چكیده:
بسیارى از مخالفان قرآن كوشیده اند چنین شبهه افكنى كنند كه این كتاب آسمانى با دنیاى امروز كه عصر پیشرفت علوم و تكنولوژى است، متناسب نیست; بلكه فقط اعجاز عصر پیامبر ختمى مرتبتصلى الله علیه وآله است و صرفا براى زمان ایشان شمولیت داشته است و اكنون همانند كتاب مقدس انجیل صرفا براى استفاده فردى قابلیت دارد.
از این دیدگاه، تئورى جدایى دین از سیاست و در پى آن عدم جامعیت و جاودانگى قرآن كریم داده مىشود كه مغالطهاى بس خطرناك و شائبهاى ناپسند است.
بدیهى استیكى از نشانههاى اعجاز قرآن مجید و از جمله دلایل خاتمیت دین مبین اسلام و برترى آن بر دیگر ادیان، جامعیت و جاودانگى این نسخه الهى است.
ما بر آنیم كه ادله جامعیت قرآن كریم را از لابلاى سخنان گهربار حضرت علىعلیه السلام در نهج البلاغه استخراج كنیم; زیرا بیان حضرت، قطعا دیدگاههاى افراط گرایانه و نیز تفریط گرایانه را رد مىكند و نظریه ناب در این باره به منصه ظهور مىرسد.
كلید واژهها: قرآن، نهجالبلاغه، جامعیت و جاودانگى، ادله عقلى و نقلى، حجیت، اهل حدیث جامعیت قرآن از نگاه نهجالبلاغه
جامعیت و جاودانگى قرآن كریم از مهمترین مباحث زیر بنایى، جهتشناخت این كتاب الهى و یكى از موضوعات بحثانگیز امروزى است. قطعا تشریح و بررسى دقیق و عمیق این موضوع مىتواند بر ادعاهاى پوچ در این زمینه خط بطلان كشد.
در پرتو مساله جامعیت، موضوع وجود تمامى علوم مختلف در قرآن كه از نظریههاى افراطى به شمار مىآید حجیت قرآن كریم و نظریه اهل حدیث در این باره و نقد و بررسى این دیدگاه مورد بحث قرار مىگیرد.
نهج البلاغه، اخوالقرآن و بهترین و نابترین منبعى است كه مىتواند ره پویان طریق را در شناخت صحیح و حقیقى قرآن مجید یارى دهد.
در نگاه امیرمؤمنان على علیه السلام، قرآن نسخهاى جامع و جاودانى است كه از نیازهاى بشر براى رسیدن به سرمنزل سعادت و كمال، فروگذار نكرده است. حضرت در موارد گوناگون و به شیوههاى زیبا و حكیمانه به ترسیم این ویژگى پرداخته است ; در یكى از خطبههاى نهجالبلاغه (۱)با استناد به آیات قرآن، جامعیت آن را بوضوح تشریح كرده است.
حضرت بعد از آنكه درباره دو راى مختلف صادر شده از دو قاضى سخن مىگوید، با استفهام انكارى مىپرسد: «آیا خداوند دین ناقصى فرو فرستاده و در تكمیل آن از آنان مدد جسته است؟ آیا آنها شریك خدایند و بر خدا لازم استبه گفته ایشان رضایت دهد؟ یا اینكه خداوند دین را كامل نازل كرده، اما پیغمبرصلى الله علیه وآله در تبلیغ و اداى آن كوتاهى ورزیده است؟»
آنگاه با استشهاد به آیات قرآن بصراحتبه این شبهه پاسخ مىدهد: والله سبحانه یقول:
«ما فرطنا فى الكتاب من شىء» (۲)
و قال:
«فیه تبیان لكل شىء» (۳)
و ذكر ان الكتاب یصدق بعضه بعضا، و انه لا اختلاف فیه فقال سبحانه:
«و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا» (۴)
خداوند مىفرماید: «در قرآن از هیچ چیز فروگذار نكردهایم» و نیز مىفرماید: «در قرآن بیان همه چیز آمده است» و یاد آور شده است كه آیات قرآن، یكدیگر را تصدیق مىكنند و اختلافى در آن وجود ندارد، چنانكه مىفرماید: «اگر قرآن از ناحیه غیر خدا بود، اختلافات فراوانى در آن مىیافتند.»
