آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

تربیت اندیشی قرآنی (۱)

تربیت، از مهم‌ترین ساحت‌های معرفتی ـ رفتاری انسان است. شاید بتوان این ادعا را داشت که هیچ موضوعی چونان «تربیت»، ذهن آدمی را درگیر خود نداشته و ندارد.
آدمی از ابتدای زیست اجتماعی ـ مدنی، به این موضوع اندیشیده است که پس از دریافت تصویری از سعادت فردی و اجتماعی، راه وصول به آن چیست و چگونه می‌توان معابر را در نوردید و به کامیابی وجودی دست یافت؟
این دغدغه، با تاریخ حیات فکر اجتماعی قرین است. از تمدن‌های کهن چونان تمدن‌های بابل، مصر، ایران، هند، یونان و... تا تمدن‌های میانی و معاصر به این سؤال پرداخته‌اند. این پیشینه دیرین، نشانگر آن است که این موضوع، در نهانخانه وجود انسان جای داشته و دارد.
از دیگر سوی، تربیت، موضوعی بسیط و یا برش یافته نیست. نمی‌توان آن را حتی با موضوعاتی مهم چونان سیاست، اقتصاد، امنیت و... مشابه سازی کرد. تربیت، در تمامی ابعاد وجودی انسان حضور دارد؛ در لایه‌های فردی و جمعی جایگاه می‌یابد. با موضوعات متنوعی چونان اخلاق، عقاید، اقتصاد، سیاست، جامعه و... مرتبط می‌شود و واژه‌های ترکیبی چونان تربیت اخلاقی، تربیت اقتصادی، تربیت دینی، تربیت سیاسی، تربیت اجتماعی و... شکل می‌یابد. با قلمرو‌های متنوع از مخاطبان پیوند می‌خورد و تعابیری چونان تربیت کودک، نوجوان و.. را در خود می‌پذیرد و... .
زاویه‌ای دیگر را در اهمیت تربیت، از این منظر می‌توان دید که مبانی و دیدگاه‌های تربیتی، نقش مهم و زیرساختی برای اغلب حوزه‌های مهم زندگی انسانی دارند. این نکته نیز از وجوه تمایز بخش مباحث معرفتی تربیتی است. گرچه ترابط و تعامل در نظریات بنیادین علوم انسانی وجود دارد، اما در مقیاس تعداد و اهمیت، می‌توان مدعی بود که نظریات تربیتی، بیشترین و مهم‌ترین تأثیرگذاری‌ها را داشته و دارند. بخش مهمی از تفاوت شیوه و روش‌های تغییرات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی و... در بنیان‌های نظریات تربیتی نهفته است. همان‌گونه که تفاوت دیدگاه‌های تربیتی، می‌تواند در افق گشایی شیوه مدیریت در حیطه‌های یاد شده، تأثیرات چشمگیری ایجاد کند.
بر شواهد و ادله فوق، نکات دیگری را نیز می‌توان افزود تا به فهرست جامع‌تری دست یافت. اما بایستی در این مجال، نکته مهم دیگری را یادآور شد که «تربیت» در حیطه آموزه‌های قرآنی، اهمیت ویژه‌تری می‌یابد، زیرا قرآن، خود را با واژگان ذیل تعبیر و تعریف داشته و از خود، ترسیمی در اذهان آشنا و ناآشنا ایجاد می‌کند:
کتاب هدایت (بقره/۳، یوسف/۵۷ و...)، موعظه (یونس/۵۷)، ذکر (انبیا/۵۰)، شفا (اسرا،/۸۲)، تذکره (حاقه/۴۸)، بشیر و نذیر (نمل/۲، فصلت/۳-۴) و واژه‌هایی دیگر که کانون معنایی آن، در حیطه‌های تربیتی انسان است.
این «خود بازنمایی قرآنی»، می‌تواند تولید انتظار کند و تشنگی هرمنوتیکی بیافریند و خواسته‌های تربیتی از قرآن را افزون کند.
مجموعه نکات گذرای فوق، می‌تواند این نتیجه را بازآفرینی کند که موضوع «تربیت قرآنی» نه چونان دیگر موضوعات است که به سادگی به آن پرداخت و از آن گذر داشت. چه اینکه هم موضوع اهتمامی مضاعف دارد و هم قرآن به آن نگرشی ویژه داشته است.
