پژوهشى پیرامون قلمرو انتظار از قرآن
قرآن ناب ترین و اعجاب برانگیزترین متن وحیانى و آسمانى است، که از جانب مسلمانان با دو رویکرد مواجه بوده است. رویکرد درونى که همان تلاش در جهت فهم معانى و مفاهیم ژرف این متن دینى است و رویکرد بیرونى که حاصلش دانشى بنام علوم قرآنى است. رویکرد درونى که از دیرباز و شاید همزمان با نزول وحى مورد توجه و استقبال مخاطبان وحى قرار گرفته است; حاصلش گسترش و نفوذ فرهنگ نوین و عمیق اسلامى در جامعه جهانى معاصر نبى اکرم(صلى الله علیه وآله) و تداوم آن تا هم اکنون بوده است. تألیف و تصنیف کتب تفسیرى فراوان نیز حاصل دیگر این رویکرد مهم بوده است.
اما رویکرد بیرونى با کمال تأسف نه تنها هم پاى رویکرد درونى رشد نکرده است، بلکه تا چند دهه بعد از نزول قرآن کریم مورد بى مهرى مسلمانان بوده است. [۱] علوم قرآنى که نتیجه رویکرد بیرونى مسلمانان به قرآن است، هنوز هم در میان ایشان قدر و منزلت متناسب خویش را پیدا نکرده است.
این دانش گرچه جنبه تمهیدى [۲] و مقدماتى دارد اما ارتباطش با تفسیر که رویکرد درونى به قرآن است بسیار مهم و روشن است و در اهمیت این ارتباط بعضى صاحب نظران نوشته اند:
«اهمیت علوم قرآنى به حدى است که فهم قرآن به صورت دقیق بدون فهم آن مباحث ممکن نیست» [۳]. علوم قرآنى داراى مباحث گسترده اى است که بعضى از آن ها از اقبالى خوش برخوردار بوده و توجه بدان ها داراى سابقه اى کهن و دیرینه است. [۴] به عنوان نمونه مى توان از بحث شأن نزول ]اسباب نزول [ نام برد که از دیرباز مورد توجه وعنایت مفسران و پژوهشگران قرآنى بوده است.
در این مقاله در صدد پرداختن به جامعیت قرآن به عنوان یکى از موضوعات مهم علوم قرآنى، که مورد توجه بوده هستیم. [۵] ولى با این همه به نظر مى رسد، این بحث همچنان داراى زوایاى ناگشوده اى است که مى باید، کوشش ها و تلاش ها را تداوم داد. این مقاله جنبه توصیفى و گزارشگرى داشته و لذا از نقد و بررسى نظرات و دلائل ارائه شده صرف نظر کرده و در برخى موارد اندک به نکاتى انتقادى اشاره شده که تفصیل آن نقدها و نقل ها فرصتى فراختر مى طلبد.
تعریف جامعیت: جامعیت از واژگان نو پیدایى است که وارد حوزه علوم قرآنى شده است. در میان پیشینیان و در آثار مکتوب ایشان عنوانى به این نام مورد بحث قرار نگرفته است بلکه نظریات مربوط و مرتبط با این عنوان در ذیل مباحثى چون «علوم مستنبط از قرآن» [۶۶] و یا دایره شمول و قلمرو معارف قرآنى، مورد اشاره قرار گرفته اند.
