آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

شيوه ‏های تبيين جامعيت قرآن

مقدمه:

نوع تلقی و برداشت از قرآن در نحوه استفاده از این كتاب عظیم، نقش تعیین كننده ای دارد. كمال قرآن به این است كه نیازهای دینی انسان را كاملا برآورده كند نه اینكه پاسخگوی همه مشكلات بشر باشد. بدیهی است كه همه نیازهای انسان دینی نیست؛ بنابراین روشن كردن حدودی كه قرآن در صدد بیان آن است، این فایده را دارد كه درقرآن دنبال مسایل دیگر نگردیم و چنانچه قرآن به مسایل دیگر پرداخته است آن را اصیل ندانسته به آن وجهه دینی ندهیم و پسوند اسلامی نزنیم؛ چون این مسایل خارج از حیطه اصلی دین است.

مسأله جامعیت قرآن كریم از دیدگاه استادان فن، ضمن مصاحبه هایی كه با آنان در شماره های قبلی به عمل آمده، تا حدودی تبیین شده است. در این شماره ابتدائا جامعیت قرآن كریم از دیدگاه آیات و روایات مورد بررسی قرار گرفته و سپس نظریات عمده ای كه در این زمینه وجود دارد، مطرح گردیده و داوری در مورد آنها به خوانندگان واگذار شده است.

جامعیت در آیات و روایات

بی تردید از آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام چنین استفاده می شود كه دین اسلام دینی كامل و جامع است؛ و شارع مقدس از بیان مطلبی كه لازم بوده، فرو گذار نكرده است؛ البته كلیات و اصول در قرآن و فروع و جزئیات هم بر اساس آیه كریمه «ما آتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا»۱ (و آنچه رسول دستور دهد بگیرید و هر چه نهی كند واگذارید) در روایات ذكر شده است.

به طور اجمال به بعضی از آیات و روایات در این زمینه اشاره می كنیم:

آیات:

۱. «الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا»۲

«امروز دین شما را به حد كمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام كردم و بهترین آیین را كه اسلام است برایتان برگزیدم»؛

۲.«ما فرطنا فی الكتاب من شی ء»۳

«ما در كتاب بیان هیچ چیز را فروگذار نكردیم»؛

۳.«و نزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شی ء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین»۴

«و ما بر تو این قرآن را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن كند و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد».

روایات:

۱. عن ابی عبدالله علیه السلام قال: ان الله تبارك و تعالی انزل فی القرآن تبیان كل شی ء حتی و الله ما ترك الله شیئا یحتاج الیه العباد حتی لا یستطیع عبد یقول لو كان هذا انزل فی القرآن، الا و قد انزله الله فیه۵

«خدای تبارك و تعالی در قرآن بیان هر چیز را فرو فرستاده تا آنجا كه به خدا سوگند چیزی را از احتیاجات بندگان فروگذار نفرموده و تا آنجا كه هیچ بنده ای نتواند بگوید ای كاش این در قرآن آمده بود جز آنكه خدا آن را در قرآن فرو فرستاده است»؛

۲. عن ابی جعفر علیه السلام قال: سمعته یقول: ان الله تبارك و تعالی لم یدع شیئا یحتاج الیه الامة الا انزله فی كتابه و بینه لرسوله و جعل لكل شی ء حدا و جعل علیه دلیلاً یدل علیه و جعل علی من تعدی ذلك الحد حدا۶

«خدای تبارك و تعالی چیزی از احتیاجات امت را وا نگذاشت جز آنكه آن را در قرآنش فرو فرستاد و برای رسولش بیان فرمود و برای هر چیز اندازه و مرزی قرار داد و برای آن راهنمایی گماشت و برای كسی كه از آن مرز تجاوز كند كیفری قرار داد»؛

۳. قال امیر المؤمنین علیه السلام ... ذلك القرآن فاستنطقوه و لن ینطق لكم اخبركم عنه ان فیه علم ما مضی و علم ما یأتی الی یوم القیمه و حكم ما بینكم و بیان ما اصبحتم فیه تختلفون فلو سألتمونی عنه لعلّمتكم۷

«این نسخه های قرآن است از او بخواهید تا با شما سخن بگوید؛ (او هرگز سخن نگوید) ولی من از او به شما خبر می دهم؛ در قرآن است علم گذشته و علم آینده تا روز قیامت میان شما حكم می كند و اختلافات شما را بیان می كند، اگر از من قرآن را بپرسید به شما می آموزم»؛

۴. قال ابو عبدالله علیه السلام : ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فی كتاب الله عزوجل و لكن لا تبلغه عقول الرجال۸

«هیچ امری نیست كه دو نفر در آن اختلاف داشته باشند جز آنكه برای آن در كتاب خدا ریشه و بنیادی است؛ ولی عقلهای مردم به آن نمی رسد»؛

۵. قال علی علیه السلام (فی ذم اختلاف العلماء فی الفتیا): ...ام انزل الله دینا ناقصا فاستعان بهم علی اتمامه ام كانواشركاء فلهم ان یقولوا وعلیه ان یرضی ام انزل الله دینا تاما فقصر الرسول صلی الله علیه و آله وسلم عن تبلیغه و ادائه و الله سبحانه یقول: «ما فرطنا فی الكتاب من شی ء، و فیه تبیان كل شی ء»۹

«... یا خداوند سبحان دین ناقص فرستاد، از این عالمان در تكمیل آن یاری خواسته؟ یا اینان شركای اویند، و صدور این رأیهای متضاد، شایسته شان است و پذیرفتن آن بر خداوند بایسته؟ یا خداوند دین كاملی فرو فرستاده اما پیامبر ـ كه درود خدا بر او و بر خاندانش باد ـ در تبلیغ و ادای آن كوتاهی روا داشته؟ و خود به صراحت می فرماید: «ما در این كتاب چیزی را فروگذار نكردیم، در این كتاب برای هر چیزی بیانی روشن است»؛

۶. قال علی علیه السلام و انزل علیكم الكتاب تبیانا لكل شی ء و عمر فیكم نبیه ازمانا حتی اكمل له و لكم فیما انزل من كتابه دینه الذی رضی لنفسه و انهی الیكم علی لسانه محابه من الاعمال و مكارهه و نواهیه و اوامره۱۰

«و قرآن را كه بیان دارنده هر چیز است بر شما فرو فرستاد و پیامبر خویش را روزگاری میان شما زندگانی داد تا با آیه ها كه در كتاب خود نازل فرمود دینی را كه پسندید برای او و شما كامل نمود و به زبان او خبر داد كه چه را می پسندد و چه او را خوش نیاید، از چه باز می دارد و كردن چه كار را فرماید»؛

۷. عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال: یا عبد العزیز! جهل القوم و خدعوا عن ادیانهم ان الله تعالی لم یقبض نبیه صلی الله علیه و آله وسلم حتی اكمل له الدین و انزل علیه القرآن و فیه تفصیل كل شی ء بین فیه الحلال و الحرام و الحدود و الاحكام و جمیع ما یحتاج الیه كملا فقال عزوجل «ما فرطنا فی الكتاب من شی ء»... و ما ترك شیئا یحتاج الیه الامة الا بینه فمن زعم ان الله عزوجل لم یكمل دینه فقد رد كتاب الله و من رد كتاب الله فهو كافر به۱۱

«ای عبد العزیز! این قوم نادانند و به دینشان نیرنگ می زنند، خداوند متعال پیامبرش را از میان مردم نبرد تا وقتی كه دین را برای او كامل كرد و قرآن را بر او فرو فرستاد و بیان همه چیز در آن هست، حلال و حرام و حدود و احكام و تمام آنچه مردم به آن نیاز دارند به نحو كمال بیان داشت، پس خداوند عزوجل فرمود: «ما در این كتاب چیزی را فرو گذار نكردیم» ... و چیزی كه امت به آن نیاز داشته باشند نیست مگر آنكه آنرا بیان نمود پس هر كس گمان كند كه خداوند عزوجل دینش را كامل نكرده پس كتاب خدا را ردّ كرده است و هر كس كتاب خدا را ردّ كند، پس او كافر به خداست»؛

۸. عن ابی الحسن موسی علیه السلام فی حدیث ... فقلت اصلحك الله اتی رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم الناس بما یكتفون به فی عهده؟ قال نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامة۱۲

«پس گفتم اصلحك الله آیا پیامبر احتیاجات مردم زمان خویش را كامل آورد؟ فرمود: آری و آنچه تا روز قیامت به آن نیاز پیدا كنند».

