سؤالی که مطرح است این است که آیا هر آنچه که در قرآن آمده است، تازه و جدید است و آیا آنچه که از احکام در قرآن آمده در ادیان و شرایع گذشته و عرف و سنت مردم آن زمان مطرح بوده یا نه؟
اگر بگوییم احكام قرآن جدید است و در ادیان و شرایع گذشته نبوده است، در این صورت میتوان یکی از وجوه اعجاز قرآن را تشریعیات قرآن دانست.
اما حق این است كه همه احکام قرآن جدید و تازه نیست، زیرا بسیاری از احکامی که در قرآن آمده است در ادیان گذشته نیز بوده است. احکامی مانند نماز، روزه، حج، زکات، امر به معروف و نهی از منکر که در ادیان گذشته و توسط پیامبران قبل بیان و مردم به آنها دعوت شدهاند.
حال اگر بگوییم اسلام بسیاری از احکام و دستورات خود را مانند زشتی دروغ، غیبت، تهمت، ظلم و ستم، زنا و فحشا و وجوب اقامه عدل، احسان انفاق و... را از ادیان پیشین و یا آنچه که عقل و عرف جامعه آن را تأیید میکند گرفته است، حال این سوال مطرح میشود که شریعت محمدی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چه امتیازی بر سایر شرایع دارد؟ و چگونه از احکامی که در قرآن مطرح شده است به عنوان اعجاز تشریعی یاد شده است؟[۱]
پاسخ شبهه
در پاسخ این شبهه چند نکته قابل توجه است:
۱. هنگامی که از شریعتی سخن گفته میشود، مجموع آن شریعت مورد بحث و نظر است، چه آنهایی که جنبه تأسیسی داشته، چه آنهایی که جنبه امضایی داشته و چه آنهایی که با گزینش، قسمتهایی و بخشهایی از آن تصحیح شده است.
۲. از آنجایی که بحث اعجاز و همتاطلبی به آوردههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به وحی خداوند مستند است، طبعا این نکته مطرح میگردد که پیامبری که امّی است، قرائت و کتابی نداشته و از کسی نیاموخته است، چگونه میتواند مطالب و مواردی را بدون آگاهی قبلی از احکام ادیان پیشین و برای اصلاح انحطاط فرهنگی جزیرة العرب سخن بگوید.
۳. مهم نیست که در ادیان یا عرف جامعه چه بوده و عمل میشده است، مهم آن است که از میان آنچه در شرایع پیشین و عرف جامعه میگذشته، مجموعه منسجم و هماهنگ انتخاب گردد. همچنین اصول و قواعدی مشخص شود تا احکام و فروع عملی بر آن پایهریزی شود تا اگر مجموع احکام، اصول و قواعد با ارزشها مطابقت داشت و از ویژگیهای یک قانون خوب و اجراپذیر برخوردار بود، قابل دفاع باشد.
۴. بیگمان تشریع قانون و بیان حکمی در شریعت بر اساس مصالح و مفاسدی تنظیم میگردد؛ حال اگر در حکمی از احكام، مصالح زندگی جامعه و حل مشکلات افراد آن لحاظ نشود، شایستگی دفاع و اجرای آن را ندارد. پس آن حكم باید اولا ملایم با فطرت بشری باشد، ثانیا با تواناییهای انسان تناسب تام داشته باشد، ثالثا ملایم با سنن اجتماعی باشد، بدین معنا كه منافرت با طبع نداشته باشد و زمینه فرار از قانون را فراهم نکند، رابعا با عرف و مناسبات اجتماعی سازگار باشد، مگر در جایی که مفسدهای آشکار داشته باشد و خامسا با اهداف اعتقادی و اخلاقی دین مناسبت داشته باشد.
بنابراین درست است که قرآن آنچه آورده جدید و ابتکاری نیست، اما از یاد نبریم که آنچه در جامعه آن روز مطرح بوده و آنچه در شرایع پیشین وضع شده، باطل و ناصالح نبوده است تا نسخ گردد و نیز آنچه در میان مردم رواج داشته ضد عقل و شرع نبوده است، بلکه قرآن از نیازهای فطری جامعه و تواناییهای انسان دستوراتی برگزیده که ملایم با سنن اجتماعی و عرفی بوده و به گونهای دستور داده که اجرا پذیر بوده است. البته با عاداتی، چون زنده به گور کردن دختران، قتل، زنا، ظهار، برهنگی هنگام طواف، غارت قبائل دیگر، جنگ، خونریزی و دهها مسئله دیگر مبارزه کرده وعادات ناپسند آنان را محکوم کرده است.
قرآن در بخشی مانند عبادات به کلیات بسنده نموده و در بخشی با تفصیل بیشتر میان جزئیات و اجتهاد فروع را به نسلها به لحاظ شرایط زمان واگذار کرده است؛ لذا لازم نیست همه دستورات تازگی داشته باشد بلکه مهم در این مجموعه از قوانین و دستورات انسجام و پیوستگی داشتن آنان و همخوانی با طبع آدمی است.[۲]
پی نوشتها:
[۱]. فقه پژوهی قرآنی،ایازی، سید محمد علی، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، بوستان کتاب قم، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۸۰، ص۹۵.
[۲]. ایازی، سید محمد علی فقه پژوهی در قرآن، ص۱۰۰-۱۰۲.
بخشی از مقاله جواهر محمدی
منبع: http://intjz.net/maqalat/t-shobate-quran.htm