تعریف لغوى: جامعیت در لغت به معنى «فراگیرى، وضع یا کیفیت جامع بودن» [۷] و در برخى دیگر از منابع به معنى «شمول و فراگیرى» آمده است. [۸]
تعریف اصطلاحى:
۱. برخى در تعریف جامعیت گفته اند: منظور از جامعیت این است که در آن از هیچ نکته و مسأله اى غفلت نشده است و همه چیز را در خود دارد و وقتى جامعیت قرآن مى گوئیم مرادمان این است که هر آنچه مورد نیاز انسان است در قرآن هست چه نیازهاى دینى انسان و چه نیازهایى که وصف دینى ندارند. [۹۹]
۲. عده اى دیگر در تعریف جامعیت گفته اند: منظور از جامعیت جامع بودن در حوزه مسؤولیت دین است; یعنى آنچه را دین موظف به بیان آن بوده است را قرآن بیان کرده است. بنابراین مرادمان از جامعیت بیان امور غیر مرتبط با حوزه مسؤولیت دین نیست تا کسى انتظار بیان علوم و فنون مختلف را از قرآن داشته باشد. [۱۰۰]
۳. بعضى از صاحب نظران نیز معتقدند: جامعیت قرآن به این معنى است که هر آنچه از متون وحیانى دیگر ناب و خالص بوده است و باقى بوده تا زمان بعثت نبى اسلام و یا تحریف شده است و در زمان وحى محمدى(صلى الله علیه وآله) نبوده است، در این متن وجود دارد، به بیان دیگر قرآن جامع معارف وحیانى است که در دیگر متون دینى بوده است. [۱۱۱] نتیجه آنکه جامعیت در اصطلاح به معنى فراگیرى و شمول است، حال این شمول چه در عرصه آموزه هاى دینى باشد و چه توسعه داشته باشد و امور غیر دینى را نیز شامل بشود.
جامعیت در آیات و روایات: براى روشن تر شدن بحث لازم است به جستجوى این واژه در متون دینى بپردازیم و ببینیم قرآن یا روایات چه تعریفى از این واژه ارائه کرده اند. نکته قابل توجه این است که واژه جامعیت هیچ کاربردى در قرآن کریم نداشته است. [۱۲] حتى خداى سبحان که در کلام خویش با صراحت تمام از کمالِ کلام خود و تبیانبودن آن سخن گفته است، با واژه گانى هم ریشه و هم خانواده با این واژه یعنى جامعیت، نیز به آن نپرداخته است. تأمل انگیزتر اینکه سنت که شارح وحى است نیز حتى یک مورد از واژه جامعیت قرآن استفاده نکرده است و آن را به کار نبسته است. البته قابل تذکر است که در روایات یک مورد از واژه «جمیع» که هم خانواده واژه جامعیت است استفاده شده که بدان اشاره مى کنیم. «عن أبى الحسن الرضا((علیه السلام) )، قال یا عبدالعزیز جهل القوم و خدعوا عن ادیانهم، إن اللّه تعالى لم یقبض لنبیّه( (صلى الله علیه وآله)) حتى اکمل له الدین و انزل علیه القرآن و فیه تفصیل کل شىء بیّن فیه الحلال و الحرام و الحدود و للأحکام و جمیع مایحتاج الیه کمّلاً، فقال عزّوجل «مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَـبِ مِن شَىْء». [۱۳] معیارها و ملاکهاى جامعیت جامعیت معیارها و ملاکهایى دارد که برخى از صاحب نظران به مواردى از آنها اشاره کرده اند. از جمله اینکه مهمترین معیار جامعیت «توجه به ابعاد وجودى انسان» است. «چرا که انسان ابعاد مادى و فوق مادى (ملکوتى) دارد، و یک قانون جامع، قانونى است که به همه این ابعاد و نیازهاى مبتنى بر این ابعاد توجه کند» [۱۴۴] برخى دیگر ضمن کاربردى کردن ملاکهاى جامعیت نوشته اند که:« الف) کلى نگرى، ب) مطابقت با فطرت، ج) انعطاف پذیرى، د) شایستگى براى جاودانه بودن، هـ) سازگارى اجزاى دین، و) شمول و گستردگى، ز) عقلانى بودن» [۱۵] از معیارها و ملاکهاى جامعیّتند. به نظر مى رسد که ملاک «جامعیت» در تعریفش نهفته است. ملاک جامعیت فراگیرى و شمول است. وقتى ادعا مى شود متنى جامعیت دارد این بدان معناست که متن مورد بحث یا در حوزه متناسب خودش و یا کلاً هیچ حوزه اى را فروگذار نکرده و بدانها پرداخته است و به بیان دیگر متنِ مورد بحث تصویرى واضح از هستها و بایدهاى گسترده و دراز دامن جهان و انسان ارائه داده است. نظریات مختلف در مورد جامعیت نظریات ارائه شده پیرامون جامعیت را مى توان ذیل چهار نظریه گنجاند; که ضمن اشاره به هر نظریه برخى دلائل ارائه شده رانیز مورد اشاره قرار خواهیم داد. نظریه اول و دلائل آن: جامعیت مطلق قرآن:
