آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

داوری میان علامه حلی و ابن تیمیه پیرامون آیه مباهله

آیه مباهله

«فَمَنْ حَآجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَآءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَآءَنَا وَاَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ وَاَنْفُسَنَا وَاَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکَاذِبینَ»(۱).

پس هر کس در این امر (عیسی) با تو به بحث و مجادله برخیزد، با وجود اینکه آگاهی به این مسئله (از سوی خدا) بر تو رسیده است (راه بحث و مناظره را فرو گذار و به مباهله برخیز). پس بگو: بیایید ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خود و شما خودتان را فراخوانیم، آن گاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.نگرش به این آیه از زاویه  های گوناگون لازم است و ما این نگرش را از بحث یاران پیامبر در جریان مباهله آغاز می کنیم:

یاران پیامبر در جریان مباهله

مفسّران شیعه به اتفاق نظر و مفسّران عامه همچون بیضاوی، نیشابوری، بروسوی، حقی، سیوطی، فخر رازی و ابن کثیر در کتابهای خود اعتراف کرده اند که چهار نفر (حضرت علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام ) اصحاب مباهله و همراهان پیامبر بودند(۲).

دلالت جریان مباهله بر فضیلت عترت

علامه حلّی همراهی اصحاب کساء در مباهله با پیامبر و نزول آیه را در شأن آنان از فضیلتهای اهل بیت یاد کرده و گفته است:

«مفسّران اجماع کرده اند که «ابنائنا» اشاره به «حسن و حسین علیهماالسلام » و «انفسنا» اشاره به علی علیه السلام است. پس خداوند علی را نفس محمّد صلی الله علیه و آله قرار داد و مراد برابری میان محمّد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام است و شخص مساوی با فرد اکمل که خود شایسته باشد، اکمل و شایسته است.

و این آیه بر جایگاه والای مولای ما امیر مؤمنان علیه السلام دلالت می کند؛ زیرا خداوند برای علی به برابری با نفس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله حکم کرد و او را برای یاری دادن به پیامبر صلی الله علیه و آله برای دعا (مباهله) تعیین کرده است. کدامین فضیلت بالاتر از اینکه خداوند به پیامبر خود دستور دهد که در امر دعا (مباهله) از او یاری بجوید و به او متوسل شود؟ و این مرتبه برای چه کسی به دست می آید؟»(۳)

ابن تیمیه همراهی امیر مؤمنان و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین علیهم السلام را با پیامبر خدا در مباهله، دلیل بر فضیلت این انوار پاک نمی داند. او می گوید:

«و أمّا حدیث المباهلة فلم أر فیه فضیلة لهم، و ما دعاهم النبیّ صلی الله علیه و آله لفضیلة لهم و لکن دعاهم لأنّهم أقاربه و الرجل فی المباهلة یأخذ أقاربه و لو کان قد دعا أبابکر و عمر لکانت اجابة دعائه أولی و أسرع»(۴).

امّا در داستان مباهله هیچ فضیلتی برای اهل بیت نمی بینم و پیامبر که آنان را برای شرکت در مباهله دعوت کرد، به خاطر فضیلت آنان نبود، بلکه دعوت از آنان به این دلیل بود که (معمولاً) انسان در مباهله، نزدیکان خود را شرکت می دهد و اگر پیامبر در این مباهله، ابوبکر و عمر را دعوت می کرد، اجابت دعای او سزاوارتر و سریع تر بود.

ابن تیمیه در این سخنان کاملاً از یاد برده که دعوت اهل بیت در مباهله از سوی خدا بود، نه از سوی پیامبر خدا. در عین این غفلت، تلاش می کند که برای پیامبر خدا در این امر خط مشی تعیین کند و آن گرامی را از اینکه ابوبکر و عمر را در این مباهله به جای نزدیکان خود دعوت نکرده، به گونه تلویحی سرزنش کند. او در جای دیگر می گوید:

«ابن مطهر کوشیده است تا از دعوت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام توسط پیامبر در جریان مباهله، بر فضیلت آنان بر صحابه استفاده کند، ولی این جریان، هرگز بر فضیلت دلالت نمی کند و من بارها گفتم که رافضیها همچون زمان جاهلیت تلاش می کنند تا فضیلت اهل بیت را بر صحابه اثبات کنند»(۵).

