آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

جايگاه تفكر و انديشه در قرآن كريم

تفكُّر و تعقُّل چیست؟

«تفكر و تعقل» به معنای «بهكار گرفتن نیروی عقل و اندیشه،برای استنتاج امور مثمر ثمر است»؛ چنانكه «تفكر علمی»، یك«نظر علمی» را نتیجه میدهد.
«عقل» یكی از مواهب الهی و استعداد مخصوصی است كهخداوند متعال به انسان عنایت فرموده تا با بهرهگیری از آن بتوانددر سیر زندگانی خود، راه سعادت و رستگاری را بپیماید. رسولخدا(ص) فرمودهاند: «خداوند متعال به بندگانش چیزی بهتر ازعقل نبخشیده است».۱
اغلب روحانیون و مقیدان مذهبی آیینها و ادیان پیش ازاسلام، دین را بهعنوان حقیقتی در تضاد با عقل میدانستهاند وعلی الخصوص در تعالیم آیین تحریف شده مسیحیت، این طرزفكر غلط وجود داشته و دارد. آنان معتقد بوده و هستند كه دینامری ربانی است و انسان را توان و اجازة تفكر در آن نیست و ازهمین روی زمینة انسداد فكری و بنبست عقلانی در عالممسیحیت بهوجود آمد و شد آنچه كه بر آن رفت!
اما اسلام دینی است كه نهتنها با نیروی عقل و قدرت تفكرمخالفت و مبارزه نكرده، بلكه تقریباً در تمام جهات از آن كمكو تأیید خواسته و به نحو عجیبی هم بر روی آن تكیه كرده استو ارزش واقعی دین مبین اسلام در همینجا مشخص میشود وجالب آن كه بدانیم درحالیكه ادیان دیگر، قوة عقل انسان راحتی در جزئیترین مسائل راكد و منجمد نگهداشتهاند، اسلامآنقدر آنرا محترم و آزاد دانسته كه حتی دربارة اصول عقیدتیخود- كه تحصیل آنها بر همگان مفروض است- نهتنها تقلید وتعبد را ناكافی و مردود دانسته، بلكه خوان تعقل و تفكر انسان رانیز در ساحت آن گسترده و الزام داشته كه هر فردی، مستقل وآزادانه صحت آنها را كسب كند.
اسلام تنها در عبادات بدنی (چون نماز و روزه) و یا درعبادات مالی (چون خمس و زكات) منحصر نمیشود، بلكهنوع دیگری از عبادت هم در آن وجود دارد كه عبارت است از«عبادت- فكری» كه اگر در مسیر بیداری و آگاهیبخشی به انسانبهكار گرفته شود، از سالها عبادت بدنی هم برتر گفته شده است.
صاحبان فكر

