آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

راهکارهای مبارزه با فتنه‌های اجتماعی با تکیه بر آیات و روایات

راهکارهای مبارزه با فتنه‌های اجتماعی با تکیه بر آیات و روایات
نویسندگان: علی حاجی خانی و علی بید سرخی
چکیده
واژه فتنه یکی از پُربسامدترین واژگان در شبکه مفاهیم قرآنی و روایی است که اهل لغت سه معنا را به طور کلّی برای آن ذکر کرده‌اند: اوّل «گدازاندن در آتش»، دوم «اختبار و آزمایش» و سوم، «اضطراب و اختلال در نظم امور» که از میان این معانی، معنای دوم که همان اختبار و آزمایش است، دامنه مفهومی‌عام‌تری از معانی دیگر دارد، ولی با این حال، معنای سوم با مفهوم اصطلاحی فتنه که همانا حوادث اجتماعی التهاب‌آور مرکّب از حقّ و باطل است، ارتباطبیشتری دارد. از آنجا که فتنه‌های اجتماعیآثارزیان‌آوریرا در عرصه اجتماع موجب می‌گردند، مقاله حاضر در صدد است به تبیین راهکارهایی چون رجوع به معارف قرآن کریم و اهل بیت، علیهم‌السّلام، و ... به عنوان راهکارهایی برای در امان ماندن از فتنه‌ها و و راهکارهایی درجهت چگونگی مواجهه با این پدیده‌ها نظیر برخوردهای نرم و روشن‌گرانه و در صورت لزوم، برخورد سخت و قاطع با ایجادکنندگان و طرّاحان فتنه‌ها به عنوان راهکارهایی کوتاه‌مدّت و تربیت اخلاقی و معرفتی افراد جامعه و تقویت اعتقادات به عنوان روش‌هایی بلندمدّت به منظور مبارزه با فتنه‌های بشری در پرتو تعالیم بپردازد.
در طول تاریخ زندگی بشر همواره حوادثی مرکّب از حقّ و باطل جریان داشته که سبب ایجاد ناآرامی‌ها وآشوب‌ها شده است. این حوادث که در فرهنگ اسلامی «فتنه» نامیده می‌شوند، همواره وحدت جوامع انسانی را دچار اختلال کرده که در این میان تاریخ جامعه اسلامی مملوّ از فتنه‌هایی است که با وجود هشدارها و انذارهایی که قرآن کریم و ائمّه معصوم (علیهم‌السّلام) نسبت به وقوع آنها داده‌اند، در امّت اسلام روی داده است؛ فتنه‌هایی چون فتنه سقیفه که مسیر خلافت و امامت امیرالمؤمنین (ع) بعداز رحلت پیامبر (ص) را منحرف کرد و تباهی‌ها وفسادها از این مدخل به جامعه نوپای اسلامی راه پیدا کرد و فتنه‌هایی چون جمل، نهروان و صفّین در دوران خلافت امیر مؤمنان (ع) که هر کدام به نوبه خود سبب ایجاد فسادها و خونریزی‌ها و جلوگیری از حاکمیّت از استقرار حکومت الهی شد. نمونه‌هایی از اینگونه حوادث در جامعه اسلامی می‌باشند.
در این میان، جای سؤال این است که چه روش‌هایی برای مبارزه با اینگونه حوادث وجود دارد و چگونه می‌توان از اینگونه حوادث پیشگیری کرد؟ و چه راهکارهایی برای مقابله با آن وجود دارد؟ و نیز افراد جامعه و حکومت اسلامی چه وظایفی را در خاموش کردن آتش این حوادث برعهده دارند؟
قرآن کریم به عنوان هادی بشریّت همواره خطر بروز فتنه‌ها را در جوامع گوشتزد نموده است و نسبت به آن هشدار داده است و ضرورت مقابله همگانی با آن را بیان فرموده است، چنان‌که می‌فرماید: ﴿ وَاتَّقُواْ فِتْنَة لاَّ تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُواْ مِنکُمْ خَآصَّة وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ: و از فتنه‏اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمى‏رسد (، بلکه همه را فرا خواهد گرفت، چرا که دیگران سکوت اختیار کردند) و بدانید خداوند کیفر شدید دارد» (الأنفال/ ۲۵).
فتنه در آیه شریفه فوق به معنای بلاها و مصایب اجتماعی است که دامن همه را می‌گیرد و به اصطلاح، خشک و تر در آن با هم می‌سوزند. مفهوم آیه مبارکه آن است که افراد جامعه نه تنها باید وظیفه خود را انجام دهند، بلکه موظّف‌اَند دیگران را هم به انجام وظیفه وادارند؛ زیرا اختلاف، پراکندگی و ناهماهنگی در مسایل اجتماعی موجب شکست برنامه‌ها خواهد شد و دود آن در چشم همه خواهد رفت و آثار چنین مسایلی فردی و شخصی نیست (ر.ک؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۷: ۱۳۱). اثر فتنه‌های اجتماعی عوام و خواص را در بر می‌گیرد؛ خواص را به علّت فتنه‌گری و گناهانشان، و عوام را نیز به علّت سکوت و پیروی از آنها. امام علی (ع) می‌فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ اللَّهَ لَا یُعَذِّبُ الْعَامَّة بِذَنْبِ الْخَاصَّة إِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّة بِالْمُنْکَرِ سِرّاً مِنْ غَیْرِ أَنْ تَعْلَمَ الْعَامَّة فَإِذَا عَمِلَتِ الْخَاصَّة الْمُنْکَرَ جِهَاراً فَلَمْ یُغَیِّرْ ذَلِکَ الْعَامَّة اسْتَوْجَبَ الْفَرِیقَانِ الْعُقُوبَة مِنَ اللَّه‏: ای مردم! همانا خداوند عموم مردم را به گناه پنهانی خواص که عموم از آن آگاه نیستند، عذاب نمی‌کند، امّا هنگامی‌که خواصّ گناه خود را آشکار کنند و تغییری در عموم مردم ایجاد نشود، (یعنی مردم نهی از منکر نکنند و سکوت نمایند)، هر دو از فرقه عوام و خواص به عذاب الهی دچار می‌گردند» (مجلسی، ۱۴۰۴ق.، ج ۹۷: ۵۷). بنابراین، سکوت و بی‌تفاوتی افراد جامعه در برابر تفرقه‌افکنان و فتنه‌گران باعث گستردگی دامنه فتنه می‌شود و در نتیجه، عواقب سوء دنیوی و اُخروی آن شامل همه افراد جامعه می‌گردد. از این رو، همه مسلمانان موظف هستند که در برابر فتنه‌ها بایستند و اجازه ندهند آرامش فکری و امنیّت مردم در مخاطره قرار گیرد. بنابراین، باید با بهره‌گیری از معارف قرآن کریم و سخنان معصومان (علیهم‌السّلام) ضمن آشنایی با این پدیده، روش‌های مبارزه با آن را شناخت. البتّه اگرچه در خصوص فتنه، کتاب‌ها و مقاله‌های متعدّدی به رشته تحریر درآمده است، لیکن هیچ یک از آنها به طور مستقل راهکارهای مبارزه با فتنه‌های اجتماعی و غلبه بر آن را در سه بازه زمانی قبل از وقوع، کوتاه‌مدّت و بلندمدّت با تکیه بر قرآن و روایات مورد بررسی قرار نداده است. ضمن اینکه عمده تأکید آنها بر امر فتنه‌شناسی و پیشگیری از فتنه با تکیه بر نهج‌البلاغه بوده است که از آن جمله می‌توان به کتاب علی (علیه‌السّلام) و فتنه‌ها تهیّه شده توسّط مؤسّسه قدر ولایت، فتنه از نگاه قرآن و حدیث به قلم علی‌اصغر یساقی، کالبدشکافی فتنه از منظر امام علی (ع) به قلم مصطفی آخوندی و مقاله‌هایی چون «فتنه‌ها و راه‌های گریز از آنها» به نگارش علیرضا حیدری، «آیین نبوی در ریشه‌کنی فتنه‌ها» به قلم اسعد السّعدانی، «ولایت و عبور از فتنه» به قلم محمّدجواد نوروزی، «شیوه فرهنگی تقابل و مبارزه مسلمانان با فتنه‌گران از منظر نهج‌البلاغه» به قلم علیرضا طبیبی و قدرت‌الله حسنی و در نهایت، «شیوه‌های برخورد با فتنه در نامه ۱۸ نهج‌البلاغه» به نگارش سجّاد فروزش اشاره نمود. لذا این جستار در صدد است تا راهکارهای مبارزه با فتنه‌های اجتماعی را مستقلاًّ و با عنایت به شاخص‌های فوق از منظر قرآن کریم و روایات مورد بررسی قرار دهد.