مرحوم طبرسى رحمه الله در ذیل آیه ۳۸ سوره انعام به ذكر یكى از این اقوال پرداخته، مىنویسد: «مراد از كتاب، قرآن است; چرا كه شامل جمیع نیازهاى دنیوى و اخروى آدمى است; چه مفصل بیان شده باشد و چه مجمل; اما مجمل آن در لسان پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله تشریح شده و حق تعالى ما را مامور به تبعیت از او كرده است; چنانكه فرمود:
«و ما اتیكم الرسول فخذوه و ما نهیكم عنه فانتهوا (۵)
و شما آنچه را رسول حق دستور مىدهد(منع یا عطا مىكند) بگیرید و هرچه را نهى مىكند، واگذارید.» (۶)
بنابراین، قرآن مجید از بیان معارفى كه موجب سعادت حقیقى انسان در دنیا و آخرت مىباشد، فروگذار نكرده است. (۷)
علامه طباطبایى در تفسیر آیه ۸۲ نساء پس از برشمردن مفاهیم آیه مىنویسد: «از آنجا كه قرآن اختلاف قبول نمىكند، تغییر و تحول، نسخ و باطل و غیره را هم نمىپذیرد; از این رو لازم مىآید كه شریعت اسلامى تا روز واپسین استمرار داشته باشد.» (۸)
حضرت در ادامه خطبه ۱۸ در چندین عبارت بسیار زیبا در حالى كه ظاهر و باطن قرآن را معرفى مىكند، تاییدى دیگر بر جامعیت قرآن ارائه مىدهد:
«ان القرآن ظاهره انیق (۹)و باطنه عمیق»
ظاهر قرآن زیبا و شگفت آور و باطن آن ژرف و پرمایه است، پس عموم و خواص مردم مىتوانند بهترین و بیشترین بهره را از این كتاب ببرند.
استاد محمد تقى جعفرى در این خصوص مىنویسد: «مقصود از عمق معانى، دشوار بودن و حالت معمایى نیست، بلكه قرآن همه مسائل نهایى مربوط به انسان و جهان را در آیاتى كه كلمات آن ساده و زیباست، مطرح كرده است. از طرفى، عبارت بعدى امامعلیه السلام كه مىفرماید: لا تفنى عجائبه و لا تنقضى غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به; «نكات شگفت آور آن فانى نگردد و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد و هرگز تاریكیهاى جهل و نادانى جز به آن رفع نشود.»، حاكى از استمرار جاودانى محتویات قرآن است.» (۱۰)
امام علیه السلام در یكى دیگر از سخنان حكیمانه خویش مىفرماید: واعلموا انه لیس على احد بعد القرآن من فاقة ولا لاحد قبل القرآن من غنى (۱۱) ; «آگاه باشید! هیچ كس پس از داشتن قرآن، فقر و بیچارگى ندارد و هیچ كس پیش از آن، غنا و بى نیازى نخواهد داشت.»
بیان كوتاه اما پر معناى حضرت متضمن این معناست كه این نسخه الهى از چنان غناى فرهنگى برخوردار است كه پیروان خود را بى نیاز از هرگونه مكتب و مسلكى مىكند; درحالى كه دیگر مكاتب فكرى و كتب بشرى قادر به پاسخگویى نیازهاى اخلاقى و معنوى بشر نیستند.