قرآن كریم در جایگاه كتاب آسمانی دین اسلام میفرماید:«فبشرعبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئك الذینهدئهم الله و اؤلئك هماولواالالباب»۲؛ بندگانم را بشارت ده،آنانكه چون سخنی بشنوند به نیكوترین وجه عمل كنند، آنانهستند كه خداوند به لطف خاص خود هدایتشان فرموده و همآنان به حقیقت خردمندان عالماند». این آیة شریفه دارای چندنكته است:
۱ـ خداوند متعال، كلام را با لفظ «عبادی» آغاز كرده، گوییخواسته است بفرماید كه «بندة من چنین است و باید دارای اینصفت باشد كه... الخ»
۲ـ آیه شریفه، صریحاً بر استقلال قوة عقل تأكید و آن را درحكم غربال و وسیلة هدایت معرفی میفرماید و آنگاه این«هدایت عقلی» را «هدایت الهی» میداند.
۳ـ قرآن كریم در این آیه تعبیر و تشبیه ظریف و لطیفی رابهكار برده است؛ هرجا- و بهخصوص در این آیه- كه میخواهداز حقایق پشت پردة ظواهر سخنی بیاورد، تعبیر «اولواالالباب»را بهكار میبرد و میفرماید كه «تنها اولواالالباب، این حقیقت رادرمییابند»، و این از اصطلاحات خاصّ قرآنی است (و در هیچجای دیگر بهكار نرفته) و آن هم فقط و فقط دربارة «عقل»استعمال شده!
«راغب اصفهانی» در كتاب «مفردات» میگوید: «اللب العقلالخالص من الشوائب»؛ «لبّ، عقل خالصی را گویند كه ازشوائب جدا شده باشد». در ابتدا كه فكر انسان خام است، نوعیدر آمیختگی میان محسوسات و تخیلات و معقولاتش وجوددارد و آنگاه كه عقل از مقهوریت وهم و خیال و حسّ بیرون آید،«لبّ» نامیده میشود، چراكه نسبت «عقل انسان» (كه باطنیاست) به «قوای ظاهری حسی»، همانند نسبت «مغز» است به«پوست میوه». مثلاً میوهای مانند «گردو» در ابتدای شكلگیری،پوسته و هستهاش در هم آمیختهاند، اما به تدریج كه میوه كاملو رسیده میشود، پوسته از مغز جدا میگردد و هركدام خاصیتجداگانهای مییابند. گویی قرآن مجید، انسان را به یك میوهتشبیه كرده كه عقل او در جایگاه مغز میوه است؛ و اگر انسان درعلم و معرفت به تكامل برسد، قوة عقلانیاش از پوستة حسّ ووهم و خیال جدا و مستقل میشود و چنین است كه انسانی را«لبیب» گویند؛ یعنی كه قوة عاقلهاش استقلال خود را بازیافتهاست.
۴ـ فرد عاقل كسی است كه با تكیه بر نیروی عقلانی خود،قدرت تجزیه و تحلیل دارد. درحالیكه جاهل فاقد چنین توانیاست. نكته قابل توجه اینكه بسیاری از افراد هستند كه عالماندولیكن جاهل! عالم بدین معنا كه علوم بسیاری را فراگرفتهاند،اما جاهلاند از این روی كه اهل تجزیه و تحلیل و استنباطنیستند. چنین است كه امام كاظم(ع) به «هشامبن حكم»میفرمایند: «ای هشام، خداوند تبارك و تعالی، بندگان آگاه واندیشمند خود را بدین بیان بشارت میدهد كه: فبشر عبادالذینیستمعون القول...»۳.
چند اصل برای تفكر و تعقل