طرفداران این نظریه معتقدند، که قرآن جامع همه چیز و هر چیزى است. قرآن حتى به اصول اساسى علوم و فنون مختلف نیز پرداخته و به آنها اشاره کرده است. [۱۶] به قول مولوى: «این نجوم و طبّ وحى انبیاء است». [۱۷]این نظریه را به بزرگانى همچون، ابوحامد غزالى ، [۱۸]ابوالفضل المرسى، [۱۹] بدرالدین زرکشى، [۲۰] جلال الدین سیوطى، [۲۱] حسن البناء [۲۲] و… [۲۳] نسبت داده اند. این نظریه اگرچه در میان پژوهشگران علوم قرآنى و مفسران متن وحیانى از اقبال چندانى برخوردار نبوده است ولى همیشه در هر عصرى طرفدارانى هر چند اندک داشته است. [۲۴] قبل از توضیح دلائل این نظریه ابتدا تصویر روشنى از آن ارائه خواهیم کرد. طرفداران این نظریه معتقدند که «قران علوم اولین و آخرین را جمع کرده» [۲۵] به گونه اى که «خداوند در آن از شماره هاى حساب و جمع و تقسیم و ضرب و توافق و تألیف و مناسبت و تنصیف و فزون یاد آورده» [۲۶] است. بعضى از ایشان بالاتر از ورود «اصول هر علمى» اعتقاد دارند: «اگر زانوبند اشترم گم شود نیز در کتاب خداى تعالى مى یابم». [۲۷۷]برخى از ایشان نیز با استناد به بعضى آیات کریمه قرآن در صدد اثبات «نسبیّت انیشتاین» و «تکامل داروینى» و «کوانتم مکانیک» بر آمده اند. [۲۸۸] به نظر مى رسد این آراء تصویر روشنى از این نظریه ارائه مى کنند، اکنون براى وضوح بیشتر نظریه لازم است که به برخى از مهمترین دلائل این نظریه اشاره کرد. دلائل این نظریه را مى توان به دلائل درونى و بیرونى تقسیم کرد. دلائل درونى:
طرفداران این نظریه ضمن استناد به آیات و تمسک به آنها سعى در اثبات و دفاع از نظریه خویش را نموده اند. آیات: در قرآن کریم آیاتى همچون «مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَـبِ مِن شَىْء»[۲۹]،«وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَـبَ تِبْیَـنًا لِّکُلِّ شَىْء» [۳۰۰] و… وجود دارند که طرفداران این نظریه ضمن استناد به آنها سعى کرده اند رأى خویش را فرآیندى از فهم و جمع این آیات بدانند. یکى از محققان و مؤلفان بزرگ علوم قرآنى که خود به این نظریه معتقد است ضمن نقل دو آیه شریفه فوق مى نویسد: «و من مى گویم: کتاب عزیز خداوند بر هر چیزى مشتمل است، اما انواع علوم هیچ باب و مسأله اى که پایه و اصل، باشد نیست مگر آن در قرآن بر آن دلالتى هست» [۳۱] و یکى دیگر از ایشان مى گوید: «قرآن شامل هر چیزى است و متعرض علوم و فنون و… شده است… چرا که خود فرموده «مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَـبِ مِن شَىْء» [۳۲۲]». دلائل بیرونى:
الف) روایات: مدافعان نظریه فوق در تأیید برداشت خود از آیات کریمه الهى و هر چه دینى تر کردن آن برداشت، به روایاتى چند نیز تمسک کرده اند که از آن جمله مى توان به «و سعیدبن منصور از ابن مسعود آورده که گفت: «هر کس علم مى خواهد بر او باد قرآن که در آن خبر اولین و آخرین هست» بیهقى گفته: یعنى: اصول علم» [۳۳۳] اشاره کرد. و یا روایاتى همچون «کتاب خدا، در آن است خبر پیش از شما و خبر بعد از شما، و حکم ما بین شماها.» [۳۴] که در منابع شیعى و اهل سنت نقل شده است.
