خدای متعال، مسخره كردن را كه اهانتى است بدون دليل كلاً حرام كرده است (حجرات - ۱۱)
اصولاً مسخره کردن هاى بدون جهت عقلانى حرام است، مثلاً در آيه (۲:۶۷) حضرت موسى(ع) در پاسخ اسرائيليان كه بدو گفتند: آيا ما را در اين كشتن گاو به مسخره گرفته اى؟
فرمود: به خدا پناه مى برم كه از نادانان باشم، با آنكه موساى رسول كجا و اين اسرائيليان نكبت بار كجا؟
كه قطعاً اگر اينجا مسخره اى هم بود از شخصى بسيار شايسته نسبت به اشخاصى ناشايسته بود، و اين خود دليل است بر اينكه اصولاً مسخره كردن بدون جهت جهالت است، آرى به عنوان اعتداى به مثل و پاداشى همانند درست است.
چناكه در (۴۹:۱۱) كافران حضرت نوح(ع) را در سازمان كشتى به مسخره گرفته بودند، كه اصولاً كشتى با اين عظمت آنهم در ميان خاك و دور از آب خود نادانى است، نوح هم در پاسخشان فرمود:
اگر شما اكنون ما را به مسخره مى گيريد، ما نيز شما را در آينده طوفان جهانشمول به مسخره مى گيريم، كه اين خود تمسخرى است معلّل، و اصولاً هر تعدّى پاسخى همانند دارد، و در عين حال اينجا هم تمسخرشان از سوى امواج طوفان بوده است و نه سخنى كه از حضرت نوح(ع).
در اين صورت ديگرى و ديگران را بدون هيچ جهتى عاقلانه به مسخره گرفتن بسى جاهلانه است، زيرا اگر شخصی گمراه باشد، كوشش راستان كه در راه اند بايستى صد در صد به مصرف راهوارى او گردد، آرى اگر در اين ميان تعدّى به شما كرد اگر شايسته بود پاسخى همانند به او بدهيد، و اگر هم با شكيبائى شما وى توقف كند ـ و بهتر اينكه به راه بيايد ـ بر حَسَب آيۀ قرآنى « لهو خيرٌ للصابرين » اين خود براى شكيبايان بسى بهتر است، و اگر هم چاره اى جز نابود كردن او نيست، هم او را بدون مسخره نابود كنيد، تا ديگران از خطرش همچنان در امان بمانند.
سپس از خودهاتان عيب جوئى نكيند، كه اينجا عيب جوئى از ديگر مؤمنان نخست برگشتى به خود عيب جو دارد، و سپس به كل مؤمنان برگشت مى كند، كه در جمع، عيب جوئى شما نسبت به ديگران داراى سه بعد است:
۱ـ مورد خصوصى عيب جوئى
۲ـ كل مؤمنان
۳ـ اين عيب جوئى برگشت به خود شما دارد، و اين ثالوث منحوس از كلمه انفسكم پيداست.
آرى عيب جوئى و جويا شدن عيوب ديگران حرام است، زيرا که آزارى است نسبت به ديگران وحتى خود انسان، ولى عيب گوئى به گونه اى شايسته و پنهان خود سازماندهى به ديگران است، و چنانكه انسان هميشه بايد نسبت به خودسازيهاى پياپى انسانى و ايمانى خود كوشش و كاوش كند، نسبت به ديگران نيز چنان است، كه همۀ مؤمنان اجسامشان متعدّد و ارواحشان يكى است، و اين روح ايمانى است كه با وحدت در كثرت اجسادشان، افكارشان، عقايدشان، اخلاقشان و اعمالشان حكم فرماست.
وحدت ايمانى مؤمنان در جاى جاى قرآن نمايان است، كه اينجا « انفسكم » و جاهاى ديگر « بعضكم من بعض » و همانند اين تعبيرات وحدانى وجود دارد.
سپس با لقبهاى زشت و نازيبا يكديگر را مخاطب قرار ندهيد، آرى با اسم ها و لقب هاى نيك هر چه زيباتر و بهتر، بهتر و زيباتر است، ولكن لقب هاى بد جعلى كه يا از خودهاشان و كسانشان باشد، و يا از طرف شما، صدا كردن يكديگر با اين القاب فسوق بعدالايمان است، و چه بد نامى است فسوق بعد از ايمان، زيرا اينگونه برخوردهاى نازيبا با مؤمنان خود خروج از ايمان است.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَىٰ أَن يَكُونُوا خَيْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِّن نِّسَاءٍ عَسَىٰ أَن يَكُنَّ خَيْرًا مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ » ﴿حجرات – ۱۱)
ای اهل ایمان، مؤمنان هرگز نباید قومی قوم دیگر را مسخره و استهزا کنند، شاید آن قوم که مسخره میکنند از خود آنان بهتر باشند.
و نیز بین زنان با ایمان قومی دیگری را سخریّه نکنند که بسا آن قوم از خود آن زنان بهتر باشند، و هرگز عیبجویی (از همدینان) خود مکنید و به نام و لقبهای زشت یکدیگر را مخوانید که پس از ایمان به خدا نام فسق (بر مؤمن نهادن) بسیار زشت است و هر که توبه نکند چنین کسان بسیار ظالم و ستمکارند.
منبع:فرقان
گردآوری:گروه قرآن سایت تبیان زنجان