آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

توحید در قرآن و كتابهای دیگر آسمانی

با توجه به آیات قرآن کریم همه کتابهای آسمانی برای درس توحید نازل شده اند، پس هیچ فرقی بین آنها نیست، چون همه از لوح محفوظ اخذ شده اند (بروج،۲۱ـ۲۲) و این كتابهای واحد، بر تمام انبیاء نازل شده است (بقره، ۲۱۲) و همه این كتابها، تصدیق كننده همدیگر هستند. (مائده، ۵۱ـ۴۶)، همه این مطالب دلالت دارد بر این كه همه ادیان، ایمان واحدی را دنبال می كنند. این سوالی است که ممکن است برای برخی ایجاد شود.

داشتن ایمان و مورد قبول بودن‌ عقاید و روش‌های گوناگون آن، در عصر كنونی، تحت عنوان پلورالیسم، (پذیرش تعدد و كثرت) مطرح است. پلورالیزم یا تكثر ادیان از مباحث «فلسفه دین» است كه در قرن حاضر متفكران غرب آن را به صورت جدی مطرح كرده‌اند. قرائت و معنای شایع و متبادر آن، پذیرفتن حقانیت تمامی ادیان است، و لازمۀ آن تعدد صراط‌های مستقیم است. پیشینۀ این بحث در ایران حدوداً به چند دهه گذشته ـ البته نه با اصطلاح پلورالیزم بلكه به عنوان «تعداد ادیان» بر می‌گردد. این مقوله در آن عصر نیز برای خود طرفداران و مخالفانی داشته است كه می‌توان به دو فیلسوف و متفكر معاصر یعنی علامه طباطبایی و شهید مطهری اشاره كرد كه هر دو گام در این عرصه نهادند و به ابطال پلورالیزم پرداختند. آنچه به صورت خلاصه قابل بیان است. این است كه: آیات فوق دلالت دارند بر اینكه. اساساً تمام كتابهای آسمانی، در اصول دین هماهنگی دارند و هدف واحدی، را دنبال می كنند یعنی تربیت و تكامل انسان را تعقیب می‌كنند، اگرچه در مسائل فرعی به مقتضای قانون تكامل تدریجی، با هم، تفاوت‌هایی دارند و هر آیین تازه، مرحله بالاتری را می‌پیماید و برنامۀ جامع‌تری دارد.

هر شریعتی در زمان خود، كامل بوده است و شریعت و دین اسلام به لحاظ دارا بودن محتوای منطبق بر فطرت انسان (روم:۳۰) و نزول در زمان بلوغ عقلی بشر و پیش‌بینی كردن راه كار و روش‌هایی برای مقتضیات زمان، مسائل مستحدثه و.. برای همیشه كامل و جامع خواهد بود (فرقان:۱) چون سطح بینش و آگاهی مردم و نیازهای آنها در امت‌ها و اعصار گوناگون مختلف است. انسان‌های هر دوره‌ای نسبت به انسان‌های دوره قبل از خود، از سطح آگاهی و بینش بیشتری برخوردار بوده و ادیان بعدی نیز از حیث پاسخگویی به نیازهای بشری، جامعیت بیشتری نسبت به ادیان قبلی خود داشته‌اند، از این جهت شریعت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ ویژگی‌هایی دارد كه برای همه زمان‌ها مناسب و لازم است.(۱)

حكم عقل به وحدت دین آسمانی: آیا ممكن است كه خداوند خیرخواه، ادیان مختلف از حیث ماهیت برای بشر بفرستد؟ با تأمل در حكمت ضرورت دین كه عبارت است از وجود نیازهای فطری و ثابت انسان و با توجه به یكی بودن فرستنده ادیان یعنی خداوند حكیم و خیرخواهی كه با فرستادن دین, نیازهای فطری انسان را برآورده می كند و با به فعلیت رساندن استعدادهایش، سعادت او را تأمین می‌كند. در این صورت، فرستادن ادیانی كه با یكدیگر از حیث ماهیت مختلفند، توجیه پذیر نیست. زیرا تغییر ماهوی یك برنامه و آیین در صورتی موجه است كه ماهیت وجوهره ادیان پیشین فاقد محتوا و توانایی لازم در جهت هدایت انسان باشد و خداوند دین ناقص فرستاده باشد، این فرض با براهین عقلی و فلسفی ناسازگار است و عقل برهانی آن را نمی‌پذیرد.