دیدگاههای مختلف در مورد جامعیت قرآن

همانگونه كه گذشت، جامعیت قرآن امری بدیهی و غیر قابل انكار است. و كسی در باره آن تردید به خود راه نداده است؛ اما آنچه مورد بحث قرار گرفته این است كه جامعیت قرآن به چه معناست؟ آیا این جامعیت در محدوده دین است یا فراتر از آن می باشد؟

به بیان دیگر آیا این جامعیت را باید در راستای اهداف دین جستجو كرد یا حتی آنچه به ظاهر مربوط به علوم بشری است نیز در قرآن مطرح است؟ و اهداف دین را باید گسترده تر فرض كرد تا همه علوم را در بر گیرد؟

در این زمینه نظریات مختلفی وجود دارد كه ذیلاً به بیان آنها می پردازیم:

۱. نظریه جامعیت مطلق قرآن

از كلمات جمعی چنین برداشت می شود كه در قرآن تمام آنچه كه می توان نوعی ادراك و فهم به آن پیدا نمود، آمده است؛ هر چند عقل و درك ما از شناختن آن قاصر است.

سیوطی پس از شمردن جمعی از علوم دینی كه از قرآن استنباط می شود، می نویسد:

«و علوم دیگری را نیز در بر دارد از جمله: طب، مناظره، هیئت و هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غیر اینها».۱۳

وی پس از ذكر چگونگی استفاده این علوم از قرآن، مدعی است اصول صنایع و حرف نیز از آیات استفاده می شود؛۱۴ در دنباله مطلب از قول شیدلة می نویسد:

«قرآن در بر دارنده همه چیز است حتی انواع علوم؛ پس بابی و مسأله ای كه اصل باشد نمی یابید مگر اینكه در قرآن چیزی است كه بر آن دلالت می كند».۱۵

بعضی خلاف این مطلب را در قالب توهم ذكر كرده اند۱۶ و برخی یافتن تمام علوم را در قرآن به صورت رمز و ایما جستجو می كنند۱۷ و گروهی این جامعیت علوم را از دلایل اعجاز قرآن شمرده اند.۱۸

شاطبی این ادعا را كه تمام علوم در قرآن وجود دارد نقل كرده و آن را به عامه نسبت داده و در جواب گفته است كه هیچ یك از صحابه و تابعین و كسان دیگر، كه به علوم قرآن آشنا بوده اند، چنین ادعایی نكرده اند.۱۹

این نظریه طرفداران اندكی دارد و اكثر قریب به اتفاق مفسران و عالمان به علوم قرآنی جامعیت قرآن را در راستای اهداف دین می دانند؛ گرچه از میان این عده نیز كسانی یافت می شوند كه به مناسبتهای مختلف، آیات قرآن را ناظر بر علوم تجربی تفسیر كرده اند.

۲. نظریه جامعیت قرآن در راستای هدف دین (هدایت)

 

از نظریه اول كه بگذریم، دیدگاههای دیگر جامعیت قرآن را امری اضافی و نسبی دانسته اند. و عمدتا جامعیت را در راستای اهداف دین تلقی كرده اند.

اساسا بین علوم تفاوت كلی وجود دارد و در یك تقسیم بندی می توان آنها را به علوم نظری و عملی تقسیم كرد؛ زیرا قسمتی از علوم ادراكاتی است كه مستقیما از فعل و انفعال ماده خارجی و از طریق حواس و ادوات ادراكی به دست می آید؛ مانند مفهوم زمین، آسمان، آب، هوا و سایر تصورات و همچنین تصدیقاتی مانند عدد چهار زوج است، آب، جسم مایعی است و امثال اینها. حاصل شدن این ادراكات موجب پیدایش اراده و حدود فعلی از انسان نمی شود و كار آنها نمایش دادن خارج است.

دسته دیگر ادراكاتی است كه برخلاف دسته سابق، بین انسان و افعال ارادیش واقع می شود و حكایت از خارج ندارد؛ مانند اینكه بعضی از كارها خوب است و باید انجام گیرد، پاره ای از اعمال بد است و باید ترك شود، عدالت خوب است و ظلم و ستم بد است و امثال این تصدیقات. اینها یك سلسله افكار و ادراكاتی است كه با افعال و اعمال انسان سر و كار دارد و هیچ فعلی بدون وساطت آنها از او سر نمی زند و اصولاً انسان به وسیله اینهاست كه كمالات را به خود جلب می كند و جنبه ارزشی پیدا می كند؛۲۰ بنابراین دین عهده دار بیان علومی است كه محرك اراده انسان می باشد و او را به سوی عمل می كشاند. اگر دین احیانا به علوم نظری پرداخته است بنوعی به عمل مكلفان مربوط می شود.

هدف قرآن هدایت به سوی رشد، شكوفاندن نور ایمان، تقوی و احسان و حركت در شاهراه عبودیت الهی و رسیدن به قله معرفت و بندگی او می باشد. این هدفها به طور مستقیم به قوانین تجربی نیازی ندارد و بدون آن می تواند به خوبی حاصل شود؛ بنابراین اگر در مواردی، قرآن به حقیقتی، علمی و تجربی اشاره دارد چون با یك حقیقت هدایتی و ارشادی پیوند نزدیكی داشته و با آن گره خورده است؛ مانند پیش گویی نهایت عالم هستی كه با امر قیامت و سرنوشت بشر مرتبط است. در غیر این موارد، قرآن كریم به قوانین تجربی اشاره ای نكرده ، به راه خود ادامه می دهد.

پس اگر در قرآن آیاتی درباره كیهان شناسی، انسان شناسی و سایر مسایل علمی مشاهده می شود در راستای هدفهایی است كه قرآن آنها را دنبال می كند و دلایلی بر اثبات اعجاز قرآن نیز می باشد تا بتواند از این رهگذر ارتباط خود و آورنده خود را با مبدأ آفرینش اثبات كند.۲۱

بنابراین دین در تبیین علوم تجربی هیچ اقدامی نكرده است.۲۲ علامه طباطبایی در این باره می فرماید:

«و چون قرآن كریم، كتاب هدایت برای عموم مردم است و جز این كاری ندارد، لذا ظاهرا مراد به كل شی ء همه آن چیزهایی است كه برگشتش به هدایت است؛ از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظی كه مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند و قرآن تبیان همه اینهاست،۲۳

در این دیدگاه هدایت خود دارای محدوده و چارچوب مختلفی است كه ذیلاً مورد بررسی قرار می گیرد:

محدوده هدایت

در مرحله بعد این بحث مطرح می شود كه دین در چه چارچوبی قرار دارد و هدایت به چه چیز می كند تا در همان دایره از آن توقع داشته باشیم و در مسایل دیگر به عقل و بنای عقلا مراجعه كنیم و آنچه در قرآن در این باره آمده است به قضایای شخصیه حمل كرده و اطلاقی برای آن قایل نشویم.

قایلان به جامعیت قرآن در راستای اهداف دین (هدایت) با توجه به اختلافاتی كه در چگونگی برداشت از دین و محدوده این هدایت وجود دارد، به گروههای زیر تقسیم شده اند:

الف: سعادت اخروی

گروهی بر این عقیده اند كه بر آورده ساختن نیازهای بشر در حد بسیار زیادی در گرو برنامه ریزی عقلی و محاسبات تجربی و تكنولوژیك بشر است؛ مردمی در جهان وجود دارند كه دین در میان آنها نقش اساسی بازی نمی كند و بدون مراجعه به دین نیازهای خویش را تأمین می كنند. پس نیازهای دنیوی چیزهایی نیستند كه عقل از بر آورده ساختن آن ناتوان باشد و مسلما دین در صدد از كار انداختن این استعدادهای بشری نیست؛ چرا كه لازمه اش عبث بودن خلقت حواس و عقل و تجربه بشر است، بنابراین دین آمده است آن چیزهایی را در اختیار مردم قرار دهد كه مردم با پای خویش نمی توانند به آن برسند.۲۴

آنچه از عقل و تجربه ساخته نیست، امور مربوط به ماورای عقل و حس و تجربه، یعنی برآورده كردن نیاز انسان در تقرب به كمال مطلق و سعادت جاودانه یعنی حیات سعادتمندانه پس از مرگ می باشد.