در وصف دیگرى از قرآن بصورتى شیوا و دلنشین مىفرماید: «ثم انزل علیه الكتاب نورا لا تطفا مصابیحه و سراجا لا یخبو توقده و بحرا لا یدرك قعره و منهاجا لا یضل نهجه و شعاعا لا یظلم ضوؤه و فرقانا لا یخمد برهانه و تبیانا لا تهدم اركانه.» (۱۲)سپس كتاب آسمانى یعنى قرآن را بر او نازل فرمود; نورى كه خاموشى ندارد، چراغى كه افروختگى آن زوال نپذیرد، دریایى كه اعماقش را درك نتوان كرد، راهى كه گمراهى در آن وجود ندارد، شعاعى كه روشنى آن تیرگى نگیرد، جداكننده حق از باطل كه درخشش دلیلش به خاموشى نگراید و بنیانى كه اركان آن منهدم نگردد.»
هدف حضرت از بیان این عبارات آن است كه دوران حقایق و مفاهیم قرآن محدود و موقت نیست و آیات و دستوراتش پیوسته نوین و جاودانى اند، تا آنجا كه مفهوم آیاتى كه درباره گروه معینى نازل شده، عمومیت داشته همگان را در موارد مشابه و تا روز واپسین دربرمىگیرد. (۱۳)
از امام صادقعلیه السلام روایتشده كه فرمود: «اگر چنین بود كه آیهاى درباره قومى نازل مىگشت و با از بین رفتن آن قوم، آیه هم از بین مىرفت، از قرآن چیزى باقى نمىماند ولكن قرآن تا زمانى كه آسمانها و زمین برپاست، اول تا آخر آن جریان و سریان دارد.» (۱۴)
ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعیت قرآن، برخى این مجموعه عظیم الهى را حاوى كلیه علوم و مسائل مورد نیاز بشر پنداشته و در پى ایجاد رابطه مابین كلیه علوم نوین با قرآن برآمدهاند.
آیت الله معرفت این پندار را افراطى مىداند و مىگوید: «این ادعا كه هرآنچه بشر به آن رسیده یا مىرسد مانند دستاوردهاى علمى، فنى، فرهنگى و... از قرآن بوده، و یا ریشه قرآنى دارد، ادعایى گزاف و بى اساس است. مقصود از كمال و جامعیت قرآن، جامعیت در شؤون دینى، اعم از اصول و فروع آن است; یعنى آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احكام و تشریعات، بطور كامل در دین مطرح گشته است; به عبارت دیگر هرآنچه كه در زمینه سلامت و سعادت معنوى، روحى و اخلاقى انسان است، در برنامهها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهاى اجرایى، ساختارى و اجتماعى براى پیاده كردن این برنامهها به عهده انسانهاست.
بایستى به این نكته توجه داشت كه دلیل ادعاى قرآن كریم به كمال، در
«الیوم اكملت لكم دینكم»
و یا
«تبیانا لكل شىء»
برعهده داشتن تشریع مطالب است; چنانچه از زاویه تكوین چنین مىگفت، باید انتظار مىداشتیم كه هرآنچه بشر از علوم طبیعى، تجربى و... نیاز دارد بطور كامل در قران آمده باشد و یا حداقل ریشهاش در قرآن باشد; ولى منظور قرآن از «بیان هرچیز» و «كامل بودن دین» آن است كه قرآن هرآنچه را در زمینه شریعت است،براى ما طرحو پایهریزىكردهاست. (۱۵)
آیه
«و لا رطب و لا یابس الا فى كتاب مبین» (۱۶)
نیز كه برخى براى تایید صحبتخود مبنى بر اینكه در قرآن همه علوم بشرى و طبیعى نهفته است، بدان تمسك جستهاند، زمانى مورد قبول است كه «كتاب مبین» را «قرآن» فرض كنیم، حال آنكه مفسران آن را «لوح محفوظ» تفسیر كردهاند; یعنى هرآنچه در عالم وجود تحقق مىیابد، در آن لوح محفوظ ثبت مىگردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از «كتاب مبین» در آیه فوق «قرآن» نیست.
