ب. بعد از ازدواج
۱. پیش از تولد
۱ـ۱. تقویت خودسازى و تزکیه بیشتر خود: همان گونه کهپیش از ازدواج توصیه به اصلاح طرفین مى شود، بعد ازازدواج و پیش از تولد فرزند، این تزکیه و پاک سازى نیزباید ادامه یابد؛ چراکه وظیفه زن و شوهر سنگین ترمى شود و باید آمادگى پذیرش مسئولیت پرورش و تربیتانسان دیگرى را داشته باشند که این خودسازى با توجه بهعواملى که پیش تر گفته شد، مؤثرتر مى افتد.
ذکر داستانى در همین زمینه، اهمیت موضوع فوق رابهتر مشخص مى کند: ملّامحمدتقى مجلسى در تربیتفرزند خود (محمدباقر) اهتمام فراوان داشت. شبى بافرزند خویش براى نماز و عبادت به مسجد جامع اصفهانرفت. ایشان چون در سنین کودکى بود، در حیاط مسجدمشغول به بازى مى شوند و در حین بازى مشک آبى را باسوزن سوراخ مى نماید و آب را بر زمین مى ریزد. پس ازپایان نماز پدر ایشان از مسجد بیرون مى آیند و با دیدن آنصحنه ناراحت مى شوند.
دست فرزند را مى گیرند و بهسوى منزل به راه مى افتند. در خانه، همسرشان را مى طلبندو رو به ایشان مى گویند: مى دانید که من در تربیت فرزندمدقت فراوان داشته ام. امروز عملى از او دیدم که مرا به فکرواداشت. با اینکه در مورد غذایش دقت کرده ام که از راهحلال به دست بیاید، نمى دانم به چه دلیل دست به اینعمل زشت زده است. و از همسرش مى خواهد تا در اعمالخود نظر کند و ببیند چه عملى انجام داده است که به ایننتیجه منجر شده است. همسر ایشان پس از تفکر مى گوید:وقتى محمدباقر را در رحم داشتم، یک بار به خانه همسایهرفتم، درخت انارى که در خانه ایشان بود توجه مرا جلبکرد، سوزنى را در یکى از انارها فرو بردم و مقدارى از آبآن را چشیدم (ابراهیمى اقلیدى، ۱۳۸۹، ص ۷۸).
۲ـ۱. دعا براى داشتن فرزند صالح: اما کار زن و شوهر دراین مرحله تمام نمى شود، بلکه آنها باید، علاوه بر تزکیه وتقویت ایمان خود، از توفیقات الهى، براى داشتن فرزندنیکو مدد گیرند؛ چراکه همه توفیقات و نیکى ها به دستخداست. آنها علاوه بر تلاش و کوشش در زمینه سازىصحیح و ارزشى براى تولد فرزند، باید از خداوند متعالهم کمک بگیرند تا او را از خطرات و وسوسه ها مصوندارد. دعا در اینجا نقش مؤثرى دارد. آیات فراوانى ازقرآن، دعاى والدینى را ذکر مى کند که داشتن فرزند صالحرا از خداوند متعال خواستارند.
براى مثال، مى توان به آیات زیر رجوع کرد:
ـ وَأَصلِح لِى فِى ذُرِّیتِى (احقاف: ۱۵)؛ و فرزندانمرا صالح کن.
ـ رَبِّ اجعَلنِى مُقِیمَ الصَّلاَه وَ مِن ذُرِّیتِى رَبَّنَا وَ تَقَبَّلدُعاء(ابراهیم: ۴۰)؛ پروردگارا! مرا برپاکننده نماز قرار ده،و از فرزندان من نیز چنین کن. پروردگارا! دعاى (ما را)بپذیر.
ـ رَبَّنا وَاجعَلنا مُسلِمَینِ لَکَ وَ مِن ذُرِّیتِنا أُمَّه مُسلِمَهلَکَ(بقره: ۱۲۸)؛ پروردگارا! ما را تسلیم (فرمان) خودقرار ده و از نسل ما امتى که تسلیم تو باشند قرار ده.