ب) نگاه تطبیقى بعضى از معتقدان به جامعیّت مطلق قرآن ضمن بیان تطبیقى و خارجى برخى آیات بر حِرَف و فنون مختلف سعى در دفاع از نظریه خویش کرده اند. به عنوان نمونه ایشان در مورد اثبات وجود اصول صنایع و نامهاى ابزارهاى ضرورى آنها همانند، خیاطى به آیه ۲۲ سوره اعراف، نویسندگى به آیه ۴ سوره علق، کشاورزى به آیه ۶۳۳ سوره واقعه و… استناد کرده و سعى در دینى جلوه دادن تمامى این فنون و حِرَف کرده اند. [۳۵] در مورد علوم جدید نیز برخى از ایشان نوشته اند: «آیاتى که تفسیر آن به دانش علوم جدید مرتبط مى گردد بسیار است». [۳۶] و هم ایشان براى همسونشان دادن آموزه هاى وحیانى با نوآوری هاى دانش جدید در عرصه انسان شناسى و تأیید نظریه تک سلولى حیوانى به آیاتى چون ۷ و ۸ سوره سجده، ۶۷ مؤمن، ۷۱ سوره صاد، ۴۵ سوره نور، ۱۸۹ سوره اعراف… استناد کرده و مى نویسد: «شاید منظور آیه ۴۵ سوره نور همین باشد که: تمام حیوانات از یک منشأ پدید آمدند و سپس به پرندگان و چرندگان و غیره تقسیم شدند و انسان هم از تغییر و پیشرفت و تحول نوعى حیوان به وجوده آمد.» [۳۷] این نظریه به نظر مى رسد همچنان به حیات خویش تداوم داده و با توجه به پیشرفت دانش بشرى سعى در ارائه مستندات بیشترى نماید.
نظریه دوم و دلائل آن: جامعیت نسبى قرآن:
معتقدان به این نظریه مى گویند: قرآن جامعیت دارد ولى جامعیتش محدود به حیطه مورد انتظار و محدوده مسؤولیت قرآن است. به بیان دیگر قرآن چون براى هدایت است، جامعیتش نیز در همین قلمرو قابل پذیرش است و نه بیشتر، البته خود این صاحب نظران نیز به دو دسته طرفداران جامعیت نسبى حداقلى و جامعیت نسبى حداکثرى قرآن تقسیم مى شوند که از پرداختن به این نکته به جهت اختصار صرف نظر مى کنیم. [۳۸] این نظریه پرطرفدارترین نظریه در میان محققان علوم قرآنى و مفسران بوده است. نظریه جامعیت نسبى همان گونه که در میان گذشته گان داراى بیشترین اقبال و استقبال بوده است، در میان معاصرین ما نیز چنین است. [۳۹۹]جامعیت نسبى چون مورد توجه بیشتر بوده است لذا مستندات بیشتر و قویترـ نسبت به دیگرنظریات ـ را نیز در پى داشته است. طرفداران این نظریه دلائل متعدد و مختلفى از کتاب، سنت و عقل ارائه کرده اند که ما به بعضى از آنها اشاره خواهیم کرد ولى قبل از آن لازم به تذکر است که ادله ایشان را مى توان به دو دسته تقسیم کرد… دلیل عقلى و دلائل نقلى. دلائل نقلى مستندات قرآنى و روائى ایشان است و دلیل عقلى شامل استنادات عقلى طرفداران این نظریه است که ابتدا به دلیل عقلى ایشان اشاره مى کنیم.
الف) دلیل عقلى: لازمه خاتمیت نبوت، جامعیت قرآن است: [۴۰] برخى از طرفداران جامعیت نسبى قرآن معتقدند «… اگر پیامبر اسلام، خاتم پیامبران است، و پس از وى پیامبرى نخواهد آمد و کتاب یا دستور و یا شریعتى پس از وى نازل نخواهد شد، معنایش جاودانگى دستورها و تعالیم است.