این گروه به گونه ای دیگر نیز استدلال كرده و گفته اند: اساسا قرآن كریم و همچنین دین شأنش این نیست كه در اموری كه مربوط به یافته های خود بشر است دخالت كند. حتی راهنمایی كردن آن هم معنا ندارد؛ زیرا خداوند به انسان عقل و خرد و اندیشه ارزانی داشته است؛۲۵

به عبارت دیگر این عده می گویند: «قرآن كه ثمره و خلاصه دعوت و زبان رسالت است نه تنها سفارش و دستوری برای دنیا به ما نمی دهد بلكه ما را ملامت می كند كه چرا این اندازه به دنیا می پردازید و آخرت را كه بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها می كنید«بل تؤثرون الحیوة الدنیا و الآخرة خیر و ابقی، كلا بل تحبون العاجله و تذرون الآخرة»».۲۶

به طور ریزتر معتقدند «معاملات به معنای اعم یعنی مجموعه عقود و ایقاعات، احوال شخصیه، سیاسات مدنی، بین المللی و خلاصه آنچه یك نظام حكومت در تشكیلات حكومتی خودش به آن نیازمند است ... شارع مردم را به خودشان موكول نموده است».۲۷

سؤالی كه در اینجا برای هر خواننده ای ممكن است مطرح شود، این است كه پس چگونه می توان آیات و روایاتی كه در باب سیاست، اقتصاد، و ... وارد شده و به ویژه سیره رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم را در كارهای اجتماعی و سیاسی توجیه نمود؟ این گروه در پاسخ می گویند:

۱. اگر شارع نفیا و اثباتا در مورد اصول عقلایی سخن دارد در واقع ارشاد به حكم عقلاست. نه اینكه شارع در معاملات تعبد داشته باشد؛۲۸

۲. اگر خداوند می خواست كه پیامبر رهبری سیاسی مسلمانان را نیز همانند رهبری دینیشان بپیذیرد بكرات به او هشدار نمی داد كه «وكیل» یا «حفیظ» یا «مصیطر» بر مسلمانان نیستی، ... قدرت و مرجعیت سیاسی و حكومتی، هر قدر هم برای تحقق بخشیدن به آرمانهای اسلامی ناگزیر و لازم باشد، تعلق به جوهر اسلام ندارد؛۲۹

۳. گر چه شخص شارع از همه علوم داراست ولی وظیفه اش بیان نیست بلكه وظیفه او در محدوده شرع مقدس است كه بیان كند. اگر احیانا شارع محیط خود را ملاحظه فرموده و ببیند كه عقل انسانها به جهتی كه باید برسد، نرسیده باشد آنها را تفضلاً آگاه می كند ... اینها یك نوع ارشاداتی است كه شرع مقدس از باب دلسوزی برای جامعه خودش دارد و لذا این قبیل دستورها را ما مثل سایر دستورهایی كه جنبه شرعیت دارد قایل نیستیم؛ یعنی اگر چنین دستورهایی داد، اینها اطلاق و عمومیت ندارد؛۳۰

در ادامه این قایل معتقد است كه هفتاد درصد قضایای قرآنی قضایای شخصیه است نه حقیقیه؛۳۱

۴. علاوه بر این حكومت و تدبیر امور مملكتی كه عبارت از تمشیت امور روزمره مردم و نظام اقتصادی و امنیتی آنان است، همه از شاخه های عقل عملی و از موضوعات جزئیه و متغیراتی به شمار می روند كه پیوسته در حال نوسان و دگرگونی می باشد و این نوسانها و دگرگونیها كه در موضوعات حسی و تجربی دائما اتفاق می افتد قهرا وضع و رابطه آنها را با كلیات و فرامین وحی الهی متفاوت می سازد و تشخیص صحیح موضوعات تجربی به عهده خود مردم است.۳۲

بنابراین دیدگاه، كاركردهای اجتماعی و سیاسی دین اصالتا دینی نیست.

ب: سعادت دنیوی و اخروی

شك نیست كه پیامبران برای هدایت مردم به راه راست و برای سعادت و نجات مردم و خیر و صلاح آنان مبعوث شده اند. سخن در این است كه این راه راست به چه مقصود نهایی منتهی می شود؟ سعادت مردم از نظر این مكتب در چیست؟ در این مكتب چه نوع اسارتها برای بشر وجود دارد كه می خواهد مردم را از آنها نجات دهد؟ این مكتب خیر و صلاح و فلاح نهایی را در چه چیز می داند؟

در قرآ ن كریم ضمن اینكه به همه این معانی اشاره یا تصریح شده است، دو معنا و دو مفهوم مشخص ذكر شده كه نشان می دهد هدف اصلی، این دو امر است كه عبارتند از: شناختن خدا و نزدیك شدن به او و دیگر برقراری عدل و قسط در جامعه بشری.

قرآن كریم از طرفی می گوید:«یا ایها النبی انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذیرا و داعیا الی الله باذنه و سراجا منیرا»۳۳

«ای پیامبر ما تو را گواه امت و نوید دهنده و اعلام خطر كننده و دعوت كننده به سوی خدا به اذن و رخصت خود او، و چراغی نوردهنده فرستادیم».

در میان همه جنبه هایی كه در این آیه آمده است، پیداست كه دعوت به سوی خدا تنها چیزی است كه می تواند هدف اصلی به شمار آید.۳۴

از طرف دیگر درباره همه پیغمبران می گوید:

«لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الكتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»۳۵

«ما پیامبران خویش را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها كتاب و معیار فرود آوردیم تا مردم عدل و قسط را به پا دارند».

این آیه صریحا بر پا داشتن عدل و قسط را هدف رسالت و بعثت پیامبران معرفی كرده است.

دعوت به خدا و شناختن او و نزدیك شدن به او یعنی دعوت به توحید نظری و توحید عملی فردی. اما اقامه عدل و قسط در جامعه یعنی برقرار ساختن توحید عملی اجتماعی.

با توجه به آنچه گفته شد می توان سؤال را به گونه دیگری مطرح كرد و آن اینكه آیا هدف اصلی پیامبران خداشناسی و خداپرستی است و چیز های دیگر از جمله عدل و قسط اجتماعی مقدمه آن است؟ یا هدف اصلی بر پا شدن عدل و قسط است و شناختن خدا و پرستش او مقدمه و وسیله ای است برای تحقق این ایده اجتماعی؟ به عبارت دیگر آیا هدف اصلی توحید نظری و توحید عملی فردی است یا هدف اصلی توحید عملی اجتماعی است؟

گر چه در پاسخ به این سؤالات دیدگاهها متفاوت بوده است، لكن به نظر می رسد غایت انسان و كمال او بلكه غایت و كمال واقعی هر موجودی در حركت به سوی خدا خلاصه می شود و بس. ادعای اینكه پیامبران از نظر هدف ثنوی بوده اند شرك لایغفر است. همچنانكه ادعای اینكه هدف نهایی پیامبران فلاح دنیوی است وفلاح دنیوی جز برخورداری از مواهب طبیعی زندگی در سایه عدل و آزادی و برابری و برادری نیست، ماده پرستی است . بر خلاف نظریه كسانی كه اقامه عدل و قسط و نفی ظلم و تبعیض را دارای ارزش ذاتی ندانسته و برای آنها صرفا ارزش وسیله ای و مقدماتی قایل بوده و می گویند، اگر بر جامعه نظامات متعادل اجتماعی حكمفرما نباشد، حركت خداجویانه انسان امكان پذیر نیست.

باید گفت ارزشهای اجتماعی و اخلاقی با اینكه مقدمه و وسیله وصول به ارزش اصیل و یگانه انسان یعنی خداشناسی و خداپرستی است، فاقد ارزش ذاتی نیستند؛ با این توضیح كه رابطه مقدمه و ذو المقدمه دو گونه است: در یك نوع تنها ارزش مقدمه این است كه به ذی المقدمه می رساند. پس از رسیدن به ذی المقدمه وجود و عدم آن علی السویه است؛ مثلاً انسان می خواهد از نهر آبی بگذرد، سنگ بزرگی را در وسط نهر وسیله پریدن قرار می دهد؛ اما در نوع دوم با اینكه مقدمه وسیله وصول به ذی المقدمه است، پس از وصول به ذی المقدمه وجود و عدمش علی السویه نیست؛ همان گونه كه قبل از وصول به ذی المقدمه لازم بود، پس از وصول هم ضروری است؛ مثلاً معلومات كلاسهای اول و دوم مقدمه است برای معلومات كلاسهای بالاتر، اما چنین نیست كه با رسیدن به كلاسهای بالاتر نیازی به آن معلومات نباشد؛ و اگر بر فرض همه آنها را فراموش كند، زیانی به جایی نرسد و دانش آموز بتواند كلاس بالاتری را ادامه دهد؛ سر مطلب این است كه گاهی مقدمه مرتبه ضعیفی از ذی المقدمه است.

ارزشهای اخلاقی و اجتماعی نسبت به معرفت حق و پرستش حق از نوع دوم است. چنین نیست كه بگوییم وقتی انسان به معرفت كامل حق و پرستش حق رسید، وجود و عدم راستی، درستی، عدالت، احسان، خیرخواهی، جود، عفو، علی السویه است.

