قرآن، در اصل مصدر است، مانند كفران و رجحان، و به معنای خواندن آمده، مانند: «قَرَأتُ الكِتابَ قَراءَةً وَ قُرآناً»؛ «كتاب را به روشی خاص قرائت كرده، خواندم» یا (فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ) اَی قَرائَتَهُ؛ «هنگامی كه آن را خواندیم، پس پیروی كن از خواندن آن» و همینطور به معنای جمع كردن آمده است؛ مانند: «قَرَأتُ الشّـَیءَ قُرآناً، اَی جَمَعتُهُ وَ ضَمَمتُ بَعضَهُ اِلى بَعضٍ»؛ یعنی جمع و ضمیمه كردم بعض آن چیز را به بعض دیگر یا (إِنَّ عَلَینا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ)، اَی جَمعَهُ؛ «همانا جمع قرآن و قرائت آن بر عهده ماست».
قرآن در اصطلاح اسمی برای كتاب خداست كه بر محمد(صلی الله علیه و آله) آخرین پیامبر الهی نازل شده. این كتاب ۱۱۴ سوره دارد، كه اولین آن «الفاتحه» و آخرین آن «الناس»، و دارای ۶۱۷۰ آیه، و ۴۳۹/۷۷ كلمه، ۰۵۰/۳۲۳ حرف است.
ضرورت و اهمیت بحث
برخی متعصبان و مخالفان مكتب اهل البیت برای مخدوش جلوه دادن شیعیان، تهمتها و افترائات زیادی را به دیدگاه و نظرات شیعیان درباره آموزههای اسلامی دین در رسانههای تصویری و مكتوب وارد میكنند. ازاینرو برای رفع اینگونه شبهات و تنزیه شیعیان از اتهام به چنین عقایدی و آشكار ساختن حقایق، ضرورت دارد كه مسائل از زوایای مختلف مورد بحث و بررسی قرار گیرد. از جمله افترائات، این ادعای بیاساس است كه شیعیان دو قرآن دارند، قرآن ظاهر و قرآن خاص و مكتوم، كه در این نوشتار به آن میپردازیم.
تبیین موضوع در اندیشه اسلامی
بیتردید مسلمانان با همه اختلافاتی كه در فقه و عقاید دارند، در یك چیز باهم متحدند و آن كتاب الهی موجود میان آنان یعنی قرآن است كه بدون كوچكترین تفاوت در كمی و زیادی، به عنوان اولین منبع تشریع و قانون دارای جایگاه بالا و اعتبار است و هیچ تفاوتی ندارد كه این مصحف شریف در كجای جهان اسلام و توسط كدام فرقه و گروه اسلامی به چاپ رسیده باشد، همگی از یك اعتبار برخوردارند؛ زیرا قرآن خود فرموده است: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»؛ «ما این قرآن را كه مایه تذكر است نازل كردیم، و ما به طور قطع آن را حفظ خواهیم كرد». (حجر: ۹)
چنان نیست كه قرآن عظیمالشأن بدون پشتوانه باشد و هركس به خود اجازه دهد از خود قرآنی بسازد یا از آن بكاهد یا چیزی بر آن بیفزاید. این چراغی است كه خداوند تبارك و تعالی آن را برافروخته و هرگز غروب و افول نخواهد داشت. این حقیقتی انكارناپذیر و مورد تأیید همه مسلمانان است.
در عین حال برخی مسائل مانند وجود مصحف امام علی(علیه السلام) و مصحف فاطمه زهرا(علیها السلام) بهانهای برای عدهای از نویسندگان متعصب شده است و از آن چنین برداشت میكنند كه گویا شیعیان دو قرآن دارند: یكی عام و دیگری خاص. مقصود از قرآن خاص، همان مصاحفی است كه در منابع از آنها به نام مصحف امام علی(علیه السلام) و مصحف فاطمه(علیها السلام) یاد شده.
تفاوت مصحف امام علی(علیه السلام) با قرآن
قرآن امام علی، از نظر جوهری یعنی آیات و سورههای قرآنی، هیچ تفاوتی با قرآن موجود ندارد؛ تنها تفاوت آن در این است كه افزون بر متن قرآن، تأویل، تنزیل، ناسخ و منسوخ آیات نیز در آن گردآوری و نگاشته شده.
ازاینرو وقتی طلحه از امام علی(علیه السلام) از سلامت و حجیت قرآن موجود میپرسد كه آیا تمام آنچه را كه عمر و عثمان نوشتهاند قرآن است، یا چیزی غیر از قرآن هم در آن وجود دارد، حضرت میفرماید:
تمام آن قرآن است. اگر به آنچه در آن است عمل كنید، از آتش جهنم نجات مییابید و وارد بهشت میشوید؛ زیرا در آن، حجت ما و بیان حق ما و وجوب طاعت ما (اهل بیت) است.
امام علی(علیه السلام) در این روایت، با كمال صراحت قرآن موجود را تأیید میكند و عمل به دستورات آن را موجب نجات از آتش میداند. كاملاً روشن است كه تأیید آن حضرت، معنایی جز این ندارد كه قرآن موجود همان قرآنی است كه بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) نازل شده و هیچ تفاوت جوهری از سنخ آیات و وحی قرآنی با قرآن آن حضرت ندارد. در غیر این صورت امام(علیه السلام) در مقام جانشین پیامبر(صلی الله علیه و آله) و هادی امت، هرگز به خود اجازه نمیداد كه قرآن كامل خود را كنار بگذارد و قرآن ناقص و تحریف شده موجود را قرآن كامل معرفی كند و عمل به آن را موجب نجات از آتش و دخول در بهشت بداند.
از این حیث، همه دانشمندان و بزرگان محقق شیعه، اعم از متقدمین و متأخرین معتقدند قرآن علی(علیه السلام) با قرآن موجود تفاوت دارد. اما این تفاوت، تفاوت جوهری از سنخ آیات و وحی قرآنی نیست.
۱. شیخ صدوق میگوید:
با وحی چیزهایی نازل شده بود كه جزء قرآن نبود. اگر همراه قرآن جمع میشد، به هفده هزار آیه میرسید... همانگونه كه امیرمؤمنان(علیه السلام) آن را جمع كرد. پس هنگامی كه آن را آورد، فرمود: «این كتاب پروردگار است كه بر پیامبر شما فرو فرستاده، نه حرفی بر آن افزوده شده و نه حرفی از آن كاسته شده است».