۱ـ اقامة دلیل و برهان روشن: از فحوای آیة شریفة ۱۲۶سوره مباركة «نحل» چنین مستفاد میشود كه پذیرفتن هرادعایی، منوط است به اقامة براهین و دلایل روشن، چراكهبرهان و دلیل، پایههای استواری هر مدّعایی هستند: «ادع الیسبیل ربّك بالحكمة و الموعظة الحسنة وجد لهم بالتی هیاحسن».
جناب بوعلی (علیهالرحمه) در «اشارات» میگوید «من تعودان یصدق بغیر دلیل فقد انخلع من كسوة الانسانیة»، «كسی كه هرحرفی را بدون برهان و دلیل بپذیرد؛ از لباس آدمی بیرون رفتهاست». و متقابلاً میتوان گفت كه هركسی هم كه هر حرفی رابدون دلیل انكار كند، او هم آدم نیست! آنگاه جناب بوعلی ادامهمیدهد: «كل ما قرع سمعك من العجائب فذره فی بقعة الامكانمالم یذرك عنه قائم البرهان»؛ «اگر كلام عجیبی شنیدی،مادامیكه دلیلی بر امكان یا عدم امكانش نداری، نه آن را ردّ كنو نه قبول، تا وقتیكه دلیل و برهانی بهدست آوری. در خودقرآن كریم نیز از ابزار استدلال و برهان استفاده شده و برای معتبرشناختن استدلال و تعقل، چه دلیلی از این بالاتر كه خود قرآنمجید. در بسیاری از مسائل به استدلال عقلی و اقامة برهانعقلانی روی آورده است. مثلاً در آیة «قل لوكان فیهما الهة الااللهلفسدتا»، یك قیاس استدلالی و برهان عقلی بهكار رفته است.
۲ـ پشتوانه علمی: مایة تفكر، علم است و امر به هر چیزی،امر به مقدمة آن است و چون تفكر بدون علم میسّر نیست، لذاامر به تفكر، خود امر به سرمایة آن (كسب علم) نیز هست. امامكاظم(ع) در ادامة آن حدیث موصوف (كه خطاب به «هشامبنحكم» ایراد فرمودهاند) میفرمایند: «یا هشام ان العقل معالعلم،فقال: وتلك الامثل نضر بهار للناس و ما یعقلها الاالعلمون».۴-۵
پس انسان برای تفكر، ابتدا باید علوم مورد نیاز را كسب كندو آنگاه با تكیه بر آن به تجزیه و تحلیل و تعقل رویآورد كهتفكر بدون پشتوانه علمی، در مثل چون كارخانهای است كهمواد خام اولیه كم دارد و قهراً محصولش نیز كم خواهد بود.چنین است كه قرآن كریم میفرماید: «ولاتقف مالیس لك بهعلمٌ».۶
۳ـ ژرفنگری: تفكر اگر سطحی و پراكنده باشد، فایده واثری بر آن مترتب نیست، ولی اگر مبتنی بر مطالعات وآزمایشها و حسابگریهای دقیق باشد، بسیار مفید و سرمایةبزرگی برای پیشرفت جامعة بشری واقع خواهد شد.
۴ـ دوری از تعصب: حقیقتجویی، منزّه از جزم اندیشی وتعصب كور و جاهلانه است. آنكه درپی یافتن حقیقت است،لاجرم باید با دیدی واقعبینانه به ابزار و افكار خود بنگرد و دراین راه بر فكر و رأی اشتباه خویش پافشاری نكند. این اصل ازفحوای آیة شریفة ۱۹ از سورة مباركه «زمر» به راحتی قابل ادراكاست.
«آفات تفكُّر و تعقُّل»

