شبهه: در قرآن کریم مسئلی وجود دارد که در فقه و اخلاق اسلام تقبیح شده است. مثلا در قرآن کریم تمسخر در برابر تمسخر داریم: «الله یستهزئ بهم »(بقره:۱۵) یا «اِن تَسخَروا مِنّا فَاِنّا نَسخَرُ مِنكُم كَما تَسخَرون»(هود:۳۸) و همچنین قرآن افرادی را به گورخر(مدثر:۵۱-۵۰)، الاغ(جمعه:۵) و سگ(اعراف:۱۷۶) تشبیه نموده است که می تواند تمسخر انگاشته شود. پس با این حساب، چگونه این فرمایشات قرآن را عقلانی و اخلاقی می دانیم؟
پاسخ:
آنچه برداشت از تمسخر بین مردم و عوام الناس رواج دارد در مورد خداوند متعال صدق نمیکند چرا که خداوند متعال به انسان کرامت بخشید « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّیباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضیلاً » ما آدمیزادگان را گرامى داشتیم و آنها را در خشكى و دریا، (بر مركبهاى راهوار) حمل كردیم و از انواع روزیهاى پاكیزه به آنان روزى دادیم و آنها را بر بسیارى از موجوداتى كه خلق كرده ایم، برترى بخشیدیم» واین مسئله با تمسخر تناقض دارد و خداوند متعال حکیم است و حکیم کار عبث و بیهوده انجام نمیدهد.[۱]
از طرفی استهزاء به معنای متداول ، دال بر نقص است و نقص در خداوند متعال راه ندارد. چون علم و قدرت و حیات خداوند از صفات اوست و صفات خداوند عین ذات اوست چون ذات از هر جهت كامل است و كمال مطلق است نقص و تغییر در او راه ندارد.[۲] تمسخر و استهزائی که در بین مردم متداول است برای لذت بخشی انجام می گیرد و در زیر بیان خواهد شد که استهزاء و سخریه خداوند از این نوع نمی باشد. اینک به پاسخ اشکالاتی که در مورد آیات شریفه تصور شده است می پردازیم:
الف) استهزاء در آیه شریفه « اللَّهُ یسْتَهْزِئُ بِهِمْ » به معنای تمسخری که بین مردم رایج است ، نیست چرا که استهزاء به معانی متعددی آمده است که دو مورد را به عنوان نمونه ذکر میکنیم:
۱) استهزاء همان طور که صاحب اطیب البیان عنوان داشته است به معنای نتیجه عمل که همان عقوبت و جزاست که در این صورت « یسْتَهْزِئُ» یعنی« یجازیهم و یعاقبهم ».[۳] منافقان میگویند ما بر افكار و اعمالشان (مومنان ) در دل مىخندیم، مىخواهیم كلاه بر سرشان بگذاریم، دوست ما و محرم اسرار ما و همه چیز ما شمائید(شیطان ومریدانش)! سپس قرآن با یك لحن كوبنده و قاطع مىگوید: « خدا آنها را مسخره مىكند:یعنی خداوند متعال به جهت اعمالی که آنها انجام میدهد عقاب و جزا به آنها میدهد»
از ذیل آیه که می فرماید «وَ یمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُونَ» میتوان اینگونه برداشت کرد که خداوند متعال در مقام استدراج است ، استدراج که عبارت است از مجازات خداوند، از طریق افزایش نعمت بعد از نعمت، و به صورت تدریجی که مشمولین این سنت، استغفار و توبه را فراموش می کنند و در آخرت به عذاب می رسند و یا یکباره آن نعمت ها را از دست می دهند و مورد عذاب واقع می گردند.[۴]
امام صادق علیه السلام فرمود: خداوند وقتی بخواهد به بنده اش خیری برساند وقتی بنده اش گناهی می کند به دنبال گناهش ، به بلاء و ناملایمتی دچارش می سازد، تا آنکه استغفار بیادش بیاید و وقتی بخواهد به بنده اش شرّی برساند وقتی بنده اش گناهی کرد، دنبال گناهش نعمتی به او می رساند، تا بدین وسیله استغفار از یادش برود، و او همچنان به گناه کاری خود ادامه دهد، واین سخن خداست که می فرماید:« سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ»[۵].[۶]
ب) آیه «إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ» سخریه حضرت نوح (ع) نسبت به كفار را بیان می کند که سخریه آن حضرت هم از جنس سخریه خنده آور نیست بلکه حضرت نوح به آنان می گوید حالا که شما ما را در ساختن کشتی مسخره می کنید ما هم شما را با عذاب الهی مسخره خواهیم نمود. و آیه بعد این سخریه را بیان می کند که: «سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یأْتِیهِ عَذَابٌ یخُزِیهِ وَ یحَلُّ عَلَیهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ؛ بزودى خواهید دانست چه كسى عذاب خواركننده به سراغش خواهد آمد، و مجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!»