این عده در تبیین نظریه خویش چنین می گویند:

قرآن مجید متضمن كلیات برنامه زندگی بشر است؛ زیرا آیین اسلام كه بهتر از هر آیین دیگری سعادت زندگی بشر را تأمین و تضمین می كند از راه قرآن مجید به دست مسلمانان رسیده است و مواد دینی اسلام كه یك سلسله معارف اعتقادی و قوانین اخلاقی و عملی است ریشه اصلی آنها در قرآن مجید می باشد.

خدای متعال می فرماید:

«ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم»۳۶

«بدرستی این قرآن بسوی آیینی كه بهتر از هر آیین دیگر جهانی بشریت را اداره می نماید، راهنمایی می كند».

باز می فرماید:

«و نزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شی ء»۳۷

«و فرو فرستادیم بر تو این كتاب را كه همه چیز را بیان می نماید و روشن می سازد».

بدیهی است كه در قرآن مجید اصول عقاید دینی، فضایل اخلاقی و قوانین و احكام در آیات بسیاری ذكر شده است.

با تأمل در چند مقدمه زیر می توان معنای واقعی اشتمال قرآن مجید بر برنامه زندگی بشر را دریافت:

۱. انسان در زندگی خود هرگز هدفی جز سعادت و خوشبختی و كامروایی خود ندارد و خوشبختی و سعادت شكلی است از زندگی كه انسان آرزوی آن را داشته، شیفته آن است؛ مانند آزادی، رفاه، وسعت معاش و ...؛

۲. فعالیت زندگی انسان هرگز بدون برنامه صورت نمی گیرد؛ چه فعالیت های فردی چه فعالیتهای اجتماعی. در هر حال از داشتن هدفی گریز ندارد و از تعقیب هدف خود از راه مناسب آن و به كار بستن مقرراتی كه برنامه كار است هرگز بی نیاز نیست.

قرآن در همین زمینه می فرماید:

«و لكل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات»۳۸

«برای هر كدامتان وجهه و هدفی است كه آنرا پیش می گیرد پس در كارهای نیك به همدیگر پیشی و سبقت بگیرید، تا به هدفی عالی برسید».

اساسا در عرف قرآن، دین به راه و رسم زندگی اطلاق می شود و مؤمن و كافر و حتی كسانی كه اصلاً صانع را منكرند بدون دین نیستند؛ زیرا زندگی انسان بدون داشتن راه و رسمی خواه از ناحیه نبوت و وحی باشد خواه از راه وضع و قرارداد بشری اصلاً صورت نمی گیرد؛

۳. بهترین و یا برجاترین راه و رسم زندگی آن است كه آفرینش انسان رابه سوی آن هدایت كند نه آنچه از عواطف و احساسات فرد یا جامعه سرچشمه گیرد؛ هر یك از اجزای آفرینش را كه مورد بررسی دقیق و كنجكاوی قرار دهیم خواهیم دید كه در هستی خود هدف و غایتی دارد كه از نخستین روز آفرینش خود بسوی آن متوجه است و از مناسبترین و نزدیكترین راهی كه به آن هدف منتهی می شود بسوی هدف خود سیر می كند.

قرآن مجید با توجه به این مقدمات، شالوده برنامه زندگی انسان را به شكل زیر ترسیم نموده است:

اساس برنامه خود را خداشناسی قرار داده و اعتقاد به یگانگی خدا را اولین اساس دین شناخته است و پس از شناساندن خدا، معادشناسی رااز (اعتقاد به روز رستاخیز كه در آن پاداش و كیفر كردار نیك و بد انسان داده خواهد شد) نتیجه گرفته و اصل دیگر قرار داده است و پس از آن پیامبر شناسی را از معادشناسی نتیجه گرفته است؛ زیرا پاداش اعمال نیك و بد، بدون ابلاغ قبلی طاعت و معصیت و نیك و بد از راه وحی و نبوت، صورت نمی گیرد. و آن را نیز اصل دیگر قرار داده، و در نتیجه اعتقاد به یگانگی خدا و اعتقاد به نبوت و اعتقاد به معاد را اصول دین اسلام شمرده است.

پس از آن، اصول اخلاق پسندیده و صفات حسنه مناسب اصول سه گانه را كه یك انسان واقع بین باایمان باید واجد آنها و متصف به آنها باشد، بیان كرده و سپس قوانین عملی كه در حقیقت حافظ سعادت حقیقی و زاینده و پرورش دهنده اخلاق پسندیده و بالاتر از آن عامل رشد و ترقی اعتقادات حقه و اصول اولیه می باشد، تأسیس و بیان كرده است. اخلاق پسندیده همیشه با یك رشته اعمال و افعال مناسب زنده می ماند. چنانكه اخلاق پسندیده نسبت به اعتقادات اصلی همین وضعیت را دارند؛ مثلاً كسی كه جز كبر و غرور و خودبینی و خودپسندی نمی شناسد اعتقاد به خدا و خضوع در برابر مقام ربوبی را نباید از وی توقع داشت و كسی كه یك عمر معنای انصاف و مروت و رحم و عطوفت را نفهمیده است، نمی تواند ایمانی به روز رستاخیز و بازخواست داشته باشد.

خدای متعال در خصوص ارتباط اعتقادات حقه و اخلاق پسندیده با عمل می فرماید:

«الیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه»۳۹

«سخن (اعتقاد) پاك به سوی خدا صعود می كند و عمل صالح بلندش می كند، یعنی در صعود اعتقاد كمك می كند».

همچنین در خصوص ارتباط اعتقاد به عمل می فرماید:

«ثم كان عاقبة الذین اساؤا السوآی ان كذبوا بآیات الله و كانوا بها یستهزؤن»۴۰

«پس از آن سرانجام كار كسانی كه كار بد می كردند باینجا كشید كه آیات خداوند را تكذیب كردند و به آنها استهزاء می كردند».

خلاصه قرآن مجید بر ریشه های اصلی اسلام كه سه بخش كلی را تشكیل می دهد مشتمل است:

۱. اصول عقاید اسلامی كه نوعی از آن اصول سه گانه دین است: توحید و نبوت و معاد و نوعی عقاید متنوع بر آنها، مانند: لوح، قلم، قضا، قدر، ملائكه، عرش، كرسی، خلقت آسمان و زمین و نظایر آنها؛

۲. اخلاق پسندیده؛

۳. احكام شرعیه و قوانین عملی كه قرآن كریم كلیات آنها را بیان فرموده و تفاصیل و جزئیات آنها را به بیان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه اطهار علیهم السلام واگذار نموده است.

قرآن مجید مشتمل است بر هدف كامل انسانیت و آن را به كاملترین وجهی بیان می كند؛زیرا هدف انسانیت كه با واقع بینی سرشته شده است همان جهان بینی كامل می باشد كه لازمه آن به كار بستن اصول اخلاقی و قوانین عملی مناسب با آن است كه قرآن مجید تشریح كامل این مقصد را به عهده دارد.

خدای متعال در وصف آن می فرماید:

«یهدی الی الحق و الی طریق مستقیم»۴۱

«هدایت می كند قرآن مجید به سوی حق (در اعتقاد) و به سوی راهی راست (در عمل)».

در جایی دیگر پس از ذكر تورات و انجیل می فرماید:

«و انزلنا الیك الكتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الكتاب و مهیمنا علیه»۴۲

«و فرو فرستادیم این كتاب را به سوی تو بحق در حالی كه كتاب آسمانی را كه در برابر خود دارد تصدیق می نماید و نسبت به آن مسلط و نگهبان است».

درباره اشتمال قرآن بر حقیقت شرایع انبیای گذشته می فرماید:

«شرع لكم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیك و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی»۴۳

«تشریع كرد برای شما امت محمد صلی الله علیه و آله وسلم آنچه را كه به نوح سفارش كرد و آنچه را كه به تو وحی كردیم و آنچه را كه بر ابراهیم و موسی و عیسی سفارش كردیم».

به طور جامع می فرماید:

«و نزلنا علیك الكتاب تبیانا لكل شی ء»۴۴

«و تدریجا فرو فرستادیم به سوی تو این كتاب را در حالی كه بیان كننده هر چیزی است».

محصل آیات قبلی این است كه قرآن مجید حقیقت مقاصد همه كتب آسمانی را در بر دارد و هر چیزی كه بشر در پیمودن راه سعادت و خوشبختی درزمینه اعتقاد و عمل به آن نیازمند است؛ به طور تمام و كامل بیان كرده است.۴۵

ج. ایجاد حكومت در راستای هدایت

 

همانگونه كه اشاره شد از نصوص شرعی به دست می آید كه علاوه بر تقرب الی الله یكی دیگر از هدفها كه در طول آن هدف قرار دارد، ایجاد قسط است. و مسلما این امر بدون ایجاد حكومت میسر نخواهد بود.