قرآن كریم (و همینطور وجدان سلیم)، عقل را مبرّا از خطاو اشتباه ندانسته است، و لذا لغزشگاههای آن را مشخص كردهاست:
۱ـ تكیه بر ظنّ و گمان به جای علم و یقین: قرآن مجیدمیفرماید: «و ان تطع اكثر من فی الارض یضلوك عن سبیل اللهان تتبعون الاالظن و ان هم الایخرصون»؛۷ «و تو ای رسول، اگر ازاكثر مردم روی زمین پیروی كنی تو را از راه خدا گمراه خواهندكرد كه اینان جز از پی ظنّ و گمان نمیروند و جز اندیشة باطل ودروغ چیزی در دست ندارند».
امروزه از منظر فلاسفه مسلّم شده است كه یكی از عواملعمدة خطاها و اشتباهات عقل، پیروی از حد سیّات و ظنیات(به جای پیروی از یقینیات) است. «دكارت» دانشمند غربی،هزار سال پس از نزول قرآن توانست به این نتیجه برسد و لذامیگوید: «هیچ چیز را حقیقت نمیدانم، مگر اینكه بر من بدیهیباشد و از شتابزدگی و سبق ذهن و تمایل بپرهیزم و آن رانپذیرم، مگر آنكه چنان روشن و متمایز باشد به جای هیچگونهشك و شبهه در آن نباشد».۸
۲ـ پیروی از امیال و هواهای نفسانی: قرآن كریم، امیال وهواهای نفسانی را نیز یكی از عوامل لغزش عقل برمیشمارد ومیفرماید: «ان یتبعون الاالظن و ماتهوی الانفس»۹؛ «این قومناسپاس و مشرك، چیزی غیر از گمان باطل و هوای نفس فاسدخود را در بتپرستی پیروی نمیكنند». انسان برای آنكه بتوانددر هر امری، تشخیص درست و صحیحی داشته باشد، بایدبیطرفانه و بدون تمایل و اصرار برخواستة خویش به تفكربنشیند و برای كشف حقیقت كوشش كند؛ همانگونه كه یكقاضی برای صدور حكم حق باید نسبت به طرفین دعوا و دلایلآنها بی طرف باشد و امیال و امور نفسانی خود را در هیچیك ازمراحل قضا دخالت ندهد.
۳ـ شتابزدگی: هرگونه اظهارنظر و قضاوتی باید مستظهر بهدلایل و مدارك كافی و معتبر باشد و شتاب و تعجیل در آن،یكی از لغزشهای اندیشه است. قرآن كریم كه سرمایة علمی وفكری بشر را اندك و ناكافی میداند، اظهار جزم در قضاوتهایبزرگ را دور از احتیاط و غیرعقلانی میداند؛ «و ما اوتیتم منالعلم الاقلیلاً»۱۰
امام صادق(ع) میفرمایند: «خداوند متعال در قرآن مجید،بندگانش را با دو آیه تأدیب فرموده؛ «الم یؤخذ علیهم میثقالكتب ان لا یقولوا علی الله الاالحق»۱۱ و «بل كذبوا بمالمیحیطوا»۱۲، یعنی تا به چیزی علم پیدا نكردهاند، آن را تصدیقنكنند و تا به غلط بودن چیزی یقین حاصل نكردهاند، آن را ردّ ونفی ننمایند. ۱۳
۴ـ سنتگرایی: انسان به حكم طبیعت اولی، خودبهخود وبدون آنكه بخواهد و مجالی به اندیشة خویش بدهد، سنن،عقاید و تفكرات اسلاف خود را میپذیرد و اصولاً یكی ازمشكلاتی كه تمامی پیامبران الهی در امر دعوت با آن مواجهمیشدهاند، استناد جاهلان به آراء و عقاید آباء و اجدادشان بودهاست.
امام كاظم(ع) در ادامة آن حدیث موصوف در خطاب بههشامبن حكم میفرمایند: «یا هشام، ثمّ ذم الذین لایعقلون،فقال: و اذا قیل لهم اتبعوا ماانزل الله قالو بل نتبع مآالفینا علیهءاباء نا اولوكان ءاباؤ هم لایعقلون شیئاً و لایهتدون».۱۴ اینتوبیخ قرآنی، حركتی است در حمایت از استقلال عقل ومبارزهای است با سنتگرایی و تقلید كوركورانه.«فرانسیسبیكن»، دانشمند غربی، میگوید: «یكی از چیزهاییكه عقل انسان را فریب میدهد، راهی است كه گذشتگان آن راپیمودهاند».۱۵
۵ـ پیروی از اكثریت: امام كاظم(ع) در ادامه آن حدیثمیفرمایند: «یا هشام، ثمّ ذم الله الكثرة، فقال: و ان تطع اكثر منفی الارض یضلوك عن سبیلالله ان یتبعون الاالظن و ان همالایخرصون»، ولذا تصمیم اكثریت نمیتواند ملاك درستی برایتصمیمگیری باشد. در میان عامة مردم ضربالمثل معروفیهست كه میگوید: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو»،اما وقتی جماعت رسوا باشد، همرنگ جماعت شدن، رسواشدن است. امیر مؤمنان، علی(ع) میفرمایند: «لاتستو حشوا فیطریق الهدی لقلة اهله»۱۶؛ «در راه حق و هدایت، از كم بودنهمراه نهراسید»۱۷.
۶ـ شخصیتگرایی: نخبگان و اشخاص بزرگ و صاحبمقام، به لحاظ عظمتی كه در چشم مردم دارند، بر روی فكر واندیشة دیگران اثر میگذارند و ارادة آنان را تسخیر شخصیت وارادة خود میكنند؛ دیگران آنچنان میاندیشند و تصمیممیگیرند كه آنان.
قرآن كریم، همة افراد بشر را به استقلال رأی و فكر دعوتمیكند و پیروی كوركورانه از اكابر و اشخاص برجسته را موجبشقاوت ابدی میداند و در اشاره به احوال دوزخیان در قیامت اززبان آنان نقل میكند كه میگویند: «وقالوا ربنا انا أطعنا سادتنا وكبراء نافاضلونا السبیلاً».۱۸
محورهای تفكُّر و تعقُّل»