ج) آیه « كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ » یعنی : گویى گوره خرانى رمیدهاند، كه از (مقابل) شیرى فرار كردهاند. این آیه شریفه وضعیت جهنمیان را ترسیم نموده و فرار آنان را به فرار گوره خرانی تشبیه کرده است که از برابر شیر فرار می کنند و در این تشبیه هیچگونه تمسخری جا ندارد وتمسخری که عقلا و شرعا خلاف اخلاق شمرده می شود آن است که اولا شخص و یا قوم خاصی مورد تمسخر قرار بگیرد و ثانیا هدف از آن لذت بخشی و فراهم کردن فضای خنده باشد در حالی که از این نوع تشبیهات نه تنها خنده ای ایجاد نمی شود بلکه انسان را به حیرت و تفکر وا می دارد.
د) آیه « مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمينَ ؛ كسانى كه مكلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا نكردند، مانند درازگوشى هستند كه كتابهایى حمل مىكند، (آن را بر دوش مىكشد اما چیزى از آن نمىفهمد)! گروهى كه آیات خدا را انكار كردند مثال بدى دارند، و خداوند قوم ستمگر را هدایت نمىكند »[۷]. این آیه هم مانند آیه قبلی در مقام تشبیه است. و حقیقتی را بیان می کند که مایه پند و اندرز دیگران باشد. همانگونه که بیان شد تمسخر و استهزاء غیر اخلاقی در جملات جزئی قابل تحقق است و باید شخص و یا قوم خاصی مورد نظر باشد در حالی که این آیه شریفه نظری به شخص و یا قوم خاصی ندارد بلکه یک امر کلی را بیان می کند یعنی کسی که دارای تورات است و به آن عمل نمی کند مانند الاغی است که کتابها را حمل می کند.
ﮬ) آیه « فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیهِ یلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ یلْهَثْ»[۸] کسانی را که از شیطان و هوای خود پیروی می کنند به سگ هار تشبیه کرده و می گوید: او همانند سگ هار است كه اگر به او حمله كنى دهانش باز و زبانش بیرون است و اگر او را به حال خود واگذارى باز چنین است» یعنی او بر اثر شدت هوا پرستى و چسبیدن به لذات جهان ماده، یك حال عطش نامحدود و پایانناپذیر به خود گرفته كه همواره دنبال دنیا پرستى مىرود، نه به خاطر نیاز و احتیاج بلكه به شكل بیمار گونهاى همچون یك« سگ هار» كه بر اثر بیمارى هارى حالت عطش كاذب به او دست مىدهد و در هیچ حال سیراب نمىشود این همان حالت دنیا پرستان و هوا پرستان دون همت است، كه هر قدر بیندوزند باز هم احساس سیرى نمىكنند.[۹] در این آیه شریفه هیچ کسی مورد تمسخر قرار نگرفته تا مایه خنده و لذت کسی شود بلکه پند و اندرزی است که به همگان گوشزد شده تا از دنیاگرایی و هوا پرستی دوری جوید.
[۱] . (اسراء/۷۰)
[۲] .ر.ک : سعیدی مهر، محمد، آموزش كلام اسلامی، مؤسسه فرهنگی طه، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۴ ،مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، انتشارات سازمان تبلیعات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۶۶، ج۲، ص۳۸۰، مطهری، مرتضی، انسان و سرنوشت، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، ۱۳۷۲، ص۱۲۴ـ۱۲۵.
[۳] . اطیب البیان فی تفسیر القرآن ، طیب سید عبد الحسین، انتشارات اسلام ، تهران، ۱۳۷۸ ش ، دوم ،ج۱، ص: ۴۰۳
[۴] . ر.ک: طباطبایی ، محمد حسین؛ المیزان ،ترجمه ،سید محد باقر موسوی همدانی ، ج۱۶، صص۲۵۶-۲۵۷ ،و ج۸ ص ۴۵۴
[۵] .اعراف:۱۸۲ ؛ قلم:۴۴
[۶] . اصول کافی ، کلینی ، ترجمه شیخ محمد باقر کمره ای؛ انتشارات اسوه؛ تهران :۱۳۷۵،چاپ سوم،ج۶ ،ص۵۵۵ و ،ج۲،ص۴۵۲،ح۱.
[۷] . جمعه: ۵
[۸] . اعراف: ۱۷۶
[۹] .تفسیر نمونه، ج۷، ص: ۱۴