مصاحبه شونده: سید محمد حسن مرعشی شوشتری
در ادامه اقتراح پيشين درباره «جامعيت قرآن كريم» اين شماره را به پاسخ حضرت آيت الله سيد حسن مرعشي شوشتري زينت ميبخشيم با سپاسمندي از ايشان تأكيد ميكنيم كه صفحات مجله براي پاسخ به اين اقتراح در شمارههاي ديگر نيز گشوده است.
سؤال ـ آيا قرآن كريم نسبت به علوم و موضوعات الهي و بشري جامعيت و كليت دارد؟ و آيا پاسخگوي همه آن مسايل است؟ در صورت مثبت بودن جواب، مكانيزم استخراج پاسخ سؤالات از ظواهر قرآن و سنت چيست؟
آيت الله سيد حسن مرعشي شوشتري ـ بحث جامعيت قرآن كريم نسبت به علوم و موضوعات الهي و بشري، هميشه در بين مسلمانان و احيانا در بين افراد غير مسلمان مطرح بوده است، و همانطوريكه از آيات و رواياتي كه در اين مورد نازل شده به دست ميآيد، قرآن كتابي است كامل و جامع كه ميتواند كليه نيازهاي بشري را مرتفع سازد ولي بايد مقصود از جامعيت قرآن مورد بحث قرار گيرد كه آيا مقصود از آن، اين است كه قرآن شامل تمام علوم انساني و تجربي ميشود و كليه اصول و قواعد اين علوم در قرآن هست.
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت قرآن، هر چند كه در ميان كتب آسماني از ويژگي خاصي برخوردار است و ميتواند نوري براي انسانها باشد تا آنان را هدايت كند و از گمراهي برهاند، اما مقصود از آن اين نيست كه در قرآن كليه اصول و قواعد علوم وجود دارد؛ مثلاً اگر كسي كتابي را در طب تأليف كند و بگويد كتاب من كتابي است جامع و كليه مسائل را دربردارد، مقصود از آن اين نيست كه در كتاب طب مسائل فيزيك هم هست و اگر چنين ادعايي كند نه تنها غلط است بلكه بيمعني و نامعقول هم خواهد بود. بنابراين وقتي ميبينيم خداوند پيامبري را به رسالت برميگزيند و بر او كتابي نازل ميسازد به هيچ وجه نميخواهد بوسيله آن پيامبر و كتابش به مردم درس فيزيك و شيمي بدهد و يا علوم رياضي بياموزد و يا طب و داروسازي ياد دهد و اگر بخواهد چنين مطالبي را ياد دهد در واقع از مقاصد اصلي خود باز مانده است با اين ترتيب اگر ما بخواهيم درباره جامعيت قرآن بحث كنيم لازم است ببينيم خداوند، پيامبران را براي چه هدفهايي به رسالت برگزيده است. وقتي اين مسأله را مورد بررسي قرار ميدهيم، مييابيم كه قرآن مجيد اهداف پيامبران را به وضوح بيان كرده و ميفرمايد:
«هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة»۱
و يا ميفرمايد:
«انا ارسلناك شاهدا و مبشرا و نذيرا و داعيا الي الله باذنه و سراجا منيرا»۲
و همچنين اهداف خود را در ضمن داستانهاي پيامبران گذشته توضيح ميدهد. و زندگاني ملتهاي گذشته را كه از خدا بدور بودند و بتها و خورشيد و ماه و سنگ و چوب و خرما را عبادت ميكردند، بيان ميفرمايد تا عبرتي براي ديگران شده و راه راست و درستي را پيشه خود سازند. و اگر در قرآن مجيد احيانا مسائلي در ارتباط با خلقت عالم و انسان و درختان و گياهان و حركت ستارگان و ساير امور طبيعي مشاهده ميگردد نيز در راستاي همين اهداف است و ميخواهد با تأكيد تمام و فراوان انسانها را بيدار كرده و بسوي خدا هدايت كند لذا وقتي در سوره الرحمن درباره خلقت انسان و آموختن زبان به او، حركت حساب شده و دقيق خورشيد و ماه، رفعت آسمان و وضع زمين، خلقت درياها و حكمتهايي كه در آنها وجود دارد و كشتيهايي كه در دريا حركت ميكنند ميپردازد و راه رسيدن به اقطار آسمانها و زمين را گوشزد ميكند و به او ميفهماند كه با سلطان علم و دانش ميتواند به آن قلههاي رفيع و برجهاي عالي برسد، هدف خود را كه حركت به سوي خود باشد در ضمن آيات متعدي به طور مكرر بيان ميكند و ميفرمايد «فباي الآء ربكما تكذبان». و يا مثلاً وقتي در سوره ملك ميفرمايد:
«الذي خلق الموت و الحيوة ليبلوكم ايكم احسن عملا و هو العزيز الغفور، الذي خلق سبع سماوات طباقا ما تري في خلق الرحمن من تفاوت فارجع البصر هل تري من فطور»۳
ميخواهد با اين آيات و ساير آياتي كه پس از آن ذكر شدهاند بشريت را از كفر ورزيدن به خدا باز دارد و آنها را از عذاب آخرت بترساند و هر كس با دقت در آيات قرآن بنگرد در تك تك آن آيات به اين حقيقت و واقعيت بسيار روشن واقف ميگردد، و ترديدي پيدا نخواهد كرد كه قرآن در خلال آگاهي دادن انسانها به اسرار خلقت ميخواهد آنان را به سوي خدا هدايت كند و بر اين اساس ميفرمايد:
«ذلك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين»۴
و يا ميفرمايد:
«كتاب انزلناه اليك لتخرج الناس من الظلمات الي النور»۵
پس اگر در قرآن آياتي در باره كيهان شناسي، انسان شناسي و ساير مسايل علمي مشاهده ميگردد در راستاي اهدافي ميباشند كه قرآن آنها را دنبال ميكند، و دلايلي بر اثبات اعجاز قرآن نيز ميباشند تا بتواند از اين رهگذر ارتباط خود و آورنده خود را با مبدأ آفرينش (جلت عظمته) اثبات كند.
