آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

شفاعت در قرآن و احادیث

یکی از اصول مسلم دین مبین اسلام مسئله شفاعت است. در قرآن کریم و احادیث دلایلی زیادی بر اصل شفاعت، جواز و کیفیت آن وجود دارد که مخالف با عقیده وهابیت است. در اینجا در حد نیاز به این دلایل می‌پردازیم.

  ۱. «وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمِينَ إِلىَ‏ جَهَنَّمَ وِرْدًا،  لَّا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتخَّذَ عِندَ الرَّحْمَانِ عَهْدًا»[۱]؛ و گنه‏كاران را تشنه به سوى جهنم برانيم. شفاعتى ندارند مگر اينكه از خداى رحمان پيمانى گرفته باشند».

  این آیه شریفه در پاسخ مجرمین و مشرکینی که خدایان شان را به عنوان شفیع تلقی کرده‌اند می‌گوید که اينطور نيست كه هر كه را انسان دوست بدارد شفاعتش كند، و به همين منظور او را آلهه خود بگيرد، او هم شفيع او بشود، بلكه کسی شفاعت مى‏كند که قبلا با خدا عهدى دارد، و اين عهد را جز عده‏اى از مقربين درگاه خدا كسى مالك نيست.[۲] بنابراین قرآن کریم بانفی شفاعت از بت و بت پرستان،  شفاعت را برای مؤمنین ثابت می‌داند.

 فخررازی می­گوید: این آیات در طعن ملحدین است و خداوند آنان را مانند تشنه‌گانی که به سوی آب می­روند به سوی جهنم سوق می­دهد و هیچ شفیعی نخواهند داشت و معنای آن این­ است که هیچ کسی مالک شفاعت برای آنان نخواهد بود. در ادامه می‌گوید: آیه شریفه دلالت دارد بر اینکه شفاعت برای اهل‌کبایر ثابت است؛ زیرا با توجه به استثناء که در آیه شریفه ذکر شده معنای آیه این می­شود که آنان مستحق شفاعت نیستند تا دیگران شفاعت شان کنند مگر این­که قبلا به توحید و نبوت ایمان آورده باشند.[۳]

  به گفته طبری مفسر دیگر اهل‌سنت این آیه شریفه می­گوید در روز قیامت که اهل ایمان یکدیگر را در پیش خدا شفاعت می­کنند و وارد بهشت می­شوند، کافران از شفاعت محروم اند. مگر این­که در دنیا با عهد در پیش خدا، به خدا ایمان آورده و رسولش را تصدیق کرده و به آن­چه آورده اقرار کرده باشند.[۴]

  ۲. «وَ لَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شهَدَ بِالْحَقّ‏ِ وَ هُمْ يَعْلَمُون»‏[۵] ؛ «و معبودهايى كه به جاى خدا عبادت مى‏كنند، مالك شفاعت ايشان نيستند، تنها كسانى مى‏توانند شفاعت كنند كه به دين حق شهادت داده عالم به كرده ‏هاى خلق بوده باشند».

  این آیه مبارکه در ابتداء از تمام آله مشرکین و کفار مالکیت شفاعت را نفی کرده و سپس با استثناء، مالکیت شفاعت را برای کسانی ثابت می­کند که از یک طرف معترف به توحید باشد و از طرف دیگر بر حقیقت حال و اعمال کسی علم داشته باشد که در نزد خدا از او شفاعت می­کند. پس شفیع جز از اهل توحید از کسی دیگری نمی‌توانند شفاعت کند. بنابراین با تصریح این آیه، شفاعت در پیش خداوند یک امر مسلم است.[۶] منتهی هم شفیع و هم کسی که از او شفاعت می‌شود هردو باید اهل توحید باشند.

  طبری می­گوید: روزی که این آیه و آیات دیگر نازل شدن، در میان مردم کسانی بودند که غیر از خدا، خدایانی دیگری را می­پرستیدند، برخی از آنان ملائکه را و برخی دیگر چیزهای دیگری می‌پرستیدند. این آیه مالکیت شفاعت را از تمام خدایان کفار و مشرکین نفی می­کند. پس از این نفی کلی مطلبی را استثناء کرده، می‌فرماید: مگر آنانی که به وحدانیت خدا شهادت داده و از روی اخلاص، علم و یقین به آن ایمان داشته باشند و اینان به اذن خداوند مالک شفاعت هستند، همان­گونه که در آیه «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى»[۷] شفاعت را که از خدایان مشرکین نفی نموده، برای ملائکه، عیسی و عزیر ثابت می‌داند.[۸]