آیةالله معرفت جایى دیگر در تایید صحبتخود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبیعى را كه بشر خود بایستى بدان برسد، دور از شان قرآن كریم دانسته مىگوید: از طرفى شان قرآن و دین اقتضا نمىكند در امورى كه مربوط به یافتههاى خود بشر است، دخالت كندو حتى راهنمایى كردن او هم معنا ندارد; زیرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزانى داشته و فرموده:«و علم ادم الاسماء كلها» (۱۷)یعنى به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقایق اشیاست; یعنى ما به انسان قدرت پى بردن به تمام حقایق هستى را دادهایم و براى آنكه جنبه جانشینىاو در زمین به منصه ظهور برسد، باید خود جوشیده و به فعلیتبرسد.
خداوند انسان را توانمند و خردورز و كاوشگر آفریده است. از طرف دیگر میدان تاثیر پذیرى را در طبیعتبازگذاشته است:
«و سخر لكم ما فى السموات و الارض»
همین كافى است كه بشر بتواند با تصرف در طبیعتبه طرف سازندگى دنیوى حركت كند و لزومى ندارد كه خداوند فرمول شیمى یا مسائل ریاضى را توضیح دهد. (۱۸)
واضح است كه شارع در برخى موارد در مسائل غیر شرعى نیز دستوراتى داده است، زیرا خدایى كه
«یعلم السر فى السموات و الارض» (۱۹)
است، به هنگام بیان مطالبى از اسرار طبیعتبه صورت اشاره و كنایه صحبت مىكند و این تراوشاتى است كه به هنگام بیان مناسب شرعى عرضه مىشود. از دیدگاه دیگر، این موضوع از تفضل خداى تعالى بر بشر خبر مىدهد. بطورى كه وظیفه خداى سبحان بیان این امور نبوده است; بلكه از روى تفضل و لطف اشاراتى كرده است.
از این رو، وظیفه شرع، دخالت در آنچه عقل بشر بدان مىرسد، نبوده است. البته در احكام تعبدى بشر كه شرع دستور عمل یا احتیاط را داده، عقل بشر توان پى بردن به واقعیت آن عمل را نداشته است و چنانچه این توان را مىیافت، قطعا آنچه را شرع دستور داده، پیاده مىكرد. در نتیجه در اسلام احكامى وجود دارد كه صرفا جنبه تعبدى دارد و با پیشرفت علم، احكام آن قابل تغییر نیست.
دلیل عقلى بر جامعیت قرآن كریم
آنچه گذشت دلایل نقلى متقنى بر جامعیت قرآن مجید بود. در میان بیانات گهربار حضرت علىعلیه السلام به دلیل عقلى بر این مطلب رهنمون مىشویم; امام علیه السلام در جایى مىفرماید:
«و اكمل به دینه و قبض نبیه صلى الله علیه وآله و قد فرغ الى الخلق من احكام الهدى به فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه فانه لم یخف عنكم شیئا من دینه و لم یترك شیئا رضیه او كرهه الا و جعل له علما بادیا و آیة محكمة تزجر عنه او تدعو الیه فرضاه فیما بقى واحد و سخطه فیما بقى واحد (۲۰)
پیامبرش را هنگامى از این جهان برد كه از رساندن احكام و هدایت قرآن به خلق فراغتیافته بود; پس خداوند را آنگونه بزرگ بدارید و تعظیم كنید كه خود بیان كرده است; زیرا حكمى از دین خود را بر شما پنهان نگذاشت و هیچ مطلبى را كه مورد رضایت و خشنودیش باشد وانگذاشت، جز اینكه نشانى آشكار و آیهاى محكم كه از آن جلوگیرى یا به سوى آن دعوت كند، برایش قرار داد. پس رضایت و خشم و قانون او در گذشته و حال و آینده درباره همه یكسان است.»
مسلما وقتى پیامبرى براى هدایتبشر فرستاده مىشود و خاتم پیامبران معرفى مىگردد، كتاب آسمانى او نیز كه معجزه ابدى هم نام گرفته، باید تامین كننده این هدف باشد، و الا هدف الهى مهمل جلوه مىكند; بنابراین لازم است پیامبر تا به انجام رساندن این هدف در میان امتباشد تا تمامى احكام دین خدا كه متضمن تكامل و تعالى و هدایت انسان است، به مردم عرضه گردد.
