آیه ولایت
اِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذینَ امَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلوةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکوةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ»»(۱).
همانا ولیّ شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آوردند و نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می پردازند.این آیه شریفه، در اصطلاح قرآن پژوهان به آیه «ولایت» شهرت یافته است و بسیاری از محدّثان و مفسّران، آن را به همین عنوان یاد کرده اند. البته بعضی از صاحبنظران، از این آیه به عنوان آیه «زکات به خاتم» نیز نام برده اند.
اکثریت قریب به اتفاق صاحبنظران، نزول این آیه را درباره علی علیه السلام مورد اجماع شیعه و سنّی دانسته اند. مفسّران و محدّثان، با راهها و اَسناد بی شماری از طریق صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله نزول این آیه را درباره علی علیه السلام اثبات کرده اند.
علامه حلّی همچون دیگر صاحبنظران امامیه نزول آیه ولایت را در شأن حضرت علی علیه السلام قطعی دانسته و از آن برای اثبات امامت آن گرامی سود جسته است.
علامه حلّی درباره اشتهار این سبب نزول می نویسد:
«علمای اسلام بر نزول آیه درباره علی علیه السلام اجماع کرده اند و این در صحاح ستّه نیز مذکور است که چون علی علیه السلام در نماز خویش و در حضور صحابه انگشتری خود را به مسکین صدقه داد، این آیه فرود آمد»(۲).
او در جای دیگر می نویسد:
«مفسران اتفاق کرده اند بر اینکه مراد از «اِنَّما وَلیُّکُمُ اللّه وَ...» علی علیه السلام است؛ زیرا هنگامی که علی علیه السلام در حال رکوع، انگشتری خویش را صدقه داد، این آیه درباره او نازل شد و در این امر اختلافی نیست»(۳).
ابن تیمیه در آثار مختلف خود صدقه دادن علی علیه السلام در حال نماز و نزول آیه در شأن آن حضرت را تکذیب کرده، دیدگاه خود را به اجماع و اتفاق نظر علمای امت مستند می کند.
او در کتاب خود به نام مقدمة فی اصول التفسیر گوید:
«و حدیث علیّ فی تصدّقه بخاتمه فی الصلاة فإنّه موضوع باتفاق العلماء»(۴).
حدیث صدقه دادن علی در هنگام نماز به اتفاق نظر علما جعلی است.
وی در جای دیگر از همان کتاب سخنان خود را تکرار کرده گوید:
«انّه موضوع بإجماع أهل العلم»(۵).
ابن تیمیه، این سخنان را در مورد نفی نزول آیه ولایت، در آثار نسبتا قدیمی خود اظهار کرده بود، امّا هنگامی که خود را در برابر منطق و دلایل استوار علامه حلّی مشاهده کرد، با اهانت به علامه و نسبت دادن تحریف قرآن به او، از نفی نزول آیه ولایت در شأن علی سخن گفت:
«ابن مطهر قرآن را به گونه ای تحریف کرده که هیچ کس مانند او تحریف نکرده است؛ مانند سخن او که گفته است: آیه «اِنَّما وَلیُّکُمُ اللّه وَ رَسُولَهُ...» در شأن علی هنگامی که در حال نماز انگشتری خود را صدقه داد نازل شده است.
این سخن از بزرگ ترین دعواهای باطله است، بلکه اهل علم به نقل این مطلب که این آیه در شأن علی نازل نشده اجماع کرده اند و نیز اجماع کرده اند که علی در حال نماز هرگز انگشتری خود را صدقه نداده است و اهل علم به نقل این حدیث که صفت نقل شده برای علی از دروغهای جعل شده است اجماع کرده اند»(۶).
ابن تیمیه در یک ترفند عامیانه، منابع فراوانی را که علامه حلّی، نزول آیه را از آن منابع در شأن امیر مؤمنان نقل کرده انکار می کند و تنها از تفسیر ثعلبی نام می برد و آن را ضعیف و مخدوش معرفی می کند. او می گوید:
«اما روایتهایی که ابن مطهر (در سبب نزول آیه ولایت) از تفسیر ثعلبی نقل کرده است، محدّثان اجماع کرده اند به اینکه ثعلبی دسته ای از احادیث ساختگی را در تفسیر خود روایت کرده است و به همین دلیل از آنجا که بغوی عالم به حدیث است، روایتهای جعلی را در تفسیر خود نقل نکرده و تفسیرهای اهل بدعت را که ثعلبی ذکر کرده نیز یاد نکرده است»(۷).
