دعوت به عدالت همواره در سرلوحه تعالیم انبیاء، حاكمیت اوصیا و ائمه ـ علیهم السلام ـ قرار داشته است قرآن كه قانون اساسی اسلام است روی مساله عدالت در همه زمینهها تكیه فراوان كرده است و عدالت در قرآن همدوش توحید و معاد و به عنوان هدف تشریع نبوت، فلسفه امامت و زعامت، معیار كمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع دانسته شده است.
آن چه از نظر اسلام تردیدی در آن نیست این نكته است كه عدل حقیقتی است كه خدا به آن وصف می شود و شناخت خدا به عنوان امر كنندهای به عدل در بُعد تشریع و به پا داشتن عدل در بعد تكوین، اساسی ترین معرفتی است كه در ادیان آسمانی، رابطهی بشر با خدا بر آن استوار است و از این جهت یكی از صفات خدا عدل است و این وصف در مورد خداوند در دو زمینه قابل طرح است:
الف) یكی بعد تكوین و خلقت عالم از آسمان و زمین، نبات و جماد و بالاخره دنیا و آخرت كه به تصریح قرآن نظام هستی بر موازین عدالت و بر اساس قابلیت ها و استحقاق ها استوار است و در نظام هستی خدا با عدلش رفتار میكند و به هیچ موجودی ظلم نمی شود. به این معنی كه موجودات از نظر فیض گیری از مبداء هستی هر چند با یكدیگر متفاوت است لكن خدا به هر موجودی در هر مرتبهای كه هست از نظر قابلیت استفاضه و هر آنچه را از كمال برای آنها ممكن است عطا میكند. زیرا امساك از كمالی چیزی كه استحقاق آن را داشته باشد ظلم است و خدا منزه از آن است. آیات قرآن كه عدالت او را در بعد تكوین بیان میكند فراوان و متعدد و متفاوت است كه به برخی از آنها به عنوان نمونه اشاره می شود:
۱. آیاتی كه صریحاً ظلم را از ساحت كبریایی خدا نفی میكند.(۱)
۲. آیاتی كه ابلاغ و اتمام حجت بر بشر را از آن جهت از شئون پروردگار می شمارد كه بودن حجت های الهی نوعی عدل می باشد و هلاك بشر با نبود حجج الهی نوعی ظلم است.(۲)
۳. آیاتی كه از مقام فاعلیت و تدبیر الهی به عنوان مقام قیام به عدل یاد می كند.(۳)
۴. آیه ای كه عدل را ترازوی حق در نظام آفرینش می داند.(۴)
۵. آیه ای كه در موضوع معاد از یك طرف از قسط و میزان و از طرفی از نفی ظلم سخن می گوید.(۵) و لذا در قیامت، خدا طبق عدل و حساب یكی را به بهشت و دیگری را به جهنم می برد و ارادهی مطلقهی خدا در هر دو دنیا تابع عدل است.
۶. آیاتی كه اساس خلقت را بر حق كه ملازم عدل است معرفی می نمایند.(۶)
روایات نیز در زمینه عدالت خدا در بعد تكوین فراوان است و از جمله پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: «آسمان و زمین به عدل بر پا است».(۷)
ب) عدل خدا در بعد تشریع یعنی این كه نظام تشریع و دستورهای دینی كه به وسیله پیامبران رسیده و به نام شریعت خوانده می شود، بر اساس عدالت استوار بوده و در جعل قوانین مصالح دنیوی و اخروی بشر در نظر گرفته شده و همواره عدالت رعایت گردیده است.
قرآن كریم در این قسمت حكمت بعثت انبیاء و ارسال رسل و انزال كتب را، حاكمیت عدل و قسط بر زندگی بشر می داند.(۸) و می دانیم كه پیاده شدن عدالت و حكومت آن بر نظامات اجتماعی در گرو این است كه اولاً نظام تشریعی و قانونی نظام عادلانه باشد و بعد به مرحله اجرا درآید. در این باره وقتی به قرآن و روایات مراجعه می كنیم می بینیم كه به اموری از قبیل عدالت، امانت و... امر شده و از دروغ، خیانت، ظلم و... نهی شده و این اوامر و نواهی در برخی موارد تعلیل شده به این كه خیر شما در همین است، حیات شما در همین است و بالاخره حق و عدالت در همین است مثلاً فرموده است: «... این در نزد خدا به عدالت نزدیك تر می باشد».(۹)
در نتیجه امر و نهی خدا از مصالح و مفاسد تبعیت می كند كسی را از چیزی باز نمی دارد جز آن كه در آن مفسده ای هست و به چیزی دستور نمی دهد جز این كه در آن مصلحتی هست چه ما به آن مصالح و مفاسد كه ملاك قانون گفته می شود علم داشته باشیم و یا در اثر قصور فكر توان آگاهی پیدا كردن به آن را نداشته باشیم.