امام سجاد علیه السلام نیز براى داشتن فرزندانى صالح این گونهدعا مى کنند: خدایا! بر من منت گذار و فرزندانم رانگه دارى کن و آنان را براى من شایسته گردان و آنان رانیکوکاران پرهیزگار، صاحبان بینش و پندپذیران سربه راهخود قرار ده (صحیفه سجادیه، ۱۳۸۶،دعاى بیست و پنجم).
۲. بعد از تولد
۱ـ۲. رفتار والدین به عنوان الگو: بعد از به دنیا آمدن فرزند،نقش والدین مؤثرتر و سنگین تر مى شود؛ زیرا فرزند ازپدر و مادر خود الگو مى گیرد و از آنها پیروى مى کند،ارزش ها را در رفتار و گفتار آنها مى بیند و سرمشقمى گیرد. کودک استعداد فطرى و آمادگى ذاتى فراوانىبراى یادگیرى و تربیت دارد. پدر و مادر اولین سرمشق والگو براى رفتار کودکان هستند. کودکان با مشاهده رفتاروالدین، آن را الگوى رفتار خود قرار مى دهند و از آنتبعیت مى کنند. بدون تردید، اگر الگو و سرمشق، یعنىوالدین، داراى رفتار مناسبى باشند، رفتار کودک درستشکل مى گیرد.
اسلام بر این امر که سرمشق ها باید داراىرفتار خوبى باشند تأکید مى کند. هم در قرآن و هم درروایات، به نقش الگو بودن والدین اشاره شده است. قرآنکریم در این زمینه مى فرماید: وَالَّذینَ آمَنُوا وَاتّبَعَتهُمذُرِیتهُم بِإِیمَانٍ أَلحَقنَا بِهِم ذُرِّیتَهُم (طور: ۲۱)؛ و کسانى کهایمان آورده اند و فرزندانشان به پیروى از آنان ایمان اختیارکردند، فرزندانشان را (در بهشت) به آنان ملحق مى کنیم.
امام کاظم علیه السلام مى فرمایند: رفتار کودکان در اثرخوبى هاى رفتار والدین آنها حفظ و نگه دارى مى شود(احمدى، ۱۳۸۰، ص ۷۴).
نیز امام سجاد علیه السلام خطاب به والدین مى فرمایند: حقفرزندت بر تو این است که بدانى او از توست و نیک و بداین جهانش به تو بستگى دارد، و تو نسبت به تربیتدرست و راهنمایى اش به سوى خداى عزوجل ویارى اش در مسیر طاعت خدا مسئولى. درباره اش چنانکوشش نما که بدانى رفتار نیکت نسبت به پاداش، و رفتاربدت نسبت به او کیفر دارد (حاج شریفى، ۱۳۸۶، ص ۹).
حضرت ابراهیم یکى از پیامبران بزرگ الهى است کهآیات متعددى از قرآن در مورد ایشان نازل شده است.ایشان خود معتقد و عامل به ارزش ها بودند: إِنَّ إِبراهِیمَکانَ أُمَّه قانِتا لِلَّهِ حَنِیفا وَ لَم یکُ مِنَ المُشرِکِینَ (نحل:۱۲۰)؛ همانا ابراهیم (به تنهایى) یک امت بود، در برابر خداخاضع و فرمان بر و حق گرا بود، و از مشرکان نبود.
در پرتو تعلیمات چنین پدرى، فرزندى همچوناسماعیل رشد یافت که در امر احیاى ارزش ها کمک کارپدر بود: وَإِذ یرفَعُ إِبراهِیمُ القَواعِدَ مِنَ البَیتِ وَ إِسماعِیلُرَبَّنا تَقَبَّل مِنَّا إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ (بقره: ۱۲۷)؛ و (بهیاد آور) هنگامى که ابراهیم، پایه هاى خانه (کعبه) را بااسماعیل بالا مى برد (و مى گفتند:) پروردگارا! از ما بپذیر،همانا تو شنوا و دانایى.