۱ـ فتنه در لغت
فتنه برگرفه از مادّه «فتن» [ف ت ن] می‌باشد که لغویّون در فرهنگ‌های واژگانی معانی مختلف را برای آن ذکر کرده‌اند و در ذیل به آنها اشاره می‌گردد:
اکثر لغویان بیان کرده‌اند که کلمه «فتنه» در کلام عرب بر ابتلاء و اختبار دلالت می‌کند که اصل آن مأخوذ از عبارت‌هایی نظیر «فتنت الذّهب (الفضّه) إذا أدخلتها فی النّار لتتمیّز الرّدیء مِنَ الجیّد» و عبارت‌های مشابه که به معنای «احراق طلا یا نقره در آتش به قصد ابتلاء و اختبار» می‌باشد، چنان‌که «الفَتن» را به معنای سوزاندن چیزی در آتش گرفته‌اند و آیه ۱۳ سوره ذاریّات ﴿یَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ﴾ را شاهدی قرآنی بر معنای اوّلیه این مادّه ذکر کرده‌اند (ر.ک؛ فراهیدی، ۱۴۲۴ ق.، ج ۸: ۱۲۷؛ ابن‌فارس،۱۴۰۴ ق.، ج ۴: ۴۲۷؛ راغب اصفهانی،۱۴۱۲ ق.، ج ۱: ۶۲۳؛ ابن‌منظور،۱۴۱۴ق.، ج ۱۳: ۳۱۷ و طریحی، ۱۳۷۵، ج ۶: ۲۹۱).
دراین میان، مصطفوی نظر دیگری دارد و درباره اصل معنای «فتنه» می‌نویسد: «أنَّ الأصل الواحدِ فی المادّه، هُوَ ما یوجَب اختلالاً مَعَ اضطرابٍ فما أوجَب هذین الأمرَین فَهوَ فِتنه و لَها مصادیقٌ کَالأموال و الأولاد و الإختلاف فی الآراء و الغُلُوّ فی الأمرِ و العذابِ و الکُفرِ و الجنون و الإبتلاءِ و غیرها: یعنی اصل این مادّه چیزی است که موجب اختلال و اضطراب گردد که دارای مصادیقی چون اموال، اولاد، اختلاف در دیدگاه‌ها، در زیاده‌روی در امور عذاب، کفر، جنون و آزمایش است» (مصطفوی، ۱۳۶۸: ۲۴ـ۲۳).
در بین معانی گفته شده ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و می‌توان این معانی را از باب قاعده محسوس به معقول تلقّی کرد که در ابتدا این مادّه برای مفهوم محسوس به کار رفته است و به تدریج معانی معقول و معنوی را نیز شامل شده است، امّا در بین معانی گفته شده معنای دوم که همان اختبار و آزمایش است دارای دامنه مفهومی عام‌تری از معانی دیگر است، به طوری که سایر معانی را نیز در بر می‌گیرد. با این حال، معنای سوم (اختلال و اضطراب در نظم امور) با معنای اصطلاحی ارتباط مفهومی بیشتری دارد که در ادامه به آن پرداخته می‌شود.
۲. مفهوم اصطلاحی فتنه
علاّمه طباطبائی (ره) درباره معنای اصطلاحی «فتنه» می‌فرماید: «فتنه عبارت از این است که بعضی از امّت با بعضی دیگر اختلاف می‌کنند در امری که تمامی‌امّت حقیقت امر را می‌فهمند که کدام است، ولیکن یک دسته از قبول آن سرپیچی، و آگاهانه به ظلم و منکَر اقدام می‌کنند و آن دسته دیگر هم که حقیقت امر را قبول کرده‌اند، آنان را نهی از منکر نمی‌کنند و در نتیجه، آثار سوء آن دامنگیر همه امّت می‌شود» (طباطبائی، ۱۳۷۴، ج ۹: ۶۴).
علاّمه جعفری (ره) در تعریف موقعیّت فتنه‌انگیز می‌فرماید‌: «موقعیّت فتنه‌انگیز عبارت است از فعّالیّت‌ها و هیجانات آشوبگرانه درباره حوادث و واقعیّت‌هایی که دارای ابعاد مرکّب از حقّ و باطل می‌باشند. لذا دو پدیده مزبور (هیجان و فعّالیّت) موقعی جنبه فتنه بودن پیدا می‌کنند که با هدف‌گیری ایجاد آشوب به جریان بیفتند، نه برای تشخیص و تفکیک حقّ از باطل» (جعفری، ۱۳۶۸، ج ۳: ۷۳). همچنین می‌توان گفت «فتنه در اصطلاح به حوادث پیچیده‌ای می‌گویند که ماهیّت آن روشن نیست و ظاهری فریبنده دارد و باطنی مملوّ از فساد که جوامع انسانی را به بی‌نظمی، تباهی، عداوت، دشمنی، جنگ، خونریزی و فساد در اموال و اعراض می‌کشاند» (مکارم شیرازی، ۱۳۸۱: ۲۳۸). بنابراین، ماهیّت اصلی فتنه را حوادث مرکّب از حقّ و باطل تشکیل می‌دهد که با درونمایه آشوب و هیجان همراه است و جامعه را به سوی اضطراب سوق می‌دهد و فساد و تباهی را در عرصه زندگی اجتماعی انسان‌ها پدید می‌آورد و در این شرایط، شناخت حقّ و باطل و تمییز بین این دو برای عامه مردم دشوار می‌گردد.
از آنجایی که فتنه‌های اجتماعی در سطح جامعه آثار زیانباری بر جای می‌گذارند، ضروری است راه‌های در امان ماندن از اینگونه حوادث را بشناسیم و برخورد صحیح و مبارزه با آن را از منظر قرآن کریم و اهل بیت، علیهم‌السّلام، که بنا بر حدیث شریف ثقلین، هادیان انسان‌ها از گمراهی هستند، بشناسیم. برای تبیین روش‌های مبارزه با فتنه، دو مسأله باید مورد بررسی قرار گیرد؛ اوّل شیوه‌های در امان ماندن ازفتنه‌ها و دیگری شیوه‌های مقابله با آنها که در ادامه مقاله به تببین مسایل مذکور خواهیم پرداخت.
۳. شیوه‌های در امان ماندن از فتنه
در قرآن کریم و احادیث شریف راه‌هایی برای در امان ماندن از فتنه‌ها ارایه شده است که در ذیل به برخی از مهم‌تریناین راه‌ها اشاره می‌شود:
۱ـ۳) رجوع به قرآن کریم
پناه بردن به قرآن کریم انسان‌ها را از فرو افتادن در ظلمات و تاریکی نجات می‌بخشد. قرآن نسخه‌ای است که تمام بیماری‌های فردی و اجتماعی بشر را بهبود می‌بخشد و کسی را که به آن پناه ببرد، هدایت خواهد کرد. از این رو، در روایات آمده است که هنگام بروز فتنه‌ها و برای در امان ماندن از آنها به قرآن پناه ببرید. رسول خدا (ص) می‌فرماید: «إِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیْکُمُ الْفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالْقُرْآنِ: هنگامی که فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تاریک به شما روی آورند، بر شما باد (روی آوردن به) قرآن» (حرّ عاملی، ۱۴۰۹ق.، ج ۶: ۱۷۱).
فتنه‌ها یکی از بیماری‌هایی هستند که در عرصه زندگی اجتماعی انسان‌ها ظهور و بروز می‌کنند که شفا و درمان آنها را باید در قرآن جستجو کرد. خدای متعال در بسیاری از آیات کریمه، قرآن را وسیله هدایت مؤمنان، شفادهنده همه دردهای بشر و رحمت برای مؤمنان معرّفی فرموده است؛ برای مثال در سوره مبارکه اسراء می‌فرماید: ﴿وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَه لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا: و از قرآن، آنچه شفا و رحمت براى مؤمنان است، نازل مى‏کنیم و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى‏افزاید﴾ (الإسراء/۸۲). با همین مضمون در جای دیگر می‌فرماید: ﴿یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَه مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَ رَحْمَه لِّلْمُؤْمِنِینَ﴾ (یونس /۵۷).
مفسّران مراد از «شفاء بودن قرآن» را درمان بیماری‌های روحی انسان نظیر حسد، کینه، بخل و... همچنین عقاید فاسدی نظیر کفر و شرک و نفاق و عنوان کرده‌اند (ر.ک؛ فضل‌الله، ۱۴۱۹ ق.، ج ۱۱: ۳۲۸ و طیّب، ۱۳۷۸، ج ۶: ۴۱۰). علاّمه طباطبائی درباره علّت شفاء نامیده شدن قرآن می‌نویسد: «قرآن کریم با حجّت‏هاى قاطع و براهین ساطع خود، انواع شکّ و تردیدها و شبهاتى را که در راه عقاید حقّ و معارف حقیقى مى‏شود، از بین برده، با مواعظ شافى خود و داستان‌هاى آموزنده و عبرت‏انگیز، مَثَل‌هاى دلنشین، وعده و وعید، انذار و تبشیر و احکام و شرایع خود، با تمام آفات و عادات دلها مبارزه نموده، همه را ریشه‏کن مى‏سازد. بدین دلیل، خداوند قرآن را شفاى دل مؤمنین نامیده است» (طباطبائی، ۱۴۱۷ق.، ج ۱۳: ۲۵۳). نیز در تبیین مراحل شفای قلوب به وسیله قرآن می‌نویسد: «قرآن در اوّلین برخوردش با مؤمنین آنان را چنین درمى‏یابد که در دریاى غفلت فرورفته‌اند و موج حیرت از هر سو به آنان احاطه یافته است و در نتیجه، باطن آنان را به ظلمت‏هاى شکّ و ریب تاریک ساخته است و دلهایشان را به انواع رذایل، صفات و حالات خبیثه بیمار ساخته، لذا با مواعظ حسنه اندرزشان مى‏دهد و از خواب غفلت بیدارشان مى‏کند و از هر نیّت فاسد و عمل زشت آنان را نهی نموده، به سوى خیر و سعادت وادار مى‏سازد و در مرحله دوم، شروع مى‏کند به پاکسازى باطن آنان از هر صفت خبیث و زشت و به طور دایم آفات را از عقل آنان و بیماریها را از دل آنان یکى پس از دیگرى زایل مى‏سازد تا جایى که به کلّى رذایل باطنى انسان‌هاى مؤمن را زایل سازد. در مرحله سوم، آنان را به سوى معارف حقّه، اخلاق کریمه و اعمال صالحه دلالت و راهنمایى مى‏کند، آن هم دلالتى با لطف و مهربانى، به این معنا که در دلالت خود رعایت درجات را مى‏کند و به اصطلاح دست آدمى را گرفته، پا به پا مى‏برد و او را منزل به منزل نزدیک مى‏کند تا در آخر به سرمنزل مقرّبین رسانده، به فوز مخصوص به مخلصین رستگار سازد» (همان، ج ۱۰: ۱۱۸).