آري در راستاي اين اهداف در قرآن مجيد اسراري وجود دارد كه همه انسانها نميتوانند به آنها دست يابند بلكه نياز به راهنمايي افرادي برتر و بالاتر دارند تا از مشكاة علم و دانش آنان به آن اسرار دست يابند.
مولاي متقيان علي عليهالسلام در نهج البلاغه درباره قرآن ميفرمايد:
«فالله الله ايها الناس فيما استحفظكم من كتابه و استودعكم من حقوقه فان الله لم يخلقكم عبثا و لم يترككم سدي و لم يدعكم في جهالة و لا عمي. قد سمّي آثاركم، و علم اعمالكم و كتب آجالكم. و انزل عليكم الكتاب تبيانا لكل شيء و عمر فيكم نبيه ازمانا حتي اكمل له و لكم فيما انزل من كتابه دينه الذي رضي لنفسه و انهي اليكم ـ علي لسانه ـ محابه من الاعمال و مكارهه و نواهيه و اوامره فالقي اليكم المعذره و اتخذ عليكم الحجة، و قدم اليكم بالوعيد و انذركم بين يدي عذاب شديد»۶
و از اين سخنان به خوبي استفاده ميشود كه غرض از نزول قرآن تكميل دين بوده و در حدي كه لازم بوده براي شناخت دين آياتي را در قرآن نازل كرده و حجت را بر مردم تمام كرده است
فيض كاشاني در كتاب علم اليقين از بعضي علماء نقل ميكند كه سور و آيات قرآن در شش نوع منحصر ميگردند.
سه نوع از آنها اصول و مهمات هستند:
يكي از آنها تعريف مدعو اليه است (شناساندن خدا به مردم) و آن مشتمل است بر معرفت ذات حق و معرفت صفات حق و معرفت افعال حق.
و نظر به اينكه معرفت ذات خدا دشوارتر از ساير معارف است و فكر كمتر ميتواند به آن راه يابد در قرآن مجيد فقط تلويحات و اشاراتي آمده است كه بيشتر آنها به ذكر تقديس مطلق خداوند برميگردند مانند آيه شريفه:
«ليس كمثله شيء»۷ و يا مانند سوره اخلاص و يا آنكه به تعظيم مطلق الهي برميگردند مانند آيه شريفه «سبحانه و تعالي عما يصفون، بديع السموات و الارض»۸
و اما صفات الهي: پس نظر به اينكه مجال در آنها گستردهتر و منطقه سخن در آنها وسيعتر است آياتي كه مشتمل بر ذكر صفات ميباشند بيشتر هستند، مانند آياتي كه مشتمل بر ذكر علم، قدرت، حيات، حكمت، كلام، سمع، بصر و غير اينها ميباشند.
و اما افعال حق: پس آنها دريايي هستند كه اطراف آن وسيع و استقصاء قلمرو آنها غير ممكن است بلكه در جهان هستي جز ذات باري تعالي و افعال او چيز ديگري وجود ندارد و ما سواي حق، فقط فعل او است.