این پیروى از والدین، تنها شامل اهل ایمان نمى شود،بلکه در آیاتى از قرآن نیز آمده است که اهل کفر وبت پرستان نیز براى توجیه بت پرستى خود، پیروى ازپدران را ذکر مى کردند؛ مثل این آیه: وَإِذَ قِیلَ لَهُم تَعَالَواإِلى ما أَنزَلَ اللّهُ وَإِلى الرَسوُلِ قَالوُا حَسبُنَا ما وَجَدنا عَلَیهِآباءَنا (مائده: ۱۰۴)؛ و هنگامى که به آنها گفته شود: بهسوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر بیایید،مى گویند: آنچه را از پدران خود یافته ایم، ما را بس است.
نیز مى فرماید: وَإِذا قِیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنزَلَ اللَّهُ قالُوابَل نَتَّبِعُ ما وَجَدنا عَلَیهِ آباءَنا أَوَ لَو کانَ الشَّیطانُ یدعُوهُمإِلى عَذابِ السَّعِیرِ (لقمان: ۲۱)؛ و هر گاه به آنان گفتهشود: آنچه را خدا نازل کرده پیروى کنید، گویند: بلکه ماآنچه را پدرانمان را بر آن یافته ایم پیروى خواهیم کرد. آیااگر شیطان آنان را به عذاب فروزان فرا خواند (باز هم بایداز او تبعیت کنند)؟
همین تأثیر والدین بر کودکان، مهم ترین دلیلى استبراى توجه به توصیه هاى اسلام براى پیش از ازدواج وانتخاب همسر شایسته. وقتى قرآن سفارش مى کند باهم شأن خود ازدواج کنید، به خاطر تأثیر فراوان والدین برتربیت فرزندان است. کودکى که در خانواده اى رشد یافتهکه پدر و مادر هر دو به ارزش ها اهمیت مى دهند و عاملبه آنها هستند، تربیتى اسلامى و الهى خواهد داشت. ولىاگر والدین به ارزش ها اهمیت ندهند و یا بین باورها وارزش هاى پدر و مادر دوگانگى و تعارض باشد، اینتعارض و ناهماهنگى به درون و برون کودک نیز سرایتمى کند و او را بر سر دو راهى انتخاب سرگردان مى گذاردکه شاید انتخاب او، سرانجام خوشى را براى او رقم نزند.
ذکر نکته اى در اینجا ضرورى به نظر مى رسد و آن اینمطلب است که عامل بودن خانواده به ارزش ها، نه تنهاعامل براى تربیت است، بلکه زمینه اى است براى تربیتصحیح فرزندان؛ چراکه عوامل فراوان دیگرى، ازجملهدوست و همنشین، در شکل گیرى شخصیت فرزنداننقش دارند. والدین باید به روابط اجتماعى فرزندان خودتوجه فراوان داشته باشند. این مطلب با توجه به داستانفرزند حضرت نوح علیه السلام مهم جلوه مى کند؛ فرزندى که دردامان پدرى همچون نوح پرورش یافت، اما همنشینى بادوستان بد او را گمراه کرد و به هلاکت رساند.
قرآن نیز در آیاتى به نقش اثرگذار همنشین اشارهمى کند؛ ازجمله:
ـ لاَیتَّخِذِ المُؤمِنُونَ الکَافِرینَ أولِیاَء مِن دُونِالمُؤمِنِینَ وَ مَن یفعَل ذَلِکَ فَلَیسَ مِنَ اللّهِ فى شَى ءٍ(آل عمران: ۲۸)؛ افراد باایمان نباید به جاى مؤمنان، کافران رادوست و سرپرست خود انتخاب کنند، و هر کس چنینکند، هیچ رابطه اى با خدا ندارد.
ـ یا أَیهَا الَّذّینَ آمَنُوا لَاتَتَّخِذُوا الیهُودَ وَ النَّصَارىأَولِیآءَ(مائده: ۵۱)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، یهود ونصارا را دوستان خود مگیرید.