آنچه از شواهد برمی آید، نشاندهنده این است که مخالفت ابن تیمیه با علامه حلّی به این دلیل بود که علامه در اثبات فضائل اهل بیت تلاش می کرد؛ چنان که ابن حجر، از این حقیقت پرده برداشته و گفته است:

«تنقیص ابن مطهر از سوی ابن تیمیه، به دلیل تنقیص علی علیه السلام بود»(۶).

ابن تیمیه خود نیز چندان درصدد نبود تا اندیشه دشمنی با اهل بیت را کتمان کند. او در کتاب منهاج السنّه گفته است:

«انّ فکرة تقدیم آل الرسول صلی الله علیه و آله هی من أثر الجاهلیة فی تقدیم أهل بیت الرؤسا»(۷).

اندیشه مقدم داشتن آل رسول از اندیشه جاهلیت است که اهل بیت سران خود را بر دیگران مقدم می کردند.

او در جای دیگر از همان کتاب خاستگاه این اندیشه را تفکر یهود یاد کرده است:

«قالت الشیعة: لا تصلح الامامة إلاّ فی ولد علیّ و قالت الیهود لا تصلح الملک إلاّ فی آل داود»(۸).

شیعه می گوید: امامت جز برای فرزندان علی علیه السلام شایسته نیست و یهود می گوید: حکومت جز برای آل داود، برای کس دیگر سزاوار نیست.

اینکه آیا مأموریت پیامبر خدا از سوی پروردگار برای همراهی اهل بیت خود در مباهله، دلیل بر فضیلت آنان شمرده می شود یا خیر، نکته ای است که اکنون به ارزیابی آن می نشینیم.

نخست به دیدگاه بعضی از صاحبنظران اهل سنّت در این باره می پردازیم و آن گاه پاره ای از گفتار صاحبنظران امامیه را یاد خواهیم کرد.

اکثریت قریب به اتفاق محدّثان و مفسّران اهل سنت که پیشتر از آنها نام بردیم، بر این باورند که آیه مباهله دلیلی مهم بر فضیلت اهل بیت می باشد.

ابن حجر در الصواعق المحرقه، به نقل از دار قطنی آورده است: امیر مؤمنان در روز شورا فرمود:

«شما را به خدا سوگند، بین شما کسی نزدیک تر از من به پیامبر صلی الله علیه و آله هست که او را به منزله خود و فرزندان او را پسران خود و همسر او را نزدیک ترین زن خاندانش به خویش خوانده باشد؟

گفتند: هیچ کس به پیامبر نزدیک تر از تو نیست(۹).

زمخشری می نویسد:

«قوی ترین دلیل بر فضیلت اصحاب کساء آیه مباهله است»(۱۰).

علامه سید محمود آلوسی در تفسیر روح المعانی می نویسد:

«هیچ مؤمنی در دلالت آیه بر فضیلت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله تردید نمی کند و پندار ناصبیها که این آیه بر فضیلت اهل بیت دلالت ندارد، هذیان و نشانه ای از تماس با شیطان است»(۱۱).

مسلم در صحیح(۱۲) و ابن حجر در الصواعق المحرقه(۱۳) نیز این گزینش را از سوی خداوند، بزرگ ترین دلیل بر فضیلت این پنج نفر (اصحاب کساء) یاد کرده اند.

شافعی در کتاب مطالب السؤول ضمن بحثی گسترده درباره «حادثه غدیر خم» برای شایستگی علی علیه السلام از آیات و روایات زیادی از جمله آیه مباهله سود جسته و اختصاص مصداق آیه به پنج نفر را مهم ترین دلیل بر فضیلت علی و اهل بیت خوانده است(۱۴).

