آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

خودبرتربینی مسلمانان در قرآن

شبهه: خداوند از یک طرف یهود و نصارا را در قرآن به علت خودبرتربینی و نژاد پرستی نکوهش می کند و می فرماید:« وَ قَالَتِ الْیهُودُ لَیسَتِ النَّصَارَى عَلَى شَىْء وَ قَالَتِ النَّصَارَى لَیسَتِ الْیهُودُ عَلَى  شىْء وَ هُمْ یتْلُونَ الْكِتَابَ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِینَ لاَیعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللهُ یحْكُمُ بَینَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فِیمَا كَانُوا فِیهِ یخْتَلِفُونَ (سوره بقره،آیه۱۱۳) اما از طرف دیگر مسلمانان را به دلیل اینکه دین آنان برتر است قوم برتر معرفی نموده است. آیا قوم های یهود و نصاری با خود این آیه نمی‌توانند ما را محکوم کنند و بگویند شما که ما را به نژادپرستی و خودبرتربینی نکوهش می‌کنید پس چرا قرآن شما دین اسلام را برتر و مومنان را برتر می‌داند؟

پاسخ:  

این آیه شریفه در بارۀ قوم پرستی و نژاد پرستی نیست بلکه آنگونه که بیان خواهد شد آیه شریفه حکم بی دلیل دو طرف را در بطلان ادیان یکدیگر مورد مذمت قرار داده است. نژادپرستی در اسلام و قرآن کریم به صراحت مورد نکوهش قرار گرفته آنجا که می فرماید: «یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ ؛ اى مردم! ما شما را از یك مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‏ها و قبیله‏ها قرار دادیم تا یكدیگر را بشناسید (اینها ملاك امتیاز نیست،) گرامى‏ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست خداوند دانا و آگاه است!»[۱] خداوند با این آیه شریفه بیان نموده که مردم از این جهت كه مردمند همه با هم برابرند، و هیچ اختلاف و فضیلتى در بین آنان نیست، و كسى بر دیگرى برترى ندارد، و اختلافى كه در خلقت آنان دیده مى‏شود كه شعبه شعبه و قبیله قبیله هستند تنها به این منظور در بین آنان به وجود آمده كه یكدیگر را بشناسند، تا اجتماعى كه در بینشان منعقد شده نظام بپذیرد، و ائتلاف در بینشان تمام گردد، چون اگر شناسایى نباشد، نه پاى تعاون در كار مى‏آید و نه ائتلاف، پس غرض از اختلافى كه در بشر قرار داده شده این است، نه اینكه به یكدیگر تفاخر كنند، یكى به نسب خود ببالد، یكى به سفیدى پوستش فخر بفروشد، و یكى به خاطر همین امتیازات موهوم، دیگران را در بند بندگى خود بكشد، و یكى دیگرى را استخدام كند، و یكى بر دیگرى استعلا و بزرگى بفروشد، و در نتیجه كار بشر به اینجا برسد كه فسادش ترى و خشكى عالم را پر كند، و حرث و نسل را نابود نموده، همان اجتماعى كه دواى دردش بود، درد بى درمانش شود.

اما با جمله« إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ» بیان نموده که تقوا تنها کرامت و امتیاز حقیقی است. و آنچه که می توانددر بین آنان امتیاز باشد تقوا است نه چیز دیگر. توضیح اینكه: این فطرت و جبلت در هر انسانى است كه به دنبال كمالى مى‏گردد كه با داشتن آن از دیگران ممتاز شود، و در بین اقران خود داراى شرافت و كرامتى خاص گردد. و از آنجایى كه عامه مردم دل‏بستگیشان به زندگى مادى دنیا است قهرا این امتیاز و كرامت را در همان مزایاى زندگى دنیا، یعنى در مال و جمال و حسب و نسب و امثال آن جستجو مى‏كنند، و همه تلاش و توان خود را در طلب و به دست آوردن آن به كار مى‏گیرند، تا با آن به دیگران فخر بفروشند، و بلندى و سرورى كسب كنند.

