرورت و صحت آن وجود دارد. بدین ترتیب امكان اثبات وحی از طریق عقلی و امثال آن كاملاً میسور و امكان پذیر است. اگرچه جزئیات مسایل وحی را عقل نمی تواند درك و اثبات كند. اما امور كلی نظیر ضرورت وحی و معجزه را به خوبی درك می كند و از این طریق اثبات وحی از نظر عقلی میسور است.
پی نوشتها
۱. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، نشر دارالكتب الاسلامیه، ۱۳۷۹ ش، ج ۲۰، ص ۴۹۶.
۲. همان، ص ۴۹۱، دانش نامه امام علی ـ علیه السّلام ـ ، تهران، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۰ ش، ج ۳، ص ۲۸، (نبوت و امامت).
۳. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر صدرا، ۱۳۶۹ ش، ج۲، ص ۱۵۷.
۴. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج ۲۰، ص ۴۸۹.
۵. سعیدی مهر، محمد، آموزش كلام اسلامی، قم، نشر مؤسسه فرهنگی طه، ۱۳۷۸ ش، ج ۲، ص ۶۲.
۶. مكارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، نشر پیشین، ج ۲۰، ص ۴۹۷.
۷. حسن زاده آملی، حسن، نصوص الحكم بر فصوص الحكم (فصوص فارابی)، تهران، نشر مركز فرهنگی رجاء، ۱۳۶۵ ش، ص ۱۹۸.
۸. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، نشر پیشین، ج۲، ص۱۵۶.
۹. جوادی آملی، عبدالله، وحی و رهبری، تهران، نشر الزهرا، بی تا، ص ۱۵ ـ ۲۱.
منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.