وی به حدیث «من کنتُ مولاه فهذا علیّ مولاه» اشاره کرده، می گوید:

«باید دانسته شود که حدیث «من کنتُ مولاه» از اسرار فرموده خداوند در آیه «... و انفسنا و انفسکم...» است و چنان که قبلاً بیان شد، مراد، ولایت نفس علی بر مؤمنان است و چون خداوند هنگامی که «نفس» پیامبر را با «نفس» علی علیه السلام قرین ساخت و هر دو را با ضمیری که به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله اضافه می شود جمع کرد، پیامبر خدا در آن حدیث، آنچه را برای نفس او در ولایت بر مؤمنان ثابت بود برای نفس علی علیه السلام ثابت کرد. پس علی علیه السلام سزاوارتر به مؤمنان و سید مؤمنان است و فضیلتها به هر معنایی که ممکن است برای پیامبر خدا به عنوان مولای مؤمنان ثابت شود، به همان معنی برای علی علیه السلام ثابت می شود و آن فضیلتها، مرتبه ای بی مانند و درجه عالی و جایگاهی رفیع است که خداوند آنها را به تنهایی به او اختصاص داد نه غیر او. بدین سان این روز، روز عید او و روز شادی دوستان او گردید»(۱۵).

ابو نعیم اصفهانی در حلیة الاولیاء روایتی با سلسله سند معتبر نقل کرده است:

«انّ علیّا دخل علی رسول اللّه  فقال علیه السلام : مرحبا سیّد المسلمین و إمام المتقین»(۱۶).

علی علیه السلام بر رسول خدا داخل شد و آن حضرت فرمود: آفرین بر سید مسلمانان و پیشوای پرهیزگاران.

سپس می افزاید:

«فسیادة المسلمین و إمامة المتقین، لما کانت من صفات نفسه صلی الله علیه و آله و قد عبّر اللّه  تعالی عن نفس علی علیه السلام بنفسه و صفته بما هو من صفاته»(۱۷).

سیادت مسلمانان و پیشوایی پرهیزگاران چون که از صفات نفس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود و خداوند از نفس علی علیه السلام به نفس پیامبر تعبیر کرد، علی را به همه آنچه که از صفات پیامبر صلی الله علیه و آله بود ستود.

فخرالدین رازی در تفسیر خود این آیه را مخصوص اصحاب کساء می داند و آن را دلیل دو مطلب یاد می کند:

۱. این آیه مهم ترین دلیل بر فضیلت اهل بیت پیامبر است.

۲. حسن و حسین فرزندان پیامبر خدا هستند(۱۸).

او نسبت به مطلب دوم بجز آیه مباهله، به آیه دیگر نیز استناد می کند.

«از دیگر آیاتی که این آیه را (مبنی بر اینکه حسن و حسین فرزندان پیامبر خدایند) تأکید می کند، آیه ۸۴ و ۸۵ سوره انعام است که می فرماید: و از فرزندان ابراهیم، داود و سلیمان... و زکریا و یحیی و عیسی است. و پر واضح است که عیسی به واسطه مادرش به ابراهیم نسبت داده می شود، نه به واسطه پدر، پس ثابت می شود که فرزند دختر گاهی فرزند خود انسان نامیده می شود»(۱۹۲).

اندیشه وران شیعه، با الهام از مکتب اهل بیت علیهم السلام جریان مباهله و نزول این آیه شریفه را در شأن «عترت» از فضایل و امتیازات ویژه اهل بیت می دانند. در احتجاج علی علیه السلام با ابوبکر آمده است که آن حضرت فرمود:

«سوگند به خدا ای ابوبکر! پیامبر، من و اهل من و فرزندانم را برای مباهله همراه برد یا تو و اهل و فرزندان تو را؟

گفت: شما و اهل و فرزندان شما را»(۲۰).