در حالى كه این گونه مزایا، مزیت‏هاى موهوم و خالى از حقیقت است، و ذره‏اى از شرف و كرامت به آنان نمى‏دهد، و او را تا مرحله شقاوت و هلاكت ساقط مى‏كند.

آن مزیتى كه مزیت حقیقى است و آدمى را بالا مى‏برد، و به سعادت حقیقیش كه همان زندگى طیبه و ابدى در جوار رحمت پروردگار است مى‏رساند، عبارت است از تقوى و پرواى از خدا. آرى، تنها و تنها وسیله براى رسیدن به سعادت آخرت همان تقوى است كه به طفیل سعادت آخرت سعادت دنیا را هم تامین مى‏كند، و لذا خداى تعالى فرموده « تُرِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یرِیدُ الْآخِرَةَ»[۲]  و نیز فرموده« وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوى‏»[۳] ، و وقتى یگانه مزیت تقوى باشد، قهرا گرامى‏ترین مردم نزد خدا با تقوى‏ترین ایشان است، هم چنان كه در آیه مورد بحث هم همین را فرموده.

و این آرزو و این هدفى كه خداى تعالى به علم خود آن را هدف زندگى انسانها قرار داده، هدفى است كه بر سر به دست آوردن آن دیگر پنجه به رخ یكدیگر كشیدن پیش نمى‏آید، بخلاف هدفهاى موهوم مذكور كه براى به دست آوردن آن مزاحمتها، جنگها و خونریزیها پیش مى‏آید. او مى‏خواهد بیش از دیگران ثروت را به خود اختصاص دهد، و این مى‏خواهد قبل از دیگران به ریاست برسد. او مى‏خواهد در تجمل دادن به زندگى از دیگران سبقت بگیرد، و این مى‏خواهد آوازه‏اش همه آوازه‏ها را تحت الشعاع قرار دهد، و همچنین سایر مزایاى موهوم، همچون انساب و غیره.[۴]

اما آیه ای که در سوال ذکر شده است معنایش این است که : یهود گفتند: نصارى بر چیزى استوار نیستند- دین ندارند، و نصارى گفتند: یهود بر چیزى استوار نیستند در حالى كه همه تلاوت كتاب می­كنند این چنین گفتند نادانان مانند گفتار ایشان- یهود و نصارى- پس خداوند حكم می­كند میان ایشان در روز قیامت در آنچه اختلاف دارند.

این آیه شریفه یهود و نصاری را بر اینکه آنان دین هم دیگر را از ریشه باطل دانسته مذمت می کند. شأن نزول این آیه از ابن عباس اینگونه نقل شده که هنگامى كه هیئت نصاراى نجران وارد بر پیامبر خدا شدند در همان هنگام دانشمندان یهود نیز وارد شدند و میان آنها در حضور پیامبر كشمكش و نزاع برخاست، رافع بن حرملة- كه یكى از یهود بود- گفت شما چیزى نیستید و پیامبرى عیسى و كتاب انجیل را انكار نمود، سپس یكى از نصارى گفت: یهود چیزى نیستند و پیامبرى موسى و كتاب تورات را انكار كرد، و خداوند این آیه را نازل فرمود: وَ قالَتِ الْیهُودُ لَیسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَی‏ءٍ ...- و یهود گفتند: نصارى- در تدین به نصرانیت- بر چیزى استوار نیستند. وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَیسَتِ الْیهُودُ عَلى‏ شَی‏ءٍ ...- نصارى گفتند: یهود- در تدین به یهودیت- بر چیزى استوار نیستند.

وَ هُمْ یتْلُونَ الْكِتابَ ...- در حالى كه كتاب را تلاوت مینمایند[۵]. یعنی آنان با اآنکه کتاب شان را تلاوت می کردند و می دانستند که دین یهود دین آسمانی است و حضرت موسی از طرف خداوندآن را آورده و نیز می دانستند که دین نصاری از جانب خداوند توسط حضرت مسیح برای هدایت بشر نازل شده ولی در عین حال بدون برهان و دلیل هرکدام  می گفتند که دین طرف مقابل پایه و اساسی ندارد. همچنانکه آنان دین اسلام را نیز بدون دلیل و از روی عناد انکار می کردند. خداوند این انکار بدون برهان و دلیل و از روی عناد آنان را مورد مذمت و نکوهش قرار داده است.