در روایات نیز بر ویژگی شفا بودن قرآن برای دلها تأکید شده است؛ به عنوان نمونه امیر مؤمنان علی (ع) می‌فرماید: «فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَی لَأْوَائِکُمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ: پس درمان خود را از قرآن بخواهید و در سختى‏ها از قرآن یارى طلبید که در قرآن درمان بزرگ‏ترین بیمارى‏ها یعنى کفر، نفاق، سرکشى و گمراهى هست» (نهج‌البلاغه/ خ۱۷۶). در جای دیگر نیز می‌فرماید: «وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ: از نور آن شفا و بهبودى خواهید که شفاى سینه‏هاى بیمار است» (همان/ خ ۱۱۰).
بنابراین، بدیهی است که قرآن شفادهنده دل‌ها و افکار است و انسان‌ها باید شفای فکری و عملی خود را از قرآن جویند و نیز از آنجا که فتنه‌های بشری غالباً بر اثر علل انگیزشی، احساسات، هواهای نفسانی و نیز بر اثر علل نگرشی که همان انحرافات فکری و عقیدتی است، قرآن کریم در هر دو جنبه به درمان علل ایجاد این پدیده اجتماعی می‌پردازد.
علاّمه جوادی آملی (مدّ ظله) درباره شفای نظری و عملی بودن قرآن می‌فرماید: «قرآن کریم همه ضعف‌ها و مرض‌هایی را که مربوط به حکمت نظری است، با برهان شفا می‌دهد و همه مرض‌هایی را که مربوط به حکمت عملی است، با تهذیب و تصفیه دل بهبود می‌بخشد. همه بیماری‌های اعتقادی و اخلاقی انسان را درمان می‌کند؛ جهل را که بدترین بیماری روانی است، با علم درمان می‌کند، شک را با یقین، اندوه را با آرامش، ترس را با طمأنینه و امید، و اضطراب و نگرانی از آینده را با عزم و ثبات برطرف می‌سازد» (جوادی آملی، ۱۳۷۸، ج ۱: ۲۳۶).
بنابراین، قرآن کریم از طریق شفای عملی و نظری به درمان و پیشگیری از بیماری‌های فکری و عملی جامعه می‌پردازد و از این طریق، از شکل‌گیری فتنه‌ها جلوگیری می‌نماید وکسی را که به معارف آن چنگ زند، از آسیب‌های آن مصون می‌دارد و پیروی از معارف آن سبب روشن‌بینی و شناخت صحیح فتنه‌ها می‌گردد، رسول خدا (ص) می‌فرماید: «الْقُرْآنُ هُدًی مِنَ الضَّلَالِ وَ تِبْیَانٌ مِنَ الْعَمی ‌وَ اسْتِقَالَه مِنَ الْعَثْرَه وَ نُورٌ مِنَ الظُّلْمَه وَ ضِیَاءٌ مِنَ الْأَحْدَاثِ وَ عِصْمَه مِنَ الْهَلَکَه وَ رُشْدٌ مِنَ‌الْغَوَایَه وَ بَیَانٌ مِنَ الْفِتَنِ وَ بَلَاغٌ مِنَ الدُّنْیَا إِلَی الْآخِرَه وَ فِیهِ کَمَالُ دِینِکُمْ وَ مَا عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرْآنِ إِلَّا إِلَی النَّارِ: قرآن راهنمای از هر گمراهی و ضلالت است و بینایی از هر کوری است و رهایی از افتادن در لغزش‌هاست و نوری در هر تاریکی و در حوادث روزگار (و بدعت‌ها) است و نگهدارنده از (افتادن) در هلاکت است و هدایت و صلاحی در هر گمراهی و بیان‌کننده هر فتنه و رساننده (انسان) از (پستی‌های) دنیا به آخرت و در آن کمال دین شماست. کسی از قرآن منحرف نشد، مگر آنکه به سوی آتش رفت» (کلینی، ۱۴۰۷ق.، ج ۲: ۶۰۰).
۲ـ۳) پیروی از اهل بیت (علیهم‌السّلام)
تمسّک به قرآن کریم در صورتی می‌تواند انسان‌ها را از فتنه‌ها نجات بخشد که همراه با تمسّک به اهل بیت باشد. اهل بیت، علیهم‌السّلام که عدل قرآن و ثقل اصغرند، پیروی از فرمایش ایشان جوامع را از گرفتاری در گمراهی و فتنه‌ها باز می‌دارد، چنان‌که رسول خدا (ص) فرمودند: «أَیُّهَا النَّاسِ قَد تَرَکتُ فیِکُم مَا إِن أخَذتُم بِهِ لَن تَضِلُّوا کِتَابَ اللهِ وَ عِترَتِی اَهلَ بَیتِی: ای مردم در میان شما چیزی را می‌گذارم که اگر آن را بگیرید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ (و آن) کتاب خدا و دیگری عترتم و اهل بیتم است» (متّقی‌الهندی، ۱۴۰۹ق.، ج ۱: ۱۷۲).
از آنجا که هنگام فتنه‌ها امور حقّ و باطل بر انسان‌ها مشتبه می‌گردد، بهترین راه برای عدم گمراهی پیروی از اهل بیت، علیهم‌السّلام، می‌باشد که در روایات فراوانی تأکید شده است که مردم برای عدم گمراهی و نیفتادن در مرداب فتنه از اهل بیت، علیهم‌السّلام، پیروی نمایند. امیر مؤمنان علی(ع) راه بیرون آمدن از فتنه‌ها را پیروی از اهل بیت معرّفی می‌نماید و می‌فرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاه: ای مردم امواج فتنه‌ها را با کشتی‌های نجات در هم شکنید» (نهج‌البلاغه/ خ ۱). اشاره حضرت به فرمایش رسول خدا (ص) است که می‌فرماید: «أَلاَ إِنَّ مَثَلَ أهلِ بَیتِی فِیکُم مَثَلُ سَفینَه نوحٍ مَن رَکَبَهَا نَجَا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنهَا غَرِقَ: آگاه باشید، مَثَل اهل بیت من در میان شما مَثَل کشتی نوح است کسی که بر آن سوار شد، نجات یافت و هر که تخلّف ورزید، غرق گردید» (حاکم نیشابوری، بی‌تا، ج ۳: ۱۵۱). علی (ع) در جایی دیگر خطاب به مردم پس از فتنه جمل فرمود: «فَإِنْ أَطَعْتُمُونِی فَإِنِّی حَامِلُکُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ عَلَى سَبِیلِ الْجَنَّه وَ إِنْ کَانَ ذَا مَشَقَّه شَدِیدَه وَ مَذَاقَه مَرِیرَه: اگر از من پیروی کنید، به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد، هرچند سخت و دشوار و پُر از تلخی‌ها باشد» (نهج‌البلاغه: خ ۱۵۶).
بنابراین، پیروی از ائمّه اطهار، علیهم‌السّلام، و فرمایش‌ ایشان و امام قرار دادن آنان در تمام امور، اعمّ از فردی، اجتماعی و سیاسی، انسان‌ها را از فرو افتادن در فتنه‌ها و تلاطم‌های اجتماعی باز می‌دارد و آنها را از گمراهی نجات می‌بخشد.
۳ـ۳) عمل براساس تقوا
یکی دیگر از راه‌های در امان ماندن از فتنه‌ها، تقوای الهی و عمل بر اساس آن می‌باشد. تقوا در لغت از ریشه «وَقَی» و به معنی «وقایه» یعنی نگه داشتن چیزی است که زیان و ضرر می‌رساند و در اصطلاح شرع، به معنای خودنگهداری از چیزی است که به گناه می‌انجامد (‌راغب اصفهانی، ۱۳۶۹، ج۴: ۴۸).
از امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) روایات فراوانی در معنای تقوا آمده است؛ از جمله «التَّقوَی حِصنٌ لِمَن لَجَأََ إِلَیهِ: تقوا حصاری و دژی است استوار برای کسی که به او پناه بُرد» (تمیمی آمدی، ۱۴۱۰ق.: ۲۷۰). بنابراین می‌توان گفت، تقوا عاملی است که انسان را از افتادن در گناه مصون می‌دارد و به کسی که به تقوا پناه برد، ایمنی می‌بخشد. در آیات بسیاری از قرآن کریم به نقش تقوا و اهمیّت آن و نیز به تأثیر تقوا در ایجاد بصیرت در هنگام فتنه‌ها اشاره دارد. خدای متعال می‌فرماید: ﴿إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ: پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند و (در پرتو یاد او راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى‏گردند﴾ (الأعراف /۲۰۱).
در جایی دیگر به نقش تقوا در ایجاد آگاهی و تشخیص حقّ و باطل اینگونه اشاره شده است: ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إَن تَتَّقُواْ اللّهَ یَجْعَل لَکُمْ فُرْقَاناً وَیُکَفِّرْ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! اگر از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، براى شما وسیله‏اى برای جدا ساختن حقّ از باطل قرارمى‏دهد، (یعنی روشن‏بینى خاصّى که در پرتو آن، حق را از باطل خواهید شناخت) و گناهانتان را مى‏پوشاند و شما را مى‏آمرزد و خداوند صاحب فضل و بخشش عظیم است﴾ (الأنفال /۲۹).
این اثر عجیب تقوا در ایجاد روشن‌بینی و ادراک امور در بسیاری از روایات و آیات دیگری نیز آمده است؛ به عنوان نمونه در سوره مبارکه بقره می‌فرماید: ﴿...وَاتَّقُواْ اللّهَ وَیُعَلِّمُکُمُ اللّهُ...: از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم مى‏دهد...﴾ (البقره /۲۸۲). امام باقر (ع) از رسول خدا (ص) نقل می‌فرماید که آن حضرت فرمودند: «إِتَّقُوا مِن فِراسَه المُؤمِنِ فَإِنَّهُ یَنظُرُ بِنُورِ اللهِ: از فراست و هوش (ایمانی) مؤمن بپرهیزید؛ زیرا مؤمن با نور الهی می‌بیند» (ابن‌صفّار، ۱۴۰۴ق.، ج ۳: ۳۵۴). بنابراین، تقوا به مؤمن بینش می‌بخشد که او می‌تواند حقایق امور را درک نماید و حقّ و باطل را در هنگام آمیختگی آنها با هم بشناسد و بین آنها را تمیز دهد. از این رو، امیرالمؤمنین علی (ع) درباره تقوا در رهایی از فتنه‌ها می‌فرماید: «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ وَ یُخَلِّدْهُ فِیمَا اشْتَهَتْ نَفْسُهُ وَ یُنْزِلْهُ مَنْزِلَ الْکَرَامَه عِنْدَهُ: آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند و از خدا بترسد، از فتنه‌ها نجات می‌یابد و با نور هدایت الهی از تاریکی‌ها می‌گریزد و به بهشت و آنچه که دوست دارد، جاودانه دست می‌یابد» (نهج‌البلاغه/ خ ۱۸۳).
بنابراین، رعایت تقوای الهی و عمل مطابق آن می‌تواند انسان‌ها را از فتنه‌ها و تاریکی‌های آن نجات دهد و آنها را در فضایی که گرد و غبار آن همه جا را فراگرفته، هدایت نماید. هنگامی‌که انسان تقوای الهی را در ابعاد مختلف فردی و اجتماعی و سیاسی رعایت نماید، خداوند بینشی بدو عطا خواهد کرد که به موجب آن حقّ و باطل را به ساده‌ترین شیوه بشناسند و بدان وسیله انسان‌های دیگر را از فروافتادن در فتنه‌ها بر حذر دارند.
۴ـ۳) بصیرت
از دیگر راه‌هایی که انسان در پرتو آن می‌تواند از تاریکی‌های فتنه مصون بماند و در پناه آن از آسیب‌های فضای فتنه در امان بماند، بصیرت و آگاهی داشتن و بینش صحیح از امور و مسایل است.بصیرت در اصطلاح فرهنگ قرآنی عبارت است از قوّه‌ای که در قلب شخص به نور قدسی منوّر بوده که فرد بصیر به وسیله آن حقایق امور و اشیاء را درک می‌کند، همان‌گونه که شخص به وسیله چشم، صورت‌ها و ظواهر چیزها را می‌بیند (ر.ک؛ هاشمی رفسنجانی، ۱۳۸۶، ج ۶: ۲۶۳).
بنابراین، بصیرت موجب تشخیص درست واقعیّت‌ها و امور می‌گردد و از آنجا که امور حقّ و باطل به هنگام فتنه‌ها به هم مشتبه می‌شوند و همین امر باعث بروز آسیب‌های زیادی برای جامعه می‌گردد، بصیرت می‌تواند انسان را از تلاطم‌ امواج فتنه برهاند و به آنها نوعی از مصونیّت‌ عطا نماید و بصیر شخصی است که بتواند در فتنه‌ها حق را از باطل بشناسد و موضع مناسب را در هنگام وقوع آن با بهره‌گیری از تقوای الهی و معرفت کامل بگیرد.
در قرآن کریم و روایات به نقش و اهمیّت بصیرت در تشخیص حقّ و باطل اشاره شده است؛ مثلاً قرآن کریم درباره ارزش بصیرت می‌فرماید: ﴿وَمَا یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ: و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند﴾ (فاطر/۱۹) و در جایی دیگر از زبان رسول خدا (ص) می‌فرماید: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِیرَه أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ: بگو: این راه من است. من و پیروانم و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوى خدا دعوت مى‏کنم. منزّه است خدا و من از مشرکان نیستم﴾ (یوسف /۱۰۸).
در روایات ائمّه معصوم، علیهم‌السّلام، نیز به نقش بصیرت و اهمیّت آن و نیز توصیه‌هایی در جهت بصیرت یافتن برای نیفتادن در مرداب فتنه‌ها اشاره شده است. امیر مؤمنان علی (ع) درباره ویژگی‌های فرد بصیر می‌فرماید: «فَإِنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمِعَ فَتَفَکَّرَ وَ نَظَرَ فَأَبْصَرَ وَ انْتَفَعَ بِالْعِبَرِ ثُمَّ سَلَکَ جَدَداً وَاضِحاً یَتَجَنَّبُ فِیهِ الصَّرْعَه فِی الْمَهَاوِی وَ الضَّلَالَ فِی الْمَغَاوِی: انسان بصیر و بینا کسی است که به درستی شنید و اندیشه کرد. پس به درستی نگریست و آگاه شد و از عبرت‌ها پند گرفت. سپس راه روشن را پیمود و از افتادن در پرتگاه‌ها و گم شدن در کوره‌راه‌ها دوری کرد».(نهج‌البلاغه/ خ ۱۵۳). در این فراز، امام علی (ع) به عوامل پیدایش بصیرت اشاره فرموده است؛ عواملی مانند تفکّر و اندیشه، دقّت در امور، پند گرفتن از عبرت‌ها و حرکت در مسیر واضح و روشن. بنابراین، فرد بصیر از کنار حوادث و رویدادها بی‌توجّه و گذرا عبور نمی‌کند و نسبت به حوادث دارای قدرت تحلیل و تجزیه است و از آنها برای حوادث آینده عبرت می‌گیرد. حضرت در جایی دیگر درباره نقش بصیرت در هنگام فتنه ناکثین می‌فرماید: «وَ قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ أَهْلِ الْقِبْلَه وَ لَا یَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ: هم اکنون آتش جنگ بین شما و اهل قبله شعله‌ور شده است و این پرچم مبارزه را جز افراد آگاه، بااستقامت و عالم به جایگاه حق به دوش نمی‌کشند» (همان/ خ۱۷۳). همچنین حضرت به بصیرت خویش در فتنه‌ها چنین اشاره می‌فرماید: «إِنَّ مَعِی لَبَصِیرَتِی مَا لَبَسْتُ وَ لَا لُبِسَ عَلَیَّ وَ إِنَّهَا لَلْفِئَه الْبَاغِیَه فِیهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّه وَ الشُّبْهَه الْمُغْدِفَه: همانا آگاهی و حقیقت‌بینی با من همراه است. نه حق را از خود پوشیده داشتم و نه بر من پوشیده بوده. همانا ناکثین (اصحاب جمل) گروهی سرکش و ستمگرند، خشم، کینه، زهر عقرب و شبهه‌هایی چون شب تاریک در دلهای ایشان وجود دارد» (همان/ خ ۱۳۷).
امام علی (ع) با این بصیرت ممتاز خود، همگان را دعوت به بصیرت و هوشیاری در برابر فتنه و فتنه‌گران فراخوانده‌اند و آنها را از افتادن در دام فتنه‌گران بر حذر داشته‌اند. ایشان مسلمانان را به کیاست در برابر فتنه‌ها فرامی‌خوانند و از آنها می‌خواهند که عَلَم بدعت نشوند: «فَلاَ تَکُونُوا أَنْصَابَ الْفِتَنِ وَ أَعْلَامَ الْبِدَعِ: سعی کنید که شما بر چشم فتنه‌ها و نشانه‌های بدعت‌ها نباشید» (همان/ خ ۱۵۱).