ـ یا أَیهَا الَّذّینَ آمَنُوا لَاتَتَّخِذُوا بِطَانَه مَن دُونِکُم(آل عمران: ۱۱۸)؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، از غیرخودتان، (دوست و) همراز مگیرید.
قرآن کریم، در خصوص اینکه باید در انتخاب دوستدقت کرد، مى فرماید: وَدُّوا لَو تَکفُرُون کَمَا کَفَرُوافَتَکُونُونَ سَوَآءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنهُم أَولِیآءَ(نساء:۸۹)؛همان گونه که خودشان کافر شده اند، آرزو دارند (که شمانیز) کافر شوید، تا با هم برابر باشید. پس زنهار، از میانایشان براى خود، دوستانى اختیار مکنید.
نقش مؤثر دوست و همنشین در شکل گیرىشخصیت انسان، قابل انکار نیست. همان گونه که پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مى فرمایند: انسان بر دین دوستش است(مظاهرى، ۱۳۸۵، ص ۲۹۵).
داستان زیر سرگذشت دو دوست در زمان رسولاکرم صلى الله علیه و آله را بیان مى کند: در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله دو نفر دوستدر میان مشرکان به نام عقبه و ابى بودند. هر زمان عقبه ازسفر مى آمد، غذایى ترتیب مى داد و اشراف قومش رادعوت مى نمود. در این حال، دوست داشت به محضرپیامبر برسد، هرچند اسلام را نپذیرفته بود. روزى از سفرآمد و طبق معمول ترتیب غذا داد و دوستان را دعوتنمود. همچنین از پیامبر نیز دعوت نمود. هنگامى که سفرهرا گشودند و غذا حاضر شد، پیامبر فرمود: من از غذاى تونمى خورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت منبدهى! عقبه شهادتین را بر زبان جارى کرد.
این خبر به گوش دوستش ابى رسید و گفت: اى عقبه!از آیینت منحرف شدى؟ او گفت: نه به خدا سوگند منمنحرف نشدم. ولکن مردى بر من وارد شد که حاضر نبوداز غذاى من بخورد جز اینکه شهادتین بگوییم. من از اینشرم داشتم که او از سفره من برخیزد بى آنکه غذا خوردهباشد، لذا شهادتین را گفتم. ابى گفت: من هرگز از توراضى نمى شوم مگر اینکه در برابر او بایستى و سختتوهین کنى! عقبه این کار را کرد و مرتد شد و سرانجام درجنگ بدر در صف کفار به قتل رسید و ابى هم نیز درجنگ احد کشته شد (قنبرى، ۱۳۸۴، ص ۱۸۶).
بنابراین، با توجه به نقش محیط در تربیت و انتقالارزش ها، یکى از مهم ترین وظایف پدر و مادر، علاوه برعمل به ارزش ها و مراقبت از روابط آنها، دعوت و امرفرزندان به اقامه آنهاست، که در ادامه، به نمونه اى از آناشاره مى شود.
۲ـ۲. دعوت فرزندان به احکام الهى در طول عمر: والدین،علاوه بر ترویج ارزش ها به صورت عملى، باید بهصورت زبانى و گفتارى هم، به این کار مبادرت ورزند.
حضرت اسماعیل علیه السلام فرزندان خود را امر به نماز وزکات مى کردند: وَ کَانَ یأمُرُ أَهلَهُ بِالصَّلاَه وَ الزَّکَاه(مریم: ۵۵)؛ او همواره خانواده خود را به نماز و زکاتدعوت مى کرد.
در تفسیراین آیه آمده است: نخستین مرحله براىتبلیغ رسالت، شروع از خانواده خویشتن است، که از همهبه انسان نزدیک تر مى باشند؛ به همین دلیل، پیامبراکرم صلى الله علیه و آله نیز نخست دعوت خود را از خدیجه همسرگرامى اش و على علیه السلام پسر عمویش شروع کرد و سپس طبقفرمان وَأَنذِر عَشیرَتَکَ الأقرَبینَ، به بستگان نزدیکشپرداخت (مکارم شیرازى، ۱۳۸۷، ج ۱۳، ص ۹۶).