۲. شیخ مفید میگوید:
تفاوت قرآن علی(علیه السلام) با قرآن موجود از حیث تأویل و تفسیر است؛ زیرا او میگوید: «در قرآن امیرمؤمنان(علیه السلام) چیزی به عنوان تأویل و تفسیر معانی بر حقیقت تنزیل آن ثابت بوده، كه از قرآن (موجود) كه معجزه و كلام خداست، حذف شده؛ درحالیكه جزء آن نبوده».
۳. آیتالله خویی میگوید:
هیچ دلیلی وجود ندارد كه این فزونیها جزء قرآن بوده و به واسطه تحریف از قرآن موجود حذف شده باشد؛ بلكه درست این است كه آن فزونیها تفسیر به عنوان تأویل و بازگشت سخن به آن بوده و یا از سوی خداوند برای توضیح مقصود او نازل شده است.
برخی دیگر معتقدند تفاوت قرآن امیرمؤمنان(علیه السلام) با قرآن موجود، در ترتیب و تألیف آیات آنهاست:
۴. شیخ مفید در جای دیگر میفرماید:
... امیرمؤمنان(علیه السلام) قرآن را از اول تا آخر آنگونه كه باید جمعآوری میشد، جمع كرد و در آن، سورههای مكی را قبل از مدنی و منسوخ را قبل از ناسخ و هر چیز را در جای خودش قرار داد. ازاینرو
امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «آگاه باشید، اگر قرآن آنگونه كه نازل شده است خوانده میشد، نام ما (اهلبیت) را در آن مییافتید؛ چنانكه نام كسانی كه قبل از ما بودند، در آن آمده است...».
۵. علامه طباطبایی میگوید:
اگر تفاوت قرآن امیرمؤمنان(علیه السلام) با قرآن موجود، در بعضی حقایق دینی بود، امام به مجرد اینكه آنها از قرآنی كه آن حضرت جمعآوری كرده بود، اعراض نموده و اظهار بینیازیكردند، بسنده نمیكرد؛ بلكه با دلیل و برهان محكم، حقیقت را برای آنها اثبات میكرد.
شبهات مصحف امام علی(علیه السلام)
شبهه اول: تردید در سند روایت وجود مصحف امام علی(علیه السلام)
برخی نویسندگان وهابی پس از گزارش روایت مربوط به قرآن علی(علیه السلام) از طریق محمد بن فضیل از اشعث از محمد بن سیرین، میگویند: این روایت از دو نظر مخدوش است: ۱. روایت مربوط به قرآن علی(علیه السلام) را غیر از اشعث كسی دیگر از ابن سیرین نقل نكرده؛
۲. روایت اشعث، سست و ضعیف است.
پاسخ شبهه اول
ادعای اول كه میگویند روایت قرآن علی(علیه السلام) را غیر از اشعث، كسی دیگر از ابن سیرین نقل نكرده، ادعایی دروغ و بیاساس است؛ زیرا ابن ضریس روایت را از بُشر بن موسی از هوذة بن خلیفه از عون از محمد بن سیرین از عكرمه از علی(علیه السلام) نقل كرده است.
ابن سعد روایت را از طریق اسماعیل بن ابراهیم از ایوب و ابن عون از محمد بن سیرین نقل كرده است.
همچنین جلالالدین سیوطی میگوید: «ابن اشته (م۳۶۰ه .ق)، در كتاب مصاحف، حدیث را از طریق دیگر (یعنی از طریق غیر اشعث) از ابن سیرین نقل كرده است».
اما ادعای دوم كه میگویند: حدیث اشعث سست و ضعیف است نیز بیاساس و باطل است؛ زیرا مقصود از اشعث در سند ابن ابیداوود ـ به قرینه راوی كه محمد بن فضیل و مروی عنه كه محمد بن سیرین است ـ اشعث بن سواد كندی نجّار میباشد، دیدگاهها درباره او متفاوت است؛ زیرا یحیی بن معین او را از ثقات شمرده است. ابن عدی درباره او میگوید: «وَ فِی الجُملَةِ یكتَبُ حَدِیثُهُ». عجلی، ابن شاهین و بزاز، سخن
ابن عدی را درباره او پذیرفتهاند. دكتر بشار در پاورقی همین
صفحه مینویسد:
از این بیان روشن میشود كه اشعث به تمام معنا ضعیف نیست، بلكه اقوال درباره او مختلف است. بنابراین شایسته نیست كه در مورد او كلمه ضعیف را به كار ببریم. پس تعبیر (ضعیف) دانشمندان رجال درباره او اشتباه است.
شبهه دوم: مخدوش بودن روایت ابن ابیداوود
ابن حجر و پیروان وی میگویند: روایتی كه ابن ابیداوود از ابن سیرین از علی(علیه السلام) درباره قرآن آن حضرت نقل كرده، از سهنظر مخدوش است:
الف) سند آن مقطوع است؛ زیرا ابن سیرین نمیتواند بدون واسطه از علی(علیه السلام) حدیث نقل كند؛
ب) بر فرض صحت و تمامیت سند، مقصود از جمع قرآن، حفظ آن در سینه است؛
ج) جمله «حتی جمعته بین اللّوحین» كه در برخی روایات آمده، از وهم و خیال راوی است.
پاسخ شبهه دوم
درباره ادعای اول كه میگویند سند روایت مقطوع است، حقستیزی و انكار حقیقت است؛ زیرا طریق روایت منحصر به نقل محمد بن سیرین از علی(علیه السلام) نیست، چون ابن عبدالبر ، یك روایت و ابن ضریس، دو روایت را با سند متصل از محمد بن سیرین از عكرمه از امام علی(علیه السلام) نقل كردهاند و عكرمه از موثقین نزد ابن حجر به شمار میآید. آلوسی نیز طریق ابن ضریس را صحیح میداند.
افزون بر طریق ابن سیرین، حاكم حسكانی ، موفق خوارزمی ، ذهبی و ابونعیم اصفهانی روایت را از طریق سدی از عبدخیر نقل كردهاند.
