شبهه: برخی شبهه می کنند که آیه دوم سوره فتح عصمت پیامبر اسلام را زیر سوال می برد و گناه را به آن حضرت نسبت می دهد. زیرا در این آیه آمده است که خداوند گناهان گذشته و آینده پیامبر را بخشیده است.
پاسخ شبهه
در آیه دوم سوره فتح خداوند می فرماید: «لِیغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیكَ وَ یهْدِیكَ صِراطاً مُسْتَقیماً؛ یعنی تا خداوند گناهان گذشته و آیندهاى را كه به تو نسبت مىدادند ببخشد (و حقّانیت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدایتت فرماید»
این شبهه متوجه مذهب شیعه امامیه است که معتقد به عصمت انبیاء می باشد. یعنی در قرآن كریم به بعضی انبیاء از جمله وجود مقدس پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نسبت ذنب (گناه) داده شده است. پس چرا شیعه قائل به عصمت انبیاء است؟
در جواب این شبهه باید گفت: به اعتقاد شیعه همۀ انبیاء از بدو تولد تا پایان عمر معصوم هستند و هیچ گناهی اعم از كبیره یا صغیره از آنها سر نمیزند و مقدمتاً باید گفت كه تعبیر به ذنب و معصیت همه جا به معنای نافرمانی و عصیان نیست. مرحوم علامه طباطبایی(ره) در كتاب شریف تفسیر المیزان میفرماید: «این كلمه (ذنب) مترادف با كلمۀ معصیت نیست، تا هر كجا به كار برده شود معنای نافرمانی را بدهد، بلكه معنای آن اعم است (یعنی معنای گستردهتری دارد كه یكی از معانی آن، نافرمانی است) و این اشتباه از همین جا ناشی شده كه خیال كردهاند ذنب به معنی معصیت و نافرمانی است.»(۱)
برای ذنب سه معنا تصور میشود:
۱. ذنب به معنای معصیت و نافرمانی از قوانین الهی، مانند انجام محرمات و یا ترك واجبات شرعی.
۲. ذنب اخلاقی، به این معناست كه انسان عملی را مرتكب میشود كه با مكارم اخلاقی منافات دارد، هر چند از نظر شرعی حرام نباشد، مانند خشن حرف زدن، اخمو بودن و... .
انبیاء الهی از این دو قسم ذنب مبرّا و منزّه میباشند؛ زیرا كه ارتكاب محرمات و یا ترك واجبات بامقام عصمت و ارسال رسل منافات دارد و همچنین انجام افعال غیراخلاقی دور از شأن و جلالت انبیاء است. قرآن كریم در این زمینه میفرماید: «و انّهم عندنا لمن المصطفین الاخیار؛ آنها نزد ما از برگزیدگان و نیكانند».(۲)
۳. ذنب به معنای ترك اولی، كه نه نافرمانی است و نه ارتكاب اعمال غیر اخلاقی، بلكه تقصیر و كوتاهی در بذل كردن تمام توجه به طرف محبوب است.(۳)
لازمۀ محبت این است كه محبّ نسبت به محبوب و معبود خویش كمال انقیاد را داشته باشد و تمام توجهش به محبوبش باشد و در هیچ حالی از او غفلت نكند و اصلاً توجهی به غیر محبوبش نداشته باشد و غفلت از محبوب را برای خود ذنب و گناه بداند. و این ذنب هیچ منافاتی با مقام عصمت انبیاء و معصومین ندارد.(۴) مانند ازدواج كردن، معاشرت با مردم، داد و ستد كردن و... . به هر حال این لوازم و ضروریات زندگی اندكی از توجۀ تام به معبود را میكاهد و همین مقدار را معصومین برای خود گناه و ذنب تلقی میكنند و برای این كه اثر این غفلت را محو كنند به استغفار و توبه میپردازند.
بنابراین نسبت ذنب به انبیاء من جمله ـ پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ با همین بیان، توجیه میشود و آن چه را كه در ادعیه از ائمه ـ علیهم السّلام ـ وارد شده كه برای خودشان بالاترین گناهان را قائلند هم چون دعای كمیل از زبان علی ـ علیه السّلام ـ كه در مناجات با ذات اقدس خداوند عرض میكند: ظلمت نفسی (به خودم ظلم كردم). توجیه آنها بهمین است كه حضرات معصومین به حسب مقامی كه دارند كوچكترین توجه به غیر خدا را بالاترین گناه برای خودشان میدانند.(۵) و آن چه را كه در قرآن به سایر انبیاء از ذنب نسبت داده شده با همین بیان قابل جواب است كه مقصود از ذنب، ترك اولی است.
پی نوشتها:
۱. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه فارسی، ج ۹، ص ۴۴۴.
۲. ص: ۴۷.
۳. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، قم، نشر موسسه آموزشی امام خمینی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۶.
۴. خرازی، بدایۀ المعارف، ج ۱، ص ۲۶۵.
۵. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، ص ۱۷۹.
منبع: نرم افزار پاسخ۲ مرکز مطالعات حوزه.