تأكید و تشویق قرآن كریم به تفكر و اندیشیدن بهطور مطلقو مبهم صورت نگرفته، بلكه خود محورها و راههایی رامشخص فرموده و مردم را به تعقل و تدبر در آنها دعوت كردهاست. از دیدگاه قرآن مجید، سه منبع اصلی برای تفكر وجوددارد:
۱ـ طبیعت: در سراسر قرآن كریم آیات فراوانی هست كهآدمیان را به تفكر و تعقل (و نتیجهگیری) در طبیعیات ومحسوسات عالم- مانند زمین و آسمان و ستارگان و ابر و باد وباران و جمادات و نباتات و حیوانات و غیرهم- دعوت كردهاست. مثلاً در جایی فرموده: «قل انظروا ماذا فیالسموات والارض».۱۹
۲ـ تاریخ: آیات بسیار دیگری از قرآن كریم هستند كه بنیآدمرا به مطالعة تاریخ و سرگذشت پیشینیان فرا میخواند و آن را بهعنوان یك منبع كسب علم معرفی مینماید؛ مثلاً: «قدخلت منقبلكم سنن فسیروا فیالارض فانظروا كیف كان عقبةالمكذبین»۲۰ از دیدگاه قرآن مجید، تاریخ بشر و تحولات آن برطبق یكسری قوانین و سنتی شكل میگیرد كه شناخت آنهامیتواند به حال بشر سودمند و مفید واقع شود. فراخوانعمومی قرآن مبین به دانستن تاریخ، امری است كه در یكآزمایشگاه واقعی برتعالیم نبوی صحّه خواهد گذارد.
۳ـ ضمیر انسان: قرآن كریم، ضمیر انسان را نیز به عنوان یكمنبع ویژة معرفتی میشناسد. از دیدگاه این كتاب آسمانی،سراسر خلقت، آیات و علایم و نشانههایی هستند برای كشفحقیقت؛ از جهان خارج از وجود انسان به «آفاق» و از عالم دروناو به «انفس» تعبیر میكند و اصطلاح «آفاق و انفس» از همین جادر ادبیات اسلامی ما وارد شده است و خداوند تبارك و تعالیبرای «سرور آفاق و انفس» دعوتی همگانی دارد:
«سنریهم ءایتنا فیالافاق و فی أنفسهم حتی یتبین لهمانهالحق»۲۱
«كانت»، فیلسوف آلمانی، جمله معروفی دارد كه بر سنگقبرش نیز حكّ شده است. او میگوید: «دو چیز است كه اعجابانسان را سخت برمیانگیزد؛ یكی آسمان پرستارهای كه بالایسر ما قرار گرفته و دیگری وجدان و ضمیری است كه در درونما وجود دارد».
حواس یا عقل یا هردو؟!