اما عدالت از آن جهت كه ارتباط به انسان پیدا می كند از دو جنبه قابل طرح می باشد و به عبارت دیگر دو بعد دارد.
۱. عدالت شخصی و فردی كه از این حیث عدالت یك فضیلت و از كمالات نفسانی به شمار می آید و یكی از صفات و فضایل اخلاقی است.
۲. ولی آنچه مورد تأكید آیات و روایات است جنبه اجتماعی عدالت است یعنی از آن زاویه كه ارتباط به حقوق دیگران پیدا می كند. چون اسلام برای تأمین زندگی سعادتمندانه برای فرد و اجتماع قوانین بسیاری در زمینه روابط زندگی فردی و اجتماعی بیان نموده و رعایت حقوقی را كه دیگران به حسب خلقت و یا فعالیت خویش به دست آورده است از اساسی ترین پایههای زندگی عادلانه اجتماعی و شرط دوام آن میداند. و قرآن بشر را ملزم به این اصل اساسی نموده است و به همه دستور داده است كه قیام به قسط كنند.(۱۰) و می دانیم اقامه و به پا داشتن قسط همان عدالتخواهی میباشد كه با عدالت فردی فرق میكند و یكی از اهداف تشكیل حكومت اسلامی تحقق بخشیدن عدالت اجتماعی می باشد.
امام علی ـ علیه السلام ـ مهمترین دلیل پذیرفتن خلافت را بعد از كشته شدن عثمان به هم خوردن مساله عدالت اجتماعی و منقسم شدن مردم به دو طبقه سیر و گرسنه ذكر میكند و می فرماید: «خدا از عالمان پیمان گرفته كه هرگاه اوضاع زندگی اجتماعی مردم به هم بخورد و عدهای حقش پایمال شود، ساكت ننشیند».(۱۱)
به طور كلی از نظر قرآن و روایات از بدیهیات اندیشه اسلامی در بعد اجتماعی آن رعایت حقوق دیگران و خودداری از شكستن حریم هایی است كه انسان لیاقت ورود در آنها را ندارد و بر همین اساس برای تصدّی بسیاری از پستها و نیز انجام برخی از وظایف، عدالت را شرط نموده است. مثلاً شاهد و قاضی محكمه، امام جماعت و جمعه و پیشوای مردم باید عادل و متدین باشد، لذا در قرآن امامت به عنوان پیمان الهی و مقام ضد ظلم و توأم با عدل بیان شده است.(۱۲) به علاوه در قرآن و روایات دستوراتی كه در مورد مبارزه با ظلم و تقبیح ظالمان آمده و یا از كیفر آنان سخن گفته است، كم نیست.
بحث عدالت در تورات نیز مطرح شده است. هم به عنوان اینكه یكی از صفات خداست و هم به عنوان اینكه باید در مرحله اجراء و عمل این امر بین مردم پیاده شود و ظالم و مظلومی وجود نداشته باشد.
به نمونه هایی از آن چه راجع به عدالت در تورات آمده است اشاره می شود:
۱. در تورات بعد از آن كه صفاتی از قبیل رحمت، عطوفت، احسان، امانت و... را برای خداوند ذكر میكند میگوید: «من خدایی هستم دیر خشم... ولی گناه را هرگز بی سزا نمی گذارم».(۱۳)
این جمله دلالت میكند كه خدا از آن باب كه عادل است گنهكار را مجازات می نماید، زیرا گناه یك نوع ظلم است.
۲. و در جای دیگر می گوید: «در دادگاه، حق شخص فقیر را پایمال نكن... و نگذار شخص بی گناه به مرگ محكوم شود. من كسی را كه عدالت را زیر پا گذارد بی سزا نخواهم گذاشت».(۱۴)
این جملات از یك طرف دلالت دارد بر لزوم اجراء عدالت در جامعه و از جمله در محكمه و دادگاه و نیز ضرورت عدالت در قاضی و از طرفی دیگر دلالت دارد بر همان امری كه در اسلام مطرح است و عدالت خدا به عنوان مبنای معاد مطرح شده است.