تردیدی نیست كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم از نخستین روزهای پس از هجرت زمینه های ایجاد قدرت سیاسی و تشكیل حكومت را در مدینه فراهم آورد و تشكیلات و تأسیسات لازم را برای تحقق یك دولت مقتدر اسلامی پی ریزی كرد.

«تاریخ گواهی می دهد كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم تشكیل حكومت داد و به اجرای قوانین و برقراری نظامات اسلام و اداره جامعه اسلامی پرداخت. والی به شهرها فرستاد و به قضاوت نشست و قاضی نصب نمود؛ سفرایی به خارج و نزد رؤسای قبایل و پادشاهان روانه كرد، معاهده و پیمان بست، جنگ ها را فرماندهی نمود، احكام حكومتی را به جریان انداخت و به فرمان خدا برای بعد از خود حاكم تعیین كرد.

سیره عملی پیامبر به این ترتیب ضرورت تشكیل حكومت را به اثبات می رساند همانطور كه قبول خلافت از طرف امیر المؤمنین علی علیه السلام نیز مبین همین حقیقت است و اصولاً پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هیچ یك از مسلمانان در این مورد كه حكومت یك ضرورت اسلامی است ابراز تردید ننمود و همه مسلمانان در این امر اتفاق نظر داشتند و اختلاف تنها در مورد كسی بود كه می بایست عهده دار خلافت و امر حكومت باشد».۴۶

این دیدگاه نظر شرع را راجع به زمانهای بعد چنین بیان می كند:

«اعتقاد به اینكه اجرای احكام اسلام محدود به زمان پیامبر بوده و یا به دوران حضور امام معصوم اختصاص دارد، بدتر از اعتقاد به منسوخ شدن اسلام است و انكار ضرورت تشكیل حكومت اسلامی در حقیقت انكار ضرورت اجرای احكام و جامعیت و جاودانگی دین مبین اسلام است».۴۷

به بیان دیگر «مسأله امامت از مسایل مهم اجتماعی و سیاسی است وچگونگی اداره امت و جامعه اسلامی بدان مربوط است؛ اگر موضوع امامت در اسلام مسأله ای سیاسی نبود و وظیفه امام تنها بیان احكام فردی فقهی و مسایل عبادی بود آن همه نزاع در باره آن نمی شد و آن همه شمشیر برای آن از نیام بیرون كشیده نمی شد».

شهرستانی در كتاب الملل و النحل، ضمن شمارش اختلافاتی كه در میان مسلمانان رخ داده است، به اختلاف درباره امامت پرداخته و گفته است:

اعظم خلاف بین الامة خلاف الامامه؛ اذ ما سلّ سیف فی الاسلام علی قاعدة دینیه مثل ما سلّ علی الامامة فی كل زمان.۴۸

«بیشترین اختلاف در میان مسلمانان اختلاف درباره امامت است. زیرا آن اندازه كه برای امامت در هر دوره شمشیر كشیده شد، درباره هیچ موضوع دینی شمشیر كشیده نشد».

اینكه شیعه در تاریخ، مطرود و محكوم به زندان بوده و در سیاهچالها به سر برده و شكنجه دیده و منكوب شده و مغضوب حاكمان بوده است، بدین علت نبوده كه در احكام و مسایل فقهی با دیگر مسلمانان اختلاف داشته است. زیرا فرقه های اهل سنت نیز در این مسایل با یكدیگر اختلاف داشته اند و گاه اختلافشان با یكدیگر بیش از اختلافی بوده كه با شیعه داشته اند. علت مطرود و مغضوب بودن شیعه این بوده كه در یك مسأله حاد و مهم اجتماعی و سیاسی، كه به كیان جامعه اسلامی و چگونگی اداره آن مربوط بوده، یعنی مسأله امامت، با دیگر مسلمانان و همه حاكمان اختلاف نظر داشته است.۴۹

این عده برای دخالت دین در امر سیاست علاوه بر سیره عملی دلیل دیگری نیز به شرح زیر اقامه كرده اند:

«دلیل دیگر برای لزوم تشكیل حكومت، ماهیت و كیفیت قوانین اسلام، احكام شرع است. ماهیت و كیفیت این قوانین می رساند كه برای تكوین یك دولت و برای اداره سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه تشریع گشته است».۵۰

لذا اسلام به عنوان یك دین كامل و آخرین وحی الهی به انسان، عین سیاست و سیاستش نیز عین اسلام است. و تصور هر گونه مرزبندی میان این دو پنداری یاوه و پوچ و خلاف حقیقت است؛ چرا كه این ائمه هستند كه «ساسة العبادند» و در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و حضرت امیر علیه السلام سیاست از دیانت جدا نبود.

اساسا اجتماعی بودن انسان اقتضا می كند كه دین كه عهده دار هدایت انسان است، نیز اجتماعی باشد و این بعد از وجود انسان را تحت پوشش هدایت و برنامه های خود قرار دهد و نسبت به آن ساكت و بی تفاوت نباشد؛ زیرا همانگونه كه انسان در بعد فردی زندگی خویش نیازمند هدایت است، در بعد اجتماعی نیز به هدایت نیاز دارد. مضافا اینكه بعد اجتماعی زندگی انسان بس پیچیده و نقطه تضاد منافع و كشمكشهاست و انسان در این بعد سخت به هدایت دین و برنامه های آن نیازمند است. پس اگر دینی تنها به بعد فردی انسان عنایت داشته باشد و فقط عهده دار هدایت او در این جنبه باشد به هدف خود، كه هدایت كامل انسان است، نمی رسد. به تعبیری:

«هدایت اسلامی، شامل «تربیت» است و «سیاست». تربیت از ساختن فرد آغاز می شود به منظور ساختن جامعه؛ و سیاست از ساختن جامعه آغاز می شود به منظور ساختن فرد. بنابراین دو امر یاد شده، دو واقعیت توأمانند و دو روی یك سكه... تربیت صحیح فردی، بدون سیاست صحیح اجتماعی تحقق پذیر نیست، چنانكه سیاست صحیح اجتماعی نیز بدون تربیت صحیح فردی تحقق پذیر، نیست.»۵۱

بنابراین اگر دینی تنها عهده دار تربیت انسان باشد و فقط به بعد فردی او عنایت داشته باشد در این بعد هم به توفیق دست نمی یازد؛ زیرا آنچه این دین در بعد فردی توصیه می كند، اجتماع می تواند به راحتی آن را خنثی و نفی و با آن مبارزه كند و مانع تحقق این بعد دین شود. (الناس بامرائهم اشبه منهم بآبائهم یعنی مردم به حاكمان خویش شبیه ترند تا به پدرانشان)، بنابراین توفیق دین در بعد فردی انسان نیز در گرو توفیقش در بعد اجتماعی است.

اما اشكال چگونگی ارتباط دین ثابت با مسایل متغیر و مقتضیات زمان را اینگونه پاسخ داده اند: شرع بیشتر اصول و احكام كلی تشكیلات سیاسی و حكومتی را بیان داشته است و جزئیات آن را در هر اصل برحسب احتیاجات مسلمانان و شرایط زمان و مكان به ولی امر آن زمان واگذار كرده است.۵۲

بنابراین لب دین دو چیز است: ۱. تحصیل رضای كامل خداوند و قرب به او كه جز با حضور قلب و خضوع و خشوع امكان پذیر نخواهد بود ۲. توجه به مصالح جامعه اسلامی و اقامه حكومت عدل اسلامی با گسترش دادن آن و حفظ وظایف اجتماعی و سیاسی اسلامی.

چون اختلافی در بعد اول مسأله نیست بیشتر به بعد دوم یعنی عدالت اجتماعی می پردازیم: آنچه از متون دینی استفاده می شود این است كه این بعد مورد تأیید و تشویق خود دین نیز می باشد و به آن به دیده عبادت نگریسته شده است؛ نمونه های زیر مؤید این امر است:

۱. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «عدل ساعة خیر من عبادة سبعین سنة قیام لیلها و صیام نهارها»؛۵۳

ساعتی عدالت از هفتاد سال عبادتی كه شبهایش به نماز و روزهایش به روزه بگذرد بهتر است.

۲. «العدل رأس الایمان و جماع الاحسان»؛۵۴

عدالت رأس ایمان و گردآورنده نیكی است.