بعضی از نویسندگان متاخّر اسلامی كه تحت تاثیر فلسفةحسی اروپاییان قرار گرفتهاند، با نگاهی سطحی و غیرعالمانه بهآن دسته از آیات قرآن مجید كه بهطور مكرر بشر را به مطالعةمحسوسات عالم دعوت كرده، به بیراهه رفتهاند و «طبیعت»رایگانه منبع تحصیل معرفت و «حواس» را تنها ابزار كسب علمو شناخت معرفی كردهاند. این درحالی است كه قرآن كریم بیشاز آنكه بر استفادة از «حواس»، بهعنوان ابزار و نگریستن درطبیعت بهعنوان منبع تأكید كند بر لزوم تكیه به منبع عقل و ابزار«برهان و استدلال» اصرار و تأكید كرده است.
«سیر از آیات به ذیالا´یات»

«ماوراءالطبیعه» موضوع یكی از مناقشات همیشگیخداپرستان (الهیّون) و مادهگرایان (ماتریالیستها) بوده است؛الهیون بر توانایی انسان به سیر از ظواهر به اعماق حقایق، دلایلو براهین مختلف ذكر كردهاند و ماتریالیستها در ردّ آن اصرار والحاح كردهاند و از همینرو بوده كه «فلسفة اولی» محلّ منازغةاین دو گروه واقع شده است.
قرآن كریم، از طرفی انسانها را به مطالعة «آیات و نشانهها ومحسوسات عالم هستی» دعوت میكند و از طرف دیگر هم بهتفكر و تدبر و تعقل. حال سؤال این است كه آیا این تفكر و تدبرو تعقل، تنها در مرحلة «آیات» متوقف است یا اینكه میتوان بامداقه در «آیات» به «ذیالایات» نیز دست یافت؟
بدیهی است كه مراد و مقصود قرآن مجید این است كه ما ازتفكر در «آیات» به «ذیالایات» پیببریم، در غیر اینصورت،صرف تفكر در آیات، اگر به تفكر ثانوی منجر نشود، نتیجهاش«معرفتالله» نخواهد بود. به همین دلیل بسیاری از مردم وبهخصوص علمای علوم طبیعی بهخاطر اینكه تفكرشان در حدّآیات متوقف است و به ورای آیات (ماوراءالطبیعه) نظر ندارند،به صورت افراد مردّد و یا منكر باقی میمانند.
تمام آیاتی كه در قرآن كریم به مسائل شناختی برمیگردد،همة اشیاء این عالم را مقدمه و نشانة ماوراءالطبیعه معرفیمیكند و لذا با توسعه و تعمیم این نگرش كه عالم طبیعت بهمنزلة علامت و نشانه و آیة وجود عالم دیگری است، وجودعالم ماوراء طبیعت، از طبیعت به آسانی استنباط میشود. نكتهقابل توجه اینكه شناخت پروردگار عالم از طریق تعقل وراهیابی به ماوراء طبیعت از راه طبیعت، امری استثنایی نیست،چراكه تعقل به منزلة بال پروازی است كه انسان را از محسوب بهماورائ طبیعت میرساند.
تفكّر دینی (تفكّر قرآنی)

تفكّر و تعقّل دینی نیز مانند سایر تفكّرات، منبع و مأخذیمیخواهد تا مواد فكری از آن سرچشمه بگیرد؛ چنانكه مثلاً درتفكر ریاضی، یك رشته معلومات و بدیهیات ریاضی، مبنایكار واقع میشود. یگانه منبع و مأخذی كه دین آسمانی اسلامبدان اتكاء دارد، همانا قرآن كریم (مدرك قطعی و همیشگینبوت پیامبر اسلام) است.
قرآن كریم در تعلیمات خود، برای رسیدن به مقاصد ومعارف اسلامی، سه راه را در دسترس پیروان خود قرار دادهاست:
الف- ظواهر دینی
ب- حجّت عقلی (تفكّر فلسفی)
ج- درك معنوی
و ما در این مقال، به صورت فشرده پیرامون ظاهر دینی وحجّت عقلی بحث خواهیم كرد.
الف- ظواهر دینی: قرآن كریم گاهی در بیانات خود همةمردم را مورد خطاب قرار میدهد و بدون اقامة دلیل و حجّت وتنها به واسطة مقام ربوبیت و فرمانروایی خداوند، امر و نهیمیكند (مثلاً در پذیرفتن اصول اعتقادی و احكامی عملی). اینطرز بیان، مؤیّد حجّیت این بیانات لفظی است و لذا اینگونهبیانات لفظی راهی است برای فهم مقاصد دینی و معارفاسلامی؛ منجمله: «امنوا بالله و رسوله»، «اقیموالصلوة» و...، كهآنها را «ظواهر دینی» مینامیم. ظواهر دینی از آنجا كه بهسادهترین بیان تقریر شدهاند، هر كسی میتواند به اندازة فهم ودرك خود از آنها بهرمند شود و بهوسیلة آن به اصول و فروعمعارف اسلامی پیببرد.
«اقسام ظواهر دینی»