مرز شناسی دانش تربیت قرآنی

طرح این موضوع را با این پرسش می‌توان ارائه کرد که تمایزات «تربیت قرآنی» با دانش‌هایی چون «اخلاق قرآنی»، «اقتصاد قرآنی»، «سیاست قرآنی» و ... چیست؟
تمایز تربیت و اخلاق: شاید بتوان گفت که این دو مقوله، از مهم‌ترین موضوعات مترابط و گاه متداخل‌اند. چه بسا کسانی با ادعای نگرش تربیتی، نگاه اخلاقی قرآن را مورد کاوش و یا فهرست‌بندی موضوعات قرار داده‌اند. به عنوان مثال در یکی از آثار که با عنوان «اصول و مبانی تعلیم و تربیت در قرآن» تدوین و نشر یافته است، بخش پنجم تألیف، عنوان «اخلاق» یافته است و آیات و فضایل و رذایل اخلاقی، در حدود یکصد صفحه نقل و ترجمه شده‌اند. (فرهادیان،/۴۵۳-۳۴۵) این نکته، در آثار متعدد و فراوان دیگر نیز رؤیت می‌شود.
به نظر می‌رسد که برای پرهیز از اختلاط علوم، بایستی نکات زیر را به عنوان نقاط راهنما در تمایز «دانش اخلاق» و «دانش تربیت» مورد توجه قرار داد.
۱. علم اخلاق از گزاره‌هایی سخن می‌گوید که صفت نفسایی و یا فعل ارادی اختیاری انسان موضوع آن است و مفاهیمی چونان خوب و بد، باید و نباید، و... به آن نسبت داده می‌شود.
هم چنین فلسفه اخلاق، دانشی است که پشتوانه‌های نظری گزاره‌های اخلاقی را فراهم می‌کند و از مقولاتی چون معنایابی مفاهیم اخلاقی مانند خوبی و بدی، باید و نباید و یا نسبیت و اطلاق ارزش‌های اخلاقی و موضوعاتی از این قبیل سخن می‌گوید.
همان‌گونه که می‌نگرید، وظیفه اصلی دانشور اخلاقی (در دو دانش فوق)، تغییر و تبدیل صفات و افعال نیست، این حیطه در دانش «تربیت اخلاقی» جای می‌یابد که یکی از شاخه‌های تربیت به شمار می‌آید. به تعبیری دیگر موضوعاتی از این قبیل که دروغگویی بد است، دروغ برای نجات جان فرد مجاز است، دروغ برای مصالح و منافع شخصی خوب است یا بد؟ دروغ برای رفع کدورت مجاز است یا خیر؟ دروغ شوخی، حکم اخلاقی آن چیست؟ و ده‌ها موضوع دیگر در حیطه دروغ، گزاره‌هایی‌هستند که دانشور اخلاق بدان می‌پردازد و در «اخلاق قرآنی» پژوهشگر می‌کوشد که نگره قرآن را به این گزاره‌ها واکاوی و عرضه کند. اما پرسش‌هایی که در محدوده تغییر و تبدیل صفات و افعال‌اند، از جنس و گونه دیگرند. پرسش‌هایی از قبیل اینکه چگونه می‌توان عادت به دروغگویی را از بین برد؟ چگونه می‌توان در کودک، خصلت راستگویی را پرورش داد؟ چگونه می‌توان با راهبرد‌های اجتماعی، به پیشگیری و درمان دروغگویی در سطح جامعه رو آورد؟ و ...، این پرسش‌ها و نمونه‌های مشابه در قلمرو تربیت اخلاقی فردی و یا اجتماعی قرار دارند.
البته شایان ذکر است که دانشوران اخلاقی بوده‌اند که در تألیفات خویش، وارد حیطه چگونگی تغییر و تبدیل صفات و افعال اخلاقی شده‌اند، اما این موارد، از همان موارد متداول ورودهای استطرادی و ترکیبی در دانش‌های بشری است. ورود‌هایی که از ناشناختگی و یا عدم اهتمام به مرز شناسی علوم برخاسته است.
۲. پشتوانه نظری گزاره‌های اخلاقی، در مکاتب مختلف متفاوت‌اند. از جمله می‌توان به این مبانی در مکاتب اخلاقی زیر اشارت داشت:
*گزاره‌های اخلاقی، صرفاً بیانگر احساسات و عواطف انسانی‌اند و واقع نمایی ندارند (مکتب اخلاقی احساس گرا).