وليكن قرآن مشتمل بر يك سلسله افعال جلي است و يا به تعبير ديگر مشتمل بر افعال حق است كه در عالم حس و شهادت وجود دارند مانند ذكر آسمانها، ستارگان، زمين، كوهها، درياها، حيوان، گياه، فرستادن آب گوارا از آسمان و ساير اسباب حيات گياه كه اينها همه براي حس آشكار بوده وليكن اشرف افعال و اعجب آنها و بهترين دليل بر عظمت صانع آنها، افعالي هستند كه با حس ديده نميشوند بلكه از عالم ملكوت ميباشند و در قرآن مجيد تنها اشارات و رمزهايي از آنها وجود دارد زيرا ادراك بيشتر مردم از فهم آن افعال قاصر است. و اين نوع با تمام اقسامش قلب قرآن و لب قرآن و سرّ آن ميباشد.
نوع دوم آياتي هستند كه راه سلوك به سوي حق را به ما نشان ميدهند و اين آيات مشتمل هستند بر اموري كه موجب اقبال و توجه به حضرت حق و اعراض از غير او ميباشند كه همه آنها به توحيد و يا كلمه اخلاص برگشت ميكنند و در اين زمينه ميفرمايد:
«واذكرو الله ذكرا كثيرا»۹ «و لا تلهكم اموالكم و لا اولادكم عن ذكر الله»۱۰ «و تبتل اليه تبتيلا»۱۱ و «قد افلح من زكاها و قد خاب من دساها»۱۲ و «قد افلح من تزكي، و ذكر اسم ربه فصلي»۱۳ و مانند اينها كه در قرآن بسيارند.
نوع سوم در مقام شناساندن حال واصلين الي الله ميباشد و اين دسته از آيات مشتمل بر ذكر نعمتهايي هستند كه واصلان به خدا به لقاي آنها رسيده و در بهشت موعود آرميدهاند و يا برعكس مشتمل بر ذكر عذاب و شكنجههايي هستند كه محجوبين به آنها گرفتار شدهاند و در دوزخ مسكن گزيدهاند و يا مشتمل بر مقدمات حالات آنان ميباشند مانند آيات مربوط به حشر و نشر و حساب و ميزان و صراط كه حدود يك سوم قرآن را تشكيل ميدهند.
و سه نوع ديگر از آيات قرآن توابع و متممات هستند كه بعضي از آنها حالات محبين و دوستداران اطاعت و لطائف صنع الهي را در حق آنان بيان ميدارند. مانند داستانهاي پيامبران، اولياء و فرشتگان و يا برعكس حالات متمردان از اطاعت و فرمانبرداري خدا را توضيح ميدهند.
و فايده اين دسته از آيات، ترغيب و ترهيب و تنبيه و اعتبار ديگران ميباشد و در اين آيات اسرار و رموز و اشاراتي است كه نياز به تفكر و تدبر دارند.
و بعضي ديگر آياتي هستند كه حالات منكرين و رسواييها و اباطيل آنها را بيان ميدارند.
و پارهاي ديگر، منازل و راههايي را كه انسان بايد بپيمايد و خود را آماده سفر به آنها سازد بيان ميدارند.۱۴
به هر حال قرآن با هر بيان، هدف خود را كه رسيدن به خدا است، دنبال ميكند و آن را به طور صريح و آشكار و يا رمز و اشاره به ما ميفهماند و آنها را گوشهاي شنوا و چشمهاي بيناو دلهاي آگاه درك ميكنند.
و در قرآن اسراري است كه خدا و پيامبر و جانشينان آنان، آنها را درك ميكنند.
كليني در كتاب كافي از امام صادق عليهالسلام نقل ميكند كه آن حضرت فرمودند:
«خداوند عزيز جبار قرآن را براي شما فرستاد و آن صادق و راستگويي است كه خبرهاي شما و اخبار گذشتگان و آيندگان شما را در آن آورده و اخبار آسمان و زمين را در آن نقل كرده است و اگر كسي نزد شما بيايد و شما را به آنها خبر دهد تعجب خواهيد كرد».۱۵
و در خبر ديگري آورده است كه خداوند در قرآن، حكم هر چيزي را بيان داشته و به خدا سوگند هر چيزي را كه بندگان به آن احتياج داشتهاند در قرآن آورده است.۱۶
و همچنين در روايت ديگري ميفرمايد:
«هيچ امري نيست كه دو نفر در آن اختلاف داشته باشند مگر آن كه حكم آن در قرآن آمده است وليكن عقول رجال به آنها نميرسد».۱۷
و از اين گونه روايات استفاده ميشود كه قرآن داراي دو دسته آيات است؛ يك دسته آياتي هستند كه فهم آنها براي همگي امكان پذير است و دسته ديگر آياتي هستند كه فهم آنها براي همه امكان پذير نيست، بلكه كساني ميتوانند آنها را بفهمند كه خداوند متعال به آنها بينش ديگري در درون آنها قرار داده كه ميتوانند با آن بينش باطني اسراري را كه در آن دسته از آيات وجود دارد، بفهمند و وجود اين آيات منافات با آن ندارد كه قرآن نور است و اگر نور است، پس بايد فهم آن براي همه مردم ممكن باشد، زيرا نور بودن قرآن يك مسأله است و بينشهاي مردم مسأله ديگري است، بنابراين اگر عدهاي از مردم نتوانسته باشند اسرار يك دسته از آيات را درك نمايند قصور از طرف خود آنان ميباشد، نه آنكه قرآن نور نيست، پس كساني كه قادر به در ك و فهم اسرار مذكور نيستند مانند كساني ميمانند كه در روز روشن خورشيد را نميبينند.