بیان حضرت بدین معنی اشاره دارد که در هنگام وقوع فتنه‌ها هوشیار باشید که فتنه‌گران از شما به هیچ وجه و طریق سوء استفاده نکنند؛ یعنی در فتنه‌ها انسان ضمن اینکه نباید بی‌تفاوت باشد، بلکه باید به‌گونه‌ای موضع‌ گیرد که فتنه‌گران عملکرد و سخنانش را دستاویز مقاصد خود قرار ندهند، نه اینکه بی‌تفاوت باشد و فتنه‌گران بتوانند او را هدایت و مدیریّت کنند. بنابراین، از عوامل مهمّی ‌که نقش بسزایی در برون‌ رفتن از فتنه و در امان ماندن از تلاطم‌ آن دارد، بصیرت و هوشیاری است. انسان در پرتو تقوا، تعقّل و پندگیری از مسایل پیرامون به قوّه‌ای دست می‌یابد که او را از درافتادن در فتنه‌ها مصون می‌دارد و در پرتو آن می‌تواند افراد کم‌بصیرت را نیز هدایت کند و آنها را نسبت به عملکرد فتنه‌گران و شناخت حقّ و باطل آگاه سازد و بدین ترتیب، به تمام جامعه این شناخت سرایت خواهد کرد و کلّ اجتماع در پرتو بصیرت از آسیب‌های فتنه در امان می‌ماند.
پس از بیان راهکارهای در امان ماندن از غبار فتنه‌ها، مسأله مهمّ این است که هنگام بروز فتنه‌ها در سطح جامعه چه کارهایی باید صورت گیرد. در این بخش به پاره‌ای از مهم‌ترین وظایف جامعه اسلامی‌ در برابر فتنه و فتنه‌گران در قالب شیوه‌های مبارزه کوتاه‌مدّت و بلندمدّت پرداخته می‌شود.
۴. شیوه‌های مبارزه کوتاه‌مدّت
به هنگام بروز فتنه در جامعه باید از روش‌های منطقی و کوتاه‌مدّت در رویارویی با این پدیده اجتماعی استفاده گردد که در ذیل به آنها پرداخته می‌شود.
۱ـ ۴) برخورد نرم و روشنگرانه از سوی خواص
یکی از وظایف مهمّی که خواصّ جامعه و افرادی که قدرت بینش سیاسی و اجتماعی دارند، اینکه در هنگام وقوع فتنه و مشتبه شدن امور حقّ و باطل به روشنگری افکار عمومی ‌بپردازند و زوایا و ابعاد فتنه را روشن نمایند و با انذارها و هشدارهای خود حقّ و حقیقت را یاری دهند.سیره امام علی (ع) گویای همین امر است. آن حضرت از سویی به نصیحت فتنه‌گران می‌پرداخت و از سوی دیگر، زوایای فتنه را برای عموم مردم تشریع می‌فرمود؛ یعنی در ابتدا نخست به نصیحت فتنه‌گران و هدایت آنها می‌پرداخت و طبق آیه شریفه ﴿اُدْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَه وَالْمَوْعِظَه الْحَسَنَه وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...﴾ (النّحل/ ۱۲۵)، فتنه‌گران و فریب‌خوردگان را به راه حق دعوت می‌فرمود و آنها را از عواقب کارشان بر حذر می‌داشت و از سوی دیگر، نسبت به افرادی که از بصریت کافی برخوردار نبودند، به روشنگری و هدایت فکری آنها می‌پرداخت. برای نمونه حضرت در نامه‌ای به مردم کوفه، درباره فتنه ناکثین پرداخت و ماهیّت سران فتنه‌گر ناکثین را چنین افشا نمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أُخْبِرُکُمْ عَنْ أَمْرِ عُثْمَانَ حَتَّى یَکُونَ سَمْعُهُ کَعِیَانِهِ إِنَّ النَّاسَ طَعَنُوا عَلَیْهِ فَکُنْتُ رَجُلاً مِنَ الْمُهَاجِرِینَ أُکْثِرُ اسْتِعْتَابَهُ وَ أُقِلُّ عِتَابَهُ وَ کَانَ طَلْحَه وَ الزُّبَیْرُ أَهْوَنُ سَیْرِهِمَا فِیهِ الْوَجِیفُ وَ أَرْفَقُ حِدَائِهِمَا الْعَنِیفُ وَ کَانَ مِنْ عَائِشَه فِیهِ فَلْتَه غَضَبٍ فَأُتِیحَ لَهُ قَوْمٌ فَقَتَلُوهُ وَ بَایَعَنِی النَّاسُ غَیْرَ مُسْتَکْرَهِینَ: همانا شما را از کار عثمان چنان آگاه می‌دهم که شنیدن آن چونان دیدن باشد. مردم بر عثمان عیب گرفتند و من تنها کسی از مهاجران بودم که او را به جلب رضایت مردم واداشتم و کمتر به سرزنش او زبان گشودم. امّا طلحه و زبیر آسان‌ترین کارشان آن بود که بر او یورش برند و او را برنجانند و ناتوانش سازند. عایشه نیز ناگهان بر او خشم گرفت، عدّه‌ای به تنگ آمدند و او را کشتند. آنگاه مردم بدون اکراه و اجبار با من بیعت کردند» (نهج‌البلاغه/ ن ۱).
بنابراین، تبیین حقایق از وظایف مهمّ خواص جامعه و همه کسانی است که قدرت تحلیل درست از مسایل داراند. نخبگان سیاسی و اجتماعی در این شرایط بزرگترین وظایف را بر عهده دارند، همانگونه که در جنگ صفّین عمّار یاسر بزرگترین نقش را در تبیین و روشنگری و زدودن غبار تردید از جلوی چشم مردم داشت. مقام معظّم رهبری (مدّ ظلّه العالی) تبیین حقایق را وظیفه اصلی نخبگان و خواصّ جامعه برمی‌شمرند و می‌فرمایند: «یکی از کارهای مهمّ نخبگان و خواص (در فضای فتنه) تبیین است تا حقایق را بدون تعصّب روشن کنند بدون حاکمیّت تعلّقات جناحی و گروهی. در جنگ صفّین یکی از کارهای مهمّ جناب عمّار یاسر تبیین حقیقت بود. ایشان از این طرف جبهه به آن طرف جبهه می‌رفت و برای آنها صحبت می‌کرد و حقایق را روشن می‌کرد و تأثیر می‌گذاشت» (خامنه‌ای: ۵ /۵/ ۱۳۸۸). ایشان در جایی دیگر در این باره می‌فرمایند: «به نظر من وظیفه خیلی سنگین و بزرگ است. مهم‌ترین وظیفه (در شرایط فتنه) هم تبلیغ و تبیین است: ﴿الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلَا یَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَکَفَى بِاللَّهِ حَسِیبًا﴾ (الأحزاب/۳۹). حقیقتی را که درک می‌کنید، آن را تبیین کنید، چون در حوادث فتنه‌گون شناخت عرصه دشوار است و شناخت ظالم و مظلوم و دوست و دشمن دشوار است و شناخت مهاجم و مدافع دشوار است» (همان: ۱۴/۶ /۱۳۸۸).
بنابراین، تبیین حقایق و روشنگری در فضای فتنه و از سویی، نصیحت فتنه‌گران و فریب‌خوردگان از وظایف مهمّ خواصّ جامعه و افراد با بصیرت می‌باشد و عموم افراد جامعه نیز باید با پیروی از این خواص، با بصیرت و هوشیاری نسبت به حوادث پیرامون و ملاک قرار دادن حقّ و حقیقت، راه صحیح را بپیمایند و در خاموش کردن آتش فتنه و آشوب بکوشند.
۲ـ۴) برخورد سخت و قاطعانه از سوی حکوت اسلامی‌
هنگامی‌که با روشنگری‌ها و نصایح مرز بین فتنه‌گران و فریب‌خوردگان روشن شد و با تبیین حقایق، فریب‌خوردگان دست از حمایت فتنه‌گران کشیدند. اگر فتنه‌گران و پیروانشان دست از فتنه‌جویی و آشوب در جامعه برنداشتند، ناگزیر جامعه اسلامی ‌با چنین افرادی باید برخوردی سخت و قاطعانه داشته باشد و نگذارد عرصه جامعه بیش از پیش صحنه آشوب و التهاب‌آفرینی شود.