اما ادعای دوم كه میگویند مراد از جمع قرآن، حفظ آن در سینه است، نه تنها درست نیست؛ بلكه مدعی برای كتمان و انكار حق، خیانت علمی بزرگی را مرتكب شده است و بخشی از روایت را كه به صراحت جمع در اوراق را بازگو میكند، حذف كرده است و سپس میگوید: «مراد از جمع قرآن، حفظ آن در سینه است نه در مصحف». متن روایت این است:
...اَقْسَمَ عَلِی أنْ لا یرتَدِی بِرِداءٍ اِلاّ لِجُمُعَةٍ حَتّى یجْمَعَ القُرآنَ فِی مُصْحَفٍ فَفَعَلَ.
علی(علیه السلام) سوگند یاد كرد كه عبایی بر دوش نگذارد، مگر برای نماز جمعه تا اینكه قرآن را در (مصحف) صفحهها جمع كند. سپس این كار را انجام داد.
لغتپژوهان تأكید میكنند كه مصحف، عبارت است از مجموعه صفحهها و اوراق نوشته شده كه بین دو جلد قرار گیرد: «اَلمُصحَفُ هُوَ الجامِعُ لِلصُّحُفِ المَكتُوبَةِ بَینَ الدَّفَّتَینِ».
ابن حجر با حذف «فِی مُصْحَفٍ فَفَعَلَ» میگوید: «مراد از اینكه علی(علیه السلام) قرآن را جمع نمود، این است كه آن را در سینه خود حفظ كرد».
افزون بر این اولاً امكان ندارد كسی جمع قرآن را بر حفظ آن در سینه حمل كند؛ زیرا امام علی(علیه السلام) پس از رحلت رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) و تعیین خلیفه در سقیفه، مشغولیتی نداشت. پس نیازی نداشت كه برای حفظ قرآن در خانه بنشیند.
ثانیاً آلوسی ذیل آیه: (وَ لِنَجْعَلَها لَكُمْ تَذْكِرَةً وَ تَعِیها اُذُنٌ واعِیة) ، میگوید:
در خبری نبی مكرم اسلام(صلی الله علیه و آله) به علی(علیه السلام) فرمود: «ای علی(علیه السلام) من از خدا خواستم كه آن (گوشها) را گوشهای تو قرار دهد». علی(علیه السلام) گفت: «من تاكنون چیزی را نشنیدهام كه آن را فراموش كرده باشم. من تاكنون چیزی را فراموش نكردهام».
با این ویژگی امام علی(علیه السلام)، نه تنها قرآن، بلكه سنت و سیره و تمام علومی كه رسول مكرم اسلام(صلی الله علیه و آله) در سینه شریف او به امانت گذاشته بود، در حافظه و سینه آن حضرت ثابت بود و نیازی نداشت كه در خانه بنشیند و قرآن را حفظ كند.
ثالثاً ابن ابیالحدید میگوید:
همه اتفاق نظر دارند كه علی(علیه السلام) قرآن را در زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) از حفظ كرد و كسی دیگر جز او حفظ نكرده بود و او نخستین فردی بود كه آن را گردآوری كرد... این سخن شیعیان و اهل حدیث كه میگویند نشستن او در خانه به منظور مخالفت با بیعت بود، درست نیست؛ بلكه نشستن او برای تدوین و جمعآوری قرآن بود، و این دلیل بر آن است كه او نخستین گردآورنده قرآن بود.
رابعاً ابن ندیم بغدادی از احمد بن محمد بن جعفر منادی (م۳۳۲ه .ق) و او با ذكر سند از عبدخیر نقل كرده است:
... فَجَلَسَ فِی بَیتِهِ ثَلاثَةَ اَیامٍ حَتّی جَمَعَ القُرآنَ، فَهُو اَوَّلُ مُصحَفٍ جَمَعَ فِیهِ القُرآنَ مِن قَلبِهِ.
... علی(علیه السلام) سه روز در خانه نشست تا قرآن را جمعآوری كند. پس آن قرآن، اولین مصحفی است كه (علی) قرآن را از قلب خود در آن مصحف جمع نمود.
با وجود این همه دلایل روشن، هیچ عاقلی نمیپذیرد كه جمع قرآن، به معنای حفظ آن در سینه باشد.
اما ادعای سوم كه میگویند: جمله «حَتّی جَمَعْتُـهُ بَینَ اللَّوحَینِ» ، از وهم و خیال راوی است، این ادعا نیز باطل و به دور از خرد و باورنكردنی است؛ زیرا مدعی، عبدخیر را در نقل این روایت متهم به وهم و خطا میكند و روایت او را نمیپذیرد، و همو را در روایت دیگر كه مصحف ابیبكر را نقل میكند، تأیید نموده، میگوید:
صحیحتر و مورد اعتماد ـ از حدیث جمع قرآن توسط امام علی(علیه السلام) ـ آن روایتی است كه ابن ابیداوود با سند حسن از عبدخیر نقل كرده. او میگوید: از علی(علیه السلام) شنیدم كه فرمود: «ابوبكر در مورد قرآن از همه مردم پاداش بزرگتری دارد... . او اولین كسی است كه كتاب خدا را جمع نمود».
شبهه سوم: وجود غیر قرآن در قرآن امام علی(علیه السلام)
نویسنده وهابی مینویسد؛ شیعیان مدعیاند كه بر اساس روایت سلیم بن قیس، علی(علیه السلام) در قرآن خود، شأن نزول، تأویل، و ناسخ و منسوخ آیات را نیز نگاشته است. این، خلاف دستور نبی مكرم اسلام(صلی الله علیه و آله) است كه فرمود: «لا تَكْتُبُوا عَنِّی شَیئاً غَیرَ الْقُرآنِ»؛ «غیر از قرآن چیز دیگر را از (زبان) من ننویسید». رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از ترس مخلوط شدن، از نوشتن غیر قرآن با آن نهی كرده است.
پاسخ شبهه سوم
گویا نویسنده وهابی فقط كتاب سلیم بن قیس را در این موضوع دیده و از منابع دیگر اطلاع لازم و كافی نداشته؛ درحالیكه ویژگیهای مصحف امام علی(علیه السلام) در بسیاری از متون روایی و تفسیری و تاریخی اهل سنت آمده است و این منابع به تأویل، تنزیل، و ناسخ و منسوخ در مصحف امام علی (علیه السلام) اشاره كردهاند.