۳. «و ما اعمال البر كلها و الجهاد فی سبیل الله عند الامر بالمعروف و النهی عن المنكر الا كنفثة فی بحر لجی و ان الامر بالمعروف و النهی عن المنكر لا یقربان من اجل و لا ینقصان من رزق و افضل من ذلك كله كلمة عدل عند امام جائر»؛۵۵

تمام اعمال نیك و حتی جهاد در راه خدا در برابر امر به معروف و نهی از منكر همچون قطره ای است در مقابل یك دریای پهناور. امر به معروف و نهی از منكر نه مرگ كسی را نزدیك می كند و نه از روزی كسی می كاهد و اما از همه اینها مهمتر سخنی است كه برای دفاع از عدالت در برابر پیشوای ستمگری گفته می شود.

۴. «اللهم صل علی محمد و آله و حلنی بحلیة الصالحین و البسنی زینة المتقین فی بسط العدل»؛۵۶

خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست و مرا به زیور صالحان بیارای و با گستردن عدل و داد زینت پرهیزگاران را بر من به پوشان.

۵. «اما و الذی فلق الحبة و برأ النسمه لو لا حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر و ما اخذ الله علی العلماء ان لا یقاروا علی كظة ظالم و لا سغب مظلوم لالقیت حبلها علی غاربها».۵۷

آگاه باشید! به خدا سوگند، خدایی كه دانه را شكافت و انسان را آفرید، اگر نه این بود كه جمعیت بسیاری گرداگردم را گرفته، به یاریم قیام كرده اند و از این جهت حجت تمام شده است، و اگر نبود عهد و مسؤولیتی كه خداوند از علما و دانشمندان گرفته كه در برابر شكمخواری ستمگران و گرسنگی ستمدیدگان تاب نیاورند و سكوت نكنند، من مهار شتر خلافت را رها می ساختم و از آن صرف نظر می كردم.

این نظریه موارد هدایتی قرآن را به صورت روشنتر و ریزتر چنین بیان نموده است: ۱. اصلاح فرد؛ ۲. اصلاح جامعه؛ ۳. اصلاح عقاید؛ ۴. اصلاح عبادات؛ ۵. اصلاح اخلاق؛ ۶. اصلاح قضاوت و سیاست؛ ۷. اصلاح شؤون اقتصادی؛ ۸. اصلاح مسایل نظامی؛ ۹. اصلاح حركتهای فكری و فرهنگی؛ ۱۰. نجات انسان از خرافات.۵۸

در جای دیگر اینگونه تصریح نموده است: احكام عبادات، قوانین اخلاقی، قوانین اقتصادی، سیاسی، مدنی و قوانین اجتماعی را بر پایه مبانی انسانی كه مساوات و آزادی و عدالت می باشد، پایه گذاری كرده است.۵۹

این نظریه گرچه معتقد است دین بتدریج متناسب با تكامل انسان، تكامل یافته و مسایل لازم و ضروری را برای بشر طرح كرده است ولی منشاء پیدایش دین اختلافات اجتماعی و زندگی مادی بوده است. از آیه «كان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین ...»۶۰

«مردم گروه واحدی بودند پس خدا پیامبرانی فرستاد و با ایشان كتاب نازل كرد تا در اختلافات ایشان حكم كند».

چنین برداشت می شود كه رفع اختلاف و ایجاد عدالت وظیفه اصلی دین و منشأ آن بوده است و روایتی كه در اول مقاله به آن اشاره شد، «ما من امر یختلف فیه اثنان الا و له اصل فی كتاب الله عز و جل» ناظر به همین معناست.

شاید به صورت احتمال در تقویت این نظریه بتوان گفت علت اكمال دین و اتمام نعمت در مسأله ولایت، هم به همین بعد سیاسی و اجتماعی مسأله نظر دارد. زیرا دین بدون ولایت، دین بدون سیاست است و دین بدون سیاست، ناقص است.۶۱

۳. نظریه جامعیت قرآن نسبت به دیگر كتب آسمانی

از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یكی است؛ همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یك مكتب دعوت می كرده اند. تفاوت شرایع آسمانی را می توان در نكات ذیل بیان داشت:

۱. در یك سلسله مسایل فرعی و شاخه ای كه بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگیهای مردم، مورد دعوت تفاوت داشته است. در حالی كه همه شكلهای متفاوت و اندامهای مختلف یك حقیقت و به سوی یك هدف و مقصود بوده است؛

۲. سطح تعلیمات: پیامبران بعدی به موازات تكامل بشر از لحاظ عقلی، تعلیمات خویش را كه همه در یك زمینه بوده،در سطح بالاتری القا كرده اند؛

این تكامل دین است نه اختلاف ادیان و لذا پیامبران پیشین مبشر پیامبران پسین بوده اند و پسینیان مؤید و مصدق پیشینیان.

بنابراین پیامبران با همه اختلافات فرعی و شاخه ای حامل یك پیام و وابسته به یك مكتب بوده اند؛ این مكتب بتدریج بر حسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است تا به آنجا كه بشریت به حدی رسید كه آن مكتب به صورت كامل و جامع عرضه شد. و چون بدین نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت. «و تمت كلمة ربك صدقا و عدلاً لا مبدل لكلماته»۶۲

«پیام راستین و موزون پروردگارت كامل گشت كسی را توانایی تغییر دادن آنها نیست».

تفاوتهای ادیان الهی صرفا در شریعت است؟

صرف نظر از اینكه «عهدین» از چندین كتاب تشكیل شده است كه هر كدام را یكی از انبیاء یا جانشینان و حواریون نوشته اند علاوه برآن چند نامه از پولس، یعقوب، پطرس، یوحنا، مكاشفه در عهد قدیم، پنج سفر تورات و كتب انبیاء و پادشاهان وجود دارد.

اولا: نمی توان ادعا كرد كه كلام خداست و حتی استنادش به نویسندگان در بوته تردید است. این حكم نه از دید یك مسلمان، كه از منظر محققان بی طرف است.

ثانیا: مشكل تعارضات آشكار و حل ناشدنی فقرات كتاب مقدس با دستاوردهای تقریبا مسلم علوم تجربی جدید كه موجب پیدایش مسأله مهم علم و دین در رشته فلسفه دین شد. موجب بی اعتباری هر چه بیشتر معارف كتاب مقدس شد.

با این دید كلی به ادیان آسمانی باید دید آیا فرق بین این ادیان صرفا در شریعت است؟ یا در مسایل اعتقادی نیز تفاوتهایی بین آنها وجود دارد؟ بعضی گمان كرده اند «كه به موجب اختلاف موقعیت زمانی و مكانی است و شریعت دین خاتم به لحاظ كمال بشری و ریشه عقلی نسبت به شرایع گذشته كاملتر است و می توان گفت شریعت اكمل ناسخ شریعت كامل است» و یا گفته اند «در مسایل اعتقادی و نظری سخن واحد با زبانهای مختلف داشته اند».

در انجیل آمده است:

«گمان نبرید كه آمده ام تا تورات یا صحف انبیاء را باطل سازم، نیامده ام تا باطل نمایم بلكه آمده ام تا تمام كنم.»۶۳

به ادعای انجیل بحث بر سر شریعت نیست بلكه مسایل اعتقادی مورد نظر است كه انجیل آنها را تمام و در یك مقطع بالاتری مطرح كرده است.

در متون دینی ما نیز مطالبی آمده است كه می فهماند این دین از لحاظ اعتقادی نیز مكمل ادیان سابق است. از جمله:

«و انزلنا الیك الكتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الكتاب و مهیمنا علیه»۶۴

«و فرو فرستادیم این كتاب را به سوی تو به حق در حالی كه كتاب آسمانی را در برابر خود دارد تصدیق می نماید و مسلط و نگهبان است نسبت به آن».