قرآن كریم كه مأخذ اصلی تفكر مذهبی اسلام است، برایمسلمین به ظواهر الفاظ خود حجیت و اعتبار داده است. ظواهرآیات قرآن نیز بیان رسول خدا(ص) را تالی كلام خدا قرارمیدهد و آن را معتبر میشمارد؛ چنانكه میفرماید: «وانزلناالیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم ولعلّهم یتفكّرون»،۲۲ و لذابیان پیامبر اكرم(ص) برای مستمعین كلام ایشان- چه استماعمستقیم باشد و چه نقل قابل اعتماد- حجت و لازمالاتباع است.
با تواتر قطعی از رسول خدا(ص) رسیده است كه بیان اهلبیت ایشان نیز همانند بیان خود ایشان معتبر است،۲۳ بنابراینبیان اهل بیت(ع) تالی بیان پیامبر(ص) میباشد نكته قابل ذكراینكه بیان اهل بیت(ع) نیز از طرق مشافهه یا نقل قابل اعتماد،حجت است. لذا روشن میشود كه ظواهر دینی بر دو قسماست: كتاب و سنت؛ مراد از «كتاب»، ظواهر آیات كریمة قرآنمجید است و مراد از «سنت»، احادیثی است كه از پیامبر(ص) واهل بیت(ع) رسیده باشند.
نكته