 زمخشری دیگر مفسر اهل‌سنت نیز در ذیل این آیه شریفه می­گوید: «خدایان مشرکین، بر خلاف گمان آنان در نزد خدا مالک شفاعت نیستند، بلکه کسانی مالک شفاعت اند که به وحدانیت خدا ایمان داشته و به این وحدانیت با بصیرت، علم و یقین شهادت می­دهند. بنابراین، استثناء در این آیه می‌تواند استثناء متصل باشد؛ زیرا ملائکه یکی از معبود­های مشرکین بوده در حالی‌که او مالک شفاعت در نزد خداست.[۹]

  امام فخررازی در باره این آیه دو قول را بیان نموده است. قول اول این­است که ملائکه و عیسی و عزیر که معبود مشرکین هستند، از هیچ کسی شفاعت نمی‌کنند مگر از آنانی که به وحدانیت خدا شهادت می‌دهند. قول دوم این­است که تمام چیزهایی که کفار و مشرکین آنان را می‌پرستند مالک شفاعت نیستد مگر ملائکه و عیسی و عزیر که در نزد خدا مالک شفاعت­اند هرچند که مشرکین آنان را هم می­پرستند.[۱۰]

  روی همرفته این آیه شریفه به صراحت بر مشروعیت و تحقق شفاعت در روز قیامت دلالت دارد و نه تنها قائلین به آن مشرک نیستند آن­گونه که وهابی­ها می‌پندارند بلکه می‌توان ادعا نمود که منکرین آن بر خلاف جریان این آیه و سنت مسلم خداوند حرکت نموده و خود شان را به مهلکه انداخته اند.

  ۳. «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضى‏ وَ هُمْ مِنْ خَشْيَتِهِ مُشْفِقُون» [۱۱]؛ « و شفاعت جز براى آنكه خدا رضايت دهد نمى‏كنند و از ترس او لرزان و بیمناک اند».

 جمله «وَ لا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضى» مسئله شفاعت ملائكه براى غير ملائكه را متعرض است و اين مسئله‏اى است كه خيلى مورد توجه و اعتقاد بت‏پرستان است، كه مى‏گفتند: «هؤُلاءِ شُفَعاؤُنا عِنْدَ اللَّهِ»[۱۲] و يا مى‏گفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِيُقَرِّبُونا إِلَى اللَّهِ زُلْفى».[۱۳] خداى تعالى در جمله مورد بحث، اعتقاد آنان را رد نموده، مى‏فرمايد: ملائكه هر كسى را شفاعت نمى‏كنند، تنها كسانى را شفاعت مى‏كنند كه داراى ارتضاء باشند، و ارتضاء به معناى داشتن دين صحيح و مورد رضاى خدا است، چون خودش فرموده: «إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ».[۱۴] پس ايمان به خدا بدون شرك، ارتضايى است، كه وثنى‏ها آن را ندارند، چون مشركند، و از جمله عجائب امر ايشان اين است كه خود ملائكه را شريك خدا مى‏گيرند، ملائكه‏اى كه شفاعت نمى‏كنند مگر غير مشركين را.[۱۵]

قرطبی می‌گوید: آیه «وَ قَالُواْ اتخَّذَ الرَّحْمَانُ وَلَدًا  سُبْحَانَهُ  بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُون» که پیش از این آیه آمده، در باره طائفه خزاعه نازل شده؛ زیرا آنان می‌گفتند که ملائکه دختران یا پسران خدا هستند و آن‌ها را به خاطر این اعتقاد شان می‌پرستیدند به طمع این­که در نزد خدا از آنان شفاعت کنند. خداوند در همین آیه پندار آن‌ها را باطل نموده و برای تنزیه خود فرموده که فرشتگان بندگان خدا هستند. و سپس فرموده آنان از کسانی شفاعت می‌کنند که مورد رضایت خدا باشند. قرطبی در نتیجه می‌گوید: ملائکه در آخرت شفاعت می‌کنند چنانچه در صحیح مسلم و غیر آن آمده است و در دنیا نیز برای مؤمنین بلکه برای تمام کسانی که روی زمین هستند بنا بر دلالت «وَ الْمَلائِكَةُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَلا إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»[۱۶] استغفار می‌کنند.[۱۷] قرطبی در تفسیر «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ»[۱۸] می‌گوید مراد از «ما وَعَدْتَنا» استغفار انبیاء برای مؤمنین است مانند دعای نوح و ابراهیم برای مؤمنین و استغفار نبی(ص) برای امّتش.[۱۹]

  طبری نیز در تفسیر این آیه می‌گوید: خداوند با این آیه پندار کفار را مبنی بر این­که فرشته­ها فرزندان خدا هستند، رد نموده و خودش را از فرزند داشتن منزه کرده و فرموده که فرشته­ها بندگان خدا هستند و از کسانی شفاعت می­کنند که خداوند از آنان راضی باشد.[۲۰]

  این آیات و آیات دیگر در کنار احادیث روشن نبوی در متون حدیثی شیعه و سنی در برابر عقیده وهابیت مبنی بر نفی شفاعت و تکفیر قائلین به شفاعت قرار دارد. و این وهابی‌ها هستند که بر ضروریات دین اسلام پا گذاشته و کورکورانه مسلمانان را به خاطر اعتقاد پاک و برگرفته از آیات قرآن و احادیث نبوی، محکوم به کفر و شرک کرده و در راستای تحقق اهداف شوم دشمنان اسلام و کفار، مسلمانان را تضعیف می‌کنند.