براي روشن شدن اين حقيقت توجه شما را به داستاني كه مرحوم آية الله العظمي سيد محسن حكيم در حقائق الاصول در اين مبحث كه قرآن داراي هفت بطن يا هفتاد بطن است آورده و آن داستان اين است كه ميفرمايند بعضي از اعاظم (دام تاييده) يك روزي با جماعتي از علماء و اعيان از جمله سيد اسماعيل صدر (رحمه الله) و حاج ميرزا حسين نوري صاحب مستدرك و سيد حسن صدر (دام ظله) وارد گرديد و آخوند آيه شريفه: «واعلموا ان فيكم رسول الله» را تلاوت كرد و جمله «حبب اليكم الايمان» را تفسير فرمودند و پس از بيان طولاني وقتي آن را توضيح دادند همه حاضران آن را معنايي واضح و روشن دانسته و بسيار تعجب كردند كه چگونه به آن معني توجه نكردهاند و روز دوم نيز به همين منوال آن جمله را اما به نحو ديگر تفسير كرد و حاضرين اين تفسير را نيز تفسيري روشن و واضح دانسته و تعجب كردند كه چگونه خود نتوانستهاند اين تفسير را با اين همه وضوح درك نمايند و روز سوم نيز تفسير ديگري از جمله مذكور نمودند وبالاخره قريب به سي روز همين جمله را تفسير و هر روز معناي جديدي از آن بيان ميداشتند و همه آن را روشن و واضح دانسته و بسيار تعجب ميكردند كه چرا نتوانستهاند خود آن را بفهمند و در آخر مينويسد: «و قد نقل الثقات لهذا المفسر كرامات»۱۸
و به هر حال فهم آيات قرآن در اثر حجابهاي دروني براي بسياري از مردم امكان پذير نيست ما از خداوند متعال ميخواهيم كه به ما قلبي آگاه مرحمت فرمايد تا بتوانيم با كلام خداوند آشنايي بيشتري پيدا نمائيم.
پاورقيها:
۱ ـ سوره جمعه / ۲.
۲ ـ سوره احزاب / ۴۵ و ۴۶.
۳ ـ سوره ملك / ۳ و ۴.
۴ ـ سوره بقره / ۲.
۵ ـ ابراهيم / ۱.
۶ ـ نهج البلاغه، خ ۸۶. «پس اي مردم! خدا را! خدا را! بيائيد و در آنچه از كتاب خود شما را نگاهبان كرده و حقوقي كه نزد شما به وديعت سپرده، وظيفه امانت را رعايت نماييد. كه خداي سبحان شما را بيهوده نيافريده و رها نگذاشته و در ناداني و كوريتان نداشته چه به شما گفته است چه بايدتان كرد.
۷ ـ سوره شوري / ۱۰.
۸ ـ سوره انعام / ۱۰۱ و ۱۰۲.
۹ ـ سوره احزاب / ۴۱.
۱۰ ـ سوره منافقون / ۹.
۱۱ ـ سوره مزمل / ۸.
۱۲ ـ سوره شمس / ۹ - ۸.
۱۳ ـ سوره اعلي / ۱۴.
۱۴ ـ علم اليقين، فيض كاشاني، ج ۱، صص ۵۶۱ - ۵۵۸.
۱۵ ـ كافي، كتاب فضل القرآن، ج ۲، ص ۴۳۸؛ «قال ابو عبدالله عليهالسلام : ان العزيز الجبار انزل عليكم كتابه و هو الصادق البار، فيه خبركم و خبر من قبلكم و خبر من بعدكم و خبر السماء و الارض و لو اتاكم من يخبركم عن ذلك لتعجبتم».
۱۶ ـ كافي، كتاب فضل العلم، باب الرد الي الكتاب و السنة؛ «ان الله تعالي انزل في القرآن تبيان كل شيء حتي والله ما ترك الله شيئا يحتاج اليه العباد...».
۱۷ ـ كافي، همان؛ «ما من امر يختلف فيه اثنان الاّ و له اصل في كتاب الله، و لكن لا تبلغه عقول الرجال».
۱۸ ـ حقائق الاصول، ج ۱، صص ۹۶ - ۹۵.
جامعيت قرآن كريم نسبت به علوم و معارف الهي و بشري (۲)