۳. جریان بعثت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در تورات علاوه بر تعلیم احكام و تبلیغ آئین حق و... برای نجات بنی اسرائیل ستمدیده از چنگال فرعونیان ستمكار تبیین شده است. تورات جریان بعثت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را این گونه بیان می كند: «خدا فرمود: من رنج و مصیبت بندگان خود را در مصر دیدم و ناله شان را برای رهایی از بردگی شنیدم حال آمده ام تا آنان را از چنگ مصریان آزاد كنم و ایشان را از مصر بیرون آورده و به سرزمین حاصلخیزی كه در آن شیر و عسل جاری است ببرم... حال ترا نزد فرعون می فرستم تا قوم من بنی اسرائیل را از مصر بیرون آوری».(۱۵)
۴. و نیز بعد از بیان مأموریت موسی ـ علیه السلام ـ برای آزادی بنی اسرائیل می گوید موسی به فرعون گفت: «آیا تا به حال خویشتن را بر قوم من برتر میسازی و ایشان را رها نمیكنی».(۱۶) و در اثر همین فشارها و مبارزات حضرت موسی بود كه فرعونیان به او گفت: «... این مردمان را رها كن تا یهوه خدای خود را عبادت نمایند».(۱۷)
۵. و بالاخره در جای دیگر بعد از آنكه خداوند حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را از رشوه گرفتن منع میكند، تورات این گونه آورده است كه «خدا به موسی فرمود به اشخاص غریب ظلم نكن زیرا خود تو در مصر غریب بودی و از حال غریبان آگاهی».(۱۸)
در آیین حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ نیز عدالت به عنوان اصل و اساس دین معرفی و ظلم تقبیح و مذمت شده است و از كلماتی در انجیل چنین استفاده میشود كه آیین یهودیت در هنگام ظهور حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ به صورت مجموعه ای از اعتقادات و اعمال خشك و بی روح درآمده بوده است از این رو حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ در همِن انجیل موجود در دست مسیحیان تأكید بر اصل دین مینماید كه به برخی از این قبیل كلمات اشاره می شود، ولی باید بدانیم كه مطالبی كه در اناجیل آمده بیشتر مطالب اخلاقی میباشد.
در باب ۲۳ انجیل متی چنین آمده است كه: حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ فرمود: «وای بر شما ای ملایان و فریسیان ریاكار شما از نعنا و شوید و زیره ده یك میدهید اما مهمترین احكام شریعت را كه عدالت و رحمت و صداقت است نادیده گرفته اید... ای راهنمایان كور كه پشه را صافی میكنید و شتر را می بلعید».(۱۹)
و یا میگوید حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ گفت: «شنیده اید كه گفته شده است چشمی به چشمی و دندانی به دندانی لكن من به شما می گویم با شریر مقاومت نكنید بلكه هر كس به رخساره راست تو طپانچه زد دیگری را نیز به سوی او بگردان».(۲۰)
از این عبارت شاید تسلیم در برابر ستمكاران و پذیرش ستم آنان فهمیده شود اما می توان گفت كه این سخن یك توصیه اخلاقی است و تنها بر عفو بخشایش در امور شخصی دلالت میكند و در مكتب اسلام نیز دستورهای اكید و فراوانی مانند آن مبنی بر صبر و عفو بدكاران و سلام دادن به جاهلان و بزرگواری ورزیدن در برابر ناهنجارهای ایشان، هم در قرآن و هم در روایات وجود دارد و سیره اولیاء الهی نیز گواه آن است.(۲۱)
شاگردان حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ برای این كه بتوانند در برابر پادشاهان و دشمنان دین ایستادگی كنند، بعد از آن كه از عملكرد هیرودیس و پنطیوس و اقوام بنی اسرائیل شكوه نمودند به درگاه الهی چنین دعا كردند: «... الآن ای خداوند به تهدیدات ایشان نظر كن و غلامان خود را عطا فرما تا به دلیری تمام به كلام تو سخن گویند».(۲۲)
پی نوشتها
۱. توبه : ۷۰.
۲. نساء : ۱۶۵.
۳. آل عمران : ۱۸.
۴. رحمن : ۴.
۵. انبیاء : ۴۷.
۶. حجر : ۸۵.
۷. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۱۰۷.
۸. حدید : ۲۵.
۹. بقره : ۲۸۲.
۱۰. نساء : ۱۳۵. نحل : ۹۰.
۱۱. سید رضی، نهج البلاغه، قم، نشر مشرقین، چاپ چهارم، ۱۳۷۹ش، خطبه ۳، ص۴۸.
۱۲. بقره : ۱۲۴.
۱۳. کتاب مقدس، سفر خروج، باب ۳۴: ۵ـ۷.
۱۴. همان، باب ۳۴: ۶ـ۷.
۱۵. همان، باب ۳: ۵ـ۸.
۱۶. همان، باب ۹: ۱۲ـ۱۷.
۱۷. همان، باب ۷: ۱۰.
۱۸. همان، باب ۲۳: ۸ـ۹.
۱۹. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، سیری در ادیان زنده جهان، قم، آیت عشق، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۴.
۲۰. کتاب مقدس، انجیل متی، باب ۵: ۳۸ـ۳۹، ص۱۰۹۱، انگلستان، ایلام، ۲۰۰۲م.
۲۱. نحل : ۱۲۶ـ۱۲۸. فرقان : ۶۳ و ۷۲ و کلمه قصار ۱۹۴.
۲۲. کتاب مقدس، اعمال رسولان، ۴: ۲۷ـ۲۹، ص۱۲۵۷.