و نیز در مورد بغوی گفته است:
«او عالم به حدیث است و این گونه روایتهای جعلی را نقل نمی کند»(۸).
ابن تیمیه بجز بغوی، طبری و تفسیر او را نیز ستوده و مدعی شده است که چون طبری درصدد گردآوری روایتهای صحیح و با سندهای ثابت بوده، روایتهای جعلی همچون نزول آیه ولایت در شأن علی علیه السلام و... را در تفسیر خود نقل نکرده است(۹).
او از درستی تفسیر طبری در جای دیگر هم سخن گفته است. هنگامی که از ابن تیمیه درباره تفسیر صحیح تر پرسیده شد (که کدام یک از تفسیرها به کتاب و سنّت نزدیک تر است) در جواب گفت:
«أمّا التفاسیر التی فی أیدی الناس فأصحّها تفسیر محمّد بن جریر الطبری، فانّه یذکر مقالات السلف بالأسانید الثابتة و لیس فیه بدعة و لا ینقل عن المتهمین، کمقاتل و الکلبی»(۱۰).
امّا تفسیرهایی که در دست مردم هستند، پس صحیح ترین آنها تفسیر محمّد بن جریر طبری است. او گفته های سلف را با ذکر سندهای ثابت یاد کرده و بدعتی در آن کتاب نیست و از اشخاص متهم به دروغگویی، مانند مقاتل و کلبی روایتی در آن تفسیر نقل نکرده است.
نقدی بر اظهارات ابن تیمیه
با نگاهی اجمالی به اظهارات علامه حلّی و گفته های ابن تیمیه به نظر می رسد که تناقضاتی در گفته های ابن تیمیه وجود داشته باشد.
وی با اینکه در روایت سبب نزول آیه ولایت، طبری و بغوی را ستوده و تنها ثعلبی را نقل کننده روایتهای جعلی یاد کرده است، امّا در نقل حدیث انذار، همین دو راوی مورد تأیید خود را نیز به نقل روایتهای جعلی متهم کرده است. او می گوید:
«حدیث انذار در پاره ای از کتابهای تفسیر آمده که در آنها روایتهای صحیح نقل نشده، مانند تفسیر ثعلبی و واحدی و بغوی و بلکه تفسیر ابن جریر طبری و ابن ابی حاتم، مجرد روایت هر یک از این تفسیرها، دلیل بر درستی آنها نیست»(۱۱).
بدین سان روشن می شود که ابن تیمیه با نکوهش طبری و بغوی در جایی و ستایش از آن دو در جای دیگر، به تناقض آشکاری گرفتار آمده است.
تناقض دیگر در سخنان ابن تیمیه این است که او بغوی و ابن جریر را ستود و در حق آنان گفت: ابن جریر و بغوی این گونه روایتهای ضعیف را در کتابهای خود نقل نمی کنند، در حالی که ابن جریر در تفسیر خود، با سندهای ثابت (به گفته ابن تیمیه) حدیث صدقه دادن علی علیه السلام در حال نماز و نزول آیه ولایت در شأن آن گرامی را با پنج طریق(۱۲) و بغوی نیز در کتاب خود این حدیث را به چندین طریق(۱۳) نقل کرده اند.
نگاهی به اجماع مورد ادعای علامه حلّی و ابن تیمیه
چنان که یاد شد، هر یک از دو طرف دعوی (علامه حلّی و ابن تیمیه) برای اثبات مدعای خود، ادعای اجماع کرده اند. اکنون باید دید که آیا اجماعی در کار بوده یا خیر و اگر اجماعی بوده، کدام یک از آنها در ادعای خود صادق اند؟
پیش از نگرش به آرای مفسّران و محدّثان، مناسب است راویان صحابی این سبب نزول را یاد کنیم.