لذا آنچه بایسته آوردن بوده، آورده و آن چه بایسته گفتن بوده را گفته، «تِبْیَن کل شَىْء» بوده و از هیچ چیز فرو گذار نکرده اما اگر در این زمینه نیازمند راهنمایى دیگران بود، احکامش جاودانى و جامع نبود.» [۴۱۱]
نتیجه اینکه: «اگر دستورات قرآن جامع نباشد لازم مى آید که بعداً قوانین و مقرراتى بیاید که یا آنها را نسخ و یا تکمیل کند و این با خاتمیت نبى منافات دارد.» [۴۲] با این تقریر این صاحب نظران معتقدند که لازمه خاتمیت نبى اسلام(ص) جامعیت قرآن است. ولى همان گونه که اشاره کردیم، این صاحب نظران جامعیت را نسبى دانسته و محدود به هر آنچه لازمه هدایت بشرى است، کرده اند ایشان معتقدند: «.. اما اینکه شمولیت قرآن به این معنى باشد که شامل علومى چون طبّ و فیزیک و کیمیا… مى شود کلامى در نهایه خطاست، چرا که شمول در این آیه «تِبْیَـنًا لِّکُلِّ شَىْء» به معنى بیان آنچه که در محدوده هدایت الهى است و دخالت در حیات معنوى انسانى دارد مى باشد.» [۴۳۳]
ب) دلیل نقلى: طرفداران جامعیت نسبى قرآن در تأیید نظریه خویش به آیات و روایاتى استناد کرده اند که به مواردى از آنها اشاره مى کنیم. تذکر این نکته لازم است که آیات مورد نظر ایشان برخى شان همان آیاتى است که معتقدان به نظریه اول نیز بدانها تمسک کرده بودند که تنها نکته تفاوت در نوع برداشت هر یک از ایشان از این آیات مشترک است. آیات: طرفداران نظریه دوم به آیاتى از جمله ۸۹ سوره نحل، ۱۱۱ سوره یوسف، ۳ سوره مائده، ۳۸ سوره انعام و آیاتى که قرآن و دین اسلام را دینى جهانى معرفى کرده اند همانند، آیه ۱۰۷ سوره انبیاء، ۵۲ سوره قلم، ۲۸ سوره سبأ و… استناد کرده اند. [۴۴] به عنوان نمونه به یکى از بهترین آیات که این صاحب نظران آنرا براى اثبات جامعیت نسبى قرآن تقریر کرده اند اشاره مى کنیم. «یکى از آیاتى که سخت مورد توجه قرآن پژوهان و کلامى ها قرار گرفته آیه شریفه «وَ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَـبَ تِبْیَـنًا لِّکُلِّ شَىْء وَ هُدًى وَ رَحْمَه…»مى باشد…. جمله مورد استشهاد «تِبْیَـنًا لِّکُلِّ شَىْء» است که عموم مفسران براى جامعیت قرآن به آن استناد کرده اند و از این جهت تردیدى روا نداشته اند. در توضیح معناى آیه گفته اند: قرآن در مقام بیان هر امر مشکل و نیازى است، مشکلاتى که به حلال و حرام، ثواب و عقاب و هدایت و ضلالت مردم مربوط مى گردد. وقتى «تِبْیَـنًا» با کلمه«لِّکُلِّ شَىْء» ضمیمه مى شود، عمومیت را فایده مى دهد و شامل همه مسائلى مى شود که از نظر عقلا از دین توقع بیان آن مى رود. چون ما به عیان مشاهده مى کنیم که قرآن در بسیارى از مسائل ساکت است و به آنها نپرداخته و هیچ گاه نه در عهد پیامبر و نه بعدها از قرآن چنین توقعى نداشته اند که قرآن باید این امورى که از حوزه دین بیرون است را بیان کند، لذا نمى توانیم بگوئیم منظور از «لِّکُلِّ شَىْء» بیان همه اشیاى عالم است.» [۴۵] محققان و مفسران طرفدار این نظریه با توجه به واقعیت هاى بیرونى، دایره دین را محدود به هدایت و لوازم آن کرده اند و تعبیراتى همچون «تِبْیَـنًا لِّکُلِّ شَىْء» ، «مَّا فَرَّطْنَا فِى الْکِتَـبِ مِن شَىْء» و… را مطابق این برداشت تفسیر کرده اند. ایشان دیگر آیات شریفه را نیز بر همین روال مورد مطالعه و استناد قرار داده اند که از ذکر آنها