آموزش قرائت

تفسیر قرآن

ترجمه قرآن

متن قرآن

ندای قرآن

اسلام برترین دین الهی و قرآن برترین حجت الهی

 

دکتر عبد الله شکیبا*
چکیده:
از دیدگاه قرآن کریم اصل دین و حقیقت اسلام شناخت حق‏تعالی و دوری از هرگونه‏ شرک است که محور اصلی تبلیغ همه پیامبران الهی(ص)را تشکیل می‏دهد.این کتاب‏ مقدس برای شناخت مبدأ مطلق و حقیقت هستی و اهمیت وجودی انسان خرد او را با استدلات عقلی آشنا می‏سازد و به شناخت آیات الهی که در همه پدیده‏های هستی و از آن جمله آیاتی که در نقش او متجلّی است،ارشاد می‏کند تا از مقام خودآگاهی و خدا آگاهی باز نماند و برای این‏که در شناخت پروردگار خویش دچار اشتباه نشود،او را از هرگونه اعتبارات و تشبیهات در شناخت حق‏تعالی بر حذر می‏دارد تا مبدأ مطلق را در قالب اندیشه‏اش محدود نسازد.
قرآن کریم ارتباط آدمی را به حق‏تعالی از یک سو،و وابستگی او را به عالم مادّه‏ از سوی‏دیگر مورد توجّه قرار می‏دهد؛از این‏رو،گاه اعمال او را به مبدأ مطلق نسبت‏ می‏دهد،تا خود را در اعمالش مستقل نپندارد و گاه اعمالش را به خود نسبت می‏دهد تا انسان مسئولیت خود را در انجام تکالیف الهی بشناسد و از بازگشت به مبدأ مطلق باز نماند.
این کتاب الهی وجود مطلق را به مقتضای ضرورت عقلی واحد دانسته و همه‏ موجودات را شأنی از شؤون او و غیرمستقل در وجود معرفی می‏کند،تا آدمی باتوجه به‏ عنایت الهی و بهره‏مندی از صفات الهی به مقام خلیفة اللهی دست یابد.
فلاسفه بزرگ اسلامی با همه اعتبار و ارزشی که برای عقل آدمی از جهت شناخت‏ حقایق قائلند،قلمرو شناخت عقل را محدود می‏دانند و در جهت دستیابی به عقاید ایمانی درست،هدایت قرآنی را از هدایت عقلی برتر می‏شمارند؛که در این خصوص به‏ سخنان ابن‏سینا و شیخ اشراق و صدرالمتألهین استناد شده است.
*** اسلام در لغت به معنی تسلیم شدن و پذیرفتن است‏۱.در فرهنگ قرآنی،اسلام دین‏ توحیدی است.در قرآن مجید دربارهء ابراهیم خلیل(ع)آمده است:
«ما کان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین»
(آل عمران/۶۷)و در آیه دیگری از زبان آن حضرت آمده است:
«انی وجّهت وجهی للّذی فطر السموات و الارض حنیفا مسلما و ما أنا من المشرکین.»
(انعام/۷۹)
از این آیات و برخی آیات دیگر،چنین فهمیده می‏شود که اصل دین الهی،شناخت‏ حق‏تعالی و اعتقاد به یکتایی حضرت حق و دوری از هرگونه شرک می‏باشد و این‏ شناخت است که محور اصلی تبلیغ همه انبیای الهی بوده است‏۲.
در بعضی آیات،کلمه اسلام ظاهرا بر دین و آیینی اطلاق شده است که از جانب حق‏ تعالی و به وسیله حضرت ختمی مرتبت،محمّد بن عبد الله(ص)به جهانیان ابلاغ شده‏ است؛همانگونه که حق‏تعالی می‏فرماید:
«ان الدین عند الله الاسلام»
۳(آل عمران/۱۹)؛
«من‏ یتبع غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه و هو فی الآخرة من الخاسرین»
(آل عمران/۸۵)و نیز پس از واقعه غدیر خم،خطاب به امّت اسلامی فرموده است:
«الیوم اکملت لکم دینکم و أتممت علیکم‏ نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.»
(مائده/۳)که پس از گذشت اندک زمانی از ظهور اسلام، کلمه«اسلام»،به صورت حقیقت شرعیه،بدون قرینه به همین معنی به کار می‏رفت.
در این آیین مقدس،همه عقاید ایمانی و آموزشهای اخلاقی و رفتاری باید درمرحله نخست براساس تعلیمات قرآنی استوار باشد؛چون قرآن کتاب هدایت است و با بهترین و استوارترین روش راهنمای آدمی است‏۴.
در احادیث روایت شده از پیامبر اکرم(ص)و ائمه معصومین،به تعلیمات قرآنی و پیروی از آن تاکید شده است‏۵.
قرآن کریم دربارهء وجود حق‏تعالی و صفاتش،و نیز دربارهء حقایق جهان‏ نامحسوس،و همچنین دربارهء اهمیّت وجودی انسان،سخن گفته و عقل او را برای‏ آگاهی به این حقایق-در مقام ارشاد و تنبیه-مخاطب قرار داده و او را فراخوانده است‏ تا حقایق را آن گونه که هست،پیش‏از آنکه در قالبهای احساسات و تعصّبات نسنجیده و پندارگرایانه شکل گیرد،دریابد.
این کتاب مقدس،علاوه بر توجّه دادن انسان به شناخت خود و رسیدن به‏ خودآگاهی،خرد او را با استدلالات عقلی آشنا می‏سازد و توجه او را به نظام طبیعت‏ برمی‏انگیزد،تا از آثار مشهود،مبدأ هستی را بشناسد و به آن ایمان آورد۶.در قرآن‏ کریم از مبدأ هستی به‏عنوان وجود مطلق یاد می‏شود،مبدأئی که دارای قدرت،علم، اراده و دیگر صفات کمال،به نحو مطلق و بی‏نهایت است،که موجودات را به‏ قدرت خویش آفریده و به حکمت خویش نظام بخشیده است و عنایت و رحمت او در همه‏حال شامل همه آنها است‏۷.
در میان آفریده‏های حق‏تعالی،قرآن برای انسان اهمّیتی خاص و مرتبه‏ای والا قائل‏ است؛چه،آدمی از جهتی دارای صفات مادی و از جهتی دارای صفاتی معنوی است که‏ تجلّی صفات الهی به شمار می‏آید و در حقیقت حلقه اتصال بین عالم مادی و عالم‏ لا هوت،یعنی واسطه بین عالم محدود و مبدأ مطلق است‏۸.ازاین‏رو قرآن برای توجه‏ انسان به این مرتبه والای خویش،او را به آیات الهی که در نفس او متجلی است ارشاد می‏کند و بازگشت او را به مبدأ آفرینش مورد توجه قرار می‏دهد و از توجه به مادیات‏ صرف و امیال وابسته به آن او را نهی می‏کند تا از ارتباط خویش با مبدأ مطلق غافل نباشد و از مقام خودآگاهی و خدا آگاهی باز نماند۹.و برای آنکه انسان در شناخت آفریدگارخویش دچار اشتباه نشود،او را از هرگونه اعتبارات و تشبیهات در شناخت حق‏تعالی بر حذر می‏دارد تا صفات مبدأ مطلق را در قالبهای محدود اندیشه‏اش محدود نسازد۱۰.
قرآن کریم ارتباط آدمی را به حق‏تعالی از یک سو و وابستگی او را به عالم ماده از سوی دیگر مورد توجه قرار می‏دهد،از این‏رو گاه اعمال او را به خود او نسبت می‏دهد تا مسئولیت خود را دریابد و از سیر به سوی کمال و بازگشت به مبدأ مطلق باز نماند و گاه‏ اعمالش را به مبدأ مطلق نسبت می‏دهد،تا خود را در اعمالش مستقل نپندارد؛چه، استقلال در فاعلیت،مستلزم استقلال در وجود است‏۱۱.که آن اختصاص به ذات اقدس‏ الهی دارد؛بنابراین تناقصی که در بعضی از آیات از جهت انتساب فعل گاه به‏ انسان و گاه به خدای متعال به نظر می‏آید،ظاهری است و به علت اختلاف در جهت‏ نسبت،تناقصی در بین نیست،نه جبر مطلق است آن گونه که فرقه مجبره و از آن جمله‏ اشاعره پنداشتند،نه تفویض مطلق آن گونه که معتزله استنباط کرده‏اند،
«بل امر بین الامرین»؛
زیرا انسان با آنکه قادر و مرید است،در هیچ‏حال از قلمرو سلطنت و ملکوت الهی‏ خارج نیست و بهره‏اش از وجود،بر اثر تعقلی است که وجود محدود او به مبدأ مطلق‏ دارد۱۲
باری قرآن کریم روحـ آدمی را متوجه وجود مطلق می‏کند که خالق همه اشیاء است‏ و هرگونه که بخواهد،به مقتضای عنایت و رحمت خویش،در آنها تصرف می‏کند،به‏ نحوی که جای هیچ پرسشی نیست‏۱۳.زیرا وجود مطلق،فوق همه موجودات است و از او جز خیر افاضه نمی‏شود،و برای موجود مقیّد امکان سنجش آنچه از موجود مطلق‏ پدید می‏آید،وجود ندارد،زیرا آنچه آدمی آن را خیر یا شر می‏پندارد،از وجهه نظر محدود او است‏۱۴.بنابراین،نسبی و اعتباری است و نمی‏تواند برای سنجش افعال وجود مطلق مقیاسی درست باشد۱۵.
قرآن کریم وجود مطلق را به مقتضای ضرورت عقلیه،واحد،و همه موجودات را شأنی از شئون او و غیرمستقل در وجود می‏داند؛بنابراین،آنچه برای آدمی لازم است‏ این است که باتوجه به آنچه حق‏تعالی به او عنایت کرده است،با سعی و عمل خویش بهره‏ای از صفات الهی را در خود به وجود آورد و مقام والای خویش را که همان مقام‏ خلیفة اللهی است،بازیابد.
قرآن مجید از انسان مطلق و موهومی که وجود خارجی ندارد،سخن نمی‏گوید، بلکه از انسانی سخن می‏گوید که از جهت وجود مادی خویش محدود و مقیّد به بسیاری‏ از اعتبارات نسبی است،ولی با این حال،او را به اهمیّت نفسش که نفخه‏ای الهی است و حقیقت انسان است،متوجه می‏سازد تا باتوجه به ارتباط خویش با مبدأ مطلق،خود را از دام غرور برهاند و با دل آگاهی به پروردگار کریم ایمان بیاورد.
قرآن کریم دربارهء وجود مطلق و صفاتش،و دربارهء روز رستاخیز عمومی و بازگشت همه کائنات به آن مبدأ مطلق،و دربارهء روح و حقیقت آدمی غایت زندگی‏ بشر،سعادت و شقاوت حقیقی،خیروشر،و همچنین دربارهء جبر و اختیار مسائلی را مطرح و مورد بررسی قرار می‏دهد که بخشهای مهمّی از مسائل اعتقادی و عقاید ایمانی‏ است.ازاین‏رو برای دستیابی به عقاید راستین اسلامی،باید از آموزشهای قرآنی که بیان‏ آن،در همه موارد،حکمت محض و تفصیلی از جانب خدای حکیم است بهره‏ گرفت‏۱۶.البته بهره‏گیری از وحی الهی بدون بینش عقلی امکان ندارد و همان‏گونه که در احادیث آمده است،عقل نیز حجّتی از جانب حق‏تعالی است‏۱۷.ولی نبایدچنین‏ پنداشت که عقل آدمی توان شناخت همه حقایق دینی را دارد؛زیرا بسیاری از عقاید ایمانی در قلمرو شناخت آدمی قرار ندارد و همان‏گونه که حق‏تعالی فرموده است،به‏ آدمی شناخت اندکی عطا شده است‏۱۸.و آدمیان معمولا از ظاهر جهان آگاهی دارند و از باطن امور که حقایق نهفته‏ای است،آگاهی ندارد۱۹.
باری آنچه در شناخت عقاید ایمانی باید مورد توجه باشد،وحی الهی است و عقل‏ نیز،در کنار آن،حجّت و وسیله دیگری برای شناخت عقاید دینی است،اما نباید عقل را بر وحی مقدم دانست و شناخت دینی را شناخت عقلی محض پنداشت و به تأویلات و تفسیرهایی دربارهء آیات قرآنی بر مبنای عقل پرداخت؛زیرا مسائلی دربارهء عالم غیب و روز رستاخیز عمومی وجود دارد که با عقل آدمی قابل شناخت و سنجش نیست.
ابن خلدون که از اشاعره است،قلمرو عقاید ایمان را گسترده‏تر از قلمرو شناخت عقلی‏ می‏داند،ولی درستی احکام عقل را نیز انکار نمی‏کند.وی می‏گوید:با عقل نمی‏توان‏ مسائل توحید و صفات حق‏تعالی و آخرت را شناخت،همان‏گونه که با ترازویی که با آن زر می‏سنجند نمی‏توان کوه را سنجید؛و این از آن جهت نیست که‏ ترازو در سنجش خود دقیق نیست،بلکه از آن جهت است که توان سنجش آن محدود است.عقل نیز از جهت حدّ وجودی خود در شناخت حقایق محدود است و توان احاطه‏ و شناخت ذات حق‏تعالی و صفات او را ندارد۲۰.
فلاسفه اسلامی نیز با همه اعتبار و ارزشی که برای جهت کشف حقیقت قائل‏ بودند،قلمرو شناخت عقلی را بسیار محدود دانستند و از تأویل آیات قرآنی بر مبنای‏ عقل در جهت رسیدن به عقاید ایمانی خودداری کردند.ابن سینا در فصل هفتم از مقاله‏ نهم کتاب شفا دربارهء حشر جسمانی می‏گوید:«برای عقل راهی در جهت اثبات آن‏ وجود ندارد و تنها از راه شرع اثبات است.»که دربارهء پاداش و کیفر جسمانی در روز قیامت،به تفصیل به بیان آن پرداخته است.ابن سینا پذیرفتن حشر جسمانی را مطابق‏ آنچه در قرآن و حدیث آمده است،(ابن سینا،شفا،ص ۴۲۳)
شیخ شهاب الدین سهروردی نیز معتقد است که هر عقیده‏ای که قرآن و سنت بر درستی آن گواه نباشد،باطل،بیهوده و بی‏ارزش خواهد بود:
کسی که به ریسمان خدا(قرآن مجید)تمسک نجوید،گمراه می‏شود،و در ته چاه پندار
باطل سرنگون می‏گردد.آیا نمی‏دانی همان‏گونه که خلایق قادر به ایجاد تو نبوده‏اند،
قدرت ارشاد و هدایت تو را نیز ندارد،بلکه هدایتگر تو آن خدایی است که هستی‏بخش
و هدایتگر همه موجودات است.قدرت او به تو هستی بخشید و سخن او(قرآن)تو را راهنما و راهگشای است.(سهروردی،ص ۸۲)
ملاصدرا در مقدّمه اسفار از این‏که عمری را در راه فراگیری آرای فلسفه‏پردازان‏ عقل‏گرای و متکلّمان جدل پیشه گذارنده است اظهار پشیمانی می‏کند و آن را گناهی‏ بزرگ می‏شمرد که از جهت آن طلب آمرزش می‏کند.(ملاصدرا،اسفار،ص‏۱۱)وی پس از بیان عقیدهء خود دربارهء فلسفه‏پردازان عقل‏گرای و متکلمان جدل پیشه می‏گوید: زمام عمر خود را به خدای منّان وا می‏گذاریم و به پیروی از فرمان خدا به آنچه از رسول‏ خدا به ما رسیده است،ایمان می‏آوریم و در مقام تحلیل عقلی برنمی‏آییم،بلکه از هدایت او پیروی می‏کنیم و از او به آنچه فرمان داده است فرمان می‏بریم و از آنچه ما را بازداشته است خود را باز می‏داریم همان‏گونه که حق‏تعالی فرموده است:
«ما اتاکم الرسول‏ فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»
(ملاصدرا،اسفار،ص ۱۱ و ۱۲)
و در مقدمه مظاهر الالهیه می‏گوید:
ای همراهان مجاهد و ای برادران مومن،حکمت همان معرفت ذات حق و اول مرتبه‏ وجود و شناخت صفات و افعال او و شناخت نفس آدمی و سعادت و شقاوت او است
این‏گونه شناخت،موجب تماشای جمال احدی و کامیابی به شهود سرمدی است.
مراد از حکمت،همان حکمت مشهود نزد فلسفه‏پردازان و دلبستگان به فلسفه مجازی‏ نیست که به دامان بحثهای گفتاری چنگ زده‏اند بلکه مراد از آن،حکمتی است که نفس‏ آدمی به سبب آن به ملأ اعلی و بالاترین غایت دست می‏یابد،و این حکمت عنایتی ربانی‏ و بخششی الهی است؛زیرا حکمت از جانب حق‏تعالی است؛همان‏گونه که خود فرموده‏ است:
«یؤتی الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیرا کثیرا.»
(ملاصدرا، مظاهر الالهیه،ص ۷ و ۸)
ملاصدرا در اجوبة المسائل می‏گوید:«من در تمام روی زمین کسی را نیافتم که از تحقیق در مسأله معاد و بازگشت نفوس آدمی،آگاهی و خبری یافته باشد.»(ملاصدرا، اجوبة المسائل،ص ۴۴)؛و همچنین«در خزانه سیم و زر اندیشه حکما و جواهر اسرار آنان به زر خالصی از اندیشه و معرفعت برخورد نکرده‏ام که برطرف‏کنندهء نیاز در حل‏ مسائل یاد شده باشد،بلکه اکثر آنان از گمان پیروی کردند؛و گمان به هیچ‏وجه موجب‏ بی‏نیازی از حق نمی‏گردد:
«انّ الظّنّ لا یغنی من الحق شیئا.»
من مدت زیادی بر این حالت‏ بودم،تا آنکه رجوع کردم به کتاب خدا و در آیات آن اندیشه کافی به کار بردم و در دریای معانی و اسرار آن فرو رفتم تا به جواهر درخشان آن دست یافتم و در دستیابی به آن گوهر به نگریستن به ساحل آن بسنده نکردم،و در نتیجه به حمد و سپاس خدای‏ متعال به نوری دست یافتم که بتوان در تاریکی‏های طبیعت به حق راه یافت،تا موجب‏ شفای بیماری جهل دلها گردد و از عذاب قبر برهاند.من با این ژرف‏نگری در اسرار قرآن،از علم معاد و نشئه آخرت به اسراری از گنجینه‏های معرفت دست یافتم که به‏ ارزش آن جز علام الغیوب آگاه نیست.سرانجام به این حقیقت آگاهی یافتم که در روی‏ زمین هیچ نوری جز نور نبوّت نیست که بتوان بدان روشنایی یافت.پس پروردگار مرا هدایت کرد به آنچه که به سبب آن از همه اندیشه‏ها و عقاید حکمای پیشین و متکلّمان‏ باز پسین بی‏نیازی یافتم.سپاس خدای را که ما را بدان هدایت کرد و اگر خدای متعال ما را بدان هدایت نمی‏کرد،هرگز هدایت نمی‏یافتیم.(ملاصدرا،اجوبة المسائل،ص ۴۴ و ۴۵)
منابع و مآخذ
قرآن مجید.
بیضاوی،قاضی.اسرار التأویل و انوار التنزیل.چاپ سنگی.
نهج الفصاحه(مجموعه کلمات قصار حضرت رسول(ص)).مترجم و فراهم آورنده ابو القاسم پاینده.تهران: جاویدان،۱۳۶۰.
کلینی،محمد بن یعقوب.اصول کافی،ج ۱.ترجمه جواد مصطفوی.تهران:مکتب الاسلامیه،[بی تا.]
ابن خلدون،عبد الرحمن.مقدمه ابن خلدون.بغداد:مکتبه بغداد،بی تا.
ابن سینا.شفاء الهیات.تهران:ناصر خسرو.۱۳۵۴.
ملاصدرا(محمد بن ابراهیم صدر الدین شیرازی).اسفار الاربعه.دار المعارف الاسلامیه.
مظاهر الالهیه.تصحیح آیت الله سید محمد خامنه‏ای.تهران:انتشارات بنیاد صدرا. اجوبة المسائل.تصحیح دکتر عبد الله شکیبا.تهران:انتشارات
بنیاد صدرا،۱۳۷۸.
سهروردی.کلمه التصوف.به تصحیح نجفقلی حبیبی.تهران:انجمن فلسفه.۱۳۵۶.
پی نوشت :
(*)عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
(۱). «له اسلم من فی السّموات و الارض»
(آل عمران/۸۳)؛
«قالت الأعراب آمنّا قل لم‏ تؤمنوا و لکن قولوا أسلمنا لمّا یدخل الایمان فی قلوبکم.»
(حجرات/۱۴)
(۲). «شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الّذی اوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی وعیسی أن أقیموا الدین و لا تتفرّقوا فیه کبر علی المشرکین م اتدعوهم‏ الیه.»
(شوری/۱۲)
(۳). «ای لا دین مرضی عند الله سوی الاسلام و هو التّوحید و التّدرّع بالشرع الّذی جاء به محمد.»
(بیضاوی،ص)؛و در نهج الفصاحه آمده است:
«الاسلام یعلو و لا یعلی‏ علیه.»
(نهج الفصاحه،ص ۱۲۳،حدیث ۱۰۵۶)
(۴). «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتّقین»
(بقره/۲)؛
«انّ هذا القرآن یهدی للّتی‏ هی أقوم»
(اسراء/۹)
(۵). «علیکم باالقرآن فاتّخذوه اماما و قائدا فانّه کلام ربّ العالمین الذی هو منه و الیه‏ یعود...»
(نهج الفصاحه،حدیث شماره ۱۹۷۹)
(۶). «انّ فی خلق السّموات و الارض و اختلاف اللیل و النهار و الفلک التّی تجری فی‏ البحر بما ینفع الناس و ما أنزل اللّه من السماء من مآء فأحیا به الارض بعد موتها و بثّ‏ فیها من کلّ دابّه و تصریف الرّیاح و السّحاب المسخّر بین السّماء و الارض لا یات لقوم‏ یعقلون»
(بقره/۱۶۴)؛
«سنریهم آیاتنا فی الافاق و فی أنفسهم حتّی یتبیّن لهم انّه الحقّ‏ أولم یکف بربّک انّه علی کلّ شی‏ء شهید»
(فصلت/۵۳)؛
«و فی الارض آیات للموقنین‏ و فی انفسکم أفلا یبصرون.»
(ذاریات/۲۱)
(۷). هو الاوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن و هو بکلّ شی‏ء علیم»
(حدید/۳)؛
«أینما تولوّا فثّم وجه الله»
(بقره/۱۰۹)؛
«کتب ربّکم علی نفسه الرّحمة»
(انعام/۱۲)
(۸). «اذ قال ربّک للملائکة انّی جاعل فی الارض خلیفة»
(بقره/۲۸)
(۹). «و لا تکونوا کالذّین نسوا اللّه فأنفسهم أنفسهم»
(حشر/۱۹)
(۱۰). «فسبحان ربّ العرش عمّا یصفون»
(انبیاء/۲۱)؛
«فسبحان الّذی بیده ملکوت‏ کلّ شی‏ء»
(یس/۸۳)؛
«لیس کمثله شی‏ء»
(شوری/۹)
(۱۱). «قل کلّ من عند الله فما لهولاء القوم یکادون یفقهون حدیثا»
(نساء/۷۸)؛
«و ما تشاءون الا ان یشاء الله»
(انسان/۳۰)؛
«ید اللّه فوق أیدیهم»
(فتح/۱۰)
(۱۲). «یا ایّها النّاس انتم الفقراء الی اللّه و الله هو الغنیّ الحمید ان یشأ یذهبکم و یأت‏ بخلق جدید»
(فاطر/۱۵)؛
«من یبخل فأنّما یبخل عن نفسه و الله الغنیّ و أنتم الفقراء »
(محمد/۴۷)؛
«ما أغنی عنکم من اللّه من شی‏ء»
(یوسف/۶۸)؛
«له ما فی السّموات و ما فی الارض و انّ اللّه لهو الغنیّ الحمید»
(حج/۶۴)؛
«قل انّ الفضل بید اللّه یؤتیه من یشاء و اللّه واسع علیم»
(لقمان/۲۶)؛
«انّ الفضل بید اللّه یؤتیه من یشاء و الله ذو الفضل العظیم»
(حدید/۲۹)؛
«بیدک الخیر انّک علی کلّ شی‏ء قدیر»
(آل عمران/۲۶)؛
«ید الله فوق‏ أیدیهم»
(الفتح/۱۰)
(۱۳). «لا یسأل عمّا یفعل و هم یسألون»
(انبیاء/۲۳)
(۱۴). «عسی أن تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی أن تحبّوا شیئا و هو شرّ لکم و الله‏ یعلم و أنتم لا تعلمون»
(بقره/۲۱۶)
(۱۵). «عسی ان تکرهوا شیئا و یجعل الله فیه خیرا.»
(نساء/۱۹)
(۱۶). «کتاب احکمت آیاته ثمّ فصّلت من لّدن حکیم خبیر.»
(هود/۱)
(۱۷). «ان الله علی الناس حجتین حجة ظاهرة و حجة باطنة فاما الظلهرة فهی الرّسل و الانبیاء و الائمّة و امّا الباطنة فالعقول.»
(اصول کافی،جلد ۱،ص ۱۱۹-حدیثی از موسی بن جعفر)
(۱۸). «ما أویتم من العلم الا قلیلا.»
(اسراء/۸۵)
(۱۹). «یعلمون ظاهرا من الحیوة الدّنیا و هم عن الاخرة هم غافلون.»
(روم/۷)
(۲۰). «العقل میزان صحیح فأحکامه یقینیة لا کذب فیها غیر انّک لا تطمع أن تزن به‏ امور التوحید و الاخرة و النبوة و حقایق الصفات الالهیة و کل ماوراء طوره فانّ ذلک‏ طمع فی محال و مثال ذلک رجل رأی المیزان الّذی یوزن به الذّهب فطمع أن یزن به‏ الجبال.»
(ابن خلدون،ص ۴۶۰)
(۲۱).در اینجا لازم است عین عبارت ابن سینا که بر ایمان راستین و اعتقاد و ارادتش به‏ حضرت ختمی مرتبت(ص)دلالت دارد،نقل شود تا روشن شود که تکفیر بزرگانی چون‏ ابن سینا دور از انصاف بوده است:
«یجب ان یعلم ان المعاد منه ما هو منقول من الشرع و لا سبیل الی اثباته الا من طریق الشریعة و تصدیق خبر النبوة...قد بسطت الشریعة الحقة التی أتانا بها نبیّنا و سیّدنا و مولانا محمد صلی الله علیه و علی آله حال السعدة و الشقاوة التی بحسب البدن.»
منبع: مجله آینه معرفت - تابستان ۱۳۸۳ - شماره ۳

Copyright 1999-2017 All rights are reserved to Aalulbayt Global Information Center