این آیات نیز به همین مطلب اشاره دارند:
ـ وَأمُر أَهلَکَ بِالصَلاه (طه: ۱۳۲)؛ و خانواده خود رابه نماز دستور ده.
ـ یا بُنَى أَقِمِ الصَّلاه وَأْمُر بِالمَعرُوفِ وَ انهَ عَنِ المُنکَرِوَاصبِر عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِن عَزمِ الأُمُورِ (لقمان:۱۷)؛ پسرم! نماز را برپا دار، و امر به معروف و نهى از منکرکن، و در برابر مصائبى که به تو مى رسد بااستقامت وشکیبا باش که این از کارهاى مهم و اساسى است.
۳ـ۲. وصیت به فرزندان به احکام الهى در هنگام مرگ: پیامبرانبزرگ الهى، حتى در پایان عمر خود، از ترویج و اشاعه وتوجه نمودن به ارزش هاى بنیادین دست نمى کشیدند: وَوَصّى بِهَا إِبرَاهِیمُ بَنِیهِ وَ یعقُوبُ یا بَنِى إِنَّ اللّهَ اصطَفَى لَکُمُالدِینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنتُم مُسلِمُونَ (بقره: ۱۳۲)؛ ابراهیم و یعقوب فرزندان خود را به این آیین وصیت کردند (و هرکدام به فرزندان خویش گفتند:) فرزندان من! خداوند اینآیین پاک را براى شما برگزیده است و شما جز به آییناسلام نمیرید.
از این نمونه وصیت ها در سیره معصومان علیهم السلامنیزدیده مى شود. براى نمونه، امیرالمؤمنین على علیه السلامدرسفارشى به حسنین علیهماالسلام(بعد از ضربت خوردن) این گونهمى فرمایند: شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم، بهدنیاپرستى روى نیاورید، حق را بگویید و براى پاداشالهى عمل کنید. شما را و تمام فرزندان و خاندانم را وکسانى را که این وصیت به آنها مى رسد، به ترس از خدا، ونظم در امور زندگى، و ایجاد صلح و آشتى در میانتانسفارش مى کنم (نهج البلاغه، ۱۳۸۳، نامه ۴۷).
خلاصه اینکه مى توان گفت: خانواده به عنوان اولینمکانى که انسان در آن پا مى گذارد و رشد مى یابد، نقشفوق العاده مهمى در انتقال ارزش ها و به تبع آن، تربیتدارد؛ ازاین رو، توجه به تشکیل خانواده هاى پاک و سالم وپیرو ارزش هاى قرآنى اهمیت فراوان دارد.
نتیجه گیرى
تعلیم و تربیت و عوامل مرتبط به آن، یکى از مهم تریندغدغه هاى هر فرد و جامعه اى است. از جمله عناصر مهمدر نظام تعلیم و تربیت، محتوا و مربى است. انتخابمحتواى صحیح و مناسب براى تربیت، و همچنین توجهبه مربیان و الگوهاى تربیتى، از جمله مواردى است کهمورد توجه هر مکتب تربیتى است. کتاب مقدس قرآن بهعنوان معتبرترین منبع تربیتى و هدایتى مکتب اسلام، بهدو بعد محتوا و مربى توجه فراوان نموده است.
از منظرقرآن کریم، محیط خانواده به عنوان اساسى ترین ومهم ترین محیط تربیتى قلمداد مى شود که والدین نقش بسیار مؤثرى در این زمینه ایفا مى کنند. ازاین رو،توصیه هاى قرآن به زن و مرد شامل تمامى مراحل زندگىآنها، چه قبل از ازدواج و در انتخاب همسرى شایسته ومتقى، (چراکه والدین هم انتقال دهنده صفات ظاهرى وهم باطنى به فرزندان خود هستند) و چه بعد از ازدواج، براى تهذیب و تزکیه خود و همچنین توجه به نقشالگویى والدین براى فرزندان مى شود. بنابراین، مى توان گفت: قرآن در راستاى رسیدن به تربیت صحیح و داشتن خانواده و در نتیجه، جامعه اى اسلامى و پایبند به ارزش هاى صحیح، پیش از هر چیز توصیه به خودسازى خود والدین دارد؛ چراکه خانواده اى مى تواند در تعلیم ارزش ها و اخلاق حسنه تأثیر بسزایى داشته باشد که خود معتقد و عامل به آن ارزش ها باشد. قرآن کریم، سپس توصیه به ساختن محیطى سالم براى پرورش فرزندانی صالح مى کند.
