در بیان این شبهه برخی میگویند آیات قرآن کریم در مواردی با یکدیگر تعارض دارند؛ که در این قسمت ما به برخی از این آیات که شبهه وارد شده اشاره میکنیم و بعد پاسخ شبهه بیان خواهد شد.
الف. آزادی عقیده یا اجبار در ایمان
خداوند متعال میفرماید:
«لا إکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَی»[۱]
«در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است.»
شبههای که در این قسمت مطرح خواهد شد نظر به این آیه دارد که طبق این آیه انسانها از آزادی عقیده برخوردارند و در پذیرش دین اجباری نیست و کسی نمیتواند به زور آنها را مجبور به پذیرش اسلام نماید.
از طرفی دیگر خداوند در آیاتی دیگر میفرماید:
«یا أیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفَّارَ وَ المُنافِقینَ وَاغلُظ عَلَیهِم»[۲]
«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر!»
بدین معنا که اگر مشرک و یا کافری از قبول اسلام سرباز زد باید با او برخورد کرد. چگونه این آیات با هم هماهنگی دارد؟[۳]
پاسخ شبهه
ایمان قلبی هرگز با اجبار به وجود نمیآید، بلکه با استدلال، موعظه، اخلاق و... میتوان در دلها نفوذ کرد، ولی این به معنی آن نیست که هرکس هر کاری دلش خواست انجام دهد و مرتکب هر گناه و منکری شود و به اسم اختیار و آزادی عقیده دست به هر کاری بزند و بگوید کسی حق ندارد جلوی مرا بگیرد و سد راه من شود، زیرا من موجودی آزاد هستم. واضح است که این آزادی عقیده و اختیار تا زمانی که ضرر و زیانی برای دیگران نداشته باشد و موجب اخلال در جامعه نشود و با قصد و غرض و مکر و حیله همراه نباشد، کسی حق اعتراض به این آزادی عقیده را ندارد، ولی از زمانی که خلاف این مطلب ثابت شود، اسلام هیچ گاه سر سازش با توطئه، (نفاق) و استکبار (شرک) را ندارد. و با آن به مقابله برمیخیزد.
به دیگر بیان، مثَل این فرد در جامعه همچون شخصی است که در کشتی سوار شده و به نام آزادی عقیده قصد دارد کشتی را سوراخ کند و بگوید در عقیده خود آزادم. چنین شخصی با این کار خود نه تنها خود بلکه تمام سرنشینان کشتی را به هلاکت خواهد رساند طبیعی است که هیچ انسان عاقلی به او اجازه نمیدهد که کشتی را سوراخ کند. کسی که به اشاعه منکری در جامعه میپردازد و کار خود را به عنوان «لا اکراه فی الدین» توجیه میکند، کل جامعه اسلامی را با کار زشت خود مورد تعرض قرار میدهد و بالطبع باید با چنین کاری مقابله شود.[۴]
افزون بر آن میتوان گفت که آیات دسته اول در ارتباط با کسانی است که هنوز به اسلام گرایش نیافتهاند. و آیات دسته دوم دلالت بر این دارند که باید در فکر دفاع از کیان و ممالک اسلامی بود و با تدارک نیروهای زبده و با صلابت، در پی دفع احتمالی حمله دشمنان اسلام که ممکن است در نزدیکی انسان کمین کرده باشند بود. لذا این دو دسته از آیات به دو مطلب کاملا جداگانه اشاره میکنند و هیچ تناقضی بین آنها مشاهده نمیشود.[۵]
ب. عدم جبر به ایمان
یکی دیگر از مواردی که شبهه تعارض آیات در مورد آن مطرح است آیه۹۹ و ۱۰۰ سوره یونس است. در ظاهر این دو آیه به دو گونهای است که با اینکه این دو آیه به دنبال هم آمدهاند اما یکدیگر را نفی میکنند:
«و لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لاَمَنَ مَن فىِ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِیعًا أَ فَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتىَ یكُونُواْ مُؤْمِنِین»[۶]
«و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان میآوردند آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟!»
«و مَا كاَنَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یجَعَلُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِینَ لَا یعْقِلُون»[۷]
«(اما) هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا! و پلیدی را بر کسانی قرار میدهد که نمیاندیشند.»
خداوند در آیه اول میفرماید: که کسی را مجبور به ایمان نمیکند. در حالی که در آیه دوم میگوید: تا فرمان و اراده پروردگار نباشد کسی ایمان نمیآورد. آیا این تناقض در قرآن نیست؟
پاسخ شبهه
درست است که انسانها مختار و آزادند، ولی باز هم اگر لطف الهی توفیق حق و فرمان پروردگار شامل آنها نشود، هیچ کس ایمان نمیآورد. نه جبر صحیح است، نه تفویض و واگذاری مطلق، یعنی شرایط نه آنگونه است که مردم در تمامی اعمال خود مجبور و بیاختیار باشند و نه چنان است که کاملا به حال خود واگذار شده باشند؛ بلکه در عین آزادی اراده، باز نیاز به امداد الهی دارند، زیرا خداوند این آزادی اراده را به انسانها میدهد و عقل، خرد و وجدان پاک از مواهب خداوند است. ارشاد پیامبران و انزال کتب آسمانی نیز از ناحیه او میباشد. لذا در عین آزادی اراده باز هم سرچشمه این موهبت و آنچه محصول آن است از ناحیه خداوند است. به تعبیر دیگر اذن، فرمان و توفیق الهی بیحساب نیست، آنها که لایق و شایستهاند مشمول آن میشوند و آنها که نالایقند محروم خواهند شد.[۸]
مرحوم علامه طباطبایی نیز در این باره میفرماید:
«ایمان به خدا ـ البته ایمان اختیاری ـ و راه یافتن به سوی او مانند سایر موجودات عالم و سایر امور در تحققش محتاج به سببی است خاص به خودش، و این سبب هرچه باشد مؤثر واقع نمیشود و سببیتش کار آمد نمیگردد و مسبب خود را که همان ایمان آدمی است پدید نمی آورد مگر به اذن خدای سبحان، لیکن خدای سبحان این اذن را در همه موارد نمی دهد، تنها در خصوص انسانی میدهد که پذیرای حق باشد. و اما انسانی که معاند حق است و در برابر حق لجاجت میکند خدای تعالی پلیدی و ضلالت را نصیب او میکند، (چون خود او با بدی اختیارش سبب پلیدی و ضلالت را که همان عناد و لجاجت است انتخاب کرده) پس امیدی در ایمان آوردن او و سعادت یافتنش نیست.»[۹]
پی نوشتها
[۱]. بقره/۲۵۶.
[۲]. توبه/۷۳.
[۳]. شبهه شناسی قرآن یا توهم تعارض در قرآن، صادقی، مسعود، تهران، دارالکتب الاسلامیه، اول، ۱۳۸۶.
[۴]. شبهه شناسی قرآنی یا توهم تعارض در قرآن، مسعود صادقی، ص۹۳.
[۵]. همان، ص۹۴.
[۶] . یونس/۹۹.
[۷] .یونس/۱۰۰.
[۸]. شبهه شناسی قرآنی یا توهم تعارض در قرآن، مسعود صادقی، ص۱۰۵.
[۹]. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، ج۱۰، ص۱۸۸.
بخشی از مقاله جواهر محمدی
منبع: http://intjz.net/maqalat/t-shobate-quran.htm