ثانیاً ادعای نویسنده وهابی، مخالف سیره بزرگان صحابه است؛ زیرا خود نویسنده اقرار دارد كه ابن مسعود، ابی بن كعب، عایشه و سالم غلام حذیفه، هر یك قرآن مخصوص خود را داشتهاند كه تفسیر بعض آیات و احیاناً نسخ تلاوت بعض آیات را در قرآن خود مینوشتند.
بر این اساس، هیچ خردمندی نمیپذیرد كه همه افراد یاد شده، دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) را نادیده گرفته و خلاف آن عمل كرده باشند. ازاینرو روایت (لا تَكْتُبُوا عَنِّی شَیئاً غَیرَ الْقُرآنِ) یا در موارد خاص وارد شده یا اینكه اساساً ساختگی است، كه دومی قویتر است ؛ زیرا ممانعت از نوشتن حدیث، به هیچ وجه با هدف بعثت و روش نبی اكرم(صلی الله علیه و آله) سازگاری ندارد؛ چون معقول نیست كه خدای متعال پیامبرش را مأمور تبیین و تعلیم آیات قرآن در تمام ابعاد آن كند، ولی نبی اكرم(صلی الله علیه و آله) كه معلم قرآن و مبین آن است، از نوشتن سخنان خود منع نماید، درحالیكه دین مقدس اسلام دینی جهانی است و صدای آن باید به تمام نقاط عالم تا روز قیامت برسد و عهدهدار این مسئولیت قرآن و سنت است.
از سوی دیگر، مسئله ممانعت از نوشتن حدیث، امر كوچكی نیست؛ زیرا سخنان هدایتگر رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) شب و روز مورد ابتلای آنان بوده و برای آنان اهمیت خاص و جایگاه ویژه داشته است. بنابراین معقول نیست درباره مسئلهای به این بزرگی، فقط یك یا دو روایت كه متعارض با روایات فراوان است، وارد شده باشد. اتفاقاً ورود روایات اندك و متعارض با روایات فراوان، خود دلیل بر ساختگی بودن روایت یا اشتباه راوی آنهاست.
شبهه چهارم: انكار قرآن امام علی(علیه السلام)
نویسنده وهابی در ادعای دیگر میگوید اگر نزد علی(علیه السلام) چنین قرآنی وجود داشت، چرا آن را برای مردم آشكار نكرد؟
پاسخ شبهه چهارم
با توجه به ویژگی قرآن امیر مومنان(علیه السلام) و دیدگاه دانشمندان شیعه، به خوبی معلوم شد كه هیچ تفاوتی از نظر آیات و سورهها، بین قرآن موجود و قرآن امیرمؤمنان(علیه السلام) وجود ندارد، تنها تفاوت در آن است كه قرآن آن حضرت، مشتمل بر اضافاتی از قبیل تفسیر، تأویل، بیان ناسخ و منسوخ و بیان ترتیب سورهها بر اساس نزول و... بوده.
ازاینرو یكی از مفسران اهل سنت میگوید: «هیچكس نقل نكرده كه علی(علیه السلام) قرآنی را كه صحابه جمع كردهاند، انكار كرده باشد». این انكار نكردن حضرت، به معنای تأیید و امضای قرآن موجود است، و این خود دلیل آشكار بر تفاوت نداشتن آیات و سورههای دو قرآن با یكدیگر است.
وقتی بین قرآن موجود و قرآن امام علی(علیه السلام)، هیچ تفاوت جوهری وجود ندارد و آن حضرت قرآن موجود را كامل وحجت تام و تمام میداند، دلیلی وجود ندارد كه حضرت قرآن خود را آشكار سازد.
ثانیاً هر كس كمترین آشنایی با سیره آن حضرت داشته باشد، میداند و باور دارد كه روش آن حضرت نیز همانند رسول اعظم(صلی الله علیه و آله) بر ایجاد وحدت و تحكیم پایههای آن میان مسلمانان بود و از عوامل اختلافبرانگیز، به شدت دوری میجست.
شاهد گویا سخن خود آن حضرت است كه فرمود: «... وَ لَیسَ رَجُلٌ اَحْرَصُ عَلى جَماعَةِ اُمَّةِ مُحَمَّدٍ(صلی الله علیه و آله) وَ اُلفَتِها مِنِّی...» ؛ «هیچكس علاقهمندتر از من بر اتحاد و وحدت امت محمد(صلی الله علیه و آله) نیست».
آتش اختلافی كه میان صحابه به سبب اختلاف قرائت قرآن شعلهور شده بود و از این بابت همدیگر را تكفیر میكردند، بعد از توحید قرآنها از سوی عثمان به خاموشی گراییده بود. ازاینرو هیچ عاقلی نمیپذیرد كه امام(علیه السلام) با توجه به سیرهاش با آشكار كردن قرآن خود بار دیگر آتش اختلاف را میان امت اسلامی شعلهور بسازد و پیروان قرآن را در آن بسوزاند.
شبهه پنجم: وجود دو قرآن برای شیعه
وهابیان از رهگذر اعتقاد شیعه به قرآن علی(علیه السلام)، این اتهام واهی را مطرح كردهاند كه شیعیان، قرآن علی(علیه السلام) را كامل میدانند و به آن عمل میكنند و قرآن موجود را ناقص و تحریف شده میپندارند و از باب تقیه، به قبول آن تظاهر میكنند. ازاینرو وهابیان ادعا میكنند شیعه دو قرآن دارد: یكی عام معلوم و دیگری خاص مكتوم.
پاسخ شبهه پنجم
با توجه به دلایل مستحكمی كه مطرح گردید و ثابت شد قرآن امام علی(علیه السلام) با قرآن موجود هیچ تفاوت جوهری ندارد، و شیعه قرآن موجود را از هر نوع تحریف و تغییر مصون میداند، به خوبی بطلان ادعای واهی و بیاساس وهابیان مغرض و معاند روشن و آشكارگردید. زیرا اعتقاد به قرآن علی(علیه السلام)، نه تنها ایمان و اعتقاد شیعه را درباره قرآن موجود تغییر نداده، كه ایمان و اعتقاد آنان را در سلامت و صیانت آن از تحریف، صد چندان كرده است؛ زیرا شیعه، قرآن موجود را از رهگذر مطابقت با قرآن امام علی(علیه السلام) بیكموكاست، همان قرآنی میداند كه خداوند متعال بر رسول مكرم(صلی الله علیه و آله) نازل كرد. ازاینرو وقتی از امام صادق(علیه السلام) درباره قرآن موجود سؤال شد، فرمود:
قرآن، كلام و گفتار خداست و كتاب، وحی و نازل شده از سوی اوست و آن كتاب عزیز و مقتدری است كه هیچگونه امر باطلی از پیش رو و پشت سر به آن راه نمییابد و از جانب خدای حكیم و ستوده نازل گردیده است.