در میان راویان سبب نزول این آیه، چهره هایی همچون: ابن عباس، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، جابر بن عبداللّه انصاری، ابو رافع، انس بن مالک، سلمة بن کهیل، عبداللّه بن سلام، مقداد بن اسود کندی، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان، زبیر بن عوام، عبدالرحمان بن عوف، سعد بن ابی وقاص، طلحة بن عبداللّه ، خلیل بن مرّه و خود امیر مؤمنان علیه السلام دیده می شوند.
محدّثان اسلامی نیز هر یک سبب نزول آیه و صدقه دادن علی علیه السلام را در منابع روایی و تفسیری خود از صحابه گرامی پیامبر نقل کرده اند.
چنان که یاد شد، طبری نزول این آیه را در شأن علی با پنج طریق و بغوی یکی دیگر از مفسّران مورد اعتماد ابن تیمیه نیز این حدیث را به چندین طریق نقل کرده اند.
بجز این دو نفر، از دیگر محدّثانی که این حدیث را نقل کرده اند می توان از واحدی(۱۴) در اسباب النزول و جار اللّه زمخشری(۱۵) در تفسیر کشّاف و امام فخرالدین رازی(۱۶) در تفسیر کبیر و ثعلبی(۱۷) در تفسیرش و مسلم در صحیح و بخاری در صحیح و امام احمد بن حنبل در فضائل(۱۸) و ابن اثیر(۱۹) در جامع الاصول و خطیب و ابن مردویه و ابوالسعود(۲۰) و نسفی(۲۱) و بیضاوی(۲۲) و سیوطی(۲۳) و شوکانی(۲۴) و آلوسی(۲۵) نام برد.
آلوسی گفته است: «بیشتر محدّثان بر این اند که این آیه در شأن علی علیه السلام نازل شده است»(۲۶).
احمد بن حنبل در فضائل الصحابه و ابن اثیر در جامع الاصول و جمع پرشمار دیگری از محدّثان نیز این روایت و نزول آیه در شأن علی علیه السلام را تأیید کرده اند.(۲۷)
حسکانی دانشمند بزرگ اهل سنّت در کتاب شواهد التنزیل بیست و هشت روایت در این زمینه یاد کرده و در میان راویان او، شش نفر از بزرگان صحابه همچون علی علیه السلام ، عمار، ابوذر، مقداد، جابر و ابن عباس به چشم می خورند(۲۸).
واحدی در اسباب النزول به دو طریق(۲۹) و ابن کثیر در تفسیر خود با شش طریق(۳۰) و سیوطی در تفسیر الدرّ المنثور فی تفسیر القرآن بالمأثور با حدود بیست طریق(۳۱) و همچنین در لباب النقول آن را درباره علی و به مناسبت داستان اعطای خاتم نقل کرده اند.
فخر رازی می نویسد:
«روایت شده که هنگام نزول این آیه عبداللّه بن سلام گفت: ای پیامبر خدا! من علی را دیدم که انگشتری خود را به نیازمندی صدقه داد در حالی که رکوع کرده بود. پس ما او را به ولایت خویش برمی گزینیم»(۳۲).
علامه امینی نیز ۶۶ نفر از محدّثان اهل سنّت را که از نزول آیه در شأن علی علیه السلام سخن گفته اند، با مدرک و نام کتابهای آنان یاد کرده است(۳۳).
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد:
«ائمه تفسیر روایی (تفسیر مأثور) مانند احمد، نسائی، طبری، طبرانی، عبد بن حمید و دیگر حافظان و امامان حدیث، بدون هیچ گونه رد بر نقل آنان، اتفاق کرده اند و متکلّمان نیز صدور این روایت را پذیرفته اند و فقیهان آن را در مسئله انجام عمل زیاد در باب نماز و در این مسئله که «آیا صدقه تطوّع، زکات نامیده می شود یا خیر؟» نقل کرده اند»(۳۴).
مرحوم آیة اللّه العظمی مرعشی نجفی نیز نزول آیه ولایت را در شأن امیر مؤمنان علیه السلام ، از ۳۱ منبع و مصدر نقل کرده است(۳۵).