*گزاره‌های اخلاقی، برآمده از جامعه و خواست جمعی است (مکتب جامعه گرایی).
*گزاره‌های اخلاقی، ریشه در توافق افراد با یکدیگر دارند (مکتب قرارداد گرایی).
*گزاره‌های اخلاقی، ریشه در امر و نهی خداوند دارند (مکتب امر الهی).
*گزاره‌های اخلاقی، ریشه در لذت و درد انسانی دارند (مکتب لذت گرایی).
*گزاره‌های اخلاقی، از «اصل سود» تأثیر می‌پذیرند (مکتب سودگرایی).
*گزاره‌های اخلاقی، از عاطفه و احساس غیر دوستی و دیگر خواهی سرچشمه می‌گیرد (مکتب عاطفه گرایی).
*گزاره‌های اخلاقی، در کسب قدرت متمرکز است (مکتب قدرت گرایی).
*گزاره‌های اخلاقی، از «وجدان آدمی» برخاسته است (مکتب وجدان گرایی).
*گزاره‌های اخلاقی، از نیت عمل به وظیفه نشأت یافته است (مکتب وظیفه گرایی).
مکاتب فوق، بخشی از مکاتب اخلاقی‌اند که پشتوانه‌های معرفتی ـ نظری گزاره‌های اخلاقی را بازنمایی می‌کنند. (مصباح یزدی،/۳۴-۲۱) به عنوان نمونه اینکه «چرا دروغ بد است»، مطابق مکاتب تفسیری فوق، پاسخ‌های متفاوتی را می‌یابد. پشتوانه‌های نظری گزاره‌های اخلاقی در این مکاتب، تأملات انتزاعی عقلانی‌اند، اما در حیطه «تربیت»، پشتوانه گزاره‌های تربیتی، صرفاً تأملات عقلانی (از جنس فلسفی یا شبه فلسفی) نیستند، بلکه روش‌های دیگر نیز مورد استفاده و بهره‌وری‌اند. روش‌های مشاهده، استقرا، شهود و... در استدلال بر گزاره‌های تربیتی، کاربردی بس اساسی و مهم دارند. از این رو، «تربیت قرآنی» چونان گزاره‌های اعتقادی، اخلاقی و... قرآن نیست که با تجربه‌ها، اثبات‌پذیر یا ابطال پذیر نباشد، بلکه به نظر می‌رسد چونان گزاره‌های تاریخی است که شواهد مؤید، اثبات‌گرند و احیاناً قرائن نافی، به ابطال گزاره‌ها می‌انجامد (مگر امکان توجیه موجه وجود داشته باشد).
۳. بی‌تردید، «دانش اخلاق» سهم مهمی در «برنامه و نظام تربیتی» داشته و دارد، اما فرآیند تربیت، بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر از «دانش اخلاق» است. مربی در مسیر تربیت، از گزاره‌های اخلاقی چونان فضایل و رذایل وجودی و رفتاری بهره می‌جوید، اما اینکه با کودک، نوجوان، جوان و یا روستایی و شهری و یا طبقات حاشیه نشین، تهی‌دست، متوسط و مرفه و یا... چگونه بایستی مواجه شد تا «کمال» و «سعادت» در متربی تحقق پذیر شود، مقوله‌ای است که دامنه‌ای بس فراخ‌تر از دانش اخلاق را در می‌نوردد.
تمایز تربیت و تعلیم: تعلیم، مناسبات پیچیده و وثیق با «تربیت» دارد. از این رو، در بسیاری از طبقه بندی‌ها، «تعلیم» زیر شاخه‌ای از «علوم تربیتی» است.
تصویر فوق، برخاسته از ریشه‌های لغوی «تربیت» (و نیز ریشه‌های لغوی معادل انگلیسی آن Education) است که به گونه‌ای با فراهم سازی زمینه‌های فزونی و پرورش تفسیر و تعبیر می‌شود و بی‌تردید، یکی از شاخه‌های مهم افزایش و پرورش، افزایش‌های دانشی و معرفتی است و با این برداشت، «تعلیم» زیر مجموعه «تربیت» قرار می‌گیرد.