از طرف دیگر، بایستى این احكام چنان واضح و روشن باشند كه دقیقا مبین اوامر و نواهى الهى كه سعادت بشر در گرو آن است ، باشند.
همچنین، از نظر عقلى، جامعیت قرآن اقتضا مىكند كه دستورات آن متغیر نبوده دستخوش تحولات زمان قرار نگیرد. سخن آخر امام علیه السلام دقیقا گویاى همین مطلب است: «احكام الهى تا قیامت تغییر نمىپذیرد، بلكه حكم هر مساله مطابق ستبا آنچه در عهد رسول اكرمصلى الله علیه وآله در قرآن و سنتبیان شده است.» (۲۱)
حجیت قرآن كریم در نهج البلاغه و نظریه اهل حدیث
حجیت قرآن كریم از جمله مسائلى است كه مورد اختلاف بسیارى از علما و اندیشمندان فرقههاى اسلامى و غیر اسلامى بوده است. منظور از حجیت قرآن كریم آن است كه این كتاب آسمانى از هرجهتبراى همگان قابل درك و فهم است و در مقام استنباط و استناد مىتوان بدان تكیه كرد و آن را مورد عمل و دلیل و مبنا قرار داد.
آیتالله خویى درباره حجیت ظواهر قرآن كریم كه برخى از علماى حدیث (۲۲)بر آن اشكال وارد كردهاند، مىنویسد:«ظواهر قرآن، حجیت و مدركیت دارد و ما مىتوانیم در موارد مختلف به معناى ظاهرى آن تكیه كرده، آن را مستقلا مورد عمل قرار دهیم و در گفتار و نظریات و استدلالهاى خویش به آن تمسك جوییم; زیرا ظواهر قرآن براى عموم مردم، حجت و مدرك است.» (۲۳)وى سپس پنج دلیل را براى اثبات این موضوع مطرح مىكند.
بدین ترتیب قرآن كریم از همه جهات براى بشر حجت است و دلیل محكمى براى او در پیشگاه حق تعالى است.
این مطلب در نهجالبلاغه بوضوح دیده مىشود. حضرت در خطبه ۱۸۲ مىفرماید: فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق حجة الله على خلقه اخذ علیه میثاقهم و آرتهن علیه انفسهم اتم نوره و اكمل به دینه; «قرآن امر كننده و نهى كننده است و - برحسب ظاهر خاموش است ولى - در واقع - گویا و حجت و برهان خدا بر بندگان است كه از ایشان بر آن پیمان گرفت و آنها را در گرو آن قرار داد. نور آن را تمام گردانید و دین خود را به سبب آن كامل كرد.
در این قسمت، توجه به جند نكته ضرورى است:
اول: حضرت، قرآن را به عنوان حجتخدا بر خلق معرفى مىكند. بدیهى است، از آنجا كه قرآن كریم معجزه اصلى است و شامل كلیه دستورات سعادت بخش براى بشر است، از جانب خداوند منان حجتبر تمام انسانهاست. (۲۴)از این رو اگر پیروان این كتاب آسمانى بدان عمل كنند، در آخرت نیز دلیلى بر اعمال خویش در پیشگاه حق تعالى خواهند داشت.