فرض دیگر این است كه، نقصان از سوی خود انسان باشد كه به خاطر هوای نفسانی، از قرار گرفتن در ركاب ره یافته‌گان سرباز می‌زند، لازمۀ این فرض، نه تغییر ماهوی دین، بلكه تأكید و راهنمایی و نصیحت بیشتر است. فرض سوم، این است كه تغییر ماهوی ادیان، مستند به تغییر شرایط زمانی و مكانی و نیازهای جدید بشری باشد. در پاسخ این احتمال ـ كه امروزه طرفدارانی دارد ـ باید گفت كه گوهر ادیان الهی، مشتمل بر معارفی بنیادی است كه ناظر به سعادت انسان ونیازهای فطری و ثابت اوست. به عنوان مثال دین از انسان خواسته است كه از خداوند و پیامبرانش اطاعت كنند و به اصول اخلاقی ثابت. مثل نوع دوستی و عدالت پایبند باشند. ادیان الهی، برای تعالی روح انسانی و برقراری عدالت نازل شده‌اند و این معارف و اصول نیز به هیچ وجه با گذشت زمان تغییر نمی‌كند. «مگر بشر چند گونه فطرت و سرشت و طبیعت می‌تواند داشته باشد.»(۲)

بلی، تغییر زمان و نیازهای جدید و غیرثابت انسان، تغییر برخی احكام و فروع، یا تكمیل آنها را می‌طلبد ولی لازمۀ آن تغییر و تكامل شریعت است. نه دین. شهید مطهری در این زمینه می‌گوید: «تفاوت و اختلاف تعلیمات انبیاء با یكدیگر از انواع اختلاف برنامه‌هایی است كه در یك كشور هرچند بار به مورد اجرا گذاشته می‌شود و همۀ آنها از یك قانون اساسی الهام می‌گیرد. همۀ آنان (پیامبران) مردم را به یك شاهراه و به سوی یك هدف واحد دعوت می‌كردند.»(۳)

قرآن و وحدت دین: با رجوع به قرآن كریم، در می‌یابیم كه خداوند تنها دین حضرت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ را اسلام می‌نامد، دین پیامبران پیشین را نیز به همین نام توصیف می‌كند. مثلاً در آیه‌ای، آیین حضرت ابراهیم ـ علیه السّلام ـ را اسلام می‌شمرد: ما كانَ إِبْراهِیمُ یهُودِیا وَ لا نَصْرانِیا وَ لكِنْ كانَ حَنِیفاً مُسْلِماً(۴) و در آیۀ دیگر، با اشاره به این كه اسلام, تنها صراط مستقیم است، از راه‌های دیگر منع می‌كند: وَ أَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِیلِهِ(۵) و این است راه مستقیم من پس از آن پیروی كنید واز راه های مختلف(و انحرافی )پیروی نكنید كه شما را از راه حق دور می سازد.

استاد مطهری، می فرماید: دین در اصطلاح مورخان و مردم به صورت جمع و متعدد بكار می‌رود، ولی موضع قرآن چنین نیست: «از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یكی است، همۀ پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیرصاحب شریعت، به یك مكتب دعوت می‌كرده‌اند، اصول مكتب انبیاء كه دین نامیده می‌شود، یكی بوده است.»(۶)

استاد در جای دیگر، آیۀ فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها(۷) را دلیل وحدت دین می‌شمارد.(۸)

تكامل دین و اختلاف شرایعبا توجه به مطالب گذشته، روشن می شود كه دین با اصول اعتقادی ثابت مطابق نیازهای فطری بشری است. و «شریعت» تعدادی احكام فردی و اجتماعی است كه بعضی از آنها بر حسب ضرورت و تحول نیازهای بشر قابل تغییر است. به دیگر سخن، ماهیت دین در همۀ اعصار یكی است. اما با بالا رفتن استعدادها و قابلیت‌های مخاطبان، دین نیز جامع‌تر می‌شود، استاد شهید، تعدد پیامبران را به تعدد معلمان و كتب آسمانی را به كتب درسی دوره‌های مختلف تحصیلی تشبیه می‌كند. می‌گوید: «بشر در تعلیمات انبیاء مانند یك دانش آموز بوده كه او را از كلاس اول تا آخرین كلاس بالا برده‌اند. این تكامل دین (است) نه اختلاف ادیان. قرآن هرگز كلمۀ دین را به صورت ادیان نیاورده است.»(۹)

راز ختم نبوت: تا به این جا می‌توان به راز خاتمیت نبوت به دست پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ پی برد، زیرا انسان بعد از طی مراحل مختلف، قابلیت دریافت برنامه كلی هدایت خود را پیدا می‌كند و از این مرحله به بعد انسان با تكامل و تعالی عقلانی خود می‌تواند بدون پیامبر و با اتكا به كتاب مقدس او و ائمه، طی طق طریق نماید، همان گونه كه شهید مطهری می‌گوید.