نویسنده قاموس قرآن «مهیمن» را به معنای مراقب و حافظ و حاضر معنا كرده و در مورد علت اینكه در این آیه قرآن «مهمین» بر كتب دیگر آسمانی گفته شده چنین می نویسد: «می توان گفت قرآن با «مهمین» و مراقب بودن دو كار انجام می دهد یكی اینكه حافظ آنهاست و وجود آنها (كتب آسمانی) را تثبیت و تصدیق می كند دیگر آنكه مراقب و مسلط بر آنهاست و آنچه از اغلاط و تحریف و نسیان بر آنها راه یافته بیان می كند.۶۵

فقیه نامدار شیعه، مرحوم كاشف الغطاء در این مورد می گوید: اگر رسول اكرم صلی الله علیه و آله وسلم و قرآن نمی بود، هرگز نامی از مسیحیت و یهود باقی نمی ماند؛ زیرا تورات و انجیل تحریف شده، كه خدا را در مصاف و كشتی با یعقوب علیه السلام توصیف و انبیا علیهم السلام را میگسار معرفی می كنند و زنان پاكدامن را در معرض اتهام قرار می دهند هرگز توان بقا و دوام ندارند. قرآن كریم همراه با نشر توحید، دامن تمام انبیا را از این گونه اتهامها مبرا نمود و ابراهیم خلیل و سایر انبیا علیهم السلام را به عزت و عظمت ستود و مریم عذرا را به طهارت و پاكی یاد كرد. قرآن كریم كتب انبیا سلف را نیز از تحریفهایی كه در آنها واقع شده است تنزیه نمود ... علاوه بر تنزیه كتابهای آسمانی از تحریفهای اصولی، ساحت آنها را از تحریفهای فروع دین نیز منزه دانسته است.۶۶

در روایات نیز چنین آمده است:

قال رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم «اعطیت السور الطول مكان التوراة و اعطیت المئین مكان الانجیل و اعطیت المثانی مكان الزبور و فضلت بالمفصل ثمان و ستون سورة و هو مهمین علی سایر الكتب و التوراة لموسی و الانجیل لعیسی و الزبور لداود».۶۷

«به من سوره های طولانی داده شده بجای تورات، وسوره های صد آیه ای به جای انجیل و سوره های مثانی به جای زبور و سوره های مفصل را كه شصت و هشت سوره است افزون به من دادند و این قرآن نگهبان و گواه است بر كتابهای دیگر و تورات موسی علیه السلام و انجیل عیسی علیه السلام و زبور داود».

مسلم از ابن عباس نقل می كند:

«ملكی بر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم وارد شد و گفت: بشارت باد بر تو به دو نوری كه به شما داده شده و به پیامبری پیش از تو ندادند یكی فاتحه الكتاب و دیگر آخر سوره بقره».۶۸

مسلما در دو مورد مذكور، بحث شریعت مطرح نیست بلكه مسایل كلی اعتقادی می باشد. روایاتی از این قبیل در متون شیعه زیاد نقل شده است.

در روایتی آمده است «اوتیت جوامع الكلم»۶۹ در شرح این روایت در فصوص الحكم چنین آمده است:

«تمام حقایق و معارف [به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم داده شده است] و به همین دلیل قرآن تمام معانی كتب انبیای سابق را جمع كرده است».۷۰

امام خمینی قدس سره در توضیح این روایت می گویند: مراد از «جوامع الكلم» بودن قرآن، یا كلام آن سرور [پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ]،آن نیست كه كلیات و ضوابط جامعه را بیان فرمودند ـ گرچه به یك معنا نیز احادیث آن بزرگوار از جوامع و ضوابط است، چنانچه در علم فقه معلوم است ـ بلكه جامعیت به این معناست كه چون برای جمیع طبقات انسان در تمام ادوار عمر بشر نازل شده و رافع تمام احتیاجات آن است و حقیقت این نوع چون حقیقت جامعه است واجد تمام منازل است از منزل اسفل ملكی تا اعلا مراتب روحانیت و ملكوت و جبروت و از این جهت افراد این نوع در این عالم اسفل ملكی اختلاف تامه دارد و آن قدر تفاوت و اختلافی كه در افراد این نوع است در هیچ یك از افراد موجودات نیست ـ این نوع است كه شقی در كمال و شقاوت و سعید در كمال و سعادت دارد. این نوع است كه بعضی از افراد آن از جمیع انواع حیوانات پست تر و بعضی از افراد آن از جمیع ملائكه مقربین اشرف است ـ بالجمله، چون افراد این نوع در مدارك و معارف مختلف و متفاوت اند قرآن به طوری نازل شده كه هر كس به حسب كمال و ضعف ادراك و معارف و به حسب درجه ای كه از علم دارد از آن استفاده می كند.۷۱

این گروه در تبیین جامعیت قرآن نسبت به كتب انبیای پیشین به سه شكل مطلب را تقریر كرده اند:

۱. سرّ اینكه انبیا ـ علیهم السلام ـ جامعیت وجودی حضرت ختمی مرتبت را ندارند آن است كه مظهر اسم الله و متحقق باسم اعظم نیستند و به اعتبار فعلیت و ظهور فعلی، مظهر برخی از اسمای حق می باشند و مخصوص به تجلی اسمایی حقند، بر خلاف حقیقت انسان ختمی كه مظهر اسم الله است۷۲

به بیان دیگر: و چون ذات مقدس حق جل و علا به حسب «كل یوم هو فی شأن» در كسوه اسماء و صفات تجلی به قلوب انبیاء و اولیاء كند و به حسب اختلاف قلوب آنها تجلیات مختلف شود و كتب سماویه كه به نعت ایحاء به توسط ملك وحی، جناب جبرئیل بر قلوب آنها نازل شده، به حسب اختلاف این تجلیات و اختلاف اسمائی كه مبدئیت برای آن دارد مختلف شود ـ چنانچه اختلاف انبیاء و شرایع آنها نیز به اختلاف دول اسمائیه است ـ پس هر اسمی كه محیطتر و جامع تر است، دولت او محیطتر و نبوت تابعه او محیطتر و كتاب نازل از او محیطتر و جامعتر است و شریعت تابعه او محیطتر و با دوامتر است. و چون نبوت ختمیه و قرآن شریف و شریعت آن سرور از مظاهر و مجالی یا از تجلیات و ظهورات، مقام جامع احدی و حضرت اسم الله الاعظم است، از این جهت محیطترین نبوات و كتب و شرایع و جامعترین آنها است... و كتاب نازل به او نیز از مرتبه غیب به تجلی اسم اعظم نازل شده و از این جهت از برای این كتاب شریف احدیت جمع و تفصیل است و از «جوامع كلم» است.۷۳

صدر المتألهین در راستای برداشتی كه عرفا از كتب آسمانی و وحی دارند، كه صرفا معرفت حق و صفات و اسماء و افعال او و نحوه وصول به آن می باشد، این معنا را اینگونه بیان كرده است:

«در نتیجه علوم مورد نظر به طور كامل در افعال و صفات الهی تجلی یافته اند و در قرآن ذات حق و صفات و افعال او شرح داده شده است و این علوم بی نهایت است و در قرآن كلیات آمده و تعمق در جزئیات مقاماتش به فهم و استنباط واگذار شده»؛۷۴

۲. «نوع بشر نیز مانند یك فرد آن، در تكامل سه مرحله كلی را می پیماید: مرحله اول بشر عالم حس و محسوسات است كه در مراتب ادركات حسی یعنی مدرسه ابتدایی سیر تكاملی كرده تا سرحد تخیل و وهم می رسد؛ مرحله دوم عالم خیال و وهم كه انسان در ادراكات وهم و خیال یعنی در مدرسه متوسطه به راه تكامل سیر كرده تا به حد كمال مرتبه ادراكات تخیلی می رسد؛ مرحله سوم عالم عقل و ادراك حقایق كلی است كه مدرسه عالی و نهایی بشر است و خداوند در هر یك از این مراحل مناسب حال مردم رسولی برای تكمیل و تربیت و توحید و خداپرستی فرستاده تا به پیشوایی آن رسول طی آن مراحل را به قدم سریع و خط مستقیم كرده و تا حدی كه لایق هستند به معرفت خدای یكتا و معرفت او هدایت شوند ... لذا حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم را خدای متعال خاتم رسولان قرار داد و پس از تعالیم عالی نهایی او كه پایان تكمیل سیر انسان بود دیگر بشر با مدد كتاب آسمانی او در آنچه باید به وحی به او رسد محتاج پیغمبری نخواهد بود و قرآن او نیز چون خاتم كتب آسمانی است كامل و جامع ترین كتب وحی است»؛۷۵

۳. «موسی علیه السلام برای تكمیل مطلق ظواهر به علاوه تكمیل بعضی از بواطن آمد و این مطلب از نحوه ترتیب تورات شناخته می شود و عیسی علیه السلام به تكمیل مطلق باطن مأمور شد به اضافه تكمیل بعضی از ظواهر و این امر از ترتیب انجیل شناخته می شود. و پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله وسلم هر دو طرف [ظاهر و باطن] را تكمیل كرد و بین هر دو مرتبه جمع نمود؛ به گفته آن حضرت: «قبله من مابین مشرق و مغرب است» و این مطلب را از نوع ترتیب قرآن می توان فهمید. در حقیقت نامگذاری این كتاب به «قرآن» جز اینكه بین این دو مرتبه بلكه تمام مراتب را جمع كرده، نیست؛ زیرا كلمه «قرء» به معنای جمع است و قرآن مشتق از «قرء» است همانگونه كه در نزد اهل لغت معلوم می باشد.۷۶

این نظریه بصراحت در مورد مسایل جدید نفیا و اثباتا نظر نمی دهد. صرفا به اسماء و صفات و افعال حق پرداخته و نحوه وصول به آن را در مقامات خاص معین نموده است. ولی آیا در صفات و اسماء حق و یا در سیر الی الله چیزی وجود دارد كه به مسایل اجتماعی، سیاسی و علوم تجربی و ... ربط پیدا كند؟ در این باره بحثی نشده است.

پاورقیها:

۱ ـ سوره حشر، آیه ۸.

۲ ـ سوره مائده، آیه ۳.

۳ ـ سوره انعام، آیه ۳۸.

۴ ـ سوره نحل، آیه ۸۹.

۵ ـ محمد بن یعقوب الكلینی، الكافی، (مكتبة الاسلامیه، ۱۳۸۸ ق.) كتاب فضل العلم، باب الرد الی الكتاب و السنة، ج ۱، ص ۴۸.

۶ ـ همان.

۷ ـ همان، ص ۴۹.

۸ ـ همان، ص ۴۹.

۹ ـ نهج البلاغه، خطبه ۱۸ / نور الثقلین ۱ / ۷۱۴.

۱۰ ـ نهج البلاغه، خطبه ۸۵.

۱۱ ـ نور الثقلین ۱ / ۷۱۵.

۱۲ ـ وسایل الشیعه، ۱۸ / ۲۳.

۱۳ ـ السیوطی، الاتقان، (دار الكتب العلمیه بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۱ ق) ج ۲ / ۲۷۵.

۱۴ ـ همان.

۱۵ ـ همان، ص ۲۷۷.

۱۶ ـ آیة الله محمد فاضل لنكرانی، مدخل التفسیر، (مطبعة حیدری، طهران، چاپ اول، ۱۳۹۶ ق) صص ۵۷ - ۵۶، «نعم ربما یمكن ان یتوهم ان القرآن لا یكون تبیانا لكل شی ء لانا نری عدم تعرضه لكثیر من المسایل المهمة الدینة و الفروع الفقهیه العلمیه فضلاً عما لیس له مساس بالدین».

۱۷ ـ حجتی سید محمد باقر، چهارده مقاله و گفتار، (بنیاد قرآن، چاپ اول، ۱۳۶۱ ش) ص ۳۲۱.

۱۸ ـ آیة الله خوئی، البیان، ص ۶۸.

۱۹ ـ ابو اسحاق شاطبی، الموافقات فی اصول الشریعة (دار المعرفة، بی تا) ج ۲، ص ۸۱.

۲۰ ـ المیزان، ج ۳، ص ۱۶۴.

۲۱ ـ آیة الله معرفت، نامه مفید، ش ۷، ص ۶ - ۵.

۲۲ ـ فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج ۲۰، ص ۹۹. اما العلوم التی لیست دینه فلا تعلق لها بهذه الآیة.

۲۲ ـ فخر رازی، التفسیر الكبیر، ج ۲۰، ص ۹۹. اما العلوم التی لیست دینه فلا تعلق لها بهذه الآیة.

۲۳ ـ المیزان، ج ۱۲، ص ۳۴۷.

۲۴ ـ سروش، مقاله باور دینی و داور دینی، در كتاب فربه تر از ایدئولوژی / ۴۸.

۲۵ ـ آیة الله معرفت، نامه مفید، ش ۶، ص ۶.

۲۶ ـ بازرگان، مهدی، خدا، آخرت هدف بعثت انبیاء، كیان، ش ۲۸، ص ۵۲-۵۱.

۲۷ ـ آیة الله معرفت، نقد و نظر، ش ۱، ص ۶۴ - ۶۳.

۲۸ ـ محمد مجتهد شبستری، نقد و نظر، ش ۱، ص ۲۴.

۲۹ ـ حمید عنایت، سیری در اندیشه سیاسی عرب، انتشارات جیبی ، ص ۱۸۸.

۳۰ ـ آیة الله معرفت، نامه مفید، ش ۶، ص ۱۲.

۳۱ ـ همان.

۳۲ ـ حائری، مهدی، حكمت و حكومت، ص ۱۴۱.

۳۳ ـ سوره احزاب، آیه ۴۵ و ۴۶.

۳۴ ـ آیة الله مرعشی، مصاحبه با مجله نامه مفید، ش ۷.

۳۵ ـ سوره حدید، آیه ۲۶.

۳۶ ـ سوره اسری، آیه ۹.

۳۷ ـ سوره نحل، آیه ۸۹.

۳۸ ـ سوره بقره، آیه ۱۴۴.

۳۹ ـ سوره فاطر، آیه ۱۰.

۴۰ ـ سوره روم، آیه ۱۰.

۴۱ ـ سوره احقاف، آیه ۳۰.

۴۲ ـ سوره مائده، آیه ۴۸.

۴۳ ـ سوره شوری، آیه ۱۳.

۴۴ ـ سوره نحل، آیه ۸۹.

۴۵ ـ تفسیر المیزان، ج ۱۵، ص ۴۷.

۴۶ ـ امام خمینی، ولایت فقیه، ص ۲۷.

۴۷ ـ همان.

۴۸ ـ ابوالفتح محمدبن عبد الكریم شهرستانی. الملل و النحل (چاپ سوم: قم، منشورات الرضا، ۱۳۶۴) ج۱، ص ۳۰.

۴۹ ـ اسفندیاری، محمد، بعد اجتماعی اسلام، صص ۵۱-۵۰ (نشر خرم، ۱۳۷۵)

۵۰ ـ امام خمینی، ولایت فقیه، ص ۳۲.

۵۱ ـ حكیمی، محمد رضا؛ الحیاة، گزارشی درباره جلد سوم تا ششم (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۸)، ص ۱۵.

۵۲ ـ آیة الله حسینعلی منتظری؛ دراسات فی ولایة الفقیه، ج ۲، ص ۷۶۷.

۵۳ ـ جامع الاخبار ص ۱۸۰، بحار الانوار ج ۷۵ / ۳۵۲.

۵۴ ـ شرح غرر الحكم، ج ۲ / ۳۰.

۵۵ ـ نهج البلاغه، حكمت ۳۷۴.

۵۶ ـ صحیفه سجادیه، ترجمه صدر بلاغی، دعای بیستم، ص ۲۳۴.

۵۷ ـ نهج البلاغه، خطبه ۳.

۵۸ ـ محمد علی الصابونی، التبیان فی علوم القرآن (الطبعة الثانیة، ۱۴۰۰ ق) ص ۱۳۹.

۵۹ ـ همان، ص ۱۱۵.

۶۰ ـ سوره بقره، آیه ۲۱۳.

۶۱ ـ آیة الله جوادی آملی، عبدالله؛ شریعت در آینه معرفت؛ ص ۲۲۱.

۶۲ ـ سوره انعام، آیه ۱۱۵.

۶۳ ـ انجیل متی باب ۵، آیه ۱۷.

۶۴ ـ سوره مائده، آیه ۴۸.

۶۵ ـ قاموس قرآن، ج ۷، ص ۱۶۶.

۶۶ ـ آیة الله جوادی آملی، عبدالله، شریعت در آینه معرفت (مركز نشر فرهنگی رجاء، ۱۳۷۲)، ص ۱۰۶-۱۰۵.

۶۷ ـ اصول كافی، كتاب فضل القرآن، ح ۱۰.

۶۸ ـ سیوطی، الاتقان، ج ۱ / ۸۶.

۶۹ ـ الخصال، باب ۵، حدیث ۵۶، شیخ طوسی، امالی، ج ۲، ص ۹۹. یعنی خدا به من كلمات جامعه داده است.

۷۰ ـ «ای جمیع الحقایق والمعارف ولهذا جمع القرآن جمیع ما انزل من المعانی التی فی كتب الانبیاء علیهم السلام ».

۷۱ ـ امام خمینی، آداب الصلوة، (مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۰) ص ۳۱۰.

۷۲ ـ سید جلال الدین آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ص ۷۵۷.

۷۳ ـ امام خمینی، آداب الصلوة، ص ۳۱۰.

۷۴ ـ صدر المتألهین، مفاتیح الغیب، المفتاح الثانی / ۷۱. «والحاصل ان العلوم كلها داخلة فی افعال الله و صفاته و فی القرآن شرح ذاته و صفاته و افعاله و هذه العلوم لا نهایة لها و فی القرآن ذكر مجامعها و التعمق فی تفاصیل مقاماتها راجع الی الفهم و الاستنباط».

۷۵ ـ الهی قمشه ای، مهدی، حكمت الهی، ج ۱، ص ۳۰۹-۳۰۸.

۷۶ ـ آملی، سید حیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، (شركت انتشارات علمی و فرهنگی و انجمن ایران شناسی فرانسه، ۱۳۶۸) ص ۳۵۷.

نویسنده: سید ابوالفضل موسویان

منبع: دانشنامه موضوعی قرآن (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center