اگر فتنه به مرحله‌ای از آشوب و التهاب برسد که زندگی عادی مردم و حیات آنها را تحت تأثیر قرار دهد، در این موارد وظیفه همه افراد جامعه است که به مقابله سخت با این فتنه‌گری‌ها بپردازند. قرآن کریم در باره این مرحله از فتنه دستور مقاتله با فتنه‌گران را صادر نموده است و می‌فرماید: ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَالْفِتْنَه أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِن قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَلِکَ جَزَاء الْکَافِرِینَ: و آنها را [= بُت‌پرستانى که از هیچ گونه جنایتى اِبا ندارند،] هر کجا یافتید، به قتل برسانید و از آنجا [= مکّه‏] که شما را بیرون ساختند، آنها را بیرون کنید و فتنه (و بُت‌پرستى) از کشتار هم بدتر است و با آنها در نزد مسجد‌الحرام (و در منطقه حَرَم) جنگ نکنید! مگر اینکه در آنجا با شما بجنگند. پس اگر (در آنجا) با شما پیکار کردند، آنها را به قتل برسانید. چنین است جزاى کافران!﴾ (البقره/ ۱۹۱). همچنین می‌فرماید: ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَکُونَ فِتْنَه وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ: و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بُت‌پرستى و سلب آزادى از مردم) باقى نماند و دین مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید؛ زیرا) تعدّى جز بر ستمکاران روا نیست﴾ (البقره/۱۹۳).
اکثر مفسّران فتنه در این آیه را به معنای شرک و یاکفر دانسته‌اند (ر.ک؛ طوسی، بی‌تا، ج ۲: ۱۴۶؛ طبرسی، ۱۳۷۲، ج ۲: ۵۱۱؛ طباطبائی، ۱۴۱۷ق.، ج ۲: ۶۱ و صادقی طهرانی، ۱۳۶۵، ج۳: ۱۰۰). از آنجا که یکی از مراتب شرک، شرک در ربوبیّت تشریعی خداوند و مخالفت با قوانین الهی و پذیرش قوانین غیرالهی است (ر.ک؛ جوادی آملی، ۱۳۷۸، ب: ۵۹۱ـ۵۷۸)، می‌توان گفت کسانی که در برابر حکومت حقّه اسلامی و قوانین آن، جامعه اسلامی را دچار آشوب و فتنه می‌سازند و بدون توجّه به نصایح علمای دین راه فتنه‌گری را می‌پیمایند، چاره‌ای جز برخورد سخت با آنان وجود ندارد.
بنابراین، اگر فتنه‌گری فتنه‌جویان به مرحله سلب امنیّت و آرامش برسد، خدای متعال امر به مقاتله و برخورد با آنها کرده است. علاّمه جعفری در این باره می‌نویسد: «گاهی فتنه به مرحله‌ای از فساد می‌رسد که هر گونه انحطاط و بدبختی‌ها را تحت‌الشّعاع قرار می‌دهد. در این مرحله نه تنها اصول و قوانین انسانی متزلزل می‌گردد و ارزش‌ها متلاشی و هدف و وسیله‌ها در هم می‌ریزد، بلکه حیات انسان‌ها در خطری که کرانه‌ای ندارد، غوطه‌ور می‌گردد. این نوع فتنه به هر وسیله‌ای است باید مرتفع گردد، اگر چه به وسیله کشتار بوده باشد» (جعفری، ۱۳۶۸، ج ۳: ۹۶). بنابراین، خاموش کردن فتنه در این مرحله نه تنها وظیفه تمام افراد، بلکه اقدام نکردن بر ضدّ فتنه‌گران جایز نیست و مخالفت با فرمان خدای متعال می‌باشد. به همین سبب است که امیرالمؤمنین علی (ع) مقابله با فتنه‌گران ناکثین، مارقین و قاسطین را که دست به شمشیر برده بودند و به جنگ مسلّحانه بر ضدّ حکومت حقّه اسلامی‌ پرداخته، افراد بسیاری را کشته بودند، وظیفه شرعی خود دانسته، تخلّف از آن را کفر تلقّی می‌نمایند. ایشان به هنگام شروع جنگ صفّین می‌فرمایند: «پس از بیعت عموم مردم مسأله جنگ با معاویه را ارزیابی کردم. همه جهات آن را سنجیدم تا آنکه مانع خواب من شد. دیدم چاره‌ای جز یکی از این دو راه ندارم؛ یا با آنان مبارزه کنم و یا آنچه را محمّد (ص) آورده انکار نمایم. پس بدین نتیجه رسیدم که تن به جنگ دادن آسانتر از تن به کفر پروردگار دادن است و از دست دادن دنیا آسانتر از رها کردن آخرت است» (نهج‌البلاغه/ خ ۵۴).
بنابراین، پس از آنکه نصایح و روشنگری نتوانست فتنه‌گران را از ادامه اعمال فتنه‌جویانه خود و بر هم زدن نظم عمومی‌جامعه اسلامی ‌بازدارد، همه افراد جامعه اسلامی ‌وظیفه دارند با رعایت قواعد و قوانین اسلامی‌ و پیروی کردن از امام عادل در برابر اعمال فتنه‌گرانه و آشوب‌طلبانه بایستند و اجازه ندهند امنیّت و آسایش عمومی ‌امّت دچار خدشه و آسیب گردد.
۵. شیوه‌های مبارزه بلند‌مدّت
از آنجا که فتنه‌ها بر اساس علل و زمینه‌های بسیاری و عموماً در درازمدّت شکل می‌گیرند، ضروری است که جامعه اسلامی‌در خشکاندن زمینه‌های آن کوشش نماید، تا ریشه‌های فتنه‌گری از بین برود و در آینده جامعه اسلامی ‌دچار آن نگردد. در این بخش به تعدادی از مهم‌ترین کارهای زیربنایی و بلندمدّت که جامعه اسلامی ‌وظیفه دارد آنها را انجام دهد تا از بروز فتنه در آینده جلوگیری نماید، اشاره می‌کنیم.
۱ـ۵) تربیت اخلاقی جامعه
یکی از علل مهم در زمینه‌سازی برای فتنه، دنیاگرایی و هواهای نفسانی به عنوان عامل انگیزشی است. امیرالمؤمنین علی (ع) هوای نفس را آغاز پدید آمدن فتنه‌ها برشمرده است و می‌فرماید: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ: همانا آغاز پدید آمدن فتنه‌ها هواهایی است که تبعیّت می‌شود» (کلینی، ۱۴۰۷ق.، ج ۱: ۵۴) و در جایی دیگر امیرالمؤمنین (ع) در این باره می‌فرماید: «إِنَّمَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَتَیْنِ؛ اِتِّبَاعَ الْهَوَى وَ طُولَ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَه: همانا بر شما از دو چیز می‌ترسم، تبعیّت از هوای نفس و آرزوهای طولانی، همانا هوای نفس و تبعیّت از آن از حق جلوگیری می‌کند و آرزوهای طولانی سبب فراموشی آخرت می‌شود» (همان، ج ۲: ۳۳۶).
قرآن کریم یکی از اهداف اصلی بعثت پیامبر اکرم (ص) را تزکیه و تربیت مردم معرّفی می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَه وَإِن کَانُوا مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ: اوست که در میان جمعیّت درس‌نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنها مى‏خواند و آنها را تزکیه مى‏کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى‏آموزد، هرچند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند﴾ (الجمعه /۲). در آیه فوق هدف بعثت نبیّ اکرم (ص) در سه امر خلاصه شده که یکی جنبه مقدّماتی دارد و آن تلاوت آیات الهی است و دو قسمت دیگر، یعنی تربیت، تهذیب و تزکیه نفوس و تعلیم کتاب و حکمت دو هدف نهایی را تشکیل می‌دهد (ر.ک؛ مکارم شیرازی، ۱۳۷۴، ج ۲۴: ۱۰۷). مسأله‌ای که در این رابطه باید بیان شود، این است که نیمی‌ از شخصیّت ما را عقل و خِرَد تشکیل می‌دهد و نیمی ‌را غرایز و امیال به همین دلیل ما به همان اندازه که به تعلیم نیاز داریم، نیاز به تربیت هم داریم، هم خِرَد ما باید تکامل یابد و هم غرایز درونی ما باید به سوی هدف صحیحی رهبری شوند. لذا پیامبران هم معلّم‌اَند، هم مربّی، هم آموزش‌دهنده‌اند و هم پرورش‌دهنده (ر.ک؛ همان).
بخشی مهم ‌از عملکرد انسان‌ها در صحنه جامعه، حاصل علل و عوامل انگیزشی و اخلاقی آنهاست. آنچه که مستقیماً در رفتار انسان تأثیر می‌گذارد، عوامل درونی است. این عوامل را می‌توان با آگاهی‌ها و تمرین (و تربیت) در اختیار گرفت، تضعیف یا تقویت آنها نمود و بر تأثیرشان افزود و یا از تأثیرشان کاست و آنها را زدود و یا پایدار ساخت (ر.ک؛ مصباح، ۱۳۸۸: ۱۷). بنابراین، از آنجا که عمده علل ایجاد فتنه، ریشه در اخلاق درمان‌نشده دارد، ضروری است که جامعه در جهت تزکیه و تربیت اخلاقی قدم بردارد. در این صورت است که ریشه بسیاری از امراض نفسانی و فتنه‌گری‌ها خشکانده می‌شود و صحنه جامعه از عطر فضایل اخلاقی آکنده می‌گردد.