«بشر در مسیر تكاملی خود مانند قافله‌ای است كه در راهی و به سوی مقصد معینی حركت می‌كند، ولی راه را نمی‌داند. هرچند یك بار به كسی برخورد می‌كند كه راه را می‌داند و با نشانه‌هایی كه از او می‌گیرد ده‌ها كیلومتر راه را طی می‌كند تا تدریجاً خود قابلیت بیشتری برای فراگیری پیدا می‌كند. و می‌رسد به شخصی كه نقشه كلی راه را از او می‌گیرد و برای همیشه با در دست داشتن آن نقشه از راهنمایی‌های جدید بی‌نیاز می‌گردد.»(۱۰)

نام احمد نام جمله انبیاست چون كه صد آمد نود هم پیش ماست...(۱۱)

دلایل انحصار صراط مستقیم به اسلام: تا اینجا ما به تحلیل دو اصل مهم «ضرورت دین» و «وحدت دین»‌ پرداختیم. این دو بحث نقش كلیدی در روشن شدن زوایای بحث «پلورالیزم» دارد و بعد از گذر از این دو مرحله، انسان برای تعیین دین حق و برتر، از بین ادیان مختلف، نیازمند معیارهایی برای تعیین و شناخت دین حق است. البته برای شناخت ملاك و معیار تشخیص دین حق از باطل، می‌توان از دو نظر متفاوت، یعنی درون دینی و برون دینی جستجو كرد، اما در اینجا به ادله‌ای كه شهید متفكر (مطهری) بدان اشاراتی داشته است، بسنده می‌كنیم.

۱. حكم عقل به انتخاب دین كامل و برتر.

گفته شده عقل بعد از احساس ضرورت و وحدت دین الهی، به انتخاب دین بدون فحص از حقانیت و برتری آن نسبت به ادیان دیگر، اكتفا نمی‌كند، بلكه دنبال معیار می‌گردد.

یكی از ملاك‌ها ارزیابی و سنجش ادیان موجود از نظر جامعیت و مطابقت با نیازهای فطری انسان است كه در اینجا به مقایسۀ دو دین بزرگ جهان كه مدعی حقانیت نیز هستند، یعنی اسلام و مسیحیت موجود می‌پردازیم:

۱. جهان‌بینی اسلام بر اصل توحید استوار است جهان‌بینی مسیحیت بر تثلیث.

۲. وحی منزل بودن قرآن كریم، دست نویس و جعلی بودن انجیل موجود

۳. اشتمال قرآن بر مضامین عالی و انواع اعجاز. و اشتمال كتاب مقدس بر آموزه‌های ناسازگار با عقل مانند تجسم خدا و گناه فطری و مسأله فدیه.

۴. داعیۀ جهانی بودن اسلام و نسخ ادیان پیشین، اعلام موقتی بودن تورات و انجیل و بشارت به ظهور پیامبر پسین.

۵. عدالت و ظلم ستیزی اسلام. توصیه به ستم‌پذیری از اشخاص و حكومت در انجیل موجود.

۶. بالاخره، وجود قوانین و احكام اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، جزایی در اسلام، منطبق با نیازهای فطری بشری مثل اصل شورا، قداست شغل، حرمت رشوه، ربا و احتكار، توصیه به دفاع از حقوق خصوصی و اجتماعی و جهاد در مقابل متجاوزان، احكام حدود ودیات به منظور اصلاح جامعه و پیشگیری از وقوع جرایم.(۱۲)

خلاصه آنكه، بعضی از روشنفكران اسلامی برای توجیه نظریۀ پلورالیسم خواسته‌اند، به اصطلاح برای مدعای خود دلیل قرآنی بیاورند و یا آیاتی را كه خط بطلان بر پلورالیسم می‌كشد توجیه نمایند كه در اینجا به دو آیه اشاره می‌شود:

الف) إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ هادُوا وَ النَّصاری وَ الصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَ لا هُمْ یحْزَنُونَ(۱۳) آنان كه ایمان آورده‌اند (مسلمان‌ها) و یهودیان و صائبین و نصرانی‌ها، همۀ كسانی كه ایمان به خدا و روز رستاخیز داشته باشند و كار شایسته به جا آورند، بی‌ترس و واهمه خواهند بود و غمگین نیز نمی‌گردند.