اما مسلمانان خود شان را به عنوان قوم و نژاد بر دیگران برتر نمی دانند  و نیز دین یهودیت و مسیحیت را انکار نمی کنند به این معنا که اصلا پایه و اساسی نداشته باشند بلکه ایمان به این دو دین و پیامبران  آنها وکتابهای تورات و انجیل که برای هدایت بشر قبل از قرآن و اسلام نازل شده بودند از شرایط قبولی دین اسلام به شمار می آید و انکار هر یکی از آنها مستلزم کفر می باشد. خداوند در قرآن ایمان به همه پیامبران و کتابهای آنان را بر پیامبر اسلام و تمام مسلمانان لازم دانسته چنین می فرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَینَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَیكَ الْمَصیرُ ؛ پیامبر، به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است. و همه مؤمنان (نیز)، به خدا و فرشتگان او و كتابها و فرستادگانش، ایمان آورده‏اند (و مى‏گویند:) ما در میان هیچ یك از پیامبران او، فرق نمى‏گذاریم (و به همه ایمان داریم). و (مؤمنان) گفتند: «ما شنیدیم و اطاعت كردیم. پروردگارا! (انتظارِ) آمرزش تو را (داریم) و بازگشت (ما) به سوى توست.»[۶] و نیز در خصوص تورات و انجیل می فرماید: «وَ قَفَّینا عَلى‏ آثارِهِمْ بِعیسَى ابْنِ مَرْیمَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ آتَیناهُ الْإِنْجیلَ فیهِ هُدىً وَ نُورٌ وَ مُصَدِّقاً لِما بَینَ یدَیهِ مِنَ التَّوْراةِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقینَ؛ و بدنبال آنها [پیامبران پیشین‏]، عیسى بن مریم را فرستادیم در حالى كه كتاب تورات را كه پیش از او فرستاده شده بود تصدیق داشت و انجیل را به او دادیم كه در آن، هدایت و نور بود و (این كتاب آسمانى نیز) تورات را، كه قبل از آن بود، تصدیق مى‏كرد و هدایت و موعظه‏اى براى پرهیزگاران بود».[۷]

اما اینکه دین اسلام حق است و دین یهود و نصاری بعد از اسلام کارایی ندارد دلایل و برهان خودش را دارد. و افزون بر اینکه این دو دین آسمانی از طرف خداوند منسوخ شده اند، به دلایل متقن تحریف در متون، و انحرافات در آموزه های آن ها حادث گردیدهو حتی از طرف خود مسیحیان و یهودیان ثابت شده است که این دو دین بر اصل خود باقی نمانده اند. و این استدلال و برهان هایی که اقامه شده بر خود برتر بینی و نژاد گرایی مسلمانان ربطی ندارد.

البته این امر قابل انکار نیست که برخی از مسلمانان بدون استناد به قرآن و آموزه های اسلامی جاهلانه خود برتر بینی داشته باشند بلکه حتی در بین خود مسلمانان قوم گرایی و نژاد پرستی نسبت به همدیگر که از طرف خداوند منع شده است، به صورت چشمگیر وجود دارد که ناشی از خواستهای حیوانی آنان است نه از قرآن و آموزه های دین اسلام.  

منبع: سایت اندیشه قم

 

[۱] . حجرات/۱۳

[۲]. شما متاع دنیا راى مى‏خواهید، ولى خدا آخرت را. سوره انفال، آیه ۶۷.

[۳]. براى زندگى ابدى خود توشه جمع كنید كه بهترین توشه تقوى است. سوره بقره، آیه ۱۹۷.

[۴] . طباطبایی، محمد حسین، تفسیرالمیزان(ترجمه موسوی همدانی)ج۱۸ص۴۹۰- ۴۹۱

[۵] . ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‏۱، ص: ۳۱۸ - ۳۱۹

[۶] . بقره/۲۸۵.

[۷] . مائده/۴۶.

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center