۲ـ۵) تقویت اعتقادات
از آنجا که یکی دیگر از علل ایجاد فتنه‌ها، ریشه در علل نگرشی و معرفتی دارد و به عبارتی، ریشه بسیاری از بدعت‌ها را عدم معرفت کامل به اصول و ارزش‌ها تشکیل می‌دهد، به‌طوری‌که بسیاری از افرادی که در فتنه‌ها گرفتار می‌شوند و فریب فتنه‌گران و طرّاحان آن را می‌خورند، از نظر اعتقادات و باورها از سطح پایینی برخوردارند و اینگونه افراد در مواجهه با فتنه‌ها و آزمایش‌ها مغلوب می‌شوند و دچار سُستی و رخوت در اعتقادات می‌گردند. قرآن کریم در این باره می‌فرماید: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَه انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَه ذَلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ: بعضى از مردم خدا را تنها با زبان مى‏پرستند (و ایمان قلبی آنان بسیار ضعیف است) و همین که (دنیا به آنها رو کند و نفع و) خیرى به آنان برسد، حالت اطمینان پیدا مى‏کنند، امّا اگر مصیبتى براى امتحان به آنها برسد، دگرگون مى‏شوند (و به کفر روی مى‏آورند)! (بدین ترتیب،) هم دنیا را از دست داده‏اند و هم آخرت را و این همان خسران و زیان آشکار است﴾ (الحج / ۱۱).
امیرمؤمنان علی (ع) نقش ناآگاهی افراد در فتنه‌ها را چنین بیان می‌فرمایند: «إِنَّ أَبْغَضَ الْخَلاَئِقِ إِلَى اللَّهِ [تَعَالَى‏] رَجُلاَنِ رَجُلٌ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَى نَفْسِهِ فَهُوَ جَائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبِیلِ مَشْغُوفٌ بِکَلاَمِ بِدْعَه وَ دُعَاءِ ضَلاَلَه فَهُوَ فِتْنَه لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ ضَالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کَانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدَى بِهِ فِی حَیَاتِهِ وَ بَعْدَ وَفَاتِهِ حَمَّالٌ خَطَایَا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطِیئَتِهِ‏ وَ رَجُلٌ قَمَشَ جَهْلاً مُوضِعٌ فِی جُهَّالِ الْأُمَّه عَادٍ فِی أَغْبَاشِ الْفِتْنَه عَمٍ بِمَا فِی عَقْدِ الْهُدْنَه قَدْ سَمَّاهُ أَشْبَاهُ النَّاسِ عَالِماً وَ لَیْسَ بِهِ بَکَّرَ: دشمن‏ترین آفریده‏ها نزد خدا دو نفرند: مردى که خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت است و مردم را گمراه کرده، به فتنه‌انگیزى مى‏کشاند و راه رستگارى گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتى‏هاى خود نیز مى‏باشد و مردى که مجهول‌های به هم بافته و در میان انسان‏هاى نادان امّت، جایگاهى پیدا کرده است، در تاریکى‏هاى فتنه فرو رفته و از مشاهده صلح و صفا کور است. آدم‌نماها او را عالم نامیدند که نیست‏» (نهج‌البلاغه/ خ ۱۷).
بنابراین، ضعف در اعتقادات سبب می‌شود که افراد استعداد بیشتری برای انحراف از مسیر الهی داشته باشند و اگر باورهای افراد بر پایه‌های درست و متقن قرار گرفته باشد، احتمال تزلزل در فتنه‌ها کاهش می‌یابد، ولی اگر شناخت افراد از دین بدون علم و آگاهی از قرآن و سنّت پیامبر (ص) صورت گیرد و افراد باورهای خود را بر اساس گفته‌های مردم استوار سازند، در این صورت، هنگام بروز فتنه‌ها به همان صورتی که بدون آگاهی و دانش وارد دین شده بودند، به همان صورت نیز از دین خارج می‌گردند و از عقاید خود بازمی‌گردند و دچار تزلزل می‌گردند. از امام کاظم و امام صادق، علیهما‌السّلام، نقل شده که فرمودند: «مَنْ دَخَلَ فِی الْإِیمَانِ بِعِلمٍ، ثَبَتَ فِیهِ، وَ نَفَعَهُ إِیمَانُهُ، وَ مَن دَخَلَ فِیهِ به غیر عِلْمٍ، خَرَجَ مِنْهُ کَمَا دَخَلَ فِیهِ: هرکس با علم در ایمان داخل شود، در آن ثابت‌قدم خواهد بود و اگر به غیر علم وارد شده باشد، همان‌گونه نیز از آن خارج خواهد شد» (کلینی، ۱۴۲۹ق.، ج ۱: ۱۴). از امیر مؤمنان علی (ع) نیز نقل شده که فرمودند: «مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنْ أَفْوَاهِ الرِّجَالِ أَزَالَتْهُ الرِّجَالُ وَ مَنْ أَخَذَ دِینَهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ السُّنَّه زَالَتِ الْجِبَالُ وَ لَمْ یَزُلْ: هر کس دین خود را از زبان مردمان بگیرد، همان مردم او را از دین دور خواهند کرد (و دین او را تغییر می‌دهند)، و هر کس دین خود را از کتاب و سنّت بگیرد، کوه‌ها متزلزل می‌شوند، ولی این چنین فردی متزلزل نمی‌شود» (حرّ عاملی، ۱۴۰۹ ق.، ج ۲۷: ۱۳۲).
مولی صالح مازندرانی در شرح این روایت می‌نویسد: «یَجِبُ عَلَى المُتَمَسِّکِ بِدِینِ الحَقِّ أَن یَکُونَ عَارِفاً عَالِماً بِوُجُوهِ المَصَالِحِ وَ المَفَاسِدِ ذَا بَصِیرَه کَامِلَه فِی التَّمیِیزِ بَینَ الحَقِّ وَ البَاطِلِ لِیَکُونَ ثَابِتاً رَاسِخاً فِیهِ بِحَیثِ لاَ یُغَیِّرهُ رِیَاحُ فِتَنِ المُخَالِفِینِ وَ لاَ یُحَرِّکُهُ صَرصَرُ شُبَهَاتِ المُعَانِدِینِ: واجب است بر کسی که به دین حق تمسّک می‌جوید که عالم و آگاه به وجوه مصالح و مفاسد (در دین) باشد و دارای بصیرتی کامل در شناخت و تمییز حقّ و باطل باشد، به طوری که در دین راسخ گردد و بادهای فتنه مخالفان او را دگرگون نسازند و شبهات دشمنان اسلام او را از ثبات در دین نلرزانند و حرکت ندهند» (مازندرانی، ۱۳۸۲ ق.، ج ۲: ۳۹). در صورتی که شناخت و باورهای افراد از دین بر اساس معیارهای قرآن و اهل بیت (علیهم‌السّلام) نباشد، فتنه‌ها آنها را از مسیر الهی خارج می‌گردانند و افراد نمی‌توانند از پیامدهای منفی آن مصون بمانند، چنان‌که از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند: «مَنْ لَمْ یَعْرِفْ أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ، لَمْ یَتَنَکَّبِ ‏الْفِتَن: هر کس امر ما (ولایت اهل بیت) را از قرآن نشناسد، راه نجات و خلاصی در فتنه‌ها ندارد» (کلینی، ۱۴۰۷. ق.، ج ۱: ۷). نیز از آن حضرت روایت شده که «مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الْحَقَّ مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ یَتَنَکَّبِ‏ الْفِتَن: هر کس حق را از قرآن نشناسد، راه نجاتی در فتنه‌ها ندارد» (مجلسی، ۱۴۰۳ ق.، ج ۲: ۲۴۲). بنابراین، اهمیّت تقویت اعتقادات بر مبنای آموزه‌های قرآن و عترت به عنوان راهکاری بلندمدّت برای مبارزه با فتنه‌ها و علل شکل‌گیری آنها روشن می‌گردد و این راهکار به همراه تقویت اخلاق و معنویّت نقش بسزایی در جلوگیری از فتنه‌ها ایفا می‌کنند.
بنابراین، اهمیّت تقویت اعتقادات بر مبنای آموزه‌های قرآن و عترت به عنوان راهکاری بلندمدّت برای مبارزه با فتنه‌ها و علل شکل‌گیری آنها روشن می‌گردد و این راهکار به همراه تقویت اخلاق و معنویّت نقش بسزایی در جلوگیری از فتنه‌ها ایفا می‌کنند. در این راستا، اهمیّت و نقش تعلیم و تربیت نیز در تقویت مبانی اعتقادی روشن می‌گردد. علاّمه جعفری در این باره می‌نویسد: «مادام ‌که اهمیّت تعلیم و تربیت برای تفکیک حق از باطل به مردم جوامع اثبات نشود و مادام که گردانندگان جوامع عامل سازنده تعلیم و تربیت را به طور قوی از نظر اهداف و طرق مناسب آنها در متن اداره اجتماع قرار ندهند، نه تنها کوشش‌ها و تکاپوهای رهبران و پرچمداران اخلاق و پیشتازان مذهب انسان‌ساز عقیم و بی‌نتیجه خواهد ماند و نه تنها کاری از دست کوشندگان بهداشت روانی و اصلاح روانی انسان‌ها از طرق علمی‌ برنخواهد آمد، بلکه هر روزی که بر تاریخ بشر خواهد گذشت، دردهای پیچیده‌تری بر دردهای خود خواهد افزود» (جعفری، ۱۳۶۸، ج ۱۰: ۱۱۲). سپس ایشان در ادامه می‌نویسند: «اگر جوامع به عامل سازنده تعلیم و تربیت برای تفکیک حق از باطل اهمیّت حیاتی قایل می‌شدند، مردم با کمال اشتیاق به زندگی با مبانی حق که در اعماق درونشان زبانه می‌کشد، برای تشخیص حق از باطل می‌کوشیدند و در این کوشش به آن همه استعداد متنوّع که در تشخیص واقعیّات در قلمرو انسان و جهان از خود بروز داده‌اند، پاسخ می‌دادند، قطعاً موفّق می‌شدند، مخصوصاً با نظر به اینکه دو نیروی فوق‌العاده عالی عقل و وجدان و حقایق بسیار عالی و سازنده‌ای که به‌وسیله پیامبران الهی و اولیاء‌الله و حکمای راستین همواره در اختیار انسان‌ها بوده، می‌تواند بهترین بهره‌برداری را از آنها بنمایند» (همان).