دوم: خداوند از بندگان خود بر فراگرفتن و عمل به قرآن كریم پیمان گرفت. ابن ابى الحدید در این باره مىنویسد: «از آنجا كه خداوند سبحان در عقول مكلفان، ادله توحید، عدل و از جمله مسائل نبوت را قرار داد و نبوت پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله را عقلا اثبات كرد، به مانند گیرنده میثاق از مكلفان استبه تصدیق دعوتش و قبول قرآنى كه نازل گشت، بدین صورت، نفوس آنها را مرهون بر وفا قرار داد كه در این حال، آنكه مخالفت كند به خود زیان رسانده و تا ابد هلاك شده است.» (۲۵)
برخى دیگر از شارحان نهج البلاغه در ذیل این عبارت گفتهاند كه خدا به واسطه نبى اكرمعلیه السلام از بندگانش پیمان گرفت كه به قرآن عمل كنند.» (۲۶)
همچنین احتمال دارد مراد از آن، قضیه ذریه قبل از خلقت آدمعلیه السلام باشد كه در اخبار هم آمده است. (۲۷)
تفسیر این عبارت، به هر صورتى كه باشد، مبین این مطلب است كه نفوس بندگان با خداوند در پذیرش قرآن - بعنوان كتابى الهى براى هدایت و سعادت بشرى پیمان بستهاند; به طورى كه حضرت دقیقا بیان مىدارد كه خداوند نفوس و ارواح عباد را مرهون وفا به این امر قرار داد.
زمانى نفوس، مرهون رعایتحق تعالى و اطاعت از او و دستوراتش - كه همگى در كتاب آمده - مىشوند كه این كتاب از حجیت لازم برخوردار باشد.
سوم: این كتاب را كامل كننده دین مبین اسلام معرفى كرد. این گفته حضرت دقیقا گویاى این است كه:«الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتى و رضیت لكم الاسلام دینا» (۲۸); امروز دین شما را به حد كمال رسانیدم و بر شما نعمت را تمام كردم و بهترین آیین را كه اسلام است، برایتان برگزیدم.» این مطلب نشان از آن دارد كه قرآن مجید زیربناى دین جاودانى اسلام است; پس لازم است از جامعیت، جاودانگى و حجیتبرخوردار باشد.
امام علىعلیه السلام در جایى دیگر فرموده است: «انا حجیج المارقین و خصیم الناكثین المرتابین و على كتاب الله تعرض الامثال (۲۹); من با خارج شوندگان از دین احتجاج و با شك كنندگان در دین دشمنى مىكنم; كارهاى مشتبه به حق، به قرآن عرضه مىگردد.»
این عبارت تفسیرهاى مختلفى دارد; علامه مجلسى مىگوید: «احتمال دارد مراد از امثال، حجتها یا احادیثباشد; یعنى آنچه در مخاصمه با مارقان و مرتابان بدانها احتجاج مىشود، باید به كتاب خدا عرضه گردد تا صحت و فساد آن روشن شود و یا آنچه درباره عثمان به من استناد مىدهند، باید بر كتاب خدا عرضه گردد.» (۳۰)
ابن ابى الحدید و خویى مراد حضرت از این سخن را همان گفته خداوند مىدانند كه فرمود:«هذان خصمان اختصموا فى ربهم... (۳۱); این دو گروه(مؤمن و كافر) كه در دین خدا با هم به جدل برخاستند، مخالف و دشمن یكدیگرند.» (۳۲)
در شان نزول این آیه روایتى است از امام حسینعلیه السلام كه نضربن مالك آن را نقل كرده است. نضر مىگوید: «به امامعلیه السلام گفتم: یا ابا عبدالله از قول خداوند در آیه «هذان خصمان اختصموا فى ربهم» به من خبر ده! پس فرمود: ما و بنى امیه درباره خداى تعالى به خصم برخاستیم. ما گفتیم صدق الله و آنها كذب گفتند; پس ما روز قیامت دو خصم هستیم.» (۳۳)
روایاتى شبیه به همین مضامین كه دو خصم ذكر شده را امام علىعلیه السلام و طرف مقابل را دشمنان وى معرفى كرده: در اخبار و روایات بسیار وارد شده است كه در اینجا مجال ذكر آن نیست.
درست است كه طبق روایات رسیده، خصومتبین محمد و آل محمدعلیهم السلام و دشمنان آنها باید بركتاب خدا عرضه گردد تا حق و ناحق از هم تمییز داده شود، اما همین مىرساند كتابى كه قابلیت عرضه شبهات را داشته و میزان و مقیاس قرار مىگیرد، (۳۴)بایستى كتابى منزه از هر عیب، نقص و تحریف بوده و بتواند مرجع و حجت و مبنا باشد.