علامه سید شرف الدین عاملی می نویسد:
«نزول آیه (ولایت) درباره علی علیه السلام از جمله چیزهایی است که مفسّران بر آن اجماع کرده اند و این اجماع را جمعی از بزرگان اهل سنّت چون امام قوشجی در بحث امامت از شرح تجرید نقل کرده اند»(۳۶).
سید مرتضی می نویسد:
«اهل نقل اتفاق کرده اند بر اینکه زکات دهنده در رکوع نماز، علی علیه السلام است»(۳۷).
پی نوشتها:
۱ ـ مائده / ۵۵.
۲ ـ علامه حلی، نهج الحق و کشف الصدق، تحقیق حسنی ارموی، قم، منشورات الهجره، ص ۱۷۲.
۳ ـ همو، کشف المراد، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۰۷ق، ص ۳۶۸.
۴ ـ ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص ۳۱.
۵ ـ همان، ص ۳۶.
۶ ـ همو، منهاج السنّه، ج ۲، ص ۹۰.
۷ ـ همان.
۸ ـ همان.
۹ ـ همان.
۱۰ ـ همو، مقدمة فی اصول التفسیر، ص ۵۱.
۱۱ ـ ابن تیمیه، منهاج السنّه، ج ۴، ص ۸۰.
۱۲ ـ محمّد بن جریر طبری، تفسیر طبری، ج ۴، ص ۱۸۶.
۱۳ ـ بغوی، معالم التنزیل، ج ۲، ص ۲۷۲.
۱۴ ـ واحدی، اسباب النزول، ص ۱۱۴.
۱۵ ـ جاراللّه زمخشری، تفسیر کشاف، ج ۱، ص ۶۴۹.
۱۶ ـ فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ج ۱۲، ص ۲۶.
۱۷ ـ ثعلیی، تفسیر کبیر (مخطوط)، ذیل آیه.
۱۸ ـ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج ۲، ص ۶۷۸.
۱۹ ـ ابن اثیر، جامع الاصول، ج ۹، ص ۴۷۸.
۲۰ ـ ابوالسعود، تفسیر، ج ۲، ص ۵۲.
۲۱ ـ نسفی، تفسیر نسفی، ج ۱، ص ۴۲۰.
۲۲ ـ بیضاوی، تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۲۷۲.
۲۳ ـ جلال الدین سیوطی، لباب النقول، ص ۹۳.
۲۴ ـ شوکانی، فتح القدیر، ج ۲، ص ۵۳.
۲۵ ـ آلوسی، روح المعانی، ج ۶، ص ۱۶۷.
۲۶ ـ آلوسی، روح المعانی، ج ۶، ص ۱۶۷.
۲۷ ـ احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج ۲، ص ۶۷۸، ح ۱۱۵۸؛ ابن اثیر، جامع الاصول، ج ۹، ص ۴۷۸، ح ۶۵۰۳.
۲۸ ـ حسکانی، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۲۰۹.
۲۹ ـ واحدی، اسباب النزول، بیروت، دارالکتب العلمیه، ص ۱۳۳.
۳۰ـ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالمعرفه.
۳۱ ـ سیوطی، الدرّ المنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۳ق، ج ۳، ص ۱۰۶-۱۰۴.
۳۲ ـ فخر رازی، تفسیر کبیر، ج ۱۲، ص ۲۶.
۳۳ ـ علامه امینی، الغدیر، ج ۳، ص ۵۶.
۳۴ ـ علامه طباطبایی، المیزان، ج ۶، ص ۲۵.
۳۵ ـ قاضی نوراللّه شوشتری، احقاق الحق، با تعلیقات مرحوم آیة اللّه مرعشی نجفی، قم، کتابخانه آیة اللّه مرعشی نجفی، ج ۲، ص ۴۰۸-۳۹۲.
۳۶ ـ شرف الدین، المراجعات، تحقیق الشیخ حسین الراضی، تهران، مجمع جهانی اهل بیت، ۱۴۱۶ق، ص ۱۵۷.
۳۷ ـ سید مرتضی، الفصول المختاره، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق، ص ۱۴۰.
منبع: پایگاه تحقیقاتی القرآن (بخشی از مقاله سید محمّد حسین موسوی مبلّغ)