اما به نظر می‌رسد که در «ادبیات قرآنی»، بایستی به تمایزاتی توجه داشت. ریشه این تمایزات را بایستی در تعبیر واژگان قرآنی دانست. قرآن کریم، به جای واژه تربیت (در معنای اصطلاحی مورد نظر)، از واژه «تزکیه» بهره می‌جوید. «تربیت»، فرایندی برای رسیدن به سعادت و کمال و رستگاری است. قرآن، از این فرایند، با واژه «تزکیه» یاد می‌کند؛ (قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها)(شمس/۱۹)
قرآن، پس از این تغییر و تعبیر، مکرر و به صورت معنادار و الهام بخش، «تعلیم» را در مجاورت «تزکیه» ذکر می‌کند. غالباً از تزکیه نام می‌برد و سپس از تعلیم (از جمله: جمعه/۶۲ یا آل عمران/۱۶۴ و...) و گاه ابتدا نام از تعلیم می‌برد و سپس تزکیه را مطرح می‌کند (از جمله: بقره/۱۲۹).
تعبیر دوگانه و نیز تغییر مکانی دو تعبیر، نشان می‌دهد که در ادبیات قرآنی، نمی‌توان این دو را از یک مقوله دانست و یا یکی را به دیگری ارجاع داد.
شاید بتوان اهم تمایزات این دو مفهوم را در عناوین و محور‌های ذیل جست و جو کرد:
اولاً: تعلیم، با دستگاه عقلانی انسان مواجه است، معارف حصولی انسان را افزایش می‌دهد و زمینه‌های کشف مجهولات آفاقی و انفسی را برای آدمی فراهم می‌سازد.
اما تربیت، با جوهره وجودی و روحانی انسان در تماس است. هدف تزکیه، گفت و شنود و اقناع عقلانی نبوده و نیست (گرچه می‌تواند ابزاری تمهیدی باشد)، بلکه مخاطبه و خطاب در فرایند تزکیه، با «من حقیقی» آدمی است؛
(اذْهَبْ إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى*فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَى أَنْ تَزَکَّى)(نازعات/ ۱۸-۱۷)
ثانیاً: تعلیم، فرایندی کمی است و قابلیت محاسبات ریاضی را دارد. در قرآن کریم، از واژگانی در مقوله «تعلیم» بهره می‌برد که با کمیت پذیری نسبت تامی دارند. از جمله، در توصیف طالوت می‌فرماید: (وَزَادَهُ بَسْطَهً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ) (بقره/٢٤٧). در این بیان، معرفت و دانش چونان جسم و بدن، «بسط پذیر» تلقی شده است که واژه‌ای ناظر به کمیّت است.
اما تزکیه در اصطلاح قرآنی، فرآیندی کیفی و غیر کمیت پذیر است؛(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى)(اعلی/١٤)
ثالثاً: فرایند تعلیم، عبور از «جهل» به «آگاهی» است؛(وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ)(بقره/١٥١)، (کَمَا عَلَّمَکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ)(بقره/۲۳۹) و...
اما فرآیند تربیت، ضرورتاً عبور از جهل نیست، بلکه در مواردی «دانش»، سد و مانع تزکیه است؛(إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتَابِ... وَلا یُزَکِّیهِمْ)(بقره/۱۷۴)
تمایز تربیت با دانش‌های اجتماعی: تربیت، با دانش‌هایی چونان سیاست، جامعه شناسی، اقتصاد و... مرز‌های آشکارتری دارد. اما با این احوال، مرز‌های متشابه یا متداخلی نیز می‌تواند داشته باشد. به عنوان نمونه در عرصه سیاست، ساحات زیر، تعریف‌های روشنی یافته‌اند. مسائل و گزاره‌هایی که به چگونگی شکل گیری قدرت و توزیع آن می‌پردازند، در دانش سیاست جای می‌یابند. همچنین تأملاتی که در ارتباط با تاملات بنیادین در مفاهیم دانش سیاست چونان قدرت، دولت، مشروعیت و... اتفاق می‌افتد و یا به مبادی و پیش فرض‌های آن دانش تعلق نشان می‌دهد، در دانش فلسفه سیاسی قرار می‌یابد.
اما مسائل زیر با کدامین دانش نسبت می‌یابند؟
•    باید‌ها و نباید‌های حضور در عرصه سیاست: آیا این پرسش با عرصه «تربیت» نسبت دارد؟
به نظر می‌رسد که با عنایت به مباحث پیشین، بایستی این موضوع را در دانش «اخلاق سیاسی» مورد کاوش قرار داد و اگر مراد از این باید‌ها و نباید‌ها، فقهی یا حقوقی باشد (و نه اخلاقی)، در دانش‌های فقه و حقوق بررسی شود.
•    سیاست مدار موفق: این محور، دارای ابعاد گوناگونی است. وجهی از این پرسش چنین است که دست یابی به اهداف در عرصه سیاست با چه مکانیزم و راهبردهایی اتفاق می‌افتد؟ این پرسش، در عرصه دانش مدیریت قابلیت پیگیری دارد. نمایه‌ای دیگر از این پرسش آن است که چگونه می‌توان به منابع انسانی موفق در عرصه سیاست دست یافت؟ این عرصه، در دو شاخه «تعلیم سیاسی» و «تربیت سیاسی» (با تفاوت‌هایی که یاد شد) قرار می‌یابند.
•    مشارکت‌های سیاسی شهروندان: این محور نیز دارای ابعاد گوناگونی است. پاره‌ای از موضوعات به «فلسفه سیاسی» باز می‌گردد؛ جایگاه مشارکت در مشروعیت حکومت و.... پاره‌ای از محور‌ها نیز به «دانش سیاست» تعلق دارد، چونان نهاد سازی برای مشارکت. وموضوعاتی از آن به «اخلاق سیاست» باز می‌گردد، چونان اخلاق انتخابات و ... و موضوعاتی با «تربیت سیاسی» نسبت می‌یابد، از قبیل اینکه چگونه می‌توان روحیه مشارکت پذیری سیاسی را به وجود آورد؟
تأمل در این پرسش‌ها و پرسش‌های فراوان دیگر، به گونه‌ای می‌تواند مرز‌های دانش‌های همگرا را متمایز کند و در عین ترابط دانشی، از اختلاط علوم ممانعت ورزد.
آیات تربیتی در قرآن کریم

قرآن کریم از ۱۱۴ سوره و بیش از ۶ هزار آیه برخوردار است. چه بخشی از آیات قرآن را می‌توان ناظر به مباحث تربیتی دانست؟
پاره‌ای با نگرش حداکثری، بخش وسیع بلکه تمامی آیات قرآن را «آیات تربیتی» می‌دانند. این دیدگاه، با استدلال‌های زیر، چونان مدعایی را پیگیری می‌کند:
اولاً: قرآن، خود را کتاب هدایت معرفی می‌کند. آیات زیر، به این مقصود صراحت دارند:
(ذَلِکَ الْکِتَابُ لا رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِلْمُتَّقِینَ)(بقره/۳)
(فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِکَ... وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ)(بقره/۹۷)
(شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ)(بقره/۱۸۵)
(هَذَا بَیَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى)(آل عمران/۱۳۸) و...
آیات فوق و ده‌ها آیه مشابه، نشانه‌ای از آن‌اند که قرآن، خود را با این عنوان (هدایت) تعریف و بازنمایی کرده است. این سخن بدان معناست که تک تک آیات قرآن، این ویژگی را داشته و دارند.
به این نکته، این مقدمه دیگر را بایستی افزود که «هدایت» تعبیر مشابه و مماثلی از تربیت است. چه اینکه هدایت، در دو قالب مطرح است: نشان دادن مقصد و رساندن به مقصود (ارائه طریق و ایصال الی المطلوب) و هر دو شکل، در زیر مجموعه تربیت، که رهنمایی به سعادت است، جای می‌یابد.
ثانیاً: همان‌گونه که یاد شد، قرآن از خود به عنوان کتاب شفاء، ذکر، موعظه و... یاد می‌کند و این تعابیر نیز بیانگر آن‌اند که قرآن در تمامی آیات خویش، کارکرد تربیتی را تعقیب می‌کند و در نتیجه، در تمامی قرآن می‌توان رویکرد تربیتی را دید و عمل کرد.
در مقابل این نگرش حداکثری، عده‌ای به مخالفت پرداخته‌اند و از زاویه‌های گوناگون به نقد این دیدگاه پرداخته‌اند. از جمله، اینکه چگونه می‌توان در پاره‌ای از آیات چون فواتح سور و یا پاره‌ای از آیات محض تاریخی، رویکرد تربیتی را بی‌تکلف جست و جو کرد؟!

سیّد عباس صالحى

ادامه دارد...

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center