امام هادی(علیه السلام) نیز به یكی از شیعیان خود نوشت:
وَ الْقُرْآنُ كَلَامُ اللهِ غَیرُ مَخْلُوقٍ، فِیهِ خَبَرُ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ وَ خَبَرُ مَا یكُونُ بَعْدَكُمْ أُنْزِلَ مِنْ عِنْدِ اللهِ عَلَی مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللهِ.
قرآن كلام خداست (و مانند چیزهای دیگر) مخلوق خدا نیست. در آن، اخبار امتهای قبل از شما و بعد از شما آمده است. قرآن از جانب خدا بر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) نازل شده است.
امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به شبهة مردی كه از او پرسید چگونه با وجود نشر و تعلیم و قرائت زیاد، از طراوت و تازگی قرآن كاسته نمیشود، فرمود:
إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ یجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی كُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ.
همانا خداوند قرآن را برای زمان و مردم خاصی نازل نكرده است. ازاینرو در همة زمانها و برای همة مردم تا روز قیامت تازه و باطراوت است.
حضرت امام علی(علیه السلام) فرمود:
وَ عَلَیكُمْ بِكِتَابِ اللهِ فَإِنَّهُ الْحَبْلُ الْمَتِینُ وَ النُّورُ الْمُبِینُ وَ الشِّفَاءُ النَّافِعُ وَ الرِّی النَّاقِعُ وَ الْعِصْمَةُ لِلْمُتَمَسِّكِ وَ النَّجَاةُ لِلْمُتَعَلِّقِ لَا یعْوَجُّ فَیقَامَ وَ لَا یزِیغُ فَیسْتَعْتَبَ وَ لَا تُخْلِقُهُ كَثْرَةُ الرَّدِّ وَ وُلُوجُ السَّمْع.
برشما باد تمسك و عمل به قرآن؛ زیرا قرآن ریسمان محكم الهی و نور آشكار و درمان سودمند است، كه تشنگی را فرو مینشاند، نگهدارنده كسی است كه به آن تمسك جوید، و نجات دهنده كسی است كه به آن چنگ آویزد. كجی ندارد تا راست شود. گرایش به باطل ندارد تا از آن باز گردانده شود. تكرار و شنیدن پیاپی آیات، او را كهنه نمیسازد، و گوش از شنیدن آن خسته نمیشود.
اینجا بود كه حضرت فرمود: «شما را به خدا نگذارید در عمل به قرآن، دیگران از شما سبقت بگیرند».
همچنین آن حضرت فرمود:
وَ تَعَلَّمُوا القُرآنَ فَاِنَّهُ اَحسَنُ الحَدِیثِ، وَ تَفَقَّهُو فِیهِ فَاِنَّهُ رَبِیعُ القُلوُبِ... .
قرآن را بیاموزید كه بهترین گفتار است، و آن را نیك بفهمید كه بهار دلهاست. از نور آن شفا و بهبودی بخواهید كه شفای سینههای بیمار است، و قرآن را نیكو تلاوت كنید كه سودبخشترین داستانهاست.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
وَ عَلَیكُم بِتِلاوَةِ القُرآنِ، فَاِنَّ دَرَجاتِ الجَنَّةِ عَلى عَدَدِ آیاتِ القُرآنِ... .
قرآن را بخوانید؛ زیرا درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است. هنگامی كه قیامت برپا میشود، به قاری قرآن گفته میشود: بخوان و بالا برو. هر آیهای را كه میخواند یك مرتبه (درجه) بالا میرود... .
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
هركس قرآن را در نماز ایستاده بخواند، برای او به تعداد هر حرفی صد حسنه خواهد بود و كسی كه در نماز نشسته بخواند، خداوند به هر حرفی پنجاه حسنه برای او مینویسد. هركس قرآن را در غیر نماز بخواند، به هر حرف ده حسنه برای او نوشته میشود.
افزون بر روایاتی كه ذكر شد، صدها روایت از ائمه معصومین: درباره قرآن موجود در كتابهای شیعه و در ابواب مختلف وجود دارد؛ برای نمونه در جلدهای ۹۲ و ۹۳ بحارالانوار مطالبی با عناوین ذیل آمده است:
۱. فضیلت تدبر در قرآن؛
۲. تفسیر به رأی و تغییر قرآن؛
۳. چگونگی توسل به قرآن؛
۴. وجوه اعجاز قرآن؛
۵. فواید آیات قرآن؛
۶. فضیلت حامل و حافظ و عامل به قرآن؛
۷. تعلیم و تعلّم قرآن؛
۸. قرائت قرآن با صدای زیبا؛
۹. بودن قرآن در خانه و مذمت تعطیل آن؛
۱۰. فضیلت قرائت قرآن از حفظ و از روی آن؛
۱۱. فضیلت ختم قرآن؛
۱۲. دعاهای تلاوت قرآن؛
۱۳. آداب قرائت قرآن؛
۱۴. فضیلت گوش دادن به قرآن؛
۱۵. فضیلت سورهها و آیات قرآن.
بیتردید این شمار بالا از روایات كه با اصناف مختلف از زوایای گوناگون درباره قرآن سخن میگویند، به طور قطع دلالت دارند كه قرآن موجود مصون از هر نوع تغییر و تحریف بوده، همان قرآنی است كه بر رسول(صلی الله علیه و آله) خدا نازل شده است.
از اینرو دانشمندان شیعه با ایمان و اعتقاد كامل به پیروی از امامان معصومشان در طول تاریخ در جهت گسترش فرهنگ قرآن كریم، مجدانه كوشیدهاند.
شاهد زنده و گواه صادق این است كه تعداد جمعیت شیعه در طول تاریخ یكپنجم كل جمعیت امت اسلامی بوده و مابقی را اهلسنت تشكیل میداده است. بنابراین، وضع طبیعی اقتضا میكند كه تألیفات شیعه در باب تفسیر قرآن و علوم مختلف آن، یكپنجم تألیفات برادران اهل سنت باشد. از سوی دیگر اوضاع دشوار حاكم بر شیعیان در طول تاریخ، میطلبد كه تألیفات آنها درباره قرآن، یكدهم بلكه یكبیستم تألیفات برادران اهل سنت باشد؛ درحالیكه بر عكس، تألیفات شیعه در اینباره، بیشتر از یكسوم است. دارالقرآن آیتالله گلپایگانی= افزون بر پنج هزار تألیف در زمینه تفسیر قرآن از نویسندگان شیعه گردآوری و ثبت كرده است.