و جه استدلال: در این آیه برای رستگاری و ایمنی از عذاب خدا سه شرط ذكر شده است: ایمان به خدا، ایمان به رستاخیز و عمل نیك، قید دیگری (مثل اسلام) نشده است.

در پاسخ به استدلال فوق باید گفت: بین حق بودن یك دین و در صراط مستقیم گام برداشتن پیروان آن دین با رفع عقاب (حزن و خوف) نباید خلط كرد. آنچه از آیۀ فوق مستفاد می‌شود، صحه گذاشتن قرآن كریم بر طریق اهل كتاب و صراط مستقیم خواندن آن نیست، بلكه دلالت بر رفع عقاب در روز قیامت از اهل كتاب و حداكثر دلالت بر اعطای ثواب و پاداش به مؤمنان اهل كتاب است كه در دنیا به خاطر روشن نشدن نور اسلام، بر دین خود باقی ماندند، با این شرط كه در اعتقادات خود مثل اكثر مسیحیان و یهودیان امروزه، دچار شرك نشدند و از نظر اخلاقی نیز اعمال صالح انجام دادند.

ب) «لا اكره فی الدین». شاید بعضی برای اثبات عدم اجبار درگرویدن به اسلام و آزادی انتخاب ادیان دیگر به آیۀ فوق استناد كنند كه هر گونه اجبار و اكراه را در دین نفی نموده است. مرحوم مطهری با اشاره به آیۀ مذكور می‌نویسد: «این سخن (آیه) به این معنا نیست كه دین خدا، در هر زمانی متعدد است و ما حق داریم هر كدام را كه بخواهیم انتخاب كنیم، چنین نیست، در هر زمانی یك دین حق وجود دارد و بس .هر زمان پیغمبر صاحب شریعتی از طرف خا آمده مردم موظف بوده اند كه از راهنمایی او استفاده كنند و قوانین و احكام خود را چه در عبادات وچه در غیر عبادات از او فرا گیرند تا نوبت به حضرت خاتم الانبیاء رسیده است . در این زمان اگر كسی بخواهد به سوی خدا راهی بجوید باید از دستورات دین او راهنمایی بجوید. قرآن كریم می فرماید : و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرۀ من الخاسرین(۱۴) و هر كس غیر از اسلام دینی بجوید هرگز ا. او پذیرفته نشود و او در جهان دیگر از جمله زیانكاران خواهد بود.

اگر گفته شود كه مراد از اسلام ,خصوص دین ما نیست بلكه منظور تسلیم خدا شدن است . پاسخ این است كه البته اسلام همان تسلیم است ودین اسلام همان دین تسلیم است ولی حقیقت تسلیم در هر زمانی شكلی داشته و در این زمان شكل آن همان دین گرانمایه ای است كه به دست حضرت خاتم الانبیاء ظهور یافته است وقهرا كلمه اسلام بر آن منطبق می گردد وبس.»(۱۵)

پی نوشتها:

۱. جوادی آملی، تفسیر تنسیم، مركز نشر اسراء، ج۱، ص۴۱ـ۳۱.

۲. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، (امدادهای غیبی در زندگی شهر، مقالۀ خورشید دین هرگز غروب نمی‌كند) انتشارت صدرا، ج۳، ص۱۶۰، ،.

۳. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۳ ، ص۱۵۸.

۴. آل‌عمران: ۶۷.

۵. انعام: ۱۵۳.

۶. همان، ج۲، ص۱۸۱.

۷. روم: ۳۰.

۸. همان، ج۳، ص۱۶۰.

۹. همان، ج۲، ص۱۸۱.

۱۰. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۳، ص۱۶۱.

۱۱. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت ۶ ـ ۱۱۰۵.

۱۲. ر.ك: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۲، ص۱۵۸ـ۱۶۱. ج۲، ص۱۸۱، پلورالیزم و قرآن، مجلۀ بینات، ش۱۶، مطهری، مرتضی، ‌عدل الهی، انتشارات صدرا، ص۲۷۰ـ۳۷۰.

۱۳. مائده: ۶۹.

۱۴. آل عمران : ۸۵

۱۵. مطهری ، مرتضی ،مجموعه آثار ، ج ۱ ،همان ، ص۲۷۷.

منبع: نرم افزار پاسخ ۲ مرکز مطالعات حوزه.

 

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center