صرفنظر مى کنیم. [۴۶] روایات: معتقدان به نظریه دوم روایاتى چند را نیز در تأیید رأى خویش آورده اند که مضامین آن روایات را نیز به سبک آیات مورد بحث توضیح، تبیین و احیاناً توجیه کرده اند. [۴۷] به عنوان نمونه مى توان از روایت مرازم از امام صادق((علیه السلام))، [۴۸] مسعده بن صدقه از امام صادق((علیه السلام))، [۴۹] ایوب بن حرّ از امام صادق((علیه السلام))، [۵۰۰] و… نام برد. برخى از پژوهشگران قرآنى نیز روایات موجود در این زمینه را در حدّ استفاضه دانسته و ادعا کرده اند: «در روایات مربوط به جامعیت ـ که شاید بتوان ادعا کرد در حد استفاضه است ـ دو محور مورد تأکید قرار گرفته…». [۵۱]
نظریه سوم و دلائل آن: جامعیت مقایسه اى: [۵۲]
بعضى از صاحب نظران جامعیت قرآن را در مقایسه با دیگر متون وحیانى قابل تعریف دانسته اند ایشان معتقدند که قرآن جامع است در مقایسه با دیگر کتب وحیانى، چرا کهپیامبر اسلام خاتم پیامبران است و داراى مقام جامع مى باشد. چون چنین است متنى که بر وى نازل شده نیز همانند وى جامعیت دارد و خاتم متون وحیانى است. «تمام حقایق و معارف ] به پیامبر داده شده است[ و به همین دلیل قرآن تمام معانى کتب انبیاى سابق را جمع کرده است» [۵۳].این نظریه را به بزرگانى همچونابن عربى ، [۵۴] امام خمینى ((قدس سره))، [۵۵] سید جلال الدین آشتیانى [۵۶]و… [۵۷]نسبت داده اند، این صاحب نظران معتقدند که «…چون ذات مقدس جلّ و علاء به حسب «کُلَّ یَوْم هُوَ فِى شَأْن» در کسوه اسماء و صفات تجلى به قلوب انبیاء و اولیاء کند و به حسب اختلاف قلوب آنها تجلیات مختلف شود و کتب سماویه که به نعت ایحاء به توسط ملک وحى، جناب جبرئیل بر قلوب آنها نازل شده، به حسب اختلاف این تجلیّات و اختلاف اسمائى که مبدئیت براى آن دارد مختلف شود، پس هر اسمى که محیط تر و جامع تر است، دولت او محیط تر و نبوت تابعه او محیط تر و کتاب نازل بر او محیط تر و جامع تر است و شریعت تابعه او محیط تر و با دوام تر است. و چون نبوت ختمیه و قرآن شریف و شریعت آن سرور از مظاهر و مجالى یا از تجلیات و ظهورات، مقام جامع احدى و حضرت اسم ا…الأعظم است، از این جهت محیط ترین نبوات و کتب و شرایع و جامع ترین آنهاست.» [۵۸] این نظریه که مبتنى بر آموزه هاى عرفانى است چندان مستدل به آیات و روایات نبوده و صرفاً با تبیین مقام عرفانى و معنوى نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)استفاده جامعیت کتاب شریف قرآن را نموده اند. ولى شاید بتوان تبیینى که یکى از طرفداران آن رأى از حدیث شریف «اُعطیتُ جَوامعِ الکَلِم» [۵۹۹] ارائه کرده است را از جمله دلائل و مستندات روایى ایشان دانست. ایشان مى گویند:«… و مراد از «جوامع الکلم» بودن قرآن، یا کلام آن سَروَر، آن نیست که کلیّات و ضوابط جامعه ]را [بیان فرمودند، بلکه جامعیت آن عبارت از آن است که چون براى جمیع طبقات انسان در تمام ادوار عمر بشرى نازل شده، و رافع تمام احتیاجات این نوع است و…» [۶۰۰] لذا جامع است، از این تقریر که بگذریم برخى از مدافعان این نظریه سعى در ارائه دلیل عقلى بر این مسئله نموده اند که ما به جهت رعایت خلاصه گزینى از نقل آن خوددارى مى کنیم. [۶۱]
نظریه چهارم: عدم جامعیت قرآن:
این نظریه بر آن است که قرآن کمال دارد، همان گونه که خود قرآن بدان اشاره کرده است ولى جامعیت ندارد. [۶۲]این رأى مبتنى بر تفاوت گذاشتن بر دو مفهوم جامعیت و کمال است. این نظریه را دکتر عبدالکریم سروش مطرح کرده و از آن دفاع کرده اند. ایشان معتقدند که «دین کمال دارد و نه جامعیت» [۶۳۳] چرا که «فرق است میان کامل بودن و جامع بودن. جامع بودن یعنى همه چیز را در بر مى گیرد، گویى دین سوپرمارکتى است که هر چه بخواهید در آن پیدا مى شود.» [۶۴] ایشان اگر چه صرفاً به تفاوت بین کمال و جامعیت دین اشاره کرده اند اما دلیل بیرونى ایشان که در ضمن مثالى تبیین شده عبارت است از: «براى مثال شما مثلثى رسم مى کنید، این مثلث در مثلث بودن کامل است، ولى البته چهار ضلعى یا پنج ضلعى نیست. و کسى نمى تواند بگوید چون این مثلث چهار ضلعى یا صد ضلعى نیست پس ناقص است، هدف شما ترسیم یک مثلث بوده است و مثلثى که شما کشیده اید از این حیث کامل است، ولى البته سه ضلع، جامع الاضلاع مقدر و ممکن نیست.» [۶۵] اشکال عمده این نظریه علاوه بر مستند نبودن آن به دلائل درونى دینى خلطى است که بین کمال دین و کمال قرآن رخ داده است. اگر چه براى این نظریه مى توان دلائلى همچون: الف) سکوت متون دینى، ب) مطابقت داشتن این نظریه با واقعیات بیرونى و… را اقامه و ارائه کرد. به عنوان نمونه با اینکه در قرآن کریم با صراحت از کمال دین «اکملتُ» [۶۶]و اتمام آن «أَتْمَمْت» [۶۷۷] سخن به میان آمده است اما هیچ اشاره اى به مفهوم و یا واژه جامعیت نشده است. با توجه به مبانى ما در مورد قرآن و تأکید قرآن بر «تِبْیَن کل شَىْء» بودن خود و از آن سو نپرداختن و تبیین نکردن جامعیت خود مى توان نتیجه گرفت که جامعیت قرآن اگر مفهومى جداى از کمال دین داشته باشد بوسیله قرآن قابل اثبات نیست. روایات نیز که تفصیل دهنده قرآن و وحى اند همان گونه که اشاره کردیم [۶۸] واژه جامعیت را به کار نگرفته اند و آنچه در روایات با تعابیرى چون «لم یدع شیئاً یحتاجُ الیه الأمه» [۶۹]یا «ما من امر یختلف فیه اثنان إلاّ وله اصل فى کتاب اللّه» [۷۰]یا «ما یحتاجون الیه الى یوم القیامه» [۷۱] و… آمده است به نظر مى رسد در مقام تبیین و توضیح همان مفهوم کمال قرآن و دین هستند و نه اینکه بخواهند مفهومى جدید که همان جامعیت باشد را اثبات و تبیین کنند. تذکر این نکته مفید است که: متأسفانه ظرافت ها و ظرفیت هاى لازم مباحث علمى، در این مبحث بر جمعى از پژوهشگران پوشیده مانده و ایشان را به خلط و خطاهایى گرفتار کرده که مى شد از آنها پرهیز کرد. خلط ها و خطاهایى چون یکسان انگارى مفهوم جامعیت و کمال، یکسان انگاشته شدن جامعیت قرآن با جامعیت دین و استناد به آیات دال بر کمال دین و شریعت، براى جامعیّت قرآن از این نمونه هاست. [۷۲] بر طبق مبانى شیعى قرآن مهمترین و اولین منبع وحى و دین است اما تمام آن نیست بلکه سنت نبوى(ص) و دیگر معصومین نیز بخشى از وحى و دین است و چه بسا که کسى معتقد باشد که دین جامعیت دارد ولى قرآن به تنهایى جامعیت ندارد. [۷۳۳] یعنى چون دین شامل قرآن و سنت است لذا جامعیت دارد و در مقابل قرآن یا سنت را به تنهایى نمى توان جامع دانست.
پى نوشت ها:
[۱] ـ گر چه تک نگارى هاى آن هم در مورد پاره اى از موضوعات علوم قرآنى راپاره اى از تاریخ نگاران گزارش کرده اند اما این تک نگارى ها تاثیر مورد نظر را در رویکرد درونى بر جاى نگذاشته است.