مفسران شیعه
هماكنون به اسامی برخی مفسران شیعه به ترتیب تاریخ وفات آنان اشاره میشود:
مفسران صحابی:
۱. ابی بن كعب انصاری (۳۰ه .ق)
۲. میثم بن یحیی تمار (۶۰ه .ق)
۳. عبدالله بن عباس (۶۸ه .ق)
۴. طاووس بن یمانی، شاگرد ابن عباس (۱۰۶ه .ق)
۵. عبدالله بن مسعود
تابعین و بعد:
۱. عطیة بن سعید (سعد) عوفی كوفی (۱۱۱ه .ق)
۲. زید بن اسلم عدوی (۱۱۹ یا ۱۲۴ه .ق)
۳. سدی كبیر، اسماعیل بن عبدالرحمن قرشی كوفی (۱۲۷ه .ق)
۴. جابر بن یزید جعفی (۱۲۸ یا ۱۳۲ه .ق)
۵. ابان بن تغلب بن رباح بكری جریری (۱۴۱ه .ق)
۶. محمد بن سائب كلبی (۱۴۶ه .ق)
۷. ابوحمزه ثمالی، ثابت بن دینار (۱۴۸ه .ق)
۸. زیاد بن منذر، ابوجارود همدانی (۱۵۰ه .ق)
۹. مقاتل بن سلیمان (قرن دوم)
۱۰. عبدالرزاق بن همام بن نافع حمیری صنعانی (۲۱۱ه .ق)
۱۱. حسن بن محبوب كوفی (۲۲۴ه .ق)
۱۲. ابن فضال كبیر، حسن بن علی بن فضال كوفی (۲۲۴ه .ق)
۱۳. برقی صغیر، احمد بن محمد بن خالد برقی كوفی (۲۷۴ یا ۲۸۰ه .ق)
۱۴. علی بن ابراهیم بن هاشم قمی (۳۰۷ه .ق)
۱۵. محمد بن مسعود سمرقندی عیاشی (۳۲۰ه .ق)
۱۶. علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (۳۲۹ه .ق)
۱۷. عبدالعزیز بن یحیی بن احمد جلودی بصری (۳۳۲ه .ق)
۱۸. ابن ولید، محمد بن حسن بن ولید (۳۴۳ه .ق)
۱۹. حسن بن سعید حماد اهوازی (اواسط قرن سوم)
۲۰. ابوالقاسم، فرات بن ابراهیم كوفی (۳۵۲ه .ق)
۲۱. محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (۳۸۱ه .ق)
۲۲. شیخ محمد بن حسن طوسی (التبیان) (۴۶۰ه .ق)
۲۳. ابن الجحام، محمد بن عباس بن علی بن مروان بن ماهیار (قرن چهارم)
۲۴. طبرسی (جوامع الجامع)، فضل بن حسن (۵۴۸ه .ق)
۲۵. ابوالفتوح رازی (روض الجنان فی تفسیر القرآن)، حسن بن علی بن محمد خزاعی (قرن ششم)
۲۶. قطب الدین راوندی، سعید بن هبه (۵۷۳ه .ق)
۲۷. محمد بن هارون (مختصر التبیان فی تفسیر القرآن) (۵۹۷ه .ق)
۲۸. محمد بن منصور بن ادریس حلی (مختصر التبیان) (۵۹۸ه .ق)
۲۹. احمد بن موسی بن جعفر بن طاووس حلی (شواهد القرآن) (۶۷۳ه .ق)
۳۰. علامه حلی، حسن بن یوسف مطهر (نهج الایمان فی تفسیر القرآن) (۷۲۶ه .ق)
۳۱. علامه حلی، (القول الوجیز فی الكتاب العزیز)، حسن بن یوسف مطهر (۷۲۶ه .ق)
۳۲. عبدالرزاق احمد كاشی (السراج الوهاج فی تفسیر القرآن) (۷۳۰ ـ ۷۳۵ه .ق)
۳۳. حیدر بن علی بن حیدر حسینی آملی (المحیط الاعظم والبحر الخضم فی تأویل كتاب الله العزیز المحكم) (۷۸۷ه .ق)
۳۴. حسین بن حسن جرجانی (جلاء الاذهان فی تفسیر القرآن)، (قرن هشتم)
۳۵. فاضل مقداد، مقداد بن عبادالله سیوری حلی (مغمضات القرآن) (۸۲۶ه .ق)
۳۶. حسین بن علی واعظ كاشفی (جواهر التفسیر لتحفة الامیر) (۹۱۰ه .ق)
۳۷. حسین بن خواجه شرف الدین اردبیلی (تفسیر الهی) (۹۵۰ه .ق)
۳۸. بهاءالدین محمد بن حسین عاملی (العروة الوثقی فی تفسیر القرآن) (۱۰۳۰ ـ ۱۰۳۵ه .ق)
۳۹. مولا تاج الدین حسن بن محمد اصفهانی (البحر المواج فی تفسیر القرآن) (۱۰۸۵ه .ق)
۴۰. مولا محمد بن مرتضی مشهور به فیض كاشانی (الصافی، المصفی، الآصفی) (۱۰۹۱ه .ق)
۴۱. سید هاشم بن سلیمان حسینی بحرانی (البرهان فی تفسیر القرآن) (۱۱۰۷ ـ ۱۱۰۹ه .ق)
۴۲. سید نعمت الله بن عبدالله حسینی موسوی جزائری (العقود والمرجان فی تفسیر القرآن) (۱۱۱۲ه .ق)
۴۳. محمد بن محمدرضا بن اسماعیل مشهدی (كنزالدقائق فی تفسیر القرآن) (۱۱۲۵ه .ق)
۴۴. عبدالله آفندی ابن عیسی تبریزی (الامان من النیران فی تفسیر القرآن) (۱۱۳۰ه .ق)
۴۵. محمدجعفر استرآبادی، معروف به شریعتمدار (۱۲۶۳ه .ق)
۴۶. صالح بن محمد برقانی قزوینی (بحر العرفان) (۱۲۷۵ه .ق)
۴۷. محمدجواد بلاغی (آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن) (۱۳۵۲ه .ق)
سید علی بن حسین حائری (مغتنیات الدرر و منقطات الثمر)
(۱۳۵۳ه .ق)
۴۸. سید محمد مولانا (التفسیر الوجیز) (۱۳۶۶ه .ق)
۴۹. شیخ محمدجواد مغنیه (الكاشف فی تفسیر القرآن) (۱۴۰۰ه .ق)
۵۰. سید محمدحسین طباطبایی (المیزان فی تفسیر القرآن) (۱۴۰۲ه .ق)
۵۱. سید ابوالقاسم خوئی (البیان فی تفسیر القرآن) (۱۴۱۳ه .ق)
۵۲. محمد صادقی تهرانی (البلاغ فی تفسیر القرآن بالقرآن) (قرن پانزدهم)
۵۳. ناصر مكارم شیرازی (تفسیر نمونه) (معاصر)
۵۴. عبدالله جوادی آملی (تفسیر تسنیم) (معاصر)
بنابراین هركس اندك بهرهای از خرد داشته باشد، و بغض و عداوت علی(علیه السلام) و شیعیان آن حضرت، چشم ظاهر و باطن او را كور نكرده باشد، به خود اجازه نمیدهد شیعیان را كه در طول تاریخ اسلام بیشترین سهم را در نوشتن تفسیر و علوم مختلف قرآن داشتهاند، متهم به بیایمانی نسبت به قرآن موجود و داشتن قرآن خاص مكتوم نماید.