بنابراین، از آنجا که از مهم‌ترین وسایل و روش‌های فتنه‌گران، تضعیف ارزش‌های الهی است و اصولاً راهبرد دشمنان برای ضربه زدن به جامعه اسلامی، ضربه به ارکان اعتقادی و اصول اساسی و ارزشی جامعه است، علمای اسلام باید هر چه بیشتر در جهت تقویت اعتقادات مردم بکوشند و در این راستا، در تقویت باورهای مربوط به خداشناسی، نبوّت‌شناسی و امام‌شناسی و دیگر مبانی اعتقادی به خصوص در عصر ما، ولایت فقیه و تشریح مبانی حکومت اسلامی‌ قدم بردارند.
نتیجه‌گیری
از آنچه در مقاله حاضر گذشت، نکات زیر قابل استنتاج است:
۱ـ رجوع به معارف بلند قرآن کریم و اهل بیت، علیهم‌السّلام، عمل کردن بر اساس تقوا و داشتن بصیرت سیاسی و اجتماعی در پرتو معارف دین از راه‌های در امان ماندن از خطرهای فتنه‌های اجتماعی می‌باشد.
۲ـ برای مبارزه با فتنه‌های اجتماعی باید از دو راهکار کوتاه‌مدّت و بلندمدّت بهره جست که در این میان وظیفه خواصّ جامعه است که با روشنگری و هدایت افکار عمومی، در جهت کاهش فضای غبارآلودی که بر اثر فتنه ایجاد شده است، قدم بردارند و توده‌های فریب‌خورده را هدایت نمایند و شبهه‌های آنها را با تأمّل پاسخ گویند و معیارهای صحیح برای شناخت حق از باطل را برای آنها تبیین کنند.
۳ـ در صورتی که پس از تبیین حقایق که به وسیله نخبگان جامعه صورت می‌گیرد، طرّاحان اصلی فتنه دست از اقدام‌های فتنه‌جویانه خود برنداشتند، در این میان، وظیفه حکومت اسلامی ‌است که با بهره‌گیری از تمام امکانات و بسیج عمومی ‌در مقابل فتنه‌جویی این افراد با قاطعیّت بایستد.
۴ـ از آنجا که وقوع فتنه‌ها متأثّر از ریشه‌ها و عوامل انگیزشی در درون افراد که همان هواهای نفسانی است و نیز متأثّر از عوامل نگرشی که همان انحراف‌های فکری و عقیدتی است، جامعه اسلامی ‌باید با تربیت اخلاقی و تزکیه و نیز تقویت اعتقادات و باورها به عنوان راهکارهای بلندمدّت به منظور ریشه‌کنی فتنه‌ها قدم بردارد.
مراجع
۱.قرآن کریم. ترجمه آیه‌الله مکارم شیرازی.
۲.نهج البلاغه. ترجمه محمّد دشتی.
۳.ابن‌صفّار، محمّد بن حسن. (۱۴۰۱ق.). بصائر الدّرجات. چاپ دوم. قم: کتابخانه آیه‌الله مرعشی.
۴.ابن‌فارس، احمد بن زکریّا. (۱۴۰۴ق.). معجم مقاییس اللّغه. قم: مکتب الأعلام الإسلامی‌.
۵.ابن‌منظور، محمّد بن مکرم. (۱۴۱۴ق.). لسان‌العرب. چاپ هفتم. بیروت: دار الصّادر.
۶.تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمّد. (۱۴۱۰ق.). غُرَر الحِکَم و دُرَرُ الکَلِم. تحقیق سیّد مهدی شجاعی. چاپ دوم. قم: دار الکتاب الإسلامی‌.
۷.جعفری، محمّدتقی. (۱۳۶۸). ترجمه و شرح نهج‌البلاغه. چاپ چهارم. بی‌جا: انتشارات فرهنگ اسلامی‌.
۸.جوادی آملی، عبدالله. (۱۳۷۸). تفسیر موضوعی قرآن کریم؛ قرآن در قرآن. چاپ سوم. قم: مرکز نشر اسراء.
۹.حاکم نیشابوری، محمّد بن عبدالله. (بی‌تا). مستدرک الصّحیحین. تحقیق یوسف بن عبدالرّحمن المرعشی. بی‌جا: بی‌نا.
۱۰.حرّ عاملی، محمّد بن حسن. (۱۴۰۹ق.). وسائل الشّیعه. چاپ اوّل. قم: مؤسّسه آل‌البیت (علیهم‌السّلام).
۱۱.خامنه‌ای، علی.«بیانات مقام معظم رهبری»؛ ۵ / ۵ /۱۳۸۸ و ۱۴ /۶ /۱۳۸۸؛ www khamenei.ir.
۱۲.راغب اصفهانی، حسین بن محمّد. (۱۴۱۲ق.). المفردات فی غریب القرآن. دمشق: دار العلم الشّامیّه.
۱۳.ــــــــــــــــــــــــــــــــــ . (۱۳۶۹). المفردات فی غریب القرآن. ترجمه سیّد غلامرضا خسروی حسینی. تهران: انتشارات مرتضوی.
۱۴.صادقی تهرانی، محمّد. (۱۳۶۵). الفرقان فی تفسیر القرآن. چاپ دوم. قم: انتشارات فرهنگ اسلامی.
۱۵.طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (۱۳۷۴). المیزان فی تفسیر القرآن. ترجمه سیّد محمّدباقر موسوی همدانی. چاپ پنجم. قم: دفتر انتشارات جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم.
۱۶.طبرسی، فضل بن حسن. (۱۳۷۲). مجمع البیان فی تفسیر القرآن. مقدّمه محمّد جواد بلاغی. چاپ سوم. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
۱۷.طوسی، محمّد بن حسن. (بی‌تا). التّبیان فی تفسیر القرآن. مقدّمه شیخ آغابزرگ تهرانی و تحقیق احمد قصیر عاملی. بیروت: دار إحیاء التّراث العربی.
۱۸.طیّب، سیّد عبدالحسین. (۱۳۷۸). اطیب البیان فی تفسیر القرآن. چاپ دوم. تهران: انتشارات اسلام.
۱۹.فراهیدی، خلیل بن احمد. (۱۴۲۴ق.). العین. بیروت: دار الکُتُب العلمیّه.
۲۰.فضل‌الله، سیّد محمّدحسین. (۱۴۱۹ ق.). تفسیر من وحی القرآن. چاپ دوم. بیروت: دار الملاک للطّباعه و النّشر.
۲۱.قرشی، علی‌اکبر. (۱۳۶۷). قاموس قرآن. چاپ پنجم. تهران: اسلامیّه.
۲۲.کلینی، محمّد بن یعقوب. (۱۴۰۷ق.). الکافی. چاپ چهارم. تهران: دار الکُتُب الإسلامیّه.
۲۳.مازندرانی، محمّدصالح. (۱۳۸۲ ق.). شرح الکافی؛ الأصول و الرّوضه. تحقیق ابوالحسن شعرانی. چاپ اوّل. تهران: المکتبه الإسلامیّه.
۲۴.متّقی الهندی، علاءالدّین بن حسام‌الدّین. (۱۴۰۹ق.). کنزالعمّال. بیروت: مؤسّسه الرّساله.
۲۵.مجلسی، محمّدباقر. (۱۴۰۴ق.). بحارالأنوار. بیروت: مؤسّسه الوفاء.
۲۶.مصباح، مجتبی. (۱۳۸۸). بنیاد اخلاق (روشی نو در آموزش فلسفه اخلاق). چاپ ششم. قم: انتشارات مؤسّسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
۲۷.مصطفوی، حسن. (۱۳۶۸). التّحقیق فی الکلمات القرآن الکریم. بی‌جا: بی‌نا.
۲۸.مکارم شیرازی، ناصر. (۱۳۷۴). تفسیر نمونه. چاپ اوّل. تهران: دار الکُتُب الإسلامیّه.
۲۹.ــــــــــــــــــــ . (۱۳۸۱). پیام امام امیر المؤمنین. چاپ لوّل. تهران: دارالکُتُب العلمیّه.
۳۰.هاشمی رفسنجانی، اکبر. (۱۳۸۳). فرهنگ قرآن. قم: بوستان کتاب (دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّه قم).

 

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center