امام علیه السلام در یكى از بیانات نورانى خویش صریحا به همین مطلب اشاره كرده، مىفرماید:
«و كفى بالكتاب حجیجا و حصیما» (۳۵)
قرآن براى بازخواست و داورى كفایت مىكند.
بدین ترتیب، قرآن برهان قاطع و حجتى محكم استبراى كسى كه به آن احتجاج و با آن مخاصمه كند. و همین حجیتسبب مىگردد كه این مجموعه وحى الهى به عنوان ماخذ اصلى قوانین اسلام تلقى گردد و اصل و ریشه همه فروع قرار گیرد.
مىتوان بوضوح دریافت كه دیدگاه امام علىعلیه السلام پیرامون جامعیت قرآن مجید در راستاى همان نگاه قرآن است كه فرموده:
«الیوم اكملت لكم دینكم ... و رضیت لكم الاسلام دینا»
و در جایى دیگر فرمود:
«فیه تبیان لكل شىء»
و نیز فرمود:
«و من یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فى الآخرة من الخاسرین»
روشن استبا توجه به دیدگاههاى همه جانبه حضرت در این زمینه، به كلیه نظرات افراطى كه وجود همه علوم بشرى را در قرآن مىدانند و یا نظرات تفریطى كه به حجیت ظواهر قرآن بدون تمسك به روایات تردید وارد مىكنند، خط بطلان مىكشد و از این میان معناى صحیح آیات قرآن نیز روشنتر رخ مىنمایاند.
فاطمه نقیبى
ندای صادق -ش ۱۹
پىنوشتها:
۱) نهجالبلاغه، خطبه ۱۸
۲) انعام، ۳۸
۳) نحل، ۸۹
۴) نساء، ۸۲
۵) حشر، ۷
۶) مجمع البیان، طبرسى، ج ۴، ص ۳۷۲
۷) المیزان، علامه طباطبایى، ج ۷، ص ۸۳
۸) همان منبع، ج ۵، ص ۲۱
۹۹) انیق» به معناى «حسن معجب» مىباشد، یعنى از نظر انواع بیان داراى زیبایى شگفت آورى است. بنگرید به: نهج البلاغه امام على بن ابىطالب(ع)، تصحیح صبحى صالح، ج۲، فهرس الالفاظ الغریبة.
۱۰) ترجمه و تفسیر نهجالبلاغه، محمد تقى جعفرى، ج ۴، ص ۲۶۶-۲۶۹
۱۱) خطبه ۱۷۵
۱۲) خطبه ۱۸۹
۱۳) بیان در علوم و مسائل كلى قرآن، سید ابوالقاسم خویى، ج ۱، ص ۴۱-۴۲
۱۴) التفسیر، عیاشى، ج ۱، ص ۱۰
۱۵۵) جامعیت قرآن كریم نسبتبه علوم و معارف الهى و بشرى، محمد هادى معرفت، نامه مفید (فصلنامه دارالعلم لمفید)، ش ۶، سال دوم، ص۵; گفت و گوبا استاد معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، ش ۱۱-۱۲، ص ۲۱۰-۲۱۲
۱۶) انعام، ۵۹
۱۷) بقره، ۳۱
۱۸) جامعیت قرآن كریم، همانجا
۱۹) فرقان، ۶۶
۲۰) خطبه ۱۸۲
۲۱) ترجمه و شرح نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص ۵۹۵
۲۲۲) علماى حدیث چنین عقیده دارند كه ظواهر قرآن حجیت ندارد; یعنى نمىتوان از ظاهر آیات بدون تمسك به روایات رسیده از معصومان(ع) به مفهوم و معناى آن رسید; لذا هرگونه تفسیرى بدون نقل و تمسك به روایات ممنوع شمرده مىشود. بنگرید به: الحدائق الناضرة فى احكام العترةالطاهرة، یوسف بحرانى، ج ۱، ص ۲۶-۳۵
۲۳) بیان در علوم و مسائل كلى قرآن، ص ۴۱۳
۲۴) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۱۰، ص۱۱۶