اگر شیعه، قرآن خاص مكتوم دارد و به آن عمل میكند، پس این حجم بزرگ از كتابهای تفسیر را چه كسانی و برای كدام قرآن نوشتهاند؟
افزون بر آنچه ذكر شد، اولاً روایات وارده در منابع اهل سنت با صراحت تمام فریاد میزنند كه قرآن علی(علیه السلام) از دسترس دور بوده و تا كنون كسی به آن دست نیافته است:
واِنَّ اِبنَ سِیرِینٍ قالَ فَطَلَبتُ ذَلِكَ الكِتابَ وَكَتَبتُ فِیهِ إِلى المَدِینَةِ فَلَم اَقدِر عَلَیهِ.
همانا ابن سیرین میگوید: «آن كتاب (قرآن علی(علیه السلام)) را جستوجو كردم و نامهای در جستوجوی آن به مدینه نوشتم، اما آن را به دست نیاوردم».
وَلَوْ وُجِدَ مُصحَفُهُ لَكانِ فِیه عِلمٌ كَبِیرٌ وَ لكِنَّهُ لَمْ یوجَد.
و اگر قرآن او (علی(علیه السلام)) یافت میشد، علم فراوانی در آن وجود داشت، ولكن تاكنون یافت نشده است.
وقتی قرآن آن حضرت در طول تاریخ از دسترس دور بوده و تاكنون كسی به آن دست نیافته است، چگونه ممكن است و كدام عاقلی باور میكند كه شیعیان در خفا به آن عمل میكنند؟
ثانیاً اگر بر فرض محال، شیعه غیر از قرآن موجود قرآن خاص مكتوم دارد كه در خفا به دور از دید وهابیان به آن عمل میكنند، چرا مدعیان دروغین با چنین سیر پیشرفت علوم ارتباطات و فناوری اطلاعات كه نقطه كور و ناشناخته و منطقه ممنوعهای در جهان باقی نمانده است، نمیتوانند از این قرآن موهوم نشانه و اثری به دست آورند و آن را به عنوان سند صحت ادعای خود ارائه دهند؟ از اینكه تا كنون به خود جرئت ادعای رؤیت و مشاهده چنین قرآنی را ندادهاند، به روشنی ثابت میشود كه شیعه قرآن دیگری ندارد.
ثالثاً با توجه به وضعیت امروز، سفر به جغرافیای زیستی شیعه و تفحّص در پنهانترین زوایای زندگی آنان، برای محقق جویای حقیقت ناممكن نیست، مدعیان دروغین قرآن خاص شیعه، اگر با سهولت و سادگی از جغرافیای زیستی شیعه كه هزاران مسجد و میلیونها خانه را در خود جای داده است دیدن كنند و از پنهانترین زوایای زندگی آنان در مناطق مختلف، تفحص نمایند و مسجد و یا خانهای را انتخاب و قرآنی بطلبند و با قرآن خود تطبیق كنند، به طور قطع خواهد دید كه قرآن شیعه یك كلمه و حتی یك حرف با سایر قرآنها در بلاد مسلمین تفاوت نخوهد داشت.
رابعاً قاریان شیعه در بسیاری از مسابقات بینالمللی قرائت قرآن، رتبههای اول را كسب كردهاند، و حافظان شیعه، به ویژه حافظان خردسال، اعجاب و تحسین بسیاری از كشورهای اسلامی را برانگیختهاند.
هر سال، هزاران نفر بر حافظان و قاریان شیعه افزوده میشود كه كلاسهای حفظ، قرائت و تفسیر قرآنِ محیط جغرافیایی شیعه را درك كردهاند. در تمام این موارد، قرآنی جز همان قرآن معروف و معمول بین مسلمین جهان وجود نداشته است و هیچ كس قرآنی جز آن نمیشناسد و در هیچ مجلس و محفلی سخن از قرآن دیگر مطرح نبوده است.
نتیجهگیری
بنابراین هیچ تردیدی وجود ندارد كه ادعای وهابیان مغرض و كوردل مبنی بر اینكه شیعه دو قرآن دارد، ادعای بی اساس و تهمت ناروایی بیش نیست و كاملاً روشن و آشكار است كه شیعه جز قرآن موجود كه در دست همه مسلمانان است، قرآن دیگری در مساجد، خانهها و هیچ زاویهای از زوایای زندگی خود ندارد. شیعه اگر قرآن خاص دیگری میداشت، یقیناً تا كنون به ویژه در شرایط خاص امروز كه كوچكترین چیزی از دیدها پنهان نمیماند، وهابیان آن را به دست میآوردند و مطرح میكردند.
فهرست منابع
٭ قرآن كریم.
٭ نهج البلاغه.
