شبهه:
یکی از شبهاتی که به خصوص وهابیها و سلفیان علیه مذهب شیعه القا میکنند، این است که در قرآن از مسئله جانشینی سخنی به میان نیامده و اگر مسئله جانشینی پیامبر اسلام (ص) اهمیت میداشت قرآن به آن میپرداخت و سکوت نمیکرد. در حالی که از موضوعات ساده مانند نماز و روزه و امثال اینها سخن گفته است.
پاسخ شبهه:
قبل از پاسخ شبهه بیان مطالبی لازم است:
۱. تردیدی نیست که قرآن برای هدایت بشر نازل شده و هرچیزی که برای هدایت و رستگاری انسان لازم باشددر قرآن بیان گردیده است. به مین دلیل خداوند میفرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمينَ[۱] ؛و ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است». قرآن برای رسیدن انسان به سعادت و کمال برنامههای راهگشا و نجات بخش دارد و کلیات هر امری که در سعادت او دخیل است در قرآن آمده است. اما خداوند در کنار قرآن سنت و دستورهای پیامبر اسلام را نیز مکمل هدایت بشر قرار داده است. خداوند در قرآن میفرماید: «وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَديدُ الْعِقابِ؛ آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد؛ و از (مخالفت) خدا بپرهيزيد كه خداوند كيفرش شديد است».[۲] طبق این آیه شریفه عمل به تمام دستورات پیامبر اسلام واجب است و باید از هرچیزی که آن حضرت برای هدایت بشر بیان نموده است پیروی شود.
۲.خداوند در قرآن کریم میفرماید: «وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى؛ و (اين قرآن) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مىآورند»[۳] بر طبق این آیه شریفه یکی از وظایف پیامبر اسلام (ص) این است که آیات قران را و آنچه برای سعادت بشر لازم است بیان کند؛ جزئیات مطالبی که برای هدایت بشر لازم است و در قرآن نیامده، بیان آنها را به عهده پیامبرش گذاشته است.
پس با توجه به اینکه بسیاری از جزئیات مسائل دینی توسط پیامبر اسلام بیان شده، این گونه در قرآن بیان نشده است. در حدیثی که از امام صادق (ع) نقل شده این مطلب به روشنی بیان گردیده است. وقتی که ابابصیر یکی از شاگردان امام صادق (ع) از آن حضرت درباره آیه اولی الامر که میفرماید:«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُم»[۴] سؤال می کند حضرت میفرماید این آیه در شأن علی و حسن و حسین نازل شده است. سپس از آن حضرت میپرسد برخی میگویند چرا اسم علی و اولاد او در قرآن نیامده است؟ حضرت فرمود به آنها بگوئید: «قُولُوا لَهُمْ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ نَزَلَتْ عَلَيْهِ الصَّلَاةُ، و لَمْ يُسَمِّ اللَّهُ لَهُمْ ثَلَاثاً و لَاأَرْبَعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ عَلَيْهِ الزَّكَاةُ، وَ لَمْ يُسَمِّ لَهُمْ مِنْ كُلِّ أَرْبَعِينَ دِرْهَماً دِرْهَمٌ، حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَ الْحَجُّ، فَلَمْ يَقُلْ لَهُمْ: طُوفُوا أُسْبُوعاً حَتّى كَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ هُوَ الَّذِي فَسَّرَ ذلِكَ لَهُمْ؛ و نَزَلَتْ «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» و نَزَلَتْ فِي عَلِيٍّ و الْحَسَنِ و الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمُ السَّلَامُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ: مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ؛ و قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ أُوصِيكُمْ بِكِتَابِ اللَّهِ و أَهْلِ بَيْتِي...[۵]؛ به آنان بگو نماز بر رسول خدا نازل شد اما نفرمود سه رکعت است یا چهار رکعت تا اینکه پیغمبر (صلیالله علیه و آله و سلم) آن را توضیح داده و رکعات نماز را برای امتش بیان نموده است، زکات نازل شد و نفرمود که از هر ۴۰ درهم یک درهم زکات آن است، حج نازل شد ولی بیان نکرد که هفت مرتبه طواف کنید و نیز آیه اولی الامر نازل شد و این پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود که آنها را تفسیر کرد و در مورد اولی الامر فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» ... و اگر پیغمبر آنها را معرفی نمیکرد همانا آل فلان و آل فلان ادعا میکرد که اهل بیت و اولی الامر ما هستیم».
از آنچه بیان گردید این مسئله ثابت میشود که نیامدن اسم ائمه (علیهم السلام) در قرآن به این دلیل است که قرآن مسائل را به صورت کلی بیان نموده نه به صورت شخصی و ازاینرو از ائمه (علیهم السلام) در قرآن اسم برده نشده است. اما پیامبر اسلام (ص) بر طبق وظیفه الهی و دینی خود ولایت و امامت امام علی (ع) و سایر امامان را برای امتش بیان کرده است اما این برخی از مسلمانان هستند که به این احادیث نبویاعتنایی نکرده و از اهل بیت و امامانی که رسول خدا معرفی نموده فاصله گرفته و راهی را که خود شان به وجود آورده اند رفته اند. پیامبر اسلام (ص) به دلیل ابنکه بر طبق گفته قرآن کریم از روی هوی سخن نمیگوید،[۶] امامت امام علی (ع) و سایرائمه را در احادیث متواتر غدیر، ثقلین، منزلت، ولایت، سفینه و... بیان کرده است و هیچ دلیلی برای مخالف با این احادیث وجود ندارد.