۲۵) همان منبع، ص ۱۱۷
۲۶) فى ظلال نهج البلاغه، محمد جواد مغنیه، ج۳، ص ۴۱
۲۷) شرح نهج البلاغه، ص ۱۱۷
۲۸) مائده، ۳
۲۹) خطبه ۷۴
۳۰) المتقطف من بحار الانوار، علامه محمد باقر مجلسى، ج ۱، ص ۲۰۷
۳۱) حج، ۱۹
۳۲) شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج ۶، ص ۱۷۱۱; منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه، میرزا حبیب لله هاشمى خویى، ج ۵، ص ۲۲۸
۳۳) تفسیر نورالثقلین، حویزى، ج ۳، ص ۴۷۶
۳۴) برخى شارحان مراد حضرت در خطبه ۷۵۵ را میزان و مقیاس قرار گرفتن قرآن كریم دانستهاند. بنگرید به: فى ضلال نهج البلاغه، ج ۱، ص ۳۸۵
۳۵) خطبه، ۸۲
منابع :
- قرآن مجید: ترجمه الهى قمشهاى
- بیان در علوم و مسائل كلى قرآن: سید ابوالقاسم خویى، ترجمه محمد صادق نجفى و هاشم زاده هریسى، خوى، دانشگاه آزاد اسلامى، ۱۳۷۵ ش، چاپ پنجم، ج ۲
- ترجمه و تفسیر نهج البلاغه: محمد تقى جعفرى، نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۵۸، چاپ اول
- ترجمه و شرح نهج البلاغه: علینقى فیض الاسلام ، تهران
- التفسیر: ابوالنضر محمدبن مسعودبن عیاش سلمى سمرقندى عیاشى، تصحیح و تحقیق و تعلیق هاشم رسولى محلاتى، تهران، مكتبة العلمیة الاسلامیة، ج ۲
- تفسیر نورالثقلین: على بن جمعة عروسى حویزى، تصحیح و تعلیق هاشم رسولى محلاتى، قم، مطبعة الحكمة، ج ۵
- جامعیت قرآن كریم نسبتبه علوم و معارف الهى و بشرى: محمد هادى معرفت، فصلنامه دارالعلم المفید، شماره ۶، ۱۳۷۵۵، سال دوم
- شرح نهج البلاغه: ابن ابى الحدید(متوفى ۶۵۶۶ه) تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، دار احیاء الكتب العربیة، قم، مؤسسه مطبوعاتى - اسماعیلیان، ج ۲
- فى ظلال نهج البلاغه: محمد جواد مغنیه، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۷۲م، چاپ اول، ج ۴
- گفتگو با استاد معرفت: محمد هادى معرفت، مجله پژوهشهاى قرآنى، شماره ۱۱-۱۲، ۱۳۷۶
- مباحث فى علوم القرآن: صبحى صالح، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۰ م، الطبعة السابعة عشر
- مجمع البیان لعلوم القرآن: ابوعلى فضل بن حسن طبرسى (متوفى ۵۴۸۸ ه.)، تهران، رابطة الثقافةو العلاقات الاسلامیة مدیریة الترجمة و النشر، ۱۴۱۷ ه. ق.، ج ۱۰
- المقتطف من بحارالانوار: محمدباقر مجلسى، استخراج و تنظیم على انصاریان، تصحیح مرتضى حاجعلى فرد، وزارت الثقافة و الارشاد الاسلامى، ۱۴۰۸ ه. ق. ج ۳
- منهاج البراعة فى شرح نهج البلاغه: میرزا حبیب الله هاشمى خوئى، تصحیح ابراهیم میانجى، تهران، بنیاد فرهنگى امام المهدى(عج)، چاپ چهارم، ج ۲۱
- المیزان فى تفسیر القرآن: محمد حسین طباطبایى، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، ۱۴۱۷۷ه.ق، الطبعة الاولى، ج ۲۰