۱. الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، دارالفكر، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۶ه .ق ـ ۱۹۹۶م.
۲. اختیار معرفة الرجال، محمد بن حسن طوسی، تحقیق:سید مهدی رجائی،
تصحیح و تعلیق: میرداماد استرآبادی، مؤسسه آل البیت: لاحیاءالتراث، بیروت،
۱۴۰۴ه .ق.
۳. الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، یوسف بن عبدالله بن عبدالبر قرطبی مالكی، تحقیق: علی محمد البجاوی، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۲ه .ق.
۴. اصول مذهب الشیعة الاثنی عشریه، ناصر بن عبدالله بن علی قفاری، چاپ اول، ۱۴۱۴ه .ق.
۵. الاعتقادات فی دین الامامیه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین (صدوق)، تحقیق: عصام عبدالسید، دارالمفید للطباعه والنشر والتوزیع، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ه .ق.
۶. الامالی، محمد بن علی بن حسین (صدوق)، مركز الطباعة والنشر فی مؤسسة البعثه، قم، ایران، چاپ اول، ۱۴۱۷ه .ق.
۷. اوائل المقالات، محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تحقیق: شیخ ابراهیم انصاری، دارالمفید للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ه .ق.
۸. بحارالانوار، محمدباقر المجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ه .ق.
۹. البیان فی تفسیر القرآن، السید ابوالقاسم موسوی خوئی، دارالزهراء للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، چاپ چهارم، ۱۳۹۵ه .ق.
۱۰. تدوین القرآن، علی كورانی عاملی، انتشارات دارالقرآن الكریم، چاپ اول، ۱۴۱۸ه .ق.
۱۱. التسهیل لعلوم التنزیل، محمد بن احمد بن محمد غرناطی كلبی، دارالكتب العربی، چاپ چهارم، ۱۴۰۳ه .ق ـ ۱۹۸۳م.
۱۲. تقریب التهذیب، احمد بن علی بن حجر عسقلانی، تحقیق: مصطفی عبدالقادر عطا، دارالكتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ه .ق.
۱۳. التوحید، محمد بن علی بن حسین (صدوق)، تصحیح وتعلیق: سید هاشم حسینی طهرانی، منشورات جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیه، قم، اول، ۱۳۸۹ه .ش.
۱۴. تهذیب الكمال، یوسف مزی، تحیقیق و تعلیق: دكتر بشار عواد معروف، مؤسسة الرساله، بیروت، ۱۴۱۳ه .ق.
۱۵. تهذیب اللغه، محمد بن احمد الازهری، داراحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۲۱ه .ق.
۱۶. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، محمد بن علی بن حسین (صدوق)، منشورات شریف رضی، قم، چاپ دوم، ۱۳۶۸ه .ش.
۱۷. حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، احمد بن عبدالله ابینعیم الاصفهانی، چاپ اول، مكتبة الخانجی و مطبعة السعادة، مصر، ۱۳۵۱ه .ق.
۱۸. الخطوط العریضه للاسس التی قام علیها دین الشیعة الامامیة الاثنی عشریه، السید محبالدین خطیب، الجامعة المحمدیه فی اوكاره، لاهور، پاكستان، بیتا.
۱۹. الذریعة الی تصانیف الشیعه، محمد محسن آغا بزرگ طهرانی، مطبعه مجلس الشورا طهران، ۱۳۶۰ه .ش.
۲۰. روح المعانی فی القرآن العظیم، سید محمود آلوسی، تحقیق: علی عبدالباری عطیه، دارالكتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۵ه .ق.
۲۱. سلامة القرآن من التحریف و تنفیذ الافترائات علی الشیعه، دكتور فتح الله محمدی، انتشارات پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۷۸ه .ش.
۲۲. سیر اعلام النبلاء، محمد بن احمد بن عثمان ذهبی، تحقیق: حسین اسد، مؤسسة الرساله، بیروت، چاپ نهم، ۱۴۱۳ه .ق ـ ۱۹۹۳م.
۲۳. شرح نهج البلاغه، عبدالحمید ابن ابیالحدید، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، داراحیا الكتب العربیه عیسی البابی الحلبی و شركاه، چاپ اول، ۱۳۷۸ه .ق.
۲۴. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، عبیدالله بن احمد حاكم حسكانی، تحقیق: محمدباقر محمودی، مؤسسة الطبع والنشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامی، طهران، چاپ اول، ۱۴۱۱ه .ق ـ ۱۹۹۰م.
۲۵. الطبقات الكبری، محمد بن سعد، دارصادر، بیروت.
۲۶. عمدة القاری، عینی، دار إحیاءالتراث العربی، بیروت.
۲۷. فتح الباری شرح صحیح البخاری، احمد بن علی بن حجر عسقلانی، دارالمعرفة للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، چاپ دوم.
۲۸. فضائل القرآن و ما انزل من القرآن بمكه و ما انزل بالمدینه، تحقیق غزوه بریر، محمد بن ایوب بن ضریس بجلی، دارالفكر، دمشق.
۲۹. كتاب الفهرست، محمد بن اسحاق الوراق بن الندیم بغدادی، تحقیق: رضا تجدد.
۳۰. كتاب المصاحف، ابیبكر عبدالله بن ابیداوود سلیمان بن اشعث سجستانی، دارالكتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ه .ق.
۳۱. كتاب سلیم بن قیس، سلیم بن قیس هلالی، تحقیق: محمدباقر انصاری زنجانی، الهادی، قم، ۱۴۰۵ه .ق.
۳۲. لسان العرب، محمد بن مكرم بن منظور افریقی مصری، نشر ادب الحوزه، قم، ۱۴۰۵ه .ق.
۳۳. المسائل السرویه، محمد بن محمد بن نعمان المفید، دارالمفید للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ه .ق.
۳۴. مفاتیح الاسرار و مصابیح الابرار، محمد بن عبدالكریم شهرستانی، تحقیق و تعلیق: دكتر محمدعلی آذرشب، شركت النشر إحیاءالكتاب، چاپ اول، ۱۴۱۷ه .ق.
۳۵. المناقب، احمد بن محمد موفق خوارزمی، تحقیق: شیخ مالك محمودی، مؤسسه النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۴ه .ق.
۳۶. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمد حسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه، قم، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ه .ق.
نویسنده: عبدالله مهدوی
منبع: حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت.