اول: شرک در آفرینش
مجموعه جهان هستی آفریده خدای یکتاست و بهترین نشانه آن هماهنگی کامل این نظام است :
لوکان فیهما الهة الا الله لفسدتا(۱)؛ اگر در زمین و آسمان خدایانی می بودند ، نظام هر دو فرو می ریخت .
بشریت در طول تاریخ با همه اختلاف هایی که در آیین ها ، اعتقادها و سنت ها داشته است ، اغلب در این موضوع هم داستان بوده اند که آفریننده جهان هستی یکی است حتی اکثر مشرکانی که خدایان متعددی را می پرستیدند ، به « توحید درخالقیت » که شاید مقصود از « توحید در ذات » هم همان باشد ، اعتراف داشته اند . به همین سبب است که خداوند متعال در آیات متعددی خطاب به مشرکان عرب و بت پرستان می فرماید : شما که می دانید تمام هستی آفریده خدای عالمیان است ،
چرا غیر او را که در خلقت جهان نقشی ندارند ، می پرستید ؟
توحید در خالقیت
«ذلکم الله ربکم لا اله الاهو خالق کل شئ فاعبدوه و هو علی کل شئ وکیل»(۲۹)؛ این الله پروردگار شماست ، جز او که آفریننده هر چیز است خدایی نیست . پس او را عبادت کنید ؛ زیرا او بر هر چیزی وکالت دارد .
هل من خالق غیر الله یرزقکم من السماء والارض لا اله الا هو فانی تؤفکون(۳)؛ آیا آفریدگاری غیر از خدا هست که از آسمان و زمین شما را روزی دهد ؟ خدایی جز او نیست ، پس به کجا می روید ؟
ولئن سئلتهم من خلق السموات والارض و سخر الشمس و القمر لیقولن الله فانی یؤفکون(۴)؛ و اگر از آنان [مشرکان] بپرسی که چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را مسخر کرده است ، همانا خواهند گفت : الله ؛ پس به کجا می روند ؟
هذا خلق الله فارونی ماذا خلق الذین من دونه بل الظالمون فی ضلال مبین(۵)؛ این آفرینش خداست ، پس به من بنمایید که دیگران چه خلق کرده اند ؛ آری ستم گران در گمراهی آشکارند .
«ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا ولو اجتمعوا له و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب ...»(۶)؛ آنانی که غیر از خدامی خوانیدشان هرگز پشه ای نخواهند آفرید ، هر چند برای آفریدن آن گرد هم آیند ، و اگر پشه ای چیزی را از آنان برباید ، از او پس نخواهند گرفت . چه ضعیف است جوینده و هم جست و جو شده .
گرچه مشرکان عرب که بیشتر بت پرست بوده و نزدیک ترین مخاطبان این گونه آیات قرآن بودند ، دچار شرک در خالقیت نشده بودند ، در طول تاریخ ، آیین ها وفرقه هایی از برخی ادیان بوده اند که به این نوع شرک آلوده شده یا حداقل به چندخدایی معروف اند . در ذیل به پاره ای از این طوایف اشاره می کنیم .
تاریخ و جلوه های شرک در خالقیت
۱. گروهی از زردشتیان که قائل به ثنویت در ذات و دو گوهر هم زاد ( اهورا مزدا واهریمن ) شده ، اولی را خالق خیر و هستی و دومی را آفریننده شر و نیستی می دانستند .
البته این اعتقاد در صورتی مستلزم شرک در خالقیث است که برای شرور نحوه ای از وجود قائل باشند ، تا اهریمن واقعا چیزی را آفریده و به عرصه هستی آورده باشد ؛ چه آن که اگر شرور را « نیستی و نبود خیر » بدانند - چنانکه از برخی کلمات اوستا استنباط می شود - اهریمن فقط نام آفریدگار را دارد ، اما هیچ چیز را ازکتم عدم به صفحه وجود نیاورده است و در حقیقت خالقی جز اهورامزدا وجود ندارد . این گروه از زردشتی ها معتقد به دو آفریدگار نیستند .
۲ . گروهی از مسیحیان که قائل به تثلیت در خالقیت اند و به سه آفریدگار برای جهان اعتقاد دارند ، که به ظاهر چنین گروهی در تاریخ وجود نداشته است . یا آنان که حضرت عیسای مسیح (ع) را همان الله بدانند ، به صورتی که پدر و پسر دوشخصیت مستقل و دارای جوهره الوهیت و آفریدگاری باشند ، ضمن آن که هر یک قوام به ذات خویش و نقش مستقل در خلقت عالم داشته باشد ، که وجود چنین گروهی نیز قطعی نیست . یا کسانی که مسیح (ع) را همان « لوگوس » که تجلی ذات خدا بوده و او جهان را مستقلا بدون اذن و استمداد از خدای پدر آفریده باشد ، اینان نیز به نوعی به چند خدایی معروف اند . این در حالی است که فرقه دیگری که خلقت عالم را به دست عیسی (ع) مطرح کرده اند ، استقلال و استمداد نکردن عیسی (ع) از خدا را عنوان نکرده اند . فرقه ای از « غنوصیه » نیز که خدا را آفریننده
هستی و خیرات و « یهوه » خدای یهود را صانع شرور می شمرند(۷)، در صورتی که شرور را « موجود » دانسته و « صانع » را « هستی بخش » دانند ، در شمار معتقدان به چند خدایی به حساب می آیند .
۳ . مفوضه ؛ اگر به تفویض معتقد باشند که خداوند خلقت کل یا بخشی از جهان هستی را به عهده یکی از مقربینش اعم از ملک یا پیامبر یا امام و ولی صالح ، نهاده و خود هیچ گونه نقشی در آفرینندگی آنها ندارد و آن شخص مقرب بدون اذن ومشیت و حتی مدد خداوند دست به خلقت زده است ، این گروه دچار شرک درخالقیت می باشند . اما بعید است که فرقه های مفوضه بدین گونه نقش خدا رامنکر باشند .
البته موضوع وساطت اولیای مقرب خدا در آفرینش جهان ، عقیده ای رایج درتمام یا بیشتر ادیان آسمانی و غیر آسمانی است که به شکلی خود را ظاهر کرده است . « لوگوس و حکمت » نزد یونانیان قدیم ، عیسای مسیح (ع) نزد مسیحیان ، عقول عشره و نفوس افلاک نزد فلاسفه قدیم ، نور وجود پیامبر اسلام ، و انوار مقدس دوازده امام معصوم شیعیان و نور پاک عصمت کبری ، حضرت فاطمه زهرا - سلام الله علیها - در اندیشه و معارف شیعه(۸)گونه هایی از این اعتقاد است . اما اگر بخواهیم برای شناسایی موارد شرک آلود عقاید فوق ، معیاری بیابیم تنها معیار آن همان « اعتقاد به استقلال در تاثیر » است . پیروان هر کدام از ادیان و آیین ها که واسطه مورد نظرش را در تاثیر و عمل مستقل از اذن و مدد الهی ببیند مشرک است و در غیراین صورت مشرک نیست ؛ هر چند ممکن است در شناخت واسطه اشتباه کرده و به انحراف عقیدتی و احیانا کفر گرفتار شده باشد ( چنانکه معمولا نوع دوم در آن افتاده اند ) .
بر همین اساس است که خداوند متعال در قرآن کریم حضرت عیسی (ع) را تک « خالق » می شمارد و ادعای صادق آفرینندگی پرنده را از وی نقل می کند ، اما آفرینشی با اذن الهی :«انی اخلق لکم من الطین کهیئة الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله ...»(۹)؛ من برای شما از گل شکل پرنده می آفرینم و در او می دمم ، سپس با اذن پروردگارم پرنده ای خواهد بود .
دوم: شرک در ربوبیت و تدبیر
گرچه بیشتر ادیان و مذاهب از نوع اول شرک منزه اند ، اما بسیاری از آنها در نوع دوم از شرک گرفتار شده ... (۱۰)و هر کدام به نحوی برای بنیانگذاران و پیشوایان دینی خویش یا ارواح و موجودات برتر آسمانی نقشی در اداره بخشی از جهان یا تامین برخی خواسته های انسان قائل شده و آنها را واسطه فیض خدا برای خویش دانسته اند . در این زمینه علاوه بر لوگوس و مسیح (ع) و پیامبران (ص) و ائمه اطهار (ع) ، نام برخی از ملائکه ، از قبیل جبرئیل ( پیک وحی ) و عزرائیل ( سفیرمرگ ) و اسرافیل ( منادی قیامت ) و میکائیل ( کلید دار آخرت ) و رضوان ( خازن ریاست تشریفات بهشت ) در دین اسلام و دیگر ادیان حتی « امشاسپندان زردشت » و نیزمثل « افلاطونی » و « ارباب انواع » و « مدبرات امر » و « عقول عرضیه » و بت های گوناگون را می توان در شمار واسطه های فیض در آیین های مختلف ذکر کرد .
« فیلیسین شاله » جامعه شناس و استاد فلسفه فرانسوی در کتاب « تاریخ مختصرادیان بزرگ » از(۱۱)قول « دورکیم » نقل می کند : « مانا ، نیروی واسطه ای بین خدا و جهان است که هر دین و آیینی با نامی خاص به آن معتقد بوده است» (۱۲). شایسته است برای توضیح بیشتر ، برخی از انواع شرک در ربوبیت را در تاریخ ادیان بشری بر شماریم :
گروه های ده گانه مشرکان در تاریخ بشر
۱. خدایان رومی ؛ رومیان قدیم حدود سه هزار خدا به نام « ارباب انواع » داشتند ؛ زیرا هر چیزی و هر کاری نزد آنان خدایی مخصوص داشت : خدای تولد کودک ، خدای تعلیم اولین فریاد به کودک ، خدای تعلیم آشامیدن ، خدای در خانه ، خدای پاشنه در ، خدای شخم ، خدای کشت ، خدای بذرپاشی(۱۳)و ... .
بی سبب نیست که یکی از بزرگان رم به طنز گفته بود : خدایان کشور ما در معابر و محافل بیش از جمعیت مردم هستند .
۲. خدایان یونانی ؛ معتقد به ارباب انواع بودند و هر خدایی مسئولیت نگه داری و تربیت نوعی از موجودات را بر عهده داشت ؛ مثلا « زئوس » خداوند بشر و رب الارباب بود . « دهرا » زن زئوس ، هرمس و آرتمیس و آپولون ، فرزندان زئوس و به ترتیب خدایان باران ، ماه و خورشید بودند ؛ علاوه بر خدای دریا ، زمین ، زیر زمین ، کار و ... (۱۴).
۳ . خدایان مصر ؛ آیین چند خدایی ( پلی ته ایسم ) در مصر قدیم رایج بود . آنها حدود دو هزار خدا داشتند .
۴ . خدایان ایرانی ؛ « امشاسپندان » خدایان شش گانه زردشت بودند که عبارت انداز شش فرشته به عنوان مسئولان و خدایان آتش ، فلزات ، آب ها و گیاهان ، ستاره هاو سیارات . مهد این آیین ، کشور ایران بود .
۵ . خدای مردمان چین ؛ چینیان قدیم معتقد به ثنویت و حکومت دو اصل در جهان بودند :
الف ) « شانگتی » مظهر مذکر یا مثبت یا نور ، که خدای چرخ و افلاک و نیز پاداش دهنده و مجازات کننده گان نیکان و بدان در این دنیاست .
ب ) « هاتن » مظهر جنس مؤنث یا منفی یا تاریک که مورد ستایش بود .به تدریج خدایان دیگری نیز بر آنها افزوده شد .
۶ . بت پرستان ؛ گرچه غالب بت پرستان عرب علاوه بر اعتقاد به توحید درآفرینش ، معتقد به توحید در ربوبیت و تدبیر امور این دنیا نیز بوده اند - چنانکه از قرآن استفاده می شود - اما گویا همه یا بیشتر آنان دچار نوعی از شرک در ربوبیت بوده اند ، و آن موضوع « وساطت بت ها در شفاعت و تقرب برای انسانها نزد خداوند » است . آنها بتان را مستقل در شفاعت دانسته ، از این رو به آنها متوسل شده ، عبادتشان می کردند .
۷ . صابئین قدیم ، کره زمین را دارای هفت اقلیم ( قاره و سرزمین ) می دانستند وهفت ستاره را نگهبان آن هفت اقلیم می شمردند . به صورتی که قدرت تاثیرگذاری خیر و شر را در آن اقلیم ها دارا بودند . از این رو ستاره ها را می پرستیدند .
۸ . توتم پرستان ؛ هر قبیله ای در قدیم نوعی « توتم » داشت که روح آن قبیله شناخته و پرستش می شد .
۹ - مثل افلاطونی ؛ افلاطون برای هر نوع از انواع موجودات عالم طبیعت ، یک فرد مجرد عقلی فرض می کرد که ثابت و مجرد از تغییر و زمان و مکان بود و افراد و مصادیق مادی پرتوی از آن بودند .
۱۰ . عقول طولی افلاک نه گانه و عقول عرضی انواع موجودات در فلسفه قدیم .
وجود این گونه شرک ها در اقوام ، ملل و ادیان رایج ، ایجاب می کرد که دین مقدس اسلام پرچم مبارزه با آن را برداشته ، با اظهار توحید ، خارهای شرک ربوبی را برکند ، تا در زمین عقل و اندیشه بشر ، گل توحید ربوبی بارور گردد . بر همین اساس است که قرآن کریم بیش از نه صد بار واژه « رب » را به شکل های مختلف ذکر کرده است ، تا روشن شود که تربیت و اداره و رشد تمام ارکان و موجودات عالم فقطبه دست خداست .
توحید ربوبی در قرآن
«الحمد لله رب العالین»(۱۵)؛ ستایش ویژه الله است که پروردگار جهانیان است.
«قل اغیر الله ابغی ربا و هو رب کل شئ»(۱۶)؛ بگو آیا غیر از خدا پروردگار دیگری گزینم و حال آن که او پروردگار هر چیزی است .
«قل من رب السموات والارض قل الله»(۱۷)؛ بگو [بپرس] پروردگار آسمان ها وزمین کیست ؟ بگو الله است .
«قل من یرزقکم من السماء و الارض امن یملک السمع و الابصار و من یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و من یدبر الامر فسیقولون الله فقل افلاتتقون»(۱۸)؛ بگو چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی می دهد ؟ چه کسی مالک گوش و چشم هاست ؟ چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می آورد ؟ چه کسی امور را تدبیر می کند ؟ به زودی پاسخ خواهند داد الله . پس بگو چرا تقوا پیشه نمی کنید ؟
آن چه در تحلیل این واسطه نگری های پیروان ادیان و مذاهب و در شناخت شرک آمیز بودن یا نبودن آن کارساز است ، همان معیار و محک استقلال و نداشتن استقلال وسایط در تاثیر است که در بخش گذشته بیان شد . بر این اساس هر فرقه که واسطه مورد نظرش را مستقل در تاثیر ببیند ، مشرک است و اگر آن را محتاج کمک واذن الهی بداند ، مشرک نیست . گرچه در این صورت ، اگر وسایط مورد نظرش واسطه واقعی فیض باشند ، موحد و مؤمن واقعی خواهد بود و در غیر این صورت هم چنان گمراه و نزدیک به مشرک شناخته می شود .
سوم: شرک در عبادت
رایج ترین نوع شرک در اقوام ، ملل ، ادیان و مذاهب درتاریخ بشر « شرک عبادی » است . به همین سبب نیز اصلی ترین شعار دعوت پیامبران در طول تاریخ ، رهایی بشریت از پرستش خدایان دروغین و دعوت به پرستش خدای جهانیان است.
«و ما ارسلنا من قبلک من رسول الا نوحی الیه انه لا اله الا انا فاعبدون»(۱۹)؛ پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم ، مگر آن که به او وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست ، پس مرا بپرستید .
«و لقد بعثنا فی کل امة رسولا ان اعبدوا الله واجتنبوا الطاغوت»(۲۰)؛ به راستی ما درهر امتی پیامبری برانگیختیم که [به مردم بگوید] خدا را بپرستید و از طاغوت بپرهیزید .
«لا تسجدوا للشمس ولا للقمر واسجدوا لله الذی خلقهن ...»(۲۱)؛ برای خورشید وماه سجده نکنید ، بلکه برای خدایی سجده کنید که آنها را آفریده است .
اصولا کرنش ، تذلل و تضرع در پیشگاه همه موجوداتی که اقوام و ادیان ، آنها را وسایط فیض و سهیم در ربوبیت و تدبیر امور عالم می دانستند و همچنین خضوع و تجلیل و تکریم و تقدیس از همه شخصیت هایی که نقش عظیمی در پیدایش یاترویج یک دین و مذهب داشته اند ، امر مسلم تاریخ و پدیده ای طبیعی است و در این مسئله فرقی بین دین بر حق اسلام وادیان آسمانی تحریف شده و آیین های شرک آلود و حتی مکاتب الحادی نیست . چه آن که حتی کمونیست های ماتریالیست هم دست به ساخت مجسمه لنین و نصب آن به عنوان تجلیل در میدان های بزرگ شهرها می زنند حتی از جنازه مومیایی شده بدن بی جان او در کنار میدان سرخ مسکو نگه داری می کنند .
اما آن چه مهم است تعیین مرز دقیق بین مفهوم « عبادت » و مفاهیم دیگر ، از قبیل تعظیم ، تجلیل ، تکریم ، تقدیس ، خضوع ، تذلل ، تضرع ، توسل ، استشفاع و امثال آن است ، تا معلوم گردد که تجلیل از شخصیت های بلند مرتبه و مقرب در اسلام و شیعه و توسل به آنها عبادت غیر خدا نیست و آن تضرع و کرنشی که بت پرستان و خورشید پرستان و ستاره پرستان در برابر معبودهایشان داشتند ، « شرک عبادی » است .
مفهوم عبادت
مفهوم عبادت با مفهوم هیچ یک از کلمات فوق ( تعظیم ، تجلیل ، تکریم و ... ) برابر و مترادف نیست ؛ زیرا هر کدام از این ها بدون عبادت نیز انجام شدنی است . علمای اسلامی - اعم از مفسران و فقها - تلاش زیادی برای تعریف دقیق عبادت کرده اند ، که بهترین آنها عبارت از موارد زیر است :
راغب اصفهانی گفته است :
عبادت ، نهایت خضوع در مقابل کسی است که نهایت اکرام و لطف را فرموده است ؛ یعنی خداوند . (۲۲)
رشید رضا در تفسیر سوره حمد ، سخن راغب را نقد کرده و می نویسد :
نهایت خضوع همیشه نام عبادت را ندارد ؛ زیرا گاهی عاشق آن قدر در معشوقش ذوب و فانی می شود که دیگر خواسته ای جز خواست او ندارد و همه وجودش تسلی و خضوع در برابر معشوقش می گردد ، اما فی الواقع نمی توان شرعا نام آن را عبادت گذاشت . چنانکه برخی از مردمان ، نهایت تعظیم و خضوع را در برابررؤسا و پادشاهان یا فرماندهان دارند ، اما نام عبادت بر آنها نهاده نمی شود .
بنابراین ، بهتر آن است که عبادت را نهایت خضوعی بدانیم که ناشی از اعتقاد انسان به عظمت و سلطه و احاطه مطلق معبود باشد ؛ سلطه و احاطه بی پایانی که منشا و کنه آن را نمی توان درک کرد . (۲۳)
علامه طباطبایی در « المیزان » می فرماید :
عبادت آن است که انسان خود را در مقام مملوک بودن برای پروردگارش قراردهد . (۲۴)
بنابراین ، اگر هر عملی - حتی سجده - هم با این نیت و ویژگی نباشد ، عبادت نام نخواهد گرفت . (۲۵)
استاد جعفر سبحانی در « معالم التوحید فی القرآن » سه تعریف برای عبادت ذکرمی کنند که بهترین آنها عبارت است از:
عبادت خضوعی است که ناشی از اعتقاد به الوهیت معبود باشد ، چنانکه خداوند هم در قرآن کریم موضوع عبادت را با « اعتقاد » به الوهیت پیوند زده ومربوط به یک دیگر می داند ، بلکه ظاهر آیه شریفه آن است که بت پرستان قریش هم عبادت را ناشی از اعتقاد به الوهیت می دانستند ، لذا می فرماید : یا قوم اعبدواالله مالکم من اله غیره(۲۶)؛ امت من ، فقط الله را بپرستید ؛ زیرا غیر از او الهی نیست . (۲۷)
تعریف اخیر گرچه بهترین تعریف است ، اما در یک مورد ابهام دارد و آن مفهوم الوهیت است . آیا معنای الوهیت ، خالق بودن است ، یا مدبر بودن و اداره کل نظام آفرینش یا بخشی از آن ، آن هم تدبیری با اذن خدا یا به صورت مستقل ؟ یا به معنای معبود بودن است و یا لازم الاطاعة بودن ؟ و یا معانی دیگر ؟ به نظر می رسد که بایدالوهیت را به همان معنای « خالقیت و تدبیر مستقل » دانست که شرح آن در دو بحث قبلی گذشت . بر این اساس ، اگر کسی در برابر یکی از شخصیت های برتر و مقرب - از دیدگاه خودش - با این اعتقاد خضوع و کرنش و تضرع کند ، عبادت غیر خدا کرده و آلوده به شرک عبادی شده است . اما اگر با اعتقاد با ماذون بودن آن شخصیت از جانب خدا و نیازمندی او به خدا ، تضرع و کرنش کند ، عبادت غیر خدا محسوب نمی شود ؛ چنانکه خداوند در قرآن کریم عبادت را ناشی ازاعتقاد به خالقیت معبود می داند و می فرماید :«یا ایها الناس اعبدوا ربکم الذی خلقکم و الذین من قبلکم ...»(۲۸)؛ ای مردم ، پروردگارتان را بپرستید که هم شما را و هم کسانی را که قبل از شما بودند ، خلق کرده است .
تحلیل فوق می تواند کلید حل معمای اشکال ها و شبهه های وهابیان در رویه واعتقادات شیعیان نیز باشد .
شرک عبادی و انگیزه های آن
با توجه به این که انسان طبعا به موجب روحیه استقلال طلبی که دارد ، از کرنش در برابر دیگران سرباز می زند - جز در برابر آفریدگار جهانیان که عظمت و کبریایی وسلطنت مطلق و مهر و محبت و لطف بی پایان او انسان را به کرنش و پرستش وامی دارد - جای این پرسش هست که چرا او در طول تاریخ به پرستش غیر خدا و انواع معبودهای دروغین روی آورده است ؟
به نظر می رسد انگیزه ها و عوامل متعددی در تاریخ بوده که هر کدام عده ای را به سوی پرستش معبودهای دروغین رانده است ؛ مهم ترین آن عوامل عبارت اند از :
۱ . اعتقاد به تعدد خدایان در عالم ، اعم از خدایان آفریننده یا مدبران عالم .
۲ . استمداد از واسطه های بین خدا و انسان در پی اعتقاد به دور بودن خدا ازبشر و در دسترس نبودن وی . البته گاهی توده مردم ، شخصیت های برجسته دینی خویش را به وساطت می طلبیدند و گاهی نیز ارواح و عقول ماورای ماده را واسطه می کردند ، که به زعم آنان ، آنها در پس موجودات متحرک و منظم مادی ، همچون خورشید و ماه و ستارگان و باران و زلزله در رویش گیاهان و ... موجود ، فعال اند . بت پرستان قریش علت پرستش بت ها را به صراحت همین وساطت بت ها نزد خدای عالمیان برای تقرب خود به خدا مطرح کردند ؛ چنانکه قرآن کریم از زبان آنان می فرماید : «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی»(۲۹)؛ ما آنها ( بتان ) را نمی پرستیم ، مگر به سبب این که مقام و منزلت ما را به خدا نزدیک سازند .
«و یعبدون من دون الله مالایضرهم ولا ینفعهم و یقولون هؤلاء شفعاؤناعندالله ...»(۳۰)؛ آنان غیر از خدا چیزهایی را می پرستند که نفعی و ضرری به آنها نمی رسانند ، و می گویند این [معبودها و بت]ها شفیع های ما نزد خدایند.
۳ . اعتقاد به تفویض برخی از امور در اداره آفرینش از جانب آفریدگار به بعضی از اشخاص و اشیا و موجودات .
۴ . احساس لزوم تکریم و تجلیل از شخصیت های محبوب و خدمت گزار ، مانندبرخی پیامبران ، پادشاهان مقتدر و رؤسای سرشناس . چنانکه توتم پرستان رئیس قبیله یا مجسمه او را می پرستیدند و فرعونیان فرعون را ، و برخی بت پرستان عکس و تمثال و مجسمه های برخی پیامبران را .
ابن اثیر می نویسد :
آن گاه که رسول خدا (ص) در آغاز وارد کعبه شد ، صورت هایی از پیامبران را دیدکه در آن جا نصب شده بود ، پس فرمان داد تا همه را نابود کردند . (۳۱)
۵ - تقلید کور کورانه و هم چشمی ؛ ابن هشام در سیره نبوی (ص) در منشا پیدایش بت پرستی در عربستان و مکه می نویسد :
« عمرو بن لحی » که از بزرگان مکه بود و در سفری به شام ، شاهد بت پرستی
شامیان بود ، از این مراسم خوشش آمد و علت پرستش بتان را از شامیان پرسید . پاسخ دادند : ما از آنان طلب باران می کنیم ، باران می فرستند ، طلب پیروزی می کنیم ، پیروزمان می کنند . او از آنان درخواست کرد یک بت هم به او بدهند تابه مکه بیاورد و مردم مکه هم بتوانند آن را عبادت کنند . بت « هبل » را گرفت و به مکه آورد و بالای کعبه نصب و مردم را به عبادت آن دعوت کرد و مردم هم به عبادت بت هبل مشغول شدند . (۳۲)
همین تقلید کورکورانه و هم چشمی ، از سوی قوم بنی اسرائیل به صراحت به حضرت موسی (ع) پیش نهاد می شود :
قالوا یا موسی اجعل لنا الها کمالهم آلهة(۳۳)؛ گفتند ای موسی برای ما هم خدایی ( مادی ومحسوس ) قرار ده ! چنانکه آنها ( بت پرستان ) هم خدایانی دارند .
۴ . شرک در نیت ( ریا )
میزان قبولی همه اعمال و عبادات در دین مقدس اسلام اخلاص است ؛ یعنی اگر مسلمان عبادات و اعمال و خدمات و خیرات را فقط به قصد خشنودی خداوند و امتثال فرمان او انجام دهد و هیچ قصد و غرض دیگری از انجام آنها نداشته باشد ، اعمالش قبول درگاه حق و موجب استحقاق پاداش خواهد بود و در نیت خویش موحد است . اما اگر عبادت یا هر عمل خیر دیگری را به خاطر غیر خدا و غرض شخصی دیگری ، مثل خودنمایی و کسب وجهه در بین مردم ( ریا ) انجام دهد ، دچار « شرک در نیت » شده است و عملش قبول نخواهد شد .
قرآن کریم می فرماید : «قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعبادة ربه احدا(۳۴)؛ بگو ای پیامبر ، که من انسانی مثل شما هستم ، فقط بر من وحی می شود که خدای شما خدای یگانه است . پس هر کس که امید ملاقات پروردگارش را دارد ، باید عمل صالح انجام دهد و درعبادت پروردگارش شرک نورزد .
امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه فرموده است : «الرجل یعمل شیئا من الثواب لایطلب به وجه الله - تعالی - انما یطلب به التزکیة للناس ( للنفس ) یشتهی ان یسمع به الناس . فهذا الذی اشرک بعبادة ربه»(۳۵)؛ مردی کاری نیک انجام می دهد ، اما برای رضایت خدا نمی کند ، بلکه بدین وسیله خواهان پاکیزه کردن چهره خویش در بین مردم است . دوست دارد که مردم از آن با خبر شوند . این مرد همان کسی است که ( خداوند در آیه شریفه فرموده است ) شرک به عبادت پروردگارش ورزیده است .
امام صادق (ع) در حدیثی شرک در نیت را این گونه معرفی می فرماید: «کل ریاء شرک»(۳۶)؛ هر گونه عمل ریایی شرک است .
پنجم: شرک در اطاعت
انسان در مکتب اسلام آفریده خدا و بنده او است . از آن جا که خداوند آفریننده انسان است ، به همه نیازمندی ها ، توانایی ها ، کمالات و مراحل عالی دست یافتنی برای او آگاه است . بنده و آفریده طبق حکم وجدان بشری و عقل فطری ، بایدهستی بخش خویش را اطاعت کند ، چنانکه فرمانده ، قانون گذار و برنامه ریزی آگاه تر و شایسته تر از آفریننده انسان قابل تصور نیست . پس همان طور که «حاکمیت تشریعی و حق قانون گذاری» از حقوق ویژه خداست ، یگانه پرستان نیز باید معتقد به «توحید در حاکمیت تشریعی» باشند و خویشتن را با تمام وجود مطیع فرمان حق ساخته ، با سرپیچی از وی ، و فرمان برداری از کسانی که خلاف حکم خدا دستورمی دهند ، به او شرک نورزند .
توحید در حاکمیت تشریعی و قانون گذاری
قرآن کریم هم در زمینه انحصار تشریع و حکومت و قانون گذاری در خداوند وهم در زمینه لزوم اطاعت از او و پرهیز از اطاعت شیطان و طاغوت ها ، آیاتی را بیان می دارد ، از آن نمونه است : «ان الحکم الا لله»(۳۵)؛ حکم ، شایسته کسی جز خدا نیست .
«و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الکافرون»(۳۶)؛ و کسی که به غیر دستورهای نازل شده الهی فرمان دهد ، پس ایشان کافرند.
«افغیر الله ابتغی حکما و هو الذی انزل الیکم الکتاب مفصلا»(۳۷)؛ آیا غیر از الله حاکم دیگری را برگزینم و حال این که او کتاب خود را به تفصیل بر شما نازل کرده است .
قرآن کریم در چند مورد اطاعت از غیر خدا را شرک خوانده است: «... و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم و ان اطعتموهم انکم لمشرکون»(۱۶۷)؛ همانا شیاطین به دوستانشان وحی می کنند تا با شما مجادله کنند ، واگر شما آنها را اطاعت کنید ، مشرک خواهید بود .
«انؤمن لبشرین مثلنا و قومهما لنا عابدون»(۳۸)؛ ( قوم فرعون ) گفتند آیا ما به دو انسانی مانند خود ( موسی و هارون ) ایمان آوریم و حال این که قوم آنها ( بنی اسرائیل ) ما را عبادت می کنند .
روشن است که قوم بنی اسرائیل قبطیان را نمی پرستیدند ، بلکه مطیع آنها بودند .
«یا ابت لا تعبد الشیطان ان الشیطان کان للرحمن عصیا»(۳۹)؛ ای پدر ! شیطان راعبادت مکن ؛ زیرا شیطان معصیت کننده خدای رحمان است .
«و ما یؤمن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون»(۴۰)؛ بیشترین مردم به خدا ایمان نمی آورند ، مگر آن که ( در کنار ایمان ) مشرک هستند .
امام صادق (ع) در تفسیر این آیه شریفه فرموده است: «یطیع الشیطان من حیث لایعلم ، فیشرک»(۴۱)؛ انسان مؤمن ، ندانسته اطاعت شیطان می کند و مشرک می شود .
و نیز فرمود : «شرک طاعة و لیس شرک عبادة»(۴۲)؛ این شرک در اطاعت است ، نه شرک در عبادت .
و فرمود : «من اطاع رجلا فی معصیة ، فقد عبده»(۴۳)؛ هر کس دیگری را در معصیتی اطاعت کند ، او را عبادت کرده است .
و فرمود : «من اصغی الی ناطق ، فقد عبده ، فان کان الناطق عن الله ، فقد عبد الله و ان کان الناطق عن ابلیس ، فقد عبد ابلیس»(۴۴)؛ هر کس به سخن گوینده ای گوش فرا دهد ، او را عبادت کرده است . اگر آن گوینده از خداسخن بگوید ، وی عبادت خدا کرده و اگر از شیطان سخن بگوید ، وی عبادت شیطان کرده است .
۶ و ۷ - شرک در مالکیت و ملک تکوینی
آفریده هر کسی ملک او است و چون تمام هستی ، آفریده خداست ، تمام عالم و ثروت های آن ، ملک خداست و مالک حقیقی دیگری در جهان وجود ندارد . آنان که با سعی و تلاش بخشی از این ثروت های آفریده خدا را به دست می آورند ، آنها رااز ملک خدا خارج و در ملک خویش داخل نکرده اند ، بلکه مجاز خواهند بود تا دردوره حیات اندک خود ، از آن مقدار ثروت به امانت بهره برداری کنند؛در حقیقت مالک اصلی خداست این امانت چند روزی نزد ماست. موحد و یگانه پرست واقعی کسی است که مالک اصلی کل هستی را خدا بداند و برای کسی غیر از او مالکیت مستقل قائل نباشد .
قرآن کریم می فرماید : «قل ادعوا الذین زعمتم من دون الله لایملکون مثقال ذرة فی السموات ولا فی الارض و مالهم فیهما من شرک و ماله منهم من ظهیر»(۴۵)؛ بگو آن کسانی که غیر ازخدا می خوانیدشان ، به اندازه وزن ذره ای در آسمان ها و زمین مالکیت ندارند ، حتی شریک هم نیستند ... .
چنانکه ملک عالم ویژه خداست ، ملک عالم نیز حق طلق او است و پادشاه حقیقی و حکم ران واقعی و مبسوط در جهان پهناور هستی جز خدا نیست .
قرآن کریم در این زمینه می فرماید:«قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شی ء قدیر»(۴۶)؛ بگو بارالها ای صاحب سلطنت ، تو پادشاهی را به هر که خواهی می دهی و از هر کس خواهی برمی گیری و به هر کس خواهی عزت می بخشی و به هر کس خواهی ذلت نصیب می کنی . خیر در دست تو است ؛ زیرا تو بر هر چیز توانا هستی .
«لمن الملک الیوم لله الواحد القهار»(۴۷)؛ امروز پادشاهی از آن کیست ؟ فقط ویژه خداوند یگانه قهار است .
رایج ترین معنای شرک در اصطلاح قرآن
قرآن کریم بیش از ۱۸۰ بار واژه شرک را به صورت ها و صیغه های مختلف به کاربرده است . معانی هفتگانه ای که گذشت ، عمده ترین مفاهیمی است که قرآن کریم واژه شرک را در آنها به کار برده است . البته معانی و مصادیق دیگری نیز هست که گاهی این لفظ در آنها به کار رفته است ، مثل شریک بودن کسی در مال یا برده و اشرکت شیطان در مسیر جمع آوری اموال و تولید مثل که ارتباطی به بحث حاضرنداشته و اصطلاح خاص شرعی نیز نمی باشد .
از میان این معانی هفت گانه ، رایج ترین مفهومی که واژه شرک در قرآن ، در آن معنا به کار برده شده است - به صورتی که تا حدی در آن معنا ظهور پیدا کرده و با دیدن بدون قرینه این واژه در قرآن ، همان معنای خاص به ذهن تبادر می کند - معنای « شرک عبادی » است و گاهی نیز « شرک در ربوبیت » ؛ زیرا اغلب ، مخاطب این آیات همان بت پرستان و ستاره پرستان جزیرة العرب بودند که ویژگی بارز و ناشایست آنان « عبادت غیر خدا » و بسا « اعتقاد به تاثیرگذاری مستقل وسایط خیالی » بود .
براین اساس می توان نتیجه گرفت که اگر در آیه ای از قرآن کریم ، حکمی درباره مشرکان بیان شد ، بدون این که قرینه ای خاص بر نوع معنای اراده شده از آن لفظ از بین معانی هفت گانه وجود داشته باشد ، می توانیم آن حکم را ویژه مشرکان عبادی ، و در نهایت ، مشرکان در ربوبیت بدانیم ، اما مجوز و وجهی برای تعمیم آن حکم به آلودگان به « شرک در نیت » که بسیاری از مسلمانان هم دچار آن هستند ، در دست نیست .
پی نوشتها:
انبیاء ، ۲۲ .
انعام ، ۱۰۲ .
فاطر ، ۳ .
عنکبوت ، ۶۱ .
لقمان ، ۱۱ .
حج ، ۷۳ .
ایلخانی ، کلام یهود و مسیحیت ( جزوه درسی ایشان در تربیت مدرس قم ) ، ص ۵۶ .
زیارت جامعه کبیره : بکم بدء الله و بکم یختم الله ... .
آل عمران ، ۴۹ .
پیام قرآن ، ج ۳ ، ص ۳۲۲ - ۳۴۲ .
فیلیسین شاله ، تاریخ مختصر ادیان بزرگ ، ترجمه دکتر منوچهر خدایار محبی ، ص ۴۷۸ .
پیام قرآن ، ج ۳ ، ص ۳۲۲ - ۳۴۲ .
آلبرماله ، تاریخ روم ، ج ۱ ، ص ۲۹ .
تاریخ ملل شرق ، ج ۲ ، ص ۱۷۱ .
فاتحه ، ۱ .
انعام ، ۱۶۴ .
رعد ، ۱۶ .
یونس ،۳۱ .
انبیاء ، ۲۵ .
نحل ، ۳۶ .
فصلت ، ۳۷ .
راغب اصفهانی ، مفردات الفاظ القرآن ، ص ۳۱۹ ، حرف السین .
المنار ، ج ۱ ، ص ۵۶ .
المیزان ، ج ۱ ، ص ۲۲ .
همان ، ج ۱ ، ص ۱۲۴ .
اعراف ،۵۹ .
معالم التوحید فی القرآن ، ص ۳۸۴ .
بقره ، ۲۱ .
زمر ، ۳ .
یونس ، ۱۸ .
ابن اثیر ، الکامل فی التاریخ ، ج ۲ ، ص ۲۵۲ .
سیره ابن هشام ، ج ۱ ، ص ۷۹ .
اعراف ، ۱۳۸ .
کهف ، ۱۱۰ .
وسائل الشیعه ، ج ۱ ، ص ۵۲ .
همان .
انعام ، ۵۷ و یوسف، ۴۰ و ۶۷ .
مائده ، ۴۴ .
انعام ، ۱۱۴ .
انعام، ۱۲۱ .
مؤمنون ، ۴۷ .
مریم ، ۴۴ .
یوسف ، ۱۰۶ .
اصول کافی ، کتاب ایمان و کفر ، باب شرک ، ح ۳ .
همان ، ح ۴ .
همان .
سفینة البحار ، ج ۲ ، ص ۱۱۵ .
سبا ، ۲۲ .
آل عمران ، ۲۶ .
غافر ، ۱۶ .
منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.