دلایل حدیثی شفاعت

۱. بخاری در صحیح خود در عنوان دو باب، لفظ شفاعت را به معنای دعا به کار برده‌‌است: الف) هرگاه مردم از امام درخواست شفاعت کردند که برای آنان باران بطلبد نباید درخواست آنان را رد کند.

ب) هنگامی که گروه مشرک در موقع قحطی از مسلمانان طلب شفاعت کنند.[۲۱]

۲. ابن عباس از پیامبر(ص) نقل می‌کندکه هرگاه مسلمانی بمیرد و برجنازۀ او چهل مردی که شرک نمی‌ورزند نماز بگذارند خداوند شفاعت آن‌ها را دربارۀ وی می‌پذیرد.[۲۲]

شفاعت این چهل نفر در حق این فرد جز این نیست که به هنگام نماز بر جنازۀ وی، برای او از خدا طلب رحمت و مغفرت کنند. بنابراین وقتی ماهیت شفاعت دعا کردن است پس درخواست این دعا از اولیای خدا با هیچ دلیلی حرام وشرک نیست. البته این احادیث جواز شفاعت و خواستن آن را از اولیاء الهی در همین دنیا به اثبات می‌رساند.

۳. ترمذی از انس بن مالک نقل می‌کند که او می‌گوید: از پیامبر درخواست کردم که در روز قیامت دربارۀ من شفاعت کند وی پذیرفت و گفت من این کار را انجام می‌دهم. او به پیامبر گفت شما را کجا جستجو کنم؟ فرمود: در کنار صراط.....[۲۳]

در این درخواست ، هرگز به ذهن انس خطور نمی‌کند که در خواست شفاعت، نوعی شرک است. و نیز پیامبر اسلام(ص) به او نفرمود که این کار تو شرک است و باید شفاعت را از خدا بخواهی.

۴. سواد بن عاذب از یاران رسول خداست دربارۀ پیامبر اشعاری سروده و از او درخواست شفاعت می‌کند و می‌گوید:

             و کن لی شفیعاً یوم لاذو شفاعةٍ                                بمغنٍ فتیلاً عن سواد بن عاذبٍ[۲۴]

ای پیامبر در روز رستاخیز شفیع من باش، روزی که شفاعت دیگران به حال سواد بن عاذب به مقدار رشتۀ وسط هستۀ خرما، سود نمی‌بخشد.

۵. هنگامی که امیر مؤمنان از غسل و تکفین پیامبر فارغ گردید، روی او را باز نموده و به او چنین گفت: پدر و مادرم فدای تو، تو پاک و پاکیزه هستی هم در حال حیات هم در حال ممات، ما را نزد پروردگارت یاد کن.[۲۵]

 

پی نوشتها

[۱] . مریم: ۸۶و۸۷.

[۲] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴ ص ۱۵۲.

[۳] . فخرالدین رازی، محمدبن عمر، مفاتیح الغیب،ج ۲۱ص ۵۶۵.

[۴] . طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن،ج ۱۶ ص۹۷.

[۵] . زخرف:۸۶.

[۶] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸ص ۱۹۲.

[۷] . انبیاء: ۲۸.

[۸] . جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۵ص۶۳.

[۹] . کشاف، ج۴ص۲۶۸.

[۱۰] . مفاتیح الغیب، ج۲۷ص۴۴۸.

[۱۱] . انبیاء،۲۸.

[۱۲] . یونس، ۱۸.

[۱۳] . زمر، ۳.

[۱۴] . نساء، ۴۸و۱۱۶.

[۱۵] . ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴ص۳۸۹.

[۱۶] . شوری،۵.

[۱۷] . الجامع لاحکام‌القرآن، ج۱۱ص۲۸۲.

[۱۸] . آل عمران،۱۹۴.

[۱۹] . الجامع لاحکام القرآن، ج۴ص۳۱۷.

[۲۰] . جامع‌البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۷صص۱۲و۱۳.

[۲۱] . بخاری محمّد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۲ص۱۸.

[۲۲]. نیشابوری، مسلم بن حجّاج، صحیح مسلم،ج ۳ ص ۵۳.

[۲۳] . ترمذی محمّد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۴ص۴۲، ح۲۵۵۰.

[۲۴] . حلبی علی بن برهان‌الدین، السیرة الحلبیه، ج۱ ص۳۲۴.

[۲۵]. عبده محمّد، شرح نهج‌البلاغه، ج۲ص۲۲۸.

نویسنده: حمید الله رفیعی

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center