[۲]. این تعبیر برگرفته از کتاب گرانقدر استاد آیت الله معرفت تحت عنوان «التمهید فى علوم قرآن» است.
[۳] ـ علوم القرآن عند المفسرین، ج۱،ص۹.
[۴]. با توجه به تصریح برخى نویسندگان مبنى بر اینکه برخى از مباحث علوم قرآنى ارتباطى مباشرى با محتواى قرآن دارند و بعضى دیگر از چنین ارتباطى برخوردارنیستند مى توان فهمید که نوع اول از علوم قرآنى به دلیل ماهیتى که دارد از همان زمان نزول مورد توجه بوده است. بعنوان نمونه و مى توان از مباحثى چون اسباب النزول، محکم و متشابه، قرائات و … نام برد که مفسران ما روایات متعددى از پیامبر و اصحاب ایشان در هر یک از این مباحث نقل کرده اند که نشان از توجه دیرینه به این مباحث است: علوم القرآن عند المفسرین، ج ۱، ص ۹، تقسیم بندى فوق را دارد که علوم قرآنى بعضى شان ارتباط مباشرى با قرآن دارند و برخى از جنس دیگرند.
[۵]. به عنوان نمونه مى توان از کتاب «جامعیت قرآن» سید محمد على ایازى و مقالات: شیوه هاى تبیین جامعیت قرآن، سید ابوالفضل موسویان ] نامه مفید ش ۸[ ، جامعیت و کمال، ولى الله نقى پورفر] پاسدار اسلام، ش ۲۴۵[ و جامعیت قرآن، محمد على رضائى نام برد.
[۶]. الإتقان فى علوم القرآن، ج ۲، ص ۳۹۳، ترجمه سید مهدى حائرى قزوینى.
[۷]. فرهنگ فارسى امروز، غلامحسین صدرى افشار و…،ج۱،ص ۳۹۰.
[۸] فرهنگ بزرگ جامع نوین (عربى بفارسى)،ترجمه المنجد، مترجم احمد سیّاح.
[۹]. الإتقان فى علوم القرآن، ترجمه، ج ۲، ص ۳۹۳; بینات، ش ۱۰، ص ۲۵.
[۱۰]. فقه پژوهى قرآن، سید محمد على ایازى، ص ۲۰۱.
[۱۱]. ابن عربى، فصوص الحکم، ذیل روایت اوتیت جوامع الکلم «اى جمیع الحقایق و المعارف…».
[۱۲]. فقه پژوهى قرآن، سید محمد على ایازى، ص ۲۰۳.
[۱۳]. عروسى حویزى،نور الثقلین، ج ۱، ص۷۱۵.
[۱۴]. جامعیت و کمال قرآن، ولى ا… نقى پورفر، مجله پاسدار اسلام، ش ۲۴۵، ص ۲۶.
[۱۵]. فقه پژوهى قرآنى، سید محمدعلى ایازى، ص ۲۳۲ـ۲۳۷.
[۱۶]. الإتقان فى علوم القرآن، سیوطى، ج ۴، ص ۳۸، نوع ۶۵، ترجمه آن، ج ۲، ص ۳۹۳ و ۳۹۹ و… .
[۱۷].عقل و حس را سوى بى سو رَه کجاست. مثنوى معنوى، دفتر چهارم/ بیت ۱۲۹۳.
[۱۸]. جواهر القرآن، غزالى ص ۳۲ ـ ۳۴.
[۱۹]. الإتقان فى علوم القرآن، ترجمه، ج ۲، ص ۳۹۶.
[۲۰]. البرهان فى علوم القرآن، زرکشى، ج ۲، ص ۲ ـ ۱۸۱.
[۲۱]. الإتقان، ترجمه، ج ۲، ص ۴۰۳.
[۲۲] ـ نظرات فى القرآن، حسن البناء، ص ۲۲۳.
[۲۳]. این نظریه را به مرحوم آیه الله خوئى نیز نسبت داده اند . ( نامه مفید، ش ۸، ص ۲۹ ).
[۲۴]. همانند، مدخل التفسیر فاضل لنکرانى، چهارده مقاله، حجتى، منبع ۵.
[۲۵]. الاتقان، ترجمه، ج ۲،ص ۳۹۶.
منبع: www.maarefquran.com