ازاین رو، وظیفه والدین بعد از به دنیا آمدنفرزندان سنگین تر مى شود؛ زیرا والدین نقش الگو و مرادرا براى فرزندان خود بازى مى کنند. و در همین زمینه استکه توصیه هاى قرآنى جدى تر و عملى تر مى شود؛ ازاین رو،هم باید خود عامل به ارزش ها باشند و هم فرزندانشان راترغیب و تشویق و در مواردى امر به احیاى ارزش ها کنند.این امر، هم شامل زمان حیات مى شود و هم ممات، که بهصورت وصیت و سفارش اکید، نمود پیدا مى کند.
منابع
نهج البلاغه، ۱۳۸۳، ترجمه محمد دشتى، قم، مؤسسه فرهنگىتحقیقاتى امیرالمؤمنین علیه السلام.
صحیفه سجادیه، ۱۳۸۶، ترجمه محمدمهدى رضایى، چ دوم، قم،جمال.
ابراهیم زاده، عیسى، ۱۳۸۶، فلسفه تربیت، چ چهارم، تهران،دانشگاه پیام نور.
ابراهیمى اقلیدى، على، ۱۳۸۹، اصول فرزنددارى، قم، تهذیب.
احمدى، سیداحمد، ۱۳۸۰، اصول و روش هاى تربیت در اسلام،اصفهان، دانشگاه اصفهان.
ارگانى بهبهانى حائرى، محمود، ۱۳۸۶، فرهنگ تربیت فرزند دراسلام، چ چهارم، قم، پیام مهدى (عج).
اسلاملو، نعیمه و همکاران، ۱۳۹۰، نسل نور: تربیت کودک، چپنجم، کرج، تلاوت آرامش.
انصاریان، حسین، ۱۳۸۰، نظام خانواده در اسلام، چ شانزدهم، قم،ام ابیها.
باهنر، ناصر، ۱۳۸۸، آموزش مفاهیم دینى همگام با روان شناسىرشد، چ دهم، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل.
بهشتى، احمد، ۱۳۸۸، خانواده در قرآن، چ یازدهم، قم، بوستانکتاب.
بیگى، روح اللّه، ۱۳۸۹، ارزش هاى اجتماعى در قرآن، قم، اسوه.
حاج شریفى خوانسارى، محمدرضا، ۱۳۸۶، حقوق فرزندان بروالدین، قم، بنى الزهراء.
خلیفه، عبدالطیف محمد، ۱۳۷۸، بررسى روان شناختى تحولارزش ها، ترجمه سیدحسین سیدى، مشهد، آستان قدسرضوى.
رستمى نسب، عباسعلى، ۱۳۸۸، فلسفه تربیتى ائمه اطهار علیهم السلام،کرمان، دانشگاه شهید باهنر.
شهیرى، زکیه، ۱۳۹۱، نقش و مسئولیت اشتراکى و اختصاصى پدرو مادر در تربیت فرزندان، خراسان، حوزه علمیه خراسان.
طباطبائى، سیدمحمدحسین، ۱۳۷۴، المیزان، ترجمهسیدمحمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، جامعهمدرسین.
علوى، سیدحمیدرضا، ۱۳۸۶، نکات اساسى در فلسفه تعلیم وتربیت و مکاتب فلسفى ـ تربیتى، کرمان، دانشگاه شهید باهنر.
عیسى زاده، عیسى، ۱۳۹۰، خانواده قرآنى، قم، بوستان کتاب.
عباسعلى رستمى نسب
زهرا شبسترى نژاد راورى
منبع: معرفت شماره ۲۰۷
نقل از خبرگزاری فارس