اگر قرار باشد به دستورات و گفته های پیامبر (ع) درباب امامتبا این بهانه که در قرآن از اسم امام علی نام برده نشده، اعتنایی نشود پس بسیاری از جزئیات شریعت و احکام دینی که در قرآن از انها چیزی گفته نشده و پیامبر اسلام به آنها پرداخته است نباید عمل کرد و چنین لازمه ای را هیچ مسلمانی نمیپذیرد.
اما در قرآن به طور کلی درباره امامت و جایگاه امام علی و اهل بیت (علیهمالسلام) آیات متعددی وجود دارد؛ مانند آیه مودت (سوره شوری، ۲۳)، آیه تطهیر (احزاب،۳۳) آیه مباهله (۶۱، آل عمران) آیه اکمال دین (مائده،۳) آیه ولایت (مائده،۵۵) آیه خیر البریه (بینّه،۷) آیه صادقین (توبه،۱۱۹)، آیه تبلیغ (مائده، ۶۷) و آیه اولی الامر (نساء،۵۹) که دلالت آنها با شأن نزول و احادیث نبوی براین مطلب روشن میگردد.
در این مقاله مجالی برای توضیح این آیات نیست و فقط به توضیح آیه ولایت پرداخته میشود.
آیه «إِنَّما وَلِیكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»؛[۷] «ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها كه ایمان آوردهاند همانها كه نماز را برپا مىدارند، و در حال ركوع، زكات مىدهند». یکی از آیاتی است که ولایت و امامت امام علی (ع) به وسیله آن قابل اثبات است.
با توجه به معنای «انّما» که برای حصر است «ولایت یا ولی بودن» منحصر میشود در موضوعاتی که در آیه شریفه ذکر شدهاند و آنها عبارت اند از خداوند، رسول خدا (ص) و کسانی که ایمان آورده و در نماز در حال رکوع، زکات میدهند. طبق فرمایش علامه طباطبایی ولایت بالاصالة از برای خداست و از برای غیر خدا بالتبع است که آن هم با این آیه شریفه در رسول و کسی که ایمان آورده و در حال رکوع، زکات میپردازد، منحصر شده و از آنان به دیگران نباید تجاوز کند.[۸]
و معنای کلمه «ولیّ» در این آیه به یکی از سه معنا میتواند باشد که عبارتاند از: ناصر، دوست و سرپرست. اگر ولیّ در این آیه به معنای دوست یا ناصر باشد، با توجه به معنای «انّما» معنای آیه چنین میشود که تنها، خدا و رسولش و آنهایی که در حال رکوع، زکات میدهند، دوست یا ناصر مسلمانان (مخاطبین آیه) هستند و با توجه به معنای«انّما» نباید دوستی و نصرت از آنان به دیگران تجاوز کند. یعنی تنها آنان دوست یا ناصر مسلمانان هستند و کسی دیگری غیر از آنان این حق را ندارد که دوست یا ناصر مؤمنین باشد در حالی دیگرمؤمنان هم دوست مؤمنان هستند. به ناچار باید ولی در این آیه به معنای ولایت امری و سرپرستی میتواند باشد که ملازم با تصرف در امور دیگران و از شئون خداوند است.؛ زیرا به جز خدا هیچ کسی حق تصرف در امور دیگران را ندارد؛ بلکه این خداست که آن را به هر که بخواهد اعطا میکند. و آیه میگوید که امر ولایت به معنای سرپرستی بعد از خدا و رسولش به عهده فرد یا افرادی است که در حال رکوع زکات میدهند. اما این فرد یا افرادی که در طول خدا و رسول خدا (ص) دارای ولایت انحصاری است، در آیه کریمه مشخص نیست و فقط نشانههایی در آیه برای او ذکر شده که تشخیص و تعیین آن با این نشانهها ممکن نیست. بنابراین برای شناختن او به شأن نزول آیه نیازمندیم که در متون معتبر شیعه و سنی نقل شدهاست.
در بسیارى از كتابهای اسلامى و منابع اهل تسنن، روایات متعددى دال بر اینكه آیه فوق در شأن على (ع) نازل شده، نقل گردیده كه در بعضى از آنها اشاره به مسئله بخشیدن انگشتر در حال ركوع شده و در بعضى نشده، و تنها به نزول آیه در باره على (ع) قناعت گردیده است. این روایت را «ابن عباس»، «عمار یاسر»، «عبد اللَّه بن سلام»، «سلمة بن كهیل»، «انس بن مالك»، «عتبة بن حكیم»، «عبد اللَّه ابى»، «عبد اللَّه بن غالب»، «جابر بن عبد اللَّه انصارى» و «ابو ذر غفارى» نقل كرده اند و افزون بر آنان از خود علی (ع) نیز در کتابهای اهلسنت نقل شدهاست.[۹]
از آنچه بیان شد این نتیجه به دست می آید که قرآن کریم به طور کلی از امامت و جانشینی سخن گفته و با توجه به اهمیت این مسئله آیات متعددی بر مسئله امامت امام علی (ع) بعد از رسول خدا (ص) به صورت کلی نازل شده که با شأن نزول و احادیث نبوی مصداق امام کاملاًروشن می گردد.
نویسنده: حمیدالله رفیعی
پی نوشت:
[۱] نحل، ۸۹.
[۲] . حشر، ۷.
[۳] . نحل، ۶۴.
[۴] . نساء، ۵۹.
[۵] . کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۲، ص۷، قم، دارالحدیث، چ۱، ۱۴۲۹ق.
[۶] . سورة نجم آیه ۳.
[۷]. المائده، ۵۵.
[۸]. محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۱۴، قم، دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چ۵، ۱۴۱۷ق.
[۹]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۴ص۴۲۵، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.