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام نیز در مجلس مأمون، برای اثبات فضیلت عترت بر سایر امت به این آیه استدلال فرموده است. از امام علیه السلام سؤال شد که آیا خداوند «اصطفا» را در کتابش تفسیر کرده و توضیح داده است؟

امام در پاسخ فرمود:

«آری، به طور صریح و روشن در دوازده مورد تفسیر کرده است».

آن گاه امام مواردی را یاد می کند و چنین ادامه می دهد:

«اما مورد سوم: هنگامی که خداوند پاکان را از میان خلقش برگزیده و پیامبرش را امر کرده که همراه با آن برگزیدگان برای مباهله با اهل نجران اظهار آمادگی کند و فرمود: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَائَکَ مِنَ العِلْمِ...».

عالمان حاضر در آن مجلس می گویند: مراد از «انفس» در آیه خود پیامبر است و نه شخص دیگری.

امام می فرماید: مقصود علی بن ابی طالب است به دلیل سخن پیامبر که در جریان «بنو ولیعه» فرمود: به سوی ایشان مردی را خواهم فرستاد مانند خودم و در آنجا مقصود علی بن ابی طالب بود. بنابراین در آیه مراد از نفس پیامبر، علی علیه السلام و مقصود از «ابنائنا» در آیه حسنین و مقصود از «نسائنا» فاطمه علیهاالسلام است؛ زیرا خصوصیات در آیه منطبق بر آنان است و این فضیلتی است که هرگز برای بشریت بعد از آنان نیامده و شرف بزرگی است که کسی در آن بر ایشان پیشی نگرفته است؛ چه اینکه علی علیه السلام نفس پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی شده است»(۲۱).

شیخ مفید نیز روایتی را از علی بن موسی علیه السلام در باب مباهله به عنوان فضیلتی بزرگ برای علی علیه السلام نقل می کند(۲۲).

پی نوشتها:

۱ ـ آل عمران / ۶۱.

۲ ـ عمر بن محمّد شیرازی بیضاوی، تفسیر بیضاوی، مؤسسه اعلمی، ج ۱، ص ۲۶۱.

۳ ـ علامه حلّی، نهج الحق و کشف الصدق، ص ۱۷۷.

۴ ـ ابن تیمیه، منهاج السنّه، ج ۲، ص ۱۱۸ و ج ۴، ص ۳۵.

۵ـ همان، ج ۴، ص ۳۴.

۶ ـ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، ج ۲، ص ۳۱۹.

۷ ـ ابن تیمیه، منهاج السنّه، ج ۳، ص ۲۶۹.

۸ ـ همان، ج ۱، ص ۶.

۹ ـ ابن حجر هیثمی، الصواعق المحرقه، ص ۱۲۴، به نقل از: پاورقی بحارالانوار، ج ۳۵ و کتاب المباهله سبیتی، ص ۹۲.

۱۰ـ جاراللّه  زمخشری، الکشاف، ج ۷، ص ۳۷۰.

۱۱ ـ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج ۳، ص ۱۹۰.

۱۲ ـ مسلم، صحیح، ج ۲، باب فضائل علی علیه السلام ، ص .۱۸۰

۱۳ ـ ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص ۹۲.

۱۴ ـ کمال الدین بن طلحه شافعی، مطالب السؤول، ص ۱۶.

۱۵ ـ همان.

۱۶ـ ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج ۱، ص ۶۱.

۱۷ ـ همان.

۱۸ ـ فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج ۸، ص ۸۱.

۱۹ ـ همان.

۲۰ ـ طبرسی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۱۸.

۲۱ ـ شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج ۱، ص ۲۳۱؛ سید شریف رضی، حقائق التأویل، مؤسسه بعثت، ص ۲۳۰.

۲۲ ـ بنگرید به: شیخ مفید، الفصول المختاره، قم، انتشارات کنگره شیخ مفید، ص ۳۸؛ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۳۵، ص ۲۵۷.

منبع : پایگاه تحقیقاتی القرآن (بخشی از مقاله سید محمّد حسین موسوی مبلّغ)

 

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center