۱ـ كتاب آسمانی اسلام كه ماخذ اصلی هرگونه تفكراسلامی است، ماخذ دینی دیگر را نیز اعتبار و حجیت میدهد.
۲ـ اینكه قرآن كریم، به خودی خود برای همگان قابل فهماست، با مرجعیت علمی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) در معارفاسلامی منافاتی ندارد، چراكه بخشی از معارف و احكام اسلامیهستند كه قرآن مجید تنها كلیات آنها را مطرح كرده (ماننده نمازو روزه و حجّ و غیره) و تفصیل آنها بر مراجعة به سنّت متوقفاست.
۳ـ در بخشی دیگر از آیات قران كریم كه متضمن معارفاعتقادی و اخلاقی است، اگرچه مضامین و تفاصیل آنها برایعموم قابل فهم باشد، ولیكن برای درك معانی آنها باید روشاهل بیت(ع) را اتخاذ كرد و هر آیه را به كمك دیگر آیات قرآنیتفسیر كرد، نه به رأی و نظر خود كه حضرت امام علی(ع)میفرمایند: «برخی از قرآن با برخی دیگر از آیات آن به سخنآمده و معنای خود را میفهماند و بعضی از آن به بعضی دیگرگواهی میدهد».۲۴
ب- حجّت عقلی: قرآن كریم، تفكر عقلانی را تصدیق كردهو آن را جزء تفكر مذهبی قرار داده است و البته میتوان گفت كهتفكر عقلانی هم پساز آنكه حقانیت و نبوت پیامبر(ص) راپذیرفت، ظواهر قرآن و بیانات پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را درصف حجّتهای عقلی قرار میدهد. حجتهای عقلی بر دو نوعهستند: برهان و جدل.
«برهان»، حجتی است كه مواد آن مقدماتی درست باشند،اگرچه مشهود یا مسلم نباشند.
به عبارت دیگر، «براهین» قضایایی هستند كه انسان با شعورخدادادی خود، آنها را درك و تصدیق میكند؛ چنانكه میدانیمعدد سه از چهار كوچكتر است. اینگونه تفكر، تفكر عقلیاست و در صورتیكه موضوعش كلیات جهان هستی باشد(مانند تفكر در مبدأ آفرینش و سرانجام جهان)، «تفكر فلسفی»نامیده میشود.
«جدل» حجّتی است كه همه یا برخی از مواد آن ازمشهورات و مسلمات باشند، چنانكه در میان پیروان ادیانمذاهب مختلف معمول است كه در حیطة مذهب خود،نظریات مذهبی را با اصول مسلّمة آن اثبات میكنند.
قرآن كریم هر دو شیوه را بهكار بسته و آیات بسیاری در آناست كه متضمّن هر دو شیوهاند:
اولاً: به تفكر آزاد در كلیات جهان هستی و در نظام كلّی عالمو نیز در نظامهای خاص (مانند آسمان و ستارگان و شب و روزو حیوانات و نباتات و غیرهم) امر میكند و با رساترین تعبیر،تفكر و تعقل آزاد را میستاید.
ثانیاً: به تفكر عقلی جدلی (كه معمولاً بحث كلامی نامیدهمیشود)، مشروط بر اینكه با بهترین صورت و رعایت اصولآن (برای یافتن حقّ، با پرهیز از لجاجت و مقرون به اخلاقنیكو) انجام پذیرد، امر كرده است: «ادع الی سبیل ربك بالحكمةوالموعظة الحسنة وجدلهم بالتی هیأحسن».
پاورقیها:
۱ـ اصول كافی، ج ۱، باب «عقل و جهل»
۲ـ زمر، ۱۸ و ۱۹
۳ـ اصول كافی، ج ۱، باب «عقل و جهل»
۴ـ عنكبوت، ۴۴
۵ـ اصول كافی، ج ۱، باب «عقل و جهل»
۶ـ اسراء، ۳۷
۷ـ انعام، ۱۱۷
۸ـ سیر حكمت در اروپا، ج ۱
۹ـ نجم، ۲۴
۱۰ـ اسراء، ۸۶
۱۱ـ اعراف، ۱۷۰
۱۲ـ یونس، ۴۰
۱۳ـ المیزان، ج۶، ص۳۱۹
۱۴ـ بقره، ۱۷۱
۱۵ـ اسلام و مقتضیات زمان، ۶۰
۱۶ و ۱۷ـ نهجالبلاغه، خ ۲۰۱
۱۸ـ احزاب، ۶۸
۱۹ـ یونس، ۱۰۲
۲۰ـ العمران، ۱۳۸
۲۱ـ فصلت، ۵۴
۲۲ـ نحل، ۴۵
۲۳ـ غایةالمرام، ۲۱۱
۲۴ـ نهجالبلاغه، خُ ۲۳۱

منابع:

۱ـ تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری(ره)
۲ـ اسلام و مقتضیات زمان، شهید مطهری(ره)
۳ـ بیست گفتار، شهید مطهری(ره)
۴ـ شناخت در قرآن، شهید مطهری(ره)
۵ـ مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، شهید مطهری(ره)
۶ـ مجموعة گفتارها، شهید مطهری(ره)
۷ـ شیعه در اسلام، علامه طباطبایی(ره)
۸ـ مجلة قرآنی بشارت، مجلّدهای ۱، ۳، ۱۲

محمدزاهد غیاثی-دانشگاه شهید چمران اهواز- اسفند ماه ۷۹
منبع: معارف قرآن

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center